:::::*چنان که گذشت، در جهان بینی اسلامی، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس نص [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، انسان کامل و بلکه کاملترین انسان روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که انسان خلیفه خداوند در زمین است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این مقام، همه فرزندان [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ کافران، مشرکان و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از حدود الهی تجاوز میکنند، ستم کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، شایسته دستیابی به مقام والای خلافت الهی نیستند؛ زیرا این مقام "عهد الهی" است و ستمگران از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در آیات بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که خداوند، جهان را برای انسان آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، فلسفه آفرینش زمین و مواهب طبیعی، آزمودن آدمیان است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن الهی از طریق پرستش خداوند و صبر و پایداری در برابر ناملایمات، که از ایمان سرشار به خداوند سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به مقام [[امامت]] را به صبر و استقامت در برابر آزمودنهای الهی مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این آیه، علاوه بر صبر و استقامت، از یقین نیر سخن به میان آمده است. در حقیقت، یقین منشأ و عامل صبر و پایداری در راه خداست؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین یقینی، از امتحان الهی سرافراز بیرون میآید و به مقام والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این آیات و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه انسان کامل و بلکه کاملترین انسان در روزگار خویش است و فلسفه عالی آفرینش جهان به شمار میرود. از آن جا که جهان، فعل خداوند حکیم است و در فعل الهی لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای جهان در گرو وجود چنین انسانی است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که خداوند هرگز زمین را از حجت الهی ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که امام علی{{ع}} آنان را خلفای الهی در زمین می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به نیکی باز شناخت که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref>
:::::*چنان که گذشت، در جهان بینی اسلامی، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس نص [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، انسان کامل و بلکه کاملترین انسان روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که انسان خلیفه خداوند در زمین است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این مقام، همه فرزندان [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ کافران، مشرکان و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از حدود الهی تجاوز میکنند، ستم کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، شایسته دستیابی به مقام والای خلافت الهی نیستند؛ زیرا این مقام "عهد الهی" است و ستمگران از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در آیات بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که خداوند، جهان را برای انسان آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، فلسفه آفرینش زمین و مواهب طبیعی، آزمودن آدمیان است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن الهی از طریق پرستش خداوند و صبر و پایداری در برابر ناملایمات، که از ایمان سرشار به خداوند سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به مقام [[امامت]] را به صبر و استقامت در برابر آزمودنهای الهی مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این آیه، علاوه بر صبر و استقامت، از یقین نیر سخن به میان آمده است. در حقیقت، یقین منشأ و عامل صبر و پایداری در راه خداست؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین یقینی، از امتحان الهی سرافراز بیرون میآید و به مقام والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این آیات و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه انسان کامل و بلکه کاملترین انسان در روزگار خویش است و فلسفه عالی آفرینش جهان به شمار میرود. از آن جا که جهان، فعل خداوند حکیم است و در فعل الهی لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای جهان در گرو وجود چنین انسانی است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که خداوند هرگز زمین را از حجت الهی ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که امام علی{{ع}} آنان را خلفای الهی در زمین می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به نیکی باز شناخت که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref>
:::::*'''هدایت نهایی:''' بر اساس حقایق توحیدی، هدایت به صورت مستقل و بالذات در عرصه تکوین و تشریع به خداوند اختصاص دارد؛ آن که دنیا و آخرت مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه هدایت نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما خداوند، به مقتضای علم و حکمت خود، جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار ساخته و برای امور مختلف، مدبران و کارگزاران ویژه قرار داده است؛ تدبیر گرانی که همگی با اجازه و مشیت وی به تدبیر و اداره امور جهان اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، خداوند برای هدایت بشر اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. هدایت انسان و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا انسان هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود عقلانی و روحانی. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای بشر به شمار میرود، هدایت عقلانی و روحانی است. بی تردید، عقل و خرد از ابزارهای درونی و مهم این هدایت شمرده میشود. درک وجدانی و کشش فطری به سوی ارزشهای متعالی و کمال وجودی نیز از دیگر ابزارهای درونی هدایت انسانی است. قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت خلقت انسان و برجستگی هدف آفرینش او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون سعادت و رستگاری اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که خداوند او را از اسباب هدایت بیرونی، که پیشوایان الهی اند، برخوردار سازد . این حقیقت فلسفه شریعتها و نبوتهای الهی به شمار می آید. هدایتگری پیشوایان الهی، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد تاریخی و تجربی نشان میدهد، پیشوایان الهی در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و جمال خود، که جلوه عالی کمال و جمال الهی است، میکشند؛ یعنی آنان هم ولایت تشریعی دارند، هم ولایت تکوینی. البته این دو ولایت در طول ولایت الهی و با اجازه و مشیت خداوند است؛ به عبارت دیگر، خداوند خود به آنان چنین قدرت و نفوذی بخشیده است. قرآن کریم، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود (شریعت الهی و راه حق را به مردم ابلاغ می کرد) ، باید گفت هدایت موجود در این آیه بر مقام [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب هدایت شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر تکوینی خداوند است، نه احکام دینی؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات معنوی و مقامات باطنی [[امام]] در درون مؤمنان نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم هدایت قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری واسطه میان خدا و خلق است و شرایع آسمانی را، که از طریق وحی دریافت کرده، در میان انسانها منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات باطنی واسطه خدا و خلق است و از طریق نهان و نفوذ در روان مؤمنان آنان را در طریق حق قرار میدهد البته برخی از پیامبران از هر دو مقام برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که پیامبران در کمالات وجودی متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و تشریعی آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«اولوالعزم» شناخته شدهاند و فقط شماری صاحب شریعت بودهاند. امام باقر{{ع}} امام را نوری میداند که دلهای مؤمنان را روشن میکند و روشنایی آن از خورشید تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> نور امام در دلهای مؤمنان از نور خورشید تابناک روز، درخشانتر است. البته همه دلها برای بهرهمندی از پرتو نور درخشان [[امامت]]، شایستگی ندارند؛ شرط بهرهمندی از نور [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که انسان دل از غبار و آلودگی به رذایل پاک کند و به پیشوایان الهی محبت ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، شناخت [[امام]] و [[ایمان]] به وی ضرورت ندارد، ولی در این مورد، یقین و [[ایمان]] لازم است. البته یقین و ایمان به مشاهده و معرفت حسی نیازمند نیست، چنانکه انسان، بدون مشاهده حسی خداوند، به وجودش یقین و ایمان دارد.
:::::*'''هدایت نهایی:''' بر اساس حقایق توحیدی، هدایت به صورت مستقل و بالذات در عرصه تکوین و تشریع به خداوند اختصاص دارد؛ آن که دنیا و آخرت مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه هدایت نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما خداوند، به مقتضای علم و حکمت خود، جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار ساخته و برای امور مختلف، مدبران و کارگزاران ویژه قرار داده است؛ تدبیر گرانی که همگی با اجازه و مشیت وی به تدبیر و اداره امور جهان اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، خداوند برای هدایت بشر اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. هدایت انسان و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا انسان هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود عقلانی و روحانی. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای بشر به شمار میرود، هدایت عقلانی و روحانی است. بی تردید، عقل و خرد از ابزارهای درونی و مهم این هدایت شمرده میشود. درک وجدانی و کشش فطری به سوی ارزشهای متعالی و کمال وجودی نیز از دیگر ابزارهای درونی هدایت انسانی است. قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت خلقت انسان و برجستگی هدف آفرینش او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون سعادت و رستگاری اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که خداوند او را از اسباب هدایت بیرونی، که پیشوایان الهی اند، برخوردار سازد . این حقیقت فلسفه شریعتها و نبوتهای الهی به شمار می آید. هدایتگری پیشوایان الهی، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد تاریخی و تجربی نشان میدهد، پیشوایان الهی در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و جمال خود، که جلوه عالی کمال و جمال الهی است، میکشند؛ یعنی آنان هم ولایت تشریعی دارند، هم ولایت تکوینی. البته این دو ولایت در طول ولایت الهی و با اجازه و مشیت خداوند است؛ به عبارت دیگر، خداوند خود به آنان چنین قدرت و نفوذی بخشیده است. قرآن کریم، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود (شریعت الهی و راه حق را به مردم ابلاغ می کرد) ، باید گفت هدایت موجود در این آیه بر مقام [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب هدایت شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر تکوینی خداوند است، نه احکام دینی؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات معنوی و مقامات باطنی [[امام]] در درون مؤمنان نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم هدایت قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری واسطه میان خدا و خلق است و شرایع آسمانی را، که از طریق وحی دریافت کرده، در میان انسانها منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات باطنی واسطه خدا و خلق است و از طریق نهان و نفوذ در روان مؤمنان آنان را در طریق حق قرار میدهد البته برخی از پیامبران از هر دو مقام برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که پیامبران در کمالات وجودی متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و تشریعی آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«اولوالعزم» شناخته شدهاند و فقط شماری صاحب شریعت بودهاند. امام باقر{{ع}} امام را نوری میداند که دلهای مؤمنان را روشن میکند و روشنایی آن از خورشید تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> نور امام در دلهای مؤمنان از نور خورشید تابناک روز، درخشانتر است. البته همه دلها برای بهرهمندی از پرتو نور درخشان [[امامت]]، شایستگی ندارند؛ شرط بهرهمندی از نور [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که انسان دل از غبار و آلودگی به رذایل پاک کند و به پیشوایان الهی محبت ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، شناخت [[امام]] و [[ایمان]] به وی ضرورت ندارد، ولی در این مورد، یقین و [[ایمان]] لازم است. البته یقین و ایمان به مشاهده و معرفت حسی نیازمند نیست، چنانکه انسان، بدون مشاهده حسی خداوند، به وجودش یقین و ایمان دارد.
:::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست زندگی میکند و هیچ ارتباطی با مردم ندارد، ولی روایات معصومان این نظر را تأیید نمیکند. بر اساس روایات، [[امام]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی مردم او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این روایات تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم حج در جمع زائران خانه خدا حضور دارد و آنان را میبیند، ولی حاجیان او را نمیبینند یا نمیشناسند. نعمانی مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از بیان سرگردانی بسیاری از مردم در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و انکار در مسئله وجود [[امام]]، سوگند یادکرده است حجت خداوند در میانم مردم به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و مردم را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد بود ولی در آینده، خداوند مردم را به دلیل ستم کاریشان از دیدن حجت الهی محروم میسازد. حجت خداوند مردم را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که حضرت یوسف مردم را میشناخت و آنان او را انکار میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "مردم به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم حج حضور دارد و مردم را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس حدیث دوم، مردم [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو حدیث دیگر، مردم شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد حدیث دوم در کلامی که [[شیخ طوسی]] از دومین نایب خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نقل کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به خدا سوگند، صاحب این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم حج حاضر می شود؛ مردم را میبیند و آنان را میشناسد. مردم نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از توقیعات امام عصر{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته روایات با یکدیگر سازگاری دارند. میتوان مقصود از روایات دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن حضرت دانست، زیرا:
:::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست زندگی میکند و هیچ ارتباطی با مردم ندارد، ولی روایات معصومان این نظر را تأیید نمیکند. بر اساس روایات، [[امام]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی مردم او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این روایات تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم حج در جمع زائران خانه خدا حضور دارد و آنان را میبیند، ولی حاجیان او را نمیبینند یا نمیشناسند. نعمانی مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از بیان سرگردانی بسیاری از مردم در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و انکار در مسئله وجود [[امام]]، سوگند یادکرده است حجت خداوند در میانم مردم به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و مردم را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد بود ولی در آینده، خداوند مردم را به دلیل ستم کاریشان از دیدن حجت الهی محروم میسازد. حجت خداوند مردم را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که حضرت یوسف مردم را میشناخت و آنان او را انکار میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "مردم به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم حج حضور دارد و مردم را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس حدیث دوم، مردم [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو حدیث دیگر، مردم شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد حدیث دوم در کلامی که [[شیخ طوسی]] از دومین نایب خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نقل کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به خدا سوگند، صاحب این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنان را میشناسد. مردم نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از توقیعات امام عصر{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته روایات با یکدیگر سازگاری دارند. میتوان مقصود از روایات دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن حضرت دانست، زیرا:
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است.
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است.
::::#میتوان روایات دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این روایات، تأویل نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این روایات، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه معارف احکام دینی، در فرهنگ و معارف تأثیر گذارد. بنابراین، باب هدایتجویی از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است.
::::#میتوان روایات دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این روایات، تأویل نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این روایات، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه معارف احکام دینی، در فرهنگ و معارف تأثیر گذارد. بنابراین، باب هدایتجویی از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است.
فواید امام غایب چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
امام غایب چه فایدهای برای مسلمانان میتواند داشته باشد؟
چه فایدهای در وجود امامی است که حافظ شرع و ملت نبوده و اجرای احکام الهی نمیکند؟
اگر قرار است که امام در پشت پرده غیبت باشد و بر کسی ظاهر نگردد و نیز متولی اقامه حدّ و تنفیذ حکم نگردد و مردم را به حقّ و جهاد با دشمن دعوت نکند، چه فایدهای در وجود اوست؟
امامی که غائب باشد چه فایدهای دارد؟
چه آثار و فوایدی بر وجود امام غائب مترتب است؟
امام غایب چه فایدهای برای مسلمانان دارد؟
وجود امام غائب چه فایدهای دارد؟
وجود حضرت حجت در پس پرده غیبت چه سودی برای مردم دارد؟
«اما اعتقاد به امام غائب متوقف بر وجود فایده نیست. اعتقاد به امام مدخلیت در ایمان دارد. پیامبر (ص) فرمود: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة"[۱] آنکه بمیرد و امام وقت خود را نشناسد به مردن جاهلیت مرده.
مسلم وقتی که بداند که امام او موجود است و بر اعمال او حاضر و ناظر است، بسیار فرق دارد با آن وقتیکه بداند امامی نیست، چنانکه ما حسا میبینیم کسانی که جدا معتقد به او هستند و او را ناظر بر خود میبینند مردمان ساکت و افتاده و متواضع و خاضع بیآزار و از معاصی و طغیان برکنارند. پس نفساعتقاد بیاثر نیست و لو فرض شود که وجود او بیفایده است.
و ایضا صرف دانستن اینکه موجود است مایه دلگرمی و دلخوشی است در مقابل ابتلائات و حوادث، چنانکه قومموسی (ع) بعد از علم به وجود او دلخوش و دلگرم بودند.
و ایضا انتظار ظهور او مایه دلگرمی دیگر است و ایضا مهیا برای تضرع و زاری و دعا بر تعجیل فرج او میشوند مانند قومموسی (ع) و ایضا در شدائد و گرفتاریها توسل به او میجویند.
و ایضا چون او بعد از انتظار بسیار، ظاهر شود بیشتر مورد رغبت گردد و بهتر به او ایمان آورند و در نصرت او پایداری کنند. ایضا چون سن او از همه بیشتر باشد و قدیمیتر باشد باز بیشتر سبب ایمان به او گردد و ایمان به او عمومیتر شود و پیر و جوان همه ایمان به او آورند. و صرف اعتقاد با عدم فایده وجودی چهبسا مطلوب حق باشد چنانکه به نصقرآنخداوند از پیامبران سابق و امتهای ایشان، پیمان بر ایمان به پیامبر خاتم (ص) گرفت با اینکه برای ایشان در آن وقت آثار وجودیهای نداشت.
و اما فایده در وجود او با غیبت، چنان نیست که شما از روی بیاطلاعی فرض کردید که بیفایده محض باشد، بلکه فواید او از نظر شیعه بسیار است. و جمله این فواید بر دو نوع است:
نوعی عامه و نوعی خاصه، مخصوص شیعیان و این نیز بر دو نوع است: قسمی و برای نوع شیعیان و قسمی برای افرادی بهخصوص.
و اما فایده عمومی: یکی: آنکه اگر وجود حجت خدا نباشد زمین استقرار ندارد. ""لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها""[۳] اگر حجت نباشد زمین اهلش را به خود فرو میبرد.
دوم: اینکه امام از نظر شیعه دو جنبه دارد: جنبه ولایتی و جنبه امامتی.
جنبه امامتی است که بستگی به حضور او دارد و اما جنبه ولایتی که عبارت است از تصرفات در امور کونیه و باید همه مقدرات تکوینیه از نظر او بگذرد که: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾[۴]
اشاره به آن دارد، موقوف به حضور او در میان مردم نیست، بلکه هر کجا باشد برای او یکسان است و فایده او از این نظر عائد عموم میگردد، مانند رحمانیت حق که شامل مؤمن و کافر و دوست و دشمن میشود و وجهش این است که امام ولی خداست و شأن ولی و معنی او این است که خداوند، هر امری را که بخواهد در عالم جاری سازد از خیر و شر، عمومی یا شخصی، باید از مجرای ولی انجام گیرد و هر فیضی که به هرکس برسد باید از این دو باشد زیراکه باب الله و وجه الله است.
""و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض الا باذنه""[۵]. و این نحو از بهره و انتفاع همان است که خود آن حضرت مثل خود را به خورشید زیر ابر زد و در جواب سؤال اسحاق بن یعقوب چنین توقیع فرمود: "و اما وجه انتفاع از من در حال غیبت مانند انتفاع از خورشید است در زیر ابر، و من امانم برای اهل زمین چنانچه ستارگان امانند برای اهل آسمان .."[۶].
اما آن قسم نوعیش آن است که نوع شیعه مورد توجه آن حضرت است و از ایشان مخفیانه حمایت میکند و دفع شر أشرار و کید کفار و فجار مینماید، به طوری سری و غیر مستقیم که هیچکس متوجه نمیشود نقشههای ظالمان را برهم میزند، تدبیرات خائنان را درهم میشکند، چنانچه خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید صادر فرمود، به این جهت اشاره فرموده: ما اگرچه جاگزین شدهایم در مکانی که دور از مساکن ظالمین باشیم برحسب آنچه خداوند برای ما و شیعیان ما صلاح در این دیده تا مادامی که دولتدنیا برای فاسقین باشد، لکن مع الوصف علم ما به احوال شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما از ما مخفی نیست... ما اهمال نمیکنیم در مراعات شما و نه فراموش میکنیم یاد شما را و اگرنه این بود بلاها و شدائد بر شما نازل میشد و دشمنان، شما را درهم میشکستند و نابود میکردند پس بپرهیزید خدای جل جلاله را و ما را یاری و کمک کنید بر دستگیری خودتان[۷]. (یعنی کاری نکنید که نزد خدا نتوانیم از شما دستگیری کنیم و شما را سزاوار آن ببینیم که به خود واگذاریم).
و اما فواید خصوصی که عائد بعضی از افراد بهخصوص میشود یا با سبب است؛ یعنی در اثر توسل و یا بدون سبب بلکه عنایت خاصی است که از خود آن حضرت میشود از جهت مصالحی که منظور میکند و آنها اموری است:
و آن امور را گاهی به وسیله اعوان خود انجام میدهد و گاهی به دست خود. آن هم نوعا و غالبا بهنحو نهانی و گاه هم بهنحو عیانی که خود را ظاهر سازد در حین انجام. این هم باز نوعا غالبا بهنحو ناشناس بهطوریکه بعد میفهمند آن حضرت بوده و بسیار کم اتفاق افتد که او را بشناسد و این امور را ممکن است گاهی برای دشمن خود یا ظالم و ستمگری نیز انجام دهد از جهت مصلحت، مثل اینکه اسباب هدایت او شود یا سبب تخفیف ظلم او شود بر دوستانش.
اما ملاقات آن حضرت در اثر توسل بهنحو ناشناس بسیار است و با شناسایی بسیار کم و کم شنیده شده که آن حضرت خود را معرفی کند، اشخاصی که به خدمت آن حضرت رسیدهاند بسیارند به کتب مبسوطه مراجعه شود.
و معلوم است که اشخاصی که به خدمت رسیدهاند منحصر به همانها که یادداشت کردهاند نیست، زیراکه هرکس به این فیض رسیده خود را معرفی نکرده و داعی بر اظهار نداشته یا اگر معرفی کرده و جمعی هم مطلع شدهاند به نویسندگان نرسیده که نام او و قصه او را درج کنند»[۸].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
ما در این دوره نیز عملا طبق عقیده امامیه با امام مستور و پنهان میباشیم، و لذا فضائلی که در این روایت آمده است شامل حال ما هم میشود؛ زیرا آنچه که مهم است همراهی و معیت با امام از حیث ایمان و عقیده است، نه معیت جسمی و ظاهری. و علاوه بر این میتوان معاصر بودن با آن حضرت را نیز برای تحقق مفهوم «با امام بودن» بر مطلب گذشته افزود. و هر کس که معتقد به غیبت حضرت مهدی(ع) باشد، این دو جهت را دارا است؛ زیرا معتقد است که در زمان آن حضرت به سر میبرد و در عقیده و ایمان با آن حضرت همراه است. و اما اینکه شخص هیئت و شمایل امام خود را بشناسد و تشخیص دهد، هیچگونه دخالتی در صدق مفهوم همراهی با حضرت و با وی بودن، ندارد. و به تعبیر دقیقتر، آنچه که روایت بر آن تأکید دارد، آن است که امر امامت و حکومت امام (ع) از ترس ستمگران پوشیده و پنهان باشد، و فردی که معتقد به او است، در عقیده و رفتار خود، از او تبعیت کند. و این حالت در دوران غیبت برای یک فرد با اخلاص کاملا صدق میکند؛ چنانکه در دوران زندگی دیگر امامان نیز به همین صورت بوده است، زیرا هر دو دوره دارای فتنهها و انحرافات و سرکوبی حق و پنهانی امام میباشد، و مشخص بودن امام و آشکاری ظاهر وی در این جهت چندان دخالتی ندارد.
بر فرض بپذیریم که غیبتامام، مانع از این است که بودن با او صدق کند و یا فراتر از آن بر فرض عدم اعتقاد به غیبتحضرت مهدی میگوییم بازهم میتوان فضیلتی را که در این روایت ذکر شده شامل افراد با اخلاصی دانست که در دوران فتنه و انحراف به سر میبرند. زیرا آنچه که موجب فضیلت و برتری میشود و در آزمایش الهی، پایه و اصل به حساب میآید، همان ترس از ظلم و جهتگیری همیشگی در مقابل حیله و نیرنگ دشمنان و رویاروئی با منحرفین است؛ و کوشش و پرستش در شرایط خوف، برتر و والاتر است از عبادت و هرگونه کاری در دوره راحتی و آسایش. و این حالت در این دورههای اخیر، به همانگونه که در دوران زندگی ائمه(ع) وجود داشته، موجود است، و تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا هر دو دوره از دورههای فتنه و انحراف میباشد، بلکه میتوان گفت در این سالیان اخیر، ترس و مشکلات از چندین جهت از زمان ائمه(ع) بیشتر بوده است[۹].
«در احادیث متعدّد و گوناگونی که در زمینه فلسفه و فایده وجود امام(ع) در دروان غیبت به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده میشود که میتواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ و آن این که از پیامبر(ص) در پاسخ این پرسش که چه فایدهای وجود مهدی(ع) در عصر غیبتش دارد فرمود:" إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ "[۱۰].
اشعّه معنوی نامرئی وجود امام(ع) به هنگامیکه در پشت ابرهای غیبت نهان است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، فلسفه وجودی او را آشکار میسازد. این آثار به صورت زیر است:
اثر امید بخشی: در میدانهای نبرد تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و فداکار این است که پرچم، در برابر حملات دشمن همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان دشمن دائماً میکوشند پرچم مخالفان را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن پرچم مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد خون گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود یک لشکر عظیم با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی آب سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه روح از تنشان بیرون رفته! رئیس یک جمعیّت یا یک کشور مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر همه میپاشد. جمعیّت شیعه طبق عقیدهای که به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، خود را تنها نمیداند. او همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که قافله های دل همراه اوست میکشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال ظهور او را میدهد. امّا اگر این رهبر اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق میکند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّیتری به خود میگیرد، و آن اینکه: طبق اعتقاد عمومی شیعه که در روایات بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، امام به طور مداوم، در دوران غیبت، مراقب حال پیروان خویش است؛ و طبق یک الهام الهی از وضع اعمال آنها آگاه میگردد و به تعبیر روایات همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او میرسد و از چگونگی رفتار و کردار و گفتار آنها آگاه میگردد[۱۱] این فکر سبب میشود که همه معتقدان در یک حال مراقبت دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "نظارت عالی" داشته باشند؛ اثر تربیتی این طرز فکر نیز قابل انکار نیست.
پاسداری آئین خدا: "علی" آن ابر مرد تاریخ بشر در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به لزوم وجود رهبران الهی در هر عصر و زمان میکند میگوید: " اللَّهُمَ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ "[۱۲]. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با گذشت زمان و آمیختن سلیقهها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامههای ظاهر فریب مکتبهای انحرافی، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از این قوانین از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد. این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این نور پرفروغ با عبور از شیشههای ظلمانی افکار تاریک، کمرنگ و کمرنگتر میگردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال میگردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را در شکل اصلی اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً وحی آسمانی بر کسی نازل میشود؟ مسلّماً نه! باب وحی با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و خرافات گرفته شود و این آئین برای نسلهای آینده محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته بهوسیله یک پیشوای معصوم ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناس " لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه ". میدانیم در هر مؤسّسه مهمی "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری میکنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا آتش سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه امام و روح بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند "تا دلائل الهی و نشانههای روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است.
تربیت یک گروه انقلابی آگاه: بر خلاف آنچه بعضی فکر میکنند، رابطه امام در زمان غیبت بکلّی از مردم بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از روایات اسلامیبر میآید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از عشق خدا، و دلی پر ایمان، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته میشوند؛ و روح انقلابی بیشتری کسب میکنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه ظلم و بیدادگری در جهان! ممکن است آنها خودشان پیش از این قیام از دنیا بروند ولی به هر حال آمادگی و تعلیمات انقلابی را به نسل های آینده شان، و به دیگران منتقل میسازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی غیبت امام این نیست که او به شکل یک روح نامرئی و یا اشعّهای ناپیدا در میآید، بلکه او از یک زندگی طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین انسانها رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر میگزیند؛ و در اختیار میگیرد و بیش از پیش آماده میکند و میسازد. افراد مستعد به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود، توفیق درک این سعادت را پیدا میکنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند ساعت و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشنتر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار میگیرند؛ آنجا که هیچ گاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جانبخش آفتاب نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در تاریکی و نور کمرنگ به سر میبرند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید انتظار داشته باشم که آفتاب را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و خیال خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، تربیت این گروه یکی دیگر از فلسفههای وجود او در این دوران است.
نفوذ روحانی و ناآگاه: میدانیم خورشید یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ معروف، پیدا میشود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت میگیرد، یک نوع تربیت روحانی و از راه نفوذ معنوی در دلها و فکرها دارد که میتوان آن را تربیت تکوینی نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمیکند بلکه تنها جاذبه و کشش درونی کار میکند. در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی میخوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر میدادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون میشد، و به قول معروف با ۱۸۰ درجه انحراف راه کاملا تازهای را انتخاب میکردند؛ یک مرتبه فردی پاک و مؤمن و فداکار از آب در میآمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع آمادگی نیز دارند) نمیتواند نتیجه تعلیم و تربیت عادی باشد بلکه معلول یک اثر روانی نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز میشود. بسیار از کسان این موضوع را در زندگی خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و عالی دارند چنان بی اختیار و ناخود آگاه تحت تأثیر آنان قرار میگیرند که حتّی سخن گفتن در برابر آنها برایشان مشکل میشود؛ و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از عظمت و بزرگی میبینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این تفسیر برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمیخیزد. سرگذشتهای فراوانی در تاریخ پیشوایان بزرگ میبینیم که جز از این راه نمیتوان آنها را تفسیر کرد; داستان آمدن جوان آلودهای نزد پیامبر(ص) و انقلاب ناگهانی روحی او. یا برخورد اسعد بن زراره بتپرست به پیامبر(ص) در کنار خانه کعبه و تغییر جهش آسای طرز تفکّر او. و یا آنچه دشمنان سرسخت پیامبر(ص) نام آن را سحر میگذاردند و مردم را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز میداشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت پیامبر(ص) در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر پیام امام حسین(ع) روی فکر "زهیر" در مسیر کربلا نقل شده تا آنجا که با شنیدن پیام امام حتّی نتوانست لقمهای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به زمین نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "حر بن یزید ریاحی" در خود احساس میکرد، و با تمام شجاعتش همچون بید میلرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف مجاهدان کربلا کشانید و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد. و یا داستان جوانی که در همسایگی "ابوبصیر" زندگی داشت، و با ثروت سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به عیش و نوش و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک پیام امام صادق(ع) بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق نامشروع گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در راه خدا انفاق کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که هارون به گمان خام خود برای منحرف ساختن ذهن امام کاظم(ع) به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حیرت و وحشت افکند... همه و همه نشانه و نمونههایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که میتوان آن را شعبه ای از "ولایت تکوینی" پیامبر(ص) یا امام(ع) دانست، چرا که عامل تربیت و تکامل در اینجا الفاظ و جملهها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه معنوی و نفوذ روحانی عامل اصلی محسوب میشود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به پیامبران و امامان نیست؛ بلکه رجال راستین و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب میزان شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم میکنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. وجود امام(ع) در پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به تربیت و تکامل آنها میپردازد و از آنها انسانهایی کاملتر میسازد. ما قطبهای مغناطیسی زمین را با چشم خود نمیبینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های قطب نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره زمین از برکت این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به فرمان همین عقربه ظاهراً کوچک از سرگردانی رهایی مییابند. آیا تعجّب دارد اگر وجود امام(ع) در زمان غیبت با امواج جاذبه معنوی خود افکار و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند هدایت کند، و از سرگردانی رهایی بخشد؟ ولی نمیتوان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس زمین روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمیگذارد بلکه روی عقربههای ظریف و حسّاسی که آب مغناطیس خوردهاند و یک نوع سنخیّت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کردهاند اثر میگذارند، همینطور دلهایی که راهی با امام دارند و شباهتی را در خود ذخیره نمودهاند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف روحانی قرار میگیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفههای وجودی امام(ع) در چنین دورانی آشکار میگردد.
ترسیم هدف آفرینش: هیچ عاقلی بی هدف گام بر نمیدارد، و هر حرکتی که در پرتو عقل و علم انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که هدف در کار انسانها معمولا رفع نیازمندی خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار خدا هدف متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بیپایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، باغی پر گل و میوه احداث میکنیم؛ در لابه لای درختان و بوتههای گل، علف هرزههایی میرویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند میپردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب میشوند. در اینجا ما دو هدف پیدا میکنیم: هدف اصلی که آب دادن درختان میوه و بوتههای گل است. و هدف تبعی که آبیاری علف هرزههای بی مصرف میباشد. بدون شک هدف تبعی نمیتواند انگیزه عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان هدف اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت باقی نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوههایی را که از هزاران درخت انتظار داریم به ما میدهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزههای زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ میکشیم هرچند علف هرزهها بمیرند. جهان آفرینش بمانند همان باغ پر طراوت است و انسانها درختان و بوتههای این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخههای پر برند. و آنها که به پستی گرائیده و منحرف و آلودهاند علف هرزههای این باغند. مسلّماً این آفتاب درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه برکات زمین و آسمان، برای آن آفریده نشده است که مشتی فاسد و هرزه به جان یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز هدف آفرینش نمیتواند اینها باشد! این جهان و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد خداپرست که با مفاهیمیچون علم و حکمت خدا آشناست برای صالحان و پاکان آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز بهطور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در اختیار آنان قرار خواهد گرفت. ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۱۳]. باغبان آفرینش (جهان پهناور هستی) به خاطر همین گروه فیض و مواهب خود را همچنان ادامه میدهد؛ هر چند علف هرزهها نیز به عنوان یک هدف تبعی سیراب گردند و بهرهمند شوند؛ ولی بیشک هدف اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین نسل گروه صالحان از روی زمین برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز آرامش زمین به هم میخورد، و آسمان برکات خود را قطع مینماید، و زمین از دادن بهره به انسانها مضایقه خواهد کرد! پیامبر یا امام، سمبل گروه صالحان و نمونه بارز انسان کامل است؛یعنی، همان گروهی که هدف اصلی آفرینش را تشکیل میدهند و به همین دلیل وجود او به تنهایی یا در رأس گروه صالحان، توجیه کننده هدف آفرینش و مایه نزول هر خیر و برکت و ریزش باران فیض و رحمت خدا است؛ اعم از این که در میان مردم آشکارا زندگی کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد صالح دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای آفرینش، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن هدف بزرگ، ولی نمونه کامل این هدف همین انسانهای نمونه و مردان آسمانی میباشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است.
و از اینجا روشن میشود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از برکت وجود او (یعنی حجّت و نماینده الهی) مردم روزی میبرند، و به خاطر هستی او آسمان و زمین برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از منطق" و یا "شرک آلود" نمیباشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک حدیث قدسی خطاب به پیامبر از طرف خداوند در کتب مشهور نقل شده: " لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك "[۱۴] بیان یک واقعیّت است نه مبالغه! گوئی، منتها او شاهکار هدف آفرینش است و صالحان دیگر هر کدام بخشی از این هدف بزرگ را تشکیل میدهند»[۱۵].
«مردم در زمان غیبت، آنهم به واسطه اعمال خودشان از فوائدی که شمردید محرومند لکن فوائد وجود امام منحصر به اینها نیست بلکه فوائد دیگری نیز وجود دارد که در زمان غیبت نیز مرتب است از جمله، دو فائده ذیل را میتوان شمرد:
اول: بر طبق سخنان گذشته و براهینی که در کتب دانشمندان اقامه شده است و احادیثی که در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدسامام، غایت نوع و فرد کامل انسانیت و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است. اگر امام روی زمین نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا به حد کامل شناخته و عبادت نمیشود. اگر امام نباشد رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع میگردد. قلبمقدسامام به منزله ترانسفورموتوریست که برق کارخانه را به هزاران لامپ میرساند. اشراقات و افاضات عوالم غیبی، اولا بر آینه پاکقلبامام و به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میگردد. امامقلب عالم وجود و رهبر و مربی نوع انسان است و معلوم است که حضور و غیبت او، در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میشود گفت: امامناپیدا را چه نفعی است؟! گمان میکنم شما این اشکال را از زبان کسانی میگوئید که به حقیقت معنای ولایت و امامت پی نبرده و امام را جز یک مسئلهگو و جاریکننده حدود نمیداند، در صورتی که مقام امامت و ولایت از این مقامات ظاهری بسیار شامختر است.
در این حدیث و چندین حدیث دیگر، وجود مقدسصاحب الامر و انتفاع مردم از وی، تشبیه شده به خورشید پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبیه از این قرار است: در علوم طبیعی و فلکیات ثابت شده است که خورشید مرکز منظومه شمسی است، جاذبهاش حافظزمین و آن را از سقوط نگه میدارد. زمین را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ایجاد میکند. حرارتش سبب حیات و زندگی حیوانات و گیاهان و انسانست و نورش روشنیبخش زمین میباشد.
در ترتب این آثار بین اینکه ظاهر باشد یا پشت ابر، تفاوتی وجود ندارد. یعنی جاذبه و نور و حرارتش در هردو حال موجود است، گرچه کموبیش دارد. هنگامی که خورشید در پس ابرهای تیره پنهان است یا شبانگاه، جهال گمان دارند که موجودات از نور و حرارت خورشید بیبهرهاند، در صورتی که سخت در اشتباهند، زیرا اگر دقیقهای نور و حرارتش به جانداران نرسد یخ زده هلاک میگردند و به برکت تأثیرات همان خورشید است که ابرهای تیره پراکنده میشوند و چهره حقیقی آن نمایان میگردد.
وجود مقدسامام هم خورشید و قلب عالم انسانیت و مربی و هادی تکوینی اوست و در ترتب این آثار، بین حضور و غیبت آنجناب تفاوتی نیست. از دوستان عزیزم تقاضا میکنم بحث چند جلسه قبل را که درباره نبوت عامه و امامت بود[۱۷]، در نظر داشته و یکبار دیگر با کمال دقت و تأمل آنرا مرور کنند، تا به حقیقت معنای ولایت پی ببرند و مهمترین فائده وجود امام را دریابند و بفهمند که نوع بشر هماکنون هرچه دارد به برکت وجود همان امام غائب است.
اما راجع به فوائد دیگری که ذکر نمودید، گو اینکه عامهمردم در زمان غیبت، از آنها محرومند لکن از جانب خداوند متعال و وجود مقدسامام، منع فیضی وجود ندارد بلکه تقصیر و کوتاهی از ناحیه خود افراد انسان است. اگر موانع ظهور را برطرف میساختند و اسباب و مقدمات حکومتتوحید و دادگستری را فراهم مینمودند و افکار عموم جهانیان را آماده و مساعد میکردند، امام زمان ظاهر میشد و جامعهانسانیت را از فوائد بیشماری بهرهمند میگردانید.
ممکن است بگویید: در صورتی که شرائط عمومی مساعد ظهور امام زمان نیست پس کوشش نمودن در این راه سخت و پرخطر چه سودی برای ما دارد!؟ اما باید بدانید که همتمسلمین نباید محدود به جلب منافع شخصی باشد، بلکه وظیفه هر فرد مسلمان است که در راه اصلاحامور اجتماعی جمیع مسلمین و حتی عموم جهانیان کوشش کند. جدیت در راه رفاه عمومی و مبارزه با بیدادگری از بزرگترین عبادات به شمار میرود.
باز هم ممکن است بگویید: کوشش کردن یکنفر یا چند نفر معدود به جایی نمیرسد و اصولا من چه گناهی دارم که از فیضدیدارامام محروم شدهام؟! در جواب میگویم: ما اگر در راه رشد افکار عمومی و آشنا نمودن جهانیان با حقائق اسلام و نزدیک شدن به هدفمقدسامام زمان کوشش کنیم وظیفه خودمان را انجام دادهایم و در مقابل، به ثواب بزرگی نائل میشویم و جامعهانسانیت را گرچه یک قدم باشد، بسوی هدف نزدیک نمودهایم که ارزش اینکار بر دانشمندان پوشیده نیست. لذا در روایات زیاد وارد شده که انتظار فرج یکی از بزرگترین عبادات است[۱۸].
دوم: ایمان به مهدیغائب و انتظار فرج و ظهور امام زمان مایه امیدواری و آرامشبخش دلهای مسلمین است و این امیدواری یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت در هدف میباشد. هر گروهی که روحیأس و ناامیدی خانه دلشان را تاریک نموده باشد و چراغ امید و آرزو در آن نتابد، هرگز روی موفقیت را نخواهند دید. آری اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سیل بنیانکن مادیت و کسادی بازار علوم و معارف و محرومیت روزافزون طبقه ضعیف و توسعه فنوناستعمار و جنگهای سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی شرق و غرب، روشنفکران و خیرخواهان بشر را مضطرب کرده است بهطوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت اصلاحبشرتردید نمایند.
«در دوران غیبت کبرا، وجود امام برای جامعه بشریضرورت دارد؛ هر چند به سبب عدم آمادگیمردم، بهرهمندی از وجود و فضائل و برکاتامام به طو کامل تحقق نمییابد. پس فاعليت فاعل کاستی ندارد و تمام مشکل به قابلیت قابل باز میگردد. تعبیر بسیار متین خواجه نصیرالدین طوسی نیز به همین نکته اشاره دارد:"«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا» ". [۲۲] وقتی وجود امام(ع) لطف است و روایات، وی را "آفتاب نهفته در پشت ابرها" خواندهاند، میتوان نحوه بهرهمندی از آن حضرت در عصر غیبت را این گونه خلاصه کرد:
البته ندانستن و چگونگی بهرهرسانی آن حضرت به مردم، در فلسفه و دلیلهای غیبت و یا اعتقاد به غیبت آن بزرگوار اشکال پدید نمیآورد. علامه مجلسی، ضمن بحث درباره تشبیهامام غایب(ع) به آفتاب پشت ابر، فواید و نحوه بهره برداری از امام غایب(ع) را در هشت نکته بیان کرده است.[۲۴] بحثهای گذشته، فایدههای وجود امام غایب(ع) را آشکار میسازد؛ هر چند به تمام فایدهها و همه روشهای بهرهمند شدن احاطه نداریم. آنچه در این بحث اهمیت دارد، ردّ شبهه لغو بودن وجود امام غایب(ع) است که حتی با اثبات یک فایده نیز تحقق مییابد. به نظر میرسد، آماده بودن امام غایب(ع) برای قیام و اصلاح امور جامعه بشری، بهترین و بالاترین هدف و فایده آن بزرگوار است که در گفتار شهید بزرگوار آية اللهسید محمد باقر صدر به بهترین روش بیان شده است.[۲۵]»[۲۶].
«امامقائم (ع) به خاطر عدم پذیرش جامعه، از نظرها پنهان است، او همچون امامانمعصوم دیگر (ع) اگر آشکار بود، مردم همان کاری که با آن امامان کردند، با او میکردند، اما او غائب است تا مردمآمادگی پذیرش او را در طول زمان و با برنامهریزیهای درازمدت و تکامل معنوی و مادی پیدا کنند. غیبت او چنانچه در روایات آمده، همچون پنهان شدن خورشید پشت ابرها است، گرچه ابرها از تابش مستقیم خورشید ممانعت میکنند، ولی هرگز نمیتوانند تابش خورشید را به کلی محو سازند. غیبتامامقائم (ع) دهها فایده دارد که در اینجا به طور اختصار به چند فایده آن اشاره میکنیم:
غیبت او به پیروانش امید میبخشد و آنها را دلگرم میکند که دارای چنین رهبری هستند، با توجه به اینکه امید، آن هم امیدی این چنین، سازنده است.
غیبت آن حضرت پیروانش را قدم به قدم آماده میسازد تا آن حضرت را از عزلت بیرون آورند.
آن حضرت در عین اینکه غائب است گاه در مسائل مهم با فقها و بزرگان اسلام تماس میگیرد و آنها را راهنمایی میکند. (چنانکه شواهد آن بسیار است و بعضی از آنها در این کتاب آمده است).
گفتگو درباره قیاممهدی(ع) و تشکیل کنگرهها و کنفرانسها و تنظیم نوشتهها و مقالات در طول زمان با فرصت کافی موجب پرورش نفوس و آمادگی در اندیشهانقلاب جهانی بودن و هدفداری و ... میشود و در نتیجه آمادگیهای فرهنگی، صنعتی، اقتصادی و بالاخره نظامی در همه جا پیدا میشود و به این ترتیب زمینهسازیظهور آن حضرت مهیا میگردد.
شناخت موانع یک انقلاب جهانی در تمام ابعاد و براندازی آن موانع، نیاز به طول زمان و کمک فکری بسیار در سطح جهان دارد، این نیز یکی از فواید غیبتامامقائم (ع) میباشد.
از طرفی طول غیبت و دوری از مردم از رهبرمصلح و عادل، موجب فساد در تمام زمینهها شده، و همین فساد موجب خستگی و ناراحتی و نارضایتی مردم میشود و در دل این فساد، جرقههای انقلاب بروز میکند و مردم، تشنه مصلح واقعی و عدالت میشوند، چراکه تا همه رنجظلم و فساد را نبرند، آماده درکلذتعدالت و اصلاح نخواهند شد، چنانکه در روایات مربوط به حضرت مهدی (ع) بسیار آمده که:" يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً وَ نُوراً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ شَرّا"[۲۷]»[۲۸].
«امامواسطه فیض الهی است و او است که رابط میان عالم مادّی و ربوبی است؛ اگر امام در روی کره خاکی نبود نوع انسان منقرض میگشت و اگر او نباشد خداوند به حدّ کامل شناخته نمیشود، و در نتیجه عبادت نمیشود و رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش قطع میشود.
قلب مقدّس امام است که به منزله ترانسفورماتوری است که جریان برق کارخانه را به میلیونها لامپ میرساند، امامقلب عالم وجود و رهبر و مربّی نوع انسانها است.
در همین راستا روایتی از امام سجاد (ع) است که حضرت میفرمایند: از روزی که خداوند متعالآدم را خلق کرد تا کنون هیچگاه زمین از حجت خدا خالی نبوده است ولی آن حج گاهی ظاهر و مشهود بوده و گاهی غایب و پنهان و زمین تا قیامت از حجت خداوند خالی نخواهد ماند، از حضرتش سؤال شد چگونه مردم از امام غایب نفع میبرند؟ فرمود: همانگونه که از خورشید پس ابر منتفع میگردند[۲۹].
در احادیث متعددی که پیرامون فلسفه و فایده امام در دوران غیبت به ما رسیده است فواید گوناگونی را برای ما عنوان فرمودهاند که ما در اینجا به برخی از آنها میپردازیم.
۲. اثر امیدبخشی به انسانها: ایمان و اعتقاد به امام غایب سبب امیدواریمسلمانان به آینده پرمهر و درخشان خویش در عصر ظهورمحبوب و امامشان میگردد. جامعه شیعی طبق اعتقاد خویش به وجود امامشاهد و زنده همواره انتظار بازگشت آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست را میکشد شیعه هر چند آن محبوب را در میان خود نمیبیند امّا خود را تنها و جدای از او هم نمیداند و ما اینگونه اعتقاد داریم که امام غایب (ع) همواره مراقب حال و وضع شیعیان خویش میباشد و همین مسأله باعث میشود که ما پیروانش به امیدلطف و عنایت حضرتش برای رسیدن به یک وضع مطلوب تلاش کنیم و در انتظار آن منتظر بسر بریم، چنانچه خود حضرت فرمودهاند: "ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نمیبریم، پس تقوای الهی پیشه کنید و ما را یاری کنید تا از فتنهای که به شما روی میآورد شما را نجات دهیم"[۳۲].
۳. حافظ دین خدا: حضرت علی (ع) در این رابطه میفرمایند به برکت آن امام گروهی از مردم برای دفاع از دین و درهم کوبیدن فتنهها آماده میشوند چنانچه شمشیر و تیر به دست آهنگر تیز میگردد، چشم آنها به واسطه قرآن روشن است، تفسیر و معانی قرآن در گوششان گفته میشود و شب و روز از جام حکمت و علوم الهی سیراب میشوند[۳۳]»[۳۴].
۱. واسطه فیض: یکی از آثار وجودیامام (چه امام ظاهر و چه امامغایب) این است که به برکت وجود او عالم هستی برقرار بوده و به حیات خویش ادامه میدهد، و چنانچه زمانی بیاید که امام نباشد، نظام دگرگون شده و پایان حیاتت بشری و عالم ماده فرا میرسد. ابی حمزه میگوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»[۳۵]. نظامجهان، براساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایت از این نظام و هدف آن پا برجا است، نظام نیز به وجود خود ادامه میدهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیات انسان است و هدف از خلقتآدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیت کامل که همراه با معرفت کامل است، فقط از طریق امام و حجّتخدا تحقق مییابد. پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است و لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.
در روایتی دیگر، اهل بیت(ع) امان برای امت پیامبر هستند: «النجوم أمان لأهل السماء ، وأهل بيتي أمان لأمتي»[۳۸] و در روایتی امام مهدی (ع) خود را امانمردم معرفی کردند: «و إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ»[۳۹].
از رسول الله(ص) روایت شده که: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَیْتِی ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْضِ»[۴۰]. در روایت دیگری است که محمد بن ابراهیم به امام صادق (ع) نامهای نوشت و گفت: «أَخْبِرْنَا مَا فَضْلُكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ»؛ از فضل شما اهل بیت به ما چیزی خبر دهید. امام صادق (ع) در جواب نوشتند: «إِنَّ اَلْكَوَاكِبَ جُعِلَتْ فِي اَلسَّمَاءِ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ نُجُومُ اَلسَّمَاءِ جَاءَ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جُعِلَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَاناً لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي جَاءَ أُمَّتِي مَا كَانُوا يُوعَدُونَ .»[۴۱].
در این روایت سخن از وعید الهی است که اهل بیت (ع) مانع از تحقق آن هستند و به عبارت دیگر اگر اهل بیت (ع) نباشند آن وعده محقق میشود و امت را گرفتار میکند. این وعده چیست؟ در مجموعه روایاتاهل بیت (ع) پاسخ به این سؤال به روشنی داده شده است. ابونصر طریف[۴۲] میگوید: بر صاحب الزمان (ع) داخل شدم. پس حضرت فرمود: آیا مرا میشناسی؟ عرض کردم: آری! پس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما سید و آقای من پسر سید و آقای من هستید. پس فرمود: «أَنَا خاتَمُ الأوصیاءِ و بی یَدفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ عَنْ و شیعَتی»[۴۳].
با توجه به مطالب فوق میتوان چنین برداشت کرد که یکی از آثار وجودیامامحجت خدا این است که خداوند تعالی به خاطر آن وجود مقدس بلا و عذاب را برمیدارد و مردم را به خاطر اعمال بدشان، عذاب دنیوی نمیکند. به علاوه از مجموع روایات استفاده میشود که دفع بلا از مردم و امان بودن اهل بیت (ع) سه مرحله دارد:
امان برای نزدیکان و شیعیان، که وجود مقدسامام برای پیروانش آثاری فراوانی دارد از جمله بلا و گرفتاری را به صورت خاص از آنان برمیدارد. در روایتی از قول جابرنقل شده است که از امام باقر (ع) پرسیدم: « لِأَيِّ شَيْءٍ يُحْتَاجُ إِلَى اَلنَّبِيِّ وَ اَلْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ اَلْعَالَمِ عَلَى صَلاَحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ اَلْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ﴾ وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اَلنُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ اَلنُّجُومُ أَتَى أَهْلَ اَلسَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ اَلْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ اَلْأَئِمَّةَ اَلَّذِينَ قَرَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ: يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ اَلْمَعْصُومُونَ اَلْمُطَهَّرُونَ اَلَّذِينَ لاَ يُذْنِبُونَ وَ لاَ يَعْصُونَ وَ هُمُ اَلْمُؤَيَّدُونَ اَلْمُوَفَّقُونَ اَلْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اَللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلاَدَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ اَلْقَطْرَ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ اَلْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ اَلْمَعَاصِي وَ لاَ يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ اَلْعَذَابِ»[۴۴].
۳. امید بخشی: آدمی به امید زنده است. این امید است که او را به حرکت و فعالیت وا میدارد و با به تصویر درآوردن نتیجه مطلوب و آیندهای روشن، روحیه کار و سازندگی و تلاش را در او زنده و بالنده نگاه میدارد. هر کس و هر گروهی دچار حالت یأس و ناامیدی شد و چراغ امید در خانه دلش به خاموشی گرایید و نهال امید و آرزو در کشتزار دلش خشک گردید، دیگر چنین کسی رنگ موفقیت و روی نجات را نمیبیند، و او را باید مردهای متحرک دانست که فقط و فقط مرگ و نابودی در انتظار او است.
اگر نگاهی به تاریخ گذشته بشر و کارنامه بشر امروزی بیفکنیم غیر از زمانهای بسیار کوتاه که مصلحان دینی چراغ کم نوری را در صفحات تاریک زندگی بشر روشن نمودهاند، دیگر سفیدی و روشنایی دیده نمیشود، مخصوصاً در اوضاع حاکم بر جامعه کنونی بشری که همه جا را پلیدی فرا گرفته و سیاهی و تاریکی و ظلمت، جهان را در خود بلعیده است. آنچه از آن خبری نیست آدمیت است، گویی آدمی در سیر حرکت خود حیوانیت اصیل و مدرن را توأماً نشانه رفته و با تمام توان به شتاب به سوی آن میرود. توحش و بربریست انسانها، قانون جنگل را نیز خجالت زده کرده و دیگری حتی قانون حیوانات جنگل نیز رنگ باخته است. بهراستی آیا در چنین دنیایی میتوان زندگی کرد؟ آیا برای ستم دیدگان و به ضعف کشیده شدگان، راه نجاتی میتوان یافت؟ آیا کشتی شکسته و به گل نشسته دنیای بشریت دوباره میتواند به حرکت درآید و سرنشینانش را به ساحل نجات برساند؟
طبق مبانی دینی و متون مقدس، هنوز هم روزنه امیدی به فراخنای عالم هست، امید به آیندهای سبز و روشن برای همه موجودات. ﴿أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴾[۴۵]. و سالهای سال است که منجی و مصلح کل به انتظار فراهم شدن شرایط ظهور و اذن الهی است. وجود اماممنتظر و منجیبشریت است که قلبهای خسته و مأیوس را حرکت میدهد، مؤمنین را در حفظ دین پایدار نگه میدارد و آنان را به تلاش برای فراهم آوردن شرایط ظهور وا میدارد. وجود امام حاضر ولی منتظر است که به انتظار معنی و مفهوم میبخشد و منتظران را به شوق ظهورش همت و نیرو و فعالیت میبخشد و بدین گونه است که «اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتى اِنْتِظارُ فَرَجِ»[۴۶]. تفسیر صحیح خود را پیدا میکند و انتظار در جهت صحیح قرار میگیرد و آن همه ثواب برای انسانمنتظر رقم میخورد. وجود امام به مردم دلگرمی داده و گامهای آنان را در این جاده سنگلاخ آخرالزمان استوار میسازد، امامی که هست و همه چیز را میبیند و خود، خوندل میخورد و منتظر است تا شرایط ظهورش مهیا شود و جهانآمادگیخروج او را از پس پرده غیبت داشته باشد.
۴. خودسازی: یکی دیگر از آثار وجود امام، تأثیر شگرفی است که حضور او هر چند در پشت پرده غیبت بر روح و روان منتظران حضرتش میگذارد، و این تأثیر بزرگ، امری است که سعادتمندی منتظر را تضمین کرده و راه رسیدن به هدف را برای او هموار نموده و نیل به غایت وجودیش را نه تنها امکان پذیر و قابل دسترس بلکه میتواند حتمی الوصول کند. این اثر بزرگ چیزی نیست جز پیدایش و تقویت روحیه خودسازی و تهذیب نفس و طهارت روان از آلودگی و رذایل اخلاقی و دوری از کردار ناپسند و رفتارهای نابهنجار از نظر دین و عقل.
برای اثبات این اثر و نقش امام در چنین مرتبه، توجه به دو حقیقت دینی لازم است:
عرضه اعمال: یکی از معارف بلند شیعه که مبتنی بر قرآن کریم و روایات است، اعتقاد به عرضه اعمالانسانها بر پیشوای دینی، و آگاهی او از اعمال آنها میباشد. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی، جلد ۱، کتاب الحجة، بابی را گشوده با عنوان «عرض الأعمال إلي النبي و الأئمه» و در آنجا به روایاتی اشاره میکند که در آنها به عرضه اعمال با مضامین مختلف مطرح شده است. در پارهای از آنها عرضه اعمال به نبی گرامی اسلام (ص) مطرح شده و در برخی به وجود مقدسامیرالمؤمنین علی(ع) نیز اشاره شده و در برخی دیگر، ائمه ذکر شدهاند. یعقوب بن شعیب میگوید: از امام صادق (ع) در رابطه با این کلامخداوند﴿اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[۴۷] پرسیدم. حضرت فرمود: «هُم الأئمة»[۴۸]. طبق این حدیث، اعمال، خدمت خداوند و پیامبر (ص) و ائمه بزرگوار (ع) عرضه میشود و آنان اعمال انسانها را میبینند. در روایت دیگر عبدالله بن اباننقل میکند که به امام رضا (ع) عرض کردم: برای من و اهل بیتم به درگاه خدادعا کنید. حضرت فرمود: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ»[۴۹]. بر همین اساس است که از ما خواستهاند مواظب کردار خود باشیم. سماعه میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: «ما لكم تسوؤن رسول الله(ص)؟ فقال رجل كيف نسوؤة؟ فقال: أما تعلمون أن أعمالكم تعرض عليه فإذا رأي فيها معصية ساءه ذلك فلاتسوؤا رسول الله و سروه»[۵۰] شما را چه شده که پیامبر را ناراحت میکنید؟ مردی گفت: چطور او را ناراحت کرده و به او بدی میکنیم؟ حضرت فرمود: آیا نمیدانید اعمال شما بر او عرضه میشود و چون گناهی در آن ببیند، آن عمل ناراحتش میکند، پس به رسول خدا(ص) بدی نکنید و او را ناراحت نکنید و او را شاد کنید.
شاهد اعمال: یکی دیگر از معارف بلند شیعه، اعتقاد به شاهد بودن ائمه بر اعمال انسانها است. بدین معنی که طبق آیات و روایات، وجود مقدسامامان، شاهد اعمال انسانها هستند و آنها را میبیند. روشن است که شهادت و عرضه دو بحث جداگانه است، لذا مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی علاوه بر گشودن بابی پیرامون عرضه اعمال، باب خاص و ویژهای گشوده است به نام «في أن الائمة شهداء الله عزوجل على خلقه»[۵۱] و در این باب به روایاتی اشاره دارد که شاهد بودن ائمه را بیان نموده است.
قبل از بیان روایات و نتیجهگیری باید توجه داشت که:
اولاً: شهادتحجت خد در هر زمان و شاهد بودن او بر اعمال مردم مطلبی است که قرآن نیز به آن اشاره دارد که به بعضی آیات در ضمن روایات اشاره میکنیم.
ثانیاً: برای شاهد بودن و شهادت دادن لازم است که شخص، در واقعه خودش حضور داشته باشد و لذا در دادگاه، شاهد را کسی میدانند که خودش صحنه ماجرا را نظارهگر بوده است.
از این روایت چنین برداشت میشود که وجود مقدسپیامبر در همه اعصار شاهد است و همچنین امام هر زمان نیز شاهد بر اعمال مردمان است. برید العجلی میگوید: از امام باقر (ع) پیرامون آیه﴿كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[۵۴] پرسیدم. حضرت فرمود:«نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِی أَرْضِ»؛ ما امت وسط هستیم و ما گواهانخدا بر خلقش و حجتهای او در در زمینش هستیم[۵۵].
با توجه به دو عقیده بلند "عرضه اعمال بر امام" و "شاهد بودن امام نسبت به انسان" میتوان تا حدی به تأثیر عمیق وجود امام حتی در زمان غیبت پی برد. آری، انسانی که پیامبر و امام را ناظر و شاهد بر اعمال خود ببیند و بداند که هر لحظه در محضر حجتحق است و او بر اعمال و کردارش بینا است، قطعاً سعی میکند مواظبت بیشتری بر اعمال و رفتارش داشته باشد. کسی که خود را پیرو مکتبتشیع میداند، وقتی دریابد که آقا و مولای او همه کارهایش را میبیند و پرونده اعمالش نیزز هر روز و هر هفته خدمت امامش عرضه میشود، حتماً سعی دارد به گونهای رفتار نکند که صاحب العصر و الزمان رنجیده خاطر شود. چنین فردی در تلاش خواهد بود که با تهذیب نفس و طهارتروح و ترک صفات و اعمال ناپسند از یک سو و تحصیل صفات خوب و کردار نیک از سوی دیگر، گلهای خنده را بر برلبان حجت خدا بنشاند و آن بزرگوار را از خود راضی و خشوند کند»[۵۶].
«این پرسش بارها در زمان معصومین(ع) پیش از حضرت مهدی (ع) مطرح شده و ایشان نیز طبق درک و فهم مخاطبان پاسخ دادهاند، از جمله آنها پاسخ معروفی است که آن حضرات انتفاع از حضرت مهدی (ع) را در این دوران به بهره بردن از خورشید پشت ابرتشبیه کردهاند[۵۷].
با مراجعه به کتابهای مربوط به وجود دو تفسیر بر امامت پی میبریم:
تعریف کلامی: مطابق این تعریف، امامت ریاستی است بر عموم، توسط یکی از اشخاص در امور دین و دنیا.
تعریف فلسفی- عرفانی: مطابق این تعریف، امامت منصبی است الهی همانند نبوت، و بین این دو "امامت و نبوت" هیچ فرقی جز وحی نیست.
امامت استمرار تمام وظائفنبوت جز تحملوحی الهی است، و نیز نوعی تصرّف است در باطن و نفوس افراد برای رساندن آنها به کمال مطلوب. مطابق این تعریف، ریاست در امور دین و دنیا، شأنی از شؤونامامت به این معناست. و این همان معنایی است که شیعه دوازده امامی به آن ملتزم است، لذا امامت را به این جهت جزء اصول دین به حساب آورده و آن را از نبوت بالاتر میداند.
الطافخداوند درجههای گوناگونی دارد که هنگام تزاحم، آنچه که لطف بیشتری دارد مقدّم میگردد و لذا اگرچه با حضور امام، مردم به الطافی افزونتر خواهند رسید و از حضور او بهرهمند خواهند شد، ولی لطفغیبت او مهمّتر است، همانگونه که در بحث فلسفه غیبت بدان اشاره شده است.
درباره تفسیر دوم برای امامت که همان تفسیر عرفا است، جای هیچ گونه اشکالی درباره غیبتامام نیست؛ زیرا بنابرآن تعریف، امامت حقیقتی است که امام به جهت قابلیتهایی که پیدا کرده، میتواند در نفوسانسانهاتصرف کرده و آنها را به سرمنزل مقصود برساند.
این معنا برای امامت، با غیبت او نیز سازگاری دارد، و امام در عصر غیبت نیز این تصرفات را میتواند انجام دهد که در طول دوران غیبت چنین هدایتهایی را فراوان داشته باشیم[۵۹].
بنابراین به هر دلیلی که امامغائب شده باشد، بخشی از فلسفه وجودی او در هاله پنهان زیستی قرار میگیرد و مردم از او محروم میشوند و آن بخش مباشرت او در هدایت ظاهری و تشکیل حکومت و اجرای عدالت است، ولی هدایت معنوی و با واسطه او به وسیله نمایندگان او برای بیان احکام و اجرای حکومت و عدالت به حال خود باقی است؛ همانگونه که در زمان ظهورش گاهی هدایت یا ولایت و فرماندهی بخشی را به نخبگان خود وامیگذارد و مردم از آنان بهرهمند میشوند، در زمان غیبت نیز این نمایندگی ادامه دارد و کار نمایندگان، کار امام معصوم است، چه اینکه آنها از سوی او نصب شدهاند.
هدایتهای معنوی و باطنیامام به برخی از افراد شایسته همواره در طول تاریخ تجربه شده است. اساسیترین هدفامامهدایتانسانها است. این هدایت در زمان حضور ظاهری امام به صورت آشکارا صورت میگیرد. لکن غیبتامام هرگز این وظیفه مهم را ساقط نخواهد کرد. او با تأثیر بر قلبهای انسانهای لایق آنچه را لازم است در جوامع انسانی القا میکند.
نگهبانی از آیینخداوند با هدایتهای باطنی: بیگمان پیشوایان معصوم (ع)، معلمان و مربیان اصلی انسانها هستند و مردم، همواره از زلال معارفناب آن بزرگواران بهرهها بردهاند. در زمان غیبت نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همهجانبه از محضر امام عصر (ع) ممکن نیست، آن معدن علوم الهی به راههای مختلف، گره از مشکلات علمی و فکریشیعیان باز میکند.
بنابراین شکی نیست که بقای مکتبتشیع در گرو حمایتهای آن امامپنهان بوده است. شیعه بر این باور است که آن حضرت همواره در هنگامههای حساس و حوادث تعیینکننده، بسان دستی غیبی ارادههای نقشآفرین را در جهت اصلاح امور، هدایت کرده، این باور الهی را از نابودی در پناه گرفته است. این اصلاحات به طور عمده با هدایتهای باطنی صورت میپذیرد. هدایتهایی که گاهی به وسیله شخص امام و گاهی به وسیله دیگران درباره صالحان و شایستگان انجام میگیرد.
امام از راه باطن، بر نفوس افراد اشراف دارد و آنان را مورد هدایت و تربیت خود قرار میدهد. با القاهای نیکو، یا با نگهداشتنهای باطنی، راه برخی از افراد را عوض میکند یا آنها را در راه صحیحی که دارند، استوار و ثابت قدم میدارد؛ گرچه این هدایت، از دیدگان پنهان است.
چه بسیار افرادی که یکباره از راهی که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسیار افرادی که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولی یکباره در آن مستقر شدند.
به بیان دیگر، امام- اگرچه غایب- نقطه اتکایی است که پیروان خود را در ورطههای نابودی و ناامیدی در حمایت و پناه خود میگیرد و بسان پناهگاهی مطمئن پیروان خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالی وامیدارد.
بنابراین حالت امید و انتظار به آینده از فواید دیگری است که بر وجود آن حضرت مترتب است. بدون تردید جامعهای که به پیشوای زنده- اگرچه غایب- معتقد است،
آری، اوضاع نابسامان و اسفبار جهان و سیل بنیانکن ستم و بیداد، خیرخواهان بشریت را نگران کرده است؛ به گونهای که ممکن است گاهی در اصل قابلیت اصلاحبشرتردید کنند. در این صورت، یگانه روزنه امیدی که برای بشر بازمیماند و یگانه بارقه امیدی که در این جهان ظلمتزده، امید میآفریند، همان انتظار فرج و فرارسیدن عصر سراسر عدلحکومتتوحید و نفوذ دستورهای الهی است.
ایمنیبخش از بلاها: بدون تردید، امنیت، از اساسیترین نیازهای زندگی است. پدیدآمدن رخدادهای ناگوار، همواره این نیاز را مورد تهدید جدی قرار داده، زندگی و حیات طبیعی موجودات را به مخاطره انداخته است. بخشی از این نگرانیها با کنترل عوامل شناخته شده برطرف میشود؛ اما در موارد فراوانی عواملی ناشناخته و خارج از کنترل، ناامنیهایی را بر زندگی تحمیل میکند.
امام مهدی (ع) خود فرموده است: وَ انی لَا مان لَا هَلْ الارض...[۶۵]؛ من سبب ایمنی [از بلاها] برای ساکنان زمین هستم.
حجت خداوند و اماممعصوم، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن درهم پیچیده شود. قرآن کریم در اینباره، خطاب به پیامبر اسلام (ص) که بزرگترین حجت الهی است، میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ﴾[۶۶]؛ [ای رسول ما] تا زمانی که تو در میان ایشان [مسلمانان] هستی، خداوند هرگز آنها را به عذاب [عمومی] گرفتار نخواهد کرد.
حضرت مهدی (ع) که نمونه کامل رحمت و مهر پروردگار است نیز به عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعهشیعیان و فرد فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاریگر او را بر سر خود نشناسند.
آن گرامی در مقام معرفی خود فرموده است: اَنَا خاتَمُ الاَوْصِیاءِ وَ بی یَدْفَعُ اللّه عَزَّوَجَلَّ اَلْبَلاءَ عَنْ اَهْلی وَ شیعَتی[۶۷]؛ من آخرین جانشین پیامبرخدا هستم و خدای تعالی به واسطه من بلاها را از خاندان و شیعیانم دور میکند.
از موارد آشکار این فائده را میتوان در جریان شکلگیری انقلاب اسلامی ایران و سالهای پرالتهاب دفاع مقدس، جستوجو کرد. دیدهها و شنیدهها حکایت از آن دارد که بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملتمسلمان و مهدوی را از گردنه توطئههای سنگین دشمن عبور داد.
ایجاد پروای الهی در پرتو باور وجود امام زنده در جامعه: از روایات اسلامی به دست میآید که در دوران غیبت حضرت مهدی (ع) و در زمانهای معینی، اعمال انسانها به آن حضرت عرضه میشود. این باور خود در ایجاد پروای الهی، و خویشتنداری برابر انجام کارها، نقشی بسیار مهم و اساسی دارد. مرحوم کلینی در کتاب کافی، بخشی را با عنوان "باب عرض الأعمال علی النبی (ص) و الأئمه (ع)"، پدید آورده و در آن روایاتی را یادآور شده که در آن، سخن از عرضه اعمال بر امام زنده هر عصر دارد.
در روایت چهارم این باب، عبد الله بن ابان زیات که جایگاه خوبی نزد حضرت رضا (ع) داشت، از آن حضرت خواست برای او و اهل بیتش دعا کند آن حضرت فرمود: أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مگر چنین نمیکنم؟ به خداسوگند اعمال شما در هر روز و شب بر من عرضه میشود. عبد الله بن ابان گفت: "از این فرمایش حضرت شگفتزده شدم". حضرت در پاسخ فرمود: أما تقرأ کتاب الله عز و جل ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾؟ قال: هو و اللهعلی بن أبی طالب (ع)[۶۸]؛
مگر کتاب خدا را نخواندهای که فرمود: "و بگو هر کار میخواهید انجام دهید؛ پس به یقینخداوند، پیامبرش و مؤمنان عملتان را میبینند"؟ فرمود: به خداسوگند! مقصود از او [مؤمن] علی بن ابی طالب است.
این آگاهی، آثار تربیتی فراوانی دارد و که مهمترین آنها، این است که انسان را به نوعی مراقبت دائمی در رفتار خود وامیدارد. انسانی که بداند افزون بر خداوند، پیامبران و فرشتگان، امامی زنده نیز وجود دارد که اعمال او بر وی عرضه میشود، به طور قطع رفتار خود را با دقت بیشتری انجام میدهد.
یاری برخی نیازمندان: جدای از این که در همه حالتها، خود آن حضرت به یاری استمدادکنندگان میآید یا این که ملازمان و اولیای او و نیز این که یاری شدن توسط آن حضرت، همراه ملاقات باشد یا نه، شکی نیست که در طول تاریخغیبت، انسانهای بسیاری به دست آن حضرت یا اراده ایشان از سختیها و مشکلات نجات یافتهاند.
طبق نقل مرحوم طبرسی از سوی حضرت مهدی (ع) نوشته و توقیعی برای شیخ مفید صادر شده است که در آن، نکتههای ارزشمندی درباره فایده یاد شده است. آنجا میخوانیم: انّا غیرُ مُهملین لمُراعاتکم و لا ناسین لِذِکرِکم و لولا ذلک لَنزَل بکُم اللاّواءُ و اصطَلَمَکم الاعداء فاتّقوا الله جلّ جلالُهُ...[۶۹].؛ ما در رعایت احوال شما کوتاهی نمیکنیم و شما را فراموش نمینماییم. اگر این چنین نبود، شر و بدی بر شما نازل میشد و دشمنان بر شما چیره میگشتند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید....
دعای خیر آن حضرت در حق مؤمنان: شکی نیست که اماممعصوم (ع) از هر پدری و مادری مهربانتر است و در همه حال، خوبی بندگان خدا- به ویژه مؤمنان- را میخواهد؛ ازاینرو همواره برای موفقیت آنها و نیز دوری مصیبتها و مشکلات از آنها، دعا میکند. این هم در موارد فراوانی رخ داده است.
تصویب امور سال در شبهای قدر: طبق برخی روایات، تقدیرات الهی با امضای آن حضرت صورت میگیرد. اگرچه در منابع مفصل، فوایدی افزونتر از آنچه ذکر شد، مورد اشاره قرار گرفته است، به همین مقدار بسنده کرده، علاقهمندان را به کتابهای بزرگان ارجاع میدهیم»[۷۰]
در پایان، مناسب است درباره روایاتی که از آن حضرت با عنوان "خورشید پس ابر" یاد شده، توضیح دهیم.
جابر بن عبد اللهانصاری از پیامبر گرامی اسلام (ص) پرسید: "آیا شیعیان در زمان غیبتقائم از وجود مبارک او بهرهمند میشوند؟" پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: ای والذی بعثنی بِالنُّبُوَّةِ أَنَّهُمْ یستضیئون بِنُورِهِ وَ ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ انَّ تَجَلَّلْهَا سَحَابُ . یا جَابِرٍ ! هَذَا مِنْ مکنون سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ ، فاکتمه الَّا عَنْ أَهْلِهِ[۷۱]؛
سلیمان بن اعمش از امام صادق (ع) و او از امام باقر (ع) و او از امام سجاد (ع) چنین نقل کرده است که فرمود: زمین از آفرینشآدم تاکنون و تا همیشه تاریخ، از حجت خدا تهی نخواهد بود؛ خواه حجتحق، ظاهر و آشکار و شناخته شده باشد یا بنا به مصالحی، نهان و پوشیده. تا رستاخیز نیز چنین خواهد بود که اگر جز این باشد، خدای یگانه پرستیده نمیشود[۷۲]. سلیمان میگوید: گفتم: "سرورم! مردم چگونه از امام غایب از نگاه، بهرهور میشوند؟" حضرت فرمود: همانگونه که از خورشید زمانی که ابرها آن را میپوشانند، بهره میبرند.
در توقیع مبارکی که از سوی حضرت مهدی (ع) برای اسحاق بن یعقوب صادر شده آمده است: ... أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیبَتِی فَکالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَاب...[۷۳].
بیگمان این تشبیه، از روی حکمت بوده است؛ ازاینرو دانشوران شیعه در بیان این تشبیهات نکتههای ارزشمندی را یادآور شدهاند که اینجا فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم:
خورشید، در منظومه شمسی محور و مرکز است. امام زمان (ع) نیز در منظومه زندگی انسانها محور و اساس است.
خورشید، در مجموعه هستی دارای فواید بیشماری است که فقط یکی از آنها نورافشانی است. امام زمان (ع) نیز در نظام آفرینش دارای فواید بیشماری است که فقط فواید اندکی از آن، وابسته به آشکاری او است.
ابر، فقط چهره خورشید را بر زمینیها میپوشاند؛ ولی هرگز زمین را تاریک نمیکند. پرده غیبت نیز فقط انسانها را از دیدار مستقیم حضرت محروم میکند و هرگز مانعی بر نورافشانی او بر مردمان نخواهد شد.
ابر، فقط برای کسانی مانع است که زیر آن باشند. اگر کسی بر جاذبه زمین غالب شد و از ابرها بالا رفت، دیگر ابر مانع او نخواهد بود. در غیبت نیز اگر کسی بر جاذبههای دنیایی چیره و غالب شد و آنسان که شایسته است، تعالی یافت، ممکن است از پرده غیبت فراتر رفته به دیدار آن خورشیدپنهان نایل شود.
در بهرهمندی از خورشید، میان افرادی که خورشید را باور کردهاند با افرادی که منکر او هستند تفاوتی نیست. در بهرهمندی از فواید تکوینی امام نیز بین منکر و قائل به امام فرقی نیست.
فقط انسانهای نابینا از نورافشانی خورشید محرومند؛ همانگونه که فقط انسانهای کوردل منکر نور وجود پیشوای معصوم و از آن بیبهره هستند.
بنابراین شکی نیست که میزان بهرهمندی موجودات از آفتاب عالمتاب در زمانی که چیزی حایل نباشد بیشتر و کاملتر است؛ اما این بدان معنا نیست که وجود پرده بر روی خورشید، تمام یا بیشتر بهرهمندیها را از بین ببرد؛ بلکه این مانع، فقط برخی از فواید را از میان برده یا کم میکند. وجود ظاهری امام در عصر حضور و ظهور نیز به معنای آن است که تمام منافعامام میتواند به مردم برسد. حال اگر چیزی مانع رسیدن فیضهای کامل امام به دیگران شود بدان معنا نیست که وجود او بیفایده است.
فقط بخشی از فواید او است که در اثر تقصیر خود مردم در حال غیبت به آنان نمیرسد؛ ولی وجود او حجت را بر همگان تمام کرده است و این، خود مردم هستند که میبایست با ایجاد آمادگی لازم شرایط را برای ظهور آن حضرت فراهم کنند»[۷۴].
حدوث و بقای خلقت به تحقق غایت و فلسفه آن بستگی دارد.
چنان که گذشت، در جهان بینی اسلامی، امام جایگاهی بس والا دارد. بر اساس نص قرآن کریم، امامت مقامی است که حضرت ابراهیم(ع) پس از نبوت بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، انسان کامل و بلکه کاملترین انسان روزگار خویش است. از سوی دیگر، قرآن کریم یادآور شده است که انسان خلیفه خداوند در زمین است: ﴿إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً ﴾؛ [۷۵]. روشن است این مقام، همه فرزندان حضرت آدم(ع) را شامل نمیشود، چون ـ چنان که قرآن کریم فرموده است ـ کافران، مشرکان و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از حدود الهی تجاوز میکنند، ستم کارند: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾؛ [۷۶]. این افراد، شایسته دستیابی به مقام والای خلافت الهی نیستند؛ زیرا این مقام "عهد الهی" است و ستمگران از آن بیبهرهاند: ﴿لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ﴾؛ [۷۷]. قرآن کریم، در آیات بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که خداوند، جهان را برای انسان آفریده است؛[۷۸] از سوی دیگر، فلسفه آفرینش زمین و مواهب طبیعی، آزمودن آدمیان است: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴾؛[۷۹]. آزمودن الهی از طریق پرستش خداوند و صبر و پایداری در برابر ناملایمات، که از ایمان سرشار به خداوند سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: ﴿وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴾)؛ [۸۰]. افزون بر این، قرآن کریم نیل به مقام امامت را به صبر و استقامت در برابر آزمودنهای الهی مشروط میداند: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ ﴾)؛ [۸۱]. در این آیه، علاوه بر صبر و استقامت، از یقین نیر سخن به میان آمده است. در حقیقت، یقین منشأ و عامل صبر و پایداری در راه خداست؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴾)؛ [۸۲]. حضرت ابراهیم(ع) با برخورداری از چنین یقینی، از امتحان الهی سرافراز بیرون میآید و به مقام والای امامت نایل میشود: ﴿وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ﴾)؛ [۸۳] این آیات و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد امام، نمونه انسان کامل و بلکه کاملترین انسان در روزگار خویش است و فلسفه عالی آفرینش جهان به شمار میرود. از آن جا که جهان، فعل خداوند حکیم است و در فعل الهی لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای جهان در گرو وجود چنین انسانی است. بدین جهت است که امام باقر(ع) فرمود: " لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"[۸۴]. بر این اساس، امام علی(ع) تأکید کرده است که خداوند هرگز زمین را از حجت الهی ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.[۸۵] نکته جالب توجه این است که امام علی(ع) آنان را خلفای الهی در زمین می داند:" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"[۸۶] از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به نیکی باز شناخت که میفرماید: " بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "[۸۷]
هدایت نهایی: بر اساس حقایق توحیدی، هدایت به صورت مستقل و بالذات در عرصه تکوین و تشریع به خداوند اختصاص دارد؛ آن که دنیا و آخرت مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه هدایت نیز شمرده میشود: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ ﴾[۸۸] اما خداوند، به مقتضای علم و حکمت خود، جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار ساخته و برای امور مختلف، مدبران و کارگزاران ویژه قرار داده است؛ تدبیر گرانی که همگی با اجازه و مشیت وی به تدبیر و اداره امور جهان اشتغال دارند: ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴾[۸۹]. بر این اساس، خداوند برای هدایت بشر اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. هدایت انسان و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا انسان هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود عقلانی و روحانی. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای بشر به شمار میرود، هدایت عقلانی و روحانی است. بی تردید، عقل و خرد از ابزارهای درونی و مهم این هدایت شمرده میشود. درک وجدانی و کشش فطری به سوی ارزشهای متعالی و کمال وجودی نیز از دیگر ابزارهای درونی هدایت انسانی است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[۹۰] اما اهمیت خلقت انسان و برجستگی هدف آفرینش او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون سعادت و رستگاری اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که خداوند او را از اسباب هدایت بیرونی، که پیشوایان الهی اند، برخوردار سازد . این حقیقت فلسفه شریعتها و نبوتهای الهی به شمار می آید. هدایتگری پیشوایان الهی، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد تاریخی و تجربی نشان میدهد، پیشوایان الهی در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و جمال خود، که جلوه عالی کمال و جمال الهی است، میکشند؛ یعنی آنان هم ولایت تشریعی دارند، هم ولایت تکوینی. البته این دو ولایت در طول ولایت الهی و با اجازه و مشیت خداوند است؛ به عبارت دیگر، خداوند خود به آنان چنین قدرت و نفوذی بخشیده است. قرآن کریم، پس از اشاره به پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق و حضرت یعقوب(ع) میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ﴾؛ [۹۱]. با توجه به این که حضرت ابراهیم پیش از دست یابی به مقام امامت، از مقام نبوت و هدایت تشریعی برخوردار بود (شریعت الهی و راه حق را به مردم ابلاغ می کرد) ، باید گفت هدایت موجود در این آیه بر مقام امامت متفرع گردیده و به معنای هدایت تکوینی و ایصال به مطلوب است، نه هدایت تشریعی و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب هدایت شناخته شده است: ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ﴾، امر تکوینی خداوند است، نه احکام دینی؛ همان امری که در قرآن کریم: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴾[۹۲] از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات معنوی و مقامات باطنی امام در درون مؤمنان نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم هدایت قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که پیامبر در فیوضات ظاهری واسطه میان خدا و خلق است و شرایع آسمانی را، که از طریق وحی دریافت کرده، در میان انسانها منتشر میسازد، امام در فیوضات باطنی واسطه خدا و خلق است و از طریق نهان و نفوذ در روان مؤمنان آنان را در طریق حق قرار میدهد البته برخی از پیامبران از هر دو مقام برخوردار بودهاند.[۹۳] آری، از آنجا که پیامبران در کمالات وجودی متفاوت بودهاند: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ﴾[۹۴]. هدایت تکوینی و تشریعی آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«اولوالعزم» شناخته شدهاند و فقط شماری صاحب شریعت بودهاند. امام باقر(ع) امام را نوری میداند که دلهای مؤمنان را روشن میکند و روشنایی آن از خورشید تابندهتر است: ﴿لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ ﴾،[۹۵] نور امام در دلهای مؤمنان از نور خورشید تابناک روز، درخشانتر است. البته همه دلها برای بهرهمندی از پرتو نور درخشان امامت، شایستگی ندارند؛ شرط بهرهمندی از نور امامت و ولایت، این است که انسان دل از غبار و آلودگی به رذایل پاک کند و به پیشوایان الهی محبت ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور امام مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، شناخت امام و ایمان به وی ضرورت ندارد، ولی در این مورد، یقین و ایمان لازم است. البته یقین و ایمان به مشاهده و معرفت حسی نیازمند نیست، چنانکه انسان، بدون مشاهده حسی خداوند، به وجودش یقین و ایمان دارد.
حضور ناشناخته گاه تصور میشود امام عصر(ع) در منطقهای دور دست زندگی میکند و هیچ ارتباطی با مردم ندارد، ولی روایات معصومان این نظر را تأیید نمیکند. بر اساس روایات، امام(ع) میان مردم زندگی میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی مردم او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این روایات تأکید میکنند، امام(ع) در موسم حج در جمع زائران خانه خدا حضور دارد و آنان را میبیند، ولی حاجیان او را نمیبینند یا نمیشناسند. نعمانی مینویسد: امام(ع) پس از بیان سرگردانی بسیاری از مردم در عصر غیبت و روی آوردن آنها به تردید و انکار در مسئله وجود امام، سوگند یادکرده است حجت خداوند در میانم مردم به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و مردم را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.[۹۶]امام صادق(ع) میفرماید: "زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد بود ولی در آینده، خداوند مردم را به دلیل ستم کاریشان از دیدن حجت الهی محروم میسازد. حجت خداوند مردم را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که حضرت یوسف مردم را میشناخت و آنان او را انکار میکردند.[۹۷] ایشان هم چنین فرمودند: "مردم به امام خویش دسترسی ندارند. امام(ع) در موسم حج حضور دارد و مردم را میبیند و آنان او را نمیبینند. [۹۸]. بر اساس حدیث دوم، مردم امام را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو حدیث دیگر، مردم شخص امام را نمیبینند. مفاد حدیث دوم در کلامی که شیخ طوسی از دومین نایب خاص امام عصر(ع) نقل کرده است نیز به چشم میخورد؛ محمد بن عثمان میگوید: "به خدا سوگند، صاحب این امر ولی عصر(ع) هر سال موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنان را میشناسد. مردم نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.[۹۹]. این سخن در یکی از توقیعات امام عصر(ع) دیده میشود.[۱۰۰] روشن است، این دو دسته روایات با یکدیگر سازگاری دارند. میتوان مقصود از روایات دالّ بر عدم رؤیت امام عصر(ع) را نشناختن آن حضرت دانست، زیرا:
به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است.
میتوان روایات دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این روایات، تأویل نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این روایات، امام عصر(ع) میان مردم زندگی میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه معارف احکام دینی، در فرهنگ و معارف تأثیر گذارد. بنابراین، باب هدایتجویی از امام غایب، به کلی بسته نشده است.
ملاقاتهای ویژه: در میان شیعیان، پیوسته کسانی بودهاند که با امام عصر(ع) دیدار کردهاند. در دوران غیبت صغرا، چهارتن از برجستهترین شیعیان (نایبان خاص امام عصر(ع) با آن حضرت دیدار کرده و واسطه میان امام و امت شمرده میشدند.[۱۰۱] البته دیدار با امام عصر(ع) در دوران غیبت صغرا به نواب خاص آن حضرت، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن حضرت به طور دقیق آگاهی داشتند.[۱۰۲] در عصر غیبت کبرا نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، میتوانند با امام زمان(ع) ارتباط برقرار کنند. سید مرتضی در پاسخ این شبهه که: اگر امام، غایب باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یکسان خواهد بود؟ میگوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دورانغیبت هیچ کس با امام رابطه نخواهد داشت."[۱۰۳] وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر هراس از دشمنان سبب غیبتامام زمان(ع) شده است، چرا او از شیعیانش غایب است؟ میگوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که امام(ع) برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از شیعیان درباره خویش آگاه است و کسی از حال دیگری آگاه نیست.[۱۰۴]شیخ طوسی نیز در این باره گفته است: "ما هر گز علم نداریم که امام(ع) از همه دوستان و پیروانش پنهان است. ممکن است امام برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود انسان از حال خویش خبر ندارد. [۱۰۵] افزون بر این، درباره ارتباط شیعیان در دورانغیبت کبرا با امام زمان(ع) و بهرهگیری از فیض وجود او، حکایتهای بسیاری وجود دارد. این حکایتها به اشخاص، زمانها و مکانهای گوناگونی مروط است و هرگز نمیتوان همه آنها را ساختگی و بیاساس دانست؛ به ویژه آنکه بسیاری از آنها را افرادی برجستهای نقل کردهاند؛ برای نمونه، شخصیتهای گرانقدری چون علامه حلّی و سید بحرالعلوم چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این ملاقاتها، گاه مسائل و مشکلات فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل دینی و اعتقادی. بدین ترتیب، امام عصر(ع) در زندگی فردی و اجتماعی شیعیان تأثیر نهاده است.[۱۰۶] ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با لزوم تکذیب مدعیان مشاهده که در برخی روایات آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این روایات آن است که فردی مدعی شود، مانند نایبان خاص با امام عصر(ع) ارتباط دارد و او را ملاقات میکند؛ به عبارت دیگر، ادعای نیابت خاص در عصر غیبت کبرا مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط [۱۰۷]
پیوند از طریق دعا و توسل: راه دیگری که می توان برای ارتباط با امام عصر(ع) استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، دعا و توسل است. دعا و توسل دو مفهوم اصیل است که سیره مسلمانان بر آن استقرار یافته است و قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام بر آنها تأکید ورزیدهاند. انسان از طریق دعا با خداوند بزرگ ارتباط برقرار میکند، خواستههایش را به پیشگاه وی عرضه میدارد و از او یاری میجوید. این نوع رابطه، بیانگر اخلاص در بندگی و پرستش خداوند است؛ بدین جهت، ترک دعا، تکبر و سر بر تافتن از عبادت خداوند شمرده میشود؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَ الَّذِينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾[۱۰۸] از سوی دیگر، خداوند به مؤمنان فرمان داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ﴾[۱۰۹] بیتردید، پیامبران الهی یو جانشینان آنان از مناسبترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راههای توسل به آنان این است که انسان از آن مقربان درگاه الهی بخواهد دربارهاش دعا کنند و برایش آمرزش بخواهند. قرآن کریم رد تأیید این روش میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا﴾[۱۱۰]. چنان که در جای دیگر یادآور میشود، فرزندان یعقوب(ع) از او خواستند برایشان از درگاه خداوند آمرزش بخواهد و وعده داد این کار را انجام دهد: ﴿قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ﴾[۱۱۱]. روشن است، در وسیله قراردادن انبیا و اولیا و درخواست دعا از آنان، مشاهده آنان ضرورت ندارد. آنچه ضروری مینماید، تقاضای درخواست کننده و آگاهی آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به شخصیت معنوی امام و آگاهی وی از درخواستهای شیعیان و استغاثه کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به مقام و منزلتش در پیشگاه خداوند ایمان دارند، میتوانند از او درخواست کنند تا در حل مشکلات و رفع ناملایمات و بخشش گناهانشان از خداوند طلب عنایت و مغفرت کنند. روایات و حکایات بسیاری که از افراد مورد اعتماد نقل شده است، بر درستی این طریق و توفیق گروهی از مردم و در دستیابی به خواستههایشان دلالت دارد. ارتباط با امام زمان(ع) از طریق دعا در استغاثه و درخواست کمک و طلب دعا و استغفار توسط آن حضرت(ع) در پیشگاه خداوند، خلاصه نمیشود؛ گونه دیگر دعا این است که انسان برای سلامتی امام عصر(ع) و تحقق سریعتر ظهورش دعا کند. نتیجه این دعاها، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز میگردد، زیرا انسان از این طریق با حجت و خلیفه خاص خداوند ارتباط برقرار میسازد و عشق و ارادتش را به آن انسان والا اظهار میکند؛ بدیهی است، عشق و محبت به پاکان و نیکان، نقش تربیتی ویژهای در عاشقان و محبان دارد.
وجود امام لطف است: لطف، در اصطلاح متکلمان، یعنی فعلی که خداوند درباره مکلفان انجام میدهد و نتیجهاش تقویت انگیزه عبادت و اطاعت خداوند در آنان، بدون سلب اختیار است. بر این اساس، متکلمان وجود پیامبران الهی(ع) را از مصادیق بارز لطف خداوند بر سر مکلفان دانستهاند. از دیدگاه متکلمان شیعه ، وجود امام نیز چون پیامبر، مصداق لطف است، زیرا در ایجاد انگیزه عبادت و اطاعت در آنان مؤثر است. البته اگر شرایط اجتماعی چنان باشد که امام بتواند عهدهدار حکومت و نظام سیاسی گردد و احکام و حدود الهی را در جامعه اجرا کند، لطف امامت به گونهای کاملتر تبلور خواهد یافت. در عصرغیبت نیز وجود امام لطف است، زیرا در میان امت به سر میبرد، آنان را میشناسد و از اعمال و رفتارشان آگاه است. بیتردید، چنین باوری انگیزه اطاعت و عبادت را در میان مردم فزونی میبخشد؛ از سوی دیگر، زمان ظهور امام عصر(ع) نیز به طور دقیق آشکار نیست. از نظر عقل و نقل، انسانی که منتظر ظهور امام زمان(ع) است، باید هر لحظه خود را برای چنان واقعه عظیمی آماده کند و در حالت آمادگی به سربرد تا بتواند در شمار یاران و پیروانش جای گیرد. این اعتقاد در تربیت دینی مؤمنان، نقشی بسیار سازنده دارد و انگیزه اطاعت و عبادتش را تقویت میکند.
رهبری با واسطه: رهبری جامعه در زمینههای فکری، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی به دو صورت امکانپذیر است: بیواسطه و باواسطه. رهبری مستقیم و بیواسطه در جوامع بزرگ امکانپذیر نیست. در این موارد، رهبران پارهای از مسئولیتها را به افراد مورد اعتماد خود میسپارند و آنان با توجه به قوانین موجود، به حل و فصل امور اجتماعی میپردازند. این شیوه در دوران حضور امامان(ع) نیز به کار گرفته میشد. امام علی(ع) والیانی به شهرهای مختلف مملکت اسلامی گسیل میداشت، تا در چارچوب اصول و معیارهای اسلامی و رهنمودهای امام، امور مردم را اداره کنند. امامان دیگر نیز نواب و وکلایی را برای مناطق مختلف جهان اسلام تعیین میکردند، تا در مسائل دینی و اجتماعی به هدایت مردم بپردازند. این روش درباره امام عصر(ع) نیز قابل اجراست. آن حضرت نمایندگانی را برگزیده است تا در عصر غیبت، جامعه اسلامی را رهبری و هدایت کنند. این نمایندگان در عصر غیبت صغرا، نواب چهارگانه امام عصر(ع) بودند. در عصر غیبت کبرا، فقیهان و دین شناسان پرهیزگار و کاردان، مسئولیت هدایت مذهبی سیاسی جامعه را برعهده دارند. این مسئله، همان «ولایت فقیه» است که دلیلهای عقلی و نقلی فراوانی بر درستی اش دلالت میکند، و نقل این دلیلها مجالی ویژه میجوید، در این جا، با توجه به موضوع بحث، یاد کرد نامه مبارک امام عصر(ع) به دومین نایب ویژهاش محمد بن عثمان عمری شایسته مینماید. امام در پاسخ نامه فردی به نام اسحاق بن یعقوب نوشته است: "وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ "[۱۱۲]. مقصود از حوادث، آن دسته از رخدادهای مرتبط با زندگی مردم است که باید مطابق احکام دین درباره آنها عمل شود. مراد از روایان احادیث، روایتگران تهی از نیروی استنباط احکام از روایات نیستند، زیرا در این صورت، رجوع به احادیث بود نه راویان. مراد روایتگرانی است که توان استنباط احکام دینی از کتاب و سنت را دارند و مجتهد و فقیه خوانده میشوند. از سویی، امام(ع) مردم را مکلف ساخته است درباره امور مربوط به زندگی فردی وا جتماعی از جنبه دینی به فقیهان و مجتهدان رجوع کنند؛ از سوی دیگر ، حوادث و رخدادها از نظر دینی، دو جنبه دارند: بیان حکم دینی وقایع و مدیریت دینی و تصمیم گیری درباره آنها. از آنجاکه در این توقیع، رجوع به فقیهان و مجتهدان قید خاصی ندارد، هر دو جنبه یاد شده را شامی میشوند و این، همان ولایت فقیه در عصر غیبت کبر است.[۱۱۳]. بر این اساس، امام زمان(ع) در عصر غیبت کبرا، افزون بر آثار تکوینی، معنوی، اخلاقی و تربیتی، از طریق نایبان عامش رهبری دینی و سیاسی جوامع شیعی را نیز بر عهده دارد؛ حتی میتوان گفت، شعاع این رهبری در یکی از نایبان عام امام عصر(ع) تحقق یافته و در فضای فرهنگی، فکری، معنوی و سیاسی جهان تأثیر نهاده است»[۱۱۴].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین رضوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول رضوی، در کتاب «امام مهدی» در اینباره گفته است:
«متکلمانامامیه، در اثبات ضرورت وجود امام در هر زمان، به ادله عقلی و نقلی استناد میکنند که یکی از آنها "قاعده لطف" است. براساس دلائل عقلی، وجود امام، زمینه را برای اطاعتانسانها مهیا کرده و آنان را از گناه دور میسازد. بنابراین، وجود امام، لطف است و چون لطف بر خداوندواجب است، باید در هر زمان، امامی برای هدایتانسانها وجود داشته باشد[۱۱۵]. طبق این توضیح، وجود امام در هر عصر و زمانی، لازم و ضروری میشود، اما نحوه حضور امام(ع) بستگی تام به اوضاع و احوال جامعه انسانی دارد؛ زیرا، اگر شرایط لازم برای حضور امام مهیا باشد، امام در میان جامعه، حضوری آشکار خواهد داشت، ولی اگر چنین شرایطی آماده نبود، امام(ع) مستور خواهد شد. حضرت علی(ع) درباره ضرورت وجود امام در میان انسانها و چگونگی این حضور، میفرماید: "هرگز، روی زمین، از قیامکنندهای با حجت و دلیل، خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد، خواه بیمناک و پنهان. این چنین است تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید[۱۱۶]. بنابراین، نقش امام، حفظ دین و احکام الهی است و این نقش، از سوی امام در هر زمانی ایفا میشود، حال، امام حاضر باشد یا غائب. همچنین از امام سجاد(ع) نقل شده است که درباره فوائد وجود ائمه(ع) فرمود: "در پرتو وجود ما است که خداوند، آسمان را از فروپاشی، زمین را از لرزش و سلب آرامش ساکنانش، نگه میدارد؛ به واسطه ما است که خداوندباران نازل میکند و رحمت خود را میگستراند و برکات و نعمتهای زمین را بیرون میآورد. و اگر از ما، کسی در زمین نباشد، زمین، اهل خود را فرومیبرد[۱۱۷]. طبق این حدیث، امامان، علاوه بر نقش تشریعی، نقش تکوینی دارند و در صورت غیبت، هرچند نقش تشریعی آنان در پس پرده میماند، اما آنان به نقش تکوینی خود عمل میکنند و وجودشان باعث استمرار حیات و زندگی و اتمام حجت الهی بر روی زمین میشود. امام صادق(ع) در بیان ضرورت وجود امام بر روی زمین، میفرماید: "اگر زمین، بدون وجود امام بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو میبرد[۱۱۸]. بنابراین، نقش تکوینی امام، منحصر در حضور نیست و در دوره غیبت نیز این تأثیر ادامه دارد و ساکنان زمین از وجود امام بهرهمند میشوند.
با بررسی این احادیث، میتوان نتیجه گرفت که وجود امام بر روی زمین، فوائد زیر را دارد و فرقی نمیکند که حضور امام به صورت آشکار باشد یا به صورت پنهانی و مستور:
وجود امام در حیات انسان، دو نقش تشریعی و تکوینی دارد. در زمان غیبت، نقش تشریعی او در پس پرده، مستور میماند، اما نقش تکوینی او، موجب استمرار و ادامه حیات میشود»[۱۱۹].
«اگرچه غیبتامام موجب محرومیت انسانها از رهبری و مدیریت مستقیم ایشان شده است، اما تصرفات ولایی و آثار و برکات ناشی از شؤن امامت آن حضرت، هیچگاه تعطیل پذیرنبوده و در زمان غیبت نیز هدایتها و عنایات مستقیم و غیرمستقیم آن حضرت، شامل حال مردم خواهد بود؛ در اینجا، به برخی فوائد امام غایب در عرصه تکوین و تشریع اشاره میشود:
واسطه بقا و تداوم هستی:جهان هستی پس از وجود یافتن، یعنی مرحله ابداع، وارد مرحله جریان و استمرار شده است. در این مرحله، آن چه از فیوضات الهی به جهان هستی میرسد، از مجرای انسان کامل است. انسان کامل در وهله اول، پیامبر اکرم(ص) است و در وهله دوم، ائمه(ع). واسطه فیض باید همیشه در عالم باشد؛ زیرا اگر زمین از حجت و واسطه فیض خالی بماند، به فرموده امام صادق(ع): "زمین اهلش را در خود فرو میبرد"[۱۲۱]. منظور از "حجت" در این روایت، امام حی است و منظور از " الْأَرْضُ " تنها این کره خاکی نیست؛ بلکه مراد، کل عالم هستی است و این کلمه عنوان مشیر دارد.
واسطه دریافت نعمت: همه نعمتهای مادی و معنوی الهی از مجرای ولایتامام بر دیگر مخلوقات سریان دارد. از اینرو امام زمان(ع) در دعاها واسطه نعمت، کانون عالم هستی، مایه ثبات و برقراری آسمان و زمین و ریزش روزی بر مخلوقات معرفی شده است: "به برکت وجود او همگان روزی میخورند و به سبب وجود او زمین و آسمان پابرجا است و به واسطه او زمین از عدل سرشار میشود پس از آن که ظلم فراگیر شده باشد"[۱۲۲]. از اینرو امام باقر(ع) به همگان سفارش فرمود تا خواستههای خویش را از طریق وساطت اهل بیت(ع) از خدا طلب نمایند: "هر کس خدا را به وسیله ما بخواهد، رستگار (حاجت روا) شود و هر که به غیر وساطت ما وارد شود، بدبخت و محروم گردد"[۱۲۳]
واسطه دفع بلاها:امام مایه امنیت و آرامشانسانها و سبب دفع بلا از آنان است؛ چنان که در کلمات خود امام عصر(ع) آمده است: "وَ إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض"[۱۲۵] یا " أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"[۱۲۶]. مراد از اهل در این روایت، خانواده نیست؛ بلکه همه کسانی که در زمره پیرواناهل بیت(ع) هستند را شامل میشود و واو در "وَ شِيعَتِي" عطف تفسیری است.
واسطه قبول اعمال:امام غایب، واسطه قبول اعمال بندگان در پیشگاه الهی نیز هست؛ زیرا در روایات بسیاری، پذیرش اعمال بندگان منوط به ولایت پذیری آنان نسبت به ائمه(ع) عنوان شده است؛ چنان که امام صادق(ع) سوگند یاد فرمود: "به خدا اگر کسی آن چنان سجده کند که گردنش قطع شود، خدا از او نپذیرد جز به ولایت ما خاندان"[۱۲۷]؛
واسطه حفظ و ماندگاری شیعه:امامحافظ اصالت دین است. اگر او رهبری نکند، دین دستخوش انحرافات میشود. منظور از حفظ شیعه، حفظ کل دین و تفسیرمعصومانه از دین است. در توقیع صادر شده از ناحیهامام عصر(ع) به شیخ مفید چنین آمده است: "ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند"[۱۲۸]؛ واقعاً با آن دوران تنگنا و خفقانی که در دوران بنی امیه و بنی عباس و شیعه بودن جرم محسوب میشد، حفظ خط تشیع، مدیون و مرهون ائمه، مخصوصاً امام عصر(ع) است.
واسطه امید به آینده روشن: امیدبخشی و زنده نگه داشتن روحامید، یکی از برترین اسباب توفیق و پیشرفت در هدف است. هر گروهی که یأس و نومیدی خانه دلشان را تاریک کرده باشد، هرگز روی کامیابی نخواهند دید. تنها راه و روزنه امید همان انتظار فرج است. انتظار فرج، قلبهای مأیوس و مضطرب را آرامش میدهد و مرهمی برای زخم دل محرومان است. این امید به آینده است که به انسانشادابی میدهد؛ لذا شیعیان با این انتظار و امید نسبت به آینده و فرجام تاریخ، الگوی حکومتی و طرح و برنامه روشنی برای همه ملتها دارند که مرهون ایمان به مهدویت است»[۱۲۹].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در اینباره گفته است:
«برخی در مورد این عنوان اشکال گرفتهاند و گفتهاند: اگر امام وجود داشته باشد، در صورت غایب بودن ایشان، چه فایدهای در بودن ایشان میتواند باشد؟ برخی نیز با استناد به این اشکال، تلاش کردهاند که وجود امام (ع) را نفی کنند، زیرا به گمان آنها، تفاوتی میان مهدی موجود غایب و مهدی موعود که در آینده ظهور میکند وجود ندارد و این در صورتی است که مهدی موجود و غایب آن فایده موردنظر را برای جهان نداشته باشد.
از طرف دیگر برخی دیگر نیز تلاش کردهاند فایده آنرا به غیب نسبت دهند و میگویند: فایده آنرا فقط خدا میداند و اینگونه از پاسخ دادن به این سؤال فرار میکنند.
پیش از وارد شدن و ژرفنگری در جزئیات این اشکال، ابتدا باید انواع فایدهها را بشناسیم.
فایده، دو نوع است:
فایده مستقیم و فایده غیرمستقیم.
هرکدام از این دو نوع فایده نیز با توجه به آینده، دو گونهاند، بنابراین فایده بر چهار گونه است:
فایده مستقیم خاص؛ فایده غیرمستقیم خاص؛
فایده مستقیم عام؛ فایده غیرمستقیم عام.
برای اینکه این مسئله بیشتر روشن شود، برای هرکدام از آن گونهها، مثالهایی میآوریم.
مثال برای فایده مستقیم: بدیهی است که انسان برای حفظ و بقای حیات خود، دست به هر کاری که بتواند، میزند؛ انسان زمانی که احساس تشنگی کند، به سوی آب میرود تا خود را سیراب کند و زمانی که گرسنه میشود، به جستوجوی غذا میپردازد تا نیازش را برطرف کند و سیر شود و به محض اینکه به خواسته موردنظر خود میرسد، هدف او محقق میشود و آن هدف، سیراب شدن یا سیر شدن است و این هدف به صورت مستقیم و بدون هیچگونه واسطهای انجام میگیرد. ما به این امر، فایده مستقیم میگوییم.
بنابراین انسان زمانی که احساس نیاز میکند، بهطور مستقیم نفع آنرا نیز حس و درک میکند. در مورد این نوع فایده در مورد امام (ع) نیز باید گفت که برای بحث و بررسی آن، ناچار به این تقسیمبندی هستیم:
فایده خاص و فایده عام. به بیان دیگر، آیا امام تنها نیاز عدهای خاص از مردم را به صورت مستقیم برآورده و برطرف میکند یا اینکه ظهورامام (ع) با مصلحت الهی، عام و برای همه مردم است؟
مثال فایده غیرمستقیم: گاهی انسان در پی برآورده کردن و برطرف ساختن برخی نیازهای غیرمستقیم (ثانویه) یا معنوی است که ارتباط مستقیمی با آن ندارد. بهعنوان مثال، وقتی انسان در پی به دست آوردن جایزهای است که هیچگونه نفع مادی جز شهرت برای او ندارد، یا مثلا کتابی در زمینهای خاص به رشته نگارش درمیآورد، در اینجا انسان همان احساسی که در پی به دست آوردن فایده مستقیم دارد، ندارد بلکه این احساس به نوعی دیگر است، انسان با رسیدن به این هدف خود، شهرت و معروفیت و منافع معنوی غیرمستقیم مانند اینرا به دست میآورد.
در مورد فایده غیرمستقیم امام مهدی (ع) نیز باید گفت که ایشان گاهی خود را به برخی از مردم نشان میدهد تا آنها را به راه راست هدایت کند یا جهتگیری درستی به اعتقادات آنها بدهد و این خود جزو فواید معنوی و غیرمستقیم برای آنها است.
اما آیا امام، تنها گروه خاصی را راهنمایی میکند یا این راهنمایی در مورد تمام انسانها، البته در صورت مصلحت خداوندی، صادق است؟ پیش از وارد شدن به جزئیات این موضوع و بحث کردن در مورد آن، در ابتدا باید بدانیم که فایده چیست و معنای لغوی آن کدامست؟ آیا فایده شامل تمام معانی مستقیم و غیرمستقیم میشود یا اینکه تنها اختصاص به برخی از آنها دارد؟
دانشمندانعلم لغت قائل به معنی بسیار فراگیری برای کلمه فایده اند. ابن منظور میگوید: فایده عبارت است از امور نیکی که خداوند بلندمرتبه به بندگانش عطا فرموده تا از آن استفاده کنند و جمع فایده، فوائد است.
جوهری میگوید: فایده یعنی اینکه، اگر کسی از دانش یا ثروتی سود ببرد، در این حال میگوییم آن چیز به او سود یا فایده داد[۱۳۰].
حال دوباره به پاسخ سؤالی که مطرح شد، میپردازیم و پاسخ را با فایده غیرمستقیم و توضیح در مورد آن آغاز میکنیم و این براساس اصل لف و نشر غیرمرتب است، زیرا این بحث ما اقتضای چنین ترتیبی را دارد.
فایده غیرمستقیم: آیا انسان از امام مهدی (ع) (غایب و موجود) به صورت غیرمستقیم، سود میبرد یا خیر؟ به فرض سود بردن انسان از ایشان آیا این مسئله مختص و ویژه گروه خاصی است یا شامل تمام انسانها میشود؟
اما پیش از بحث در این مورد، ناگزیر باید میزان فایدهای که انسان از ایشان میبرد و روایتهای مربوط به این مسئله را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
ثبوت فایده غیرمستقیم: از احادیثپیامبر و اهل بیت (ع) اینگونه برمیآید که مانعی در راه تحقق فایده غیرمستقیم در این سطح وجود ندارد. حال به برخی از این احادیث توجه کنیم:
نمونه اول: پیامبر (ص) فرمود: پیوسته این دین، تا زمان دوازدهامیر و امام از قریش، پابرجاست، چون روزگار آنان سپری شود و آنان نباشند، زمین ساکنان خود را فرو میبلعد[۱۳۱].
نمونه سوم: امیر المؤمنین علی (ع) فرمود: آری، زمین از قائم الهی و حجت او خالی نمیشود، حال آن قائم یا ظاهر و شناخته شده است یا ترسان و ناشناخته و این بدین سبب است که حجتها و دلیلهای خدا از بین نروند[۱۳۳].
نمونه چهارم: الأعمش از امام صادق (ع) نقل کرد که ایشان فرمود: از زمانی که خداوندآدم را آفریده است، زمین از حجت خدا خالی نبوده است. اگر چنین بود، کسی خدا را پرستش نمیکرد.
سلیمان الاعمش گفت: پس از آن به امام صادق (ع) عرض کردم، مردم چگونه از حجتغایب و پنهان سود میبرند و از او استفاده میبرند؟ امام (ع) فرمود: همانگونه که مردم از خورشید، زمانی که پشت ابرها است، فایده میبرند، در این حال، از امام نیز اینگونه سود میبرند[۱۳۴].
نمونه پنجم: توقیعی است که به وسیله محمد بن عثمان به ما رسیده است؛ امام (ع) در آن فرموده بودند: نحوه فایده بردن از من در زمان غیبت، مانند فایده بردن مردم از خورشید است، (هنگامی که ابرها خورشید را از دیدگان پنهان بدارند و همان گونه که ستارگان باعث امنیت اهل آسماناند، من هم باعث امنیت اهل زمینام)[۱۳۵].
دهها حدیث دیگر وجود دارد که چنین مفاهیم و موضوعاتی را در خود دارند و حاکی از آنند که امام فواید غیرمستقیم برای مردم دارند. برخی از این احادیث، این فایده را به صورت (اگر امام نباشد، زمین ساکنان خود را فرو میبلعد) عنوان کرده و در برخی روایتها، آن فایده به صورت (باعث در امان بودن اهل زمین) بیان شده است و برخی دیگر (ایشان را به خورشید پشت ابرها) تشبیه کردهاند.
از این احادیث اینگونه برمیآید که علاوه بر اینکه این فایده غیرمستقیم است، این فایده، عام و فراگیر نیز هست و اختصاص به عدهای خاص و گروهی ویژه ندارد، زیرا اگر زمین بخواهد ساکنان خود را فرو بلعد، هیچیک از اهل زمین برای آن تفاوتی ندارند.
علاوه بر این در احادیث دیگر آمده که ایشان باعث امنیت (تمام) اهل زمیناند. علاوه بر این ایشان به خورشیدی تشبیه شدهاند که نه تنها تمام ساکنان کره زمین بلکه تمام گوشه و کنار جهان از آن سود میبرند.
تحقق یافتن فایده غیرمستقیم امام به صورت آشکارا: امام زمان (ع) احیانا در مقابل برخی از مردم که از راه راست و درست منحرف شده و برخی که در راه راست گام برمیداشته و پیوسته در راه راست و در مسیر حق گام برمیداشتند، ظاهر شده است. بهعنوان مثال امام (ع) هنگامی که ابو طاهر بن بلال به دروغادعای نیابت ایشان را کرد و اموالی به نام امام از مردم گرفت و برای خود نگه داشت، خودشان را به او نشان دادند. ابو جعفر العمری، ابو طاهر را به جای خاصی برد و آنگونه که او میگوید از بالای خانهاش، به من دستور داد که اموال نزد خود را برای او ببرم. ما در اینجا نمیخواهیم به بررسی این مسائل بپردازیم و اینگونه مثالها را شرح دهیم، زیرا در بخشهای گذشته، عنوان کردیم که برخی که پیرو امام (ع) بودند و در مسیر حق گام برمیداشتند و برخی دیگر که از جاده دینمنحرف شده بودند، به صورت فردی یا گروهی توفیقزیارتامام (ع) را پیدا کردهاند، تا اینگونه، حجت بر آنها تمام شود.
بنابراین، امام برای ساکنان و اهل زمین، فایده عام و غیرمستقیم دارد، زیرا امام (ع) یا همانگونه که روایتها یادآور شدهاند، باعث امنیت آنها است. برخی از این روایتها، امام را تشبیه به خورشید کردهاند که توضیح و شرح این مطلب در بیان و سخن نمیگنجد، در مورد سخنان نویسنده البحار در مورد همانند بودن امام با خورشید و تشبیه ایشان به آنکه به وسیله ابرها پوشیده و پنهان شده است، نیز باید گفت که این امر هم بیانگر فایده عام و غیرمستقیم امام است و به دلیل دقت و ظرافت و نکتهسنجی این وجوه تشابه، در اینجا آنها را به صورت خلاصه میآوریم:
نور وجود و علم و هدایت، به واسطه و به وسیله ایشان (ع) به مردم میرسد. زیرا در اخبارمستفیض ثابت شده که ایشان علت اصلی و غایی آفریده شدن مخلوقات هستند، اگر اینان نبودند، نور وجود به دیگران نمیرسید و با برکت آنان و با شفاعت خواستن از آنها و توسل جستن به آنها است که جویبار دانشها و آگاهیها روان میشود و بلاها و مصیبتها از مردم دفع میشود. اگر آنان نبودند، مخلوقات به علت اعمال زشتشان، شایسته انواع مختلف عذاب بودند و همانگونه که خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ﴾[۱۳۶].
همانگونه که خورشید پشت ابرها پنهان میشود و در آن حال هم مردم از آن سود میبرند و هر لحظه منتظر کنار رفتن ابرها هستند تا خورشید پدیدار شود تا از آن سود بیشتری ببرند، احوال مردم در مورد امام مهدی (ع) در زمان غیبتش نیز چنین است، مردم هر لحظه منتظر پایان غیبت و استفاده بردن بیشتر از ایشان هستند؛
هرکس وجود امام را با وجود نشانههای زیاد آن انکار کند، مانند این است که کسی منکر وجود خورشید شود که ابرها آنرا از دیدگان پوشانده و پنهان ساختهاند؛
گاهی ممکن است وجود خورشید در پشت ابرها برای مردم، بهتر از پدیدار بودن آن بدون حجاب باشد، غیبت امام نیز اینگونه است و البته این امر برای مردم بهتر است ... الخ؛
اگر خورشید مستقیما بتابد، انسان بهطور مستقیم نمیتواند به آن نگاه کند و شاید به دلیل ضعف چشمان بشر، نگاه مستقیم به خورشید باعث کور شدن او شود؛ خورشیدذات مقدسامام مهدی (ع) نیز اینگونه است، چهبسا که ظهور و پدیدار شدن ایشان، برای دیدگان ضعیف و ناتوان بشر، مضر باشد و سبب نابینایی آنان و ندیدن حق شود؛
همانگونه خورشید ممکن است از پشت ابرها بیرون بیاید و تنها برخی از مردم به آن نگاه کنند و آنرا ببینند، امام هم ممکن است در زمان غیبت خود، برای برخی از مردمظهور کند و خود را به آنها نشان دهد، در حالیکه برخی دیگر او را نبینند؛
امامان در نفع بخشیدن به همه مانند خورشیداند و تنها نابینایان از آنها سود نمیبرند ... الخ؛
همانگونه که نورخورشید از طریق روزنهها و پنجرههای یک خانه، وارد آن میشود و هرچه موانع ورود آن کمتر باشد، نورخورشید بیشتری وارد خانه میشود، مردم نیز مانند آن خانهاند؛ آنها هرچه بیشتر آن موانع را از حواس و احساسات و قلب خود کنار بگذارند و روزنه دلهای خود را از شهوتهای نفسانی و دلبستگیهای جسمانی پاک کنند، انوارهدایت ایشان نیز بیشتر وارد دلهای آنان میشود[۱۳۷].
فایده مستقیم: آیا امام برخی از نیازهای مستقیم (اولیه) را مانند شفا دادن بیمار، برآورده ساختن نیازهای مادی و دنیوی مستقیم و امثال اینرا برطرف میسازد یا خیر؟ آیا این رحمت شامل حال عموم مردم میشود یا این رحمت مخصوص عده خاصی است و دیگران از آن بیبهرهاند؟
از روایتها و حکایتها اینگونه برمیآید که امام مهدی (ع) خود را به افراد زیادی از مردم، صرفنظر از گرایشهای مذهبی و مذهب آنها، نشان داده است. حتی برخی از آنها، گفتهاند که حتی شیعه را قبول نداشتهاند اما با این حال، امام (ع) برای آنها معجزه کرده است. کلینی، طوسی، برقی، شیخ مفید و راوندی به نقل از بدرغلاماحمد بن حسن یادآور شدهاند که او گفت: به الجبل (منطقهای میان بغداد و آذربایجان) رفتم. در آن زمان اعتقادی به مذهبتشیع و امامان آنها نداشتم تا اینکه یزید بن عبد الله از دنیا رفت. او در زمان بیماریاش وصیت کرد شهری (نوعی استرباری و بیارزش است) و سمند (اسبی است با رنگ مایل به زرد) و شمشیر و کمربندش را به مولایش بدهند. من ترسیدم اگر شهری را به کوتکین (یکی از فرمانروایان ترک) ندهم، او مرا اذیت و آزار رساند. به نظرم اسب و شمشیر و کمربند باهم، هفتصد دینارارزش داشت. من این مسئله را به کسی نگفتم، تا اینکه نامهای از عراق به من رسید و در آن نوشته شده بود: آن هفتصد دیناری که ما بابت بهای شهری و شمشیر و کمربند نزد تو داریم، برای ما بفرست[۱۳۸].
برخی از این حکایتها، در زمان آنها اتفاق افتاده است. این حوادث اشاره به این حقیقت دارند که امام خود را به یارانمخلص خویش و دیگران نشان داده است، برخی دعاها را نیز به آنها آموزش داده، برخی نیازهای مادی آنها را برطرف ساخته و برخی از بیمارهای آنها را شفاء دادهاند. همه اینها ما را به یقین میرساند که امام خود را به بسیاری از مردم نشان داده و نیازهای آنها را برطرف کرده است. علاوه بر این دلایل، هیچ مانعی هم وجود ندارد که آن را غیرممکن نمایاند، اما میزان نائل شدن به این تشرف، بستگی به آمادگی روحی و ایمانانسان به این موعود جهانی دارد. این بدین علت است که این انسانها هستند که منتظر ظهور اماماند نه برعکس و همین باعث میشود تا بار مسؤلیت به عهده خود انسان باشد و خود آمادگی بیشتری کسب کند و موانع را از پیش روی ظهورامام (ع) بردارد و اینگونه بتواند با ایشان تماس و ارتباط داشته باشد و مشرف به دیدار ایشان شود. این همان کاری است که بر طرف ساختن نیازهای او را آسانتر و راه آنرا از طرف ایشان، هموارتر میسازد.
شاید افزونی حکایتها و معجزاتی که برای خواص روی داده و کمی آن حوادث برای دیگران به همین آمادگی و مقدمهسازی و امور مربوط به آن مانند برداشتن موانع در راه اماممنتظر (ع)، باز گردد.
تا اینجا مشخص شد که فایدههای وجود امام چهارگونه است:
فایده مستقیم و خاص، فایده مستقیم و عام، فایده غیرمستقیم خاص، فایده غیرمستقیم عام.
همه این فواید به وجود ایشان بستگی دارد و ایشان سرچشمه آن هستند، هرچند که ایشان غایب و از دیدگان نهان باشند.
این فایدهها، همه باعث میشود که تفاوت زیادی میان دو مقوله مهدی موجود و مهدی موعود که برخی اعتقاد دارند در آینده متولد میشود، وجود داشته باشد. بنابراین محروم ماندن مردم، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی از مجموعه این فواید، بستگی به ایمان به مهدی موعود (ع) دارد و همچنین این امر باعث میشود آنها از آن فایدهها بینصیب بمانند. علاوه بر این، برخورداری و استفاده از این فایدهها و سودها هم بستگی به ایمان به مهدی موجود (اما غایب) و متولدشده دارد»[۱۴۰].
«ظاهراً این اشکال از زبان کسانی مطرح میشود که در واقع نه امام را شناختهاند و نه به معنای حقیقی امامت پی بردهاند و امام را مانند رهبری عادی که کارش مسألهگویی و حداکثر اجرای حدود و احکام است میدانند، در حالی که مقامامامت و ولایت به مراتب از این مقامات ظاهری شامختر و والاتر است. ما اینک در حد این نوشتار به برخی فواید وجود امام غایب اشاره میکنیم، زیرا فواید وجودی امام منحصر به چیزهایی که شما در پرسش برشمردید نیست، بلکه فواید باطنی وجود امام به مراتب عظیمتر از فواید ظاهری آن است:
طبق احادیث وارده در موضوع امامت و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود مقدسامامهدف اصلی نظام خلقت و غایت نوع و فرد کامل انسانیت و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر امام روی زمین نباشد، نوع انسان منتقرض خواهد شد، اگر امام نباشد خدا به حد کامل شناخته و عبادت نمیشود، اگر امام نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع میشود، اشراقات و افاضات عوالم غیبی، اولاً، بر آینه پاکقلبامام، سپس به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میشود. امامقلب عالم وجود و رهبر و مربی نوع انسان است. بدیهی است که حضور و غیبت او در تربت این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میتوان گفت امام غایب چه نفعی دارد؟ امام سجاد میفرماید: ما پیشوای مسلمین و حجت بر اهل عالم و ساداتمؤمنان و رهبرنیکان و صاحباختیارمسلمین هستیم، ما امان اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگانامان اهل آسمانند، به واسطه ماست که آسمان به زمین فرود نمیاید، مگر وقتی که خدا بخواهد و به واسطه ما بارانرحمتحق نازل و برکاتزمین خارج میشود، اگر ما روی زمین نبودیم، زمین اهلش را فرود میبرد، آنگاه فرمود: از روزی که خداآدم را آفریده تا حال هیچگاه زمین خالی از حجت نبوده است، ولی آن حجت گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غایب و مستور بوده است و تا قیامت نیز از حجت خالی نخواهد شد و اگر امام نباشد خداپرستش نمیشود. روای میگوید، گفتم: مردم چگونه از وجود امام غایب منتفع میشوند؟ فرمود: همانطور که از خورشید پشت ابر بهره میبرند[۱۴۱]. امام علی(ع) نیز در آن کلام نورانیش فرمود: "اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"[۱۴۲]؛ برای آگاهی بیشتر به فایده وجودی امام به دعای شریف زیارت جامعه مراجعه کنید، که اساس آفرینش به وجود امام بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل وجود امام است، خواه امام ظاهر باشد خواه غایب اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کردهاید و گفتهاید که مردم از آن محرومند، باید دید علت و سبب محرومیت چیست و کیست؟ آیا از طرف پروردگار منع فیضی شده و یا از جانب امام عصر امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه تقصیر و کوتاهی از جانب خود افراد بشر است. اگر آنان موانع ظهور را برطرف سازند و اسباب و مقدمات حکومتحضرت مهدی را فراهم سازند و افکار جهانیان را آماده و مساعد میکردند، قطعاً امام زمان ظاهر میشد و جامعهانسانیت از فواید وجودیش بهرهمند میگردید.
در احادیث وارده، مکرر حضرت مهدی (ع) در عصر غیبت به آفتاب در پس ابر تشبیه شده و گفته شده، همچنان که آفتاب پشت ابر برای موجودات عالم مفید است، امام در پرده غیبت نیز وجودش نافع و مفید است، چنانکه رسول خدا(ص) پس از سؤال اینکه چه فایدهای بر وجود امام غایب مترتب است، فرمود: " آری سوگند به خدایی که مرا به نبوتبرگزیده، مردم از نوررهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند، همانطور که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهرهمند میشوند"[۱۴۴]. برای فهم این تشبیه، نخست باید نقش خورشید را بهطور کلی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها پنهان میشود دریابیم، سپس به رمز این تشبیه پیببریم: خورشید دارای دو نوع نور افشانی است: نور افشانیآشکار و نور افشانی مخفی. و یا به تعبیر دیگر، نور افشانی مستقیم و نور افشانی غیرمستقیم. در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته و پخش میکنند و نورآفتاب به خوبی دیده نمیشود، اما در تابش مستقیم و آشکار اشعه آفتاب به خوبی دیده میشود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره زمین را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیمکار میکند، شیشهای که هم از شدت تابش آفتاب میکاهد و آن را قابل تحمل میسازد و هم نورآفتاب را تصفیه میکند و شعاعهای مرگبارش را خنثی و بیاثر میسازد، ولی به هر حال، مانع از تابش مستقیم آفتاب نیست. به هر حال، نور و حرارتی که از خورشید به هر سو پخش میشود، تنها انرژی خلاق موتورهای زندگی در گیاهان و حیوانات و انسان است و سرانجام، اگر نورخورشید نباشد، حیات از کره زمین رخت میبندد، چرا که رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، حس و حرکت و جنبش، آبیاری زمینهای مرده، غرش امواج دریاها، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانهها زندگی آفرین باران و برف، نغمههای مرغان، زیبایی خیرهکننده گلها، گردش خون در عروق انسان و تپش قلبها، عبور برق آسای اندیشه و لابلای پردههای مغز و سرانجام، لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ، مانند یک کودک شیرخوار نقش میبندد، همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به نورآفتاب بستگی دارد، بدون آن، همه اینها به خاموشی خواهد گرایید و این موضوع با کمی دقت قابل فهم برای هر اندیشوری است. اینک سؤال این است که آیا این برکات و آثار زندگی بخش مخصوص زمانی است که نور به طور مستقیم میتابد؟ پاسخ این سؤال روشن است که منفی است، زیرا بسیاری از این آثار در نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد. بنابراین، تابش خورشید از پشت پرده ابرها قسمت مهمی از برکات خود را در بر دارد و تنها برخی آثار است که ثمره تابش مستقیم آفتاب است. نتیجه اینکه هر چند پردههای ابر برخی آثار آفتاب را میگیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان باقی میماند.این بود شمهای از حال مُشبه به، یعنی آفتاب، اما وضع "مشبه"، یعنی وجود حضرت بقیة الله الاعظم(ع) در حال غیبت از این قرار است: اشعه معنوی نامرئی وجود امام زمان (ع) به هنگامی ک در پشت ابرهای غیبتنهان است دارای آثار گوناگون و قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم (که در سؤال مطرح شده بود) آثار وجودی او را آشکار میسازد که به بعضیها در اینجا اشاره شده و قسمتی هم درکتب مفصله بیان شدند. بنابراین، کسی نمیتواند فواید وجودی امام را در حال غیبتانکار نماید، بلکه او همانند آفتاب پشت ابر برای موجودات نافع و مفید است[۱۴۵]»[۱۴۶].
«فایدههای بسیار دارد. او حجتخدا و واسطه تمام فیوضاتی است که به مردم میرسد. بسیاری از بلاها به وسیله وجود او برطرف میشود. آن حضرت درباره غیبت خویش فرمود: "وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ"؛ همانطور که مردم از نورخورشید در پس ابرها سود میبرند، در زمان غیبت، از وجود پشت پرده غیبت من نیز بهرهمند میگردند.
و در ادامه نیز فرمود: "وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ"؛ وجود من برای اهل زمین، امان است؛ چنانچه وجود ستارگان، امان برای اهل آسمان میباشد[۱۴۷]. و فرمود: "وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"[۱۴۸]؛ خداوند به وسیله من، بلاها را از خانواده و شیعیانم برطرف میسازد. همانگونه که خورشیدِ پشت ابرها، تمام منظومه شمسی، از جمله زمین، را مانند مادری مهربان در آغوش جاذبه خود نگه میدارد و سبب امان و حفظ منظومه شمسی است و ابرها مانع ارزشمندی و فوائد بیشمار آن نمیشود، وجود مقدسامام زمان (ع) نیز تمام آثار و برکات خود را دارد هر چند دیده نشود»[۱۴۹].
امام گرچه غایب است ولی نسبت به احکام کلّی جنبه نظارتی داشته و حافظ مجموعه شریعت است. و لذا در صورتی که اجماعی بر خلاف حق تشکیل شود دخالت کرده و القای خلاف مینماید.
«وجود امام، هدف اصلی نظام خلقت و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است. امام سجاد (ع) میفرماید: "ما امان اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگان، امان اهل آسماناند. به واسطه ماست که آسمان به زمین فرود نمیآید... به واسطه ما بارانرحمتحق، نازل و برکاتزمین خارج میشود. ما اگر روی زمین نبودیم، زمین اهلش را فرو میبرد"[۱۵۱]. بدیهی است که حضور و غیبت او در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. حضرت در ادامه میفرماید: "تا حال هیچ وقت، زمین از حجت خالی نبوده است، ولی آن حجت، گاهی ظاهر و گاهی غایب است" راوی میگوید: گفتم: مردم چگونه از امام غایب بهره میبرند، فرمود: همانگونه که از خورشید پشت ابر بهره میبرند"[۱۵۲]. فایده دیگر این است که امامی که غایب است و قرار است در آینده ظهور کند، انتظار میآفریند، و انتظار مایه امیدواری است. امیدواری به آیندهای روشن، چراغ راه و از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. این ویژگی، مختص شیعه است که به انتظاراعتقاد دارد، ولی در سایر فرقهها -به جهت عدم اعتقاد به چنین امری- احساس پوچی و یأس فراوان است. پس فوائد وجودی امامغایب، پوشیده نیست، بلکه او همانند آفتاب پشت ابر، برای موجودات نافع و مفید است. برای آگاهی بیشتر به فایده وجودی امام، به زیارت جامعه مراجعه کنید»[۱۵۳].
«از فواید غیبتامام زمان (ع) میتوان به این موارد اشاره کرد:
طولانی شدن غیبت امام، موجب فساد در جامعه میشود و این فساد، سبب خستگی و نارضایتی مردم شده و در متن این نارضایتی، جرقههای انقلاب بروز میکند و مردم، تشنه عدالت میشوند و ظهور حضرت را طلب میکنند،
نظامجهان بر اساس اسباب و مسببات است و هر پدیدهای از راه سبب و علت، ایجاد میشود. در رأس این سلسله اسباب، وجود مقدسحجت خدا است.
نظامجهان، بر اساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایتِ از این نظام و هدف آن، پابرجا است، نظام نیز به حیات خود ادامه میدهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیات انسان است و هدف از خلقتآدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیتِ کامل که همراه معرفتِ کامل است، فقط از طریق امام و حجّتخدا تحقق مییابد؛ پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است؛ لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.
دفع بلا:پیامبر(ص) فرمود: "خداوند، ستارگان را امان برای اهل آسمان قرار داد و اهل بیتم را امان برای اهل زمین".[۱۶۱]. نظیر این تعبیر، از وجود مقدسامام زمان(ع) نیز صادر شده است: "من، آخرین اوصیا هستم. به واسطه من، خدا، بلا را از خاندان و شیعیانم دفع میکند"[۱۶۲]. به نظر میآید مراد از بلا، عذابهایی باشد که به سبب اعمال ناشایست انسانها باید نازل میشد؛ ولی به سبب آن که وجود مقدسحجت خدا در میان مردم است، عذاب دفع میشود. خداوند، به پیامبر(ص) میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ﴾[۱۶۳]
امید بخشی:آدمی، به امید زنده است، امید به آیندهای سبز و روشن که در آن، اثری از پلیدی و تباهی نباشد. انسان، منتظر چنین ایام زیبایی است و بهترین عمل او نیز انتظار فرج و دمیدن صبح ظفر است. پیامبر(ص) فرمود: "برترین عمل امت من، انتظار فرج است"[۱۶۴]. وجود امامی که منتظر إذن الهی برای ظهور است، به مردم دلگرمی میدهد و گامهای آنان را در جاده انتظار استوار میکند. به راستی، آیا وجود رهبرِ در تبعید، انقلاب را ایجاد میکند و مردم را به جوشش و حرکت در میآورد یا وعده آمدن فردی در آینده که دورانِ حیاتی در این زمان برای او متصور نیست؟
خودسازی: از دیگر آثار وجودیامام، پیدایش و تقویّت روحیه خودسازی و تهذیب نفس است. بر اساس روایات[۱۶۵]امام و حجت خدا، ناظر و شاهد بر اعمال است. هر روز و هر هفته، اعمال انسانها خدمت آن بزرگوار عرضه میشود. کسی که دوستدار امام باشد، راضی نمیشود امام، ناظر بر اعمال ناپسند او باشد و با دیدن اعمال بد او، غمگین و ناراحت شود؛ لذا سعی میکند دقت بیشتری در اعمال خود داشته باشد و به گونهای رفتار کند که رضایت امامش را به دست آورد. در کنار این آثار، آثار دیگری هم هست؛ مانند هدایتگری و پاسخ گویی به نیازهای علمیو….
برخی از آن آثار را انسانها در زندگی خود به روشنی احساس کرده اند؛ مانند حفظ و نجاتشیعیان. حضرت در نامهای به شیخ مفید نوشتند: "ما، بر اخبار و احوال شما آگاه هستیم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده نیست. ما، در رسیدگی و رعایت امور شما، اهمال نکردهایم و شما را از یاد نبردهایم.[۱۶۶]
در کنار حفظ شیعه از کیدهای دشمنان، نباید عنایات حضرت به بیماران و درماندگان و در راه ماندگان و نیازمندان را از یاد برد. افراد متعددی از لطف او بهره بردهاند و بیماریشان علاج شده و گم گشتگان در راه، به منزل رسیدهاند و نیازمندان و محتاجان و فقرا، سامان یافتهاند. این آثار، به افعال امام برمیگردد و امام، ظاهر باشد یا غایب، امکان ترتیب اثر هست. بله؛ اثری که به وجودِ ظاهریِ امام برمیگردد، حکومت ظاهری است؛ یعنی بشریت امروز به سبب غیبت امام(ع)، که علت این غیت هم خود مردم هستند، از حکومتعدل الهی و رشد و تکامل بشری در حدّ اعلای آن محروم شدند و تا زمانی که ظهورامام(ع) رخ ندهد، این محرومیت ادامه دارد»[۱۶۷].
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«از نظر شیعه و بر اساس تعالیم دینی، امام، واسطه فیض رسانی پروردگار به همه پدیدههای جهان آفرینش است. او در نظام هستی محور و مدار است و بیوجود او عالم و آدم، جن و ملک و حیوان و جمادی نمیماند. از امام صادق(ع) سؤال شد که آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: اگر زمین بدون امام بماند هر آینه اهل خود را فرو میبرد.[۱۶۸] اینکه او در رساندن پیامهای خدا به مردم و راهنمایی آنها به سوی کمال انسانی، واسطه است و هر فیض و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا خداوند متعال از طریق پیامبران و سپس جانشینان آنها قافله بشری را هدایت کرده است؛ ولی از کلمات معصومان استفاده میشود که وجود امامان در گستره عالم واسطهای برای رسیدن هر نعمت و فیضی از ناحیه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگی است. به بیان آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای الهی دریافت میکنند، از کانال امام میگیرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمتها و بهرهها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.
در فرازی از زیارت جامعه کبیره که یک دوره امامشناسی است، این گونه آمده است: "ای امامان بزرگ! خداوند به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان میدهد و به سبب وجود شما باران را فرو میفرستد و به برکت وجود شما آسمان را نگه داشته است از اینکه بر زمین فرود آید، جز به اراده او"[۱۶۹]
بنابراین آثار وجودی امام تنها به ظهور و آشکاری او خلاصه نمیشود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در غیبت و نهان زیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات الهی است. خدا خود این گونه خواسته است که او که موجود برتر و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و دادههای الهی به سایر پدیدهها باشد و در این عرصه، فرقی بین غیبت و ظهور او نیست. آری؛ همگان از آثار وجود امام بهره میگیرند و غیبتامام مهدی(ع) در این مسأله، خللی ایجاد نمیکند. جالب اینکه وقتی از امام مهدی(ع) درباره نحوه بهرهمندی از آن حضرت در دوره غیبت، سؤال میشود، میفرماید: "بهرهمندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از خورشید است، آن گاه که ابرها، آنها را از چشمها پوشاندهاند" [۱۷۰]. تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت او به قرار گرفتن خورشید در پسِ ابر، نکتههای فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم: خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت میکنند؛ چنانکه وجود گرامی امام عصر(ع) مرکز نظام هستی است: "به سبب بودن او دنیا باقی است و به برکت وجود او، عالم روزی میخورند و به وجود او زمین و آسمان، استوار مانده است"[۱۷۱]. آفتاب، لحظهای از نورافشانی دریغ نمیکند و هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره میگیرد؛ چنانکه وجود ولی عصر(ع) واسطه دریافتِ همه نعمتهای مادی و معنوی است که از ناحیه پروردگارِ جهان به بندگان میرسد؛ ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات، بهرهمند میشود. اگر این آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد؛ چنانکه اگر عالم از وجود امام –گرچه در پشت پرده غیبت- محروم بماند، سختیها و نابسامانیها و هجوم انواع بلاها مفید خطاب به شیعیان خود میفرماید: "ما هرگز شما را به حال خود رها نکردهایم و هرگز شما را از یاد نبردهایم و اگر این گونه نبود، حتماً سختیها و بلاهای فراوانی به شما میرسید و دشمنان، شما را نابود میکردند"[۱۷۲] بنابراین آفتاب امام بر عالم وجود میتابد و به همه هستی فیض میرساند و در این میان برای بشریت و به ویژه جامعه مسلمین و امت شیعه و معتقد به او برکات و خیرات بیشتری دارد که به نمونههایی از آن میپردازیم:
امیدبخشی: از سرمایههای مهم زندگی، امید است که مایه حیات و نشاط و پویایی است. وجود امام در عالم، موجب امید به آیندهای روشن و سراسر شور و اشتیاق است. شیعه، پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهار صد ساله، به انواع بلاها و سختیها گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانهای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، امید به آینده سبز مؤمنان و دین باوران بوده است؛ آیندهای که خیالی و افسانهای نیست؛ آیندهای که نزدیک است و میتواند نزدیکتر باشد؛ زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم.
پایداری مکتب: هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود رهبری آگاه نیاز دارد، تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای آینده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای انحرافی، هشدارمیدهد. امام عصر(ع) در غیبت است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ مکتب شیعه است. او با آگاهی کامل از توطئههای دشمنان، به شیوههای مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری میکند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه میگیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، عنایت حضرت مهدی(ع) به شیعیان بحرین را از زبان علامه مجلسی[۱۷۳] میشنویم: در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت میکرد که وزیرش در دشمنی با شیعیان، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: " لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ ". فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از مذهب خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را انتخاب کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه[۱۷۴] بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و زنان و فرزندانشان را اسیر میکنیم و اموالشان را به غنیمت میبریم. فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و زنان و فرزندانتان را اسیر میکنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان(ع) استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او امام و صاحب ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمد بن عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، کمک خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای محمد بن عیسی! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ محمد بن عیسی از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای محمد بن عیسی! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو. محمد بن عیسی گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا میدانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست میگویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای محمد بن عیسی! در خانه آن وزیر درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد فرمانروا میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر میدهم. چون به خانه وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه دیگر این که به فرمانروا بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر، چیزی در آن نیست. محمد بن عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر چه امام زمان(ع) فرموده بود، آشکار شد. فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیلهگر را به قتل رساندند.[۱۷۵]
خودسازی:قرآن کریم میفرماید: ﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۱۷۶]. در روایات آمده است که مراد از "مؤمنین" در این آیه شریف، امامان(ع) هستند؛[۱۷۷] بنابراین اعمال مردم به نظر امام زمان(ع) میرسد و او از پس پرده غیبت، شاهد و ناظر کارها است. آن بزرگوار خود فرموده است: "علم ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده و پنهان نیست"[۱۷۸]. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر ححّت خدا و امام خوبیها و زشتیها و گناهان آلوده شوند، باز میدارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آیینه دل و جانش، صفای بیشتری مییابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر میشود.
پناهگاه علمی و فکری: پیشوایان معصوم (ع) معلّمان و مربّیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگوار بهرهها بردهاند. در زمان غیبت نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر(ع) ممکن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راههای مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز میکند. در دوره غیبت صغرا، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامههای امام به توقیعات مشهور است، پاسخ داده میشد.[۱۷۹]امام عصر(ع) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب و سؤالهای او، نوشته است: خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد! اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سئوال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند، از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموالتان را تا پاکیزه نکنید، قبول نمیکنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو میپذیریم که پاکیزه و طاهر است... و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد، همانا آتش خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهرهمندی از خورشیدِ پشت ابر است و من امان مردم روی زمین هستم؛ همانطور که ستارگان، امان اهل آسمانها هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواستهاند، به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است![۱۸۰] پس از غیبت صغرا هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمودهاند. میر علّام یکی از شاگردان مقدس اردبیلی[۱۸۱] چنین میگوید: "نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین(ع) بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی حرم میرود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که شیخ و استادم ملا احمد مقدس اردبیلی است. خود را از او پنهان کردم. نزدیک حرم مطهر شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید. پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد و به سمت کوفه متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمیدید، تا آن که داخل مسجد کوفه شد و در نزد محرابی که امیرالمؤمنین(ع) را در آن ضربت زدهاند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به مسجد حنانه رسید. ناگاه بدون اختیار سرفهام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر غلام هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) شدی، تا حال با شما هستم. شما را به صاحب این قبر قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او اطمینان دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود، برای حل آن به امیرالمؤمنین(ع) متوسل میشوم. امشب نیز مسألهای برای من مشکل شد و در آن فکر میکردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم. چون به حرم مطهر رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم. ناگاه از قبر مطهر، ندایی شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم(ع) سؤال کن؛ زیرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب مسجد کوفه آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم".[۱۸۲]
هدایت باطنی و نفوذ روحانی:امام و حجّت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند. برای انجام این مأموریت الهی، گاهی آشکارا و بیپرده، با انسانها ارتباط برقرار میکند و با گفتار و کردار زندگی ساز خود، راه سعادت و بهروزی آنها را نشان میدهد، و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیببی و الهی است در درون قلبها اثر میگذارد. در این بخش، به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیازی نیست؛ بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات قلبی انجام میگیرد. امام امیرالمؤمنین(ع) در بیان بخش از فعالیتهای امام میفرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در زمین باشد، تا خلق را به سوی آیین تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد؛ ولی بیشک تعالیم و آداب او در دلهای مؤمنان پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل میکنند".[۱۸۳]امام غایب از طریق همین هدایتها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همّت میگمارد. آنها که شایستگیهای لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه امام، برای حضور در رکابِ آن حضرت آماده میشوند و این یکی از برنامههای امام غایب است که به برکت وجود او انجام میشود.
ایمنی بلاها: بدون تردید، امنیّت، از اصلیترین سرمایههای زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفتها و بلاها با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل معنوی نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در روایات پیشوایان ما، وجود امام و حجّت الهی، در مجموعه جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیّت زمین و اهل آن شمرده شده است. امام مهدی (ع) خود فرموده است: "من موجب ایمنی از بلاها برای ساکنان زمین هستم" [۱۸۴] وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود. قرآن کریم در این باره، خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: ﴿وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ﴾[۱۸۵]. حضرت ولی عصر(ع) که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز با عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاریگری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین جانشین پیامبر خدا(ص) هستم. خدای متعال به سبب وجود من، بلاها را از خاندان و شیعیانم دور میکند"[۱۸۶]. در جریان شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالهای پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدی را از گردنه توطئههای سنگین دشمن، عبور داد. شکسته شدن حکومت نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ امام خمینی حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و نیز در توطئههای پس از جنگ و دهها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این عنایات است.
دادرسی شیعیان و مردم: موعود بزرگ جهانیان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دلهای شیعیان، همواره بر حال مردم نظر دارد. غیبت آن خورشید مهربانی، مانع از آن نیست که پرتو زندگی بخش و نشاط آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان کرم و بزرگواری خویش، مهمان کند. ان ماه منیر دوستی و مهرورزی، پیوسته غمخوار شیعیان و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست شفابخش خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها عنایت فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بیکسی را یار و یاور و راهنما گشته است. او در لحظههای سرد ناامیدی، دلهای منتظر را گرمی امید، بخشیده است که نمونههای آن، فراوان است.
بهرهمندی از دعا و استغفار حضرت: یکی از برکات وجودی امام غایب، دعای آن حضرت برای سعادت مردم و به ویژه شیعیان و نیز درخواست آن بزرگوار برای آمرزش گناهان آنهاست. امام باقر(ع) فرمود: "به راستی من هر روز و شب هزار بار برای آمرزش شیعیان گنهکارم به درگاه خدا دعا میکنم"[۱۸۷]. امام عصر(ع) در دعای خود میفرماید:" إِلَهِي بِحَقِ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ "[۱۸۸]. این کلام نورانی و دلنشین، سبب دلگرمی شیعیان و دوستداران آن حضرت و نجات و رهایی آنها از یأس و ناامیدی است. شیعهای که به دعای رهبر و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه گناه و خطا، دل و جان پدر مهربان خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش میکند که مرهمی بر دل داغدار امام و یار شایستهای برای آن عزیز باشد. از روایات و کتب دُعا استفاده میشود که شیعیان، پیوسته از لطف و دعای امام بهرهمندند و این باران رحمت در همه حال بر کویر تفتیده جانها باریده و برای شیعیان، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن حضرت، بزرگترین آرمان و آرزویش فرج و گشایش در امر شیعیان و همه مظلومان عالم است و این گونه خدا را میخواند: "ای روشنایی نور! ای تدبیر کننده کارها! ای زنده کننده مردگان! بر محمد و خاندان او درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از غم و اندوه، راه چارهای باز کن و راه هدایت را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن گشایش ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو شایسته آن هستی، با ما رفتار کن ای کریم!"[۱۸۹].
آنچه گفته شد، بیانگر آن است که یکی از آثار وجود امام –گرچه در غیبت به سر میبرد- امکان ارتباط و اتصال به اوست و آنها که لیاقت و شایستگی داشتهاند، لذت همنشینی و همنوایی آن یار بیهمتا را چشیدهاند»[۱۹۰].
↑آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.
↑این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.
↑آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمیماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.
↑ و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
↑"عن جعفر الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین (ع) قال: نحن ائمة المسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المؤمنین و قادة الغر المحجلین و موالی المسلمین و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنا یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه و بنا ینزل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الارض و لو لا ما علی الارض منا لساخت باهلها. ثم قال: و لم تخل منذ خلق الله آدم من حجة الله فیها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، و لا تخلو الارض الی ان تقوم الساعة من حجة و لو لا ذلک لم یعبد الله. قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق (ع) کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب". ینابیع المودة، ج ۲، ص ۲۱۷.
↑بحث نبوت عامه و امامت: از صفحه ۷۰ تا صفحه ۸۳ همین کتاب.
↑همان؛ «ستارگان امان برای اهل آسمان هستند و اهل بیتم امان برای امتم».
↑... کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، صص ۴۸۵، ح ۴؛ «و به درستی که من امان برای اهل زمین هستم همانطور که نجوم امان برای اهل آسمان هستند.
↑همان؛ «ستارگان امان برای اهل آسمانند و اهل بیتم امان برای امتم. پس هنگامی که ستارگان بروند، اهل آسمان میروند و هنگامی اهل بیت من بروند اهل زمین میروند.»
↑همان؛ به درستی که ستارگان در آسمان امان برای اهل آسما قرار داده شدهاند. پس زمانی که ستارگان آسمان بروند میآید اهل آسمان را آنچه وعده داده شدهاند و نیز پیامبر فرمود اهل بیتم امان برای امتم قرار داده شدهاند. پس هنگامی که اهل بیتم بروند میآید امتم را آنچه وعده داده شدهاند.
↑بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۹، ح ۱۴؛ برای چه چیزی احتیاج به پیامبر و امام است؟ فرمود: برای آنکه عالم بر صلاح خد باقی بماند، زیرا خداوند دفع میکند عذاب را از اهل زمین هنگامی که پیامبر یا امامی در آن باشد. خدا میفرماید: "خدا ایشان را عذاب نمیکند و حال آنکه تو در میان آنان هستی" و پیامبر فرمود: "ستارهها امان اهل آسمانند و اهل بیتم امان برای اهل زمین، پس زمانی که ستارگان بروند میآید اهل زمین را از آنچه کراهت داشتند. و زمانی که اهل بیت من بروند میآید اهل زمین را از آنچه کراهت دارد" اراده کرده و به اهل بیتش همان ائمهای که قرین کرده خدا اطاعت آنها را به اطاعت خود پس فرمود: "ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و صاحبان امر از خودتان را ..." بهواسطه آنها اهل عصیان را مهلت میدهد و عقوبت و عذاب بر آنان قرار نمیدهد.
↑انبیاء / ۱۰۵؛ همانا بندگان صالح من زمین را به ارث خواهد برد.
↑«آری! سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت! آنان در غیبت او، از نورش روشنایی میگیرند و از ولایت او، بهرهمند میشوند؛ همانند بهرهمندی مردم از خورشید؛ اگرچه ابرها چهره آن را بپوشانند. ای جابر! این از اسرار پوشیده خداوند و از علوم ذخیره شده او است. آن را مخفی کن، مگر از اهلش.» شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۵۳، ح ۳.
↑«... و اما چگونگی بهرهمندی از من در عصر غیبتم، درست همانند بهرهمندی، از خورشید است؛ هنگامی که ابرها آن را از چشمها بپوشاند...» شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
↑﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً ﴾؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. ﴿هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا ﴾...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... ﴾؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.
↑ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.
↑و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.
↑و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.
↑و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.
↑[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.
↑اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.
↑" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ ..."؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.
↑و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.
↑و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳
↑فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲.
↑ محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴
↑بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳
↑ نواب خاص امام عصر(ع) عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص امام عصر(ع) را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).
↑ملاقاتهایی که در عصرغیبت کبرا با امام عصر(ع) صورت گرفته است، در بسیاری از کتابها مطرح شده است؛ از جمله کتابهای: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم.
↑پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ میشوند. سوره غافر، آیه:۶۰.
↑ای کسانی که ایمان آوردهاید! از[ مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.
↑و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند[ و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاشتند] به نزد تو میآمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.
↑گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.
↑درباره حوادثی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید[تا حکم آن را برای شما روشن سازند و درباره آن تصمیم مناسب بگیرند]، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم؛ شیخ صدوق ، کمال ادین و تمام النعمه، ص ۴۸۳، باب ۴۵ و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۱۱. در بعضی از نقلها و نسخههای روایت، کلمه «علیهم» در آخر روایت وجود ندارد.
↑ جهت آگاهی از دیگر دلیلهای ولایت فقیه ر.ک:محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل پنجم و ششم، ص ۴۰۰ تا ۶۷۰.
↑آری، هیچگاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار.
↑کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.
↑" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ ﴿يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِه﴾ "؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از امام هادی(ع) نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان شیعه بوده است.
↑او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت (ع) است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
↑پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.
↑ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.
↑کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.
↑او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر (ع) مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین (ع) است.