←پاسخهای متفرقه
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
[[فهم]] این مطلب برای هر [[انسانی]] [[بدیهی]] است، چون ملائک مجبور به [[عبادت]] و [[مأموریت]] در تمام [[نظام]] کیهانیاند، ولی انسان، مختار و صاحب انتخاب و اراده است. اگر [[انبیا]] مجبور به [[عصمت]] باشند فاقد [[ارزش انسانی]] خواهند بود، حال آنکه سایر مردم دارای قدرت اختیارند. لذا قول به [[جبر]] در عصمت [[معصومان]]، با ملاکهای [[عقلی]] و [[قرآنی]] ناسازگار است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | [[فهم]] این مطلب برای هر [[انسانی]] [[بدیهی]] است، چون ملائک مجبور به [[عبادت]] و [[مأموریت]] در تمام [[نظام]] کیهانیاند، ولی انسان، مختار و صاحب انتخاب و اراده است. اگر [[انبیا]] مجبور به [[عصمت]] باشند فاقد [[ارزش انسانی]] خواهند بود، حال آنکه سایر مردم دارای قدرت اختیارند. لذا قول به [[جبر]] در عصمت [[معصومان]]، با ملاکهای [[عقلی]] و [[قرآنی]] ناسازگار است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. بهروز مینایی؛ | |||
| تصویر = IM010274.jpg | |||
| پاسخدهنده = بهروز مینایی | |||
| پاسخ = آقای دکتر [[بهروز مینایی]] در کتاب ''«[[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«جبریانگاری [[عصمت]] پیامدهای منفی زیادی به دنبال دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم: | |||
# '''فقدان [[ارزش]] [[مقام عصمت]]''': اگر رسیدن به این [[مقام]] به [[جبر]] باشد، داشتن چنین صفتی هیچ ارزشی برای [[معصوم]] محسوب نخواهد شد؛ چون ارزش تمام [[فضایل]] [[انسانی]] به [[اختیار]] و [[آزادی]] در اکتساب آنهاست. | |||
# '''عدم [[برتری]] معصوم''': اگر این مقام محصول شایستگیهای اختیاری [[معصومان]] نباشد دلیلی برای برتری معصوم بر غیرمعصوم وجود ندارد؛ چون معصوم در این [[اندیشه]]، همچون ماشینِ خودکاری میشود که هرگاه [[اراده]] [[گناه]] میکند دست [[غیبی]] میآید و راه او را در [[انجام خطا]] و گناه سد میکند. | |||
# '''بیمعناشدن [[الگو]] قرار گرفتن [[انبیا]]''': اگر جبری بودن عصمت پذیرفته شود، [[اسوه]] بودن انبیا و [[اوصیا]] برای [[بشر]] از میان میرود و به همان دلیل که [[ملائکه]] نمیتوانند الگویی برای [[رهبری جامعه]] بشری باشند، الگوقرارگرفتن انبیا و [[ائمه]] نیز زیر سؤال میرود؛ حال آنکه صریح [[آیات قرآن]] بر [[رهبری]] [[عقیدتی]] و [[معنوی]] آنها تأکید دارند. | |||
# '''عدم [[استحقاق]] [[پاداش]] بر [[ترک گناه]]''': اگر [[قدرت]] بر انجام گناه از معصوم سلب شده باشد نسبت به آن هیچ تکلیفی [[تصور]] نمیشود؛ چون شرط نخستِ [[تکلیف]]، قدرت بر انجام کار است و به تبع آن استحقاق پاداش برای [[ترک معاصی]] و انجام [[فرامین الهی]] برای انبیا و اوصیا معنایی نخواهد داشت؛ درحالی که در [[قرآن]] و [[روایات]]، بهترین [[پاداشها]] و نعمتهای [[اخروی]] برای معصومان {{عم}} بر شمرده شده است. | |||
# '''بیمعناشدن عصمت''': [[علامه طباطبائی]]، میفرماید: «اگر [[عصمت انبیا]] جبری باشد و مکلّف نباشند، معصیتی در [[حق]] آنها تصور نمیشود، مانند موجودات دیگری که مکلّف نیستند؛ بنابراین عصمت آنها نیز بیمعنا خواهد شد»<ref>سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۲۹۰، عبارت ایشان چنین است: {{عربی|ولو كان كذلك لم تتصور في حقهم معصية كسائر من لا تكليف عليه فلم يكن معنى لعصمتهم}}.</ref>. | |||
[[مفاسد]] جبری انگاری عصمت آن قدر زیاد است که بیشتر [[متکلمان]] در توجیه این [[حقیقت]] در صدد ارائه تبیینی هستند که با اختیار و آزادی معصوم ناسازگار نباشد. اما [[تفسیر]] [[ماهیت عصمت]] به مراتب بالای [[ایمان]] در همین [[زمان]] توسط [[متکلم]] و [[مورخ]] مشهور [[اشعری]]، [[ابن خلدون]] شرح و بسط داده شده است: آنچه مطلوب و مقصود از [[تکالیف الهی]] است ایجاد ملکهای [[راسخ]] در [[نفس آدمی]] است که به دنبال آن [[علم]] [[اضطراری]] برای نفس حاصل میشود که همان [[توحید]] و [[عقیده]] [[ایمانی]] است... ایمانی که سرچشمه و اصل [[تکالیف]] است دارای مراتبی است؛ نخستین مرتبه ایمان، [[تصدیق قلبی]] همراه و موافق با آن چیزی است که بر زبان جاری میشود و مراتب بالای ایمان، به وجود آمدن کیفیتی از این [[اعتقاد قلبی]] است که بر [[قلب]] [[آدمی]] مستولی میشود و تمامی اعضا و جوارح تحت [[سلطه]] قلب و این [[تصدیق ایمانی]] قرار میگیرد. در این مرتبه از [[ایمان کامل]]، [[مؤمن]] مرتکب هیچ [[گناه صغیره]] و کبیرهای نمیشود و [[رسوخ]] این [[ملکه]] به جایی میرسد که در همه حالات حتی یک چشم به هم زدن او را به حال خود رها نمیسازد و تفسیر [[گفتار پیامبر]] {{صل}}: {{متن حدیث|لَا يَزْنِي الزَّانِي حِينَ يَزْنِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۲؛ شیخ طوسی، التهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۷۱.</ref>[[شاهد]] این مطلب است. شاهد دیگر بر این مطلب، [[حدیثی]] است که هرقل [[قیصر روم]] از [[ابوسفیان بن حرب]] بعد از دریافت [[نامه]] [[سفیر]] [[پیامبر]] {{صل}} در مورد پیامبر {{صل}} و احوال او و اصحابش نقل میکند: «آیا فردی از [[اصحاب]] بعد از اینکه ایمان آورد ممکن است از آن [[سرپیچی]] نماید و از [[دین]] خارج شود؟ گفت: خیر، هرگز. سپس گفت: ایمان اینگونه است هنگامی که [[شادابی]] آن داخل قلب میشود از آن مفارقت نمیکند»<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۸۲، به نقل از: محمد بخاری، صحیح بخاری.</ref>. معنای این [[مأثور]] آن است که ملکه ایمان هنگامی که استقرار یافت، به منزله [[فطرت]] و [[خصلت]] جبلّی آدمی میشود و این مرتبه بالای از ایمان است که [[پایینتر]] از مرتبه [[عصمت]] محسوب میشود و عصمت برای [[انبیا]] [[ضرورت]] دارد به ضرورت سابق بر این و این مرتبه عصمت درنتیجه [[مؤمن]] بودن آنها و [[اعمال]] و تصدیقشان حاصل شده است و این تفاوت [[مراتب ایمان]] و عصمت، همان درجات مختلف [[ایمان]] است...<ref>عبدالرحمن ابن خلدون، المقدّمه، فصل دهم از باب ششم در علم کلام، ص۵۸۴.</ref>»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref> | |||
}} | }} | ||