حق در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
#موجود زوالناپذیر. | #موجود زوالناپذیر. | ||
*تمام این معانی بر [[خداوند]] صادق است؛ زیرا [[حق]] یا در [[ذات الهی]] اعتبار میگردد که در این صورت بر طبق معنای دوم و سوم، [[خداوند]] [[حق]] است یا بر امر او اعتبار میگردد که در این صورت نیز بنا بر معنای اوّل [[حق]] است؛ چه اینکه [[امر الهی]] همان گفتار اوست و چون ماورای ذات او چیزی در بدو امر متصور نیست و [[اراده]] او بر وفق [[علم]] [[ازلی]] متحقق میگردد، [[امر الهی]] [[حق]] است که در این صورت [[حق]] [[وصف]] [[فعل خداوند]] خواهد بود. [[اهل]] [[کلام]] و علمای متقدم چون [[حقّ]] را به معنای موجود و [[باطل]] را به معنای معدوم و موجود بالذات را [[خداوند]] میدانستند، بر این نظر متفق بودند که حقِّ مطلق واجبالوجود است و بقیه موجودات خارجی حقهای مقیّدی هستند که به [[جعل]] [[واجب]] نیازمندند؛ لذا [[خداوند]] از طرفی هم [[حق]] مطلق است و هم حقکنندۀ غیر<ref>حامد ناجی، "حق"، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۹۵۰.</ref>. {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست میدارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>. | *تمام این معانی بر [[خداوند]] صادق است؛ زیرا [[حق]] یا در [[ذات الهی]] اعتبار میگردد که در این صورت بر طبق معنای دوم و سوم، [[خداوند]] [[حق]] است یا بر امر او اعتبار میگردد که در این صورت نیز بنا بر معنای اوّل [[حق]] است؛ چه اینکه [[امر الهی]] همان گفتار اوست و چون ماورای ذات او چیزی در بدو امر متصور نیست و [[اراده]] او بر وفق [[علم]] [[ازلی]] متحقق میگردد، [[امر الهی]] [[حق]] است که در این صورت [[حق]] [[وصف]] [[فعل خداوند]] خواهد بود. [[اهل]] [[کلام]] و علمای متقدم چون [[حقّ]] را به معنای موجود و [[باطل]] را به معنای معدوم و موجود بالذات را [[خداوند]] میدانستند، بر این نظر متفق بودند که حقِّ مطلق واجبالوجود است و بقیه موجودات خارجی حقهای مقیّدی هستند که به [[جعل]] [[واجب]] نیازمندند؛ لذا [[خداوند]] از طرفی هم [[حق]] مطلق است و هم حقکنندۀ غیر<ref>حامد ناجی، "حق"، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۹۵۰.</ref>. {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست میدارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>. | ||
*در [[فلسفه سیاسی]]، [[حق]] [[قدرت]] یا امتیازی است که کسی یا جمعی سزاوار برخورداری از آن هستند (مثل [[حق حیات]]) و بهویژه [[قدرت]] یا امتیازی که به موجب [[قانون]] یا عرف و... مقرر شده باشد<ref>علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۷۲-۳۷۳.</ref>. این "[[حقّ]]" در مقابل "[[تکلیف]]" قرار میگیرد؛ به این بیان که [[انسانها]] در [[جامعه انسانی]] [[حقوقی]] دارند که به نفع آنهاست و تکالیفی که بر عهده آنهاست. در [[قرآن کریم]] [[حقوق انسان]] بهخصوص [[انسان]] [[مؤمن]] در [[جامعه]] بهتفصیل بیان شده است<ref>مرتضی مطهری، انسان در قرآن، ص۳۰.</ref> و [[تکالیف]] او نیز به عنوان [[احکام شرعی]] و [[آیین اسلام]] معیّن گردیده است. به نظر میرسد، [[حقوق انسان]] در [[جامعه]] [[قرآنی]] دایر مدار [[پذیرش]] [[تکلیف]] است؛ بندهای که [[تکلیف]] نپذیرد، [[ایمان]] نیاورد و [[نافرمانی]] کند، در [[جبهه]] [[باطل]] است و از [[حقّ]] نیز بیبهره خواهد بود؛ مانند [[کفار]] و [[مشرکان]] [[محارب]] و توطئهگر و... که در [[قرآن]] حتی [[حق حیات]] هم ندارند: | *در [[فلسفه سیاسی]]، [[حق]] [[قدرت]] یا امتیازی است که کسی یا جمعی سزاوار برخورداری از آن هستند (مثل [[حق حیات]]) و بهویژه [[قدرت]] یا امتیازی که به موجب [[قانون]] یا عرف و... مقرر شده باشد<ref>علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۷۲-۳۷۳.</ref>. این "[[حقّ]]" در مقابل "[[تکلیف]]" قرار میگیرد؛ به این بیان که [[انسانها]] در [[جامعه انسانی]] [[حقوقی]] دارند که به نفع آنهاست و تکالیفی که بر عهده آنهاست. در [[قرآن کریم]] [[حقوق انسان]] بهخصوص [[انسان]] [[مؤمن]] در [[جامعه]] بهتفصیل بیان شده است<ref>مرتضی مطهری، انسان در قرآن، ص۳۰.</ref> و [[تکالیف]] او نیز به عنوان [[احکام شرعی]] و [[آیین اسلام]] معیّن گردیده است. به نظر میرسد، [[حقوق انسان]] در [[جامعه]] [[قرآنی]] دایر مدار [[پذیرش]] [[تکلیف]] است؛ بندهای که [[تکلیف]] نپذیرد، [[ایمان]] نیاورد و [[نافرمانی]] کند، در [[جبهه]] [[باطل]] است و از [[حقّ]] نیز بیبهره خواهد بود؛ مانند [[کفار]] و [[مشرکان]] [[محارب]] و توطئهگر و... که در [[قرآن]] حتی [[حق حیات]] هم ندارند: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ}}<ref>«هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید» سوره نساء، آیه ۸۹.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۸
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- حق در مقابل "باطل"[۲] و باطل یعنی چیزی که ثباتی ندارد.
- ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۳].
- بنا بر تعریف فارابی از حق، این کلمه دارای سه معنا میباشد:
- گفتار مطابق با واقع؛
- موجود بالفعل؛
- موجود زوالناپذیر.
- تمام این معانی بر خداوند صادق است؛ زیرا حق یا در ذات الهی اعتبار میگردد که در این صورت بر طبق معنای دوم و سوم، خداوند حق است یا بر امر او اعتبار میگردد که در این صورت نیز بنا بر معنای اوّل حق است؛ چه اینکه امر الهی همان گفتار اوست و چون ماورای ذات او چیزی در بدو امر متصور نیست و اراده او بر وفق علم ازلی متحقق میگردد، امر الهی حق است که در این صورت حق وصف فعل خداوند خواهد بود. اهل کلام و علمای متقدم چون حقّ را به معنای موجود و باطل را به معنای معدوم و موجود بالذات را خداوند میدانستند، بر این نظر متفق بودند که حقِّ مطلق واجبالوجود است و بقیه موجودات خارجی حقهای مقیّدی هستند که به جعل واجب نیازمندند؛ لذا خداوند از طرفی هم حق مطلق است و هم حقکنندۀ غیر[۴]. ﴿وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ﴾[۵].
- در فلسفه سیاسی، حق قدرت یا امتیازی است که کسی یا جمعی سزاوار برخورداری از آن هستند (مثل حق حیات) و بهویژه قدرت یا امتیازی که به موجب قانون یا عرف و... مقرر شده باشد[۶]. این "حقّ" در مقابل "تکلیف" قرار میگیرد؛ به این بیان که انسانها در جامعه انسانی حقوقی دارند که به نفع آنهاست و تکالیفی که بر عهده آنهاست. در قرآن کریم حقوق انسان بهخصوص انسان مؤمن در جامعه بهتفصیل بیان شده است[۷] و تکالیف او نیز به عنوان احکام شرعی و آیین اسلام معیّن گردیده است. به نظر میرسد، حقوق انسان در جامعه قرآنی دایر مدار پذیرش تکلیف است؛ بندهای که تکلیف نپذیرد، ایمان نیاورد و نافرمانی کند، در جبهه باطل است و از حقّ نیز بیبهره خواهد بود؛ مانند کفار و مشرکان محارب و توطئهگر و... که در قرآن حتی حق حیات هم ندارند: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾[۸].[۹].
منابع
پانویس
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۳، ص۶.
- ↑ «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.
- ↑ حامد ناجی، "حق"، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۹۵۰.
- ↑ «و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست میدارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.
- ↑ علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۷۲-۳۷۳.
- ↑ مرتضی مطهری، انسان در قرآن، ص۳۰.
- ↑ «هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید» سوره نساء، آیه ۸۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۶-۲۳۷.