ابوطالب: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | * [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | ||
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']] | * [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']] | ||
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۶ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۰۸
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابوطالب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
نسب
- ابوطالب، عبدمناف عمران بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف قرشی، پدر امام علی(ع) و از بزرگان مکه بود که در سال ۵۳۵ م، یعنی ۳۵ سال پیش از تولد پیامبر(ص) و ۷۵ سال قبل از بعثت ایشان در مکه به دنیا آمد[۱]. وی را از آن جهت که نخستین فرزندش، طالب نام داشت، ابوطالب نامیدند که به همین کنیه نیز مشهور است. پدرش عبدالمطلب نیز از بزرگان با نفوذ مکه به شمار میرفت، و مادرش فاطمه، دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بود[۲].
- همسر ابوطالب، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است که با ابوطالب در جد خود "هاشم" مشترکاند. این بانوی بزرگوار، از نخستین زنانی بود که اسلام آورد و با رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد. وی به منزله مادر پیامبر(ص) بود. وقتی که فاطمه بنت اسد در سال پنجم هجری[۳] از دنیا رفت، پیامبر او را با پیراهن خود کفن کرد و هنگام دفن، او را مادر خود خواند و برایش دعا کرد[۴]. او مادر امام علی(ع) و اول بانوی هاشمی است که به ازدواج یک هاشمی دیگر درآمد[۵][۶].
- از فرزندان مشهور ابوطالب میتوان به طالب، عقیل، جعفر و حضرت علی(ع) و از دختران او به امهانی اشاره کرد[۷]. ابوطالب مانند بیشتر رؤسای قریش، مردی تاجر و سخاوتش بین اهل مکه معروف و مشهور بود[۸][۹].
- همچنین درباره ابوطالب باید گفت که او مقام بسیار والایی نزد اهل مکه داشته است؛ به گونهای که وی را در اختلافات خود حکم و قاضی قرار میدادند؛ زیرا از روی انصاف و عدالت حکم میکرد. گفتهاند ابوطالب در عصر جاهلیت، نخستین کسی بود که سوگند را برای اولیای دم بنا نهاد، و این روش بعدها جزء سنت و حقوق اسلامی شد[۱۰] و آن را با عنوان "قسامه" میشناسند.
- با اینکه ابوطالب، مردی تاجر بود و از سخاوتمندان قریش به شمار میرفت، در دورانی که خشکسالی همه جا را فراگرفته بود، برای تأمین آب زائران خانه خدا با مشکل روبه رو شد؛ از اینرو، برای رفع آن، دو سال پیاپی، مجموعاً ۲۴۰۰۰ درهم از برادرش، عباس قرض گرفت. ابوطالب در سال سوم و در پی توانایی در بازپرداخت بدهیاش مجبور شد سقایت حجاج را به عباس واگذار کند[۱۱]؛ سقایت، منصبی بود که عبدالمطلب در روزهای پایانی عمر خود برای او تعیین کرده بود[۱۲][۱۳].
زندگینامه ابوطالب
- عبد مناف بن عبد المطلب، مشهور به ابوطالب، یکی از ده فرزند عبدالمطلب است[۱۴]. عبد المطلب، چهرۀ برجستۀ قریش است. او در میان قریش از جایگاهی والا و منزلتی عظیم برخوردار بود. ابوطالب عموی حضرت محمد(ص) پدر ارجمند حضرت علی(ع) که نامش عمران بود[۱۵] پس از پدر این جایگاه والا و مکانت ارجمند اجتماعی را از آنِ خود ساخت[۱۶]. ابوطالب افزون بر مناصب و موقعیت والای اجتماعی که داشت، از قریحۀ شاعری نیز برخوردار بود. اشعار او به لحاظ تاریخی و اجتماعی مورد توجه ادبا و ادبپژوهان قرار گرفته است. بسیاری از اشعار منصوب به ابوطالب در مدح پیامبر و دین اسلام سروده شده است[۱۷]. ابوطالب انسانی سخاوتپیشه و عادل بود بهگونهای که مکّیان در موارد اختلاف او را به حکمیّت و داوری برمیگزیدند. او نخستین کسی است که در دوران جاهلیّت آیین سوگند و شهادت اولیای دم را پایه گذاشت و بعدها این سنت جزء قوانین حقوق اسلامی قرار گرفت[۱۸].
- خانوادۀ ابوطالب، نخستین خانوادهای است که در آن هر دو زوج، هاشمی هستند[۱۹]. ابوطالب سه سال پیش از هجرت پیامبر به مدینه در سن هشتاد و اندی درگذشت و در مکه به خاک سپرده شد. مرگ وی، برای پیامبر بسیار سنگین بود چراکه یکی از مهمترین حامیان خود را از دست داده بود. درّهای که در مکه، محل محاصرۀ چندین سالۀ مسلمانان بود (شعب ابیطالب) و قبرستانی که هماکنون نیز در مکه وجود دارد (قبرستان ابوطالب) به نام آن مرد بزرگ است. عقیل و جعفر، پسران دیگر او بودند و همسرش، بانوی بزرگوار، "فاطمه بنت اسد" بود[۲۰]. پیامبر خدا(ص) سال از دست دادن او را به عنوان فقدان قویترین پشتیبان، سال حزن و اندوه نامید و پس از آن نتوانست در مکّه بماند و مقدّمات هجرت به مدینه را فراهم آورد[۲۱]. روایت شده است پیامبر اندکی پس از ارتحال ابوطالب، وارد خانه شد. ابوطالب را در پارچهای پیچیده بودند. پیامبر با عمویش اینگونه سخن گفت: «ای عمو، مرا که یتیم بودم سرپرستی کردی در کوچکی پرورشم دادی و در بزرگی یاریام کردی. خداوند از جانب من به تو پاداش خیر دهد» آنگاه به امام علی(ع) فرمان داد که پدرش را غسل دهد[۲۲].
رابطه ابوطالب و پیامبر(ص)
- درباره ارتباط ابوطالب و رسول الله(ص) میتوان سخن را از هنگام مرگ عبدالمطلب (م ۸ عامالفیل / ۵۷۸ م) آغاز کرد. هنگامی که عبدالمطلب در جمع فرزندان، وصیت و مناصبی را که عهدهدار بود، بین فرزندانش تقسیم میکرد[۲۳]، کفالت محمد(ص) را که تا هشت سالگی، او خود به عهده گرفته بود، به عهده ابوطالب گذاشت. وی از همان زمان تا پایان عمر، سرپرستی و حمایت از رسول خدا(ص) را به عهده گرفت[۲۴][۲۵].
- ابوطالب با همه وجود به پیامبر(ص) محبت میورزید؛ او را از خود جدا نمیکرد و حتی در یکی از سفرهای تجاری شام، وی را نیز با خود همراه کرد[۲۶]. محبت ابوطالب به آن حضرت در ازدواج ایشان نیز نمایان بود. او همراه با عدهای از بزرگان قریش به خواستگاری خدیجه رفت و خود نیز ولیمة عروسی را داد[۲۷].
- در مقابل، رسول خدا(ص) نیز تلاش میکرد خوبیهای عموی خود را جبران کند. او در دوران خشکسالی مکه، زمانی که تنگدستی بر ابوطالب چیره شده بود، امام علی(ع)، از فرزندان ابوطالب را در خانه خود پذیرفت. آن حضرت در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به تربیت و تعلیم علی(ع) نیز پرداخت. در این میان، عباس، عموی دیگر پیامبر(ص) نیز جعفر، فرزند دیگر ابوطالب را به خانه خود برد تا او نیز از هزینههای ابوطالب بکاهد[۲۸].
- وقتی محمد به رسالت مبعوث شد، علی(ع) نیز اسلام را پذیرفت. ابوطالب، نه تنها با اسلام علی(ع) مخالفت نکرد، بلکه او را به همراهی پیامبر نیز فرمان داد و رسول خدا(ص) را از حمایت و پشتیبانی خود مطمئن ساخت[۲۹]. با این حال، خود، ایمان آوردن به حضرت را اظهار نکرد. علت آن را میتوان جایگاه و موقعیت ابوطالب در میان قریش، قبیله خود و اهل مکه دانست. شاید او بر این باور بوده است که ایمان به پیامبر(ص) و اظهار علنی، باعث از دست دادن پایگاه و جایگاهش در جامعه مکه میشود و راه آسیب زدن به وی و دین نوظهور او را هموار خواهد کرد. او خود در بیان علت اظهار نکردن ایمانش، سختی جدا شدن از دین آبا و اجدادی را مطرح میکند[۳۰][۳۱].
- ابوطالب همچنین در سفر مسلمانان به "حبشه" به حمایت از آنان پرداخت و شعری در مدح نجاشی، پادشاه آن سرزمین سرود[۳۲].
- در همین باره باید به مفقود شدن پیامبر(ص) و تصمیم ابوطالب به انتقام از سران قریش اشاره کرد. در این ماجرا که ابوطالب به گمان آنکه قریشیان، محمد را از میان بردهاند، تصمیم به قتل همه سران قریش گرفت[۳۳].
- از میان موارد متعدد حوادث مربوط به پیامبر(ص) و ابوطالب، میتوان به جریان یوم الانذار اشاره کرد. در جلسهای که محمد، اقوام و خویشان خود را مهمان کرد تا آنان را به دین اسلام دعوت کند، وقتی با مخالفت ابولهب، عموی خود روبهرو شد، ابوطالب به پا خواست و به بهترین شکل از رسول خدا(ص)دفاع کرد[۳۴].
- آن حضرت در طول سه سال دعوت مخفیانه، همواره از طرف ابوطالب پشتیبانی میشد و پس از آنکه رسالت خود را آشکار کرد نیز این چنین بود. زمانی که رسول الله(ص) مخالفت خود را با شیوه و آیین مشرکان، اظهار و بتها و افکار جاهلی آنان را انکار کرد، گروهی از سران مشرک مکه نزد ابوطالب رفتند و خواستار مقابله جدی با ایشان شدند. در این گروه که ابوسفیان، ابوجهل، ولید بن مغیره، عاص بن وائل و... حاضر بودند، ابوطالب با خوشرویی و ملایمت، آنان را آرام کرد[۳۵].
- مخالفان پیامبر، ابوطالب را بزرگترین مانع از بین بردن وی میدانستند، تلاش آنان در راضی کردن ابوطالب به اینکه او دست از حمایت محمد(ص) بردارد، آشکار است. مخالفان در این باره جلسات متعددی با ابوطالب گذاشتند؛ اما او پشتوانهای محکم برای آن حضرت به شمار میرفت[۳۶][۳۷].
- آنان پس از مدتی، آنگاه که نفوذ و انتشار اسلام و معنویت پیامبر(ص) را مشاهده کردند، بار دیگر به طور دستهجمعی و با افراد بیشتری نزد ابوطالب آمدند و اعتراض شدید خود را به وی اعلام کردند. مخالفان از اینکه ابوطالب به درخواست اولیهشان بیاعتنا بوده است و اینکه پیامبر(ص) هر آنچه میخواهد علیه بتان و عقایدشان میگوید سخت ناراحت بودند. ابوطالب نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او گفتگو کند. او در رویارویی با رسول خدا(ص) وقتی جریان ملاقات خود با مشرکان را بیان و در مقابل، عزم راسخ حضرت را در ادامه رسالت مشاهده کرد، قسم خورد که تا پایان عمر در این راه از پیامبر(ص)دفاع کند[۳۸]. او حتی شبهایی رسول الله(ص) را بیدار میکرد و پسرش علی(ع) را در بستر وی میخواباند؛ تا جای محمد شناخته نشود[۳۹][۴۰].
- دشمنان پیامبر(ص) تصور میکردند حمایت بیدریغ ابوطالب از آن حضرت به این سبب است که ابوطالب، سرپرستی محمد(ص) را به عهده داشته است؛ از اینرو، تصمیم گرفتند پسری زیبا و خوشرو را در مقابل رسول الله(ص) به ابوطالب بدهند. ابوطالب، وقتی از این موضوع با خبر شد، سخت برآشفت و آنان را از خود راند[۴۱].
- اسلام روز به روز در حال گسترش بود و مشرکان مکه که خطر را به طور جدی احساس میکردند، تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند. آنان وقتی با مخالفتهای شدید بزرگ هاشمیان روبهرو شدند، با خود پیمان بستند که از هرگونه روابط فردی و اجتماعی با بنیهاشم دوری کنند، و این امر سرآغاز محاصره سه ساله آنان در شعب ابیطالب شد[۴۲].
- افزون بر حمایت بیدریغ ابوطالب از محمد، اشعار برجا مانده از وی، گویای ایمان او به خداوند است. این اشعار در مدح پیامبر(ص) و دفاع از اسلام و تأیید مسلمانان و نیز برخی نکات دیگر است[۴۳][۴۴].
- سرانجام باید گفت که ابوطالب، به رسول اکرم(ص)ایمان داشت؛ اما اگر ایمان خود را ظاهر میکرد، همچون دیگر مسلمانان مکه، دیدگاه او درباره آن حضرت مشخص میشد، و او دیگر نمیتوانست در مقام سرپرست قبیله، حَکَم و داور مشرکان شود و از مقام شیخوخیت خود در حمایت از رسول خدا(ص) و یاری دین او سود جوید. ابوطالب، سرانجام پس از عمری فداکاری و ایثار در راه اسلام، در ۸۷ سالگی در مکه از دنیا رفت و در قبرستانی که بعدها نام ابوطالب را به خود گرفت دفن شد[۴۵][۴۶].
ابوطالب، اسلام و پیامبر اسلام(ص)
- ابوطالب پس از فوت عبدالمطلب، حامی و سرپرست برادرزادهاش حضرت محمّد (ص) شد[۴۷]. پیامبر از ۸ سالگی در خانۀ ابوطالب رشد کرد و پرورش یافت[۴۸]. شغل او مانند بیشتر بزرگان قریش تجارت بود و در سفرهای تجاری او را همراه خود میبرد و از وی مواظبت کامل میکرد؛ زیرا هم مقام والای برادرزاده را میدانست و هم از دشمنی دشمنان نسبت به آن حضرت باخبر بود. در یکی از سفرهای تجاری به شام، بحیرای راهب سیمای پیامبر را شناخت و او را به پیامبری بشارت داد[۴۹].
- ابوطالب پس از عبدالمطلب، صاحب منصب سقایت شد. او گرچه دارای منصب و مقام بود. اما فردی تنگدست و در عین حال منیعالطبع بود. از اینرو سرپرستی دو تن از فرزندانش، علی(ع) و جعفر را پیامبر (ص) و عباس، برادرش عهدهدار شدند. وقتی رسول خدا(ص) به نبوت مبعوث شد، حمایت ابوطالب یکی از قویترین پشتوانههای وی بود و همۀ توان او در راه محمد(ص) و دین او صرف شد هرچند صلاح نمیدید گرایش خود را به اسلام، علنی و اظهار کند، ولی در باطن به اسلام ایمان آورده بود؛ زیرا در صورت علنی کردن ایمان خویش دیگر نمیتوانست بهعنوان سرپرست قبیله و حاکم بین مشرکان از نفوذ خود در حمایت از دین نوپای اسلام بهره ببرد[۵۰]. در این زمینه گفته شده: "مغرضان چون نتوانستند دربارۀ فرزندش علی(ع) نقطۀ ضعف و عیبی بیابند به پدر او پرداختند و از طریق تشکیک در ایمان او خواستند علی(ع) را بیالایند در حالی که روحیات و باطن هرکس را از سخنان و سیره و زندگیش و نیز آنچه نزدیکان و بستگانش دربارۀ او میگویند بهتر میتوان شناخت"[۵۱].
- اشعار و کلمات ابوطالب و سخن دیگران دربارۀ وی و احادیثی که دربارۀ اوست بیانگر چهرۀ نورانی سیّد ابطح و بزرگ قریش است، همچنین تألیفاتی که دربارۀ اثبات ایمان او نگاشته شده همگی دال بر آن است که "ایمان ابوطالب" از مسلّمات اعتقادی شیعه و اهل بیت است[۵۲]. امام باقر(ع) فرمودند: "ابوطالب مسلمان و با ایمان از دنیا رفت"[۵۳][۵۴].
- جایگاه بلند اجتماعی ابوطالب در میان قریش و مردم مکه و حمایت بیدریغ او از پیامبر خدا(ص)، مانع اصلی آزار رساندن قریش به آن بزرگوار بود در محاصرۀ شعب ابوطالب آن بزرگوار، همراه پیامبر (ص) و مؤمنان بود و دشواریهای محاصرۀ اقتصادی را در کهنسالی به جان خرید و از حمایت پیامبر خدا تن نزد. ابوطالب، حقی بس بزرگ بر اسلام و مسلمانان در آن روزگار غربت دین دارد. آن بزرگوار پس از خروج از شِعب ابوطالب، زندگی را به درود گفت. با مرگ او و خدیجه(س)، پیامبر خدا (ص)، دو تن از حامیان استوار، صدیق و فداکارش را از دست داد و پس از آن، شکنجه و آزار مؤمنان به دست قریش، فزونی یافت[۵۵].
دفاع از ابوطالب
- از آنجا که مغرضان با ایجاد شک در ایمان وی یا در نسبت کفر دادن به او، قصد سست کردن پایههای اوّلیۀ اسلام یا ایجاد وهن و عیب دربارۀ حضرت امیر(ع) داشتهاند، عالمان دین به دفاع از کیان مذهب و اثبات پاک و مؤمن بودن دودمان و اجداد علی(ع) پرداخته و در این موضوع، کتابهایی تألیف کردهاند.
- در مقدمۀ کتاب "ایمان ابی طالب"[۵۶] نام ۳۷ کتاب از کهنترین زمانها تا عصر حاضر آورده شده که به این موضوع پرداخته است و همۀ اینها نوعی دفاع از ساحت امیر ولایت، علی بن ابی طالب(ع) است[۵۷]. اصبغ بن نباته میگوید: شنیدم امیرمؤمنان(ع) میفرماید: "به خدا سوگند، نه پدرم و نه جدم عبد المطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، هرگز بتی را نپرستیدند". به ایشان گفته شد: پس چه میپرستیدند؟ فرمود: "به سوی کعبه و بر دین ابراهیم، نماز میگزاردند و چنگزننده به آن بودند"[۵۸].
- اسحاق بن جعفر میگوید: به امام صادق(ع) گفته شد: آنان ادعا میکنند که ابوطالب، کافر بود. فرمود: "دروغ میگویند. چگونه کافر باشد و حال آنکه میگوید: آیا نمیدانید که ما محمد را پیامبری یافتیم همچون موسی که [نامش] در اولین کتاب، نگاشته شده است"؟! و در حدیثی دیگر آمده که فرمود: "چگونه ابوطالب کافر باشد و حال آنکه میگوید: بیگمان دانستند که فرزند ما دروغگو نیست. نزد ما توجهی به گفتههای یاوه نمیشود. روسپیدی که با روی او از ابر سپید، باران میطلبند، فریادرس یتیمان، نگاهدار بیوگان"[۵۹]؟!
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
پرسشهای وابسته
منابع
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- دانشنامه نهج البلاغه
- میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
پانویس
- ↑ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۲۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۵.
- ↑ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۳۰.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ نورالدین سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۳، ص۸۷.
- ↑ محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۵.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.
- ↑ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۵-۸۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹-۲۲۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۶.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۲۲.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۸.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۸۶.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۸۵.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۲۲.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۸.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۸۶.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷-۲۸.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۸-۸۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ عروة بن زبیر، مغازی رسول الله، ص۱۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۱.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۹۵. درباره ابوطالب همچنین ر. ک. به: گلشنی، عبدالکریم؛ دائرة العمارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ج۵، ص۶۱۹.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۹-۹۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۸۵.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۸۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸؛ دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۵ـ ۸۶.
- ↑ الغدیر، ج ۷ ص ۳۳۰.
- ↑ الغدیر، ج ۷ ص ۳۸۴.
- ↑ «مَاتَ أَبُو طَالِبِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مُسْلِماً مُؤْمِناً»؛ الغدیر، ج ۷ ص ۳۹۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۲۲.
- ↑ از مجموعۀ آثار شیخ مفید، چاپ کنگرۀ هزارۀ شیخ مفید.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸.
- ↑ «سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ ـ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ ـ یقولُ: وَاللهِ ما عَبَدَ أبی ولا جَدی عَبدُ المُطلِبِ ولا هاشِمٌ ولا عَبدُ مَنافٍ صَنَماً قَط! قیلَ لَهُ: فَما کانوا یعبُدونَ؟ قالَ: کانوا یصَلونَ إلَی البَیتِ عَلی دینِ إبراهیمَ (ع)، مُتَمَسکینَ بِهِ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص ۱۷۴، ح ۳۲.
- ↑ عن إسحاق بن جعفر عن الإمام الصادق(ع): «قیلَ لَهُ: إِنهُم یزعُمونَ أن أبا طالِبٍ کانَ کافِراً؟ فَقالَ: کذَبوا، کیفَ یکونُ کافِراً وهُوَ یقولُ: أ لَم تَعلَموا أنا وَجَدنا مُحَمداً نَبِیاً کموسی خُط فی أولِ الکتبِ"؛ وفی حَدیثٍ آخَرَ:" کیفَ یکونُ أبو طالِبٍ کافِراً وهُوَ یقولُ: لَقَد عَلِموا أن ابنَنا لا مُکذبٌ لَدَینا ولا یعبَأُ بِقِیلِ الأَباطِلِ / وأبیضُ یستَسقَی الغَمامُ بِوَجهِهِ ثِمالُ الیتامی عِصمَةٌ لِلأَرامِل»»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۴۸، ح ۲۹.
تبارنامه بنیهاشم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
تبارنامه پیامبر خاتم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|