سکوت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲٬۴۶۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳
جز (جایگزینی متن - 'اهل بدر' به 'اهل بدر')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
==دیدگاه انتقادی سکوت==
منتقدان دیدگاه مشهورِ [[تشیع]] معتقدند: اگر امام علی{{ع}} خود را [[خلیفه الهی]] و معرفی‌شده از سوی پیامبر اکرم{{صل}}، باید با مدعیان خلافت [[احتجاج]] می‌نمود؛ در حالی که ایشان نسبت به آنچه پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} درباره خلافت پیش آمد،[[ سکوت]] کرد. چرا [[ادله]] [[لزوم]] [[خلافت]] خود را برای [[اهل سقیفه]] و دیگران بیان نکرد و به روایات نبوی [[استدلال]] ننمود؟ [[ابوبکر]] در [[سقیفه]] به یک [[روایت نبوی]] استناد کرد و [[صحابه]] از او پذیرفتند. [[امام علی]]{{ع}} هم باید در برابر ایشان به این [[روایات]] استناد می‌کرد.[[ احتجاج]] نکردن ایشان با صحابه، شاهدی بر پذیرش خلافت ایشان و عدم [[اعتقاد]] حضرت به [[خلافت الهی]] و [[منصوص بودن]] خود است<ref>ر.ک: محمد بن عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۲۶۸.</ref>.
 
===پاسخ===
با مراجعه به [[منابع روایی]] و [[تاریخی]]، بطلان ادعای [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در برابر [[جریان سقیفه]] و تعیین [[خلفا]] به روشنی [[اثبات]] می‌شود. اولاً: از آنجا که [[زمان]] نقل بسیاری از سخنان حضرت که ذیل عناوین [[امامت سیاسی]] و [[دینی]] طرح شد، بیان نشده است؛ ممکن است حضرت، این کلمات را در همان دوران ابتدایی پس از [[نبی اعظم]]{{صل}} و در [[اعتراض]] به جریان سقیفه بیان کرده باشد؛ ثانیاً: علاوه بر روایات نقل شده، حضرت در موارد متعددی، نه تنها بر اهل سقیفه، بلکه برای عموم [[مردم]]، امتیازات خود در [[اسلام]] و فرمایشات [[رسول اکرم]]{{صل}} را یادآور شده، با آنها [[احتجاج]] نمود و ححجت را بر همگان تمام کرد<ref>شهید مطهری معتقد است: «علی{{ع}} از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد و آن را با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبه‌های فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدعاست.... شخصاً هیچ پستی را از هیچ یک از خلفا نمی‌پذیرد؛ نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه امارت الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را؛ زیرا قبول یکی از این پست‌ها به معنای صرف‌نظر کردن او از حق مسلم خویش است (مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۸-۱۹).</ref>.
 
امیر مؤمنان{{ع}} خلافت را [[حق]] خود می‌دانست و نقل است که بارها از [[غصب]] آن توسط [[قریشیان]] [[شکایت]] می‌کرد<ref>ابن ابی‌الحدید معتقد است شبیه این جملات به تواتر از امیر مؤمنان{{ع}} نقل شده است: {{عربی|قوله اللهم أخز قریشا فإنها منعتنی حقی و غصبتنی أمری و...}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۶-۳۰۷). ابن ابی‌الحدید پس از نقل این روایات می‌گوید: «امامیه این روایات را نص صریح بر خلافت امام علی{{ع}} به شمار می‌آورند و به گمان قوی، همین معنا از الفاظ مراد باشد؛ ولی لازمه این سخن، تکفیر و تفسیق عده‌ای از صحابه است. بنابراین جملات ذکر شده از متشابهات است که باید ظاهر آن را نادیده گرفت و حمل بر افضلیت حضرت علی کرد» (ر.ک: عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۷).</ref>. این [[شکایات]] به حدی بود که برخی از روی [[جهل]] یا [[نفاق]]، حضرت را بر [[خلافت]] [[حریص]] می‌خواندند که حضرت در پاسخ، [[مجدد]] بر [[طلب]] [[حق]] خویش [[اصرار]] می‌نمود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۲۴۶.</ref>. این امر، به دوران [[خانه‌نشینی امام]] محدود نشد؛ بلکه پس از [[حاکمیت]]، وقتی از [[طغیان]] بزرگان [[صحابه]]، مانند [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاهی]] یافت، [[غصب حق]] خود در امر خلافت و [[حکومت]] را از [[زمان]] پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} یادآوری کرد<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ{{صل}} حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}} (علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۳).</ref>. ایشان همچنین در خطبه‌های خود در جمع عموم [[مردم]]، از اختصاص خلافت به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[نامشروع]] بودن حکومت دیگران سخن می‌گفت<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم‌}} ([[علی بن حسین]] [[الشریف]] الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۰۱؛ [[محمد بن جریر طبری]]، [[دلائل الامامه]]، ص۲۱).
 
{{متن حدیث|لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ}}. ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۴۷؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الأمامه، ص۲۱).</ref>. [[امام]] با [[قاطعیت]]، [[زمامداران]] [[حکومت]] را [[دروغ‌گو]] می‌خواند و بر [[نامشروع]] بودن آنها تأکید می‌ورزید. وقتی غلامِ [[عمر]]، جهت گرفتن [[بیعت]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} برای [[ابوبکر]] او را [[دعوت]] کرد، امام به صراحت فرمود: “چه زود بر [[پیامبر]][[ دروغ]] بستید و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]] معرفی کردید”<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹.</ref>.
 
[[حادثه غدیر]] - چنان که گفته شد - واقعیتی غیر قابل [[انکار]] برای همه فرقه‌های [[مسلمان]] می‌باشد که در کتاب‌های [[روایی]] مختلف ثبت شده است و در آن، امیر مؤمنان{{ع}} به عنوان [[خلیفه الهی]] و امام [[مسلمانان]] [[نصب]] و معرفی گشت. آن حضرت در مقابل [[خلفا]] و دیگر [[اصحاب]]، در موارد متعددی به این [[خبر متواتر]] استناد کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدانور فیاضی، «امام علی{{ع}} و احتجاج به حدیث غدیر»، تاریخ در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۵، ص۱۲۷.</ref>.
 
[[امام علی]]{{ع}}، هفت [[روز]] بعد از [[رحلت رسول اکرم]] در خطبه‌ای مشهور به [[خطبه]] “وسیله”، به حادثه غدیر اشاره کرد و ضمن تشریح و یادآوری آن، بر [[خلافت]] خود تأکید نمود<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.</ref>.
 
با تثبیت [[حکومت ابوبکر]] و [[بیعت مردم]] با او، متصدیان حکومت درصدد [[دلجویی]] و گفت‌و‌گو با [[مخالفین]]، به خصوص امام علی{{ع}} بر آمدند. حضرت در یکی از این گفت‌و‌گوها با ابوبکر ویژگی‌ها و [[فضایل]] خود را بیان نموده، حادثه غدیر را نیز یادآور می‌شود<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۵۵۰.</ref>.
گذشت [[زمان]] هم باعث نشد تا آن حضرت این جریان را یادآوری نکند. امیر مؤمنان{{ع}} با سپری شدن [[حاکمیت]] خلفای اول و دوم، در شورایی که عمر برای [[تعیین خلیفه]] معرفی کرد، بر [[حقانیت]] خود به واسطه [[جریان غدیر]] تأکید نمود. امام علی{{ع}} پس از آنکه دید اعضای [[شورا]] [[عثمان]] را به خلافت برگزیدند، برای اتمامِ [[حجت]] آنها نسبت به وقوع جریان غدیر و جزئیات آن، از اعضای شورا [[اقرار]] گرفت<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۳۳۳؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
 
بعد از [[به خلافت رسیدن امام علی]]{{ع}} و گذشت حدود سه دهه از [[حادثه غدیر]]، [[امام]] باز هم برای یادآوری این حادثه مهم، به خصوص رفع تردید از [[نسل]] نو، دوباره در حضور جمع بر آن تأکید نمود. حضرت در محل [[اجتماع]] [[مردم]] در [[رحبه]] [[کوفه]] حاضر شده، آنان را [[سوگند]] داد که هر کس [[حدیث غدیر]] را از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده است، برخیزد و [[شهادت]] دهد. سپس سی نفر از [[صحابه]] برخاستند و بر وقوع آن شهادت دادند، که این سوگند دادن امام و شهادت صحابه در کتاب‌های [[اهل سنت]] نیز ذکر شده است<ref>ر.ک: احمد بن محمد ابن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۷۰؛ ر.ک: احمد بن شعیب نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۳۶؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۲۹.</ref>.
 
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} - چنان که گذشت - در گفت‌و‌گوهای خود با مخالفانی مانند [[ابوبکر]]، [[طلحه]]، [[معاویه]] و افراد [[شورا]] به حدیث غدیر [[استشهاد]] نموده است. ایشان در [[احتجاجی]] که با معاویه داشته‌اند، [[غدیر]] را یادآوری و از این راه او را به [[اطاعت]] از خویش فرا خوانده است<ref>ر.ک: ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۲، ص۹۶؛ ر.ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الفصول المختاره، ص۲۸۰؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۸۰.</ref>.
 
از مجموع مطالب ذکر شده می‌توان نتیجه گرفت که نه تنها [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نسبت به [[حق]] خود [[سکوت]] نکرد؛ بلکه بارها به شکل‌های مختلف [[اعتراض]] خویش را اعلام نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۱۳۱-۱۳۶.</ref>.
 
==دلایل سکوت==
با مطالعه تاریخ صدر اسلام به ویژه سخنان [[حضرت علی]]{{ع}}، [[دلایل]] [[سکوت]] آن حضرت روشن می‌شود؛ از جمله:
با مطالعه تاریخ صدر اسلام به ویژه سخنان [[حضرت علی]]{{ع}}، [[دلایل]] [[سکوت]] آن حضرت روشن می‌شود؛ از جمله:


۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش