پرش به محتوا

انسان در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
*نکته جالب توجه در این [[حدیث]]، جمله آخر است که اولاً، از این رابطه با عنوان [[لطف]] یاد کرده که نشان از ظرافت مطلب دارد؛ و ثانياً، آن را به [[پروردگار]] منسوب کرده است تا نشان دهد این [[لطف]] مقتضای پروردگاری اوست.
*نکته جالب توجه در این [[حدیث]]، جمله آخر است که اولاً، از این رابطه با عنوان [[لطف]] یاد کرده که نشان از ظرافت مطلب دارد؛ و ثانياً، آن را به [[پروردگار]] منسوب کرده است تا نشان دهد این [[لطف]] مقتضای پروردگاری اوست.
*در [[حدیث]] دیگری که از [[امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده، آمده است: "[[خداوند]] مهربان‌تر از آن است که بندگانش را به [[گناه]] مجبور کند، آنگاه آنها را به خاطر آن [[گناه]] [[عذاب]] کند و [[خدا]] عزیزتر از آن است که چیزی را [[اراده]] کند و آن چیز محقق نشود. [[راوی]] پرسید آیا بين [[جبر و تفویض]] حالت سومی هست؟ فرمود: بله! حالتی که از فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] وسیع‌تر است"<ref>{{متن حدیث|ان اللّه تعالى أرحم بخلقه من أن يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و اللّه أعز من أن يريد أمرا فلا يكون قال فسئلا عليهما السّلام هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة قالا نعم أوسع ما بين السماء و الأرض}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۶-۱۰۸ .</ref>.
*در [[حدیث]] دیگری که از [[امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده، آمده است: "[[خداوند]] مهربان‌تر از آن است که بندگانش را به [[گناه]] مجبور کند، آنگاه آنها را به خاطر آن [[گناه]] [[عذاب]] کند و [[خدا]] عزیزتر از آن است که چیزی را [[اراده]] کند و آن چیز محقق نشود. [[راوی]] پرسید آیا بين [[جبر و تفویض]] حالت سومی هست؟ فرمود: بله! حالتی که از فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] وسیع‌تر است"<ref>{{متن حدیث|ان اللّه تعالى أرحم بخلقه من أن يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و اللّه أعز من أن يريد أمرا فلا يكون قال فسئلا عليهما السّلام هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة قالا نعم أوسع ما بين السماء و الأرض}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۶-۱۰۸ .</ref>.
==[[تغییرپذیری انسان]]==
*اصل دیگری که [[نظام اخلاقی]] [[اسلامی]] بر آن مبتنی است، تغییرپذیری [[اخلاق]] [[انسان]] است؛ چراکه در غیر این صورت، حتی ارائه یک راهکار ساده تهذیبی، [[عبث]] و غیر عاقلانه خواهد بود تا چه رسد به تدوین یک [[نظام اخلاقی]]. برای اینکه بدانیم [[اخلاق]] [[انسان]] قابل [[تغییر]] است یا نه؟ باید منشأ ملكات و [[اخلاق]] [[انسان]] را بشناسیم و بدانیم که این ملکات از ذات [[انسان]] بر می‌آید یا بر نفس أو عارض می‌شود؟ کسی که قائل به ذاتی بودن [[اخلاق]] باشد، نمی‌تواند درباره [[تهذیب]]، [[تزکیه]] و [[تربیت اخلاقی]] بحث کند؛ چرا که ذاتی قابل [[تغییر]] نیست، {{عربی|الذاتي لا يعلل ولا يتغير»<ref>ملاصدرا، اسفار، ج۲، ص۲۲۰؛ سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمة، ص۲۵۷ و ص۲۶۱.</ref>. وجود یک [[نظام اخلاقی]] و صدور [[احکام اخلاقی]] فراوان از [[پیشوایان دین]]، [[نشانه]] [[اعتقاد]] به [[تغییر]] پذیری [[اخلاق]] و عدم استناد ملکات به ذات [[انسان]] است
===منشأ ملكات===
*[[انسان]] به هنگام [[تولد]] هیچ ملکه‌ای ندارد، در طول زمان است که به ملكات فاضله آراسته یا به [[اخلاق ناپسند]] گرفتار می‌شود. درباره منشأ بروز ملكات، سه نظریه وجود دارد.
*نظریه اول این است که ملکات و [[اخلاق]] [[انسانی]] تابع مزاج طبیعی [[انسان]] است؛ بنابراین در [[اختیار انسان]] نیست که چه ملکه و [[اخلاقی]] داشته باشد، [[جسم]] تحت هر شرایطی [[اخلاق]] ویژه‌ای تولید می‌کند و [[نفس انسان]] به آن متصف می‌شود، از این روست که [[انسان]] در سنین مختلف [[اخلاق]] گوناگون دارد؛ چون در هر دوره ستی، مزاج او شرایط خاصی پیدا می‌کند.
*شیخ الرئیس [[ابن سینا]] در این باب نوشته است: در [[علوم طبیعی]] [[ثابت]] است که [[اخلاق]] و عادات، تابع مزاج [[بدن]] است به طوری که اگر در [[بدن]] کسی بلغم مسلط شود، [[اهل]] [[وقار]] و [[آرامش]] و [[بردباری]] می‌شود و اگر صفرا مسلط شود، پیوسته [[خشمگین]] و [[غضب]] آلود خواهد بود و کسی که گرفتار سودا باشد بداخلاق می‌شود<ref>حسن حسن‌زاده آملی، سرح العیون فی شرح العیون، ص۳۵۰؛ نقل از اربع رسائل نفیسه، ص۱۹۷.</ref>.
*با توجه به اینکه ملکات کیفیات [[نفسانی]] انسان‌اند، این نظریه از [[فروع]] یک اصل عمومی است که همه کیفیات [[نفسانی]] را تابع مزاج می‌داند<ref>عضدالدین عبدالرحمن بن احمد ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۲، ص۵۹؛ مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۳۵.</ref>.
*تحقیقات جدید پزشکی نیز نشان می‌دهد که ترشح بعضی از غدد بر [[اخلاق]] تأثیرگذار است؛ مثلا اگر غده تیروئید درست کار نکند، [[انسان]] بداخلاق و عصبانی مزاج می‌شود. [[زنان]] در ایام [[عادت]] ماهانه عصبی و زودرنج‌اند و....
*نظریه دیگر این است که ملكات تابع [[روح انسان]] است و [[بدن]] در پیدایش آنها نقشی ندارد. [[جرجانی]] در این باره نوشته است: "اینکه می‌گویند کيفيت [[نفسانی]] تابع مزاج است، [[مذهب]] [[فلاسفه]] است؛ ولی [[متکلمان]] حصول این کیفیات را در جوهر فرد غیر منضم [[روح]] ممکن می‌دانند<ref>علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸.</ref>.
*نظریه سوم این است که [[روح]] یا [[جسم]]، هیچ‌یک به [[تنهایی]] موجب پیدایش ملکات نمی‌شوند. [[اخلاق]] و ملکات [[انسانی]] برآیند تعامل این دو بعد وجودی است، البته قابل [[انکار]] نیست که چون [[روح]] بعد غالب وجود [[آدمی]] است و بر [[جسم]] احاطه دارد، بیش از [[جسم]] در پیدایش ملكات مؤثر است.
*توضیح مطلب اینکه سه عامل در پیدایش ملكات اثرگذار است: مزاج طبیعی، [[عادت]] و [[تربیت]].
*شکی نیست که مزاج بر [[اخلاق]] [[نفسانی]] تأثیر دارد، [[انسان]] در حال [[سلامت]] مزاج یک [[خلق]] وخو دارد. وقتی [[بیمار]] می‌شود، [[خلق]] وخوی دیگری پیدا می‌کند؛ ولی دو عامل [[عادت]] و [[تربیت]] را نیز نمی‌توان ندیده گرفت. [[عادت]] و [[تربیت]] دو نحوه تکرار است. [[عادت]] تکرار بدون تكلف و زحمت است و [[تربیت]] تکرار با تكلف.
*[[عادت]] موجب پیدایش ملکات می‌شود، اگر کسی هر روز کاری را بدون تكلف تکرار کند، مثلا از راهی عبور کند یا جمله‌ای را به طور مکرر بگوید، وضعیت آن مسیر و اقتضائات این جمله در [[روح]] او اثر می‌گذارد. به همین [[دلیل]] هرکس از منطقه محل سکونت خود اثر می‌پذیرد. مقتضیات و [[روابط]] خاص [[حاکم]] بر منطقه، برای ساکنان خود ملکه می‌آفریند، بدون اینکه آنان برای کسب آن ملکه زحمتی متحمل شوند. [[تربیت]] نیز موجب پیدایش ملکه می‌شود. هر چیزی در اثر تکرار، ملکه نفس می‌شود به طوری که [[انسان]] بدون نیاز به [[تأمل]] و به آسانی آن را انجام می‌دهد، اگر چه خلاف مقتضای مزاج باشد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۴، ص۲۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۸-۱۱۰ .</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش