←خردهگیری بر خداوند
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
=== خردهگیری بر [[خداوند]] === | === خردهگیری بر [[خداوند]] === | ||
'''تبیین شبهه''' | |||
برخی معتقدند: از [[ظاهر]] برخی [[آیات قرآن کریم]] چنین برداشت میشود که [[حضرت موسی]] در مواضعی بر [[خدای متعال]] خرده گرفته و [[اعتراض]] کرده است و [[بدیهی]] است که این لغزشی بزرگ است که هرگز با [[عصمت]] [[سازگاری]] ندارد.[[ شاهد]] اینکه [[قرآن]] در جایی میفرماید: {{متن قرآن|وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا}} <ref>«و موسی هفتاد مرد از قوم خود برای وعدهگاه ما انتخاب کرد، پس چون لرزشی سخت (به جرم درخواست دیدن خدا به چشم) آنها را در گرفت، موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیّت نافذت تعلق گرفته بود که همه آنها و مرا هلاک کنی (کاش) پیشتر (از این وعده) میکردی، آیا ما را به فعل سفیهان ما هلاک خواهی کرد؟ این کار جز فتنه و امتحان تو نیست، که به این امتحان هر که را خواهی گمراه و هرکه را خواهی هدایت میکنی، تویی مولای ما، پس بر ما ببخش و ترحم کن، که تویی بهترین آمرزندگان». سوره اعراف، آیه ۱۵۵</ref>. | |||
'''پاسخ | '''پاسخ به شبهه''' | ||
'''پاسخ | '''پاسخ نخست: انکاری بودن استفهام''': استفهام {{متن قرآن|أَتُهْلِكُنَا}} انکاری است<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ۴، ص۷۴۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۱۸؛ محمد سبزواری (نجفی)، الجدید، ج۳، ص۲۱۸؛ ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۱۱۰؛ محمد شوکانی، فتح القدیر، تحقیق عبدالرزاق المهدی، ج۲، ص۲۸۶.</ref>؛ بدین معنا که تو این کار را انجام نمیدهی. | ||
'''پاسخ | '''پاسخ دوم: استفهام به معنای درخواست''': استفهام به معنای استعطاف و درخواست است؛ یعنی ما را به کار [[سفیهان]] هلاک مگردان<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۱۸؛ محمدعلی صابونی، صفوة التفاسیر، ج۱، ص۴۷۵.</ref>. | ||
'''پاسخ سوم: اظهار [[ادب]] به ساحت [[خداوند]] در قالب استفهام''': استفهام در اینجا، در [[حقیقت]] اظهار ادب و [[احترام]] به ساحت [[قدس]] [[ربوبی]] است. [[حضرت موسی]] {{ع}} بر آن بود که بگوید: خدایا، بازخواست قومی به سبب [[کردار]] [[ناپسند]] جاهلانش، در [[شأن]] [[رحمت]] و [[سنت]] ربوبی تو نیست. پس این حقیقت را با [[رعایت ادب]] در قالب استفهام بیان داشت<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۷۲.</ref>. حضرت موسی {{ع}} نگران بود که [[بنی اسرائیل]] وی را به کشتن آنان متهم کنند و [[دعوت دینی]] او از پایه لرزان شود. از این رو به [[پروردگار]] عرض کرد: همه کارهای تو بر پایه [[مشیت]] حکیمانه است و اگر پیش از آمدن ما به [[میقات]]، همه را هلاک میکردی، هیچ تهمتی به من نمیزدند و زمینه دعوتم خدشه نمیدید {{متن قرآن|رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ}}<ref>«و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref> و هرگز مقتضای [[رحمت]] و [[ربوبیت]] تو این نیست که گروهی را به کارهای بد [[سفیهان]] آنها [[مؤاخذه]] کنی. آن [[حضرت]] برای [[رعایت ادب]]، این مطلب را در قالب استفهام آورد: {{متن قرآن|أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا}}؛ باز برای ثنای بیشتر [[الهی]] و رعایت ادب، مردن این عده را بر اساس [[سنت]] همیشگی، [[امتحان الهی]] دانست: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ}}؛ تا بدین وسیله دستهای [[گمراه]]، و گروهی [[هدایت]] شوند: {{متن قرآن|تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ}}<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۴۱۵.</ref>. این [[تفاسیر]] دارای دلیلی خاصی نیستند، ولی با وجهی [[متین]] به [[تفسیر]] و توجیه [[آیه]] پرداختهاند. از این رو میتوان گفت که نصاب پذیرش را دارند. | |||
'''پاسخ چهارم: [[هلاکت]] به معنای [[مرگ]]، نه [[عذاب]]''': مقصود از هلاکت، همان مرگ است نه عذاب، مثل آیه {{متن قرآن|...إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ...}}<ref>«... اگر مردی مرد.».. سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref>. اگر اینگونه تفسیر نکنیم، با این ایراد مواجه خواهیم شد که [[خداوند]] چگونه قومی را به دلیل کاری که دیگران انجام دادهاند، [[عقاب]] کرده است<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۷.</ref>. | |||
ایراد این تفسیر این است که با ظاهر آیه بسیار ناهماهنگ است؛ چراکه میان این مرگ و کار [[ناشایست]] سفیهان، ارتباطی وجود ندارد. در نتیجه، مطرح شدن آن در گفتار [[موسی]] {{ع}} بیدلیل خواهد بود. | |||
نتیجه آنکه در این آیه، نشانهای دال بر [[خردهگیری]] موسی {{ع}} بر خداوند، وجود ندارد. تفاسیر اول و دوم و سوم پذیرفتنیاند؛ ولی تفسیر سوم از [[اتقان]] بیشتری برخوردار است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۱۱.</ref>. | |||
=== [[خشونت]] با [[برادر]] و افکندن [[تورات]] === | === [[خشونت]] با [[برادر]] و افکندن [[تورات]] === |