مقاومت: تفاوت میان نسخهها
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
#'''[[مهاجرت]]''': یکی از شکلهای مقاومت در [[قرآن کریم]]، [[مهاجرت]] کردن برای [[جهاد]] در [[راه]] [[خداوند]] است. [[خداوند متعال]] در آیههای فراوان به [[ثواب]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] اشاره کرده و به [[مهاجرین]] [[وعده]] [[رحمت]] و [[بخشش گناهان]] داده و برای ایشان جایگاهی [[عظیم]] نزد خود برپا نموده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ}} «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستانهایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید میدهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بیگمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲؛ {{متن قرآن|لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷؛ {{متن قرآن|وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ}} «و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی میآفریند که نمیدانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۸-۱۰؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}} «و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>. و در سورهای دیگر [[پاداش]] آنان را، رزقی [[نیکو]] در [[آخرت]] میداند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بیگمان خداوند بهترین روزیدهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] را [[شرط ایمان]] دانسته و کسانی را که [[ایمان]] آورده و در [[راه خدا]] [[مهاجرت]] کرده و [[جهاد]] کردهاند، [[مؤمنان]] [[حقیقی]]، دانسته است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست * و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۴. </ref>. | #'''[[مهاجرت]]''': یکی از شکلهای مقاومت در [[قرآن کریم]]، [[مهاجرت]] کردن برای [[جهاد]] در [[راه]] [[خداوند]] است. [[خداوند متعال]] در آیههای فراوان به [[ثواب]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] اشاره کرده و به [[مهاجرین]] [[وعده]] [[رحمت]] و [[بخشش گناهان]] داده و برای ایشان جایگاهی [[عظیم]] نزد خود برپا نموده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ}} «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستانهایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید میدهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بیگمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲؛ {{متن قرآن|لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷؛ {{متن قرآن|وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ}} «و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی میآفریند که نمیدانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۸-۱۰؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}} «و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>. و در سورهای دیگر [[پاداش]] آنان را، رزقی [[نیکو]] در [[آخرت]] میداند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بیگمان خداوند بهترین روزیدهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] را [[شرط ایمان]] دانسته و کسانی را که [[ایمان]] آورده و در [[راه خدا]] [[مهاجرت]] کرده و [[جهاد]] کردهاند، [[مؤمنان]] [[حقیقی]]، دانسته است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست * و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۴. </ref>. | ||
#'''مقاومت با گفتار و موضعگیری مناسب''': مقاومت در [[قرآن]]، تنها مقاومت در برابر تهاجم به [[سرزمین]] نیست بلکه شامل [[پایداری]] در برابر تکذیبها، سخریهها، تخریبها و شایعهپراکنیها نیز میشود. [[خداوند]] برای هر یک از موارد پیشگفته، شکل یا شکلهایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله [[تکذیب]] [[پیامبران]] از جانب [[مخالفان]] در [[قرآن]]، بارها اشاره شده است: [[تکذیب]] [[نوح]]<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ}} «پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ}} “او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی میبندد و ما به او ایمان نمیآوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.</ref>، [[تکذیب]] [[موسی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}} «و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۳-۲۴؛ {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ}} «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمیشناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان میپندارم» سوره قصص، آیه ۳۸؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ}} «و “اصحاب مدین” و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و [[تکذیب]] دیگر [[پیامبران]]<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ}} «(قوم) ثمود پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۶۰؛ {{متن قرآن|كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ}} «”اصحاب ایکه” پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۷۶؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}} «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغانگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}} «و “اصحاب حجر” پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> از جمله این موارد است که [[خداوند]] [[پیامبران]] را به [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر آنها فرا میخواند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگونکنندهای نیست و بیگمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.</ref>. یکی از شکلهای مقاومت که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به آن اشاره دارد، بیتوجهی به سخن دروغگویان و کم اهمیت دانستن گفتار آنان است، با این اسلوب، طرف مقابل در مییابد که نظر او ارزشی ندارد و با این کار [[خوار]] و [[ذلیل]] میشود: {{متن قرآن|وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ * كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ}}<ref>«در آن روز، وای بر دروغانگاران! *(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۵-۴۶.</ref> واضح است که خوردن بدون [[هدف]] در [[دنیا]] از ویژگیهای حیوانات است و [[خداوند]] با این بیان کار آنان را، بیاهمیت قرار داده است<ref>دردساوی، نعیم رزق، أسالیب القرآن فی الرد علی الحملات الإعلامیه، ص۴۷.</ref>. زمانی که [[دشمنان]]، [[پیامبران]] را مسخره میکردند [[خداوند]] شکلهای گوناگون را برای مقابله با آنان، ارائه میدهد، به عنوان نمونه، بیتوجهی به سخن مسخرهکنندگان و [[همنشینی]] نکردن با آنان و ترک نمودن مجلس آنان، از اشکال مقاومت است. {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا *وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت! * همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است * و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۴۰.</ref>. این [[آیات]] با استعاره تهکمیه شروع میشود و از همان ابتدا [[خداوند]] با قرار دادن کلمه {{متن قرآن|بَشِّر}} به جای {{متن قرآن|أَنْذِرْ}} عذابی دردناک را که در [[انتظار]] [[منافقین]] است [[بشارت]] داده، سپس به بیان علت این [[عذاب]] پرداخته و سبب آن را بد گمانی آنان به [[خدا]] دانسته است<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۵۵۶.</ref>. | #'''مقاومت با گفتار و موضعگیری مناسب''': مقاومت در [[قرآن]]، تنها مقاومت در برابر تهاجم به [[سرزمین]] نیست بلکه شامل [[پایداری]] در برابر تکذیبها، سخریهها، تخریبها و شایعهپراکنیها نیز میشود. [[خداوند]] برای هر یک از موارد پیشگفته، شکل یا شکلهایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله [[تکذیب]] [[پیامبران]] از جانب [[مخالفان]] در [[قرآن]]، بارها اشاره شده است: [[تکذیب]] [[نوح]]<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ}} «پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ}} “او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی میبندد و ما به او ایمان نمیآوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.</ref>، [[تکذیب]] [[موسی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}} «و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۳-۲۴؛ {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ}} «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمیشناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان میپندارم» سوره قصص، آیه ۳۸؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ}} «و “اصحاب مدین” و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و [[تکذیب]] دیگر [[پیامبران]]<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ}} «(قوم) ثمود پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۶۰؛ {{متن قرآن|كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ}} «”اصحاب ایکه” پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۷۶؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}} «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغانگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}} «و “اصحاب حجر” پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> از جمله این موارد است که [[خداوند]] [[پیامبران]] را به [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر آنها فرا میخواند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگونکنندهای نیست و بیگمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.</ref>. یکی از شکلهای مقاومت که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به آن اشاره دارد، بیتوجهی به سخن دروغگویان و کم اهمیت دانستن گفتار آنان است، با این اسلوب، طرف مقابل در مییابد که نظر او ارزشی ندارد و با این کار [[خوار]] و [[ذلیل]] میشود: {{متن قرآن|وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ * كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ}}<ref>«در آن روز، وای بر دروغانگاران! *(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۵-۴۶.</ref> واضح است که خوردن بدون [[هدف]] در [[دنیا]] از ویژگیهای حیوانات است و [[خداوند]] با این بیان کار آنان را، بیاهمیت قرار داده است<ref>دردساوی، نعیم رزق، أسالیب القرآن فی الرد علی الحملات الإعلامیه، ص۴۷.</ref>. زمانی که [[دشمنان]]، [[پیامبران]] را مسخره میکردند [[خداوند]] شکلهای گوناگون را برای مقابله با آنان، ارائه میدهد، به عنوان نمونه، بیتوجهی به سخن مسخرهکنندگان و [[همنشینی]] نکردن با آنان و ترک نمودن مجلس آنان، از اشکال مقاومت است. {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا *وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت! * همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است * و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۴۰.</ref>. این [[آیات]] با استعاره تهکمیه شروع میشود و از همان ابتدا [[خداوند]] با قرار دادن کلمه {{متن قرآن|بَشِّر}} به جای {{متن قرآن|أَنْذِرْ}} عذابی دردناک را که در [[انتظار]] [[منافقین]] است [[بشارت]] داده، سپس به بیان علت این [[عذاب]] پرداخته و سبب آن را بد گمانی آنان به [[خدا]] دانسته است<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۵۵۶.</ref>. | ||
#'''مقاومت مسلحانه''': این شکل مقاومت در صورتی انجام میشود که فردی یا گروهی به [[حریم]]، [[شهر]]، منطقه و یا [[خاک]] [[کشور]] حمله کنند. در این حالت، مسأله [[دفاع]] [[شرعی]] پیش میآید که با توجه به [[آیات قرآنی]]، باید [[تدابیر]] لازم از طریق به کار بردن توان [[دفاعی]]، اندیشیده شود تا [[کشور]] در معرض خطر قرار نگیرد: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. همین موضوع در [[سوره حج]] چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.</ref>. بنابر [[آیات قرآنی]]، [[حکومت اسلامی]] در صورتی که مورد [[تجاوز]] واقع شود باید از خود [[دفاع]] کند و این [[دفاع]] از اولین [[حقوقی]] است که هر موجودی از آن برخوردار است و [[اسلام]] این [[حق]] را به [[مسلمانان]] داده است که از خود [[دفاع]] کنند. آیههای فراوان در [[قرآن]] به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند [[آیه]] پیشگفته در [[سوره حج]] و [[آیه]]: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>. | #'''مقاومت مسلحانه''': این شکل مقاومت در صورتی انجام میشود که فردی یا گروهی به [[حریم]]، [[شهر]]، منطقه و یا [[خاک]] [[کشور]] حمله کنند. در این حالت، مسأله [[دفاع]] [[شرعی]] پیش میآید که با توجه به [[آیات قرآنی]]، باید [[تدابیر]] لازم از طریق به کار بردن توان [[دفاعی]]، اندیشیده شود تا [[کشور]] در معرض خطر قرار نگیرد: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. همین موضوع در [[سوره حج]] چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.</ref>. بنابر [[آیات قرآنی]]، [[حکومت اسلامی]] در صورتی که مورد [[تجاوز]] واقع شود باید از خود [[دفاع]] کند و این [[دفاع]] از اولین [[حقوقی]] است که هر موجودی از آن برخوردار است و [[اسلام]] این [[حق]] را به [[مسلمانان]] داده است که از خود [[دفاع]] کنند. آیههای فراوان در [[قرآن]] به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند [[آیه]] پیشگفته در [[سوره حج]] و [[آیه]]: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[سید فضلالله میرقادری|میرقادری، سید فضلالله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>. | ||
==عوامل مقاومت بخش== | ==عوامل مقاومت بخش== | ||
نسخهٔ ۳۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۱
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مقاومت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مفهوم مقاومت
معنای لغوی مقاومت
- واژه "مقاومت" بهصراحت در قرآن نیامده است. کاربرد مقاومت در فرهنگ اسلامی و بررسی لغوی و تفسیری بیانگر آن است که "مقاومت" واژهای بومیسازی شده است که ریشه قرآنی دارد. اثبات آن با طرح نکات زیر قابل دسترسی است.
- بومیسازی لغات، نوعی تولید علم "مفهومسازی" است. وامگیری لغات و بومیسازی در زبانشناسی، امری رایج بوده و هست، مثلاً کلمه "تمدن" که عربی است در زبان فارسی در جایی بهکار میرود که عرب بدان "الحضارة" میگوید[۱]. مفهوم مقاومت در سیر تحول و بهکارگیری لغات چنیین وضعیتی پیدا کرده است.
- در علم صرف عربی باب "مفاعله" و "تفاعل" برای مشارکت کاربرد دارند، که "مفاعله" مشارکت یک طرفه و "تفاعل" مشارکت دو طرفه را میرساند و نکته قابلتوجه این است که "قام" فقط در باب "مفاعله" کاربرد دارد و ناظر به زمان و مکانی است که از آن یک مقاومت و تسلط یک طرفه بهدست آید[۲]. یعنی "مقاومت" مفهومی دارد که فقط برای جبهه حق قابلیت کاربرد دارد. ازاینرو براساس مفهوم قرآنی کاربرد واژه "مقاومت" برای جبهه باطل صحیح بهنظر نمیرسد.
- واژهپژوهان و لغتشناسان آوردهاند: استقامت از ریشه "قوم" است. برای آن معانی متعدد و مختلفی ذکر کردهاند. ازجمله: عدل و اعتدال[۳]، ثبات[۴] قرار داشتن در راه راست بیهیچ انحراف و کژی به سمتوسویی[۵] و ضد اعوجاج[۶]، که معنای عدل و اعتدال شهرت بیشتری دارد[۷]. برخی گفتهاند: "استقامت" همان "اقامه" است که "س" و "ت" معنای آن را تأکید میکند[۸]. برخی برای "مقاومت" و "استقامت" ریشه مشترکی قائل شده و آن را از مشتقات "قام" و "قیام" میدانند[۹].
- همانگونه که واژهپژوهان برای "مقاومت" چندین معنا برشمردهاند، مفسران نیز معانی: اعتدال و دوری از افراط و تفریط[۱۰]، ثبات و دوام و طلب قیام و پیروی از راه خدا[۱۱] و استقامت در اوامر و نواهی الهی؛ اعم از عقاید و اعمال[۱۲] دعوت و استقامت بر توحید[۱۳] ثبات قدم در جمیع دستورات دینی از عقاید حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه[۱۴] را بازگو کردهاند، که اغلب ناظر به استقامت در مبانی هستند. همانطور که از بررسی لغوی و تفسیری برمیآید مفهوم "مقاومت" در حقیقت ترجمان واژه "استقامت" و واجد بار معنایی و مفهوم جامع قرآنی آن است، با این تفاوت که برخی برای مقاومت معنای تقابلی، ضدیت و مخالفتکردن را نیز ذکر کردهاند[۱۵]. اما باید توجه داشت معنای تقابلی، ضدیت و جنگ، در برابر تجاوز، تعدی و فتنهانگیزی کاربرد دارند که روش مقاومت میباشد. روش مقاومت در حقیقت عنصری از نظام مقاومت برای اصلاح انحراف و فساد در چهارچوب مبانی و اهداف است که منعطف به زمان، مکان و مصلحت است و امکان آزمون و خطا در آن نیز وجود دارد، اما مبانی مانند اصل توحید، عدالت و فطرت خطاپذیر نیست. امری ثابت و لایتغیر است که با تکوین هماهنگی دارد.
- بررسی مفهوم لغوی "مقاومت" و "استقامت" نشان میدهد ارتباط تنگاتنگ و معناداری میان این دو واژه وجود دارد و جانشینی هر یک از آن دو خللی در معنا و مفهوم آن ایجاد نمیکند. "مقاومت" و "استقامت" هر دو یک حقیقت را دنبال میکنند و آن ایستادگی و باقیماندن بر مسئلهای تا حق آن کامل اداء و تمام آثار آن ظاهر شود[۱۶].
معنای اصطلاحی مقاومت
- در معنای اصطلاحی "مقاومت" میتوان گفت: "مقاومت" اعتقاد و اقدامی پایدار، ثابت و مستمر در چارچوب مبانی اسلام، جهت تحقق اهداف و مقاصد عالی الهی و انسانی است، بدون اینکه افراط و تفریط یا انحراف و خروج از مبانی و اهداف صورت پذیرد. این تعریف همه معارف الهی اعم از اعتقاد، اخلاق و رفتار، اوامر و نواهی الهی، ایجاد مقتضی و ایستادگی در برابر انحرافات و از میان بردن موانع را شامل میشود.
مبانی مقاومت
- هر موضوعی با پیشفرضهایی روبرو است که مبنای تعیین اهداف، اصول، استراتژی و روشهای آن موضوع قرار میگیرد. مقاومت بهعنوان یک موضوع کلیدی در قرآن نیز دارای مبانی و اصول ثابتی است که تحقق مقاومت و هرگونه اقدام در وضع قوانین و انتخاب روش باید بر اساس آن صورت پذیرد، مهمترین مبانی مقاومت عبارتاند از:
- توحیدگرایی: اساس مقاومت در قرآن بر توحید بنا شده است. امر به مقاومت و ایستادگی در قرآن از جمله آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ﴾[۱۷] به دو موضوع بنیادین برمیگردد که یکی شناختن خدا و دیگری برقراری عدالت و قسط در جامعه بشری است[۱۸]. که جامعه متکثر را بهسوی "توحید" سوق میدهد. امام خمینی میگوید: "ما از این اصل اعتقادی (توحید)، اصل آزادی بشر را میآموزیم..."[۱۹]. آیتالله خامنهای مفهوم توحید اجتماعی را که مقاومت بر اساس آن شکل میگیرد، بهمعنای پایبندی به وحدت و یکپارچگی جهان و خویشاوندی تمام اجزا و عناصر آن، برابری انسانها در آفرینش و مایههای انسانی و در امکان تعالی و تکامل و آزادگی همه انسانها از قید اسارت و عبودیت غیر خدا میداند[۲۰]. در اسلام "خط مشی و برنامه" با "حقیقت" یکسانند. قرآن با پیوند بین الوهیت و عبودیت، مسئله عقیده را در چهارچوب بنیادین "توحید" و "عدالت" تفسیر کرد و با ارائه جهانبینی و ایدئولوژی جامعی، تمامی امور را در شبکه هستی به خداوند واگذار کرد. اسلام با دعوت به اقرار و ایمان به ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ با معنای حقیقی آن در تمامی امور، حاکمیت را به خدا بازگرداند و تجاوزگرانی که با قائل شدن این حق برای خویشتن در دنیا به سلطنت خداوند تجاوز مینمایند را طرد کرد[۲۱]. براین اساس مقاومت بر توحید بنا میشود و امر به مقاومت، امر به اقامه توحید و لوازم آن است؛ اعم از تشکیل حکومت و تعیین استراتژی جهت تحقق حاکمیت خدا و ایفای حقوق انسانی بر اساس مبانی است و بر مبنای آن مبارزه با شرک، بیعدالتی، دفع تجاوز، ستمگری و ظلم و دفاع از مظلوم شکل میگیرد.
- عدالت: یکی از مهمترین مبانی مقاومت بعد از توحید "عدالت" است. برخی اعتقاد و باور به "خدا" در اندیشه را توحید نظری و فردی، و "عدالت اجتماعی" را تجلی خدا در زندگی و توحید اجتماعی میدانند[۲۲]. ابنعاشور با فطری دانستن عدالت مینویسد: "خداوند از ایجاد تا ختم رسالت پیامبران، هدف واحدی را دنبال میکرد و آن حفظ نظام این عالم و تأمین مصالح و احوال اهل عالم بوده است و آن را تحت آن چه عدالت و استقامت نامیده است در نفوس پیروانش آنها را علاقمند میکند و بهسمت عدالت و استقامت میکشاند"[۲۳]. مطهری "عدالت" را معیار اسلام و منشأ دین و قانون میداند؛ بدینمعنا که عدالت بهمثابه اصلی است که دین و قانون براساس آن ایجاد میگردد و مینویسد: "عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوّت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد، و مقیاس سلامت اجتماع است"[۲۴]. جوادیآملی مینویسد: "نادیدهانگاشتن قسط و عدل، مخالفت با نظام طبیعی و اهتمام به آن، هماهنگی با نظام هستی است"[۲۵]. عدالت مفهومی مشترک در میان مکتبهای الهی و بشری است. ازاینرو اگر نظریه عدالت در درون پارادایم خودش؛ یعنی با جهانبینی دینی تعریف نشود، همه چیز بههم میریزد[۲۶]. قرآن همگان را به عدالت و احسان امر میکند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[۲۷]. پیامبر نیز رسالت خود را اقامه عدالت در جامعه برمیشمارد: ﴿وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ﴾[۲۸]. آیات متعدد بیانگر آن است بین توحید، عدل و احسان رابطه تکوینی وجود دارد و این رابطه معنایی بهخاطر جامعیت مفهوم "عدالت" است[۲۹]. و از سوی دیگر تنظیمکننده روابط و تأمینکننده نیازمندیهای بشری نیز هست. با این بیان "مقاومت" از منظر قرآن، همچون امور تکوینی، بر اساس عدالت یا تابعی از عدالت است، ازاینرو همه فعالیتهای اجتماعی و هرگونه اقدام و برنامهریزی و وضع قوانین در حوزههای مختلف نیز باید برآمده از عدالت و تأمینکننده نیازها و ایفای حقوق طبیعی انسانها و جوامع انسانی باشد، در غیر این صورت خروج از مقاومت تلقی میشود.
- فطرت: در قرآن کریم و روایات بر وجود فطرت مشترک میان آدمیان تأکید شده است که از حقیقت خود مبدل نخواهد شد: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ﴾[۳۰]. مطابق فرمایش پیامبر اکرم(ص) هر انسانی بر فطرت توحیدی آفریده شده است: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»[۳۱] از فطرت بشر، هم اصول مشترک الهی بر میآید و هم اصول مشترک انسانی[۳۲]. ایمان به خدا و نفی شرک و طاغوت و وحدت هدف، نشانههای فطرت انسانی است و هرگونه شرک و ستمگری و هرگونه اختلاف و تفرقه، انحراف از فطرت قلمداد میشود[۳۳]. انسان به حکم فطرت، عدول از حق، عدالت و انسانیت را، فارغ از اعتقاد به باورهای دینی نمیپسندد. تاریخ گواهی میدهد در جوامع بشری تلاش برای اقامه عدالت و دستیابی به حقوق انسانی از سوی آگاهان جامعه همواره وجود داشته و با ظلم، تجاوز، ستمگری و سلطه به مقابله و مبارزه برخاستهاند و برهمیناساس است که مطهری انسانهایی را که بر اساس فطرت، اهل احسان، جود و عدالت باشند، را به خداپرستی فطری تعبیر نموده است و نزد خدا ماْجور میداند حتی اگر مشرک باشند[۳۴]. همه تمایلات و سنن فطری بشر را میتوان بهطور خلاصه استقامت در دعوت به عدل و بازداشتن از ظلم و انحراف از حق بیان داشت که هرانسانی به فطرت سلیم خود آن را عدالت میداند[۳۵]. براساس رویکرد جهان شمولی اسلام، در قرآن امر به "مقاومت" با تبیین عدالت، آزادی، حقوق طبیعی و کرامت انسان در قرآن مبتنی بر فطرت مشترک انسانی بنا نهاده شده است و برهمیناساس تشریع احکام و وضع قوانین و دستورالعملهای فردی و اجتماعی بر مبنای فطرت الهی در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.
- آخرتگرایی: یکی دیگر از مبانی مقاومت در قرآن، حقیقت معاد است که از اعتقاد به توحید ریشه میگیرد. انسان معتقد به معاد، در همه عرصهها با جهاد و مبارزه و بذل مال و جان تا مرز شهادت[۳۶]، خود را در مسیر اطاعت و برخورداری از نصرت و فلاح و رستگاری حقیقی میبیند و به احدی الحسنیین میاندیشد[۳۷]. یکی از عمدهترین تفاوت حامیان اندیشهها و مکتبهای مادی و غیرمادی، باور یا عدم باور آنان به معاد و به جهان آخرت است.اعتقاد به معاد، بینش انسان را از تنگنای دنیا به فراخنای جهان باقی پیوند میدهد، و همّت او را بلندمرتبهتر از آن میگرداند که بخواهد به تعلّقات دنیوی و مادّی و تضییع حقوق دیگران خشنود گردد و بدان رضایت دهد. حضرت علی(ع) هدف نهایی از خلقت را قیامت میداند. «فَإِنَّ الْغَايَةَ، الْقِيَامَةُ»[۳۸]. این اصل در حوزه اندیشه و نظر و عملکرد منشأ اثر است، یکی از آثار اعتقاد به معاد، توجه به عواقب اعمال است که موجب میشود انسان به عدالت رفتار کند و آزادی منطبق بر فرمان الهی را در نظر بگیرد و در محدوده حکم خداوند عمل کند و بیمبالاتی و بیبندوباری که در آخرت موجب عذاب میشود، نداشته باشد[۳۹]. جوادیآملی مینویسد: "فراموشی معاد موجب تبهکاری و ستمگری فردی و اجتماعی است"[۴۰]. اعتقاد به معاد، موجب اطاعتپذیری از خدا و عامل مقاومت و پایداری در برابر ولایت کافران[۴۱] و موجب استقامت و نصرت الهی[۴۲]، آخرتاندیشی و وارستگی مجاهدان[۴۳] و سالمسازی اقتصاد[۴۴] میگردد. قرآن حیات حقیقی را زندگی اخروی دانسته و در آیه ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ﴾[۴۵] به آن اذعان نموده است[۴۶].
اهمیت و ضرورت مقاومت
انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودنش نمیتواند تنها و بدون دیگران کند. او از آن هنگام که خود را شناخت و این نیاز را احساس نمود که باید در جمع زندگی کند و متوجه زندگی خود و دیگران شد، به دنبال دست یافتن به بهترینها بود. بنابراین میبایست برای حفظ بقای خویش در برابر حوادث روزگار مقاومت نشان میداد. این احساس بشری نسبت به مقاومت، باعث پیدایش و استمرار آن گردید، پس مقاومت را میتوان یک ضرورت در زندگی بشر دانست. از طرف دیگر هر جا سخن از فرهنگ مقاومت است، در برابر آن فرهنگ ذلّت و تن به خواری دادن مطرح میشود و انسان با توجه به سرشت و طبیعت ذاتی خویش ناگزیر است برای رهایی از ذلت و خواری و تسلیم نشدن در برابر پدیدههای طبیعی و اجتماعی پایداری کند، به دیگر سخن انسان برای شناخت، حفظ و توسعه ارزشهای مربوط به سعادت دنیوی و اخرویاش و همچنین شناخت ضد ارزشها و دور کردن آنها از خود و دیگران باید دست به مقاومت بزند.
زندگی انسان همچون دریایی خروشان است که زنده بودن و نشاطش در پویایی امواج آن است. اگر آب این دریا راکد شود، پس از مدتی فاسد میگردد. قرآن در توصیف این فساد و تباهی میگوید: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾[۴۷] بنابراین حیات و بقای انسان بر پایه مقاومت استوار است و او برای بقای خویش و داشتن زندگی واقعی و ایدهآل، لازم است همواره در برابر نیروهای منفی و زیانبار، پایداری مناسب داشته باشد.
در بیان ضرورت مقاومت همین بس که دو سوم سوره بقره، بزرگترین سوره قرآن در ضرورت مقاومت و پایداری در برابر کافرین و منافقین است و همچنین در دو سوره آل عمران و نساء و دیگر سورههای قرآن، این ضرورت، بسیار روشن تبیین گردیده است و توجه فراوان این کتاب آسمانی به مقاومت به دلیل ارزش دینی و اخلاقی نهفته در آن است. تعالی و سربلندی انسان از نظر مادی و معنوی و سعادت و خوشبختی فرد و جامعه جز در سایه مقاومت امکانپذیر نیست. و چون بقاء و پایداری دین و دنیا در گروی مقاومت میباشد، پس این پدیده، یک ضرورت دنیوی و اخروی به شمار میرود. اگر انسان در برابر نفس سرکش و هوی و هوسها و تجملهای دنیوی مقاومت نکند و در راه شناخت خدا و اطاعت از فرمان او با مشکلات به پیکار برنخیزد، هرگز به هدف نمیرسد. خداوند در سوره فصلت، توحید را در کنار مقاومت و پایداری قرار میدهد و به یکتاپرستان پایدار بر توحید، بهشت جاویدان را بشارت میدهد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾[۴۸]. این همجواری بین توحید و مقاومت، بیانگر ارزش والای مقاومت و پایداری در راه خداوند است، زیرا ایمان واقعی، زمانی فرصت بروز و ظهور مییابد، که انسان بتواند در برابر امیال نفسانی، مقاومت مناسب داشته باشد و از آزمون الهی سربلند بیرون آید.
از دیگاه قرآن، هدف اصلی مقاومت، ایجاد تعادل و توازن در انسان و جامعه انسانی است، و جز موارد یاد شده، این اهداف را میتوان برای آن برشمرد:
- تقویت روحیه ایثار و فداکاری؛
- حفظ کرامت و عزت نفس؛
- حفظ وحدت و همدلی بین افراد جامعه؛
- اجرای حق و عدالت و نابودی باطل و کفر؛
- حفظ عزت اجتماعی و ریشهکن کردن فساد؛
- هموار کردن راههای پیشرفت انسانها به سوی معبود؛
- حفظ استقلال وطن و جلوگیری از اشغال آن و دفع خطرها و تهدیدهای دشمن؛
- دفاع از مظلوم و مقاومت در برابر ستمگران و تجاوزگران و اشغالگران.
یکی از شرطهای مقاومت در قرآن، اراده تغییر همراه با آگاهی و بیداری است، اصلاح امور با “یقظه” (هشیاری) شروع میشود و این یقظه و بیداری از مقدمات و لوازم مقاومت قرآنی به شمار میآید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۴۹]. این آیه تصریح دارد که سرنوشت اقوام به دست خودش تغییر میکند، اگر اراده تغییر در قومی پدید آمد و یا نسبت به امور جامعه و تغییر آن آگاهی پیدا کردند، میتوانند در سرنوشت خویش، مؤثر باشند، در این صورت، مقاومت میتواند یکی از راههای تغییر باشد[۵۰].
عرصه های مقاومت
آثار مقاومت
ابعاد مقاومت
- در یک نگاه کلی، امر به استقامت در آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...﴾[۵۱] و نیز آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۵۲] و ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[۵۳] را میتوان بهعنوان اصول، عناصر و استراتژی اصلی و اساسی "مقاومت" با رویکرد اجتماعی بهحساب آورد. مقاومت با رویکرد اجتماعی در قرآن، در دو بعد کلی ایجابی و سلبی مورد تأکید قرار گرفته است. لذا تحقق بعد ایجابی مقاومت در کنار بعد سلبی آن در چهارچوب مبانی، حیات طیبه را فراهم میسازد که به اجمال به ابعاد آن پرداخته میشود:
بُعد ایجابی مقاومت با رویکرد اجتماعی
- اصل مالکیت خدا بر سرنوشت انسان: در جهانبینی اسلامی، جهان در مالکیت مطلق خدا است. آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۵۴] بیان بعثت رسول است[۵۵]. که به پرستش خدا و اجتناب از طاغوت دعوت نمودهاند؛ چرا که پرستش غیر خدا و اتخاذ ارباب و پذیرش اراده و سلطه دیگران با توحید ناسازگار است و انسان را به شرک مبتلا میسازد[۵۶]. سید محمدباقر صدر مینویسد: این اصل هرگونه زورگویی و بهرهکشی و سلطه انسان را بر انسان نابود میسازد تا زمانی که "الله" اساس حاکمیتها و نظام اسلامی جلوهگاه آن حکومت باشد، خودبهخود همه فرمانرواییها و حاکمیتهای ظالمانه، بهوسیله این آیین از میان میرود[۵۷]. به شرطی که انسان در عالم تشریع با اطاعت از خدا در چهارچوب مبانی و سنتهای الهی عمل کند.
- تشکیل حکومت: اقدام مهم پیامبر بعد از دعوت به توحید، تشکیل حکومت بود. امام خمینی مینویسد: نهاد حکومت در اسلام آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست[۵۸]. امام خمینی قیام به تشکیل حکومت را شعبهای از ولایت پیامبر(ص) و امامان(ع) دانسته و مینویسد: "اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت، علم به قوانین و عدالت، بهپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت دارا است و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است[۵۹]. و هر ولایتی بهجز ولایت خدا و جانشینانش، ولایت شیطان و طاغوت است که مؤمن را با هزار پیوند و رابطه، به قدرت طاغوت وابسته میسازد[۶۰]. اسلام با اصل قرار دادن حاکمیت مطلق خدا، مقام خلافت و جانشینی و امر مدیریت و آبادانی زمین، تأمین متوازن نیازهای مادی و روحی و هر آن چه که برای معاش در زندگی و ادامه حیات نیاز است را به انسان سپرد تا مبادی تمدن راستین را مهیا و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی را تبیین کند[۶۱]. لازمه آن وضع و اجرای قوانین و تشکیل حکومت است. از آنجا که حاکمیت از آن خداست و به برگزیدگانش اذن داده و تفویض نموده است. در غیبت پیامبران، جانشینان و اوصیای آنها هستند و در غیبت اوصیا، فقهای امت، دینشناسان، آگاهان، آنکسانیکه منصب ولایت را و امامت را به ارث بردند[۶۲]. که از آن به نظام امامت یاد میشود و اجازه دارند اقامه حاکمیت کنند. در این نظریه قدرت حاکمیت، ناشی از اراده خدا است و زمامداران دستورات خدا را به اجرا در میآورند[۶۳]. بین ماهیت حکومتهای الهی با حکومتهای بشری فاصلهای زیاد وجود دارد. برای اینکه وقتی مبنای تشکیل حکومت متفاوت باشد، بالطبع حکومتهای متفاوت با اهداف متفاوت شکل میگیرد.
- اصل عدالت: در قرآن اقامه عدالت بهعنوان وظایف اجتماعی مسلمانان مورد تأکید قرار گرفته است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۶۴] و ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۶۵]. قرآن کریم اقامه عدالت اجتماعی را در مقیاس با دیگر ارزشهای فردی و اجتماعی، با ارزشتر و آن را به فضیلت تقوا نزدیکتر میداند. امام خمینی با نفی حکومتهای غیر عادلانه، برخی راههای اساسی عملی کردن عدالت اجتماعی را اجرای قوانین و مقررات اسلام[۶۶]، حذف فاصله طبقاتی، حفظ منافع محرومان و گسترش مشارکت عمومی و محرومیتزدایی[۶۷]، نفی نفوذ سرمایهداران در حکومت و مبارزه با زراندوزان و رفاهطلبان[۶۸]، توجه به عمران و آبادانی[۶۹] و تدوین قانون به نفع محرومان جامعه[۷۰] میداند که تحقق آنها، وظیفه جامعه اسلامی و حاکمان آن است[۷۱]. آیتالله خامنهای آرمانهای ایجابی را اجرای عدالت اجتماعی، ایستادگی در راه پیشرفت و آبادانی مادی و معنوی، پناهدادن به مظلوم و مقابله با ظالم میداند[۷۲]. قهراً هدف قرآن از عدالت، نجات محرومان و مستضعفان و نبرد و ستیز با ستمپیشگان است. مطهری اقامه عدل و قسط در جامعه را برقراری توحید عملی اجتماعی میداند[۷۳]. و از عدالت بهعنوان معیار سلامتی و رضایت اجتماع یاد میکند و مینویسد: "آن اصلی که میتواند تعادل اجتماعی را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است"[۷۴]. براساس دلالتهای قرآن کریم، "مقاومت ایجابی" در تحقق عدالت؛ یعنی پایفشردن بر تمام چیزهایی است که خدا، وجود و تحقق آنها را در زندگی فردی و اجتماعی ضروری میشمارد، همچون: کرامت انسان[۷۵]، آزادی[۷۶]، آبادانی زمین[۷۷]، صلح[۷۸] و همزیستی مسالمتآمیز[۷۹]، که مسلمانان باید بهعنوان عبودیت اجتماعی در تحقق این امور تلاش نماید و کلیه قوانین و دستورالعملهای اجتماعی باید تابعی از عدالت تکوینی باشد.
بُعد سلبی مقاومت با رویکرد اجتماعی
- قرآن در آیات متعددی متعرض این موضوع شده است و مسلمانان را از هرگونه اقدامی که زمینه وابستگی را فراهم کند باز داشته است. جنبه سلبی مقاومت ناظر به نفی سلطه بیگانگان بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان است[۸۰]. بعد سلبی مقاومت را میتوان از آیه ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۸۱] و دیگر آیات مرتبط مبنی بر نپذیرفتن سلطه کفار برداشت کرد. نمونههایی از مقاومت سلبی که در قرآن بهصراحت به آنها اشاره شده است عبارتاند از:
- نهی از پذیرش ربوبیت غیر خدا و مبارزه با طاغوت: از دیدگاه اسلام انسان آزاد آفریده شده است و هیچکس و هیچ طبقه و هیچ گروه بر وی سلطه ندارد و سیادت و ربوبیت، ویژه خدا است[۸۲]. براساس آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۸۳] و ﴿وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[۸۴] حتی آزادی سیاسی و حق اطاعت از نظامهای سیاسی و نهاد قدرت، مشروط به آن است که موجب "اتخاذ ارباب" نشود و در برابر ربوبیّت تشریعی خدا نباشد. در تفسیر فی ظلال القرآن آمده است: "در این جهت تفاوتی میان نظامهای دیکتاتوری با نظامهای دموکراسی نیست و همگی ارباب زمینیاند که انسان را به رقّیت و عبودیّت خویش میخوانند و تنها نظام اسلامی و توحیدی است که میتواند بشر را رهانیده و به او آزادی واقعی ببخشد"[۸۵]. منظور از طاغوت در هر چیزی است که اطاعت آن منافی با ایمان به خدا است[۸۶]. قرآن ایمان به خدا را مساوی با کفر به طاغوت به حساب آورده است[۸۷]. که مسلمانان موظفاند از هر نظامی که بهجای ربوبیت خدا نشسته است، چه حاکم مسلمان داشته باشد و چه غیر مسلمان، دوری کنند.
- نهی از پذیرش ولایت کفار: در مقاومت سلبی قرآن، برای حفظ استقلال و آزادی اجتماعی مسلمانان، آنان را از پذیرش ولایت کافران نهی کرده است؛ از جمله: در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۸۸] و آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۸۹] مسلمانان را از اتحاد و امتزاج با کفار بر حذر داشته است و در ادامه همین آیه با لحن انذار و تهدید میفرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ﴾[۹۰] اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از خدا قرار ندارد[۹۱]. و در مقابل بر پذیرش ولایت خدا و پیامبر و اولی الامر در آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[۹۲] و پیروی از آنان در آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۹۳] تأکید نموده است.
- عدم اعتماد و برقراری ارتباط صمیمی با کافران و مشرکان: یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن، عدم اعتماد و دوستی و روابط نزدیک با جبهه باطل است؛ یعنی مسلمانان نباید بر ستمگران تکیه و اعتماد کنند ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۹۴]. تکیه و اعتماد بر ستمگران باعث وابستگی میگردد و وابستگی به هر شکل آن، چه فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی نتیجهای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال مسلمانان ندارد[۹۵]. در آیات ناظر به نهی از دوستی کفار، تهدید شدیدی هم شده است، مثلاً در آیه ﴿مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۹۶] میفرماید: "و هر که از شما، آنان را دوست بدارد، او خود از ایشان است". و در آیه ﴿وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ﴾[۹۷] فرمود: "خدا شما را از خودش بیم میدهد". و در آیه ﴿أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾[۹۸] آیا میخواهید برای خدا علیه خود حجتی واضح درست کنید، (دست خدا را در عذاب به روی خود باز کنید)[۹۹]. از ابعاد مقاومت و ایستادگی بر حق، عدم برقراری روابط دوستانه با کفار و مشرکین است که در جبهه مقابل اسلام قرار دارند[۱۰۰]
گونههای مقاومت
گونههای مختلف مقاومت را که در مقابل پدیدههای منفی و بازدارنده تحقق مییابد، میتوان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:
- گرایشهای نفسانی: انسان به حکم فطرت و ساختار وجودیاش، دارای گرایشهای نفسانی است که جهت بقای او لازم است. هرگاه آن گرایشها از مسیر اصلی خود خارج شود، طغیان تحقق مییابد. در این هنگام، انسان با مقاومت در برابر سرکشی امیال نفسانی که از سرکشی دشمنان خطرناکتر و زیانبارتر است، در وجود خویش توازن و تعادل ایجاد میکند. سرکشی و طغیان آن امیال در نفس امّاره، متبلور میشود که مقابله و مبارزه و تسلط بر آن را “جهاد اکبر” میگویند. در خطرناکی و زیانبار بودن نفس امّاره همین بس که قرآن کریم از زبان حضرت یوسف صدیق(ع) چنین میفرماید: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي...﴾[۱۰۱]. از آنجا که خداوند پیروی از هوای نفسانی را شرک میداند، لزوم مقاومت در برابر نفس اماره، توجیه میگردد:﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[۱۰۲]. ممکن است انسانهایی بتوانند در برابر دشمنان خارجی مقاومت کنند ولی در کارزار با نفس اماره شکست بخورند. بنابراین مبارزه با سرکشی گرایشهای نفسانی بر مقاومت با عوامل خارجی، تقدّم رتبی دارد، یعنی هر کس در “جهاد اکبر” که همان مبارزه با نفس اماره است پیروز شود، میتواند در برابر دشمنان گونهگون دیگر پیروز و سربلند بیرون آید. در واقع میتوان گفت که “جهاد اصغر” ثمره “جهاد اکبر” است. قرآن کریم دستیابی به بهشت جاویدان را در گرو خوف از مقام خداوند و مقاومت در برابر نفس سرکش میداند: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى﴾[۱۰۳].
- رذایل اخلاقی دیگران: یکی از آسیبها و موانع پیش روی انسان در راه رسیدن به کمال، رذایل اخلاقی دیگران است. ممکن است شخصی در راه تزکیه نفس و مقاومت در برابر سرکشیهای آن، موفق باشد ولی از اخلاق ناپسند سایر افراد آسیب ببیند. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، ناگزیر باید با همنوعان خود معاشرت داشته باشد و این معاشرت، موجب میشود از فضائل یا رذایل اخلاقی آنان متأثر و بهرهمند گردد. گاهی این تأثیرپذیری ارادی نیست، بدین معنا که امواج ویژگیهای منفی، خود به خود از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود، بنابراین انسان باید از یکسو خویشتن را در برابر آن صفات ناپسند برگزیند، که “نسبت” به نوع آن صفات، متفاوت خواهد بود. در قرآن کریم به بسیاری از این صفات اشاره شده و راه مقاومت و رویارویی در برابر آن نشان داده شده است. یکی از آن رذایل یعنی “حسد” است که قرآن راه مقاومت در برابر آن را پناه بردن به خداوند میداند: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾[۱۰۴].
- کجروی و ناهنجاریهای اجتماعی: جامعه انسانی، مجموعهای از نیروهای مثبت و منفی است. گاه قطع نظر از افراد کجرویها و ناهنجاریهای گروهی و جمعی دیده میشود و جماعتی حرکتشان واپسگرا و به سوی فساد است، هرچند به ظاهر تجاوز و یا طغیانی مشاهده نگردد. وقتی گروهی از مردم به دلایل گوناگون از جمله تبلیغات مسموم، پیمان خویشتن را با رسول اکرم(ص) گسستند و تصمیم به اخراج آن حضرت گرفتند، این نمودی از جریان ناهنجاریها و کجرویهای اجتماعی است: ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ...﴾[۱۰۵]. میتوان گفت مقاومت در برابر کجرویها و ناهنجاریهای اجتماعی در حقیقت، اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. حرام ندانستن آنچه را که خداوند و پیامبرش حرام دانسته و گردن ننهادن به دین حق به دنبال بیایمانی به خداوند و روز رستاخیز، از دیگر ناهنجاریها و کجرویهای اجتماعی است که خداوند در قرآن امر به مقاومت و مبارزه در برابر این پدیده است: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ...﴾[۱۰۶].
- حاکمان جور: خداوند در قرآن کریم از سویی، استبداد و سرکشی و استعلای مادی و قهری حاکمان ستمگر را به تصویر میکشد و از دیگر سو به مقاومت مؤمنانی اشاره دارد که با توکل به خدا در برابر آنان ایستادگی میکنند. قرآن کریم، فرعون را نمونهای بارز از سران ستم و استبداد معرفی میکند: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۰۷]. در آیه دیگر، درباره استکبار ورزیدن او و لشکریانش چنین میگوید: ﴿وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ...﴾[۱۰۸]. قرآن پس از ترسیم صور سرکشی و طغیان فرعون و اطرافیانش، گونههای مقاومت بندگان شایسته خویش را به تصویر میکشد و آنگاه که فرعون ساحرانش را برای مقابله با حق به میدان میآورد، خداوند به حضرت موسی(ع) دستور مقابله با او را مناسبترین ابزار میدهد: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ﴾[۱۰۹]. وقتی که همه ساحران با دیدن معجزه پیامبر خدا به او ایمان آوردند و در برابرش به سجده افتادند، سرکشی و طغیان فرعون به اوج میرسد، به گونهای که از آنان میخواهد برای ایمان آوردن باید از او اجازه بگیرند، سپس آنان را به شدّت تهدید میکند: ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[۱۱۰]. در برابر این تهدید، اوج مقاومت ایمان آورندگان که پیش از این جادوگر فرعون بودند، آشکار میگردد: ﴿قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ﴾[۱۱۱]. از آنجا که عوامل و اطرافیان شخص سرکش او را به گونهای مختلف به طغیان و ستمکاری تشویق میکنند، وابستگان فرعون به او اعتراض کردند که چرا به موسی و قومش اجازه میدهی در زمین هر کاری را انجام دهند. او هم سرکشی و گستاخی خویش را آشکار ساخت. ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ﴾[۱۱۲]. اینجاست که موسی(ع) به یارانش دستور مقاومت و مقابله به مثل میدهد و نتیجه و عاقبت آن مقاومت را نیز گوشزد میکند: ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱۱۳].
- تجاوزگران: تجاوز به معنی گذر از مرز و شکستن حد و حدود و وارد شدن به حریم زندگی، سرزمین، کشور و جایگاه گروهی از مردم و یا قوم و دستهای است که در آن مکان زندگی میکنند. کلمه “تجاوز” - برابر نهاده - “تعدی” بر دو وجه است:
- تجاوز از حدود – همانگونه که خداوند متعال در قرآن میفرماید: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۱۴].
- تجاوز به حدود- همانگونه که در قرآن آمده است: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ﴾[۱۱۵]. برای تحقق تجاوز دو شرط لازم است و با وجود این دو شرط مقاومت واجب و ضروری میگردد: مسلحانه بودن؛ قائم به زمان حال و آینده بودن. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۱۱۶]. بنابراین اگر تجاوز مربوط به گذشته بوده و در مقابل آن مقاومتی انجام نگرفته باشد، بر افروختن آتش جایز نیست. قرآن کریم در این باره چنین میگوید: ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾[۱۱۷]. همانگونه که در آیه ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ﴾[۱۱۸] ذکر شد، لازم است مقاومت و دفاع متناسب با اعمال تجاوز باشد. حالتهای مقاومت و کارزار علیه تجاوز عبارتاند از: الف): مقاومت و کارزار علیه تجاوزی که واقع شده است. (بعضی از آیات مربوط به آن ذکر شد)؛ ب): مقاومت و پیکار علیه تجاوز واقع شده و مستمر: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾[۱۱۹] ج): مقاومت و پیکار علیه تجاوز مورد انتظار: هر گاه فرد و یا گروهی از مسلمانان پیشبینی دقیق داشته باشند که از جانب کسانی به آنان تجاوز خواهد شد، لازم است بیدرنگ مقاومتی مناسب از خود نشان دهند تا هم با قدرت آمادگی خود را اعلام کنند. در قرآن کریم در این باره آمده است: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ﴾[۱۲۰].
- اشغالگران: تفاوت مقاومت در برابر تجاوزگر با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومتکنندگان در سرزمین خویش زندگی میکنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت مینمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر ستم و بیداد طغیاننگرایان از دیار خویش بیرون رانده شدهاند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغالگران به پیکار برمیخیزند و در برابرشان مقاومت مینمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، اقدام رژیم صهیونیستی و مقاومت مردم ستمدیده فلسطین است.خداوند در قرآن، بیتفاوتی قوم بنیاسرائیل را در عدم مقاومت در برابر اشغالگران، نکوهش میکند، آنجا که قرآن از زبان ایشان میگوید: ﴿قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا﴾[۱۲۱]. در جای دیگر، خداوند کسانی را که از دیارشان بیرون رانده شده و در راه خدا عذاب کشیده و مقاومت کرده و در این راه کشته شدهاند، مورد رحمت فراگیر خود قرار میدهد: ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ﴾[۱۲۲]. در آیه دیگر، خداوند متعال به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شدهاند اذن مقاومت و پیکار و نوید یاری و پشتیبانی میدهد: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...﴾[۱۲۳].
- خرافهها: خرافهها یکی از امور ناپسند است که قرآن کریم مقاومت در برابر آن را لازم میداند، قرآن به خرافههای فراوان اشاره مینماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوههای مقاومت پیامبران الهی و بندگان صالح خداوند را متناسب با آن مطرح میکند. در این جا نخست به یکیک مورد جزئی خرافات، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی میشود. یکی از موارد جزئی خرافهپرستی در قرآن، داستان گوساله سامری است که در آیات ۸۵ تا ۹۸ سوره طه، بازگو شده است. پس از این که خداوند در این سوره به تلاش فرعون در گمراهی قوم خود و فرجام آن، اشاره مینماید، به بنیاسرائیل گوشزد میکند که ما به شما نعمتهای زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به موسی(ع) میگوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعدهگاه بشتابی؟ موسی(ع) فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا خشنود شوی. خداوند میفرماید: ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ﴾[۱۲۴]. بعد از آن حضرت موسی(ع) خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: ای قوم من آیا پروردگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در کوه طور بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به وعده من وفا نکردید؟ گفتند: ﴿قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ﴾[۱۲۵]. سپس برای آنان، پیکر گوسالهای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای موسی همین است. هارون برادر حضرت موسی از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در حقیقت با این گوساله مورد امتحان قرار گرفتهاید و پروردگار حقیقی شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر پرستش آن خواهیم ماند تا موسی برگردد. آن گاه که حضرت موسی(ع) باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به برادر خود نیز خشم گرفت. گفت: ای سامری این چه کاری بود که انجام دادی؟ سامری گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده (جبرئیل) برداشتم و آن را در آتش انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. حضرت فرمود: ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا﴾[۱۲۶]. در پایان این داستان، در آیه ۹۸ همین سوره به یگانگی پروردگار و علم واسع و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافهپرستی، این نتیجه حاصل میشود که مقاومت حضرت موسی(ع) و بردارش حضرت هارون(ع) متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با حکمت و استوار با آن پدیده روبهرو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا بندگان خدا از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافهپرستی عامتر از جریان سابق، بتپرستی است. در قرآن کریم در پنج آیه، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بیآنکه، ذکری از مفرد آن به میان آید و خداوند در پنج سوره به طور رسمی از بتها و پدیده بتپرستی سخن گفته است. در این سورهها از یکسو پدیده بتپرستی با گونههای مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت انبیای الهی به ویژه حضرت موسی(ع) و حضرت ابراهیم(ع) را که متناسب با آن پدیده میباشد، به نمایش گذاشته شده است.
خداوند بنیاسرائیل را از دریا میگذراند آنان به قومی میرسند که بتپرست هستند قوم موسی به آن حضرت میگویند: ﴿...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ﴾[۱۲۷]. گویا که این سخن قوم موسی(ع) آغاز دوباره پدیده بتپرستی در میان آن قوم و پاسخ آن حضرت شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت حضرت ابراهیم(ع) در چهار سوره از قرآن بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در سوره شعرا، حکایت حضرت ابراهیم(ع) و آزر اینگونه آغاز میگردد: ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ﴾[۱۲۸] حضرت ابراهیم(ع) با شنیدن این پاسخ، مقاومت خویش را با استدلالهای عقلی که مربوط به به بیاثر بودن بتها در زندگی است، به پیش میبرد تا این یگانهپرستی را به عنوان آیین حق به آنان ارائه مینماید. در سوره مبارکه انعام، مرحلهای دیگر از رویارویی آن حضرت با پدیده بتپرستی حکایت میشود. حضرت إبراهیم(ع) پرسشی متفاوت با پرسش گذشته، از آزر میپرسد: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۲۹]. به دنبال این آیه، حضرت ابراهیم(ع) برای اثبات وجود خداوند یکتا، استدلالهای عقلی عرضه میکند. در سوره ابراهیم، آن حضرت از خداوند میخواهد که برایش سرزمینی امن قرار دهد و او و فرزندانش را از پرستش بتها دور کند[۱۳۰]. اوج مقاومت حضرت ابراهیم(ع) با پدیده بتپرستی در سوره انبیاء، آمده است. برنامه بتشکنی این پیامبر الهی از آیه ۵۲ شروع میشود که به آزر و قومش میگوید: این مجسمهها چیست که همواره میپرستید؟ و آنان پاسخ میدهند: پدرانمان این گونه عبادت میکردند. آن حضرت در جواب میفرماید: شما و پدرانتان در گمراهی اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی حق برای ما آوردهای یا شوخی میکنی؟ حضرت فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او گواهی میدهم: به دنبال این سخن، سوگند یاد کرد که برای نابودی بتها، طرحی درافکند: ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ﴾[۱۳۱]. دنباله داستان روشن است، آن حضرت پس از اعتراض بتپرستان نسبت به بتشکنی او، استدلالی روشن و ساده میآورد. پس از این که تقصیر را به گردن بت بزرگ میاندازد، آنان در اعتراض میگویند: بت بزرگ ارادهای ندارد، حضرت از اعتراف آنها به بیارادگی بتها، برای نفی مطلق آنها بهره میبرد. گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع) پایان باشکوه و نتیجه شگفتانگیز و معجزهآسای این جریان است که مقاومتهای گونهگون خلیل الرحمان(ع) آن را به بار میآورد[۱۳۲].
مصادیق مقاومت
- مهاجرت: یکی از شکلهای مقاومت در قرآن کریم، مهاجرت کردن برای جهاد در راه خداوند است. خداوند متعال در آیههای فراوان به ثواب مهاجرت در راه خدا اشاره کرده و به مهاجرین وعده رحمت و بخشش گناهان داده و برای ایشان جایگاهی عظیم نزد خود برپا نموده است[۱۳۳]. و در سورهای دیگر پاداش آنان را، رزقی نیکو در آخرت میداند: ﴿وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾[۱۳۴]. در جای دیگر، خداوند مهاجرت در راه خدا را شرط ایمان دانسته و کسانی را که ایمان آورده و در راه خدا مهاجرت کرده و جهاد کردهاند، مؤمنان حقیقی، دانسته است. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۱۳۵].
- مقاومت با گفتار و موضعگیری مناسب: مقاومت در قرآن، تنها مقاومت در برابر تهاجم به سرزمین نیست بلکه شامل پایداری در برابر تکذیبها، سخریهها، تخریبها و شایعهپراکنیها نیز میشود. خداوند برای هر یک از موارد پیشگفته، شکل یا شکلهایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله تکذیب پیامبران از جانب مخالفان در قرآن، بارها اشاره شده است: تکذیب نوح[۱۳۶]، تکذیب موسی[۱۳۷] و تکذیب دیگر پیامبران[۱۳۸] از جمله این موارد است که خداوند پیامبران را به صبر و پایداری در برابر آنها فرا میخواند: ﴿وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ﴾[۱۳۹]. یکی از شکلهای مقاومت که خداوند متعال در قرآن کریم به آن اشاره دارد، بیتوجهی به سخن دروغگویان و کم اهمیت دانستن گفتار آنان است، با این اسلوب، طرف مقابل در مییابد که نظر او ارزشی ندارد و با این کار خوار و ذلیل میشود: ﴿وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ * كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ﴾[۱۴۰] واضح است که خوردن بدون هدف در دنیا از ویژگیهای حیوانات است و خداوند با این بیان کار آنان را، بیاهمیت قرار داده است[۱۴۱]. زمانی که دشمنان، پیامبران را مسخره میکردند خداوند شکلهای گوناگون را برای مقابله با آنان، ارائه میدهد، به عنوان نمونه، بیتوجهی به سخن مسخرهکنندگان و همنشینی نکردن با آنان و ترک نمودن مجلس آنان، از اشکال مقاومت است. ﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا *وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾[۱۴۲]. این آیات با استعاره تهکمیه شروع میشود و از همان ابتدا خداوند با قرار دادن کلمه ﴿بَشِّر﴾ به جای ﴿أَنْذِرْ﴾ عذابی دردناک را که در انتظار منافقین است بشارت داده، سپس به بیان علت این عذاب پرداخته و سبب آن را بد گمانی آنان به خدا دانسته است[۱۴۳].
- مقاومت مسلحانه: این شکل مقاومت در صورتی انجام میشود که فردی یا گروهی به حریم، شهر، منطقه و یا خاک کشور حمله کنند. در این حالت، مسأله دفاع شرعی پیش میآید که با توجه به آیات قرآنی، باید تدابیر لازم از طریق به کار بردن توان دفاعی، اندیشیده شود تا کشور در معرض خطر قرار نگیرد: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۱۴۴]. همین موضوع در سوره حج چنین بیان شده است: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[۱۴۵]. بنابر آیات قرآنی، حکومت اسلامی در صورتی که مورد تجاوز واقع شود باید از خود دفاع کند و این دفاع از اولین حقوقی است که هر موجودی از آن برخوردار است و اسلام این حق را به مسلمانان داده است که از خود دفاع کنند. آیههای فراوان در قرآن به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند آیه پیشگفته در سوره حج و آیه: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...﴾[۱۴۶][۱۴۷].
عوامل مقاومت بخش
موانع مقاومت
زیان های ترک مقاومت (سازش)
الگوهای مقاومت
نمونه های تاریخی مقاومت و سازش
اقدامات دشمن برای شکستن مقاومت
مسئولیتهای مقاومان
آینده مقاومت
منابع
پانویس
- ↑ مهریزی، رضا، «واژهگزینی و رویکرد بومی تولید علم»، پگاه حوزه، سال۱۳۸۹، ش۲۹۸، ص۲۸.
- ↑ میرقادری، سید فضلالله؛ کیانی، حسین، «بنمایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۵.
- ↑ زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۶۶.
- ↑ ابناثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.
- ↑ فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.
- ↑ رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری، سید فضلالله؛ کیانی، حسین، «بنمایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.
- ↑ ابنعاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۷.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴؛ ج۹، ص۳۸؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۶؛ ج۱۱، ص۴۷.
- ↑ فیض کاشانی، محمدمحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵۷.
- ↑ ابنعطیه اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۰.
- ↑ طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۷، ص۱۳۳.
- ↑ بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ترجمه رضا مهیار، ص۶۸۰؛ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.
- ↑ زاهدیتیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص222
- ↑ «پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۳.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.
- ↑ خامنهای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۵۲-۵۳؛ خامنهای، سیدعلی، روح توحید، ص۵-۱۲.
- ↑ سید قطب، نشانههای راه، ترجمه: محمود محمودی، ص۴۱-۵۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.
- ↑ ابنعاشور، محمد طاهر، اصول النظام الاجتماعی فی الاسلام، ص۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۱.
- ↑ جوادیآملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۱۹۲-۱۹۳.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۳۴۹.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
- ↑ طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۱۱، ص۴۶۹.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.
- ↑ جوادیآملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، ص۲۳.
- ↑ صدر، سید محمدباقر، اسلام راهبر زندگی، ص۱۷۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۷۳.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾ «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۰.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۱۸۲.
- ↑ جوادیآملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۴ (معاد در قرآن)، ص۲۲.
- ↑ ﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾ «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری میآزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که میدانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ﴾ «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین میفروشند» سوره نساء، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ * كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ﴾ «وای بر کمفروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمیدانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟ * روزی که مردم نزد پروردگار جهانیان بپا میایستند * نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است» سوره مطففین، آیه ۱-۷.
- ↑ «و بیگمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
- ↑ زاهدیتیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص227
- ↑ «و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
- ↑ «بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ میرقادری، سید فضلالله، کیانی، حسین، بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن
- ↑ «پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن.».. سوره هود، آیه ۱۱۲.
- ↑ «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۵۳.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه: اکبر ثبوت و...، ص۱۶۶.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۲.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۵۰.
- ↑ خامنهای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۱۲۶-۱۳۱.
- ↑ جوادیآملی، عبدالله، ولایت فقیه، تحقیق: محمد محرابی، ص۹۹؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۰، ص۵.
- ↑ خامنهای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۲۳۹.
- ↑ هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۱.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶-۳۷.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۸-۱۳۰.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۸.
- ↑ بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ خامنهای، سیدعلی، سخنرانی در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۹۲؛ دسترسی از طریق: ۲۵۳۶۳=http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۱۱۹.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰؛ ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ﴾ «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲؛ ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ ﴿قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾ «بگو: ای قوم من! در خور یارایی خویش هر چه میخواهید انجام دهید من نیز انجام خواهم داد و به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.
- ↑ ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخها میسازید و کوهها را برای خانهسازی میتراشید پس نعمتهای خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴؛ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾ «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴؛ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت و...، ص۱۶۶.
- ↑ «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۴۷.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۳.
- ↑ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.
- ↑ زاهدیتیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص229-233
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.
- ↑ «بگو: به پروردگار سپیدهدم پناه میبرم... و از بدی رشکآورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵.
- ↑ «چرا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمیکنید؟.».. سوره توبه، آیه ۱۳.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمیشوند» سوره قصص، آیه ۳۹.
- ↑ «و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبهدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو میبلعید» سوره اعراف، آیه ۱۱۷.
- ↑ «ای فرزندان آدم! برای شما جامهای را فرو فرستادهایم که شرمگاههای شما را میپوشاند و (نیز) جامهای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
- ↑ «گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
- ↑ «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
- ↑ «اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
- ↑ «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمیدارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
- ↑ «گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است.».. سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ «فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.
- ↑ «گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.
- ↑ «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ «ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
- ↑ «هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟ * گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.
- ↑ «و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم» سوره انعام، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
- ↑ «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
- ↑ میرقادری، سید فضلالله، کیانی، حسین، بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸؛ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستانهایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید میدهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بیگمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲؛ ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷؛ ﴿وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ﴾ «و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی میآفریند که نمیدانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۸-۱۰؛ ﴿وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾ «و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.
- ↑ «و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بیگمان خداوند بهترین روزیدهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.
- ↑ «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست * و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۴.
- ↑ ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ﴾ «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ﴾ «پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹؛ ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ﴾ “او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی میبندد و ما به او ایمان نمیآوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴾ «و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۳-۲۴؛ ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ﴾ «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمیشناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان میپندارم» سوره قصص، آیه ۳۸؛ ﴿وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ﴾ «و “اصحاب مدین” و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.
- ↑ ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ﴾ «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ﴾ «(قوم) ثمود پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱؛ ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ﴾ «قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۶۰؛ ﴿كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ﴾ «”اصحاب ایکه” پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۷۶؛ ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ﴾ «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغانگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲؛ ﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ﴾ «و “اصحاب حجر” پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.
- ↑ «و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگونکنندهای نیست و بیگمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.
- ↑ «در آن روز، وای بر دروغانگاران! *(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ دردساوی، نعیم رزق، أسالیب القرآن فی الرد علی الحملات الإعلامیه، ص۴۷.
- ↑ «به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت! * همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است * و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۴۰.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۵۵۶.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
- ↑ میرقادری، سید فضلالله، کیانی، حسین، بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن