سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


کتاب‌های گوناگونی به عنوان سیره در شرح حال افراد نگاشته شده است: [[سیر الملوک (کتاب)|سیر الملوک]] یا سیاست‌نامه [[خواجه نظام الملک طوسی]]، [[سیر الأقطاب (کتاب)|سیر الأقطاب]]، [[سیر الأنبیاء و الائمه (کتاب)|سیر الأنبیاء و الائمه]]، [[سیرة ابن طولون (کتاب)|سیرة ابن طولون]]، [[سیرة أجنبی (کتاب)|سیرة أجنبی]]، [[سیرة ابی بکر (کتاب)|سیرة ابی بکر]]، [[سیرة الأسکندر (کتاب)|سیرة الأسکندر]]، [[سیرة الأنبیاء (کتاب)|سیرة الأنبیاء]]، [[سیرة الصدیقة الکبری (کتاب)|سیرة الصدیقة الکبری]]، [[سیرة القائم (کتاب)|سیرة القائم]] و...<ref>شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۶-۲۸۱.</ref>. [[دائرة المعارف]] اسلامیه که توسط [[مستشرقان]] نگاشته شده، سیره را به همین معنا دانسته است<ref>مستشرقین، دائرةالمعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۴۳۹-۴۵۸.</ref>. [[حاجی]] [[خلیفه]] نیز [[علم]] سیره را به این معنا گرفته و نخستین کسی را که دراین باره کتاب نگاشته، [[محمد بن اسحاق]] (م۱۵۱) دانسته است<ref>مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.</ref>. سیدحسن صدر این نظر را [[تأیید]] می‌کند<ref>سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۹.</ref>
کتاب‌های گوناگونی به عنوان سیره در شرح حال افراد نگاشته شده است: [[سیر الملوک (کتاب)|سیر الملوک]] یا سیاست‌نامه [[خواجه نظام الملک طوسی]]، [[سیر الأقطاب (کتاب)|سیر الأقطاب]]، [[سیر الأنبیاء و الائمه (کتاب)|سیر الأنبیاء و الائمه]]، [[سیرة ابن طولون (کتاب)|سیرة ابن طولون]]، [[سیرة أجنبی (کتاب)|سیرة أجنبی]]، [[سیرة ابی بکر (کتاب)|سیرة ابی بکر]]، [[سیرة الأسکندر (کتاب)|سیرة الأسکندر]]، [[سیرة الأنبیاء (کتاب)|سیرة الأنبیاء]]، [[سیرة الصدیقة الکبری (کتاب)|سیرة الصدیقة الکبری]]، [[سیرة القائم (کتاب)|سیرة القائم]] و...<ref>شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۶-۲۸۱.</ref>. [[دائرة المعارف]] اسلامیه که توسط [[مستشرقان]] نگاشته شده، سیره را به همین معنا دانسته است<ref>مستشرقین، دائرةالمعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۴۳۹-۴۵۸.</ref>. [[حاجی]] [[خلیفه]] نیز [[علم]] سیره را به این معنا گرفته و نخستین کسی را که دراین باره کتاب نگاشته، [[محمد بن اسحاق]] (م۱۵۱) دانسته است<ref>مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.</ref>. سیدحسن صدر این نظر را [[تأیید]] می‌کند<ref>سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۹.</ref>
== هَدْی مرادف سیره ==
“هَدْی” دارای دو معناست؛ یکی به معنای [[هدیه]] برای [[خانه خدا]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۷۴.</ref> و [[قربانی]] [[حج]] آمده است. [[علی]] {{ع}} [[افتخار]] می‌کرد که در قربانی [[رسول خدا]] {{صل}} [[شریک]] بوده است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۷: {{متن حدیث|وَ أَنَا شَرِيكُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فِي هَدْيِهِ}}.</ref>. معنای دیگر [[هدی]] سیره و روش و [[هیئت]] ظاهری افراد است<ref>ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶: {{عربی|الْهَدْيُ: السّيرة و الهيئة و الطّريقة}}.</ref>؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و [[بدرفتار]]. در [[اخبار]] از [[هدی]] و روش [[امام عسکری]] {{ع}} به [[نیکی]] یاد شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۴؛ ج۸، ص۸۴.</ref>. هدی و روش افراد [[صالح]] [[حجت]] برای دیگران معرفی گردیده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۴.ط</ref>. هدی چون معنای عام دارد، [[مقید]] به صالح شده؛ یعنی [[سیره]] و [[خصلت نیکو]]. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْهَدْيُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ}}: خصلت نیکو و روش [[پسندیده]] و [[میانه‌روی]] جزیی از ۴۵ جزء (به [[نقلی]] ۲۵ جزء)<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۱۷۸؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۶.</ref> خصلت‌های [[پیامبری]] است. در کتاب‌های مختلف این [[حدیث]] را معنا کرده‌اند<ref>ابن اثیر جرزی (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۳؛ همو، جامع الأصول، ج۱۱، ص۶۸۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶.</ref>. شماری در هنگام بیان معنای این حدیث، بر [[حسن]] [[پیروی]] از روش و [[سیره پیامبر]] {{صل}} [[اسلام]] و دیگر [[پیامبران]] تأکید کرده‌اند<ref>ابومحمد حسین بن مسعود شافعی بغوی، شرح السنه، ج۱۲، ص۲۰۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۴۵.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} در [[نامه]] به یکی از [[کارگزاران]] خود به نام [[منذر بن جارود]]<ref>جارود بعد از درگذشت پیامبر، از اسلام برنگشت و زمانی که قدامة بن مظعون، حاکم عمر در بحرین، مشروب خورد، برای مجازات و تنبیه وی از آنجا به مدینه آمد و بر اجرای حد شرعی بر قدامه اصرار داشت (ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۳۶، ش۲۳۰۶؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۹، ص۲۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۶۰ (چ دار صاد)؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۴).</ref> می‌نویسد: خوبی پدرت مرا [[فریب]] داد؛ من [[تصور]] کردم تو از سیره نیکوی وی پیروی می‌کنی<ref>نهج البلاغه، ص۴۶۱، ن۷۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۰۶: {{متن حدیث|ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ}}.</ref>. هدی به معنای سیرۀ نیکو از جانب [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به کار رفته است. در [[روایات]] به [[پیروی]] از هَدْی و [[سیره رسول خدا]] {{صل}} سفارش شده است. امیر مؤمنان {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|فَاقْتَدُوا بِهَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه، ص۱۶۳، خ۱۱۰ {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْهَدْيِ}} آمده.</ref>: [[اقتدا]] کنید به [[سیره]] و روش [[رسول خدا]] {{صل}} چون [[برترین]] سیره است و به سنتش عمل کنید؛ چون شریف‌ترین سنت‌هاست.
بنابراین می‌توان هَدی [[پیامبر]] {{صل}} را همان روش و [[رفتار]] [[حضرت]] دانست و [[سنت]] را گفتار و آنچه بنیان نهاده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰.</ref>.


== تفاوت سیره و سنت ==
== تفاوت سیره و سنت ==

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۰

سیره به معنای جریان داشتن و در حرکت بودن است که در اصطلاح دینی به معانی طریقه، روش و رفتار و اخلاق عملی به کار رفته است. وقتی سیره پیامبر یا امامان گفته می‌شود، نمونه‌هایی از اخلاق و رفتار مستمر آنان مقصود است که در زندگی بر آن روش عمل می‌کردند.

معناشناسی

معنای لغوی

سیره در ادبیات و لغت به معنای رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن به کار رفته است[۱] و بر این اساس، بسیاری نیز واژه “سیره” را به نوع حرکت و شیوه جریان داشتن و یا به عبارتی نوع، سبک و شیوه رفتار و کردار تعریف کرده‌اند[۲]. نوعی دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. خداوند متعال در قرآن، سیره را به مفهوم هیئت، صورت و شکل به کار برده است: ﴿قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۳].[۴]

معنای اصطلاحی

سیره در اصطلاح دینی به معانی طریقه، روش و رفتار و اخلاق عملی به کار رفته است. وقتی سیره پیامبر یا امامان گفته می‌شود، نمونه‌هایی از اخلاق و رفتار مستمر آنان مقصود است که در زندگی بر آن روش عمل می‌کردند. گاهی هم اخلاق و سیره و سنّت به یک معنی به کار می‌رود[۵].

سه معنای اصطلاحی می‌توان برای سیره ذکر کرد که با آنچه در روایات آمده سازگاری دارند یا دست‌کم در روایات به آنها اشاره شده است:

بخشی از سنت، فعل یا عمل معصوم که می‌توان از آن با عنوان سیره یاد کرد. در روایات بسیاری، سیره به معنای عمل و رفتار و شیوه برخوردی که معصوم با دیگران داشته، آمده است. امیرمؤمنان (ع) رهبر جامعه اسلامی را به خودسازی و راهنمایی دیگران با سیره عملی خود سفارش می‌کند: «وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ»[۶] و حاکم باید آموزش او به کردارش پیش از آموزشش به گفتارش باشد. منظور حضرت تمامی گفتارها و رفتارهاست؛ زیرا رهبر اسلامی باید در تمام زمینه‌ها الگوی و اسوه دیگران باشد. در رفتار انسان هدفمند مانند فرد معصوم، گونه‌ای هماهنگی و همسویی وجود دارد که از مجموع آن می‌توان به سبکی ویژه دست یافت. اینکه در روایات به فرمانروایان سفارش می‌شود برابر کتاب خدا و سیره پیامبر (ص) رفتار کنند، یعنی رفتار و کردار و گفتار آنان با آنچه حضرت انجام داده، ناسازگاری نداشته باشند؛ زیرا رفتار پیامبر (ص) در تمام زمینه‌ها حجت است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۷]؛ چون شخصیتی هدف‌دار هستند و اعمال ایشان هدفمند است.

سیره به این معنا در صدر اسلام بین مسلمانان رایج بوده است. در شورای شش نفرۀ برگزیدۀ عمر بن خطاب، عبدالرحمان بن عوف که بر اساس حُکم عُمَر، حقّ گزینش داشت، به علی (ع) پیشنهاد کرد: “من با تو بیعت می‌کنم که برابر کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) و سیره ابوبکر و عمر عمل کنی”. علی (ع) پاسخ فرمود: طبق کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) به مقداری که بتوانم عمل می‌کنم[۸]؛ یعنی برابر صلاحدید خود عمل خواهم کرد نه سیره و روش دو خلیفه پیشین؛ چون اگر بر خلاف کتاب و سنت عمل کرده باشند، سنت آنان ارزش ندارد. این نکته را در مورد بیعت مردی خثعمی فرمودند[۹]. این گفتگو نشان می‌دهد سیره در مورد کارهای دیگران نیز به کار می‌رفته است. منتها علی (ع) سیره آنان را قبول نداشت و شرط عبدالرحمان بن عوف را نپذیرفت.

سیره در روایات افزون بر رفتار و عمل شخصی پیامبر[۱۰]، در نوع و سبک کردار و رفتار وی با امت نیز به کار رفته است. امام باقر (ع) فرمود: پیامبر (ص) با گذشت در میان امتش عمل می‌کرد[۱۱]. در نقلی آمده است: رسول خدا (ص) در میان امت خود با نرمش و مدارا رفتار کرد تا به تألیف قلوب مردم بپردازد[۱۲].[۱۳]

اقسام سیره معصوم

از آنچه در کاربرد سیره درباره رسول خدا (ص) و خلفا یاد شد، می‌توان به این نتیجه رسید که روش عملی رهبران جامعه دو گونه است: روش و سیره فردی و روش و سیره اجتماعی:

  1. سیره فردی: منظور از روش فردی کارهایی است که به دیگران ارتباط پیدا نمی‌کند؛ مانند خوراک، لباس، مسکن و.... این موارد از سنت‌های زاید محسوب می‌شود. روشن است رهبر جامعه اسلامی در این زمینه‌ها نیز الگوی دیگران است و چه بسا وظیفه‌های ویژه‌ای برای وی باشد. به فرموده امام علی (ع): “خداوند بر رهبران عادل واجب کرده است که سطح زندگی خود را بسان پایین‌ترین افراد جامعه قرار دهند تا نیازمندان از فقر خویش ناراحت نگردند”[۱۴]. ثقةالاسلام کلینی در اصول کافی بابی را در این باره گشوده با عنوان “سیره شخصی امام و سیره وی در خوراک و پوشاک وقتی که رهبری را به دست گرفت”[۱۵]. در روایتی از آن باب، امام صادق (ع) به کسی که خرده می‌گیرد علی بن ابی طالب (ع) لباس ساده و زِبر و پشمین می‌پوشید که فقط چهار درهم ارزش داشت؛ چرا شما لباس نو پوشیده‌اید؟ حضرت پاسخ می‌دهد: پوشیدن چنان لباسی (در این زمان) سبب شهرت می‌گردد و درست نیست و آنچه پوشیده‌ام، لباس رایج و معمول جامعه اسلامی است؛ جز اینکه قائم ما وقتی قیام کند، لباسی مانند لباس علی (ع) می‌پوشد و برابر سیره او عمل می‌کند[۱۶] و در پاسخ به اعتراض مشابهی از سفیان ثوری جوابی مشابه دارد[۱۷].
  2. سیره اجتماعی: منظور از سیره اجتماعی روش برخورد با دیگران در مسائل گوناگون آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. سیره در سخنان امیرالمؤمنین (ع) در موارد بسیار به معنای راه و روش برخورد اجتماعی به کار رفته و بر سیره نیکو با دیگران تأکید شده است؛ از جمله در نامه به مالک اشتر حُسن سیره را از آداب والی می‌شمارد[۱۸] و در مواردی دیگر می‌فرماید: “نیکویی سیرت و راه، عنوان نیک باطنی است”[۱۹] یا “نیکویی سیرت و راه، زیبایی قدرت و سبب حفظ فرمانروایی است”[۲۰].[۲۱]

سیره و معنای نگارش شرح حال بزرگان

یکی از معانی سیره بیان شرح حال بزرگان است. حاجی خلیفه درباره علم سیره می‌نویسد: “علم سِیر دربرگیرنده چند فن و بخش است: اسماء پیامبر، ویژگی‌ها، فضایل، جنگ‌ها، تولد و بعثت آن حضرت”[۲۲]. سیره ابن هشام، سیره حلبی و سیره ابن کثیر و... دربردارنده سرگذشت و رفتار پیامبرند. چون هدف از این گونه سیره نگاری‌ها، پیروی و الگوگیری است، دیدگاه‌های عقیدتی افراد نیز ارائه می‌شود.

سیره یعنی تاریخ زندگانی افراد از زوایای گوناگون. این معنا از سیره تفاوتی با تاریخ ندارد، جز اینکه تاریخ مربوط به سرگذشت تمام ملت‌ها و قوم‌هاست و سیره مربوط به سرگذشت انسان‌های برجسته و فرهیخته. این معنا از باب توسعه در معنای سیره است. به جهت نگاه خاص و احترام‌آمیزی که به سیره شده، درباره بزرگان به کار می‌رود؛ از این‌رو در تعریف سیره نوشته‌اند: "تدوين تفاصيل حياﺓ أحد المشاهير و أعماله"[۲۳]: [سیره] نگارش شرح زندگانی و رفتار یکی از بزرگان است.

کتاب‌های گوناگونی به عنوان سیره در شرح حال افراد نگاشته شده است: سیر الملوک یا سیاست‌نامه خواجه نظام الملک طوسی، سیر الأقطاب، سیر الأنبیاء و الائمه، سیرة ابن طولون، سیرة أجنبی، سیرة ابی بکر، سیرة الأسکندر، سیرة الأنبیاء، سیرة الصدیقة الکبری، سیرة القائم و...[۲۴]. دائرة المعارف اسلامیه که توسط مستشرقان نگاشته شده، سیره را به همین معنا دانسته است[۲۵]. حاجی خلیفه نیز علم سیره را به این معنا گرفته و نخستین کسی را که دراین باره کتاب نگاشته، محمد بن اسحاق (م۱۵۱) دانسته است[۲۶]. سیدحسن صدر این نظر را تأیید می‌کند[۲۷].[۲۸]

تفاوت سیره و سنت

اگر سیره را به معنای سوم یعنی شرح حال افراد بگیریم، آن‌گونه که امروز مشهور است، معنایی گسترده‌تر از معنای سنت خواهد داشت؛ چون این نوع سیره سخنان و افعال و تأییدات ایشان را در بر می‌گیرد؛ ولی سمت و سوی بحث‌های اصلی آن، جنبه تاریخی دارد که در معنای اصطلاحی سنت مطرح نیست. اما اگر سیره را به معنای رفتار و فعل بدانیم، یعنی معنای نخست، می‌توان گفت بین سیره و سنت با توجه به روایات، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا سنت سیره عملی را شامل می‌شود، اما سیره گفتار پیامبر (ص) را در بر نمی‌گیرد؛ اما اگر در معنای سیره به قرآن توجه کنیم، بنا بر تعریفی که درباره سنت دارند که در برابر قرآن است، بین این دو عموم و خصوص من وجه می‌شود؛ زیرا گزارش‌هایی که در قرآن درباره رفتار و سیره پیامبر (ص) آمده است، سنت نامیده نمی‌شوند، اما سیره به آن اطلاق می‌گردد؛ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۹] حکایت از سیره اخلاقی پیامبر (ص) دارد، ولی به آن سنت گفته نمی‌شود. می‌توان گفت سیره پیامبر در قرآن، ولی نمی‌گویند سنت پیامبر در قرآن. بخش دوم کتاب را می‌توان بر اساس تعریف سوم از سیره دانست که شرح حال بزرگان است؛ ولی آنچه شاکله اصلی این اثر را تشکیل می‌دهد، سیره به معنای عمل و رفتار معصوم است. معنای اول که درضمن، تقریر معصومان را نیز در بر می‌گیرد. البته از نگاهی دیگر قول نیز نوعی عمل صادر از فرد است یا حکایت از باور و پایبندی گوینده به آن دارد و ایجاد سنت‌ها بر اساس این نوع دستورهاست و در مواردی می‌توان آن را نشانه‌ای بر سیره عملی دانست. یا ترک عملی نشانه‌ای دیگر از عمل است که شیخ طوسی آن را قسمی از افعال النبی می‌داند[۳۰]. برای مشخص و محدودشدن مباحث، به مواردی که حکایت از سیره عملی و رفتار معصوم دارد اشاره می‌کنیم.

اهل سنت از جمله حاکم نیشابوری[۳۱] و شاطبی سنت را به گفتار و کردار خلفا یا تمامی صحابه گسترش می‌دهند[۳۲]؛ علمای متأخر آنان نیز سنت را روش بزرگان دین دانسته‌اند و در نتیجه به ادعای آنان، شامل همه صحابه می‌شود[۳۳]. شیعه سنت را به گفتار و کردار و تقریر پیامبر (ص) و معصومان اطلاق می‌کند و منحصر در پیامبر نمی‌شمارد. ناگفته نماند بسیاری از رفتار مسلمانان برگرفته از سنت قولی پیامبر (ص) است و در پاره‌ای روایات که به این‌گونه مسائل اشاره شده، از تعبیر «جَرَتِ السُّنَّةُ»[۳۴] استفاده گردیده؛ یعنی در موردی پیامبر (ص) دستور داد این‌گونه عمل شود و به مرور جزو سیره مسلمانان گردیده است. شهید مطهری در آغاز کتاب سیره نبوی، سیره را به معنای نوع و سبک رفتار گرفته[۳۵]؛ اما گزارش‌هایی که در این کتاب آمده، گسترده‌تر و عام است؛ زیرا هر رفتار سبکی دارد[۳۶].

اهمیت سیره معصوم

سیره پیامبر (ص) و معصومان یکی از راه‌های دریافت معارف اسلامی است. نقل سیره تأثیر زیادی بر رفتار انسان‌ها می‌گذارد. مطالعه سیره و تاریخ معصومان جاذبه‌ای ویژه دارد؛ برای همه قابل فهم است و پیام آن در اذهان ماندگارتر است. سیره معصومان راه زندگی، راه سازندگی، راه تلاش، راه تعامل اجتماعی، راه برخورد سیاسی، راه مبارزه و جهاد و راه خُلق و خوی پسندیده را نشان می‌دهد. سیره، روش و الگویی است برای شکیبایی در برابر ناگواری‌ها، سختی‌ها، بی مهری‌های یاران، تهمت‌ها و افتراها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها و گاهی تحقیرها و پرسش‌های نابجا و ناروا. سیره، شیوۀ مبارزه با کافران، منافقان، قدرت‌های استبدادی، حاکمان ستمگر و گروه‌های فاسد و جنایتکاران جسور را به انسان می‌آموزد.

به دلیل اهمیت و نقشی که سیره دارد، لازم است دریافت آن از میان آثار، همراه با قواعدی باشد که درستی آن را تضمین کند و به دور از خرافه و تحریف، پیام خود را برساند. در بررسی مسائل فقهی و استنباط از احادیث دقت‌های لازم در سند و متن آن می‌شود؛ امّا در نقل سیره و گزارش آن، به آنچه گفته شده و در کتاب‌ها و آثار آمده، بسنده می‌شود و در بررسی صحت یا نادرستی آن دقت کافی نمی‌گردد.

منابع مهم سیره را عموماً کتاب‌های تاریخی می‌دانند و در این زمینه کمتر به منابع روایی توجه می‌شود و نسبت به کتاب‌های تاریخی در درستی مطالب آنها دقت و توجه کامل نمی‌شود؛ در نتیجه گاه اندیشه‌های ناروا و نادرستی از طریق نقل آنها به جامعه راه می‌یابد که گاه با قرآن و مسائل بدیهی و مسلم فقهی ناسازگاری دارد و دستاویزی برای مخالفان اسلام و دشمنان دین می‌شود؛ به ویژه که سیره جاذبه دارد و برای عموم قابل دریافت و فهم است. گاهی گونه‌ای ناسازگاری بین آنچه به عنوان سیره از معصومان نقل می‌شود و مسائل فقهی رخ می‌نماید و جامعه را دچار اندیشه‌های ناهماهنگ و ملتهب می‌کند؛ لذا باید در پی راه‌ها و روش‌هایی بود که ما را به سرچشمۀ زلال سیره رهنمون گردد و از آلودگی‌ها دور سازد. ما بر این باوریم که سیره، نمونۀ متعالی احکام اسلامی است و نباید با آن در تضاد باشد[۳۷].

لزوم نگارش سیره معصوم

مایه تأسف است که در آغاز دوران خلافت، به بهانه بی توجهی به قرآن با سنت و سیره حضرت رسول (ص) مبارزه شد. خلیفه دوم به طور رسمی مردم را از نگاشتن حدیث بازداشت[۳۸] و سال‌ها بعد هم اگر اثری تدوین می‌شد، دستگاه خلافت آن را از بین می‌برد. نمونه روشن آن کتاب سیره پیامبر (ص) بود که ابان بن عثمان بن عفان آن را نگاشت و در حج سال ۸۲ به سلیمان بن عبدالملک فرزند خلیفه وقت تقدیم کرد؛ امّا وی آن را از بین برد[۳۹]. بنی امیه با دید قبیله‌ای و مانند قبل از اسلام به پیامبر اسلام (ص) می‌نگریستند؛ این نکته از اشعار یزید در هنگام ورود اسرای کربلا به دروازه شام[۴۰] و در کاخش، به خوبی پیداست[۴۱]. آنها به همین علت با تدوین آثار پیامبر (ص) مخالف بودند. ممنوعیت تدوین حدیث تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت. وی در آغاز قرن دوم دستور نگارش حدیث را صادر کرد[۴۲]؛ ولی در عمل تا چند سال بعد از سقوط بنی امیه در سال ۱۴۳ تدوین حدیث انجام نگرفت[۴۳].

اولین یا مهم‌ترین کتاب سیره که محمد بن اسحاق بن یسار (م ۱۵۰) آن را نگاشته بود، اکنون در دسترس نیست و از بین رفته است. نگارش سیره ابن اسحاق در دوران خلافت عباسی به درخواست منصور برای فرزندش مهدی انجام شد[۴۴]. این اثر تا حدود قرن هشتم و نهم در دسترس بوده است. این موضوع نشان می‌دهد افرادی تفکر امویان را در از بین بردن سیره نبوی دنبال می‌کردند و جمعی در گذشته با سنت و سیره نبوی مبارزه کرده و تلاش داشته‌اند منابع اولیه آن را از بین ببرند. خوشبختانه در سال‌های اخیر اوراق پراکنده‌ای از سیره ابن اسحاق در کتابخانه ظاهریه دمشق پیدا شده و دو تن، جداگانه آن را منتشر کرده‌اند[۴۵].

آنچه ذهبی بیان کرده، نشانه روشنی از بی‌توجهی به تدوین احادیث و تفسیر در دوران خلافت اموی است. وی در حوادث سال ۱۴۳ که ده سال بعد از خلافت عباسیان است می‌نویسد: در این عصر علمای اسلام شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند و ابن جریح در مکه و دیگران به تصنیف پرداختند[۴۶].

بر خلاف جریان خلافت، رهبران شیعه بر سیرۀ نبوی تأکید داشتند و آن را ملاک عمل خود دانسته[۴۷] و فقیه واقعی را کسی می‌دانستند که به سنت پیامبر (ص) متمسک شود[۴۸]. بخشی از سیره نبوی و ائمه اطهار (ع) در کتب اربعه بازتاب یافته است. شیعه تلاش کرده است سیره معصومان را از مهم‌ترین منابع معتبر استخراج کند. همه صاحب‌نظران بر این باورند که بهترین اخبار و معتبرترین آنها در این چهار اثر موجود است؛ بنابراین خبری که در این سه یا چهار اثر نقل شده باشد، از درصد اعتماد بالایی برخوردار است و سیرۀ مستخرج از این منابع می‌تواند از پذیرش و اقبال عمومی بیشتری برخوردار شود.[۴۹]

ویژگی‌های سیره معصوم

تردیدی وجود ندارد که سیره معصومین(ع) با رفتار دیگران متفاوت است و نمی‌توان گفتار و رفتار ایشان را با افراد معمولی یکسان دانست؛ زیرا عملکرد معصومین(ع) دارای ویژگی‌ها و ظرافت‌هایی است که به هیچ وجه در رفتار دیگران یافت نمی‌شود. مهم‌ترین ویژگی‌های سیره معصومین(ع) که به لحاظ اخلاقی و تربیتی دارای اهمیت می‌باشند و با دقت در رفتار آن بزرگواران به دست می‌آیند، عبارتند از:

  1. منشأ الهی: یکی از خصوصیات سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن است که رفتار آن بزرگواران بر اساس خواست و اراده خداوند شکل گرفته است؛ به گونه‌ای که همه گفتار و رفتار آنان، مستند به وحی الهی هستند و در این حوزه قابل تفسیر و تبیین می‌باشند. ریز و درشت عمل ایشان، منطبق با دستورات خداوند است و کوچک‌ترین کاری بر خلاف احکام الهی انجام نداده‌اند. خداوند درباره پیامبر(ص) می‌فرماید: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۵۰]. در جای دیگر نیز می‌فرماید: ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى[۵۱]؛ این بیان عام است و اختصاص به آیات قرآن و گفتار پیامبر(ص) ندارد، بلکه همه عملکردهای آن حضرت را شامل می‌شود؛ یعنی تمامی سخنان پیامبر(ص) که به عنوان احادیث نبوی معروف‌اند و همه رفتار آن حضرت که به سنت و سیره تعبیر می‌شوند، طبق وحی الهی صادر گشته‌اند[۵۲]. پیامبر(ص) هرچه کرد، از وحی آسمانی سرچشمه گرفته بود، آن را عمل نمود[۵۳]. چنان که پیامبر(ص) در جواب اعتراض جمعی از اصحاب به دلیل بستن درهای خانه‌هایشان به سوی مسجد، فرمود: ای مردم! من درها را نبستم و نگشودم و من شما را از مسجد بیرون نکردم[۵۴]؛ بلکه آنچه انجام دادم وحی الهی و فرمان خدا بود. بر این اساس، نه تنها سخنان پیامبر(ص) بر طبق وحی است، که اعمال و کردار او که سیره عملی آن حضرت را تشکیل می‌دهند نیز چنین است. پس از اثبات عصمت اهل بیت(ع) و این که پیامبر(ص) آنان را هم‌پای قرآن معرفی کرده است[۵۵]، تردیدی باقی نمی‌ماند که گفتار و رفتار آن بزرگواران، ریشه در کلام الهی دارد؛ یعنی هر عملی که در زندگی از آنان سرزده هماهنگ با قرآن کریم و اراده خدای متعال بوده است. امام علی(ع)، معصوم را چنین توصیف می‌کند: «الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ فِي الْفُتْيَا وَ لَا يُخْطِئُ فِي الْجَوَابِ وَ لَا يَسْهُو وَ لَا يَنْسَى»[۵۶]؛ «پیشوای شایسته امامت، نشانه‌هایی دارد: معصوم بودن از تمام گناهان صغیره و کبیره، عدم لغزش در صدور حکم، پاسخ خطا ندادن و سهو و نسیان نداشتن». به همین دلیل در توصیف سخن و عمل معصومین(ع) آمده است: «كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ»[۵۷]؛ «سخن شما نور، دستور شما هدایت، سفارش شما پرهیزکاری و کار شما خیر محض است»؛ در جای دیگر نیز این گونه توصیف شده است: «الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ»[۵۸]؛ «(اهل بیت(ع) کسانی هستند که) از خداوند اطاعت می‌کنند، به فرمان او قیام می‌نمایند و رفتار آنها طبق اراده خداوند است».
  2. محتوای عمیق: ویژگی دوم سیره معصومین(ع) آن است که رفتار آنان همانند گفتارشان دارای محتوای ژرف و عمیق است. کلام و سیره پیامبر(ص) به فرموده آن حضرت، «جامع کلمه‌هاست»[۵۹] که می‌تواند با یک سخن و رفتار کوچک، یک دنیا مطلب را بیان کند. همچنین سیره سایر معصومین(ع) که هم‌پای سیره پیامبر(ص) هستند و ارتباط مستقیم با قرآن کریم دارند، دارای عمق و ژرفای عمیقند. شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: «رفتار معصومین(ع) مثل گفتارشان دارای عمق است و نیاز به تبیین دارد؛ یعنی رفتار معصوم(ع) معنی و مفهوم ژرف و بلند دارد و باید در آن تأمل کرد تا عمق رفتار آنان را فهمید. اگر سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به خوبی فهمیده شود و تجزیه و تحلیل گردد، می‌توان از کوچک‌ترین رفتار آنان، مهم‌ترین قوانین اسلامی را استخراج کرد؛ چراکه یک کار کوچک ایشان به مثابه یک چراغ و یک نورافکن قوی برای انسان است تا مسافت‌های بسیار دور، نورافشانی می‌کند»[۶۰]. اگر کسی این پرسش را مطرح کند که چگونه محتوای عمیق داشتن با رفتار که صرفاً حرکات ظاهری است، قابل جمع می‌باشد، پاسخ روشن است؛ زیرا مشاهده می‌کنیم که با گذشت قرن‌ها، هنوز هم سیره امامان معصوم(ع) نیاز به تفسیر و تبیین دارد و هنوز زوایای پنهان آن برای فرهیختگان و دانشمندان روشن نشده است. سیره علی بن ابی طالب(ع) در زمان حیات رسول الله(ص) با رفتار او پس از رحلت پیامبر(ص)، سیره امام حسن مجتبی(ع) که حاضر به صلح با معاویه شد و سیره امام حسین(ع) که به هیچ وجه سازش با یزید را نپذیرفت و قیام عاشورا را رقم زد، نمونه‌هایی از رفتار این بزرگان هستند که با نوشتن صدها کتاب در این زمینه، هنوز هم ابعاد زیادی از سیره ره آن بزرگواران را به خوبی کشف نکرده‌اند. از این جاست که می‌توان به عمق و ژرفایی سیره معصومین(ع) پی برد.
  3. تفسیر و تبیین قرآن: همان‌گونه که گفته شد، سیره معصومین(ع) برخاسته از اراده خدا و مطابق با قرآن است؛ از این رو شناخت صحیح سیره آنان، به فهم قرآن کمک می‌کند. به خصوص سیره پیامبر اسلام(ص) که بسیاری از اسباب و شأن نزول‌های آیات قرآن را تشکیل می‌دهد و درک معنای واقعی آنان قرآن را آسان می‌گرداند. به عنوان نمونه، زمانی که آیه وجوب نماز، ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي[۶۱] نازل شد، مردم شیوه نماز خواندن را نمی‌دانستند. پیامبر(ص) فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‌»[۶۲]؛ «این‌گونه که من نماز می‌گذارم، نماز به جای آورید». همچنین سیره امام علی(ع) در برخی موارد، شأن نزول آیات قرآن را بازگو می‌کند؛ چنان که مفسران گفته‌اند شأن نزول آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۶۳] رفتار علی(ع) در «لیلة المبیت» بوده است که در بستر پیامبر(ص) خوابید»[۶۴]. مفسران عقیده دارند که برخی از آیات سوره «انسان»[۶۵] درباره نذر علی(ع) و فاطمه(س) است که طعام خود را سه روز پشت سرهم به هنگام افطار، به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند[۶۶]. بنابراین، سیره و رفتار معصومین(ع) مفسر و بیانگر قرآن کریم است و با شناخت آن می‌توان به حقیقت مفاهیم قرآن بهتر پی برد و معنای واقعی کلام خداوند را فهمید.
  4. ارائه ارزش‌های اسلامی: سیره معصومین(ع) در واقع تجسم عملی ارزش‌های اسلامی و کاربست آن در عمل و رفتار فردی و اجتماعی است.عملکرد پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) تجلی دستورات و احکام اسلام است که در قالب عمل و رفتار عینی در معرض دید علاقه‌مندان به ارزش‌های دینی قرار گرفته است. آنچه در باب خصوصیات سیره آن بزرگواران ذکر شد، این مطلب را به اثبات می‌رساند که گفتار و رفتار آنان، تبلور عینی معارف اسلامی است که در قرآن کریم وجود دارند. اگر انسان به رفتار آن اولیای الهی توجه کند، افزون بر شناخت ارزش‌ها، نحوه عملیاتی کردن آنها را نیز به دست خواهد آورد؛ چراکه معصومین(ع) بر تربیت عملی، بیش از تربیت زبانی تأکید داشتند و همواره مردم را با رفتارشان به خوبی‌ها دعوت می‌کردند. امام صادق(ع) به دیگران توصیه می‌کردند: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِكُمْ‌، وَ لَا تَكُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِكُمْ»[۶۷]؛ «با کردار و رفتارتان مردم را به حق دعوت کنید، نه فقط با زبانتان». بنابراین، گذشته از قرآن و احادیث اسلامی که منبع اصلی معارف دینی هستند، سیره عملی معصومین(ع) نیز بیانگر ارزش‌های اسلام در تمام زمینه‌هاست. رفتار آنها در حوزه‌های مختلف زندگی و برخورد آنان با دیگران در محیط خانوده و جامعه با تک تک افراد، هم بایدهای اسلامی و هم چگونگی عمل به آن بایدها را نشان می‌دهد. از این روی، می‌توان یکی از ویژگی‌های سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را ارائه ارزش‌های اسلامی دانست. رفتار آنها چیزی جز عمل به ارزش‌های اسلامی نبوده است.
  5. جامعیت و شمول: از ویژگی‌های مهم سیره معصومین(ع) جامعیت و فراگیری دامنه آن است. سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) همه شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان را پوشش می‌دهد و هیچ گوشه‌ای از زوایای حیات آدمی، بیرون از دامنه سیره بره قرار نمی‌گیرد. جامعیت، غیر از عمیق بودن است؛ زیرا عمق، وصف عمودی و جامعیت، صفتی پهنایی است که گستره سیره را نشان می‌دهد. بر اساس این ویژگی، ابعاد مختلف زندگی انسان اعم از بعد دینی، اخلاقی، تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و امثال آن، مشمول سیره است و در هر زمینه می‌توان شواهدی از سیره اخلاقی و تربیتی آن بزرگواران به دست آورد و به علاقمندان عرضه داشت. امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: «لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) كَافٍ لَكَ فِي الْأُسْوَةِ وَ دَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَ عَيْبِهَا وَ كَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَ مَسَاوِيهَا»[۶۸]؛ «برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام(ص) را اطاعت نمایی تا راهنمای خوبی در شناخت بدی‌ها و عیب‌های دنیا و رسوایی‌ها و زشتی‌های آن برای تو باشد». علی(ع) در این گفتار، شخص پیامبر(ص) را به عنوان الگوی جامع زندگی معرفی کرده و تأسی به سیره آن حضرت را در شناخت بدی‌ها و خوبی‌های دنیا و همه شئونات زندگی کافی دانسته است؛ یعنی وجود رسول الله(ص) برای آموختن ارزش‌های دینی و انسانی کافی است و نیاز به الگوهای دیگر ندارد. شخصیت رسول خدا(ص) یک الگوی همیشه زنده و جاوید است که در طول تاریخ، یگانه رهبر و پیشوای همه بشریت به ویژه مسلمانان بوده و هست و اکنون نیز به عنوان یک سرمشق ماندگار و اسوه حسنه، فراتر از محدودیت‌های زمان و مکان می‌درخشد. شخصیت آن بزرگوار، منحصر به زمان خاصی نبوده و نیست، بلکه یک حقیقت فرازمان و جاودانی است که برای هر نسلی مطابق با واقعیت‌های زندگی آنان تبلور پیدا می‌کند. سیره پیامبر اکرم(ص) به اقیانوس بی‌کرانی می‌ماند که مملو از خوبی‌ها و فضایل انسانی است و هرکس می‌تواند به اندازه استعداد و توان خود، از آن منبع جوشان کمالات الهی توشه‌ای برگیرد. اهل بیت(ع) نیز مانند آن حضرت، شعاع وجودی‌شان به قدری گسترده و فراگیر است که در ظرف زمان و مکان نمی‌گنجد و برای همه بشریت، الگوهایی شایسته و نیکو هستند.

هر چند خصوصیات یادشده دربارهٔ ویژگی‌های معصومین(ع)، اختصاص به سیره اخلاقی و تربیتی آن بزرگواران ندارد و سیره آنان در همه زمینه‌ها از چنین ویژگی‌هایی برخوردار است، ولی احراز این خصیصه‌ها در رفتار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به لحاظ اخلاقی و تربیتی ارزش خاصی دارد. خصوصیاتی مانند منشاء الهی داشتن و مبین قرآن بودن، نقش الگویی معصومین(ع) را بیش از پیش برجسته می‌سازد. ترکیب این ویژگی‌ها با صفات شخصیتی آن بزرگواران نظیر عصمت، طهارت ذاتی و علم بی‌پایان نیز به نقش اخلاقی و تربیتی ایشان می‌افزاید و آنان را به عنوان اسوه‌های جامع الهی به جامعه بشری معرفی می‌کند.[۶۹].

ساحت‌های سیره معصوم

منابع

پانویس

  1. ر. ک: محمدمرتضی زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۵۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۵۲.
  2. ر. ک: ابوالحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱؛ ابو القاسم حسن بن محمد راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۲۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  3. «فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  4. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۹.
  5. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی؛ ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۰.
  6. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۴۸۰، ح۷۳.
  7. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  8. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۵۷ و ۷۰۹؛ احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۱، ص۷۵؛ شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۳، ص۳۰۴.
  9. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۷۶؛ ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۷. نام وی ربیعة بن ابی شدّاد بود.
  10. نهج البلاغه، ص۱۳۹، خ ۹۴: «سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ»: «سیره پیامبر (ص) میانه‌روی و سنت او راهنمایی و هدایت است».
  11. ابن ابی زینب، نعمانی، الغیبه، ص۲۳۱: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَارَ فِي أُمَّتِهِ بِالْمَنِّ».
  12. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَارَ فِي أُمَّتِهِ بِاللِّينِ كَانَ يَتَأَلَّفُ النَّاسَ»؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۵۳.
  13. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی؛ ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۰؛ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۴.
  14. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۱؛ نهج البلاغه، ص۳۲۵، خ۲۰۹.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۰: "سيرة الامام في نفسه و في المطعم و الملبس إذا ولي الأمر".
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۱: «غَيْرَ أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ (ع) إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ (ع) وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ (ع)».
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۶۵.
  18. قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۶۷: «مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يَأْخُذَ الْوَالِي بِهِ نَفْسُهُ مِنَ الْأَدَبِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ».
  19. عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم، ج۳، ص۳۹۱، ش۴۸۴۶: «حُسْنُ السِّيرَةِ عُنْوَانُ حُسْنِ السَّرِيرَةِ».
  20. عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم، ج۳، ص۳۹۱، ش۴۸۴۷: «حُسْنُ السِّيرَةِ جَمَالُ الْقُدْرَةِ وَ حِصْنُ الْإِمْرَةِ».
  21. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۶۲.
  22. مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.
  23. خلیل جر، لاروس المعجم العربی الحدیث، ص۶۸۸.
  24. شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۶-۲۸۱.
  25. مستشرقین، دائرةالمعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۴۳۹-۴۵۸.
  26. مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.
  27. سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه، ص۲۳۲.
  28. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۶۹.
  29. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  30. شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۸۲.
  31. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۱۰ و ج۴، ص۳۲۹: و قد أجمعوا على أن قول الصحابي سنة.
  32. ابو اسحاق ابراهیم لخمی شاطبی، الموافقات فی أصول الاحکام، ج۴، ص۲-۳.
  33. احمد نگری، جامع العلوم فی اصطلاحات العلوم، ج۲، ص۱۸۴.
  34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۹۸ و ۵۶۷؛ ج۴، ص۱۸۶، ۲۹۲و ۴۹۵؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۰۵، ۳۲۸، ۵۰۸؛ ج۲، ص۵۲ و ۳۱۵؛ ج۳، ص۴۸۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۶؛ ج۴، ص۸۳؛ علامه محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ح۲۲۶،۲۲۷، ۲۳۰،۲۴۵، ۲۵۰ و ۲۹۲.
  35. مرتضی مطهری، «سیری در سیره نبوی»، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰.
  36. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۲.
  37. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۶.
  38. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۵۲۳؛ ابن رجب حنبلی، ذیل طبقات الحنابله، ج۴، ص۳۶۸، شرح حال سلیمان بن عبدالقوی.
  39. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۲۷؛ زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۳۳۲.
  40. لما بدت تلك الحمول و أشرفت/ تلك الرؤوس على شفا جيرون/ نعب الغراب فقلت قل أو لا تقل/ فقد اقتضيت من الرسول ديوني. آلوسی درباره این اشعار می‌نویسد: وقتی کاروان اسیران کربلا همراه سرهای شهدا به منطقه باب جیرون شام رسید و کلاغی قار قار کرد، یزید در اشعاری گفت: «کلاغ قار قار کرد، گفتم: بگو یا نگو (صدای کلاغ حکایت از خبر شوم دارد)؛ به تحقیق دَین خودم را به رسول (ص) پرداختم»؛ یعنی به انتقام آنچه رسول خدا (ص) روز بدر کشت، مانند جدم عتبه و دایی‌ام فرزند عتبه، اکنون خانواده او را کشتم و اسیر کردم و این کفر صریح یزید است (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۳، ص۲۲۸؛ محمد بن احمد سفارینی، غذاء الألباب شرح منظومة الأداب، ج۱، ص۹۶).
  41. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۴، ص۱۱۴: لعبت هاشم بالملك فلا/ خبر جاء و لا وحي نزل.
  42. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۱؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری، ج۲، ص۱۲۹.
  43. شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۱۳؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۶؛ محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث، ص۱. و في هذا العصر شرع علماء الاسلام في تدوين الحديث و الفقه و التفسير، فصنّف ابن جريح التصانيف بمكة....
  44. ابن هشام، السیرة النبویه، مقدمه، ص۱۰.
  45. سیره ابن اسحاق توسط سهیل زکار و محمد حمیدالله در دو تحقیق جداگانه منتشر شده است. حسین مرادی‌نسب نیز روایات یونس بن بکیر را از ابن اسحاق در مجموعه‌ای گردآوری کرده است.
  46. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۹ (سال ۱۴۱-۱۶۰)، ص۱۳: و في هذا العصر شرع علماء الاسلام في تدوين الحديث و الفقه و التفسير فصنف ابن جريح التصانيف بمكة.
  47. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.
  48. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۰: «إِنَّ الْفَقِيهَ حَقَّ الْفَقِيهِ الزَّاهِدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاغِبُ فِي الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ النَّبِيِّ».
  49. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۷.
  50. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۴-۵.
  51. «جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم» سوره انعام، آیه ۵۰.
  52. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۸۱.
  53. تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۴۸.
  54. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَا أَنَا سَدَدْتُهَا وَ لَا أَنَا فَتَحْتُهَا وَ لَا أَنَا أَخْرَجْتُكُمْ وَ أَسْكَنْتُهُ»؛ (تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۸۱).
  55. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ- كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ- وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي»؛ «من دو چیز نفیس و گرانبها من در میان شما می‌گذارم بعد از من تا زمانی که به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است و آن کتاب خدا و ریسمانی کشیده در میان آسمان و زمین است؛ دوم، عترت و اهل بیتم هستند» (مسند احمد، ج۳، ص۳۵۱؛ طرایف، ص۲۷۱).
  56. بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.
  57. مفاتیح الجنان، زیارت جامع کبیره، ص۹۰۹.
  58. مفاتیح الجنان، زیارت جامع کبیره، ص۹۰۹.
  59. «أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ‌»؛ «خدا به من کلمات جامعه داده است» (امالی طوسی، ج۲، ص۹۸).
  60. سیره نبوی، ص۴۶.
  61. «و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.
  62. بحارالانوار، ج۸۵، ص۱۷۹.
  63. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  64. المیزان، ج۲، ص۹۹ و ۱۰۰.
  65. ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا «به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۷-۸.
  66. المیزان، ج۲۰، ص۱۳۲.
  67. بحار الانوار، ج۵، ص۱۹۸.
  68. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
  69. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۵.