اخلاص در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== | == معناشناسی == | ||
واژه [[اخلاص]]، مصدر باب [[افعال]] از ریشه [[خلوص]] و خلاص بهمعنای [[پاک]] شدن و سالم گشتن از آمیختگی است.<ref>لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳، "خلص"؛ ترتیبالعین، ج۱، ص۲۳۷، "خلص".</ref> [[خالص]]، کالایی را گویند که با چیزی ممزوج و مخلوط نباشد و معنایی نزدیک به "صافی" دارد با این تفاوت که صافی به جنسی نیز که از همان ابتدا با چیزی آمیخته نبوده اطلاق میشود؛ ولی خالص، جنسی است که پس از امتزاج با چیز دیگر، خواه پستتر باشد یا نه، پاک، و ناخالصی آن زدوده شود.<ref> مفردات، ص۲۹۲؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۹؛ مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۰۸، "خلص".</ref> لغویان برای خلوص، معانی دیگری نیز بر شمردهاند؛ مانند رسیدن، [[نجات]] یافتن، [[کنارهگیری]] کردن از دیگران و ویژه خود گردانیدن که در هر یک از این معانی، به نوعی معنای اصلی این ریشه یا لوازم آن وجود دارد.<ref> تاجالعروس، ج۷، ص۵۶۲؛ لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳ـ۱۷۴، "خلص".</ref> "اخلاص" بهمعنای خالص کردن، پاک گردانیدن و [[برگزیدن]] است<ref>لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳ـ۱۷۴؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۸ـ۱۶۹، "خلص".</ref>و مقصود از آن در فرهنگ اسلامی، پاک کردن [[نیّت]] از غیر [[خدا]] و انجام دادن عمل برای خدااست.<ref>مصطلحات التصوف، ص۲۶؛ لغتنامه، ج۱، ص۱۲۹۴، "اخلاص".</ref> اخلاص در دانشهای گوناگون [[اسلامی]] مانند [[فقه]]، [[اخلاق]] و [[عرفان]] بررسی، و در فقه، شرط صحّت [[واجبات]] و [[مستحبات]] تعبّدی دانسته شده است. آن دسته از [[تکالیف]] که قصد [[تقرّب به خداوند]]، شرط صحّت آنها است، تعبّدی نامیده میشود در برابر توصّلی که صحّت آن به قصد [[تقرّب]] مشروط نیست؛ ازاینرو هر چیزی که موجب از بین رفتن اخلاص در اینگونه اعمالشود، جایز نبوده، عمل را [[باطل]] میکند؛ مانند اجرت گرفتن بر انجام آنها <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۲۰۹ـ۲۱۰.</ref> یا [[ریا]] کردن در آنها یا در بخشی از آنها؛<ref>جواهر الکلام، ج۹، ص۱۵۵ـ۱۵۷؛ تحریرالوسیله، ج۱، ص۱۴۲.</ref> البتّه اجرت گرفتن بر کارهایی که همراه و مقارن با [[عبادت]] انجام میشود، مانند اجرت بر [[نیابت]]، عمل را باطل نمیکند.<ref>کتاب الطهاره، ج۲، ص۴۲۲.</ref> به نظر بسیاری از [[فقیهان]]، اگر اصل عملِ [[عبادی]]، برای [[خدا]] باشد، قصد بعضی از بهرههای [[دنیایی]] بهصورت تبعی، با [[حقیقت]] [[اخلاص]] منافات نداشته، باعث [[باطل]] شدن عمل نمیشود؛ مانند اینکه کسی از [[روزه]] گرفتن، قصد [[سلامت]] و [[بهداشت]] نیز داشته باشد یا در [[وضو]] گرفتن، خنک شدن را نیز قصد کند یا از [[خواندن نماز]] [[شب]]، قصد بهدست آوردن روزی بیشتر نیز داشته باشد.<ref>القواعدوالفوائد، ج۱، ص۷۹ـ۸۰؛ المبسوط، ج۱، ص۱۹؛ المعتبر، ج۱، ص۱۴.</ref> همچنین اگر [[عمل]] عبادی را خالصانه انجام دهد، ولی از اینکه در برابر دیدگان [[مردم]] باشد، [[خشنود]] شود یا هنگام انجام دادن عمل، خطوراتی از ذهنش عبور کند، باعث از بین رفتن اخلاص و باطل شدن عمل نمیشود.<ref>العروةالوثقی، ج۱، ص۶۱۷ـ۶۱۸؛ التحریروالتنویر، ج۲۳، ص۳۱۹ـ۳۲۰؛ وسائلالشیعه، ج۱، ص۷۵.</ref> و نیز [[پرستش]] [[خداوند]] برای [[خوف]] از عقوبت الهی یا به انگیزه [[امید]] به [[ثواب]] و [[نعمت]] [[پروردگار]]، اخلاص در عمل را از بین نمیبرد؛ البتّه در [[اعمال]] توصّلی نیز اخلاص، شرط [[پاداش]] [[آخرتی]] است و اگر [[انسان]]، اعمال [[مباح]] را هم با اخلاص انجام دهد، به خداوند نزدیک شده،<ref>النیّة و الاخلاص، ص۱۰۴.</ref> [[استحقاق]] دریافت ثواب و [[فیض الهی]] را خواهد یافت. یکی از تفاوتهای [[فقه]] و [[حقوق]] نیز این است که در فقه بحث اخلاص مطرح میشود؛ ولی در علم حقوق، جایگاهی برای اخلاص وجود ندارد؛ زیرا [[هدف]] در حقوق آن است که [[حق]] به صاحب آن داده شود و صاحب حق به حق خویش برسد و [[الهی]] بودن یا نبودن انگیزه مورد نظر نیست؛ ولی در فقه الهی، وجود انگیزه و تعالی [[انسانها]] و [[تقرّب]] آنان به خداوند نیز مورد نظر است. این مطلب، بطلان دیدگاه کسانی را روشن میسازد که برای فقه فقط نقش مدیریّتی قائل بوده و آن را با علم حقوق همسان پنداشتهاند.<ref>قصّه ارباب معرفت، ص۳۷ـ۵۴.</ref> در [[اخلاق]]، به [[نیّت]] اهمیّت ویژهای داده شده و از آن بهصورت رکن و پایه [[رفتار]] و [[روح]] عمل یادشده است؛ بهگونهای که نبودن [[نیّت]] درست باعث بیارزش شدن عمل میشود <ref>اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۹.</ref> [[اخلاص]] بر تارک همه [[فضیلتها]] قرار داشته، ملاک پذیرش و [[درستی]] رفتارها است و [[رهایی]] از چنگال [[شیطان]] فقط با اخلاص امکان دارد.<ref>جامعالسعادات، ج۲، ص۴۰۵ـ۴۰۶.</ref> در نگاهی [[فلسفی]]، تأثیر مخلصانه بودن عمل بر تکامل نفس و [[سعادت ابدی]] [[انسان]]، تأثیری طبیعی و [[تکوینی]] است، نه قرار دادی.<ref>اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۵.</ref> عمل بدون نیّت [[خالص]]، کالبد بیجان است و این انگیزه است که بین [[رفتار]] بیرونی و [[جان]] و روح فاعل، پیوند برقرار میکند. | واژه [[اخلاص]]، مصدر باب [[افعال]] از ریشه [[خلوص]] و خلاص بهمعنای [[پاک]] شدن و سالم گشتن از آمیختگی است.<ref>لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳، "خلص"؛ ترتیبالعین، ج۱، ص۲۳۷، "خلص".</ref> [[خالص]]، کالایی را گویند که با چیزی ممزوج و مخلوط نباشد و معنایی نزدیک به "صافی" دارد با این تفاوت که صافی به جنسی نیز که از همان ابتدا با چیزی آمیخته نبوده اطلاق میشود؛ ولی خالص، جنسی است که پس از امتزاج با چیز دیگر، خواه پستتر باشد یا نه، پاک، و ناخالصی آن زدوده شود.<ref> مفردات، ص۲۹۲؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۹؛ مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۰۸، "خلص".</ref> لغویان برای خلوص، معانی دیگری نیز بر شمردهاند؛ مانند رسیدن، [[نجات]] یافتن، [[کنارهگیری]] کردن از دیگران و ویژه خود گردانیدن که در هر یک از این معانی، به نوعی معنای اصلی این ریشه یا لوازم آن وجود دارد.<ref> تاجالعروس، ج۷، ص۵۶۲؛ لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳ـ۱۷۴، "خلص".</ref> "اخلاص" بهمعنای خالص کردن، پاک گردانیدن و [[برگزیدن]] است<ref>لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳ـ۱۷۴؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۸ـ۱۶۹، "خلص".</ref>و مقصود از آن در فرهنگ اسلامی، پاک کردن [[نیّت]] از غیر [[خدا]] و انجام دادن عمل برای خدااست.<ref>مصطلحات التصوف، ص۲۶؛ لغتنامه، ج۱، ص۱۲۹۴، "اخلاص".</ref> اخلاص در دانشهای گوناگون [[اسلامی]] مانند [[فقه]]، [[اخلاق]] و [[عرفان]] بررسی، و در فقه، شرط صحّت [[واجبات]] و [[مستحبات]] تعبّدی دانسته شده است. آن دسته از [[تکالیف]] که قصد [[تقرّب به خداوند]]، شرط صحّت آنها است، تعبّدی نامیده میشود در برابر توصّلی که صحّت آن به قصد [[تقرّب]] مشروط نیست؛ ازاینرو هر چیزی که موجب از بین رفتن اخلاص در اینگونه اعمالشود، جایز نبوده، عمل را [[باطل]] میکند؛ مانند اجرت گرفتن بر انجام آنها <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۲۰۹ـ۲۱۰.</ref> یا [[ریا]] کردن در آنها یا در بخشی از آنها؛<ref>جواهر الکلام، ج۹، ص۱۵۵ـ۱۵۷؛ تحریرالوسیله، ج۱، ص۱۴۲.</ref> البتّه اجرت گرفتن بر کارهایی که همراه و مقارن با [[عبادت]] انجام میشود، مانند اجرت بر [[نیابت]]، عمل را باطل نمیکند.<ref>کتاب الطهاره، ج۲، ص۴۲۲.</ref> به نظر بسیاری از [[فقیهان]]، اگر اصل عملِ [[عبادی]]، برای [[خدا]] باشد، قصد بعضی از بهرههای [[دنیایی]] بهصورت تبعی، با [[حقیقت]] [[اخلاص]] منافات نداشته، باعث [[باطل]] شدن عمل نمیشود؛ مانند اینکه کسی از [[روزه]] گرفتن، قصد [[سلامت]] و [[بهداشت]] نیز داشته باشد یا در [[وضو]] گرفتن، خنک شدن را نیز قصد کند یا از [[خواندن نماز]] [[شب]]، قصد بهدست آوردن روزی بیشتر نیز داشته باشد.<ref>القواعدوالفوائد، ج۱، ص۷۹ـ۸۰؛ المبسوط، ج۱، ص۱۹؛ المعتبر، ج۱، ص۱۴.</ref> همچنین اگر [[عمل]] عبادی را خالصانه انجام دهد، ولی از اینکه در برابر دیدگان [[مردم]] باشد، [[خشنود]] شود یا هنگام انجام دادن عمل، خطوراتی از ذهنش عبور کند، باعث از بین رفتن اخلاص و باطل شدن عمل نمیشود.<ref>العروةالوثقی، ج۱، ص۶۱۷ـ۶۱۸؛ التحریروالتنویر، ج۲۳، ص۳۱۹ـ۳۲۰؛ وسائلالشیعه، ج۱، ص۷۵.</ref> و نیز [[پرستش]] [[خداوند]] برای [[خوف]] از عقوبت الهی یا به انگیزه [[امید]] به [[ثواب]] و [[نعمت]] [[پروردگار]]، اخلاص در عمل را از بین نمیبرد؛ البتّه در [[اعمال]] توصّلی نیز اخلاص، شرط [[پاداش]] [[آخرتی]] است و اگر [[انسان]]، اعمال [[مباح]] را هم با اخلاص انجام دهد، به خداوند نزدیک شده،<ref>النیّة و الاخلاص، ص۱۰۴.</ref> [[استحقاق]] دریافت ثواب و [[فیض الهی]] را خواهد یافت. یکی از تفاوتهای [[فقه]] و [[حقوق]] نیز این است که در فقه بحث اخلاص مطرح میشود؛ ولی در علم حقوق، جایگاهی برای اخلاص وجود ندارد؛ زیرا [[هدف]] در حقوق آن است که [[حق]] به صاحب آن داده شود و صاحب حق به حق خویش برسد و [[الهی]] بودن یا نبودن انگیزه مورد نظر نیست؛ ولی در فقه الهی، وجود انگیزه و تعالی [[انسانها]] و [[تقرّب]] آنان به خداوند نیز مورد نظر است. این مطلب، بطلان دیدگاه کسانی را روشن میسازد که برای فقه فقط نقش مدیریّتی قائل بوده و آن را با علم حقوق همسان پنداشتهاند.<ref>قصّه ارباب معرفت، ص۳۷ـ۵۴.</ref> در [[اخلاق]]، به [[نیّت]] اهمیّت ویژهای داده شده و از آن بهصورت رکن و پایه [[رفتار]] و [[روح]] عمل یادشده است؛ بهگونهای که نبودن [[نیّت]] درست باعث بیارزش شدن عمل میشود <ref>اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۹.</ref> [[اخلاص]] بر تارک همه [[فضیلتها]] قرار داشته، ملاک پذیرش و [[درستی]] رفتارها است و [[رهایی]] از چنگال [[شیطان]] فقط با اخلاص امکان دارد.<ref>جامعالسعادات، ج۲، ص۴۰۵ـ۴۰۶.</ref> در نگاهی [[فلسفی]]، تأثیر مخلصانه بودن عمل بر تکامل نفس و [[سعادت ابدی]] [[انسان]]، تأثیری طبیعی و [[تکوینی]] است، نه قرار دادی.<ref>اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۵.</ref> عمل بدون نیّت [[خالص]]، کالبد بیجان است و این انگیزه است که بین [[رفتار]] بیرونی و [[جان]] و روح فاعل، پیوند برقرار میکند. | ||
در [[عرفان]]، اخلاص به [[پیراستگی]] عمل از هرگونه آمیختگی تعریف شده <ref> شرح منازلالسائرین، ص۶۸؛ مدارجالسالکین، ج۲، ص۹۶.</ref> و یکی از منازل [[سلوک]] ([[منزل]] بیست و چهارم) دانسته شده است.<ref>شرح منازلالسائرین، ص۱۲ـ۱۴.</ref> برخی گفتهاند: اگر [[دین]] را که مجموعه [[معارف الهی]] و مسائل [[اخلاقی]] و احکام عملی است، تحلیل کنیم فقط به یک چیز منتهی میشود و آن اخلاص است؛ یعنی که انسان، ذات و صفات و افعالش را بر این اساس قرار دهد که همگی آنها برای [[خداوند]] واحد قهّار است.<ref>المیزان، ج۳، ص۱۶۲.</ref> در [[نهجالبلاغه]] از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[نقل]] شده است که کمال اخلاص، [[نفی]] صفات از [[حقتعالی]] است.<ref>نهجالبلاغه، خ ۱، ص۱۴.</ref> شارحان نهجالبلاغه، مقصود از این جمله را نفی صفات زاید بر ذات الهی که بهگونهای، باعث محدود ساختن خداوند میشود، دانستهاند؛<ref>شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج۱، ص۶۴؛ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج۲، ص۵۶ـ۵۸؛ شرح نهجالبلاغه، ابنمیثم، ج۱، ص۹۱.</ref> بنابراین اخلاص در نقل مذکور، معنایی غیر از معنای اخلاص مورد بحث در این مقاله دارد<ref>[[مصطفی جعفرپیشه فرد|جعفرپیشه فرد، مصطفی]]، [[اخلاص - جعفرپیشه فرد (مقاله)|مقاله «اخلاص»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | در [[عرفان]]، اخلاص به [[پیراستگی]] عمل از هرگونه آمیختگی تعریف شده <ref> شرح منازلالسائرین، ص۶۸؛ مدارجالسالکین، ج۲، ص۹۶.</ref> و یکی از منازل [[سلوک]] ([[منزل]] بیست و چهارم) دانسته شده است.<ref>شرح منازلالسائرین، ص۱۲ـ۱۴.</ref> برخی گفتهاند: اگر [[دین]] را که مجموعه [[معارف الهی]] و مسائل [[اخلاقی]] و احکام عملی است، تحلیل کنیم فقط به یک چیز منتهی میشود و آن اخلاص است؛ یعنی که انسان، ذات و صفات و افعالش را بر این اساس قرار دهد که همگی آنها برای [[خداوند]] واحد قهّار است.<ref>المیزان، ج۳، ص۱۶۲.</ref> در [[نهجالبلاغه]] از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[نقل]] شده است که کمال اخلاص، [[نفی]] صفات از [[حقتعالی]] است.<ref>نهجالبلاغه، خ ۱، ص۱۴.</ref> شارحان نهجالبلاغه، مقصود از این جمله را نفی صفات زاید بر ذات الهی که بهگونهای، باعث محدود ساختن خداوند میشود، دانستهاند؛<ref>شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج۱، ص۶۴؛ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج۲، ص۵۶ـ۵۸؛ شرح نهجالبلاغه، ابنمیثم، ج۱، ص۹۱.</ref> بنابراین اخلاص در نقل مذکور، معنایی غیر از معنای اخلاص مورد بحث در این مقاله دارد<ref>[[مصطفی جعفرپیشه فرد|جعفرپیشه فرد، مصطفی]]، [[اخلاص - جعفرپیشه فرد (مقاله)|مقاله «اخلاص»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲؛ [[سید محمد صادق شاهمیری|شاهمیری، سید محمد صادق]]، [[اخلاص - شاهمیری (مقاله)|مقاله «اخلاص»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | ||
== [[اخلاص]] در [[قرآن]] == | == [[اخلاص]] در [[قرآن]] == |
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۲
معناشناسی
واژه اخلاص، مصدر باب افعال از ریشه خلوص و خلاص بهمعنای پاک شدن و سالم گشتن از آمیختگی است.[۱] خالص، کالایی را گویند که با چیزی ممزوج و مخلوط نباشد و معنایی نزدیک به "صافی" دارد با این تفاوت که صافی به جنسی نیز که از همان ابتدا با چیزی آمیخته نبوده اطلاق میشود؛ ولی خالص، جنسی است که پس از امتزاج با چیز دیگر، خواه پستتر باشد یا نه، پاک، و ناخالصی آن زدوده شود.[۲] لغویان برای خلوص، معانی دیگری نیز بر شمردهاند؛ مانند رسیدن، نجات یافتن، کنارهگیری کردن از دیگران و ویژه خود گردانیدن که در هر یک از این معانی، به نوعی معنای اصلی این ریشه یا لوازم آن وجود دارد.[۳] "اخلاص" بهمعنای خالص کردن، پاک گردانیدن و برگزیدن است[۴]و مقصود از آن در فرهنگ اسلامی، پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل برای خدااست.[۵] اخلاص در دانشهای گوناگون اسلامی مانند فقه، اخلاق و عرفان بررسی، و در فقه، شرط صحّت واجبات و مستحبات تعبّدی دانسته شده است. آن دسته از تکالیف که قصد تقرّب به خداوند، شرط صحّت آنها است، تعبّدی نامیده میشود در برابر توصّلی که صحّت آن به قصد تقرّب مشروط نیست؛ ازاینرو هر چیزی که موجب از بین رفتن اخلاص در اینگونه اعمالشود، جایز نبوده، عمل را باطل میکند؛ مانند اجرت گرفتن بر انجام آنها [۶] یا ریا کردن در آنها یا در بخشی از آنها؛[۷] البتّه اجرت گرفتن بر کارهایی که همراه و مقارن با عبادت انجام میشود، مانند اجرت بر نیابت، عمل را باطل نمیکند.[۸] به نظر بسیاری از فقیهان، اگر اصل عملِ عبادی، برای خدا باشد، قصد بعضی از بهرههای دنیایی بهصورت تبعی، با حقیقت اخلاص منافات نداشته، باعث باطل شدن عمل نمیشود؛ مانند اینکه کسی از روزه گرفتن، قصد سلامت و بهداشت نیز داشته باشد یا در وضو گرفتن، خنک شدن را نیز قصد کند یا از خواندن نماز شب، قصد بهدست آوردن روزی بیشتر نیز داشته باشد.[۹] همچنین اگر عمل عبادی را خالصانه انجام دهد، ولی از اینکه در برابر دیدگان مردم باشد، خشنود شود یا هنگام انجام دادن عمل، خطوراتی از ذهنش عبور کند، باعث از بین رفتن اخلاص و باطل شدن عمل نمیشود.[۱۰] و نیز پرستش خداوند برای خوف از عقوبت الهی یا به انگیزه امید به ثواب و نعمت پروردگار، اخلاص در عمل را از بین نمیبرد؛ البتّه در اعمال توصّلی نیز اخلاص، شرط پاداش آخرتی است و اگر انسان، اعمال مباح را هم با اخلاص انجام دهد، به خداوند نزدیک شده،[۱۱] استحقاق دریافت ثواب و فیض الهی را خواهد یافت. یکی از تفاوتهای فقه و حقوق نیز این است که در فقه بحث اخلاص مطرح میشود؛ ولی در علم حقوق، جایگاهی برای اخلاص وجود ندارد؛ زیرا هدف در حقوق آن است که حق به صاحب آن داده شود و صاحب حق به حق خویش برسد و الهی بودن یا نبودن انگیزه مورد نظر نیست؛ ولی در فقه الهی، وجود انگیزه و تعالی انسانها و تقرّب آنان به خداوند نیز مورد نظر است. این مطلب، بطلان دیدگاه کسانی را روشن میسازد که برای فقه فقط نقش مدیریّتی قائل بوده و آن را با علم حقوق همسان پنداشتهاند.[۱۲] در اخلاق، به نیّت اهمیّت ویژهای داده شده و از آن بهصورت رکن و پایه رفتار و روح عمل یادشده است؛ بهگونهای که نبودن نیّت درست باعث بیارزش شدن عمل میشود [۱۳] اخلاص بر تارک همه فضیلتها قرار داشته، ملاک پذیرش و درستی رفتارها است و رهایی از چنگال شیطان فقط با اخلاص امکان دارد.[۱۴] در نگاهی فلسفی، تأثیر مخلصانه بودن عمل بر تکامل نفس و سعادت ابدی انسان، تأثیری طبیعی و تکوینی است، نه قرار دادی.[۱۵] عمل بدون نیّت خالص، کالبد بیجان است و این انگیزه است که بین رفتار بیرونی و جان و روح فاعل، پیوند برقرار میکند.
در عرفان، اخلاص به پیراستگی عمل از هرگونه آمیختگی تعریف شده [۱۶] و یکی از منازل سلوک (منزل بیست و چهارم) دانسته شده است.[۱۷] برخی گفتهاند: اگر دین را که مجموعه معارف الهی و مسائل اخلاقی و احکام عملی است، تحلیل کنیم فقط به یک چیز منتهی میشود و آن اخلاص است؛ یعنی که انسان، ذات و صفات و افعالش را بر این اساس قرار دهد که همگی آنها برای خداوند واحد قهّار است.[۱۸] در نهجالبلاغه از امیرمؤمنان (ع) نقل شده است که کمال اخلاص، نفی صفات از حقتعالی است.[۱۹] شارحان نهجالبلاغه، مقصود از این جمله را نفی صفات زاید بر ذات الهی که بهگونهای، باعث محدود ساختن خداوند میشود، دانستهاند؛[۲۰] بنابراین اخلاص در نقل مذکور، معنایی غیر از معنای اخلاص مورد بحث در این مقاله دارد[۲۱].
اخلاص در قرآن
واژه اخلاص در قرآن بهکار نرفته؛ ولی در آیات بسیاری بهصورتهای گوناگون به موضوع آن پرداخته شده است. این آیات در تقسیمبندی جامعی، سه دستهاند:
۱. آیاتی که با استفاده از مشتقّات خلوص، موضوع اخلاص را با صراحت مطرح میکنند. مشتقّات خلوص ۳۱ بار در قرآن آمده که بیشتر آنها به موضوع اخلاص مربوط است. از این موارد، ۲۲ مورد از باب افعال و ۱۲ آیه مربوط به "مخلِصین" (کسانیکه دین خود را برای خدا خالص کردهاند) است؛ مانند ﴿قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ﴾[۲۲]؛ ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾[۲۳]؛ ﴿فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۲۴] و ۱۰ آیه مربوط به مخلَصین، همچون ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۲۵]؛ ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۶]؛ ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۷]. گویا مقصود از مخلَصین در عرف قرآن، کسانی باشند که از ابتدای آفرینش، بر استقامت در فطرت و اعتدالِ خلقت آفریده شدهاند و ادراکات درست، نفسهای طاهر و قلبهای سلیم دارند و بهسبب پاکی و صفای فطرت و سلامت روان، از همان ابتدا دارای ویژگی اخلاصند و آنچه دیگران با جهاد و مبارزه با نفس بهدست میآورند، آنان همان، بلکه بالاتر از آن را از ابتدا دارا بودهاند؛[۲۸] البتّه برخی، مخلَصین و مخلِصین را به یک معنا دانسته و تفاوتی میان آن دو قائل نشدهاند.[۲۹]مخلَصین پیامبران و امامان (ع) هستند ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۰]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ﴾[۳۱][۳۲] برخی معتقدند به جز پیامبران و امامان (ع) برخی از انسانها نیز میتوانند با سیر و سلوک، جهاد و مبارزه با نفس به مقام مخلَصین نائل شوند؛[۳۳] به همین دلیل، در این مقاله از مخلَصین نیز بحث میشود؛
۲. آیاتی که با واژهها و تعبیرات مترادف و متلازم با اخلاص به موضوع اخلاص میپردازند؛ مانند انحصار عبادت در خداوند ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[۳۴]؛ ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۳۵]، انجام طاعات و عبادات برای خدا (للّه) ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۳۶]؛ ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۷]؛ ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ﴾[۳۸]، روی نهادن بهسوی خدا و دل بریدن از غیر او ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۳۹]؛ ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۴۰]، انجام دادن کار برای وجه اللّه ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾[۴۱]؛ ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا﴾[۴۲]، انجام دادن کار برای طلب رضایت الهی ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۴۳]؛ ﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾[۴۴]، انجام دادن عمل در راهخدا ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۴۵]، ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۴۶]، عدم درخواست اجر از سوی پیامبران ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۴۷]، ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۴۸]، ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۴۹]،﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۵۰]، حنیف و حقگرا بودن ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۵۱]، صداقت در توبه (نصوح) ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۵۲]، وداشتن قلب سلیم ﴿إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۵۳].
۳. آیاتی که با نفی شرک و ریا به موضوع اخلاص اشاره میکنند؛ مانند ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[۵۴]، ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۵۵]، ﴿الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ﴾[۵۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۵۷]. از آنجا که اخلاص، انجامدادن عمل فقط برای خدا است، با شرک و ریا که انجامدادن عمل برای غیر خدا است، جمع نمیشود[۵۸].
حقیقت اخلاص
حقیقت اخلاص، انجام دادن عمل برای خدا و به انگیزه تقرّب به اوست[۵۹]. در قرآن بهصورتهای گوناگونی به حقیقت اخلاص پرداخته شده است. تعبیر برخی آیات، به جا آوردن عبادات و اعمال و قرار دادن همه شؤون زندگی و مرگ فقط برای خدا (للّه) است: ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۶۰] نیز ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ﴾[۶۱]، و تعبیر آیاتی دیگر، انجام دادن عمل برای طلب وجه خدا است: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾[۶۲] نیز ﴿فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ﴾[۶۳]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ﴾[۶۴] مقصود از ﴿وَجْهِ اللَّهِ﴾، صفات فعلیّه خداوند است که حقتعالی با آنها انواع خیر را به مخلوقات افاضه میکند؛ مانند آفرینش، تدبیر و رزق و به تعبیر دیگر، رحمت عامّهای که قوام هر چیزی به آن است؛ بنابراین مقصود از طلب وجه اللّه، آن است که هدف انسان در اعمالش کسب فیض از رحمت الهی باشد و از آنچه نزد غیر خداوند است، روی برگرداند؛ ازاینرو در ادامه آیه ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾[۶۵] از ابرار نقل شده که گفتند: ما از شما توقع پاداش و سپاسگزاری نداریم. با توجّه به اینکه پس از مرتبه صفات فعلیّه، چیزی جز صفات ذاتیّه الهی نیست که مبدأ صفات فعلیّه و خیر مترتّب بر آنها است؛ بنابراین، بازگشت طلب وجه اللّه به آن است که انسان، عمل را از روی دوستی خدا انجام دهد؛ زیرا خداوند جمیل مطلق است. به عبارت دیگر، خداوند را از آن رو که اهلیّت عبادت دارد بپرستد.[۶۶]
برخی ﴿وَجْهِ اللَّهِ﴾ را به رضوان و مرضات خدا تفسیر کردهاند. بنابراین نظر، ذکر "وجه"، بر اختصاص انجام دادن فعل برای خداوند تأکید میکند.[۶۷] مفسّران، معانی دیگری را نیز برای وجه ذکر کردهاند؛ ازجمله ذات، ذات شریف و مقدّس، جهت منسوب به خدا که از آن سوی، به او توجّه میشود و مقام و منزلتی که خداوند برای خویش بین مردم ثابت کرده است.[۶۸] انجام دادن عمل برای طلب وجه الهی، در آیات دیگری با تعبیر طلب رضوان الهی: ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۶۹]؛ ﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾[۷۰] و تعبیر خالص کردن دین برای خدا بیان شده است.
خالص کردن دین برای خدا، حالتی است که برای برخی از انسانها با اختیار خودشان پدیدمیآید و آنچه پیراسته میشود، دین دعا،[۷۱] عبادت و اطاعت،[۷۲] سنّت و روش زندگی)[۷۳] است. ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۷۴]، ﴿فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۷۵]، ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[۷۶]، ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ﴾[۷۷]، ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ﴾[۷۸]، ﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي﴾[۷۹]، ﴿قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ﴾[۸۰]، ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾[۸۱] البتّه همه انسانها حتّی کافران،[۸۲] در وضعیّتی که از همه چیز ناامید شوند، به مقتضای فطرت الهی خویش بیاختیار خدا را از روی اخلاص میخوانند. آیاتی از قرآن به این مطلب اشاره میکند که وقتی انسانها در کشتی، گرفتار طوفان شده و بیم هلاک داشته باشند، خدا را از روی اخلاص میخوانند: ﴿هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾[۸۳] نیز ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ﴾[۸۴] و ﴿وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ﴾[۸۵] براساس آیات دیگری، حقیقت اخلاص آن است که انسان فقط خدا را عبادت کند: ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸۶][۸۷] و روی بهسوی خدا کند و از غیر او دل ببُرد [۸۸] و به حقیقت ایمان و عبودیّت برسد: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۸۹][۹۰] و اعمالش مانند هجرت، جهاد و انفاق را در راه خدا انجام دهد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۹۱]، ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۹۲] در آیاتی نیز حقیقت اخلاص، با نفی هرگونه شرک و ریا تبیین شده است؛ چنانکه در آیه ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[۹۳] میفرماید: هرکس به لقای پروردگارش امید دارد، باید عمل نیکو بهجا آورده، در عبادت پروردگارش شریکی قرار ندهد. عمل صالح در این آیه، به عمل خالص تفسیر شده است [۹۴] و کسانی که در نمازشان ریا میکنند در سوره ماعون، مذمّت و تهدید شدهاند: ﴿فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ﴾[۹۵]. رسولاکرم (ص) فرموده است: اخلاص آن است که بگویی پروردگار من خدا است؛ سپس استواربمانی؛ چنانکه به تو فرمان داده شده است؛ یعنی هواپرستی را از خود بزدایی و جز او را پرستش نکنی: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾[۹۶]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۹۷].[۹۸].[۹۹]
مراتب اخلاص
یکی از اغراض در آفرینش مرگ و زندگی، آن است که درجه اخلاص انسانها با آزمایش الهی مشخص شود: ﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ﴾[۱۰۰][۱۰۱] از آیات قرآن استفاده میشود که درجات اخلاص گوناگون، و عنایت الهی به هر شخص، بهاندازه اخلاص او است و اختلاف سنگینی اعمال به اختلاف درجه اخلاص در آنها مربوط میشود. در آیه ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۰۲]، خداوند حال کسانی را که اموالشان را در راه رضای الهی انفاق میکنند، مانند باغی دانسته است که در زمینی نیکو باشد و بارانی بسیار بر آن ببارد و ثمرش را دو برابر دهد و اگر چنین بارانی نبارید، دست کم بارانی اندک بر آن ببارد. زمین نیکو، همیشه ثمری نیکو میدهد؛ گرچه مقدار نیکو بودن ثمر، به مقدار باران بستگی دارد. همچنین عمل خالص، پیوسته نتیجهای نیکو دارد و عنایت الهی شامل آن میشود؛ هرچند مقدار آن، به مقدار اخلاص در عمل وابسته است؛ بدین جهت در پایان آیه، به بصیر بودن خداوند بر اعمال انسانها اشاره شده است؛ زیرا خداوند از اندازه اخلاصِ هر عملی بهطور کامل آگاه است: ﴿وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۰۳] اخلاصی که از هر آمیختگی پیراسته است، اخلاص مطلق و اخلاص صدّیقان شمرده میشود و اخلاصی که با قصد ثواب و رهایی از عذاب همراه است، اخلاص اضافی نام دارد.[۱۰۴] عارفان، برای اخلاص، درجات گوناگونی را ذکر کرده و گفتهاند: با رسیدن به درجه بالای اخلاص، حقیقت آیه ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ﴾[۱۰۵] در شخص تجلّی مییابد و در این حالت، سالک نه خود را میبیند و نه مخلوقات را و فقط در طریق دین و عبودیّت گام مینهد.[۱۰۶] چنین شخصی، حتی اخلاص خود را هم نمیبیند[۱۰۷].
برخی نیز گفتهاند: دین درصورتی برای خدا خواهد بود که از آلایش غیریّت و خودیّت پاک شود و این هنگامی حاصل میشود که با فنای کلّی بنده در ذات حق، برای بنده، ذات و صفت و فعل و دینی باقی نماند و در غیر این حال، دین به حقیقت خالص نشده و در نتیجه، برای خدا نخواهد بود.[۱۰۸] در این حالت، سلطان توحید بر سالک تجلّی میکند و تعلّق به غیر خدا از او زدودهمیشود و انقطاع کامل برای وی رخ مینمایاند. شاید به جهت همین ارتباط بین توحید و اخلاص، ذکر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۱۰۹] کلمة الاخلاص نامیده شده است؛[۱۱۰] چنانکه به سوره توحید، سوره اخلاص هم گفته میشود[۱۱۱].
در روایات نیز برای نیّت و اخلاص در عبادت، درجات گوناگونی ذکر شده است؛ چنانکه عبادت برخی بهدلیل ترس از عذاب الهی، عبادت برخی دیگر به امید رسیدن به ثواب الهی و عبادت آزادگان از روی محبّت و برای شکرگزاری از خداوند دانسته شده است.[۱۱۲] راه این گروه در عبادت، راه معرفت و محبّت بوده و از نظر آنان، روش دو گروه دیگر فاقد اخلاص کامل است و در آن شائبهای از شرک و خودپرستی به چشم میخورد؛ زیرا این دو گروه، برای رهایی از عقوبت یا رسیدن به نعمت، خدا را عبادت میکنند و اگر برای رسیدن به این هدف، راهی دیگر جز عبادت پیش روی خود میدیدند، آن را بر میگزیدند[۱۱۳].[۱۱۴]
آثار اخلاص
در آیاتی که در آنها با تعبیرهایی چون: ﴿مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ﴾، ﴿فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾، ﴿يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ﴾، ﴿رَجُلًا سَلَمًا﴾، بهگونهای از اخلاص سخن بهمیان آمده و به برخی از آثار آن نیز اشاره شده است؛ مانند:
- نداشتن ترس و اندوه در قیامت: کسیکه روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترسی بر آنها است و نه غمگین میشوند: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۱۱۵] آیه ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۱۱۶] نیز همین اثر را برای انفاق در راه خدا یادآور میشود.
- پاداش چند برابر: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هر کسی که بخواهد، فزونی میدهد و خداوند، گشایشگرِ دانا است: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۱۷] طبق آیه یاد شده، انفاق در راه خدا تا ۷۰۰ برابر و یا برای برخی به مقتضای حکمت و رحمت واسعه الهی بیشتر خواهد شد. گرچه انفاق در راه خدا در این آیه، به انفاق در جهاد اشاره دارد، ولی این اثر برای همه انفاقهایی که در راه خدا انجاممیگیرد خواهد بود.[۱۱۸] آیه ﴿وَمَا آتَيْتُمْ مِنْ رِبًا لِيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ وَمَا آتَيْتُمْ مِنْ زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ﴾[۱۱۹] نیز به مضاعف شدن زکاتی که باانگیزه الهی پرداخت شود، اشاره دارد.
- فلاح و رستگاری: آنان که طالب رضای الهی هستند، (حقوق مالی خویش را میپردازند) رستگارانند:﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۲۰].
- آرامش خاطر: در آیه ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۲۱] خداوند مثالی را مطرح، و در آن، دو نفر را با یکدیگر مقایسه میکند. مردی را که مملوک شرکایی است و آنان پیوسته درباره او باهم به مشاجره مشغولاند و مردی که فقط تسلیم یک نفر است؛ سپس این پرسش را طرح میکند که آیا این دو یکساناند. گویا عدم تساوی ایندو با یکدیگر و امتیاز شخص دوم به این جهت است که همّت او صرفاً متوجّه فرد خاصّی است و به همین دلیل، خاطر آسودهای دارد؛ بنابراین، شخصی که خود را برای خدا خالص کرده، همیشه دارای آرامش خاطراست[۱۲۲].[۱۲۳]
مخلصین و ویژگیهای آنان
مخلَصین کسانی هستند که خداوند تعالی، آنان را برای خود خالص کرده است: ﴿إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۲۴]، ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۲۵]، ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۲۶]، ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۲۷]، ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۲۸] در شماری از آیات، از انسانهایی با عنوان مخلَصین به صیغه مفعول یادشده؛ یعنی انسانهایی که خداوند آنها را پاک و خالص کرده است: ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴾[۱۲۹]. درباره هدف از برگزیدن مخلَصین باید گفت: لازم است خداوند همواره در میان انسانها، افرادی را برانگیزاند که اخلاص کامل داشته و دارای نفوس پاک، قلوب طاهر و فطرت مستقیم توحیدی باشند تا توحید در جامعه بشری را حفظ کنند.[۱۳۰] مخلَصین از دیدگاه قرآن دارای ویژگیهای گوناگونی هستند:
- نجات از نابودی دنیایی و عذاب آخرتی: خداوند، مشرکان و گمراهان امّتهای پیشین را نابود کرده و مخلَصین را رهاینده است: ﴿فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۳۱] چنانکه در آخرت نیز آنگاه که تکذیبکنندگان برای حضور در عذاب برانگیخته میشوند، مخلَصین را احضار نمیکند: ﴿فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۳۲][۱۳۳]
- عصمت: ازجمله شؤون مخلَصین آن است که نوعی علم و یقین دارند، غیر از علوم متعارفی که نزد انسانهای معمول است، و خداوند بهوسیله آن علم، هرگونه بدی و زشتی را از آنان دور میکند؛ ازاینرو ایشان مرتکب هیچ معصیتی نشده، حتّی قصد هیچ گناهی نیز نمیکنند و این همان عصمت الهی است؛ چنانکه خداوند، یوسف (ع) را از آلوده شدن به گناه و قصد آن حفظ کرد: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۳۴][۱۳۵]
- ایمنی از اغوای ابلیس: ابلیس، باطل یا گناهان را برای انسانها زینت میدهد تا آنها را گمراه سازد؛ ولی از آنجا که قلوب مخلَصین بهطور کامل برای خدا خالص شده و جز او کسی در آن راه ندارد، ابلیس نمیتواند آنها را گمراه کند: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۳۶]، ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۳۷][۱۳۸]
- ستایش شایسته: خداوند از هر آنچه کافران یا مطلق انسانها او را بدان وصف میکنند، منزّه است و فقط بندگان مخلَص الهی میتوانند او را آنگونه که شایسته است، وصف کنند: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۱۳۹]، ﴿إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۴۰][۱۴۱]
- برخورداری از رزق معلوم: گرچه جزای انسانها در آخرت، نفس عمل آنان است، مخلَصین از این قاعده مستثنایند و برای آنها، بالاتر از جزای عملشان، رزقی معلوم است. مقصود از رزق معلوم، رزقی خاص و جدا از رزق دیگران و بالاتر از آنها است: ﴿وَمَا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ﴾[۱۴۲].[۱۴۳].[۱۴۴]
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳، "خلص"؛ ترتیبالعین، ج۱، ص۲۳۷، "خلص".
- ↑ مفردات، ص۲۹۲؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۹؛ مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۰۸، "خلص".
- ↑ تاجالعروس، ج۷، ص۵۶۲؛ لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳ـ۱۷۴، "خلص".
- ↑ لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳ـ۱۷۴؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۸ـ۱۶۹، "خلص".
- ↑ مصطلحات التصوف، ص۲۶؛ لغتنامه، ج۱، ص۱۲۹۴، "اخلاص".
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۹، ص۱۵۵ـ۱۵۷؛ تحریرالوسیله، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ کتاب الطهاره، ج۲، ص۴۲۲.
- ↑ القواعدوالفوائد، ج۱، ص۷۹ـ۸۰؛ المبسوط، ج۱، ص۱۹؛ المعتبر، ج۱، ص۱۴.
- ↑ العروةالوثقی، ج۱، ص۶۱۷ـ۶۱۸؛ التحریروالتنویر، ج۲۳، ص۳۱۹ـ۳۲۰؛ وسائلالشیعه، ج۱، ص۷۵.
- ↑ النیّة و الاخلاص، ص۱۰۴.
- ↑ قصّه ارباب معرفت، ص۳۷ـ۵۴.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۹.
- ↑ جامعالسعادات، ج۲، ص۴۰۵ـ۴۰۶.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۵.
- ↑ شرح منازلالسائرین، ص۶۸؛ مدارجالسالکین، ج۲، ص۹۶.
- ↑ شرح منازلالسائرین، ص۱۲ـ۱۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۱۶۲.
- ↑ نهجالبلاغه، خ ۱، ص۱۴.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج۱، ص۶۴؛ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج۲، ص۵۶ـ۵۸؛ شرح نهجالبلاغه، ابنمیثم، ج۱، ص۹۱.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی، مقاله «اخلاص»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲؛ شاهمیری، سید محمد صادق، مقاله «اخلاص»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ «بگو: آیا درباره خداوند با ما چون و چرا میکنید با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست و ما برای او یکرنگیم» سوره بقره، آیه ۱۳۹.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «بنابراین خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میدارید بخوانید هر چند کافران ناپسند دارند» سوره غافر، آیه ۱۴.
- ↑ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۵۰.
- ↑ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
- ↑ «آیا درنیافتهای که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم به خداوند سجده میبرند؟ و بر بسیاری (با خودداری از سجده) عذاب سزاوار گشته است؛ و کسی را که خداوند خوار دارد هیچ کس گرامی نخواهد داشت؛ بیگمان خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد» سوره حج، آیه ۱۸.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ رساله سیر و سلوک، ص۱۰۵ـ۱۲۴.
- ↑ «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
- ↑ «شما به جای او جز نامهایی را نمیپرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیدهاید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
- ↑ «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیمدهندهای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
- ↑ «(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
- ↑ «و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
- ↑ «و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جستجوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۶۵.
- ↑ «پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.
- ↑ «و کسانی را که در راه خداوند کشته میشوند مرده نخوانید که زندهاند امّا شما درنمییابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
- ↑ «داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۱.
- ↑ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ «ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد، فروغ آنان پیشاپیش و در سوی راستشان» سوره تحریم، آیه ۸.
- ↑ «جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ «کسانی که ریا میورزند،» سوره ماعون، آیه ۶.
- ↑ «ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی، مقاله «اخلاص»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۵؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۳۳.
- ↑ «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
- ↑ «روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه دارند (و بپرسند) آیا این حقّ نیست؟» سوره احقاف، آیه ۳۴.
- ↑ «(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
- ↑ «آنگاه هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت بامداد به آن شهر درآمد؛ ناگهان همان که دیروز از او یاری خواسته بود از او فریاد خواست؛ موسی به او گفت:» سوره قصص، آیه ۱۸.
- ↑ «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۲۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۶۴.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۹۱ـ۹۴.
- ↑ «و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جستجوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۶۵.
- ↑ «پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۴۵۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۴، ص۲۲۷ و مج۱۱، ج۲۱، ص۱۷؛ الکشاف، ج۲، ص۹۹؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۳۳ و ج۱۰، ص۱۸۹ـ۱۹۰.
- ↑ «مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد» سوره نساء، آیه ۱۴۶.
- ↑ «بنابراین خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میدارید بخوانید هر چند کافران ناپسند دارند» سوره غافر، آیه ۱۴.
- ↑ «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۵.
- ↑ «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستادهایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میداری بپرست. ترجمه قرآن ۴۹۸» سوره زمر، آیه ۲.
- ↑ «بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میدارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱.
- ↑ «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب میدارم، میپرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.
- ↑ «بگو: آیا درباره خداوند با ما چون و چرا میکنید با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست و ما برای او یکرنگیم» سوره بقره، آیه ۱۳۹.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ نضرةالنعیم، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ «اوست که شما را در خشکی و دریا میگرداند تا چون در کشتیها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتیها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شدهاند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲.
- ↑ «و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.
- ↑ «و چون موجی سایهبانآسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشتهاند میخوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانهرو هستند و نشانههای ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمیکند» سوره لقمان، آیه ۳۲.
- ↑ «شما به جای او جز نامهایی را نمیپرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیدهاید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ جامعالبیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۸۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۵۶ و ۳۵۸؛ جامعالبیان، مج۱، ج۱، ص۶۹۰ـ۶۹۱.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸.
- ↑ «داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۱.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۷۷۰؛ کشفالاسرار، ج۵، ص۷۵۱.
- ↑ «پس وای بر (آن) نمازگزاران، آنان که از نماز خویش غافلند کسانی که ریا میورزند» سوره ماعون، آیه ۴-۶.
- ↑ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
- ↑ «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.
- ↑ المحجةالبیضاء، ج۸، ص۱۲۹ـ۱۳۳؛ جامعالسعادات، ج۲، ص۴۰۲ـ۴۰۳.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی، مقاله «اخلاص»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «همان که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکردارترید و او پیروز آمرزنده است» سوره ملک، آیه ۲.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۹؛ نضرةالنعیم، ج۲، ص۱۳۹.
- ↑ «و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جستجوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۶۵.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۳۹۱ـ۳۹۲.
- ↑ جامعالسعادات، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند» سوره زمر، آیه ۳.
- ↑ شرح منازلالسائرین، ص۶۸.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ شرح منازلالسائرین، ص۶۸؛ چهل حدیث، ص۳۲۹ و ۳۳۵.
- ↑ «آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ لسانالعرب، ج۳، ص۱۷۳؛ لغتنامه، ج۱، ص۱۲۹۵؛ تاجالعروس، ج۱۷، ص۵۶۳.
- ↑ تاجالعروس، ج۱۷، ص۵۶۳؛ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۹.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۱، ص۶۲ـ۶۳.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۵۸ـ۱۶۱.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی، مقاله «اخلاص»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ «آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.
- ↑ «داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۴۶؛ المیزان، ج۲، ص۳۸۵.
- ↑ «و هر آنچه ربا بدهید تا (بهره شما را) در داراییهای مردم بیفزاید نزد خدا نمیافزاید و آنچه زکات بدهید که خشنودی خداوند را بخواهید؛ چنین کسان دو چندان (پاداش) دارند» سوره روم، آیه ۳۹.
- ↑ «بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.
- ↑ «خداوند به مردی (برده) مثل میزند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمیدانند» سوره زمر، آیه ۲۹.
- ↑ النیة و الاخلاص، ص۱۰۰ـ۱۰۱.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی، مقاله «اخلاص»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «مگر بندگان ناب خداوند،» سوره صافات، آیه ۴۰.
- ↑ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
- ↑ «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
- ↑ «و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۷۳ـ۱۷۴.
- ↑ «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم و آنهایی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم پس بنگر که سرانجام بیمدادهشدگان چگونه بود مگر بندگان ناب خداوند» سوره یونس، آیه ۷۳-۷۴.
- ↑ «پس او را دروغگو انگاشتند از این رو آنان را (در دوزخ) حاضر میگردانند مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۲۷ -۱۲۸.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۱۵۸.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳.
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۱۶۴ـ۱۶۵.
- ↑ «پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند» سوره مؤمنون، آیه ۹۱.
- ↑ «مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۱۷۳ـ۱۷۴.
- ↑ «و جز (برای) آنچه کردهاید کیفر نمیبینید مگر بندگان ناب خداوند، که آنان را روزی شناختهای است» سوره صافات، آیه ۳۹-۴۱.
- ↑ المیزان، ص۱۳۵ـ۱۳۶.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی، مقاله «اخلاص»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.