حق وصایت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۷: خط ۲۷:
*ولی در این [[وحی الهی]] زمانی برای این کار [[تعیین]] نشده بود، پس آن [[حضرت]] این کار را به تأخیر انداخت و موکول کرد به وقتی که از [[اختلاف]] و دو دستگی [[مردم]] نسبت به [[علی]]{{ع}} آسوده خاطر باشد. از آنجا که در [[غدیرخم]] راه [[مسلمانان]] از هم جدا می‌شد و هر یک به دیار خود می‌رفتند، [[اراده خداوند]] عزوجل بر آن بود که [[پیامبر]] آنان را در آن نقطه برای شنیدن [[فرمان]] [[جانشینی علی]]{{ع}} گرد آورد و [[حجت]] را بر همگی تمام گرداند؛ پس [[خداوند]] در این [[دستور]] [[واجب]] تأکید فرمود و [[پیامبر]] را از به تأخیر افتادن آن هشدار داد و نگه داشتن از [[مردم]] و [[خودداری]] آنان را از این [[دستور]] ضمانت کرده و به عهده گرفت.
*ولی در این [[وحی الهی]] زمانی برای این کار [[تعیین]] نشده بود، پس آن [[حضرت]] این کار را به تأخیر انداخت و موکول کرد به وقتی که از [[اختلاف]] و دو دستگی [[مردم]] نسبت به [[علی]]{{ع}} آسوده خاطر باشد. از آنجا که در [[غدیرخم]] راه [[مسلمانان]] از هم جدا می‌شد و هر یک به دیار خود می‌رفتند، [[اراده خداوند]] عزوجل بر آن بود که [[پیامبر]] آنان را در آن نقطه برای شنیدن [[فرمان]] [[جانشینی علی]]{{ع}} گرد آورد و [[حجت]] را بر همگی تمام گرداند؛ پس [[خداوند]] در این [[دستور]] [[واجب]] تأکید فرمود و [[پیامبر]] را از به تأخیر افتادن آن هشدار داد و نگه داشتن از [[مردم]] و [[خودداری]] آنان را از این [[دستور]] ضمانت کرده و به عهده گرفت.
*[[رسول خدا]] [[دستور]] توقف داد و به منادی خویش [[فرمان]] داد تا در میان [[مردم]] فریاد بزند و آنان را گرد آورد، پس همگی گرد آمدند - در آنجا هوا به قدری گرم بود که از شدت [[گرما]] [[مردم]] ردای خود را به زیر پا افکنده بودند - سپس [[مسلمانان]] [[نماز ظهر]] را با [[پیامبر]]{{صل}} ادا کردند و بعد از [[نماز]] [[حضرت]] برآن جهازهای شتران بالا رفت تا به بلندترین نقطه رسید و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز پیش خواند و پس از [[حمد]] وثنای [[خدا]] و [[موعظه]] [[مردم]] فرمود: "من به زودی [[دعوت]] [[خدا]] را [[اجابت]] کرده و از میان شما می‌روم...".
*[[رسول خدا]] [[دستور]] توقف داد و به منادی خویش [[فرمان]] داد تا در میان [[مردم]] فریاد بزند و آنان را گرد آورد، پس همگی گرد آمدند - در آنجا هوا به قدری گرم بود که از شدت [[گرما]] [[مردم]] ردای خود را به زیر پا افکنده بودند - سپس [[مسلمانان]] [[نماز ظهر]] را با [[پیامبر]]{{صل}} ادا کردند و بعد از [[نماز]] [[حضرت]] برآن جهازهای شتران بالا رفت تا به بلندترین نقطه رسید و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز پیش خواند و پس از [[حمد]] وثنای [[خدا]] و [[موعظه]] [[مردم]] فرمود: "من به زودی [[دعوت]] [[خدا]] را [[اجابت]] کرده و از میان شما می‌روم...".
*سپس فرمود: "ای [[مردم]]! آیا من از خود شما نسبت به [[تصرف]] سزاوارتر نیستم"<ref>{{متن حدیث|مَعَاشِرَ النَّاسِ! أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}}؛ الخصال، ج۱، ص۳۱۱. البته در توحید ص۲۱۲، تعبیر {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ}} نیز آمده است. اشاره به آیه قرآن {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.</ref>. [[مردم]] گفتند: "خدا [[گواه]] است، بلی" <ref>{{متن حدیث|قَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى}}.</ref> سپس سر به جانب [[آسمان]] بلند کرده و فرمود و سه مرتبه این جمله را تکرار فرمود: خدایا تو [[شاهد]] باش. پس هرکس را که من مولای او هستم و نسبت به خودش اولی هستم، پس این [[علی]] مولای و اولی به اوست"
*سپس فرمود: "ای [[مردم]]! آیا من از خود شما نسبت به [[تصرف]] سزاوارتر نیستم"<ref>{{متن حدیث|مَعَاشِرَ النَّاسِ! أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}}؛ الخصال، ج۱، ص۳۱۱. البته در توحید ص۲۱۲، تعبیر {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ}} نیز آمده است. اشاره به آیه قرآن {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.</ref>. [[مردم]] گفتند: "خدا [[گواه]] است، بلی" <ref>{{متن حدیث|قَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى}}.</ref> سپس سر به جانب [[آسمان]] بلند کرده و فرمود و سه مرتبه این جمله را تکرار فرمود: خدایا تو [[شاهد]] باش. پس هرکس را که من مولای او هستم و نسبت به خودش اولی هستم، پس این [[علی]] مولای و اولی به اوست"<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ قَالَ: أَلَا [فَ] مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ، فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ}}</ref>. "خداوندا [[دوست]] باش با هرکس که با او [[دوست]] است و [[دشمن]] باش با هرکس با او [[دشمن]] است و [[یاری]] کن هرکه را که او را [[یاری]] کند و بر [[زمین]] بزن هرکس را که او را [[ذلیل]] نماید. همانا ای مردمی که حاضر هستید به آنها که در اینجا نیستند برسانید"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}التفسیر الامام العسکری، ص۱۱۲.</ref>
<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ قَالَ: أَلَا [فَ] مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ، فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ}}</ref>. "خداوندا [[دوست]] باش با هرکس که با او [[دوست]] است و [[دشمن]] باش با هرکس با او [[دشمن]] است و [[یاری]] کن هرکه را که او را [[یاری]] کند و بر [[زمین]] بزن هرکس را که او را [[ذلیل]] نماید. همانا ای مردمی که حاضر هستید به آنها که در اینجا نیستند برسانید"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}التفسیر الامام العسکری، ص۱۱۲.</ref>
*هنوز متفرق نشده بودند که [[امین]] [[وحی]] آمد و [[آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} را بر [[پیغمبر اسلام]] [[ابلاغ]] نمود. در این هنگام [[پیامبر خاتم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ بَعْدِي وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۲۵۷.</ref>. آنگاه شور و غوغایی در میان [[مردم]] افتاد و [[مردم]] شروع به تبریک گفتن به [[علی]]{{ع}} کردند. از جمله کسانی که در [[بشارت]]، [[سخن]] را به درازا کشاند و بیش از دیگران اظهار [[شادمانی]] کرد [[شیخین]] مخصوصاً [[عمر بن خطاب]] بود. از جمله سخنان او این بود که گفت: "تبریک تبریک ای [[علی]]! امروز دیگر تو فرمانروای من و فرمانروای هر مؤمنی شدی"<ref>{{متن حدیث|بَخْ بَخْ لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ}}؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۳.</ref>.
*هنوز متفرق نشده بودند که [[امین]] [[وحی]] آمد و [[آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} را بر [[پیغمبر اسلام]] [[ابلاغ]] نمود. در این هنگام [[پیامبر خاتم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ بَعْدِي وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۲۵۷.</ref>. آنگاه شور و غوغایی در میان [[مردم]] افتاد و [[مردم]] شروع به تبریک گفتن به [[علی]]{{ع}} کردند. از جمله کسانی که در [[بشارت]]، [[سخن]] را به درازا کشاند و بیش از دیگران اظهار [[شادمانی]] کرد [[شیخین]] مخصوصاً [[عمر بن خطاب]] بود. از جمله سخنان او این بود که گفت: "تبریک تبریک ای [[علی]]! امروز دیگر تو فرمانروای من و فرمانروای هر مؤمنی شدی"<ref>{{متن حدیث|بَخْ بَخْ لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ}}؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۳.</ref>.
*در این هنگام [[ابن عباس]] گفت: "به [[خدا]] [[قسم]] [[ولایت علی]]{{ع}} برگردن همه [[واجب]] شد" و [[حسان بن ثابت]] نزد [[رسول خدا]] آمد و عرض کرد: "ای [[رسول خدا]] آیا اجازه می‌دهی در این جا شعری بگویم که [[خدا]] را [[خشنود]] سازد؟" [[پیامبر]] فرمود: بگو ای حسان".
*در این هنگام [[ابن عباس]] گفت: "به [[خدا]] [[قسم]] [[ولایت علی]]{{ع}} برگردن همه [[واجب]] شد" و [[حسان بن ثابت]] نزد [[رسول خدا]] آمد و عرض کرد: "ای [[رسول خدا]] آیا اجازه می‌دهی در این جا شعری بگویم که [[خدا]] را [[خشنود]] سازد؟" [[پیامبر]] فرمود: بگو ای حسان".

نسخهٔ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۳

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث وصایت و حق اهل بیت است. "حق وصایت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حق وصایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

معنای وصی در لغت

  • وصیت: یعنی آن چیزی که تو سفارش کردی و به وصیت، وصیت گفته می‌شود به جهت اتصالش به امر میت، به حضرت علی(ع) لقب وصی داده شده، بخاطر اینکه نسب، سبب، جهت، همسویی ایشان با نسب سید ما رسول الله است. اصمی می‌گوید وَصَى الشيءُ يَصي یعنی هنگامی که به آن چیز متصل باشد[۲].
  • وصی بر وزن فعیل به معنی مفعول یعنی سفارش شده که جمع آن اوصیا می‌باشد[۳].
  • راغب در این باره می‌گوید: "وصیت با پند و موعظه بر دیگری تقدم داشتن و سفارش کردن که عمل کند و از عبارت أرضٌ وَاصِيَةٌ گرفته شده یعنی زمینی که سراسر پوشیده از گیاه است"[۴].
  • حسن مصطفوی در این باره قائل است: اصل در این ماده عهد و متعهد شدن به رساندن امری است و وصیت کردن به مال و تملیک بعد از مرگ و... از مصادیق آن هستند و وصی متصف به آن تعهد می‌شود..."[۵].
  • بنابراین در ماده وصی یک نوع ارتباط و اتصال وجود دارد و وصی در آن ارتباط نوعی سفارش را از طرف وصیت‌ کننده به خودش یا به دیگران می‌رساند[۶].

ادله اثبات وصایت

اوج وصایت

منابع

منبع‌شناسی جامع اهل بیت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۴۴.
  2. «وصي: أَوْصى الرجلَ و وَصَّاه: عَهِدَ إِليه؛ و الوَصِيَّةُ: ما أَوْصَيْتَ به، و سميت وَصِيَّةً لاتصالها بأَمر الميت، و قيل لعلي(ع)، وصِيٌّ لاتصال نَسَبِه و سَبَبه و سَمْته بنسب سيدنا رسول الله(ص)، و سَبَبه و سَمْته... قال الأَصمعي: وَصَى الشيءُ يَصي إِذا اتصل». لسان العرب، ج۱۵، ۳۹۴-۳۹۵؛ فیومی، المصباح المنیر، ص۶۲۶؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۳۷.
  3. فیومی، المصباح المنیر، ص۶۲۶.
  4. «الوصية: التقدم إلى الغير بما يعمل به مقترنا بوعظ، من قولهم أرض واصية متصلة النبات»؛ المفردات، ص۸۷۳.
  5. حسن مصطفوی، التحقیق، ج۱۳، ص۱۲۷.
  6. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۴۴- ۱۴۵.
  7. در منطقه جحفه راه‌های اهل مدینه و مصر و عراق از همدیگر جدا میشد.
  8. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.
  9. «مَعَاشِرَ النَّاسِ! أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؛ الخصال، ج۱، ص۳۱۱. البته در توحید ص۲۱۲، تعبیر «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ» نیز آمده است. اشاره به آیه قرآن ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
  10. «قَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى».
  11. «ثُمَّ قَالَ: أَلَا [فَ] مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ، فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ»
  12. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»التفسیر الامام العسکری، ص۱۱۲.
  13. مرآة العقول، ج۳، ص۲۵۷.
  14. «بَخْ بَخْ لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ»؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۳.
  15. علامه امینی، الغدیر، ج، ص۲۹ تا ۳۴.
  16. علی‌اصغر رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۶۶۰.
  17. ر.ک: ابن مغازلی، مناقب، ص۶۸.
  18. سنن نسائی، کتاب المناقب، ج۵، باب ۴، ص۴۵، ح۸۱۴۸/۱۲، و همچنین سنن ابن ماجه، مجلد ۱، باب ۱۱، ح۱۱۶، ص۴۳ فی فضل اصحاب رسول الله(ص).
  19. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۴۹- ۱۵۴.