توریه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۷: خط ۲۷:
==توریه در [[سیره]] [[پیامبران الهی]] و [[صالحان]]==
==توریه در [[سیره]] [[پیامبران الهی]] و [[صالحان]]==
برپایه برخی [[احادیث]]، گاه به اقتضای [[مصالح]] مهمی [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] درباره برخی امور به روش توریه [[رفتار]] می‌‌کردند؛<ref>[[بحارالانوار]]، ج ۲، ص۲۰۹؛ ج ۲۶، ص۲۳۷؛ ج ۵۲، ص۱۲۰.</ref> همچنین کاربرد توریه از سوی برخی [[صالحان]]، مانند [[مؤمن آل فرعون]]، در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]] گزارش شده است.<ref> [[تفسیر]] منسوب به [[امام عسکری]]{{ع}}، ص۳۵۶ - ۳۵۷.</ref> در شماری از [[آیات قرآن]] سخنانی از زبان [[پیامبران]] {{عم}} نقل شده که به نظر غالب [[مفسران]] مصداق توریه است؛ ولی برخی [[مفسران]]<ref>[[المیزان]]، ج ۷، ص۲۲۸؛ ج ۱۷، ص۱۴۹.</ref> بدین استناد که [[سخن گفتن]] به روش توریه موجب سلب [[اعتماد]] [[مردم]] از [[پیامبران]] می‌‌شود، این کار را بر آنان روا نشمرده‌اند. بسیاری از [[مفسران]] نیز توریه را تنها در امر [[تبلیغ دین]] و [[رسالت]] بر [[انبیا]] {{عم}} ناروا دانسته و به وقوع آن در [[سیره پیامبران]] به [[حکم]] [[ضرورت]] قائل‌اند.<ref>[[مجمع البیان]]، ج ۷، ص۸۶؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۷.</ref> شماری از مهم‌ترین مصادیق توریه پیامران و [[اولیای الهی]] به استناد [[آیات قرآن]] عبارت‌اند از<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>:
برپایه برخی [[احادیث]]، گاه به اقتضای [[مصالح]] مهمی [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] درباره برخی امور به روش توریه [[رفتار]] می‌‌کردند؛<ref>[[بحارالانوار]]، ج ۲، ص۲۰۹؛ ج ۲۶، ص۲۳۷؛ ج ۵۲، ص۱۲۰.</ref> همچنین کاربرد توریه از سوی برخی [[صالحان]]، مانند [[مؤمن آل فرعون]]، در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]] گزارش شده است.<ref> [[تفسیر]] منسوب به [[امام عسکری]]{{ع}}، ص۳۵۶ - ۳۵۷.</ref> در شماری از [[آیات قرآن]] سخنانی از زبان [[پیامبران]] {{عم}} نقل شده که به نظر غالب [[مفسران]] مصداق توریه است؛ ولی برخی [[مفسران]]<ref>[[المیزان]]، ج ۷، ص۲۲۸؛ ج ۱۷، ص۱۴۹.</ref> بدین استناد که [[سخن گفتن]] به روش توریه موجب سلب [[اعتماد]] [[مردم]] از [[پیامبران]] می‌‌شود، این کار را بر آنان روا نشمرده‌اند. بسیاری از [[مفسران]] نیز توریه را تنها در امر [[تبلیغ دین]] و [[رسالت]] بر [[انبیا]] {{عم}} ناروا دانسته و به وقوع آن در [[سیره پیامبران]] به [[حکم]] [[ضرورت]] قائل‌اند.<ref>[[مجمع البیان]]، ج ۷، ص۸۶؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۷.</ref> شماری از مهم‌ترین مصادیق توریه پیامران و [[اولیای الهی]] به استناد [[آیات قرآن]] عبارت‌اند از<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>:
===[[توریه]]ابراهیم{{ع}}===
===[[توریه]] ابراهیم{{ع}}===
در [[منابع تفسیری]] دو [[آیه]] مصداق [[توریه]][[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به شمار رفته است: أ. [[آیات]] ۸۸ ـ ۸۹ صافّات / ۳۷ که بنابر مفاد آنها، آن حضرت پس از نگریستن به [[ستارگان]] گفت که من بیمارم: «فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجوم * فَقالَ اِنّی سَقیم». در [[تفسیر]] این دو [[آیه]] وجوهی گفته‌اند که بیشتر آنها مصداق توریه به شمار می‌‌روند: یک. وی با دیدن [[ستارگان]] پی برد که در [[آینده]] [[بیمار]] خواهد شد.(۱) دو. مراد از [[بیماری]]، [[مرض]] منجر به [[مرگ]] است.(۲) سه. مراد، قابلیت و [[استعداد]] [[بیمار]] شدن است که در همه [[انسان‌ها]] وجود دارد.(۳) چهار. منظور آن حضرت، بیماریِ [[روحی]] ناشی از [[کفر]] [[مردم]] (۴) یا تأثیر نداشتن حجّتِ او بر [[قلوب]] آنان (۵) بوده است. پنج. به نظر برخی، مراد از سقم، حالت [[شک]] و [[تزلزل]] در مسیر تحصیل [[یقین]] و [[ایمان]] است. که البته این دیدگاه مردود شمرده شده است.(۶) شش. با دیدن [[نجوم]] و پی بردن به [[مصائب امام حسین]]{{ع}} [[قلب]] او شکسته شد.(۷) هفت. وی واقعاً [[بیمار]] بوده است.(۸) به نظر برخی [[مفسران]] مراد ابراهیم{{ع}} از [[بیماری]]، [[طاعون]] بوده که [[مردم]] آن عصر بسیار از آن [[وحشت]] داشتند.(۹) ب. [[آیه]] ۶۳ [[انبیاء]] / ۲۱ که مفاد آن، خطاب آن حضرت است به [[بت پرستان]] در این باره که [[شکستن بت‌ها]] کار [[بت]] بزرگ بوده و اگر آنان سخن می‌‌گویند، از آنها بپرسید: «بَل فَعَلَهُ کَبیرُهُم هـذا فَسـ ٔ لوهُم اِن کانوا یَنطِقون». [[مفسران]] درباره مراد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این سخن آرای گوناگونی دارند و برخی آن را بر توریه حمل کرده‌اند؛ از جمله: یک. مراد، زمینه‌سازی برای موضع‌گیری منفی در برابر [[بت پرستی]] (۱۰) و به تعبیر برخی،(۱۱) [[تحمیل]] [[شکست]] بر [[بت پرستان]] در [[مقام]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] همراه با استهزای آنان بوده است. دو. مراد آن حضرت این بوده که اگر این [[بت‌ها]][[سخن]] می‌‌گویند، شکستن آنها کار [[بت]] بزرگ بوده است؛ به بیان دیگر، آن حضرت[[سخن]] خود را بر شرطی محال تعلیق کرده تا بطلان مدعای [[بت پرستان]] را ثابت کند.(۱۲) شماری از [[احادیث]] مؤید این دیدگاه‌اند.(۱۳) سه. این سخن، حکایت رویه و [[مذهب]] [[بت پرستان]] است نه نظر شخصی خود ابراهیم{{ع}}.(۱۴) چهار. به نظر کسائی باید بر کلمه «فَعَلَهُ» [[وقف]] کرد و «کَبیرُهُم» را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.(۱۵) پنج. آن حضرت بر اثر [[خشم]] وناراحتی ازپرستش [[بت]] بزرگ از جانب [[بت پرستان]]، اقدام به [[شکستن بت‌ها]] کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی [[بت]] بزرگ [[اسناد]] داده است.(۱۶) شش. باید بر کلمه «کَبیرُهُم» [[وقف]] کرد و ابراهیم{{ع}} از این واژه نفس خود را [[اراده]] کرده؛ زیرا [[انسان]] از هر بتی بزرگ‌تر است؛(۱۷) همچنین برخی از [[مفسران]]، [[خدا]] دانستن ماه و [[ستاره]] و [[خورشید]] از سوی ابراهیم{{ع}} در [[آیات]] ۷۶ ـ ۷۸ انعام / ۶ را مصداق توریه دانسته‌اند که در جهت [[آگاه کردن]] [[مردم]] به [[مخلوق بودن]] آنها ارائه شده است؛(۱۸) اما در مقابل، برخی از [[مفسران اهل سنت]] برآن‌اند که این سخنان بر [[وجه حقیقت]] بیان شده و مربوط به دوران پیش از [[بلوغ]] آن حضرت بوده که در پی یافتن [[حق]] بوده است.(۱۹)
در [[منابع تفسیری]] دو [[آیه]] مصداق [[توریه]][[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به شمار رفته است:
۱. [[مجمع البیان]]، ج ۸، ص۷۰۲؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج ۱۵، ص۹۲ - ۹۳؛ [[زادالمسیر]]، ج ۶، ص۳۰۰.
1. [[آیات]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref> که بنابر مفاد آنها، آن حضرت پس از نگریستن به [[ستارگان]] گفت که من بیمارم.
۲. [[مجمع البیان]]، ج ۸، ص۷۰۲ - ۷۰۳؛ المنیر، ج ۲۳، ص۱۱۵.
 
۳. شرح اصول [[الکافی]]، ج ۱۲، ص۲۵.
در [[تفسیر]] این دو [[آیه]] وجوهی گفته‌اند که بیشتر آنها مصداق توریه به شمار می‌‌روند:
۴. [[مجمع البیان]]، ج ۸، ص۷۰۲؛ [[تفسیر ابن کثیر]]، ج ۴، ص۱۵؛ [[زادالمسیر]]، ج ۶، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
# وی با دیدن [[ستارگان]] پی برد که در [[آینده]] [[بیمار]] خواهد شد.<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۹۲ - ۹۳؛ زادالمسیر، ج ۶، ص۳۰۰.</ref>
۵. شرح اصول [[الکافی]]، ج ۱۲، ص۲۵.
#مراد از [[بیماری]]، [[مرض]] منجر به [[مرگ]] است.<ref> مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲ - ۷۰۳؛ المنیر، ج ۲۳، ص۱۱۵.</ref>
۶. [[مجمع البیان]]، ج ۸، ص۷۰۲.
#مراد، قابلیت و [[استعداد]] [[بیمار]] شدن است که در همه [[انسان‌ها]] وجود دارد.<ref>شرح اصول الکافی، ج ۱۲، ص۲۵.</ref>
۷. شرح اصول [[الکافی]]، ج ۱۲، ص۲۵.
# منظور آن حضرت، بیماریِ [[روحی]] ناشی از [[کفر]] [[مردم]]<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۵؛ زادالمسیر، ج ۶، ص۳۰۰ - ۳۰۱.</ref> یا تأثیر نداشتن حجّتِ او بر [[قلوب]] آنان <ref>شرح اصول الکافی، ج ۱۲، ص۲۵.</ref> بوده است.  
۸. همان؛ [[زادالمسیر]]، ج ۶، ص۳۰۰؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۱ - ۹۲.
#به نظر برخی، مراد از سقم، حالت [[شک]] و [[تزلزل]] در مسیر تحصیل [[یقین]] و [[ایمان]] است. که البته این دیدگاه مردود شمرده شده است.<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲.</ref>
۹. [[تفسیر ابن کثیر]]، ج ۴، ص۱۵؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج ۱۵، ص۹۳.
#با دیدن [[نجوم]] و پی بردن به [[مصائب امام حسین]]{{ع}} [[قلب]] او شکسته شد.<ref> شرح اصول الکافی، ج ۱۲، ص۲۵.</ref>
۱۰. فتح [[الباری]]، ج ۶، ص۲۷۸؛ [[التفسیر الکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵-۱۸۶؛ شرح اصول [[الکافی]]، ج ۹، ص۴۰۴.
#وی واقعاً [[بیمار]] بوده است. <ref>زادالمسیر، ج ۶، ص۳۰۰؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۱ - ۹۲.</ref> به نظر برخی [[مفسران]] مراد ابراهیم{{ع}} از [[بیماری]]، [[طاعون]] بوده که [[مردم]] آن عصر بسیار از آن [[وحشت]] داشتند.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۹۳.</ref>
۱۱. [[بحارالانوار]]، ج ۶۹، ص۲۳۹.
 
۱۲. [[التفسیر الکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ شرح اصول [[الکافی]]، ج ۹، ص۴۰۴ - ۴۰۵؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۶۱۴ - ۶۱۵.
2. [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> که مفاد آن، خطاب آن حضرت است به [[بت پرستان]] در این باره که [[شکستن بت‌ها]] کار [[بت]] بزرگ بوده و اگر آنان سخن می‌‌گویند، از آنها بپرسید.
۱۳. [[بحارالانوار]]، ج ۶۹، ص۲۴۰.
 
۱۴. [[الکشاف]]، ج ۳، ص۱۲۴؛ [[التفسیرالکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ [[بحارالانوار]]، ج ۶۹، ص۲۳۹.
[[مفسران]] درباره مراد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این سخن آرای گوناگونی دارند و برخی آن را بر توریه حمل کرده‌اند؛ از جمله:
۱۵. [[التفسیر الکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج ۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱؛ [[بحارالانوار]]، ج ۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.
#مراد، زمینه‌سازی برای موضع‌گیری منفی در برابر [[بت پرستی]]<ref> فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵-۱۸۶؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴.</ref> و به تعبیر برخی،<ref> بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹.</ref> [[تحمیل]] [[شکست]] بر [[بت پرستان]] در [[مقام]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] همراه با استهزای آنان بوده است.  
۱۶. [[الکشاف]]، ج ۳، ص۱۲۴؛ فتح [[الباری]]، ج ۶، ص۲۷۸؛ شرح اصول [[الکافی]]، ج ۹، ص۴۰۴.
#مراد آن حضرت این بوده که اگر این [[بت‌ها]][[سخن]] می‌‌گویند، شکستن آنها کار [[بت]] بزرگ بوده است؛ به بیان دیگر، آن حضرت [[سخن]] خود را بر شرطی محال تعلیق کرده تا بطلان مدعای [[بت پرستان]] را ثابت کند.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴ - ۴۰۵؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۶۱۴ - ۶۱۵.</ref> شماری از [[احادیث]] مؤید این دیدگاه‌اند. <ref>بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۴۰.</ref>
۱۷. [[التفسیر الکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵.
#این سخن، حکایت رویه و [[مذهب]] [[بت پرستان]] است نه نظر شخصی خود ابراهیم{{ع}}.<ref> الکشاف، ج ۳، ص۱۲۴؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹.</ref>
۱۸. کنزالدقایق، ج ۱، ص۱۲۵؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص۳۱۹؛ [[تیسیر]] [[الکریم]] [[الرحمن]]، ص۲۶۲.
# به نظر کسائی باید بر کلمه {{متن قرآن|فَعَلَهُ}} [[وقف]] کرد و {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.</ref>
۱۹. التسهیل، ج ۲، ص۱۴؛ [[تفسیر]] [[ثعلبی]]، ج ۴، ص۱۶۴؛ [[تفسیر]] ماوردی، ج ۲، ص۱۳۶.
#آن حضرت بر اثر [[خشم]] و ناراحتی از پرستش [[بت]] بزرگ از جانب [[بت پرستان]]، اقدام به [[شکستن بت‌ها]] کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی [[بت]] بزرگ [[اسناد]] داده است.<ref>الکشاف، ج ۳، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۸؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴.</ref>
.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>
#باید بر کلمه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} [[وقف]] کرد و ابراهیم{{ع}} از این واژه نفس خود را [[اراده]] کرده؛ زیرا [[انسان]] از هر بتی بزرگ‌تر است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵.</ref> همچنین برخی از [[مفسران]]، [[خدا]] دانستن ماه و [[ستاره]] و [[خورشید]] از سوی ابراهیم{{ع}} در [[آیات]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بی‌گمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref> را مصداق توریه دانسته‌اند که در جهت [[آگاه کردن]] [[مردم]] به [[مخلوق بودن]] آنها ارائه شده است؛<ref> کنزالدقایق، ج ۱، ص۱۲۵؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص۳۱۹؛ تیسیر الکریم الرحمن، ص۲۶۲.</ref> اما در مقابل، برخی از [[مفسران اهل سنت]] برآن‌اند که این سخنان بر [[وجه حقیقت]] بیان شده و مربوط به دوران پیش از [[بلوغ]] آن حضرت بوده که در پی یافتن [[حق]] بوده است.<ref>التسهیل، ج ۲، ص۱۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۱۶۴؛ تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>
 
===توریه یوسف{{ع}} و [[برادران]] او===
===توریه یوسف{{ع}} و [[برادران]] او===
از جمله مصادیق توریه در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]]، نسبت دادن [[سرقت]] به [[برادران حضرت یوسف]]{{ع}} از جانب منادی در [[آیه]] ۷۰ یوسف / ۱۲ است: «... جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحلِ اَخیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا العیرُ اِنَّکُم لَسـرِقون». برخی [[مفسران]] بر آن‌اند که مراد از [[سرقت]] مذکور در [[آیه]]، دزدیدن [[حضرت یوسف]] از پدرش توسط [[برادران]] اوست.(۱) شماری دیگر آن را بر استفهام حمل کرده‌اند.(۲) برخی دیگر گفته‌اند که مأموران بدون دستور [[حضرت یوسف]] و در حالی که از قرار داشتنِ ظرف [[پادشاه]] در بار [[بنیامین]] [[آگاه]] نبودند، این سخن را بر زبان راندند.(۳) هرچند از ظاهر [[آیه شریفه]] برمی آید که این سخن گفته منادی بوده، از آن رو که ظاهرا وی به [[فرمان]] یوسف{{ع}} این کار را انجام داده، در شماری از [[احادیث]] این سخن [[توریه]][[حضرت یوسف]]{{ع}} به شمار رفته و به وی [[اسناد]] داده شده است؛(۴) همچنین برخی [[مفسران]] مفاد [[آیه]] ۸۸ یوسف / ۱۲ را نوعی توریه از جانب [[برادران یوسف]] در برابر او دانسته اند: «اِنَّ اللّهَ یَجزِی المُتَصَدِّقین»؛ زیرا آنان که وی را [[مؤمن]] نمی‌دانستند به جای آنکه بگویند [[خداوند]] به تو به سبب [[صدقه]] دادنت [[پاداش]] می‌‌دهد، موضوع را با تعبیری کلّی بیان کردند تا موهم این باشد که مرادشان شخص یوسف{{ع}} است.(۵)
از جمله مصادیق توریه در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]]، نسبت دادن [[سرقت]] به [[برادران حضرت یوسف]]{{ع}} از جانب منادی در [[آیه]] ۷۰ یوسف / ۱۲ است: «... جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحلِ اَخیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا العیرُ اِنَّکُم لَسـرِقون». برخی [[مفسران]] بر آن‌اند که مراد از [[سرقت]] مذکور در [[آیه]]، دزدیدن [[حضرت یوسف]] از پدرش توسط [[برادران]] اوست.(۱) شماری دیگر آن را بر استفهام حمل کرده‌اند.(۲) برخی دیگر گفته‌اند که مأموران بدون دستور [[حضرت یوسف]] و در حالی که از قرار داشتنِ ظرف [[پادشاه]] در بار [[بنیامین]] [[آگاه]] نبودند، این سخن را بر زبان راندند.(۳) هرچند از ظاهر [[آیه شریفه]] برمی آید که این سخن گفته منادی بوده، از آن رو که ظاهرا وی به [[فرمان]] یوسف{{ع}} این کار را انجام داده، در شماری از [[احادیث]] این سخن [[توریه]][[حضرت یوسف]]{{ع}} به شمار رفته و به وی [[اسناد]] داده شده است؛(۴) همچنین برخی [[مفسران]] مفاد [[آیه]] ۸۸ یوسف / ۱۲ را نوعی توریه از جانب [[برادران یوسف]] در برابر او دانسته اند: «اِنَّ اللّهَ یَجزِی المُتَصَدِّقین»؛ زیرا آنان که وی را [[مؤمن]] نمی‌دانستند به جای آنکه بگویند [[خداوند]] به تو به سبب [[صدقه]] دادنت [[پاداش]] می‌‌دهد، موضوع را با تعبیری کلّی بیان کردند تا موهم این باشد که مرادشان شخص یوسف{{ع}} است.(۵)
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش