بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==[[شرایط انتظار]]== | ==[[شرایط انتظار]]== | ||
==انتظار به معنای خاص== | |||
*در این معنا، [[انتظار]] [[گشایش]] و [[امید]] به [[آینده]] از حالت امری محدود، سطحی و فردی، خارج و به امری گسترده، عمیق و [[اجتماعی]] تبدیل میشود. در توضیح این مطلب باید گفت آموزههای [[ادیان الهی]] به ویژه [[دین مبین اسلام]]، بر گرایشهای درونی [[انسانها]] تکیه دارد و اهداف و برنامههای آنها براساس همین گرایشهای درونی و ویژگیهای فطری سامان یافته است. در این میان، نقش [[دین]] تنها جهتدهی، گسترش و نهادینهسازی این گرایشهاست. در موضوع مورد بحث نیز با توجه به اینکه [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار]] گرایش فطری و جوهره [[زندگی]] انسانهاست، [[دین مبین اسلام]] تلاش کرده است این گرایش را از یکسو گسترش دهد و از سوی دیگر، تعمیق بخشد. به این بیان که [[دین اسلام]] به همه [[انسانها]] میگوید فقط [[منتظر]] بهبود وضع [[زندگی]] خود و اطرافیانتان نباشید و تنها [[سعادت]] [[نزدیکان]] خود را طلب نکنید، بلکه این [[انتظار]] را نسبت به همه افراد [[جامعه]] گسترش دهید و چشم [[انتظار]] روزی باشید که [[رفاه]]، [[سعادت]]، [[عدالت]] و [[معنویت]] نه تنها در [[شهر]] و دیار شما، بلکه در همه [[جهان]] گسترده شود. به جز آن بیان میدارد که [[انتظار]] نباید تنها متوجه امور ظاهری، سطحی و محدود [[زندگی]] باشد. باید مفهوم [[انتظار]] را تعمیق بخشید و چشم به راه آیندهای بود که [[حقیقت]] مطلق، [[عدالت مطلق]] و [[معنویت]] مطلق در [[جهان]] [[حاکم]] شود. در این معنا، [[انتظار]] تنها به [[ظهور]] مردی تعلق میگیرد که اگر بیاید، نهایت [[خوبیها]] را برای همه [[انسانها]] در سراسر [[جهان]] فراهم خواهد کرد. این [[انتظار]] به همان اندازه [[فضیلت]] و [[برتری]] دارد که تحقق متعلق أن هنگام بررسی [[فضیلت انتظار]]، به برخی روایتهایی اشاره میکنیم که [[انتظار]] به معنای خاص را مورد توجه قرار دادهاند»<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۴۷.</ref>. | |||
==انتظار به معنای عام== | |||
*در این معنا، [[مکتب اسلام]] تلاش کرده است از یکسو، با [[فضیلت]] بخشیدن به "[[انتظار]] [[گشایش]]" و [[امید]] به [[آینده]] و از سوی دیگر، با [[نکوهش]] [[ناامیدی]]، دلسردی و دلمردگی، [[روحیه]] تلاش و تکاپوی سازنده را در افراد [[جامعه اسلامی]] زنده نگه دارد و از ایجاد [[ناامیدی]] در [[زندگی]] شخصی [[مسلمانان]] جلوگیری کند. اهتمام [[اسلام]] به این معنای عام از [[انتظار]] و [[امید]] به [[آینده]] چنان است که از یک سو، [[امید]] به فرا رسیدن [[گشایش]] از سوی [[خداوند]] در ردیف [[برترین]] [[اعمال]] شمرده شده و از سوی دیگر، [[ناامیدی]] از [[رحمت]] [[خداوند]] از جمله [[گناهان کبیره]] به شمار آمده است<ref>ر.ک: سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، چاپ سیزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۹، صص ۶۸ - ۹۱.</ref>. [[قرآن کریم]]، [[ناامیدی]] از [[رحمت خدا]] را از ویژگیهای [[کافران]] میداند و از زبان [[حضرت یعقوب]] {{ع}} چنین [[نقل]] میکند: {{متن قرآن|يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>. بسیاری از روایاتی که در آنها به [[فضیلت]] "[[انتظار فرج]]" به طور کلی و بدون ذکر متعلق [[فرج]] اشاره شده است، به اصل تقویت [[روحیه امید]] به [[آینده]] و مقابله با [[ناامیدی]] و بدبینی نسبت به [[آینده]] نظر داشتهاند که از آن جمله میتوان به این [[روایات]] اشاره کرد: | |||
#از [[رسول گرامی اسلام]] [[نقل]] شده است: هر کس نسبت به [[رزق]] کمی که [[خداوند]] به او داده است، [[خشنود]] باشد، [[خداوند]] نیز نسبت به [[عبادت]] عمل کمی که او انجام میدهد، [[خشنود]] میشود و [[انتظار]] [[گشایش]] [[عبادت]] است<ref>بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۳.</ref>. | |||
#همچنین از آن [[حضرت]] [[روایت]] شده است: "[[برترین]] عبادتها [[انتظار فرج]] است"<ref>همان، ج ۲، ص ۲۸۷، ح ۲.</ref>. | |||
#باز در جایی دیگر میفرماید: "[[برترین]] [[جهاد]] [[امت]] من، [[انتظار فرج]] است"<ref>حسین بن علی بن حسین ابن شعبة الحرانی، تحف العقول عن آل الرسول، چاپ دوم: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۳۶۳، ص ۳۷.</ref>. | |||
#[[امام علی]] {{ع}} در بخشی از [[روایت]] مفصلی که در آن به چهارصد مورد از اموری اشاره میکند که برای [[صلاح]] [[دین]] و دنیای [[مؤمن]] [[شایسته]] است، پس از سفارش کردن به طلب [[رزق]] در میانه [[طلوع فجر]] و طلوع [[شمس]] میفرماید: [[منتظر فرج]] باشید و از [[رحمت]] [[خداوند]] [[ناامید]] نشوید. به درستی که خوشایندترین [[اعمال]] نزد [[خداوند]] [[صاحب]] [[عزت و جلال]]، [[انتظار فرج]] است<ref>کتاب الخصال، ج ۲، ص ۶۱۶؛ ابن شعبة الحرانی، حسن بن علی بن حسین، تحف العقول عن آل الرسول: چاپ دوم، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۳۶۳، ص ۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷.</ref>. | |||
#آن [[حضرت]] در بخش دیگری از [[روایت]] یاد شده، پس از اشاره به این مطلب که ناشکیبایی هنگام ناگواریها موجب از بین رفتن [[پاداش]] [[انسان]] میشود، میفرماید: "[[برترین]] کارهای [[انسان]]، [[انتظار]] [[گشایش]] از سوی خداست"<ref>کتاب الخصال، ج ۲، ص ۶۲۱؛ تحف العقول، ص ۱۱۱.</ref>. | |||
#[[امام صادق]] {{ع}} نیز در سفارشهای خود به [[أبو حنیفه]] میفرماید: "[[برترین]] [[کارها]]، [[انتظار]] [[گشایش]] از خداست"<ref>بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۲۰۸، ح ۷۷.</ref> »<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۴۵.</ref>. | |||
==انتظار در موعودنامه== | ==انتظار در موعودنامه== | ||
خط ۳۱: | خط ۴۳: | ||
*[[انتظار]] اجتماعی؛ همان [[انتظار]] در [[مقام]] عمل است. محصول [[انتظار]] اعتقادی، [[انتظار]] عملی است. برخورداری از [[رحمت]] الهی، شامل حال منتظرانی است که در جهت اجرای [[اوامر]] الهی از هیچ کوششی دریغ نمیورزند و همواره [[تلاش]] میکنند [[وظایف]] اعتقادی خود را بشناسند و با تمام توانشان در جهت تحقق آنها کوشش نمایند. و اما از جمله [[وظایف]] عملکردی [[منتظران]]، [[دعا برای تعجیل فرج]]، حفظ [[تقوی]]، [[تسلیم محض]] به [[امام]] و [[زمینهسازی]] برای [[برقراری عدل]] الهی است<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۷.</ref>. | *[[انتظار]] اجتماعی؛ همان [[انتظار]] در [[مقام]] عمل است. محصول [[انتظار]] اعتقادی، [[انتظار]] عملی است. برخورداری از [[رحمت]] الهی، شامل حال منتظرانی است که در جهت اجرای [[اوامر]] الهی از هیچ کوششی دریغ نمیورزند و همواره [[تلاش]] میکنند [[وظایف]] اعتقادی خود را بشناسند و با تمام توانشان در جهت تحقق آنها کوشش نمایند. و اما از جمله [[وظایف]] عملکردی [[منتظران]]، [[دعا برای تعجیل فرج]]، حفظ [[تقوی]]، [[تسلیم محض]] به [[امام]] و [[زمینهسازی]] برای [[برقراری عدل]] الهی است<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۷.</ref>. | ||
*بهمعنای چشمداشت [[گشایش]] گرههای زندگی از جانب [[خداوند]] است<ref>معارف و معاریف، ج ۲، ص ۴۷۸.</ref>. در اصطلاح به معنای چشمبهراه بودن [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۳۰.</ref>. | *بهمعنای چشمداشت [[گشایش]] گرههای زندگی از جانب [[خداوند]] است<ref>معارف و معاریف، ج ۲، ص ۴۷۸.</ref>. در اصطلاح به معنای چشمبهراه بودن [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۳۰.</ref>. | ||
==انتظار در چشم به راه== | ==انتظار در چشم به راه== | ||
*"[[انتظار]]"؛ یعنی "چشم داشتن" و "چشم به راه بودن"<ref>ر.ک: دهخدا، علی اکیر، لغت نامه، ۱۵ ج، چاپ اول از دوره جدید؛ تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳. کلمه "انتظاره"؛ فرهنگ فارسی معین، کلمه "انتظار".</ref>. [[انتظار]] در لغت به معنای چشمداشتن یک تحول، یک رویداد خوب و یک [[گشایش]] یا چشم به راه بودن آیندهای مطلوب، عزیزی سفر کرده، آمدن انسانی دستگیر و... به کار میرود. به این معنا، [[انتظار]] مفهومی است که با نهاد همه [[انسانها]] عجین شده است و میتوان گفت همه [[انسانها]] به نوعی منتظرند. به بیان دیگر، [[انتظار]] با [[امید]] به [[آینده]]، همزاد [[انسان]] است و اگر [[امید]] به [[آینده]] را از او بگیرند، سرنوشتی جز سکون، رکود، [[مرگ]] و [[تباهی]] نخواهد داشت. از همین رو، در [[کلام]] [[نورانی]] [[پیامبر گرامی اسلام]] آمده است: [[امید]] برای [[امت]] من مایه [[رحمت]] است و اگر [[امید]] نبود، هیچ مادری، فرزندش را شیر نمیداد و هیج باغبانی درختی نمیکاشت<ref>بحارالأنوار، ج ۷۷، ص ۱۷۳، ح ۸.</ref>. همچنین حکایت شده است که روزی [[عیسی]] {{ع}} نشسته بود و پیرمردی با بیل، زمینی را شیار میکرد. [[عیسی]] فرمود: "بار خدایا! [[امید]] ([[آرزو]]) را از او برگیر." آن پیر در دم، بیل را به کناری انداخت و دراز کشید. ساعتی گذشت و [[عیسی]] گفت: "بار خدایا! [[امید]] را به او بازگردان". بی درنگ آن پیر برخاست و شروع به کار کرد<ref>ورام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بیتا، ج ۱، ص ۲۷۲؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ۱۵ ج، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۸۴، ح ۶۷۵.</ref>.(...) [[انسان]] هر دوره از [[عمر]] خود را به [[امید]] رسیدن به دوره بعدی پشت سر میگذارد و لحظه لحظه [[زندگی]] او با [[امید]] همراه است. [[کودکی]] که تازه به دبستان پاگذاشته است، به [[امید]] رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران [[آموزش]] ابتدایی درس میخواند و تلاش میکند. همین [[کودک]] دوران [[راهنمایی]] را با [[امید]] رسیدن به دوران دبیرستان سپری میکند و دوران دبیرستان را با این [[امید]] که روزی به [[دانشگاه]] راه یابد، پشت سر میگذارد. وقتی همین [[کودک]] دیروز و [[جوان]] امروز وارد [[دانشگاه]] میشود، امیدهای تازه به او توش و [[توان]] میدهد و به زندگیاش معنا میبخشد؛ [[امید]] رسیدن به [[جایگاه]] مطلوب [[اجتماعی]]، [[تشکیل خانواده]]، داشتن [[فرزند]] و مانند آن. پس از [[تشکیل خانواده]] و به [[دنیا]] آمدن [[فرزندان]]، همه امیدها و آرزوهای [[انسان]] متوجه [[پیشرفت]] و ارتقای فرزندانش میشود و به این ترتیب، حکایت پایانناپذیر [[امید]] به [[آینده]]، تا آستانه [[مرگ]]، [[انسان]] را [[همراهی]] میکند. ناگفته نماند [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار]] تحقق فردای بهتر، در یکی از ویژگیهای فطری [[انسان]]؛ یعنی کمالجویی او ریشه دارد. [[انسان]] همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قلههای [[پیشرفت]] و ترقی است و این انگیزه در همه [[انسانها]] با تفاوتهایی در سطح کمال مورد نظر و [[میزان]] تلاش برای رسیدن به کمال مطلوب، وجود دارد. در هر حال، [[انتظار]] و چشم به راه [[آینده]] بودن، شعلهای است در وجود [[انسان]] که هرچه فروزانتر و پر فروغتر باشد، تحرک و [[پویایی]] او نیز بیشتر خواهد بود. برعکس، هر چه این شعله به سردی و خاموشی بگراید، تلاش و فعالیت [[انسان]] نیز [[کاستی]] میپذیرد تا آنجا که او به موجودی سرد، بیروح، بینشاط، گوشهگیر و بیتحرک تبدیل میشود. در روانشناسی، به این حالت "افسردگی" میگویند، شدت و [[ضعف]] و زمینههای به وجود آمدن افسردگی در افراد گوناگون، متفاوت است، ولی عامل آن در هر حال چیزی جز خشکیدن نهال [[امید]] در وجود [[انسان]] نیست، با توجه به اهمیت و نقش اساسی [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار فرج]] در [[زندگی]] [[انسانها]]، [[مکتب اسلام]] کوشیده است با تقویت این [[روحیه]]، تلاش و سرزندگی [[مسلمانان]] را در [[جوامع اسلامی]] به نهایت درجه برساند و آنها را در هر زمان، پویا و پایدار نگه دارد<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۴۳.</ref>. | *"[[انتظار]]"؛ یعنی "چشم داشتن" و "چشم به راه بودن"<ref>ر.ک: دهخدا، علی اکیر، لغت نامه، ۱۵ ج، چاپ اول از دوره جدید؛ تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳. کلمه "انتظاره"؛ فرهنگ فارسی معین، کلمه "انتظار".</ref>. [[انتظار]] در لغت به معنای چشمداشتن یک تحول، یک رویداد خوب و یک [[گشایش]] یا چشم به راه بودن آیندهای مطلوب، عزیزی سفر کرده، آمدن انسانی دستگیر و... به کار میرود. به این معنا، [[انتظار]] مفهومی است که با نهاد همه [[انسانها]] عجین شده است و میتوان گفت همه [[انسانها]] به نوعی منتظرند. به بیان دیگر، [[انتظار]] با [[امید]] به [[آینده]]، همزاد [[انسان]] است و اگر [[امید]] به [[آینده]] را از او بگیرند، سرنوشتی جز سکون، رکود، [[مرگ]] و [[تباهی]] نخواهد داشت. از همین رو، در [[کلام]] [[نورانی]] [[پیامبر گرامی اسلام]] آمده است: [[امید]] برای [[امت]] من مایه [[رحمت]] است و اگر [[امید]] نبود، هیچ مادری، فرزندش را شیر نمیداد و هیج باغبانی درختی نمیکاشت<ref>بحارالأنوار، ج ۷۷، ص ۱۷۳، ح ۸.</ref>. همچنین حکایت شده است که روزی [[عیسی]] {{ع}} نشسته بود و پیرمردی با بیل، زمینی را شیار میکرد. [[عیسی]] فرمود: "بار خدایا! [[امید]] ([[آرزو]]) را از او برگیر." آن پیر در دم، بیل را به کناری انداخت و دراز کشید. ساعتی گذشت و [[عیسی]] گفت: "بار خدایا! [[امید]] را به او بازگردان". بی درنگ آن پیر برخاست و شروع به کار کرد<ref>ورام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بیتا، ج ۱، ص ۲۷۲؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ۱۵ ج، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۸۴، ح ۶۷۵.</ref>.(...) [[انسان]] هر دوره از [[عمر]] خود را به [[امید]] رسیدن به دوره بعدی پشت سر میگذارد و لحظه لحظه [[زندگی]] او با [[امید]] همراه است. [[کودکی]] که تازه به دبستان پاگذاشته است، به [[امید]] رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران [[آموزش]] ابتدایی درس میخواند و تلاش میکند. همین [[کودک]] دوران [[راهنمایی]] را با [[امید]] رسیدن به دوران دبیرستان سپری میکند و دوران دبیرستان را با این [[امید]] که روزی به [[دانشگاه]] راه یابد، پشت سر میگذارد. وقتی همین [[کودک]] دیروز و [[جوان]] امروز وارد [[دانشگاه]] میشود، امیدهای تازه به او توش و [[توان]] میدهد و به زندگیاش معنا میبخشد؛ [[امید]] رسیدن به [[جایگاه]] مطلوب [[اجتماعی]]، [[تشکیل خانواده]]، داشتن [[فرزند]] و مانند آن. پس از [[تشکیل خانواده]] و به [[دنیا]] آمدن [[فرزندان]]، همه امیدها و آرزوهای [[انسان]] متوجه [[پیشرفت]] و ارتقای فرزندانش میشود و به این ترتیب، حکایت پایانناپذیر [[امید]] به [[آینده]]، تا آستانه [[مرگ]]، [[انسان]] را [[همراهی]] میکند. ناگفته نماند [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار]] تحقق فردای بهتر، در یکی از ویژگیهای فطری [[انسان]]؛ یعنی کمالجویی او ریشه دارد. [[انسان]] همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قلههای [[پیشرفت]] و ترقی است و این انگیزه در همه [[انسانها]] با تفاوتهایی در سطح کمال مورد نظر و [[میزان]] تلاش برای رسیدن به کمال مطلوب، وجود دارد. در هر حال، [[انتظار]] و چشم به راه [[آینده]] بودن، شعلهای است در وجود [[انسان]] که هرچه فروزانتر و پر فروغتر باشد، تحرک و [[پویایی]] او نیز بیشتر خواهد بود. برعکس، هر چه این شعله به سردی و خاموشی بگراید، تلاش و فعالیت [[انسان]] نیز [[کاستی]] میپذیرد تا آنجا که او به موجودی سرد، بیروح، بینشاط، گوشهگیر و بیتحرک تبدیل میشود. در روانشناسی، به این حالت "افسردگی" میگویند، شدت و [[ضعف]] و زمینههای به وجود آمدن افسردگی در افراد گوناگون، متفاوت است، ولی عامل آن در هر حال چیزی جز خشکیدن نهال [[امید]] در وجود [[انسان]] نیست، با توجه به اهمیت و نقش اساسی [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار فرج]] در [[زندگی]] [[انسانها]]، [[مکتب اسلام]] کوشیده است با تقویت این [[روحیه]]، تلاش و سرزندگی [[مسلمانان]] را در [[جوامع اسلامی]] به نهایت درجه برساند و آنها را در هر زمان، پویا و پایدار نگه دارد<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۴۳.</ref>. |