بحث:سفیانی: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==سفیانی در فرهنگنامه آخرالزمان== *سفیانی مردی است از تبار بنی‌امیه و از ف...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص')
خط ۱۳: خط ۱۳:
*در [[حدیثی]] [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوحمزه ثمالی]] فرمود: به [[یقین]] سفیانی [[خروج]] خواهد کرد‌ و [[قائم]]{{ع}} نیز [[قیام]] می‌‌کند. در ابتدای روز [[صدایی از آسمان]] شنیده می‌‌شود که می‌‌گوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با [[علی]] و [[شیعیان]] [[علی]] است. به هنگام غروب نیز [[ابلیس]] ندا می‌‌کند و‌ می‌‌گوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با سفیانی و [[پیروان]] او می‌‌باشد. این ندا امتحانی سخت برای‌ [[اهل باطل]] خواهد بود و آنان با شنیدن این ندا به [[شک]] خواهند افتاد. در [[روایت]] دیگری‌ نظیر همین [[حدیث]] می‌‌فرماید: در پایان همان روز [[شیطان]] ندا می‌‌کند که [[حق]] با [[عثمان]] و‌ عثمانیان است؛ این ندا را هر کسی به زبان خود دریافت خواهد کرد<ref>کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲ و غیبت طوسی: ص ۲۶۶.</ref>. در [[روایت]] دیگری ذکر شده که [[مدینه]] به دست [[لشکر سفیانی]] خواهد افتاد، او در این‌ [[شهر]] جنایت‌های فراوانی می‌‌کند. [[زنان]] آبستن را دستگیر کرده و شکم آنها را با شمشیر‌ می‌‌شکافد و جنین آنها را نیز به [[قتل]] می‌‌رساند، [[مردم]] را با اره قطعه قطعه می‌‌کند و در‌ دیگ‌های بزرگ می‌‌جوشاند، بسیاری از [[مردم]] کشته می‌شوند و گروه زیادی نیز به‌ [[اسارت]] گرفته می‌‌شوند؛ [[قبر]] [[پیامبر]]{{صل}} و مکانی که [[گمان]] می‌‌رود [[قبر]] [[فاطمه]] زهرا‌{{س}} است را می‌‌شکافد و هر کسی که نام او [[محمد]] و [[فاطمه]] است به [[قتل]] می‌‌رساند و در‌ مقابل [[مسجدالنبی]] به دار می‌‌آویزد. سپس دریای [[غضب]] [[الهی]] به جوشش می‌‌آید و آنان را‌ به [[زمین]] فرو خواهد برد که [[تأویل]] این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ}}<ref>«و کاش آنگاه را می‌دیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته می‌شوند» سوره سبأ، آیه ۵۱.</ref>. یعنی از زیر پای خودشان گرفته‌ شده و به [[زمین]] فرو خواهند رفت<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[خروج سفیانی]] را این گونه بیان می‌‌کند: سفیانی در منطقه‌ای‌ بیابانی از [[دمشق]] به سر می‌‌برد که "وادی یابس" یعنی بیابان خشک نام دارد. او در خواب‌ است و دوبار با صدای شخصی که به او [[دستور]] [[قیام]] می‌‌دهد، بیدار می‌‌شود. اما وقتی‌ اطراف خود را می‌‌نگرد، شخصی را نمی‌بیند. در مرتبه سوم به او گفته می‌‌شود: برخیز‌ و پشت درب خانه‌ات را ببین. او برخاسته و به درب خانه می‌‌رود. گروهی را می‌‌بیند که‌ [[بیرق]] ([[جنگ]]) فراهم کرده‌اند، به سفیانی می‌‌گویند: ([[قیام]] کن) ما [[یاران]] تو خواهیم بود. [[پرچم]] آنان به گونه‌ای است که هر بیننده‌ای را به [[ترس]] و فرار وامی‌دارد. سفیانی با‌ سیصد و شصت نفر در [[دمشق]] [[قیام]] می‌‌کند.[[حاکم]] [[دمشق]] به مقابله با او برمی‌خیزد، اما‌ وقتی [[بیرق]] [[جنگ]] او را می‌‌بیند، پا به فرار می‌‌گذارد. پس از گذشت یک [[ماه]] تعداد یاران‌ سفیانی به سی هزار نفر می‌‌رسد و اکثراً از [[خویشاوندان]] مادری او هستند. نشانه قیام‌ سفیانی این است که روستایی به نام "[[حرستا]]" در [[زمین]] فرو خواهد رفت و دیوار غربی‌ [[مسجد دمشق]] فرو می‌‌ریزد. در پی [[قیام سفیانی]]، سه گروه دیگر نیز دست به شورش‌ می‌‌زنند. گروهی به [[فرماندهی]] [[أبقع]] از [[مصر]] و گروهی به سرکردگی [[أصهب]] از [[عربستان]] و‌ گروهی نیز از سوی [[غرب]] به [[فرماندهی]] مردی به نام أعرج که از [[قبیله]] "[[کنده]]" است. میان این چهار گروه یک سال [[جنگ]] ادامه پیدا خواهد کرد.سفیانی [[أبقع]] و [[أصهب]] را شکست‌ داده و از میدان به در می‌‌کند، ولی أعرج کندی به [[جنگ]] پراکنده در مناطق مختلف ادامه‌ می‌‌دهد و در طول پیشروی خود، مردها را می‌‌کشد و [[زنان]] را به [[اسارت]] می‌‌گیرد. أعرج‌ در نهایت به [[عربستان]] می‌‌رود و سفیانی در منطقه [[قیس]] با او به [[نبرد]] می‌‌پردازد و وی را‌ [[شکست]] می‌‌دهد و تمام اموالی را که به [[غنیمت]] گرفته است از او ستانده و تصاحب‌ می‌‌کند. سپس سفیانی به [[جنگ]] با [[ترک‌ها]] می‌‌رود و آنان را نیز [[شکست]] می‌‌دهد و پس از‌ آن به چپاول و [[فساد]] مشغول خواهد بود. او به [[بغداد]] نیز حمله خواهد کرد و بسیاری از‌ [[مردم]] [[بغداد]] را نیز به [[قتل]] خواهد رساند. سپس مردی از ماوراء‌النهر و آسیای میانه به‌ پامی‌خیزد که "حارث" نام دارد. پیشاپیش [[لشکر]] او مردی است به نام [[منصور]] که زمینه [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}} را فراهم می‌‌کند. بر [[مؤمنین]] [[واجب]] است که او را [[یاری]] کنند. در [[حدیث]] دیگری [[حذیفه]] از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[روایت]] می‌‌کند که سفیانی دو [[لشکر]] را‌ آماده کرده و به سوی [[بغداد]] و [[مدینه]] گسیل می‌‌دارد. در [[بغداد]] [[لشکر سفیانی]] سه هزار نفر‌ را کشته و بی‌حرمتی‌های فراوان مرتکب می‌‌شوند و سیصد نفر از مردان بنی‌العباس را به‌ [[قتل]] خواهد رساند و سپس به سوی [[شام]] باز می‌‌گردند؛ اما در میان راه لشکری از مؤمنینِ‌ [[کوفه]] به تعقیب ایشان می‌‌پردازند، پس از دو شب آنان به [[لشکر سفیانی]] می‌‌رسند و همه‌ را تار و مار می‌‌کنند، به گونه‌ای که هیچ یک از آنان [[باقی]] نخواهد ماند تا خبر را به‌ سفیانی برساند<ref>همان.</ref>.  
*در [[حدیثی]] [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوحمزه ثمالی]] فرمود: به [[یقین]] سفیانی [[خروج]] خواهد کرد‌ و [[قائم]]{{ع}} نیز [[قیام]] می‌‌کند. در ابتدای روز [[صدایی از آسمان]] شنیده می‌‌شود که می‌‌گوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با [[علی]] و [[شیعیان]] [[علی]] است. به هنگام غروب نیز [[ابلیس]] ندا می‌‌کند و‌ می‌‌گوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با سفیانی و [[پیروان]] او می‌‌باشد. این ندا امتحانی سخت برای‌ [[اهل باطل]] خواهد بود و آنان با شنیدن این ندا به [[شک]] خواهند افتاد. در [[روایت]] دیگری‌ نظیر همین [[حدیث]] می‌‌فرماید: در پایان همان روز [[شیطان]] ندا می‌‌کند که [[حق]] با [[عثمان]] و‌ عثمانیان است؛ این ندا را هر کسی به زبان خود دریافت خواهد کرد<ref>کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲ و غیبت طوسی: ص ۲۶۶.</ref>. در [[روایت]] دیگری ذکر شده که [[مدینه]] به دست [[لشکر سفیانی]] خواهد افتاد، او در این‌ [[شهر]] جنایت‌های فراوانی می‌‌کند. [[زنان]] آبستن را دستگیر کرده و شکم آنها را با شمشیر‌ می‌‌شکافد و جنین آنها را نیز به [[قتل]] می‌‌رساند، [[مردم]] را با اره قطعه قطعه می‌‌کند و در‌ دیگ‌های بزرگ می‌‌جوشاند، بسیاری از [[مردم]] کشته می‌شوند و گروه زیادی نیز به‌ [[اسارت]] گرفته می‌‌شوند؛ [[قبر]] [[پیامبر]]{{صل}} و مکانی که [[گمان]] می‌‌رود [[قبر]] [[فاطمه]] زهرا‌{{س}} است را می‌‌شکافد و هر کسی که نام او [[محمد]] و [[فاطمه]] است به [[قتل]] می‌‌رساند و در‌ مقابل [[مسجدالنبی]] به دار می‌‌آویزد. سپس دریای [[غضب]] [[الهی]] به جوشش می‌‌آید و آنان را‌ به [[زمین]] فرو خواهد برد که [[تأویل]] این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ}}<ref>«و کاش آنگاه را می‌دیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته می‌شوند» سوره سبأ، آیه ۵۱.</ref>. یعنی از زیر پای خودشان گرفته‌ شده و به [[زمین]] فرو خواهند رفت<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[خروج سفیانی]] را این گونه بیان می‌‌کند: سفیانی در منطقه‌ای‌ بیابانی از [[دمشق]] به سر می‌‌برد که "وادی یابس" یعنی بیابان خشک نام دارد. او در خواب‌ است و دوبار با صدای شخصی که به او [[دستور]] [[قیام]] می‌‌دهد، بیدار می‌‌شود. اما وقتی‌ اطراف خود را می‌‌نگرد، شخصی را نمی‌بیند. در مرتبه سوم به او گفته می‌‌شود: برخیز‌ و پشت درب خانه‌ات را ببین. او برخاسته و به درب خانه می‌‌رود. گروهی را می‌‌بیند که‌ [[بیرق]] ([[جنگ]]) فراهم کرده‌اند، به سفیانی می‌‌گویند: ([[قیام]] کن) ما [[یاران]] تو خواهیم بود. [[پرچم]] آنان به گونه‌ای است که هر بیننده‌ای را به [[ترس]] و فرار وامی‌دارد. سفیانی با‌ سیصد و شصت نفر در [[دمشق]] [[قیام]] می‌‌کند.[[حاکم]] [[دمشق]] به مقابله با او برمی‌خیزد، اما‌ وقتی [[بیرق]] [[جنگ]] او را می‌‌بیند، پا به فرار می‌‌گذارد. پس از گذشت یک [[ماه]] تعداد یاران‌ سفیانی به سی هزار نفر می‌‌رسد و اکثراً از [[خویشاوندان]] مادری او هستند. نشانه قیام‌ سفیانی این است که روستایی به نام "[[حرستا]]" در [[زمین]] فرو خواهد رفت و دیوار غربی‌ [[مسجد دمشق]] فرو می‌‌ریزد. در پی [[قیام سفیانی]]، سه گروه دیگر نیز دست به شورش‌ می‌‌زنند. گروهی به [[فرماندهی]] [[أبقع]] از [[مصر]] و گروهی به سرکردگی [[أصهب]] از [[عربستان]] و‌ گروهی نیز از سوی [[غرب]] به [[فرماندهی]] مردی به نام أعرج که از [[قبیله]] "[[کنده]]" است. میان این چهار گروه یک سال [[جنگ]] ادامه پیدا خواهد کرد.سفیانی [[أبقع]] و [[أصهب]] را شکست‌ داده و از میدان به در می‌‌کند، ولی أعرج کندی به [[جنگ]] پراکنده در مناطق مختلف ادامه‌ می‌‌دهد و در طول پیشروی خود، مردها را می‌‌کشد و [[زنان]] را به [[اسارت]] می‌‌گیرد. أعرج‌ در نهایت به [[عربستان]] می‌‌رود و سفیانی در منطقه [[قیس]] با او به [[نبرد]] می‌‌پردازد و وی را‌ [[شکست]] می‌‌دهد و تمام اموالی را که به [[غنیمت]] گرفته است از او ستانده و تصاحب‌ می‌‌کند. سپس سفیانی به [[جنگ]] با [[ترک‌ها]] می‌‌رود و آنان را نیز [[شکست]] می‌‌دهد و پس از‌ آن به چپاول و [[فساد]] مشغول خواهد بود. او به [[بغداد]] نیز حمله خواهد کرد و بسیاری از‌ [[مردم]] [[بغداد]] را نیز به [[قتل]] خواهد رساند. سپس مردی از ماوراء‌النهر و آسیای میانه به‌ پامی‌خیزد که "حارث" نام دارد. پیشاپیش [[لشکر]] او مردی است به نام [[منصور]] که زمینه [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}} را فراهم می‌‌کند. بر [[مؤمنین]] [[واجب]] است که او را [[یاری]] کنند. در [[حدیث]] دیگری [[حذیفه]] از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[روایت]] می‌‌کند که سفیانی دو [[لشکر]] را‌ آماده کرده و به سوی [[بغداد]] و [[مدینه]] گسیل می‌‌دارد. در [[بغداد]] [[لشکر سفیانی]] سه هزار نفر‌ را کشته و بی‌حرمتی‌های فراوان مرتکب می‌‌شوند و سیصد نفر از مردان بنی‌العباس را به‌ [[قتل]] خواهد رساند و سپس به سوی [[شام]] باز می‌‌گردند؛ اما در میان راه لشکری از مؤمنینِ‌ [[کوفه]] به تعقیب ایشان می‌‌پردازند، پس از دو شب آنان به [[لشکر سفیانی]] می‌‌رسند و همه‌ را تار و مار می‌‌کنند، به گونه‌ای که هیچ یک از آنان [[باقی]] نخواهد ماند تا خبر را به‌ سفیانی برساند<ref>همان.</ref>.  
*[[امام صادق]]{{ع}} به [[سدیر]] صیرفی فرمود: در [[شام]] سه گروه دست به [[شورش]] می‌‌زنند. سردمدار این سه گروه [[حسینی]]، [[اموی]] و [[قیس]] خواهد بود. سپس سفیانی [[قیام]] کرده و همه‌ آنان را تار و مار می‌‌کند و به کلی نابودشان می‌‌سازد<ref>نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۲.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: زمانی که دیدید [[خورشید]] از موقع ظهر تا هنگام عصر از‌ جابجایی بازایستاد و مردی تا سینه در میان قرص [[خورشید]] هویدا شد و خود را به طور‌ کامل معرفی نمود، پس زمان نابودی سفیانی و [[پیروان]] او و [[بنی‌امیه]] فرارسیده است<ref>اثبات الهداة: ج ۳، ص ۷۳۲.</ref>. در [[حدیثی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] شده: زمانی که [[زوراء]] ([[بغداد]]) دوباره پایتخت‌ شود و [[حکومتی]] با مجلس [[شورا]] و [[رأی]] [[اکثریت]] در آن تشکیل شود، سفیانی [[قیام]] خواهد‌ کرد. او نه [[ماه]] به [[جنگ و کشتار]] می‌‌پردازد، جنگ‌های او عذابی سخت برای [[مردم]] خواهد‌ بود. [[مصر]]، [[زوراء]] ([[بغداد]])، [[کوفه]] و واسط<ref>یکی از استان‌های مرکزی عراق است.</ref> از جنگ‌های او آسیب‌های جدی خواهند دید. واسط را با [[خاک]] یکسان خواهد کرد و هیچ کسی را زنده [[باقی]] نخواهد گذاشت. قحطی‌ بر [[مردم]] مسلط شده و [[غذا]] نایاب می‌‌شود. بارش [[باران]] کم شده و گیاهان نیز خشک‌ می‌‌شوند و نمی‌رویند. سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} با [[بیرق]] [[هدایت]] برای [[راهنمایی]] [[بشر]] (به‌ سوی [[سعادت]] و [[نجات]]) [[قیام]] خواهد کرد<ref>ملاحم: ص ۱۳۴.</ref>. [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} در پیشروی‌های خود به سوی [[فلسطین]] می‌‌روند. جایی که‌ سفیانی و [[لشکر]] او اردو زده‌اند. در پی مذاکره‌ای که بین سفیانی و [[حضرت مهدی]]{{ع}} رخ می‌‌دهد، سفیانی محکوم شده و ناچار به پذیرش [[حق]] می‌‌شود و [[توبه]] نموده و با‌ [[حضرت]] [[بیعت]] می‌‌کند. اما به [[وسوسه]] سران [[سپاه]] خود دوباره [[پیمان‌شکنی]] می‌‌کند و به‌ [[جنگ]] با [[حضرت]] برمی‌خیزد و همین [[جنگ]] منجر به [[شکست]] او و سپاهیانش شده و‌ سفیانی در این [[جنگ]] کشته می‌‌شود و به دار آویخته می‌‌شود<ref>موعود نامه: ص ۲۹۵ و معجم احادیث الامام مهدی{{ع}}: ج ۲، ص ۳۱۶.</ref>.  
*[[امام صادق]]{{ع}} به [[سدیر]] صیرفی فرمود: در [[شام]] سه گروه دست به [[شورش]] می‌‌زنند. سردمدار این سه گروه [[حسینی]]، [[اموی]] و [[قیس]] خواهد بود. سپس سفیانی [[قیام]] کرده و همه‌ آنان را تار و مار می‌‌کند و به کلی نابودشان می‌‌سازد<ref>نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۲.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: زمانی که دیدید [[خورشید]] از موقع ظهر تا هنگام عصر از‌ جابجایی بازایستاد و مردی تا سینه در میان قرص [[خورشید]] هویدا شد و خود را به طور‌ کامل معرفی نمود، پس زمان نابودی سفیانی و [[پیروان]] او و [[بنی‌امیه]] فرارسیده است<ref>اثبات الهداة: ج ۳، ص ۷۳۲.</ref>. در [[حدیثی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] شده: زمانی که [[زوراء]] ([[بغداد]]) دوباره پایتخت‌ شود و [[حکومتی]] با مجلس [[شورا]] و [[رأی]] [[اکثریت]] در آن تشکیل شود، سفیانی [[قیام]] خواهد‌ کرد. او نه [[ماه]] به [[جنگ و کشتار]] می‌‌پردازد، جنگ‌های او عذابی سخت برای [[مردم]] خواهد‌ بود. [[مصر]]، [[زوراء]] ([[بغداد]])، [[کوفه]] و واسط<ref>یکی از استان‌های مرکزی عراق است.</ref> از جنگ‌های او آسیب‌های جدی خواهند دید. واسط را با [[خاک]] یکسان خواهد کرد و هیچ کسی را زنده [[باقی]] نخواهد گذاشت. قحطی‌ بر [[مردم]] مسلط شده و [[غذا]] نایاب می‌‌شود. بارش [[باران]] کم شده و گیاهان نیز خشک‌ می‌‌شوند و نمی‌رویند. سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} با [[بیرق]] [[هدایت]] برای [[راهنمایی]] [[بشر]] (به‌ سوی [[سعادت]] و [[نجات]]) [[قیام]] خواهد کرد<ref>ملاحم: ص ۱۳۴.</ref>. [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} در پیشروی‌های خود به سوی [[فلسطین]] می‌‌روند. جایی که‌ سفیانی و [[لشکر]] او اردو زده‌اند. در پی مذاکره‌ای که بین سفیانی و [[حضرت مهدی]]{{ع}} رخ می‌‌دهد، سفیانی محکوم شده و ناچار به پذیرش [[حق]] می‌‌شود و [[توبه]] نموده و با‌ [[حضرت]] [[بیعت]] می‌‌کند. اما به [[وسوسه]] سران [[سپاه]] خود دوباره [[پیمان‌شکنی]] می‌‌کند و به‌ [[جنگ]] با [[حضرت]] برمی‌خیزد و همین [[جنگ]] منجر به [[شکست]] او و سپاهیانش شده و‌ سفیانی در این [[جنگ]] کشته می‌‌شود و به دار آویخته می‌‌شود<ref>موعود نامه: ص ۲۹۵ و معجم احادیث الامام مهدی{{ع}}: ج ۲، ص ۳۱۶.</ref>.  
*[[ظهور]] [[حضرت]] صحنه آزمایش‌های گوناگون برای افراد است. زمانی که [[حق]] و [[باطل]] [[آشکار]] می‌‌شوند، و موقع جدایی این دو گروه فرامی رسد، افراد زیادی [[باطن]] مخفی خود‌ را [[آشکار]] می‌‌کنند، گروهی ظاهرِ منافق‌گونه خود را کنار می‌‌گذارند و [[کفر]] درونی خود را‌ [[آشکار]] می‌‌کنند و گروهی نیز با دیدن [[نور]] [[هدایت]]، دست از [[ظلمت]] شسته و به سوی‌ [[روشنایی]] خواهند آمد. زمانی که دو [[لشکر سفیانی]] و [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} روبروی هم قرار می‌‌گیرند برخی از [[یاران حضرت مهدی]]{{ع}} که به صورت ظاهری به [[حضرت]] [[ایمان]] آورده بودند و‌ در [[لشکر]] آن [[حضرت]] به سر می‌‌بردند، دست از [[ایمان]] شسته و به [[لشکر سفیانی]] ملحق‌ می‌‌شوند. گروهی از [[سپاه سفیانی]] نیز با دیدن [[امام مهدی]]{{ع}}، به [[نور]] [[هدایت]] ایشان، دیده بصیرتشان بنا شده و به [[لشکر حق]] ملحق می‌‌شوند. این روز را در [[روایات]] روز "[[إبدال]]" یعنی روز تبدیل شدن گروهی از [[حق]] به [[باطل]] و از [[باطل]] به [[حق]] نامگذاری شده است<ref>بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۲۴.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]] صفحه ۳۵۴.</ref>.
*[[ظهور]] [[حضرت]] صحنه آزمایش‌های گوناگون برای افراد است. زمانی که [[حق]] و [[باطل]] [[آشکار]] می‌‌شوند، و موقع جدایی این دو گروه فرامی رسد، افراد زیادی [[باطن]] مخفی خود‌ را [[آشکار]] می‌‌کنند، گروهی ظاهرِ منافق‌گونه خود را کنار می‌‌گذارند و [[کفر]] درونی خود را‌ [[آشکار]] می‌‌کنند و گروهی نیز با دیدن [[نور]] [[هدایت]]، دست از [[ظلمت]] شسته و به سوی‌ [[روشنایی]] خواهند آمد. زمانی که دو [[لشکر سفیانی]] و [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} روبروی هم قرار می‌‌گیرند برخی از [[یاران حضرت مهدی]]{{ع}} که به صورت ظاهری به [[حضرت]] [[ایمان]] آورده بودند و‌ در [[لشکر]] آن [[حضرت]] به سر می‌‌بردند، دست از [[ایمان]] شسته و به [[لشکر سفیانی]] ملحق‌ می‌‌شوند. گروهی از [[سپاه سفیانی]] نیز با دیدن [[امام مهدی]]{{ع}}، به [[نور]] [[هدایت]] ایشان، دیده بصیرتشان بنا شده و به [[لشکر حق]] ملحق می‌‌شوند. این روز را در [[روایات]] روز "[[إبدال]]" یعنی روز تبدیل شدن گروهی از [[حق]] به [[باطل]] و از [[باطل]] به [[حق]] نامگذاری شده است<ref>بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۲۴.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۳۵۴.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۶ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۵

سفیانی در فرهنگنامه آخرالزمان

  1. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، صص ۳۶۵ ـ ۳۴۹.
  2. بحار الانوار: ج ۵۲، صص ۲۲۲ ـ ۲۱۷.
  3. ر.ک: شعیب بن صالح‌.
  4. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۴۹ و بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.
  5. بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۲۰۵.
  6. همان. البته در بعضی روایات از نه ماه و سیزده ماه نیز یاد شده است.
  7. بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۰.
  8. غیبت نعمانی: ص ۳۰۰.
  9. غیبت طوسی: ص ۲۷۳.
  10. غیبت نعمانی: ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲.
  11. قرقیسا شهری است در نزدیکی فرات. ر.ک: قرقیسا.
  12. غیبت نعمانی: ص ۲۷۹، ۲۳۱ و بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۵۱. ر.ک: قرقیسا، خراسان.
  13. بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۹.
  14. بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۵۰.
  15. غیبت نعمانی: ص ۳۰۶.
  16. ملاحم: ص ۵۰ ـ ۴۵ و ۱۵۰.
  17. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۵۸.
  18. بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.
  19. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۱.
  20. همان.
  21. الزام الناصب: ج ۲، ص ۲۵۹.
  22. کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲ و غیبت طوسی: ص ۲۶۶.
  23. «و کاش آنگاه را می‌دیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته می‌شوند» سوره سبأ، آیه ۵۱.
  24. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۳.
  25. همان.
  26. نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۲.
  27. اثبات الهداة: ج ۳، ص ۷۳۲.
  28. یکی از استان‌های مرکزی عراق است.
  29. ملاحم: ص ۱۳۴.
  30. موعود نامه: ص ۲۹۵ و معجم احادیث الامام مهدی(ع): ج ۲، ص ۳۱۶.
  31. بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۲۴.
  32. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۳۵۴.