حجر الاسود: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[حجرالاسود]]، مرکّب از «حَجَر» به معنای سنگ و «اسود» ـ از ماده «س ـ و ـ د» ـ به معنای سیاه است<ref>مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۱۴ «سود»؛ لسان العرب، ج ۴، ص۱۶۵ «حجر».</ref>. سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطههای قرمز و خطهای زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح [[زمین]]، بر رکن شرقی [[کعبه]] قرار دارد<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۱؛ [[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]]، ج۳، ص:۲۳۰.</ref>. | |||
== پیشینه تاریخی == | == پیشینه [[تاریخی]] == | ||
{{اصلی|حجر الاسود در تاریخ اسلامی}} | {{اصلی|حجر الاسود در تاریخ اسلامی}} | ||
به گفته مشهور <ref>اخبار مکه، ج ۱، | به گفته مشهور <ref>اخبار مکه، ج ۱، ص۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۱۵۲.</ref> در [[زمان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} وی یا [[جبرئیل]] <ref> اخبار مکه، ج ۱، ص۶۵.</ref> این سنگ را بر [[دیوار کعبه]] کار گذاشته است. ابراهیم{{ع}} برای مشخص کردن شروع [[طواف]] این سنگ را بر دیوار کعبه نهاد <ref> اخبار مکه، ج ۱، ص۶۳.</ref> و بر اساس روایاتی از [[اهل بیت]]{{عم}} حجرالاسود در مکان فعلی [[نصب]] شد؛ زیرا [[خدا]] از [[انسانها]] در این مکان [[پیمان]] گرفته است <ref>الکافی، ج ۴، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۹؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۲۳.</ref>. | ||
حجرالاسود پس از | حجرالاسود پس از نصب بر دیوار کعبه چندین بار افتاده و نصب گردیده است. پنج سال [[پیش از بعثت]]، هنگام بازسازی کعبه که بر اثر سیل ویران شده بود، در [[قریش]] بر سر [[نصب حجرالاسود]] [[اختلاف]] شد <ref>معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص۱۶۶.</ref> و همگان پذیرفتند به [[داوری]] نخستین کسی تن دهند که به میان آنان میآید که [[پیامبر]]{{صل}} بود و به پیشنهاد آن حضرت{{صل}} حجرالاسود را درون پارچهای گذاشتند و هریک از سران [[طوایف]]، گوشهای از آن را گرفت و بلند کرد و پیامبر{{صل}} با دست خود آن را بر [[دیوار کعبه]] نهاد<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص۶۲ و ۱۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص۴۶؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص۵۶.</ref>. در [[سال ۶۴ هجری]]، [[کعبه]] را [[سپاه]] یزید به [[فرماندهی]] "[[حصین بن نمیر]]" در [[جنگ]] با "[[عبدالله بن زبیر]]" ویران کرد و "[[ابن زبیر]]" هنگام تجدید بنای آن، حجرالاسودِ سه تکه شده را پس از بازسازی با [[نقره]] در جای خود گذاشت<ref> اخبار مکه، ج ۱، ص۶۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۲۶۰.</ref>. در [[سال ۷۳ هجری]] "حجاج بن یوسف" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" کعبه را ویران کرد و پس از کشته شدن "ابن زبیر" آن را دوباره ساخت و [[امام سجاد]]{{ع}} در جای اصلیاش [[نصب]] کرد<ref>الخرائج والجرائح، ج ۱، ص۲۶۸؛ مدینة المعاجز، ج ۴، ص۴۱۴؛ سفینة البحار، ج ۲، ص۵۴۲.</ref>. در [[سال ۳۱۷ هجری]]، [[قرامطه]] در [[حمله]] به [[مکه]]، [[حجرالاسود]] را با خود به [[بحرین]] بردند؛ آنگاه به دستور فضل بن [[مقتدر]] (المطیع للّه) بیست و سومین [[خلیفه عباسی]] در [[مسجد جامع کوفه]] به ستون هفتم آن آویختند. سپس آن را به مکه بردند و در جایش نصب کردند<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص۱۶۶.</ref>. در [[منابع تاریخی]] دیگر آمده است که خود قرامطه در سال ۳۳۹ به بازگرداندن حجرالاسود به مکه اقدام کردند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۴، ص۸۹ ـ ۹۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۱، ص۱۸۲، ۲۵۲.</ref> و به [[اعتقاد شیعیان]]، این بار به [[دست حضرت مهدی]]{{ع}} در جایش نصب شد<ref>الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص۴۷۵ ـ ۴۷۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص۳۰۵.</ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۲۱۷؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۱.</ref> | ||
== حجرالاسود در تفاسیر== | == حجرالاسود در [[تفاسیر]]== | ||
واژه «حجرالاسود» در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما [[مفسران]] پارهای از [[آیات]] را به گونهای با آن مرتبط دانستهاند: | واژه «حجرالاسود» در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما [[مفسران]] پارهای از [[آیات]] را به گونهای با آن مرتبط دانستهاند: | ||
# قرآن، | # قرآن، کعبه را نخستین پرستشگاه روی [[زمین]] میداند و از نشانههای روشنی در آن برای [[مردم]] گزارش میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> شماری از [[مفسران]]<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص۷۹۸؛ جامع البیان، ج ۴، ص۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۹۰.</ref> [[حجرالاسود]] را از مصادیق این [[نشانهها]] دانستهاند و پارهای از [[احادیث]] نیز مؤید این معنایند<ref>الکافی، ج ۴، ص۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۲۳۲.</ref>. | ||
# در [[سوره بروج]]، افزون بر [[آسمان]] و [[روز]] [[موعود]]، به [[شاهد]] و مشهود نیز [[سوگند]] یاد شده است که شکنجهگران مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] [[کیفر]] خواهند شد: {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ }}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref>. گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را [[حاجیان]] استلام کننده آن دانستهاند؛ با این توضیح که این سنگ [[روز قیامت]] به سود آنان [[گواهی]] میدهد<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، | # در [[سوره بروج]]، افزون بر [[آسمان]] و [[روز]] [[موعود]]، به [[شاهد]] و مشهود نیز [[سوگند]] یاد شده است که شکنجهگران مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] [[کیفر]] خواهند شد: {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ}}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref>. گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را [[حاجیان]] استلام کننده آن دانستهاند؛ با این توضیح که این سنگ [[روز قیامت]] به [[سود]] آنان [[گواهی]] میدهد<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص۷۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۸۹؛ زادالمسیر، ج ۸، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
== رابطه با حوادث آخرالزمان == | == رابطه با حوادث [[آخرالزمان]] == | ||
{{اصلی|حجر الاسود در معارف مهدویت}} | {{اصلی|حجر الاسود در معارف مهدویت}} | ||
در برخی [[روایات]] حجرالاسود به عنوان تکیهگاه [[حضرت مهدی]] {{ع}} مطرح شده است مانند: | در برخی [[روایات]] [[حجرالاسود]] به عنوان تکیهگاه [[حضرت مهدی]]{{ع}} مطرح شده است مانند: | ||
# [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! گویا میبینم [[قائم]] به حجر الاسود تکیه داده، از [[خداوند | # [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! گویا میبینم [[قائم]] به [[حجر الاسود]] تکیه داده، از [[خداوند سبحانه و تعالی]] میخواهد به [[حق]] خود برسد..»..<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ{{ع}} وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ...}}؛ نعمانی، الغیبة، ص۱۸۱؛ با اندک تفاوتی: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۵۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۰۴</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۵.</ref> | ||
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "نخستین چیزی که از [[عدالت]] | # [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "نخستین چیزی که از [[عدالت]] قائم{{ع}} ظاهر میشود این است که منادی اعلام میکند، آنان که [[طواف]] مستحبّی میکنند، مطاف و حجر الاسود را برای کسانی که طواف [[واجب]] میکنند، خالی کنند"<ref>{{متن حدیث|أول ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الأسود و الطواف}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص۳۷۴؛ الزام الناصب، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۱.</ref> | ||
== [[فضایل]] حجرالاسود == | == [[فضایل]] حجرالاسود == | ||
گفتهاند: این سنگ در آب فرو نمیرود<ref>معجم البلدان، ج ۲، | گفتهاند: این سنگ در آب فرو نمیرود<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ شفاء الغرام، ج ۱، ص۲۶۱.</ref> و با [[آتش]] گرم نمیشود<ref> شفاء الغرام، ج ۱، ص۲۶۱.</ref>. همچنین در [[احادیث شیعه]] و [[سنّی]]، فضایل فراوانی برای حجرالاسود یاد شده است؛ مانند محو [[گناهان]] بر اثر استلام آن<ref>السنن الکبری، ج ۷، ص۱۷۵.</ref>، [[توبه]] [[آدم]]{{ع}} وسط حجرالاسود و دَرِ [[کعبه]] <ref> علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص۲۷۴.</ref> و [[مستجاب شدن دعا]] در آنجا<ref>احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۶۹.</ref>، [[دفن]] ۷۰ [[پیامبر]] در میان [[رکن یمانی]] و حجرالاسود<ref>الکافی، ج ۴، ص۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص۴۶۴.</ref>، جاری بودن ۴ [[نهر]] [[بهشتی]] در زیر آن<ref>الخصال، ج ۴، ص۶۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص۱۰۴.</ref> و سپرده شدن [[میثاق]] خدا به آن<ref>عللالشرایع، ج ۲، ص۴۲۴؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۲۱.</ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
== احکام فقهی == | == [[احکام فقهی]] == | ||
{{اصلی|حجر الاسود در فقه اسلامی}} | {{اصلی|حجر الاسود در فقه اسلامی}} | ||
بر اساس | بر اساس [[منابع فقهی]]، استلام و بوسیدن [[حجرالاسود]] [[مستحب]] مؤکّد است؛ حتی گفته شده است هنگام ازدحام با دست به سوی آن اشاره شود<ref> الخلاف، ج ۲، ص۳۲۰؛ النهایه، ص۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۳۴۰.</ref>. بیشتر [[مذاهب اسلامی]] [[شیعه]]<ref>الخلاف، ج ۲، ص۳۲۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۲۲۱؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۲۸۷.</ref> و [[سنّی]]<ref>السنن الکبری، ج ۷، ص۱۸۲؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص۶۵۵.</ref> آغاز [[طواف]] از حجرالاسود را [[واجب]] میدانند و برخی نیز مستحب<ref>جواهرالکلام، ج ۱۹، ص۲۸۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۳، ص۲۲۱۴.</ref>. | ||
مستحب است [[انسان]] برای رفتن به [[صفا]] از مقابل حجرالاسود بیرون رود و هنگامی که بالای صفا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد<ref>وسائلالشیعه، ج ۱۳، | مستحب است [[انسان]] برای رفتن به [[صفا]] از مقابل حجرالاسود بیرون رود و هنگامی که بالای صفا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد<ref>وسائلالشیعه، ج ۱۳، ص۴۷۵؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۴۱۳ و ۴۱۴؛ الحدائق، ج ۱۶، ص۲۶۰.</ref>؛ همچنین مستحب است هنگامی که در طواف به حجرالاسود میرسد، دستان خود را بالا برد و [[خدا]] را [[حمد]] و [[سپاس]] بگوید و آنگاه بر [[پیامبر]]{{صل}} و خاندانش{{عم}} [[درود]] فرستد <ref>النهایه، ص۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۳۴۰.</ref> یا [[تکبیر]] بگوید<ref>صحیح البخاری، ج ۲، ص۱۹۸؛ المغنی، ج ۳، ص۳۹۶؛ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۶۷. </ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.</ref> | ||
==[[استلام حجر]]== | ==[[استلام حجر]]== | ||
«استلام حجر» یک اصطلاح [[فقهی]]<ref>از مراجعه به آرای فقهای پیشین، این مطلب روشن میگردد که اصل استحباب استلام حجر از مسلمات است و آنچه مورد بحث و گفتگو است، کیفیت استلام است. (فصلنامه میقات حج، شماره ۱۲، ص۴۷-۴۶).</ref> درباره یکی از [[مراسم حج]] است، بدین صورت که هر گاه [[مسلمانی]] وارد [[مسجد الحرام]] در [[مکه]] شده و قصد | «استلام حجر» یک اصطلاح [[فقهی]]<ref>از مراجعه به آرای فقهای پیشین، این مطلب روشن میگردد که اصل استحباب استلام حجر از مسلمات است و آنچه مورد بحث و گفتگو است، کیفیت استلام است. (فصلنامه میقات حج، شماره ۱۲، ص۴۷-۴۶).</ref> درباره یکی از [[مراسم حج]] است، بدین صورت که هر گاه [[مسلمانی]] وارد [[مسجد الحرام]] در [[مکه]] شده و قصد طواف [[خانه خدا]] ([[کعبه]]) را دارد، لازم است طواف خود را از مقابل حجرالاسود شروع کرده و بدانجا ختم کند، از این رو مستحب است که طوافکننده هنگام آغاز طواف [[خانه خدا]]، نزدیک [[حجرالاسود]] رفته و به [[پیروی]] از [[سنت پیامبر]]{{صل}} در حالی که دست خود را به [[دعا]] بلند کرده، با [[ستایش]] و [[سپاسگزاری]] از [[پروردگار]] و [[درود بر پیامبر]]{{صل}}، حجرالاسود را در صورت امکان استلام و آن را ببوسد وگرنه با دست خود بدان اشاره نموده و این دعا را بخواند: | ||
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَى سُنَّةِ نَبِيِّكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللَّاتِ وَ الْعُزَّى وَ عِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>کافی، ج۴، ص۴۰۳؛ مناسک محشی، ص۲۲۵.</ref>. | {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَى سُنَّةِ نَبِيِّكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللَّاتِ وَ الْعُزَّى وَ عِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>کافی، ج۴، ص۴۰۳؛ مناسک محشی، ص۲۲۵.</ref>. | ||
[[حضرت امام صادق]]{{ع}} در پاسخ به این سوال که چرا [[مردم]] از ارکان کعبه تنها حجرالاسود و [[رکن یمانی]] را استلام میکنند، فرمود: «زیرا این دو به منزله سمت راست [[عرش]] است و [[خدای سبحان]] امر فرموده به استلام آنچه از سمت راست عرش اوست. آنگاه در جواب این سوال که چرا ابراهیم در سمت چپ واقع شده فرمودند: زیرا در [[قیامت]] برای هر یک از [[حضرت ابراهیم]] و [[رسول اکرم]]{{صل}} مقامی ویژه است و [[مقام]] [[حضرت محمد]]{{صل}} در سمت راست عرش و [[مقام حضرت ابراهیم]]{{ع}} در سمت چپ عرش پروردگار واقع شده است»<ref>صهبای حج، ص۲۶۶.</ref>. | [[حضرت امام صادق]]{{ع}} در پاسخ به این سوال که چرا [[مردم]] از ارکان [[کعبه]] تنها حجرالاسود و [[رکن یمانی]] را استلام میکنند، فرمود: «زیرا این دو به منزله سمت راست [[عرش]] است و [[خدای سبحان]] [[امر]] فرموده به استلام آنچه از سمت راست عرش اوست. آنگاه در جواب این سوال که چرا ابراهیم در سمت چپ واقع شده فرمودند: زیرا در [[قیامت]] برای هر یک از [[حضرت ابراهیم]] و [[رسول اکرم]]{{صل}} مقامی ویژه است و [[مقام]] [[حضرت محمد]]{{صل}} در سمت راست عرش و [[مقام حضرت ابراهیم]]{{ع}} در سمت چپ عرش پروردگار واقع شده است»<ref>صهبای حج، ص۲۶۶.</ref>. | ||
[[امام صادق]]{{ع}} در [[روایت]] دیگری فرمودند: {{متن حدیث|... وَ إِلَى ذَلِكَ الْمَقَامِ يُسْنِدُ الْقَائِمُ ظَهْرَهُ وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى الْقَائِمِ وَ هُوَ الشَّاهِدُ لِمَنْ وَافَاهُ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ الشَّاهِدُ عَلَى مَنْ أَدَّى إِلَيْهِ الْمِيثَاقَ وَ الْعَهْدَ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ}}<ref>کافی، ج۴، ص۱۸۴؛ علل الشرائع، ص۴۹۲.</ref>. | [[امام صادق]]{{ع}} در [[روایت]] دیگری فرمودند: {{متن حدیث|... وَ إِلَى ذَلِكَ الْمَقَامِ يُسْنِدُ الْقَائِمُ ظَهْرَهُ وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى الْقَائِمِ وَ هُوَ الشَّاهِدُ لِمَنْ وَافَاهُ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ الشَّاهِدُ عَلَى مَنْ أَدَّى إِلَيْهِ الْمِيثَاقَ وَ الْعَهْدَ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ}}<ref>کافی، ج۴، ص۱۸۴؛ علل الشرائع، ص۴۹۲.</ref>. | ||
حجرالاسود تکیهگاه [[حضرت مهدی]]{{ع}} به هنگام [[بیعت مردم]] با ایشان و آغاز [[قیام جهانی]] و [[عدالتگستر]] آن حضرت است. | |||
چگونگی استلام؛ [[یعقوب بن شعیب]] میگوید در مورد کیفیت استلام از | چگونگی استلام؛ [[یعقوب بن شعیب]] میگوید در مورد کیفیت استلام از امام صادق{{ع}} سوال کردم، حضرت فرمودند: {{متن حدیث|عَنِ اسْتِلَامِ الرُّكْنِ قَالَ اسْتِلَامُهُ أَنْ تُلْصِقَ بَطْنَكَ بِهِ وَ الْمَسْحُ أَنْ تَمْسَحَهُ بِيَدِكَ}}. | ||
استلام این است که شکم خود را بر آن بچسبانی و مسح، آن است که دست بر آن بکشی<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، ری شهری، ص۲۹۲.</ref>. | استلام این است که شکم خود را بر آن بچسبانی و مسح، آن است که دست بر آن بکشی<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، ری شهری، ص۲۹۲.</ref>. | ||
در [[روایت]] است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} سوار شتر «[[غضباء]]» به [[طواف]] میپرداخت و حجرالاسود را با عصای خویش استلام میکرد و سپس عصای خود را میبوسید<ref>گلواژههای حج و عمره، علیرضا بصیری، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، | در [[روایت]] است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} سوار شتر «[[غضباء]]» به [[طواف]] میپرداخت و [[حجرالاسود]] را با عصای خویش استلام میکرد و سپس عصای خود را میبوسید<ref>گلواژههای حج و عمره، علیرضا بصیری، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص۱۰۳.</ref> | ||
==حَجَر [[الاسود]]== | ==حَجَر [[الاسود]]== | ||
به سنگی سیاه میگویند که در رکن | به سنگی سیاه میگویند که در رکن «اسود» یا «عراقی» در ارتفاع یک و نیم متری [[نصب]] شده است. این سنگ، [[تاریخی]] پر فراز و نشیب دارد. روایاتی که [[ابن عباس]] و دیگران از [[پیامبر]]{{صل}} نقل کردهاند دالّ بر این است که [[حجر الاسود]] و [[مقام ابراهیم]] و هر دو از [[بهشت]] و از گوهرهای آن هستند و در [[زمین]] غیر از آن دو چیزی از بهشت نیست؛ اگر [[مشرکان]] به آن دو دست نکشیده و آن را [[آلوده]] نساخته بودند هیچ دردمندی آن را مسح نمیکرد، جز این که [[خداوند]] او را [[شفا]] میبخشید. | ||
همچنین از پیامبر{{صل}} نقل شده است که حجر الاسود یاقوتی سفید از یاقوتهای بهشت بوده و خداوند آن را به سبب [[گناه]] [[گناهکاران]] دگرگون [سیاه] فرموده است. «[[ابوالولید]] [[ازرقی]]» از پدر بزرگش... از ابن عباس نقل میکند که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودهاند: | همچنین از پیامبر{{صل}} نقل شده است که حجر الاسود یاقوتی سفید از یاقوتهای بهشت بوده و خداوند آن را به سبب [[گناه]] [[گناهکاران]] دگرگون [سیاه] فرموده است. «[[ابوالولید]] [[ازرقی]]» از پدر بزرگش... از ابن عباس نقل میکند که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودهاند: | ||
«خداوند [[روز قیامت]] حجر الاسود را با دو چشم که به وسیله آن میبیند و زبانی که با آن سخن میگوید [[مبعوث]] میفرماید و او به [[سود]] کسانی که با [[حق]] و [[راستی]]، آن را مسح کردهاند [[گواهی]] میدهد»<ref>اخبار مکه، ج۲، ارزقی، ص۲۴۲؛ احیاء علوم الدین، غزالی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. | «خداوند [[روز قیامت]] حجر الاسود را با دو چشم که به وسیله آن میبیند و زبانی که با آن سخن میگوید [[مبعوث]] میفرماید و او به [[سود]] کسانی که با [[حق]] و [[راستی]]، آن را مسح کردهاند [[گواهی]] میدهد»<ref>اخبار مکه، ج۲، ارزقی، ص۲۴۲؛ احیاء علوم الدین، غزالی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. | ||
در [[روایات]] آمده است: این سنگ همانند دست راست خداوند در زمین است که با [[بندگان]] خود به وسیله آن [[مصافحه]] میفرماید، همانطور که شما با [[برادران]] خود دست میدهید و هر کس که محضر پیامبر{{صل}} را [[درک]] نکرده باشد و به این سنگ دست بکشد، مثل آن است که با [[خدا]] و پیامبرش [[بیعت]] کرده است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. | در [[روایات]] آمده است: این سنگ همانند دست راست خداوند در زمین است که با [[بندگان]] خود به وسیله آن [[مصافحه]] میفرماید، همانطور که شما با [[برادران]] خود دست میدهید و هر کس که محضر پیامبر{{صل}} را [[درک]] نکرده باشد و به این سنگ دست بکشد، مثل آن است که با [[خدا]] و پیامبرش [[بیعت]] کرده است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. | ||
ابوالولید از محمد بن ابیعمر... از [[ابی سعید خدری]] نقل میکند: | [[ابوالولید]] از محمد بن ابیعمر... از [[ابی سعید خدری]] نقل میکند: | ||
«همراه [[عمر بن خطاب]] به [[مکه]] مشرف و چون برای [[طواف]] آماده شدیم، وی کنار حجر الاسود ایستاد و گفت: به خدا [[سوگند]] میدانم که تو سنگی بیش نیستی و سود و زیانی نمیرسانی و اگر ندیده بودم که رسول خدا{{صل}} تو را میبوسید چنین نمیکردم، سپس آن را بوسید و مشغول | «همراه [[عمر بن خطاب]] به [[مکه]] مشرف و چون برای [[طواف]] آماده شدیم، وی کنار [[حجر الاسود]] ایستاد و گفت: به خدا [[سوگند]] میدانم که تو سنگی بیش نیستی و [[سود]] و زیانی نمیرسانی و اگر ندیده بودم که [[رسول خدا]]{{صل}} تو را میبوسید چنین نمیکردم، سپس آن را بوسید و مشغول طواف شد. [[حضرت علی]]{{ع}} به او فرمود: ای عمر چنین نیست بلکه حجر الاسود سود و [[زیان]] میرساند، [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] میگوید: (... و چون [[پروردگار]] تو از [[فرزندان آدم]] از پشتهایشان [[نسل]] آنان را گرفت، بر خودشان [[گواه]] گردانید که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفت: آری...)<ref>اعراف / ۲۸.</ref> | ||
علی{{ع}} افزود که چون [[خدای عزوجل]] [[آدم]]{{ع}} را بیافرید، دست بر پشت او کشید و نسل او را بیرون آورد و برای ایشان مقدر فرمود که او پروردگار است و آنان [[بندگان]] و سپس آن [[پیمان]] را در صفحهای نوشت و این حجر الاسود دارای دو چشم و یک زبان بود، [[خداوند]] آن [[عهد]] را داخل [[حجر]] قرار داد و آن را در این موضع [[نصب]] کرد و فرمود [[روز قیامت]] نسبت به کسانی که با تو، به عهد خود [[وفا]] میکنند [[گواهی]] بده. عمر گفت: ای اباالحسن به | علی{{ع}} افزود که چون [[خدای عزوجل]] [[آدم]]{{ع}} را بیافرید، [[دست]] بر پشت او کشید و نسل او را بیرون آورد و برای ایشان مقدر فرمود که او پروردگار است و آنان [[بندگان]] و سپس آن [[پیمان]] را در صفحهای نوشت و این حجر الاسود دارای دو چشم و یک زبان بود، [[خداوند]] آن [[عهد]] را داخل [[حجر]] قرار داد و آن را در این موضع [[نصب]] کرد و فرمود [[روز قیامت]] نسبت به کسانی که با تو، به عهد خود [[وفا]] میکنند [[گواهی]] بده. عمر گفت: ای اباالحسن به خدا [[پناه]] میبرم که میان قومی [[زندگی]] کنم که که تو میان آنان نباشی»<ref>اخبار مکه، ارزقی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>. | ||
«[[عبدالله بن عمرو بن عاص]]» [[روایت]] کرده است که [[جبرئیل]]{{ع}} حجر الاسود را از [[بهشت]] فرود آورد و همین جا که میبینید نصب کرد؛ مادامی که میان شما باشد خیر و [[نیکی]] همواره با شماست تا آنجا که میتوانید به آن [[تمسک]] جویید که ممکن است جبرئیل{{ع}} آن را همان جا بَرَد، که آورده است. همچنین از [[ابن عباس]] نقل شده است که حجر الاسود و [[مقام ابراهیم]]{{ع}} همراه [[حضرت آدم]]{{ع}} فرود آمدهاند؛ شبی که آدم{{ع}} میان [[رکن و مقام]] [[هبوط]] کرد، هنگام صبح آن دو را [[شناخت]] و با آنها انس گرفت<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص۲۴۳.</ref>. | «[[عبدالله بن عمرو بن عاص]]» [[روایت]] کرده است که [[جبرئیل]]{{ع}} حجر الاسود را از [[بهشت]] فرود آورد و همین جا که میبینید نصب کرد؛ مادامی که میان شما باشد خیر و [[نیکی]] همواره با شماست تا آنجا که میتوانید به آن [[تمسک]] جویید که ممکن است جبرئیل{{ع}} آن را همان جا بَرَد، که آورده است. همچنین از [[ابن عباس]] نقل شده است که حجر الاسود و [[مقام ابراهیم]]{{ع}} همراه [[حضرت آدم]]{{ع}} فرود آمدهاند؛ شبی که [[آدم]]{{ع}} میان [[رکن و مقام]] [[هبوط]] کرد، هنگام صبح آن دو را [[شناخت]] و با آنها انس گرفت<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص۲۴۳.</ref>. | ||
[[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هنگام [[ساختن کعبه]]، از [[کوه]] [[ابوقبیس]] ندایی شنید که ای ابراهیم برای تو امانتی نزد من است. ابراهیم رفت و حجر الاسود را گرفته و در جای خود نصب کرد. | [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هنگام [[ساختن کعبه]]، از [[کوه]] [[ابوقبیس]] ندایی شنید که ای ابراهیم برای تو امانتی نزد من است. ابراهیم رفت و [[حجر الاسود]] را گرفته و در جای خود [[نصب]] کرد. | ||
بنا بر قولی این سنگ که قریب پنجاه تکه است با بستهای فلزی و نقرهای به یکدیگر متصل و در یک قاب نقرهای قرار داده شده است. «[[عبدالله بن زبیر]]» نخستین کسی بود که پس از [[آتش]] گرفتن [[کعبه]]، اطراف حجر الاسود را با [[نقره]] مهار کرد<ref>بعدها این نقره سست شد. هارون الرشید در سال ۱۸۹ ق آن را دوباره با سرب یا نقره مذاب محکم کرد.</ref>. این سنگ تاکنون چند بار از جای خود کنده شده است. قبل از [[اسلام]] در دوران «[[جرهمیان]]، [[ایاد]]، عمالقمه و [[خُزاعه]]» چندین بار برداشته و دوباره بر جای خود | بنا بر قولی این سنگ که قریب پنجاه تکه است با بستهای فلزی و نقرهای به یکدیگر متصل و در یک قاب نقرهای قرار داده شده است. «[[عبدالله بن زبیر]]» نخستین کسی بود که پس از [[آتش]] گرفتن [[کعبه]]، اطراف حجر الاسود را با [[نقره]] مهار کرد<ref>بعدها این نقره سست شد. هارون الرشید در سال ۱۸۹ ق آن را دوباره با سرب یا نقره مذاب محکم کرد.</ref>. این سنگ تاکنون چند بار از جای خود کنده شده است. قبل از [[اسلام]] در دوران «[[جرهمیان]]، [[ایاد]]، عمالقمه و [[خُزاعه]]» چندین بار برداشته و دوباره بر جای خود نصب گردیده است. هنگام تجدید [[بنای کعبه]] از سوی [[قریش]] - در [[دوران جوانی]] [[رسول خدا]]{{صل}}- بر سر نصب آن [[مشاجره]] جدی میان [[قبایل قریش]] پدید آمد؛ هر یک در تلاش بودند تا این [[افتخار]] را نصیب خود سازند. یکی از بزرگان [[قبایل]] پیشنهاد کرد، [[حکمیت]] این مسأله را به نخستین کسی که وارد [[مسجد الحرام]] شود خواهیم سپرد و او هر چه نظر دهد تابع هستیم. در این هنگام [[پیامبر]]{{صل}} که سیوپنج سال بیشتر نداشتند وارد [[مسجدالحرام]] شدند. همه از این که «[[محمد امین]]» [[حَکَم]] آنان شده [[راضی]] بودند؛ آن حضرت با یک [[تدبیر]] [[حساب]] شده سنگ را داخل پارچهای قرار داد تا هر یک از قبایل گوشههای آن را بگیرند، آنگاه خود حجر الاسود را نصب فرمودند؛ به این شکل از یک سو همه قبایل را در این افتخار [[شریک]] ساخته و از سوی دیگر مانع یک [[خونریزی]] حتمی شدند<ref>فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، ج۷، ص۱۱۵.</ref>. | ||
پس از اسلام در دوران | پس از [[اسلام]] در دوران «[[عبدالله بن زبیر]]» نیز این سنگ در بازسازی [[کعبه]] از جای برداشته شد، ولی مجدداً [[نصب]] گردید. در یکی از سالهای [[قرن سوم هجری]]، [[ملاحده]] نیز آن را ربوده و به [[شام]] بردند، ولی در همان سال بازگردانیده و در جای خود نصب کردند<ref>شفاء الغرام، فاسی المکی، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. | ||
در [[سال ۳۱۷ ق]] [[قرامطه]] نیز این سنگ را از [[مکه]] ربوده و در سال ۳۳۹ ق آن را دوباره بازگردانیدند. | در [[سال ۳۱۷ ق]] [[قرامطه]] نیز این سنگ را از [[مکه]] ربوده و در سال ۳۳۹ ق آن را دوباره بازگردانیدند. | ||
برای بوسیدن و استلام حجر الاسود [[روایات]] بیشماری نقل شده است، به ویژه این که [[پیامبر]]{{صل}} اغلب آن را بوسیده و یا استلام میکردند<ref>وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۹، ص۴۰۲.</ref>. از ایشان نقل شده است که دست کشیدن به آن [[گناهان]] را میریزد؛ لذا بسیاری از [[صحابه]] برای بوسیدن و استلام آن خود را به [[زحمت]] فراوان میانداختند. روایاتی نیز از [[ابن عباس]] نقل شده است. از جمله اینکه: | برای بوسیدن و استلام [[حجر الاسود]] [[روایات]] بیشماری نقل شده است، به ویژه این که [[پیامبر]]{{صل}} اغلب آن را بوسیده و یا استلام میکردند<ref>وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۹، ص۴۰۲.</ref>. از ایشان نقل شده است که دست کشیدن به آن [[گناهان]] را میریزد؛ لذا بسیاری از [[صحابه]] برای بوسیدن و استلام آن خود را به [[زحمت]] فراوان میانداختند. روایاتی نیز از [[ابن عباس]] نقل شده است. از جمله اینکه: | ||
«برای [[استلام حجر]] [[مسلمانی]] را [[آزار]] مده و مورد آزار هم قرار مگیر، اگر [[خلوت]] بود آن را ببوس یا بر آن دست بکش وگرنه برو». | «برای [[استلام حجر]] [[مسلمانی]] را [[آزار]] مده و مورد آزار هم قرار مگیر، اگر [[خلوت]] بود آن را ببوس یا بر آن دست بکش وگرنه برو». | ||
پیامبر{{صل}} نیز در [[حجة الوداع]] با چوبدستی خود آن را از دور استلام میفرمودند و [[دوست]] نداشتند [[مردم]] را از آن کنار بزنند. بسیاری از صحابه نیز پس از استلام حجر، دستهای خود را میبوسیدند<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۹۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، | پیامبر{{صل}} نیز در [[حجة الوداع]] با چوبدستی خود آن را از دور استلام میفرمودند و [[دوست]] نداشتند [[مردم]] را از آن کنار بزنند. بسیاری از صحابه نیز پس از استلام حجر، دستهای خود را میبوسیدند<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۹۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص۳۸۳.</ref> | ||
'''دُرَّةُ البیضاء''': نام حجرالاسود است که در ابتدا سفید و براق و شفاف بود<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۸۲.</ref>. | '''دُرَّةُ [[البیضاء]]''': نام [[حجرالاسود]] است که در ابتدا سفید و [[براق]] و شفاف بود<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۸۲.</ref>. | ||
'''سنگ مقام''': به حجرالاسود و مقام ابراهیم اطلاق میشود. | '''سنگ [[مقام]]''': به حجرالاسود و [[مقام ابراهیم]] اطلاق میشود. | ||
==[[نصب حجرالاسود]]== | ==[[نصب حجرالاسود]]== | ||
مشهور است که | مشهور است که حجرالاسود، [[اطاعت]] نمیکند، در نصب شدن، به مکان خود، مگر به دست مردان بیگناه. همان طور که باید [[بدن امام]] را، [[امام]] [[غسل]] دهد، و بر او [[نماز]] بخواند اگر چه بر حسب ظاهر [[توده]] مردم او را نشناسند، حجرالاسود را هم باید مردان [[خدا]] نصب کنند تا به جای خود قرار گیرد. | ||
سِرَّش این است که [[طواف]] کنندگان هرگاه به آن توجه کنند، [[انسانی]] در نظر آنها جلوه کند، که پایهگذار [[عدالت]] و [[حق]] باشد، جز صورت [[تقوی]]، و [[پاکدامنی]]، در آن سنگ، و بر پا کننده آن نبینند. دستهای [[جنایتکار]] و خونریز را شایسته نیست که این [[پرچم]] [[توحید]] را برافراشته سازد!. | سِرَّش این است که [[طواف]] کنندگان هرگاه به آن توجه کنند، [[انسانی]] در نظر آنها جلوه کند، که پایهگذار [[عدالت]] و [[حق]] باشد، جز صورت [[تقوی]]، و [[پاکدامنی]]، در آن سنگ، و بر پا کننده آن نبینند. دستهای [[جنایتکار]] و خونریز را شایسته نیست که این [[پرچم]] [[توحید]] را برافراشته سازد!. | ||
بنابراین، | بنابراین، [[حجرالاسود]]، در آغاز به دست [[حضرت آدم]]{{ع}} و بعد به دست [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و بعد از آن حضرت، در هر [[زمان]] که تجدید بنا شده، به وسیله یکی از افراد [[پاک]] و بیگناه، در محل خود [[نصب]] شده است!. | ||
وقتی [[قریش]] [[خانه خدا]] را تجدید بنا کردند، حجرالاسود به دست [[رسول خدا]]{{صل}} نصب شد، و در زمان [[عبدالملک]] که حجاج بن یوسف، [[خانه]] را تعمیر کرد، [[امام سجاد]]{{ع}}، عهدهدار این کار شد. | وقتی [[قریش]] [[خانه خدا]] را تجدید بنا کردند، حجرالاسود به دست [[رسول خدا]]{{صل}} نصب شد، و در زمان [[عبدالملک]] که حجاج بن یوسف، [[خانه]] را تعمیر کرد، [[امام سجاد]]{{ع}}، عهدهدار این کار شد. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
و اما نصب [[حجر]] به [[دست امام]] [[منتظر]]{{ع}}؛ چون این موضوع، که نصب آن، باید به وسیله [[ولی خدا]] انجام گیرد در نزد [[فقها]] [[شیعه]] مسلم بوده، به همین جهت، شیخ [[بزرگوار]] [[جعفر بن محمد بن قولویه]] (استاد [[شیخ مفید]])، در آن سال که حجر را قرامطه برگرداندند، رهسپار [[مکه]] شد، تا در هنگام نصب او، [[امام عصر]] را [[درک]] نماید و از [[قضا]] در [[بغداد]] مریض شد. | و اما نصب [[حجر]] به [[دست امام]] [[منتظر]]{{ع}}؛ چون این موضوع، که نصب آن، باید به وسیله [[ولی خدا]] انجام گیرد در نزد [[فقها]] [[شیعه]] مسلم بوده، به همین جهت، شیخ [[بزرگوار]] [[جعفر بن محمد بن قولویه]] (استاد [[شیخ مفید]])، در آن سال که حجر را قرامطه برگرداندند، رهسپار [[مکه]] شد، تا در هنگام نصب او، [[امام عصر]] را [[درک]] نماید و از [[قضا]] در [[بغداد]] مریض شد. | ||
به ناچار مردی از [[شیعیان]] که به او [[ابن هشام]] میگفتند، [[نائب]] گرفت، و نامهای سر به [[مُهر]] به او داد و گفت: این رقعه را تقدیم آن کس کن که حجر را در مکان خود نصب میکند. | به ناچار مردی از [[شیعیان]] که به او [[ابن هشام]] میگفتند، [[نائب]] گرفت، و نامهای سر به [[مُهر]] به او داد و گفت: این رقعه را تقدیم آن کس کن که حجر را در مکان خود نصب میکند. | ||
از جمله پرسشهای او، در این [[نامه]]، از مدت | از جمله پرسشهای او، در این [[نامه]]، از مدت عمر خود سوال کرده بود. ابن هشام میگوید: چون داخل مکه شدم، مبلغی به خدام [[کعبه]] دادم که در وقت نصب حجر، مرا [[حمایت]] کنند تا بتوانم بهتر ببینم، چه کسی او را به جای خود میگذارد. در آن [[روز]] خدام هم مرا حمایت کردند، و من دیدم، هر کس او را میگذاشت، میلرزید و قرار نمیگرفت! تا آنکه [[جوان]] خوشرو و گندمگونی پیدا شد، و [[حجر]] را از آنها گرفت و [[نصب]] نمود. [[خروش]] از [[مردم]] برآمد، و آن آقا از [[مسجد]] خارج شد، و من هر چند به [[شتاب]] میرفتم به آن جناب نمیرسیدم، تا این که از میان مردم خارج گشتیم. ایستاد و فرمود: آنچه با خود داری بده!. | ||
رقعه را تقدیم کردم، آن را باز نکرده فرمود: به او بگو در این علت خوفی بر تو نیست و سی سال دیگر زنده خواهی بود!. | رقعه را تقدیم کردم، آن را باز نکرده فرمود: به او بگو در این علت خوفی بر تو نیست و سی سال دیگر زنده خواهی بود!. | ||
از [[مشاهده]] این احوال، [[خوف]] عظیمی بر من مستولی گشت، به حدی که [[قادر]] بر [[حرکت]] نبودم از نظرم ناپدید شد. | از [[مشاهده]] این احوال، [[خوف]] عظیمی بر من مستولی گشت، به حدی که [[قادر]] بر [[حرکت]] نبودم از نظرم ناپدید شد. | ||
[[ابن قولویه]]، در [[حیره]]، سی بعد از این [[تاریخ]] [[زندگی]] کرد، همین که سی سال تمام شد، کسالتی یافت و تهیه [[کفن]] نمود، به او گفته شد، آثار [[مرگ]] در تو نمیباشد، چرا خود را مهیّا ساختهای؟ گفت: مولای من، مرا [[وعده]] کرده است. در همان سال به ریاض جنان انتقال یافت<ref>منتهی الامال (به نقل از راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۱۹۲).</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، | [[ابن قولویه]]، در [[حیره]]، سی بعد از این [[تاریخ]] [[زندگی]] کرد، همین که سی سال تمام شد، کسالتی یافت و تهیه [[کفن]] نمود، به او گفته شد، آثار [[مرگ]] در تو نمیباشد، چرا خود را مهیّا ساختهای؟ گفت: مولای من، مرا [[وعده]] کرده است. در همان سال به ریاض جنان انتقال یافت<ref>منتهی الامال (به نقل از راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۱۹۲).</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص۱۰۲۵.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۲
مقدمه
حجرالاسود، مرکّب از «حَجَر» به معنای سنگ و «اسود» ـ از ماده «س ـ و ـ د» ـ به معنای سیاه است[۱]. سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطههای قرمز و خطهای زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح زمین، بر رکن شرقی کعبه قرار دارد[۲].
پیشینه تاریخی
به گفته مشهور [۳] در زمان حضرت ابراهیم(ع) وی یا جبرئیل [۴] این سنگ را بر دیوار کعبه کار گذاشته است. ابراهیم(ع) برای مشخص کردن شروع طواف این سنگ را بر دیوار کعبه نهاد [۵] و بر اساس روایاتی از اهل بیت(ع) حجرالاسود در مکان فعلی نصب شد؛ زیرا خدا از انسانها در این مکان پیمان گرفته است [۶].
حجرالاسود پس از نصب بر دیوار کعبه چندین بار افتاده و نصب گردیده است. پنج سال پیش از بعثت، هنگام بازسازی کعبه که بر اثر سیل ویران شده بود، در قریش بر سر نصب حجرالاسود اختلاف شد [۷] و همگان پذیرفتند به داوری نخستین کسی تن دهند که به میان آنان میآید که پیامبر(ص) بود و به پیشنهاد آن حضرت(ص) حجرالاسود را درون پارچهای گذاشتند و هریک از سران طوایف، گوشهای از آن را گرفت و بلند کرد و پیامبر(ص) با دست خود آن را بر دیوار کعبه نهاد[۸]. در سال ۶۴ هجری، کعبه را سپاه یزید به فرماندهی "حصین بن نمیر" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" ویران کرد و "ابن زبیر" هنگام تجدید بنای آن، حجرالاسودِ سه تکه شده را پس از بازسازی با نقره در جای خود گذاشت[۹]. در سال ۷۳ هجری "حجاج بن یوسف" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" کعبه را ویران کرد و پس از کشته شدن "ابن زبیر" آن را دوباره ساخت و امام سجاد(ع) در جای اصلیاش نصب کرد[۱۰]. در سال ۳۱۷ هجری، قرامطه در حمله به مکه، حجرالاسود را با خود به بحرین بردند؛ آنگاه به دستور فضل بن مقتدر (المطیع للّه) بیست و سومین خلیفه عباسی در مسجد جامع کوفه به ستون هفتم آن آویختند. سپس آن را به مکه بردند و در جایش نصب کردند[۱۱]. در منابع تاریخی دیگر آمده است که خود قرامطه در سال ۳۳۹ به بازگرداندن حجرالاسود به مکه اقدام کردند[۱۲] و به اعتقاد شیعیان، این بار به دست حضرت مهدی(ع) در جایش نصب شد[۱۳].[۱۴]
حجرالاسود در تفاسیر
واژه «حجرالاسود» در قرآن به کار نرفته است؛ اما مفسران پارهای از آیات را به گونهای با آن مرتبط دانستهاند:
- قرآن، کعبه را نخستین پرستشگاه روی زمین میداند و از نشانههای روشنی در آن برای مردم گزارش میدهد: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۱۵]، فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۱۶] شماری از مفسران[۱۷] حجرالاسود را از مصادیق این نشانهها دانستهاند و پارهای از احادیث نیز مؤید این معنایند[۱۸].
- در سوره بروج، افزون بر آسمان و روز موعود، به شاهد و مشهود نیز سوگند یاد شده است که شکنجهگران مردان و زنان مؤمن کیفر خواهند شد: وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ[۱۹]، إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ[۲۰]. گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را حاجیان استلام کننده آن دانستهاند؛ با این توضیح که این سنگ روز قیامت به سود آنان گواهی میدهد[۲۱].[۲۲]
رابطه با حوادث آخرالزمان
در برخی روایات حجرالاسود به عنوان تکیهگاه حضرت مهدی(ع) مطرح شده است مانند:
- امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند! گویا میبینم قائم به حجر الاسود تکیه داده، از خداوند سبحانه و تعالی میخواهد به حق خود برسد..»..[۲۳].[۲۴]
- امام صادق(ع) فرمود: "نخستین چیزی که از عدالت قائم(ع) ظاهر میشود این است که منادی اعلام میکند، آنان که طواف مستحبّی میکنند، مطاف و حجر الاسود را برای کسانی که طواف واجب میکنند، خالی کنند"[۲۵].[۲۶]
فضایل حجرالاسود
گفتهاند: این سنگ در آب فرو نمیرود[۲۷] و با آتش گرم نمیشود[۲۸]. همچنین در احادیث شیعه و سنّی، فضایل فراوانی برای حجرالاسود یاد شده است؛ مانند محو گناهان بر اثر استلام آن[۲۹]، توبه آدم(ع) وسط حجرالاسود و دَرِ کعبه [۳۰] و مستجاب شدن دعا در آنجا[۳۱]، دفن ۷۰ پیامبر در میان رکن یمانی و حجرالاسود[۳۲]، جاری بودن ۴ نهر بهشتی در زیر آن[۳۳] و سپرده شدن میثاق خدا به آن[۳۴].[۳۵]
احکام فقهی
بر اساس منابع فقهی، استلام و بوسیدن حجرالاسود مستحب مؤکّد است؛ حتی گفته شده است هنگام ازدحام با دست به سوی آن اشاره شود[۳۶]. بیشتر مذاهب اسلامی شیعه[۳۷] و سنّی[۳۸] آغاز طواف از حجرالاسود را واجب میدانند و برخی نیز مستحب[۳۹].
مستحب است انسان برای رفتن به صفا از مقابل حجرالاسود بیرون رود و هنگامی که بالای صفا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد[۴۰]؛ همچنین مستحب است هنگامی که در طواف به حجرالاسود میرسد، دستان خود را بالا برد و خدا را حمد و سپاس بگوید و آنگاه بر پیامبر(ص) و خاندانش(ع) درود فرستد [۴۱] یا تکبیر بگوید[۴۲].[۴۳]
استلام حجر
«استلام حجر» یک اصطلاح فقهی[۴۴] درباره یکی از مراسم حج است، بدین صورت که هر گاه مسلمانی وارد مسجد الحرام در مکه شده و قصد طواف خانه خدا (کعبه) را دارد، لازم است طواف خود را از مقابل حجرالاسود شروع کرده و بدانجا ختم کند، از این رو مستحب است که طوافکننده هنگام آغاز طواف خانه خدا، نزدیک حجرالاسود رفته و به پیروی از سنت پیامبر(ص) در حالی که دست خود را به دعا بلند کرده، با ستایش و سپاسگزاری از پروردگار و درود بر پیامبر(ص)، حجرالاسود را در صورت امکان استلام و آن را ببوسد وگرنه با دست خود بدان اشاره نموده و این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَى سُنَّةِ نَبِيِّكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللَّاتِ وَ الْعُزَّى وَ عِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللَّهِ»[۴۵].
حضرت امام صادق(ع) در پاسخ به این سوال که چرا مردم از ارکان کعبه تنها حجرالاسود و رکن یمانی را استلام میکنند، فرمود: «زیرا این دو به منزله سمت راست عرش است و خدای سبحان امر فرموده به استلام آنچه از سمت راست عرش اوست. آنگاه در جواب این سوال که چرا ابراهیم در سمت چپ واقع شده فرمودند: زیرا در قیامت برای هر یک از حضرت ابراهیم و رسول اکرم(ص) مقامی ویژه است و مقام حضرت محمد(ص) در سمت راست عرش و مقام حضرت ابراهیم(ع) در سمت چپ عرش پروردگار واقع شده است»[۴۶]. امام صادق(ع) در روایت دیگری فرمودند: «... وَ إِلَى ذَلِكَ الْمَقَامِ يُسْنِدُ الْقَائِمُ ظَهْرَهُ وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ الدَّلِيلُ عَلَى الْقَائِمِ وَ هُوَ الشَّاهِدُ لِمَنْ وَافَاهُ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ الشَّاهِدُ عَلَى مَنْ أَدَّى إِلَيْهِ الْمِيثَاقَ وَ الْعَهْدَ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ»[۴۷]. حجرالاسود تکیهگاه حضرت مهدی(ع) به هنگام بیعت مردم با ایشان و آغاز قیام جهانی و عدالتگستر آن حضرت است. چگونگی استلام؛ یعقوب بن شعیب میگوید در مورد کیفیت استلام از امام صادق(ع) سوال کردم، حضرت فرمودند: «عَنِ اسْتِلَامِ الرُّكْنِ قَالَ اسْتِلَامُهُ أَنْ تُلْصِقَ بَطْنَكَ بِهِ وَ الْمَسْحُ أَنْ تَمْسَحَهُ بِيَدِكَ». استلام این است که شکم خود را بر آن بچسبانی و مسح، آن است که دست بر آن بکشی[۴۸]. در روایت است که پیامبر خدا(ص) سوار شتر «غضباء» به طواف میپرداخت و حجرالاسود را با عصای خویش استلام میکرد و سپس عصای خود را میبوسید[۴۹].[۵۰]
حَجَر الاسود
به سنگی سیاه میگویند که در رکن «اسود» یا «عراقی» در ارتفاع یک و نیم متری نصب شده است. این سنگ، تاریخی پر فراز و نشیب دارد. روایاتی که ابن عباس و دیگران از پیامبر(ص) نقل کردهاند دالّ بر این است که حجر الاسود و مقام ابراهیم و هر دو از بهشت و از گوهرهای آن هستند و در زمین غیر از آن دو چیزی از بهشت نیست؛ اگر مشرکان به آن دو دست نکشیده و آن را آلوده نساخته بودند هیچ دردمندی آن را مسح نمیکرد، جز این که خداوند او را شفا میبخشید. همچنین از پیامبر(ص) نقل شده است که حجر الاسود یاقوتی سفید از یاقوتهای بهشت بوده و خداوند آن را به سبب گناه گناهکاران دگرگون [سیاه] فرموده است. «ابوالولید ازرقی» از پدر بزرگش... از ابن عباس نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمودهاند: «خداوند روز قیامت حجر الاسود را با دو چشم که به وسیله آن میبیند و زبانی که با آن سخن میگوید مبعوث میفرماید و او به سود کسانی که با حق و راستی، آن را مسح کردهاند گواهی میدهد»[۵۱].
در روایات آمده است: این سنگ همانند دست راست خداوند در زمین است که با بندگان خود به وسیله آن مصافحه میفرماید، همانطور که شما با برادران خود دست میدهید و هر کس که محضر پیامبر(ص) را درک نکرده باشد و به این سنگ دست بکشد، مثل آن است که با خدا و پیامبرش بیعت کرده است[۵۲]. ابوالولید از محمد بن ابیعمر... از ابی سعید خدری نقل میکند: «همراه عمر بن خطاب به مکه مشرف و چون برای طواف آماده شدیم، وی کنار حجر الاسود ایستاد و گفت: به خدا سوگند میدانم که تو سنگی بیش نیستی و سود و زیانی نمیرسانی و اگر ندیده بودم که رسول خدا(ص) تو را میبوسید چنین نمیکردم، سپس آن را بوسید و مشغول طواف شد. حضرت علی(ع) به او فرمود: ای عمر چنین نیست بلکه حجر الاسود سود و زیان میرساند، خداوند متعال در قرآن کریم میگوید: (... و چون پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهایشان نسل آنان را گرفت، بر خودشان گواه گردانید که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفت: آری...)[۵۳]
علی(ع) افزود که چون خدای عزوجل آدم(ع) را بیافرید، دست بر پشت او کشید و نسل او را بیرون آورد و برای ایشان مقدر فرمود که او پروردگار است و آنان بندگان و سپس آن پیمان را در صفحهای نوشت و این حجر الاسود دارای دو چشم و یک زبان بود، خداوند آن عهد را داخل حجر قرار داد و آن را در این موضع نصب کرد و فرمود روز قیامت نسبت به کسانی که با تو، به عهد خود وفا میکنند گواهی بده. عمر گفت: ای اباالحسن به خدا پناه میبرم که میان قومی زندگی کنم که که تو میان آنان نباشی»[۵۴]. «عبدالله بن عمرو بن عاص» روایت کرده است که جبرئیل(ع) حجر الاسود را از بهشت فرود آورد و همین جا که میبینید نصب کرد؛ مادامی که میان شما باشد خیر و نیکی همواره با شماست تا آنجا که میتوانید به آن تمسک جویید که ممکن است جبرئیل(ع) آن را همان جا بَرَد، که آورده است. همچنین از ابن عباس نقل شده است که حجر الاسود و مقام ابراهیم(ع) همراه حضرت آدم(ع) فرود آمدهاند؛ شبی که آدم(ع) میان رکن و مقام هبوط کرد، هنگام صبح آن دو را شناخت و با آنها انس گرفت[۵۵]. حضرت ابراهیم(ع) هنگام ساختن کعبه، از کوه ابوقبیس ندایی شنید که ای ابراهیم برای تو امانتی نزد من است. ابراهیم رفت و حجر الاسود را گرفته و در جای خود نصب کرد.
بنا بر قولی این سنگ که قریب پنجاه تکه است با بستهای فلزی و نقرهای به یکدیگر متصل و در یک قاب نقرهای قرار داده شده است. «عبدالله بن زبیر» نخستین کسی بود که پس از آتش گرفتن کعبه، اطراف حجر الاسود را با نقره مهار کرد[۵۶]. این سنگ تاکنون چند بار از جای خود کنده شده است. قبل از اسلام در دوران «جرهمیان، ایاد، عمالقمه و خُزاعه» چندین بار برداشته و دوباره بر جای خود نصب گردیده است. هنگام تجدید بنای کعبه از سوی قریش - در دوران جوانی رسول خدا(ص)- بر سر نصب آن مشاجره جدی میان قبایل قریش پدید آمد؛ هر یک در تلاش بودند تا این افتخار را نصیب خود سازند. یکی از بزرگان قبایل پیشنهاد کرد، حکمیت این مسأله را به نخستین کسی که وارد مسجد الحرام شود خواهیم سپرد و او هر چه نظر دهد تابع هستیم. در این هنگام پیامبر(ص) که سیوپنج سال بیشتر نداشتند وارد مسجدالحرام شدند. همه از این که «محمد امین» حَکَم آنان شده راضی بودند؛ آن حضرت با یک تدبیر حساب شده سنگ را داخل پارچهای قرار داد تا هر یک از قبایل گوشههای آن را بگیرند، آنگاه خود حجر الاسود را نصب فرمودند؛ به این شکل از یک سو همه قبایل را در این افتخار شریک ساخته و از سوی دیگر مانع یک خونریزی حتمی شدند[۵۷].
پس از اسلام در دوران «عبدالله بن زبیر» نیز این سنگ در بازسازی کعبه از جای برداشته شد، ولی مجدداً نصب گردید. در یکی از سالهای قرن سوم هجری، ملاحده نیز آن را ربوده و به شام بردند، ولی در همان سال بازگردانیده و در جای خود نصب کردند[۵۸]. در سال ۳۱۷ ق قرامطه نیز این سنگ را از مکه ربوده و در سال ۳۳۹ ق آن را دوباره بازگردانیدند.
برای بوسیدن و استلام حجر الاسود روایات بیشماری نقل شده است، به ویژه این که پیامبر(ص) اغلب آن را بوسیده و یا استلام میکردند[۵۹]. از ایشان نقل شده است که دست کشیدن به آن گناهان را میریزد؛ لذا بسیاری از صحابه برای بوسیدن و استلام آن خود را به زحمت فراوان میانداختند. روایاتی نیز از ابن عباس نقل شده است. از جمله اینکه: «برای استلام حجر مسلمانی را آزار مده و مورد آزار هم قرار مگیر، اگر خلوت بود آن را ببوس یا بر آن دست بکش وگرنه برو». پیامبر(ص) نیز در حجة الوداع با چوبدستی خود آن را از دور استلام میفرمودند و دوست نداشتند مردم را از آن کنار بزنند. بسیاری از صحابه نیز پس از استلام حجر، دستهای خود را میبوسیدند[۶۰].[۶۱]
دُرَّةُ البیضاء: نام حجرالاسود است که در ابتدا سفید و براق و شفاف بود[۶۲].
سنگ مقام: به حجرالاسود و مقام ابراهیم اطلاق میشود.
نصب حجرالاسود
مشهور است که حجرالاسود، اطاعت نمیکند، در نصب شدن، به مکان خود، مگر به دست مردان بیگناه. همان طور که باید بدن امام را، امام غسل دهد، و بر او نماز بخواند اگر چه بر حسب ظاهر توده مردم او را نشناسند، حجرالاسود را هم باید مردان خدا نصب کنند تا به جای خود قرار گیرد. سِرَّش این است که طواف کنندگان هرگاه به آن توجه کنند، انسانی در نظر آنها جلوه کند، که پایهگذار عدالت و حق باشد، جز صورت تقوی، و پاکدامنی، در آن سنگ، و بر پا کننده آن نبینند. دستهای جنایتکار و خونریز را شایسته نیست که این پرچم توحید را برافراشته سازد!. بنابراین، حجرالاسود، در آغاز به دست حضرت آدم(ع) و بعد به دست حضرت ابراهیم(ع) و بعد از آن حضرت، در هر زمان که تجدید بنا شده، به وسیله یکی از افراد پاک و بیگناه، در محل خود نصب شده است!. وقتی قریش خانه خدا را تجدید بنا کردند، حجرالاسود به دست رسول خدا(ص) نصب شد، و در زمان عبدالملک که حجاج بن یوسف، خانه را تعمیر کرد، امام سجاد(ع)، عهدهدار این کار شد.
داستان نصب آن به دست مبارک صاحب الامر(ع) بعد از حادثه قرامطه معروف است. و اما نصب حجر به دست امام منتظر(ع)؛ چون این موضوع، که نصب آن، باید به وسیله ولی خدا انجام گیرد در نزد فقها شیعه مسلم بوده، به همین جهت، شیخ بزرگوار جعفر بن محمد بن قولویه (استاد شیخ مفید)، در آن سال که حجر را قرامطه برگرداندند، رهسپار مکه شد، تا در هنگام نصب او، امام عصر را درک نماید و از قضا در بغداد مریض شد. به ناچار مردی از شیعیان که به او ابن هشام میگفتند، نائب گرفت، و نامهای سر به مُهر به او داد و گفت: این رقعه را تقدیم آن کس کن که حجر را در مکان خود نصب میکند. از جمله پرسشهای او، در این نامه، از مدت عمر خود سوال کرده بود. ابن هشام میگوید: چون داخل مکه شدم، مبلغی به خدام کعبه دادم که در وقت نصب حجر، مرا حمایت کنند تا بتوانم بهتر ببینم، چه کسی او را به جای خود میگذارد. در آن روز خدام هم مرا حمایت کردند، و من دیدم، هر کس او را میگذاشت، میلرزید و قرار نمیگرفت! تا آنکه جوان خوشرو و گندمگونی پیدا شد، و حجر را از آنها گرفت و نصب نمود. خروش از مردم برآمد، و آن آقا از مسجد خارج شد، و من هر چند به شتاب میرفتم به آن جناب نمیرسیدم، تا این که از میان مردم خارج گشتیم. ایستاد و فرمود: آنچه با خود داری بده!.
رقعه را تقدیم کردم، آن را باز نکرده فرمود: به او بگو در این علت خوفی بر تو نیست و سی سال دیگر زنده خواهی بود!. از مشاهده این احوال، خوف عظیمی بر من مستولی گشت، به حدی که قادر بر حرکت نبودم از نظرم ناپدید شد. ابن قولویه، در حیره، سی بعد از این تاریخ زندگی کرد، همین که سی سال تمام شد، کسالتی یافت و تهیه کفن نمود، به او گفته شد، آثار مرگ در تو نمیباشد، چرا خود را مهیّا ساختهای؟ گفت: مولای من، مرا وعده کرده است. در همان سال به ریاض جنان انتقال یافت[۶۳].[۶۴].
منابع
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۱۴ «سود»؛ لسان العرب، ج ۴، ص۱۶۵ «حجر».
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷۱؛ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص:۲۳۰.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۱۵۲.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص۶۵.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص۶۳.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۹؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۲۳.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص۱۶۶.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص۶۲ و ۱۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص۴۶؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص۵۶.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص۶۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۲۶۰.
- ↑ الخرائج والجرائح، ج ۱، ص۲۶۸؛ مدینة المعاجز، ج ۴، ص۴۱۴؛ سفینة البحار، ج ۲، ص۵۴۲.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص۱۶۶.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۴، ص۸۹ ـ ۹۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۱، ص۱۸۲، ۲۵۲.
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص۴۷۵ ـ ۴۷۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص۳۰۵.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۱۷؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷۱.
- ↑ «بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص۷۹۸؛ جامع البیان، ج ۴، ص۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۹۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۲۳۲.
- ↑ «سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.
- ↑ «به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۷۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۸۹؛ زادالمسیر، ج ۸، ص۲۱۷.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(ع) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ...»؛ نعمانی، الغیبة، ص۱۸۱؛ با اندک تفاوتی: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۵۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۰۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۶۵.
- ↑ «أول ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الأسود و الطواف»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص۳۷۴؛ الزام الناصب، ص۲۲۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ شفاء الغرام، ج ۱، ص۲۶۱.
- ↑ شفاء الغرام، ج ۱، ص۲۶۱.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص۱۷۵.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص۲۷۴.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۶۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص۴۶۴.
- ↑ الخصال، ج ۴، ص۶۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص۱۰۴.
- ↑ عللالشرایع، ج ۲، ص۴۲۴؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۲۱.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ الخلاف، ج ۲، ص۳۲۰؛ النهایه، ص۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۳۴۰.
- ↑ الخلاف، ج ۲، ص۳۲۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۲۲۱؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۲۸۷.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص۱۸۲؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص۶۵۵.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۱۹، ص۲۸۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۳، ص۲۲۱۴.
- ↑ وسائلالشیعه، ج ۱۳، ص۴۷۵؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۴۱۳ و ۴۱۴؛ الحدائق، ج ۱۶، ص۲۶۰.
- ↑ النهایه، ص۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۳۴۰.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۲، ص۱۹۸؛ المغنی، ج ۳، ص۳۹۶؛ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۶۷.
- ↑ امیریان، مهدی، حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ از مراجعه به آرای فقهای پیشین، این مطلب روشن میگردد که اصل استحباب استلام حجر از مسلمات است و آنچه مورد بحث و گفتگو است، کیفیت استلام است. (فصلنامه میقات حج، شماره ۱۲، ص۴۷-۴۶).
- ↑ کافی، ج۴، ص۴۰۳؛ مناسک محشی، ص۲۲۵.
- ↑ صهبای حج، ص۲۶۶.
- ↑ کافی، ج۴، ص۱۸۴؛ علل الشرائع، ص۴۹۲.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، ری شهری، ص۲۹۲.
- ↑ گلواژههای حج و عمره، علیرضا بصیری، ص۲۳۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۰۳.
- ↑ اخبار مکه، ج۲، ارزقی، ص۲۴۲؛ احیاء علوم الدین، غزالی، ج۱، ص۲۸۸.
- ↑ شفاء الغرام، ج۱، ص۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ اعراف / ۲۸.
- ↑ اخبار مکه، ارزقی، ج۲، ص۲۴۳.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ص۲۴۳.
- ↑ بعدها این نقره سست شد. هارون الرشید در سال ۱۸۹ ق آن را دوباره با سرب یا نقره مذاب محکم کرد.
- ↑ فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، ج۷، ص۱۱۵.
- ↑ شفاء الغرام، فاسی المکی، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۹، ص۴۰۲.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۹۷.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص۳۸۳.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۸۲.
- ↑ منتهی الامال (به نقل از راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۱۹۲).
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۰۲۵.