←معیارهای صفت کمالی
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
#'''معیار سوم؛ موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد:''' معیار دیگر کمال که امری [[فطری]] و وجدانی است این است که اگر [[انسان]] را به آن صفت یاد کنند، موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد. انسانهای متعارف از اینکه به [[شهوت]] و [[غضب]] شهره شوند، اجتناب دارند. هیچ کس نمیپسندد که او را به [[پرخوری]]، [[شهوترانی]]، [[زیادهگویی]]، [[جاهطلبی]]، زورگویی، فحاشی و... یاد کنند. برعکس انسانهای متعارف و [[متعادل]] تلاش میکنند فعالیت [[قوای غضبی]] و شهری خود را از انظار دیگران مخفی نگه دارند. این در حالی است که همه کس میکوشد حتی به گزاف خود را [[عاقل]] و با [[معرفت]] جلوه دهد. از این تفاوت است که در مییابیم کمال [[انسان]] به [[معرفت]] اوست. به بیان دیگر، [[لذت]] اصیل لذتی است که از راه [[عقل]] به دست آید؛ چون اولاً، وجود را گسترش میدهد ثانياً، همیشگی است و ثالثاً، [[انسان]] آن را برای خود میپسندد و چون [[عقل]] دارای دو نیروی نظری و عملی است، هریک از آن دو کمالی ویژه خود دارند که حاصل جمع آن دو کمال [[انسان]] است.<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰.</ref> اكمال [[قوة]] نظری به این است که بر حقایق موجودات با همه مراتبی که دارند احاطه پیدا کند و از این رهگذر [[شناخت]] مطلوب [[حقیقی]] [[دست]] یابد تا به [[مقام]] [[توحید]] نائل شود، از وساوس [[شیطانی]] [[نجات]] یابد و قلبش آرام گیرد و این همان [[حکمت نظری]] است و کمال [[عقل عملی]] به آن است که از صفتهای [[زشت]] پیراسته و به صفتهای [[پسندیده]] آراسته شود و از این رهگذر به پاکسازی [[ضمیر]] از غیر [[خدا]] برسد و این [[مقام]] [[حکمت عملی]] است. | #'''معیار سوم؛ موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد:''' معیار دیگر کمال که امری [[فطری]] و وجدانی است این است که اگر [[انسان]] را به آن صفت یاد کنند، موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد. انسانهای متعارف از اینکه به [[شهوت]] و [[غضب]] شهره شوند، اجتناب دارند. هیچ کس نمیپسندد که او را به [[پرخوری]]، [[شهوترانی]]، [[زیادهگویی]]، [[جاهطلبی]]، زورگویی، فحاشی و... یاد کنند. برعکس انسانهای متعارف و [[متعادل]] تلاش میکنند فعالیت [[قوای غضبی]] و شهری خود را از انظار دیگران مخفی نگه دارند. این در حالی است که همه کس میکوشد حتی به گزاف خود را [[عاقل]] و با [[معرفت]] جلوه دهد. از این تفاوت است که در مییابیم کمال [[انسان]] به [[معرفت]] اوست. به بیان دیگر، [[لذت]] اصیل لذتی است که از راه [[عقل]] به دست آید؛ چون اولاً، وجود را گسترش میدهد ثانياً، همیشگی است و ثالثاً، [[انسان]] آن را برای خود میپسندد و چون [[عقل]] دارای دو نیروی نظری و عملی است، هریک از آن دو کمالی ویژه خود دارند که حاصل جمع آن دو کمال [[انسان]] است.<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰.</ref> اكمال [[قوة]] نظری به این است که بر حقایق موجودات با همه مراتبی که دارند احاطه پیدا کند و از این رهگذر [[شناخت]] مطلوب [[حقیقی]] [[دست]] یابد تا به [[مقام]] [[توحید]] نائل شود، از وساوس [[شیطانی]] [[نجات]] یابد و قلبش آرام گیرد و این همان [[حکمت نظری]] است و کمال [[عقل عملی]] به آن است که از صفتهای [[زشت]] پیراسته و به صفتهای [[پسندیده]] آراسته شود و از این رهگذر به پاکسازی [[ضمیر]] از غیر [[خدا]] برسد و این [[مقام]] [[حکمت عملی]] است. | ||
*علمای [[اخلاق]] معتقدند، [[حکمت عملی]] به منزله ماده و [[حکمت نظری]] به منزله صورت است همان طور که صورت بدون ماده تباه میشود و ماده بدون صورت هرگز تحقق نمییابد، رسیدن به [[حکمت عملی]] بدون تحقق پیشین [[حکمت نظری]] محال و [[حکمت نظری]] بدون [[حکمت عملی]] ضایع و بیاثر<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰، محمد مهدی نراقی؛ جامع السعادت؛ج۱،ص۹.</ref>. هنگامی که [[انسان]] به این دو [[مقام]] دست یابد و به کمال برسد، همان [[انسان کامل]] و [[جهان]] کوچکی خواهد بود که نسخه عالم اکبر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱.،ص۸۵-۸۷</ref>. | *علمای [[اخلاق]] معتقدند، [[حکمت عملی]] به منزله ماده و [[حکمت نظری]] به منزله صورت است همان طور که صورت بدون ماده تباه میشود و ماده بدون صورت هرگز تحقق نمییابد، رسیدن به [[حکمت عملی]] بدون تحقق پیشین [[حکمت نظری]] محال و [[حکمت نظری]] بدون [[حکمت عملی]] ضایع و بیاثر<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰، محمد مهدی نراقی؛ جامع السعادت؛ج۱،ص۹.</ref>. هنگامی که [[انسان]] به این دو [[مقام]] دست یابد و به کمال برسد، همان [[انسان کامل]] و [[جهان]] کوچکی خواهد بود که نسخه عالم اکبر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱.،ص۸۵-۸۷</ref>. | ||
==[[انسان]] مجبور است یا مختار== | |||
*در پاسخ به این [[پرسش]]، سه نظریه اصلی میشناسیم که برخی از آنها در محدوده خود به مكتبهای فرعی منشعب میشوند: | |||
#'''[[نظریه جبر]]:''' [[پیروان]] این نظریه معتقدند: [[انسان]] هرچند به ظاهر، کارهای خود را [[انتخاب]] میکند، در [[حقیقت]]، اختیاری ندارد. فاعل اصلی کسی یا چیزی دیگر است که [[انسان]] تحت تأثیر مستقیم او عمل میکند. | |||
#'''نظرية [[تفویض]]:''' طبق این نظریه، [[انسان]] به طور کامل [[آزاد]] است و هیچ عاملی جز [[اراده]] و [[اختیار]] او در کارهایش مؤثر نیست. نظریة [[تفویض]] چه در داخل حوزه [[اسلام]] و چه در مکتبهای دیگر، معمولا واکنش به [[نظریه جبر]] است که [[اختیار]] و [[آزادی]] [[انسان]] را محدود میکند و از این رهگذر، بهره [[سیاسی]] یا [[اجتماعی]] میبرد. تفويض معتزلی در داخل حوزه [[اسلام]] انعکاس [[جبرگرایی]] [[اشاعره]] بود که با این نظریه، [[رفتار]] [[ناپسند]] [[حاکمان]] را توجیه میکرد و [[تفویض]] غربی، واکنش به ادعای کسانی بود که خود را واسطه بین [[خدا]] و [[مردم]] میدانستند و [[مردم]] را به [[پیروی]] بیچون و چرا از خود [[دعوت]] میکردند <ref>ر.ک: هرمن رندال، سیر تکامل عقل نوین، ج۱، ص۱۶۱ به بعد.</ref>. | |||
#'''نظريه امر بين الامرين:''' این نظریه که طراح اصلی آن [[امامان اهل بیت]] هستند، نه [[جبر]] را میپذیرد، نه تفويض را. [[انسان]] نه بیاراده و [[اختیار]] تحت تأثیر عامل دیگری است و نه به طور کامل، خودمختار است به طوری که هیچ عامل دیگری در او مؤثر نباشد. | |||
*طبق این نظریه، [[انسان]] هم در اصل وجود و هم در ادامه هستی و هم در تأثیر و فعالیت به مبدأ اصلی وجود یعنی [[خدای تعالی]] محتاج است؛ ولی چون [[نظام هستی]] بر علیت بنا شده و [[خدای تعالی]] [[کارها]] را بدون سبب انجام نمیدهد<ref>حسن بن سلیمان حلی، بصائر الدرجات، ص۵۷.</ref>، هر عاملی در اثر ویژه خود دخالت کامل دارد.[[انسان]] نیز چون کارهای خود را [[انتخاب]] میکند و با [[آزادی]] انجام میدهد، در قبال آنها [[مسئول]] است و میتوان کارهای او را با معیار [[اخلاق]] [[ارزش]] گذاری کرد. این [[مکتب]] برای هر عملی که [[انسان]] انجام میدهد، دو نسبت قائل است: نسبتی با [[خدا]] که [[آفریدگار]] [[انسان]] است و نسبتی با خود [[انسان]] که عمل را [[انتخاب]] کرده و با استفاده از نیروهای [[خدادادی]] انجام داده است؛ ولی با اینکه کار، هم به [[خدا]] منسوب است هم به [[انسان]]، تنها [[انسان]] [[مسئول]] آن به شمار میرود؛ چون نیروهایی که [[خدا]] [[آفریده]] و برای انجام عمل خاصی به کار گرفته شده، ممکن بود برای کار [[مخالف]] آن به کار رود و تنها عاملی که آنها را در تحقق این عمل به کار گرفته، [[انتخاب]] [[انسان]] است؛ نتیجه اینکه [[انسان]] در کارهای خویش نه مجبور است و نه به طور مطلق [[آزاد]] و به خود وانهاده. | |||
*[[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>. | |||
*منظور این [[آیه کریمه]] این است: [[خداوند]] هیچ کس را به [[ایمان]] و [[طاعت]] مجبور نمیکند، بلکه تنها راه راست را نشان میدهد تا هرکس خواست با [[اراده]] خود [[پیروی]] کند<ref>سید ابوالقاسم خویی، البیان، ص۳۰۹. </ref> و هم از این رو در [[آیات]] زیادی به صرا راحت آمده است: [[خدا]] اگر میخواست، میتوانست همه [[مردم]] را [[هدایت]] کند به طوری که کسی جز راه راست نرود. | |||
*{{متن قرآن|فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد» سوره انعام، آیه؛ انعام، ۱۴۹؛ همچنین ر.ک: مائده: ۴۸؛ نحل: ۲۵.</ref>. | |||
*{{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref>«و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.</ref>.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۵۲؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۲۱۲.</ref> | |||
*و [[رسول خدا]] فرمود: "عمل کنید که هرکس به کاری که برایش [[آفریده]] شده، موفق میشود"<ref>{{متن حدیث|اعملو فکل لما خلق له}}؛ احمد بن محمد نیشابوری ثعلبی، الکشف والبیان (تفسیر ثعلبی)، ج۱۰، ص۱۳۲؛ محمد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۲۱۸؛ علی بن حسین صدوق، توحید، ص۳۵۶.</ref>. | |||
*آیاتی که خواندیم، بر [[نفی]] [[جبر]] دلالت دارند، ولی هیچ یک از [[آزادی]] مطلق [[انسان]] خبر نمیدهند. علاوه بر این، [[آیات]] دیگری به صراحت از تأثیر اراده الاهی بر [[اراده انسان]] خبر میدهند؛ مثل: {{متن قرآن|يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ}}<ref>«به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی میکند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمیگیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.</ref>. | |||
*در [[روایت]] است که [[راوی]] از [[امام صادق]] پرسید: آیا [[خدا]] [[بندگان]] را به [[گناه]] مجبور میکند؟ فرمود: نه. پرسید: آیا کار را به آنها سپرده است؟ فرمود: نه. گفت: پس چه؟ فرمود: لطیفهای ربانی بین این دو [[قطب]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. | |||
*نکته جالب توجه در این [[حدیث]]، جمله آخر است که اولاً، از این رابطه با عنوان [[لطف]] یاد کرده که نشان از ظرافت مطلب دارد؛ و ثانياً، آن را به [[پروردگار]] منسوب کرده است تا نشان دهد این [[لطف]] مقتضای پروردگاری اوست. | |||
*در [[حدیث]] دیگری که از [[امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده، آمده است: "[[خداوند]] مهربانتر از آن است که بندگانش را به [[گناه]] مجبور کند، آنگاه آنها را به خاطر آن [[گناه]] [[عذاب]] کند و [[خدا]] عزیزتر از آن است که چیزی را [[اراده]] کند و آن چیز محقق نشود. [[راوی]] پرسید آیا بين [[جبر و تفویض]] حالت سومی هست؟ فرمود: بله! حالتی که از فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] وسیعتر است"<ref>{{متن حدیث|ان اللّه تعالى أرحم بخلقه من أن يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و اللّه أعز من أن يريد أمرا فلا يكون قال فسئلا عليهما السّلام هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة قالا نعم أوسع ما بين السماء و الأرض}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۶-۱۰۸ .</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |