ولایت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰: خط ۱۰:


[[وِلایت]] به معنای [[تدبیر امور]] دیگران و [[قیام]] به تأمین [[زندگی]] و معاش آنها در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref>«آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref> آمده است. "ولیّ" متصف به [[ولایت]] و [[تدبیر]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص ۵۰۴-۵۰۵.</ref>
[[وِلایت]] به معنای [[تدبیر امور]] دیگران و [[قیام]] به تأمین [[زندگی]] و معاش آنها در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref>«آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref> آمده است. "ولیّ" متصف به [[ولایت]] و [[تدبیر]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص ۵۰۴-۵۰۵.</ref>
=== ولایت در اصطلاح سیاسی ===
کلمه ولایت به معنای وسیع و عمیق اختیارداری [[انسان]] و [[جهان]]، از اصطلاحات قرآنی است: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref> و در مفهوم خاص، [[اختیار]] [[فرمان]] راندن بر انسان و به [[اطاعت]] کشاندن او از خصائصی است که [[خداوند]] به [[پیامبران]] و [[جانشینان]] آنان [[تفویض]] کرده است. [[پیامبر اسلام]] در [[حق علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}}<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۱.</ref>.
والی دارای [[مسئولیت]] [[سیاسی]] عالی است و در سلسله مراتب [[حکومت]] گاه خود [[امام]] و [[حاکم]] والی است و گاه مسئولی که از طرف امام [[مسلمانان]] و یا [[امت]] به حکومت [[منصوب]] می‌شود. علی{{ع}} از [[رسول خدا]] نقل کرده است:  هر والی که بعد از من امور امت را به دست گیرد، بر [[صراط]] نگهداشته می‌شود و [[فرشتگان]] دفتر [[زندگی]] او را می‌گشایند؛ هرگاه والی عادلی بود، به خاطر عدالتش [[نجات]] می‌یابد و اگر [[ستمکار]] بود صراط بر زیر پایش دهن باز می‌کند تا بندبندش از یکدیگر جدا شود و به سر در [[آتش]] فرود آید<ref>{{متن حدیث|أَيُّمَا وَالٍ وَلِيَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِي أُقِيمَ عَلَى حَدِّ الصِّرَاطِ وَ نَشَرَتِ الْمَلَائِكَةُ صَحِيفَتَهُ فَإِنْ كَانَ عَادِلًا أَنْجَاهُ اللَّهُ بِعَدْلِهِ وَ إِنْ كَانَ جَائِراً انْتَقَضَ بِهِ الصِّرَاطُ حَتَّى تَتَزَايَلَ مَفَاصِلُهُ ثُمَّ يَهْوِي إِلَى النَّارِ}}، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۸.</ref>.
ولایت از [[مشترکات]] اصولی در [[حقوق عمومی]] [[اسلام]] بوده و واژه [[کلامی]] و [[فقهی]] ولایت از مفهوم بسیطی برخوردار نیست و مفهوم آن ترکیبی از چند مؤلفه [[حقوقی]] است. ولایت نوعی اختیار، مسئولیت، [[نمایندگی]] و [[سرپرستی]] در امور عمومی است که بنابر یک [[قرارداد]] به شخص [[حقیقی]] یا حقوقی تفویض می‌شود تا طبق [[مصلحت]] آن را ایفا و استیفا کند.
با این توصیف تفاوت اصولی آن با [[قدرت]] به مفهوم سیاسی و بی‌چون‌وچرای [[اداری]] و [[الزام]] به تعهدات یک‌جانبه در [[حقوق مالی]] به‌طور کامل روشن می‌شود. در هر حال ولایت مشتمل بر انواع کار ویژه‌هایی است که [[دولت]] از راه آنها بر سازمان‌های وابسته و نیز بر [[حقوق خصوصی]] افراد و مؤسسات عام‌المنفعه‌ای که توسط بخش خصوصی در حوزه امور عمومی دایر می‌شود [[نظارت]] می‌کند. اما باید توجه داشت که این نوع [[ولایت]] دولت هرچند بر مبنای نظریه [[ولایت مطلقه فقیه]] شامل هر نوع اختیارات حکومتی است در نهایت امری مطلق به معنی بیرون از [[مسئولیت]]، [[مصلحت]] و [[قرارداد]] نیست<ref>فقه سیاسی، ج۲، ص۱۵۱؛ ج۷، ص۹۴.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۷۶۲.</ref>


== ولایت در قرآن ==
== ولایت در قرآن ==

نسخهٔ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۲

معناشناسی

اصل ولایت، "ولی" به معنای قُرب[۱] یا پشت سر هم قرار گرفتن به‌طور مرتبط[۲] است؛ "وِلایت" در معنای سلطنت و مُلک و والی و امارت و "وَلایت" به معنای دوستی ضد عدوات[۳] است.

وِلایت به معنای تدبیر امور دیگران و قیام به تأمین زندگی و معاش آنها در آیه شریفه ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ[۴] آمده است. "ولیّ" متصف به ولایت و تدبیر است[۵].[۶]

ولایت در اصطلاح سیاسی

کلمه ولایت به معنای وسیع و عمیق اختیارداری انسان و جهان، از اصطلاحات قرآنی است: ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ[۷] و در مفهوم خاص، اختیار فرمان راندن بر انسان و به اطاعت کشاندن او از خصائصی است که خداوند به پیامبران و جانشینان آنان تفویض کرده است. پیامبر اسلام در حق علی(ع) فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌»[۸].

والی دارای مسئولیت سیاسی عالی است و در سلسله مراتب حکومت گاه خود امام و حاکم والی است و گاه مسئولی که از طرف امام مسلمانان و یا امت به حکومت منصوب می‌شود. علی(ع) از رسول خدا نقل کرده است: هر والی که بعد از من امور امت را به دست گیرد، بر صراط نگهداشته می‌شود و فرشتگان دفتر زندگی او را می‌گشایند؛ هرگاه والی عادلی بود، به خاطر عدالتش نجات می‌یابد و اگر ستمکار بود صراط بر زیر پایش دهن باز می‌کند تا بندبندش از یکدیگر جدا شود و به سر در آتش فرود آید[۹].

ولایت از مشترکات اصولی در حقوق عمومی اسلام بوده و واژه کلامی و فقهی ولایت از مفهوم بسیطی برخوردار نیست و مفهوم آن ترکیبی از چند مؤلفه حقوقی است. ولایت نوعی اختیار، مسئولیت، نمایندگی و سرپرستی در امور عمومی است که بنابر یک قرارداد به شخص حقیقی یا حقوقی تفویض می‌شود تا طبق مصلحت آن را ایفا و استیفا کند.

با این توصیف تفاوت اصولی آن با قدرت به مفهوم سیاسی و بی‌چون‌وچرای اداری و الزام به تعهدات یک‌جانبه در حقوق مالی به‌طور کامل روشن می‌شود. در هر حال ولایت مشتمل بر انواع کار ویژه‌هایی است که دولت از راه آنها بر سازمان‌های وابسته و نیز بر حقوق خصوصی افراد و مؤسسات عام‌المنفعه‌ای که توسط بخش خصوصی در حوزه امور عمومی دایر می‌شود نظارت می‌کند. اما باید توجه داشت که این نوع ولایت دولت هرچند بر مبنای نظریه ولایت مطلقه فقیه شامل هر نوع اختیارات حکومتی است در نهایت امری مطلق به معنی بیرون از مسئولیت، مصلحت و قرارداد نیست[۱۰].[۱۱]

ولایت در قرآن

در قرآن کریم سه نوع ولایت وارد شده است:

  1. ولایت خداوند تعالی: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا[۱۲]؛ ولایت خداوند دو نوع است: تکوینی و تشریعی. ولایت تکوینی به معنای ایجاد، خلقت و تصرف در مخلوقات است، هرگونه که اراده کند. ولایت تشریعی به معنای ارشاد، توفیق، تشریع شریعت و به‌طور‌کلی ولایت در امور مرتبط با دین است؛ بر این اساس، خداوند ولی مؤمنان است.
  2. ولایت ملائکه که آن هم دو نوع است: فرشتگانی که برخی امور عمومی عالم را بر عهده دارند و فرشتگانی که نگهدار و رابط اولیای الهی هستند.
  3. ولایت بشری: در قرآن کریم سه نوع ولایت بشری وارد شده است[۱۳]:
    1. ولایت رسول اکرم (ص) و مؤمنانی که در حال رکوع در راه خدا انفاق می‌کنند: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۴]. فریقین نقل کرده‌اند که مراد از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا... امیرالمؤمنین علی (ع) است.
    2. ولایت اصناف خاصی بر اساس فقه (ولایت بر امور حسبه) از قبیل اولیای دم، اولیای صغار و....
    3. ولایت عامه مؤمنین و مؤمنات: ﴿ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ[۱۵].[۱۶]

ولایت تکوینی و تشریعی

ولایت از حیث آنچه مورد سرپرستی قرار می‌گیرد، به سه عنوان ولایت تکوینی، ولایت بر تشریع و ولایت تشریعی تقسیم می‌شود.

  1. ولایت تکوینی: به معنای سرپرستی موجودات جهان و تصرف عینی در آنهاست. آشکارترین مثال این ولایت، ولایت انسان بر اعضای بدن خود است؛ مثلاً آن‌گاه که انسان به دست خود دستور حرکت می‌دهد، دست حرکت می‌کند؛ بنابراین در ولایت تکوینی، تخلف معنا ندارد. ولایت تکوینی بر موجودات، مخصوص خداوند متعال [۱۷] و اهل بیت عصمت و طهارت است. یکی از آیات قرآن که بر این ولایت دلالت می‌کند، این آیه است: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۱۸]. آیه تصریح می‌کند که هنگامی که خداوند چیزی را اراده کند، آن چیز فوراً مطابق با اراده الهی ایجاد می‌شود.
  2. ولایت بر تشریع: ولایت بر قانون‌گذاری و تشریع احکام است. دارنده این ولایت را در لسان فقها شارع می‌گویند. شارع در ادبیات فقهای شیعه تنها خدای متعال و پیامبر اکرم (ص) هستند و حتی ائمه اطهار (ع) مبین و مفسر احکام‌اند و حکم جدیدی وضع نمی‌کنند[۱۹].
  3. ولایت تشریعی: ولایت و سرپرستی در محدوده تشریع و تابع قانون الهی است. این ولایت منحصر به پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نیست و در مرتبه‌ای نازل و با اختیاراتی بسیار محدود، ولایت پدر و موارد دیگر را شامل می‌شود. پیامبر (ص) و امام (ع) به اذن الهی حق امر و نهی بر مردم دارند[۲۰] و همین‌طور، پس از پیامبر (ص) و امام معصوم (ع)، نمایندگان عام واجد شرایط ایشان ولایت تشریعی دارند؛ برای مثال ولی فقیه ولایت تشریعی دارد[۲۱]

همچنین منظور از ولایت فقها ولایت در این حوزه با محدودیت‌هایی است. آنچه در این معنی از ولایت مورد توجه است، رعایت مصلحت مولی علیه است؛ از این‌رو مولی وظیفه شناخت مصلحت مولی علیه را دارد[۲۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴.
  3. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۲۹۸.
  4. «آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.
  5. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴.
  6. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۵۰۴-۵۰۵.
  7. «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است» سوره کهف، آیه ۴۴.
  8. الغدیر، ج۱، ص۱۱.
  9. «أَيُّمَا وَالٍ وَلِيَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِي أُقِيمَ عَلَى حَدِّ الصِّرَاطِ وَ نَشَرَتِ الْمَلَائِكَةُ صَحِيفَتَهُ فَإِنْ كَانَ عَادِلًا أَنْجَاهُ اللَّهُ بِعَدْلِهِ وَ إِنْ كَانَ جَائِراً انْتَقَضَ بِهِ الصِّرَاطُ حَتَّى تَتَزَايَلَ مَفَاصِلُهُ ثُمَّ يَهْوِي إِلَى النَّارِ»، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۸.
  10. فقه سیاسی، ج۲، ص۱۵۱؛ ج۷، ص۹۴.
  11. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۶۲.
  12. «خداوند سرور مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  13. محسن معینی، «ولایت در قرآن»، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج۲، ص‌۲۳۲۳-۲۳۲۴.
  14. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  15. «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما» سوره انفال، آیه ۷۲.
  16. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۵۰۴-۵۰۵.
  17. ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰؛ تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۲۲.
  18. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  19. جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۲۳-۱۲۵.
  20. ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۲۵.
  21. مقبوله عمر بن حنظله. ر. ک: اصول کافی، ج۱، ص۶۷؛ فروع کافی، ج۷، ص۴۱۲؛ تهذیب، ج۲، ص۹۱-۶۸؛ کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۷.
  22. مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۶۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۸۲.