بحث:ابوطالب
مقدمه
- پدر امام علی(ع)، ابوطالب، عموی بزرگوار و بزرگترین حامی و مدافع رسول خدا(ص) است. نام وی عبدمناف بن قصی بن کلاب و کنیه ایشان ابوطالب و وی، برادر عبدالله، پدر رسول خدا(ص) است. او سی و پنج سال قبل از ولادت پیامبر(ص) در مکه به دنیا آمد و بعد از رحلت پدرش، عبدالمطلب، ریاست قبیله قریش به او واگذار شد و سرپرستی رسول خدا(ص) را بر عهده گرفت و با علاقه شدیدی که به ایشان داشت همه همت خود را برای مراقبت از آن حضرت به کار گرفت به طوری که جز در کنار او نمیخوابید و هرگاه پیامبر(ص) از منزل خارج میشد همراه ایشان بود[۱]. بعد از بعثت پیامبر(ص) او همواره از ایشان حمایت کرد و تا زنده بود قریش نتوانست صدمهای بر ایشان وارد کند[۲].
- ابوطالب سه سال قبل از هجرت، در سال دهم بعثت و بعد از خروج رسول خدا(ص) و بنی هاشم از شعب ابوطالب، در حالی که بیش از هشتاد سال عمر داشت از دنیا رفت و پیامبر(ص) از شدت محبت به ابوطالب، سال وفات وی را "عام الحزن" نامید[۳].[۴]
مقدمه
- ابوطالب عموی حضرت محمد(ص) و پدر حضرت علی(ع). وی در زمان خویش، بزرگ قبیله قریش بود.
- پیامبر اسلام چون یتیم بود، در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفت. وقتی هم که آن حضرت به پیامبری برانگیخته شد، یکی از مدافعان نیرومند او بود. هر چند ابوطالب در دل به اسلام و حضرت محمّد(ص) ایمان آورده بود، امّا به جهت شرایط اجتماع، ایمان خویش را آشکار نمیکرد. وی در مدح پیامبر نیز اشعاری سروده است. ابوطالب سه سال پیش از هجرت پیامبر به مدینه، درگذشت و در مکه به خاک سپرده شد. مرگ وی، برای پیامبر بسیار سنگین بود، چرا که یکی از مهمترین حامیان خود را از دست داده بود.
- درّهای که در مکه، محل محاصره چندین ساله مسلمانان بود (شعب ابیطالب) و قبرستانی که هماکنون نیز در مکه وجود دارد (قبرستان ابوطالب) به نام آن مرد بزرگ است. عقیل و جعفر، پسران دیگر او بودند و همسرش، بانوی بزرگوار، "فاطمه بنت اسد" بود[۵].
ابوطالب سرپرست پیامبر
- پس از فوت عبدالمطلب، حامی و سرپرست برادرزادهاش حضرت محمّد(ص) شد و در سفرهای تجاری او را با خود همراه میبرد و از وی مواظبت کامل میکرد، چون هم مقام والای برادرزاده را میدانست، هم از دشمنی دشمنان نسبت به آن حضرت باخبر بود. وقتی رسول خدا(ص) به نبوت مبعوث شد، حمایت ابوطالب یکی از قویترین پشتوانههای وی بود و همۀ توان او در راه محمد(ص) و دین او صرف شد، هرچند صلاح نمیدید گرایش خود را به اسلام، علنی و اظهار کند، ولی در باطن به اسلام ایمان آورده بود و این از اشعار،[۶] عملکرد، مواضع و زندگی او آشکار است.
- پیامبر خدا(ص)، سال از دست دادن او را به عنوان فقدان قویترین پشتیبان، سال حزن و اندوه نامید و پس از آن نتوانست در مکّه بماند و مقدّمات هجرت به مدینه را فراهم آورد. علامه امینی در الغدیر،[۷] ایمان ابوطالب را مسلم میداند و مینویسد: مغرضان چون نتوانستند دربارۀ فرزندش علی(ع) نقطۀ ضعف و عیبی بیابند، به پدر او پرداختند و از طریق تشکیک در ایمان او خواستند علی(ع) را بیالایند، در حالی که روحیات و باطن هرکس را از سخنان و سیره و زندگیش و نیز آنچه نزدیکان و بستگانش دربارۀ او میگویند بهتر میتوان شناخت. آنگاه به نقل انبوهی از اشعار و کلمات ابوطالب و سخن دیگران دربارۀ وی و احادیثی که دربارۀ اوست میپردازد تا چهرۀ نورانی سیّد ابطح و بزرگ قریش را بنمایاند و به برشمردن تألیفاتی میپردازد که دربارۀ اثبات ایمان او نگاشته شده است و به نقل سخنانی از بزرگان دین اشاره میکند که "ایمان ابوطالب" را از مسلّمات اعتقادی شیعه و اهل بیت دانستهاند.[۸].
- امام باقر(ع) فرموده است: "ابوطالب مسلمان و با ایمان از دنیا رفت"[۹]. از آنجا که مغرضان با ایجاد شک در ایمان وی یا در نسبت کفر دادن به او، قصد سست کردن پایههای اوّلیۀ اسلام یا ایجاد وهن و عیب دربارۀ حضرت امیر(ع) داشتهاند، عالمان دین به دفاع از کیان مذهب و اثبات پاک و مؤمن بودن دودمان و اجداد علی(ع) پرداخته و در این موضوع، کتابهایی تألیف کردهاند. در مقدمۀ کتاب "ایمان ابی طالب"[۱۰] نام ۳۷ کتاب از کهنترین زمانها تا عصر حاضر آورده شده که به این موضوع پرداخته است و همۀ اینها نوعی دفاع از ساحت امیر ولایت، علی بن ابی طالب(ع) است[۱۱].
پدر امام علی در دانشنامه امیرالمؤمنین
- عبد مناف بن عبد المطلب، مشهور به ابوطالب، یکی از ده فرزند عبدالمطلب است.
- عبد المطلب، چهره برجسته قریش است. او در میان قریش از جایگاهی والا و منزلتی عظیم برخوردار بود. ابوطالب، پس از پدر، این جایگاه والا و مکانت ارجمند اجتماعی را از آنِ خود ساخت. خانواده ابوطالب، نخستین خانوادهای است که در آن، هردو زوج، هاشمی هستند. ابوطالب، سرپرستی پیامبر (ص) را- که در خردسالی پدر و مادر و سپس جدش را از دست داده بود- برعهده گرفت و چون امین قریش به رسالت مبعوث گشت، ابوطالب با تمام توان از آن بزرگوار، حمایت کرد و در این راه دشوار از هیچ کوششی دریغ نورزید.
- ابوطالب به رسالت پیامبر خدا (ص)، باوری استوار داشت و این باور را در اشعارش نشان میداد. جایگاه بلند اجتماعی ابوطالب در میان قریش و مردم مکه، و حمایت بیدریغ او از پیامبر خدا (ص)، مانع اصلی آزار رساندن قریش به آن بزرگوار بود.
- در محاصره شعب ابوطالب، آن بزرگوار، همراه پیامبر (ص) و مؤمنان بود و دشواریهای محاصره اقتصادی را در کهنسالی به جان خرید و از حمایت پیامبر خدا تن نزد. ابوطالب، حقی بس بزرگ بر اسلام و مسلمانان در آن روزگار غربت دین دارد. آن بزرگوار، پس از خروج از شِعب ابوطالب، زندگی را بدرود گفت. با مرگ او و خدیجه (س)، پیامبر خدا (ص)، دو تن از حامیان استوار، صدیق و فداکارش را از دست داد و پس از آن، شکنجه و آزار مؤمنان به دست قریش، فزونی یافت.
- کمال الدین- به نقل از اصبغ بن نباته-: شنیدم امیرمؤمنان- که درودهای خداوند بر او باد- میفرماید: "به خدا سوگند، نه پدرم و نه جدم عبد المطلب، و نه هاشم و نه عبدمناف، هرگز بتی را نپرستیدند". به ایشان گفته شد: پس چه میپرستیدند؟. فرمود: "به سوی کعبه و بر دین ابراهیم، نماز میگزاردند و چنگزننده به آن بودند"[۱۲].
- الکافی- به نقل از اسحاق بن جعفر-: به ایشان (امام صادق (ع)) گفته شد: آنان ادعا میکنند که ابوطالب، کافر بود. فرمود: "دروغ میگویند. چگونه کافر باشد و حال آن که میگوید: آیا نمیدانید که ما محمد را پیامبری یافتیم همچون موسی که [نامش] در اولین کتاب، نگاشته شده است"؟!
- و در حدیثی دیگر آمده که فرمود: "چگونه ابوطالب کافر باشد و حال آن که میگوید: بیگمان دانستند که فرزند ما دروغگو نیست. نزد ما و توجهی به گفتههای یاوه نمیشود. روسپیدی که با روی او از ابر سپید، باران میطلبند، فریادرس یتیمان، نگاهدار بیوگان"؟![۱۳][۱۴].
ابوطالب
ابوطالب فرزند «عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف» و پدر گرامی امام علی(ع)، طالب، عقیل، جعفر، ام هانی و جُمانه است. ابوطالب در آغاز ظهور اسلام چتر حمایت خود را بر سر برادرزادهاش محمد(ص) گسترانیده و به طور بسیار جدی از آن حضرت دفاع میکرد. داستان تبعید بنیهاشم و خاندان ابوطالب در «شعب ابیطالب» در منابع تاریخی مضبوط است. او تمامی سختیهای وارده را متحمل شد و به تسلیم رسول خدا(ص) به دشمن و یا دست برداشتن از حمایت او حاضر نگردید. ایمان ابوطالب به اسلام یقینی است و رسالهها و کتب متعددی تا کنون از سوی محدثان و محققان شیعه در این باره به رشته نگارش درآمده است. در سال دهم بعثت با وفات او رسول خدا(ص) بزرگترین حامی خود را از دست داد؛ لذا ایذاء و آزار دشمن و مشرکان بر او فزونی گشت. عموی رسول خدا(ص) را در قبرستانی که به نام وی معروف شد، کنار قبر پدر گرامی او عبدالمطلب به خاک سپردند. بر مقبره آن دو، گنبد و بارگاهی ساخته شد که در سال ۱۳۲۵ ق همراه گنبد قبر عبدالمطلب تعمیر و تجدید بنا گردید. متأسفانه گنبد ساخته شده همراه سایر آثار این قبرستان در اوایل دوران تسلط وهابیت و حکومت سعودی تخریب شد. قبر «محمد بن عون» (احتمالاً فرزند عون برادر عباس بن علی(ع)) نیز در کنار وی قرار دارد[۱۵].
داستان «عفیف کندی» مشهور است که گفت: در آغاز بعثت روزی به اتفاق «عباس بن عبدالمطلب» به مسجدالحرام رفتیم. پیغمبر(ص) را دیدم به نماز ایستاده و نوجوانی، و زنی نیز با او نماز میخواندند، به عباس گفتم: این دگر چیست؟ وی گفت: این محمد برادرزاده من است، که میگوید من از جانب خدایم و بر این مردم پیام رسالت دارم و تاکنون جز این نوجوان، که او نیز برادرزاده من است و این زن که همسر اوست، کسی به دین او در نیامده. گفتم: مردم قریش در این باره چه میگویند؟ عباس گفت: ما منتظریم تا ابوطالب چه نظر دهد. «اکثم صیفی» دانشمند معروف عرب دربارهاش میگوید: من دانش، ادب و سیاست و فراست را از ابوطالب آموختم. چون عبدالمطلب چشم از جهان فرو بست، ابوطالب، محمد(ص) هشت ساله یتیم را تکفل نمود و در کودکی او را سرپرستی و در جوانی از او حمایت کرد. در سفرهای تجارت با خود میبرد و چون به رسالت مبعوث گشت، او را به بهترین وجه و سختترین شرایط و در برابر مشرکان قریش پشتیبانی نمود؛ آن چنان که در تاریخ بیسابقه است. ۲۶ رجب، سه سال پیش از هجرت که ابوطالب چشم از این جهان فرو بست، جبرئیل نازل شد و به پیغمبر(ص) عرض کرد: تو دیگر در این سرزمین یار و مددکاری نداری، از شهر مکه بیرون شو و آن حضرت به کوه حجون پناه برد.
حضرت ابوطالب شخصیتی بود که با تمام وجود در سرزمین مکه به عنوان بزرگ مکه و قریش، به دفاع از پیامبر(ص) برخاست. نقش ابوطالب در حمایت از پیامبر(ص) در سه سال محاصره اقتصادی فراموش نشدنی است، تا جایی که فرزندش علی(ع) را در رختخواب پیامبر(ص) میخواباند، تا سوء قصدی متوجه پیامبر(ص) نشود[۱۶]. پیامبر اکرم(ص) به حضرت ابوطالب فرمود: «يَا عَمِّ رَبَّيْتَ صَغِيراً وَ نَصَرْتَ كَبِيراً وَ كَفَّلْتَ يَتِيماً فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنِّي خَيْرَ الْجَزَاءِ»[۱۷]. «ای عمو جان در کودکی تربیتم کردی و در بزرگی یاریم کردی و در یتیمی کفالتم نمودی، خداوند پاداش خیر این همه زحمت که برایم کشیدی را به تو مرحمت نماید». از امام باقر(ع) روایت شده است: «اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان دیگر مردم را در کفه دیگر قرار دهند، ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت»[۱۸]. سرانجام حضرت ابوطالب در سال دهم بعثت رحلت کرد و فقدان او برای پیامبر(ص) تبعات و مصائبی را به همراه داشت[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۸۰؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۹۱؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۱۵۱؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۸؛ الاعلام، زرکلی، ج۴، ص۱۶۶.
- ↑ قصص الانبیاء، راوندی، ص۳۱۷؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۳، ص۴۹۸.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲۱-۱۲۲.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۸.
- ↑ اشعار او در «دیوان ابی طالب بن عبد المطلب» ، تحقیق شیخ محمّد حسن آل یاسین گرد آمده و چاپ شده است
- ↑ الغدیر، ج ۷ ص ۳۳۰
- ↑ الغدیر، ج ۷ ص ۳۸۴
- ↑ « مَاتَ أَبُو طَالِبِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مُسْلِماً مُؤْمِناً ...»؛ الغدیر، ج ۷ ص ۳۹۰
- ↑ از مجموعه آثار شیخ مفید، چاپ کنگرۀ هزارۀ شیخ مفید)
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸.
- ↑ کمال الدین عن الأصبغ بن نباتة: «سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ- صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ- یقولُ: وَاللهِ ما عَبَدَ أبی ولا جَدی عَبدُ المُطلِبِ ولا هاشِمٌ ولا عَبدُ مَنافٍ صَنَماً قَط! قیلَ لَهُ: فَما کانوا یعبُدونَ؟ قالَ: کانوا یصَلونَ إلَی البَیتِ عَلی دینِ إبراهیمَ (ع)، مُتَمَسکینَ بِهِ»؛ کمال الدین، ص ۱۷۴، ح ۳۲.
- ↑ الکافی عن إسحاق بن جعفر عن الإمام الصادق (ع): «قیلَ لَهُ: إِنهُم یزعُمونَ أن أبا طالِبٍ کانَ کافِراً؟ فَقالَ: کذَبوا، کیفَ یکونُ کافِراً وهُوَ یقولُ: أ لَم تَعلَموا أنا وَجَدنا مُحَمداً *** نَبِیاً کموسی خُط فی أولِ الکتبِ»؛ وفی حَدیثٍ آخَرَ:« کیفَ یکونُ أبو طالِبٍ کافِراً وهُوَ یقولُ: لَقَد عَلِموا أن ابنَنا لا مُکذبٌ *** لَدَینا ولا یعبَأُ بِقِیلِ الأَباطِلِ / وأبیضُ یستَسقَی الغَمامُ بِوَجهِهِ *** ثِمالُ الیتامی عِصمَةٌ لِلأَرامِل» (الکافی، ج ۱، ص ۴۴۸، ح ۲۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۲۲.
- ↑ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، ص۱۳۳.
- ↑ ابن هشام مینویسد: «چندی صباحی از مرگ ابوطالب نگذشته بود که مردی از قریش، مقداری خاک بر سر حضرت رسول ریخت. پیامبر(ص) با همین وضع، وارد خانه شد و سپس فرمود: «ما نالت مني قريش شيئا اكرهه حتى مات أبو طالب» «تا ابوطالب زنده بود، قریش موفق نشدند درباره من کار ناگواری انجام دهند». (سیره ابن هشام، ج۲۱، ص۴۱۶).
- ↑ اعلام الوری، ص۵۳.
- ↑ مستدرک الوسایل، ج۸، ص۷۰.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۷.