صراط مستقیم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۴٬۴۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:


نتیجه آنکه: [[صراط مستقیم]] فقط منتسب به [[خداوند]] است و اگر به [[اولیاء الهی]] {{عم}} نیز منسوب شده، بدان دلیل است که همه ظاهر و [[باطن]] [[اعمال]] و [[اعتقادات]] آنها جلوه [[رضای الهی]] است و هیچ‌گونه شائبه‌ای از [[شرک]] و [[هوای نفس]] در آنها قابل فرض نیست. بنابراین، جلوه [[دنیایی]] و بشری [[صراط الهی]]، در [[صراط]] [[ولایت]] -یعنی راه نعمت‌داران [[الهی]] {{متن قرآن|صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}} - ظاهر می‌شود و تفاوتی میان راه [[توحید]] و راه صاحبان ولایت نیست. بنابراین، [[سبیل]] با شرک و [[کفر]] قابل جمع است؛ ولی صراط مستقیم هرگز با شرک و [[گمراهی]] قابل جمع نیست: {{متن قرآن|غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ}}<ref>«راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref>. به همین دلیل است که در [[آیات قرآن]]، صراط مستقیم [[هدف]] از [[هدایت]] (و نه طریقی برای هدایت) قرار گرفت: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ}}<ref>«راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ}}<ref>«و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]] ص ۵۴۸.</ref>
نتیجه آنکه: [[صراط مستقیم]] فقط منتسب به [[خداوند]] است و اگر به [[اولیاء الهی]] {{عم}} نیز منسوب شده، بدان دلیل است که همه ظاهر و [[باطن]] [[اعمال]] و [[اعتقادات]] آنها جلوه [[رضای الهی]] است و هیچ‌گونه شائبه‌ای از [[شرک]] و [[هوای نفس]] در آنها قابل فرض نیست. بنابراین، جلوه [[دنیایی]] و بشری [[صراط الهی]]، در [[صراط]] [[ولایت]] -یعنی راه نعمت‌داران [[الهی]] {{متن قرآن|صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}} - ظاهر می‌شود و تفاوتی میان راه [[توحید]] و راه صاحبان ولایت نیست. بنابراین، [[سبیل]] با شرک و [[کفر]] قابل جمع است؛ ولی صراط مستقیم هرگز با شرک و [[گمراهی]] قابل جمع نیست: {{متن قرآن|غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ}}<ref>«راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref>. به همین دلیل است که در [[آیات قرآن]]، صراط مستقیم [[هدف]] از [[هدایت]] (و نه طریقی برای هدایت) قرار گرفت: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ}}<ref>«راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ}}<ref>«و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]] ص ۵۴۸.</ref>
==[[استقامت]] [[مؤمنان]] بر [[طریقت]] [[حق]] و [[حقیقت]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] [[قرآن]]، تبدیل صفتی به «شاکله» نیازمند سعی و تلاش بسیار در بستر زمانی و صیرورت و انقلاب‌های چندی است؛ زیرا هر چیزی زمانی از حال به [[مقام]] در می‌‌آید که [[انسان]] آن چیز را بسیار تکرار کند و در همه احوالات آن را برای خود [[هدف]] قرار دهد و هرگز از آن کوتاه نیاید؛ زیرا اگر تقلبات در احوالات متضاد داشته باشد، هرگز به مقام نمی‌رسد و شاکله و [[ملکات]] و مقومات [[شخصیت]] کسی نمی‌شود. به عنوان نمونه [[صبر]] و [[شکیبایی]]، صفتی [[نیک]] مورد اقبال [[مردم]] است، اما مردم به سبب [[عجله]] در کاری یا [[جزع]] و فزع در هنگامه [[مصیبت]]، [[اطاعت]] و [[معصیت]]، نمی‌توانند آن را از حالت صفت به اسم و از حال به مقام در آورند. دست یابی به [[مقام صبر]] نیازمند یک حرکت جوهری در نفس است. از این حرکت جوهری در قرآن به «صیرورت» تعبیر می‌‌شود. این حرکت جوهری به سوی تبدیل حال به مقام و صفت به اسم می‌‌بایست به شکل دایمی و بی‌وقفه ادامه و استمرار یابد. شاید در آغاز وقفه‌هایی ایجاد شود، ولی با [[حضور قلب]] و اهتمام به صبر در همه احوال سه گانه اطاعت، مصیبت و معصیت، و [[پرهیز]] از عجله و جزع و فزع، این امکان فراهم می‌‌آید تا در نهایت «انقلابی» رخ دهد و صبر از حالت صفت به اسم و حال به مقام در آید و شخص از «الذین صبروا» به «الصابرین» و «الصبور» تبدیل شود.
از نظر قرآن، همه صفات مثبت و منفی این گونه است؛ یعنی تبدیل آن در یک حرکت جوهری انجام می‌‌شود تا به [[انقلاب]] برسد و آن صفات تبدیل به اسم و مقام شخص شود و [[ملکه]] و مقوّم ذاتی شخص گردد به طوری که هرگز در هیچ احوالی از آن خارج نشود؛ چنان که «قوامین بالقسط»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}} «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو‌گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref> و «قوامین لله»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> این گونه است؛ زیرا [[قسط]] برای چنین شخصی، جزو مقومات ذاتی او شده است.
[[خدا]] در [[قرآن]]، از «[[قوم]] یعقلون» یا «قوم یومنون» یا ضد آنها «قوم لایعقلون»<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ}} «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>، «قوم تجهلون»<ref>{{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}} «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>، «[[قوم]] لایفقهون»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۵؛ {{متن قرآن|وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ يَرَاكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ}} «و چون سوره‌ای فرو فرستاده شود، به یکدیگر می‌نگرند (و می‌پرسند) آیا کسی شما را می‌بیند؟ سپس (اگر کسی نبیندشان) باز می‌گردند؛ خداوند دل‌هاشان را بگرداند که آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره توبه، آیه ۱۲۷.</ref>، «قوم لایعلمون»<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ}} «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.</ref>، «قوم مسرفون»<ref>{{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}} «شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.</ref> و مانند آنها سخن به میان می‌‌آید؛ یک معنای این عبارات آن است که [[تعقل]] و [[ایمان]] یا اضداد آنها در این افراد مقوم ذاتی شده است.
بنابراین، وقتی چیزی «مقوم» شخص شده باشد، آن چیز در [[حقیقت]] در قالب «[[مقام]]» شاکله شخصیتی او را شکل داده و جزء اصلی [[شخصیت]] او می‌‌شود.
از نظر [[قرآن]]، هر گاه چیزی جزو شاکله [[شخصیت]] شود، [[افکار]] و [[اعمال انسان]] تابع آن خواهد بود؛ زیرا [[خدا]] می‌‌فرماید: کل یعمل علی شاکلته؛ هر کسی بر شاکله و شخصیت خویش عمل می‌‌کند.<ref>{{متن قرآن|مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}} «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>
بنابراین، وقتی شخصی شاکله شخصیتی خویش را [[حق جویی]] و [[حق خواهی]] قرار دهد، آن امر به عنوان مقوم ذاتی او قرار می‌‌گیرد. این گونه به عنوان [[انسانی]] مستقیم بر [[حق]] شناخته می‌‌شود.
البته از [[آموزه‌های وحیانی]] [[قرآن]] بر می‌‌آید که حتی اگر شخص در [[مسیر حق]] و [[حقیقت]] قرار گیرد و بر آن [[استقامت]] فعلی داشته باشد، باز همین امر خوب است؛ زیرا تنها چیزی که در قرآن از آن به «مستقیم» توصیف شده، [[صراط الهی]] است که متصف به این اسم است؛ زیرا صراطی است که هیچ گونه [[اعوجاج]] و [[کژی]] در آن نیست و راه نمی‌یابد.
به هر حال، [[انسان]] می‌‌بایست در طریق حقیقت مستقیم باشد وبه استقامت دست یابد و بتواند حقیقت را جزو مقومات خویش قرار دهد و به شکل دایمی در مسیر آن حرکت کرده و برای آن تلاش و سعی کند. این [[طریقت]] حقیقت همان استقامت در [[صراط مستقیم]] است؛ زیرا هیچ طریقت حقیقتی دیگر جز صراط مستقیم نیست. از همین روست که همه [[آیات قرآنی]] بر حرکت در صراط مستقیم و استقامت بر این طریقت تاکید دارد که به حقیقت ختم می‌‌شود.
خدا در قرآن به پیامبرش [[فرمان]] می‌‌دهد تا بر اساس [[علم الهی]] عمل کند و بر مشکلاتی که دیگران حتی [[اهل کتاب]] برایشان فراهم می‌‌آورد، استقامت ورزد و به [[دعوت]] خویش ادامه دهد و تحت تاثیر [[هواهای نفسانی]] دیگران قرار نگیرد و هماره بگوید که به آن چه از کتاب نازل شده [[ایمان]] داشته و مامورم تا بر اساس [[عدالت]] بین شما [[داوری]] و [[رفتار]] کنم و از [[طریقت]] [[حق]] که عدالت باشد خارج نشوم.<ref>{{متن قرآن|فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ}} «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع می‌گرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>
[[پیامبر]] از سوی [[خدا]] مامور است تا با بیان این [[حقیقت]] که او نیز بشری چون دیگران است، [[مردمان]] را در [[مسیر حق]] و حقیقت [[یاری]] رساند و [[اجازه]] دهد تا ایشان به حقیقت برسند و آن را جزو ذاتیات خویش کنند. البته همگان باید به این نکته توجه یابند که پیامبر با آنکه بشری چون دیگران است، [[ولی خدا]] او را به عنوان پیامبرش برگزیده و به او [[وحی]] می‌‌رساند.<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ}} «بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.</ref>
[[استقامت پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] می‌‌بایست نسبت به این حقیقت باشد که تنها [[خدای عالم]] همان [[خدای یکتا]] و یگانه ای است که [[خالق هستی]] است و [[ربوبیت]] به دست اوست و [[استغفار]] وغفران تنها از او خواسته می‌‌شود؛ پس اگر [[گناه]] و خطایی است تنها اوست که می‌‌تواند [[مردمان]] را ببخشد و بیامرزد.
آن حضرت{{صل}} همچنین مامور می‌‌شود تا نه تنها خود [[اهل]] [[استقامت]] باشد، بلکه تلاش کند تا کسانی که همراه ایشان شده و به [[حق]] بازگشتند، ایشان را نیز به استقامت بخواند و در همان مسیر [[حقیقت]] نگه دارد و نگذارد تا [[طغیان]] ورزند و هیچ [[گرایش]] و میل اندکی به [[ظالمین]] نداشته باشند و آنان را رکن ندهند، بلکه حق و [[عدالت]] را رکن خویش قرار داده و بر اساس آن عمل و [[رفتار]] کنند.<ref>{{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}} «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست * و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۲-۱۱۳.</ref>
از نظر [[قرآن]] کسانی از [[هدایت قرآنی]] بهره می‌‌برند و در [[صراط مستقیم]] آن گام بر می‌‌دارند که «اقوم» باشند؛ یعنی بخواهند راست‌ترین و قویم‌ترین شخص در [[مسیر حق]] باشند و هرگز از [[درستی]] و [[راستی]] دور نشوند؛ چراکه قرآن خود کتابی است که بر «اقوم» سامان یافته است؛ چنان که [[خدا]] در توصیف قرآن می‌‌فرماید: ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم؛ به تحقیق که این قرآن بر استوارترین [[آیین]] [[هدایت]] می‌‌کند و «اقوم» است.<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا}} «بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می‌دهند مژده می‌دهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.</ref> پس کسی که از چنین کتابی بهره می‌‌گیرد و از آن [[پیروی]] می‌‌کند، خود به «اقوم» تبدیل می‌‌شود و استوارترین شخص می‌‌شود.
البته در طول [[تاریخ]] همه [[پیامبران]] از جمله [[حضرت موسی]] و [[هارون]]{{ع}}، این گونه مامور بودند تا بر اساس [[علم وحیانی]] و [[حجت الهی]] عمل کنند، بر [[دعوت الهی]] خویش مستقیم باشند و [[استقامت]] ورزند و دیگران را نیز بدان بخوانند تا [[رستگار]] شوند.<ref>{{متن قرآن|قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}} «فرمود: دعای شما پذیرفته شد پس پایداری ورزید و از روش کسانی که دانایی ندارند پیروی نکنید» سوره یونس، آیه ۸۹.</ref>
به هر حال، پیامبران و [[مؤمنان]] می‌‌بایست [[حق تعالی]] را با [[آیات آفاقی]] و انفسی بشناسند<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> و برای رسیدن به آن [[حق]] سبحانه و متحقق شدن به [[صفات الهی]] صیرورت و حرکت جوهری خویش را در [[صراط مستقیم]] [[اسلام]] و [[شرایع]] آن بپیماند تا متحقق به [[حقیقت الهی]] شوند و [[حقیقت]] جزو مقومات ذاتی آنان شده و آنان متحقق به حق شوند؛ زیرا در [[قیامت]] جز حق ظهوری ندارد و جایی برای [[باطل]] نیست. پس کسی که به قیامت وارد می‌‌شود، به [[میزان]] تحقق به حقیقت در چارچوب صراط مستقیم حق است که ظهور و بروز دارد؛ زیرا ترازو و [[میزان الحق]] جز حق را نشان نمی‌دهد.<ref>{{متن قرآن|وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}} «و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند * و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا می‌داشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۸-۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>.
==[[صراط مستقیم]] [[اسلام]]، [[طریقت]] [[حقیقت]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] [[قرآن]]، اسلام حقیقتی است که از سوی [[خدا]] به عنوان [[دین]] معرفی شده و همه [[پیامبران]] بدان [[دعوت]] کرده‌اند؛ زیرا [[شرایع]] و مناهج گوناگون [[اسلامی]] همه شاخه‌های همان حقیقت برای دسترسی آسان به دریای حقیقت بی‌پایان است. از همین روست که [[دینی]] غیر از اسلام و شرایع آن پذیرفته نمی‌شود؛ زیرا حرکت در غیر صراط مستقیم چیزی جز حرکت در [[ضلالت]] و [[گمراهی]] نیست.<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ * وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است * و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۹ و ۸۵؛ {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}} «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸؛ {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>
[[خدا]] در [[سوره حمد]] به [[انسان]] [[فرمان]] می‌‌دهد تا از او بخوانند ایشان را به [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] کند که همان صراط مستقیم [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] [[منعم علیهم]]؛ زیرا هر حرکت در غیر این صراط مستقیم چیزی جز [[ضلالت]] و [[گمراهی]] و [[گرفتاری]] به [[غضب الهی]] نیست.
از نظر [[قرآن]]، صراط مستقیم [[اسلام]] و [[شرایع]] آن، همان [[طریقت]] [[حقیقت]] است که حتی [[جنیان]] نیز موظف هستند بر اساس آن عمل و [[رفتار]] کنند؛ زیرا بر این باورند که اگر بخواهند از آب فراوان [[سیراب]] شوند، می‌‌بایست بر آن طریقت [[استقامت]] ورزند: و الو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم [[ماء]] غدقا.<ref>{{متن قرآن|وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}} «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref>
از نظر [[قرآن]]، همه [[پیامبران]] و اولیای آنان به سبب حرکت در [[طریقت]] [[حقیقت]] و [[استقامت]] بر آن توانسته‌اند به [[پاداش]] عظیم دست یافته و از [[خشم]] و [[غضب الهی]] در [[امان]] مانند؛ اینان که شامل [[مؤمنان]] به [[پیامبر]]{{صل}}، پیامبران، [[صدیقین]]، [[شهداء]] و [[صالحین]] هستند، همانانی هستند که [[خدا]] به آنان نعمت‌های بزرگی را بخشیده و از [[فضل الهی]] بهره مند شده‌اند.<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا}} «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.</ref>
بنابراین، هر کسی بخواهد به [[حق]] و حقیقت برسد و متحقق به حقیقت شود، می‌‌بایست [[اسلام]] را به عنوان [[صراط مستقیم]] حقیقت بشناسد و بپذیرد و بر اساس آن حرکت کرده و بر آن استقامت ورزد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>.
==آثار استقامت در طریقت حقیقت==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] قرآن، مهم‌ترین و اساسی‌ترین آثار استقامت بر طریقت حقیقت آن است که [[انسان]] با [[توسل]] دایمی و ذکرالله «ربنا» تحت [[ربوبیت خدا]] قرار گرفته و خدا بر اساس [[ربوبیت]] خاص خویش، هر گونه [[خوف]] و حزنی را از ایشان در [[دنیا]] بر می‌‌دارد به طوری که نسبت به [[آینده]] ترسی نداشته و نسبت به گذشته [[حزن]] و اندوهی در دلهایشان راه نیابد، و در [[آخرت]] نیز از [[بهشت]] و هر آن چه که دلخواه آنان است، بهره مند می‌‌شوند.<ref>فصلت، آیات ۳۰ و ۳۱؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند * آنان به پاداش آنچه انجام می‌دادند بهشتی‌اند در حالی که در آن جاودانند» سوره احقاف، آیه ۱۳-۱۴.</ref>
چنین افرادی که [[اهل]] [[استقامت]] هستند و [[حق]] در [[جان]] ایشان قوام یافته است، در همین [[دنیا]] به سبب [[وعده الهی]] و [[بشارت]] به [[بهشت]]، دیگر [[خوف]] و ترسی ندارند که با چه مشکلاتی در سر راه خویش مواجه می‌‌شوند؛ زیرا [[فرشتگان]] بر ایشان نازل می‌‌شود و موجبات [[آرامش]] خاطر آنان را فراهم می‌‌آورند. همین فرشتگان به عنوان [[اولیاء الهی]] هماره در دنیا و [[آخرت]] همراه با ایشان بوده و در [[مشکلات]] آنان را [[یاری]] می‌‌رسانند و از جایی که [[انسان]] [[گمان]] نمی‌کند به ایشان کمک می‌‌کنند.<ref>{{متن قرآن|حْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ * نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ}} «ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم و در آنجا هر چه دلتان بخواهد هست و هر چه درخواست کنید دارید * به پذیرایی از سوی آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره فصلت، آیه ۳۱-۳۲.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۸۷۱

ویرایش