بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
مسیب بن نجبه فزاری یکی از رؤسای [[کوفه]] و بزرگان [[شیعه]] و از [[خواص اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} بود. وی از بزرگان [[تابعین]] و زُهاد عصر و [[شجاعان]] [[قوم]] خود به شمار میآمد و در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[جهاد]] کرد. وی به [[نقل]] [[ابن حجر عسقلانی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد و در [[فتح]] [[قادسیه]] شرکت نمود. | |||
او سرانجام در سال ۶۵ [[هجری]] در گروه [[توابین]] و کسانی که به [[خونخواهی]] [[قاتلان]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} و [[شهدای کربلا]] [[قیام]] کردند به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی]] در [[عین الورده]] در [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] شربت [[شهادت]] نوشید<ref>ر.ک: الاصابه، ج۶، ص۲۹۷؛ تهذیب التهذیب، ج۸ ص۱۸۰؛ رجال طوسی، ص۵۸، ش۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۱-۱۳۰۲.</ref> | او سرانجام در سال ۶۵ [[هجری]] در گروه [[توابین]] و کسانی که به [[خونخواهی]] [[قاتلان]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} و [[شهدای کربلا]] [[قیام]] کردند به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی]] در [[عین الورده]] در [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] شربت [[شهادت]] نوشید<ref>ر.ک: الاصابه، ج۶، ص۲۹۷؛ تهذیب التهذیب، ج۸ ص۱۸۰؛ رجال طوسی، ص۵۸، ش۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۱-۱۳۰۲.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==مسیّب در سرکوبی [[غارتگران]] شامی و کوتاهی در [[مجازات]] آنها== | ==مسیّب در سرکوبی [[غارتگران]] شامی و کوتاهی در [[مجازات]] آنها== | ||
[[معاویه]] برای استقرار [[حکومت]] خود و نیز ضربه زدن به [[حکومت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} مأموران خونخوار و فرماندهانی سخت [[دل]] و بیرحم را به شهرهای تحت [[فرمان]] [[حضرت علی]]{{ع}} روانه میکرد تا با [[قتل]] و [[غارت]] و [[ناامن]] کردن [[بلاد اسلامی]]، دلهای [[مردم]] را مضطرب و دیدگاه آنان را نسبت به ادارۀ [[کشور]] توسط [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[متزلزل]] سازد؛ از جمله کسانی که به این [[جنایت]] هولناک [[مأموریت]] یافت، [[عبدالله بن مسعده فزاری]] بود [[معاویه]] به او [[دستور]] داد در مسیر [[راه]] با هر گروه و جمعیت و به هر [[شهر]] و دیاری میرسد، تمام [[صدقات]] و زکوات آنان را جمعآوری نموده و هر کس در پرداخت [[زکات]] خودداری کرد، به [[قتل]] برساند! و کار خود را به طور مستمر و روز به روز برای من گزارش کند. [[عبدالله بن مسعده فزاری]] از [[شام]] به جانب تیماء حرکت کرد، و در این مسیر [[صدقات]] و زکوات بسیاری جمعآوری نمود و کسانی را که از دادن [[زکات]] خودداری میکردند، به [[قتل]] میرساند، و در بین [[راه]]، گروه زیادی از [[مردم]] [[فزاره]] هم به او پیوستند و در [[یاری]] او درآمدند؛ و او خود را به [[مکه]] و [[مدینه]] رساند، اما وقتی این خبر ناگوار به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رسید، بلافاصله | [[معاویه]] برای استقرار [[حکومت]] خود و نیز ضربه زدن به [[حکومت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} مأموران خونخوار و فرماندهانی سخت [[دل]] و بیرحم را به شهرهای تحت [[فرمان]] [[حضرت علی]]{{ع}} روانه میکرد تا با [[قتل]] و [[غارت]] و [[ناامن]] کردن [[بلاد اسلامی]]، دلهای [[مردم]] را مضطرب و دیدگاه آنان را نسبت به ادارۀ [[کشور]] توسط [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[متزلزل]] سازد؛ از جمله کسانی که به این [[جنایت]] هولناک [[مأموریت]] یافت، [[عبدالله بن مسعده فزاری]] بود [[معاویه]] به او [[دستور]] داد در مسیر [[راه]] با هر گروه و جمعیت و به هر [[شهر]] و دیاری میرسد، تمام [[صدقات]] و زکوات آنان را جمعآوری نموده و هر کس در پرداخت [[زکات]] خودداری کرد، به [[قتل]] برساند! و کار خود را به طور مستمر و روز به روز برای من گزارش کند. [[عبدالله بن مسعده فزاری]] از [[شام]] به جانب تیماء حرکت کرد، و در این مسیر [[صدقات]] و زکوات بسیاری جمعآوری نمود و کسانی را که از دادن [[زکات]] خودداری میکردند، به [[قتل]] میرساند، و در بین [[راه]]، گروه زیادی از [[مردم]] [[فزاره]] هم به او پیوستند و در [[یاری]] او درآمدند؛ و او خود را به [[مکه]] و [[مدینه]] رساند، اما وقتی این خبر ناگوار به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رسید، بلافاصله مسیب بن نجبه فزاری را با دو هزار نیرو به تعقیب آنها فرستاد تا هر چه زودتر جلو پیش روی و غارتگری ابن مسعده و همراهان او را بگیرد. مسیّب با سرعت تمام حرکت کرد و در تیماء با نیروهای شامی رو به رو شد و تا ظهر آن روز، [[جنگ]] شدیدی بین دو گروه رخ داد که عده زیادی از [[شامیان]] به [[هلاکت]] رسیدند و [[عبدالله بن مسعده فزاری]] به دست خود مسیب بن نجبه فزاری چند جراحت برداشت. اما مسیب بن نجبه فزاری متأسفانه به علت اینکه با [[عبدالله بن مسعده فزاری]] از یک [[قبیله]] ([[فزاره]]) بودند از [[مجازات]] او و همراهانش خودداری کرد و اجازه داد آنها فرار کنند! | ||
مسیّب پس از این [[پیروزی]] وقتی [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید و نتیجه کار را گزارش کرد، [[حضرت]] (اگر چه اصل [[پیروزی]] او را ارج نهادند) اما از این که در [[کیفر]] و [[مجازات]] [[عبدالله بن مسعده فزاری]] و سپاهیانش کوتاهی کرده و اجازه داده این افرادی که [[خون]] بیگناهان ریخته و با [[اسلام]] سر [[ستیز]] و [[دشمنی]] دارند فرار کنند، سخت مورد ملامت قرار داد و چند روزی او را به نزد خویش [[راه]] نداد، و حتی بعضی گفتهاند او را به [[حبس]] انداخت. ولی او ضمن عذرخواهی و [[اطاعت از امام]]{{ع}} با [[شفاعت]] برخی از بزرگان [[کوفه]] [[آزاد]] شد<ref>انساب الاشراف، ص۳۵۰، ش۵۲۱.</ref>. | مسیّب پس از این [[پیروزی]] وقتی [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید و نتیجه کار را گزارش کرد، [[حضرت]] (اگر چه اصل [[پیروزی]] او را ارج نهادند) اما از این که در [[کیفر]] و [[مجازات]] [[عبدالله بن مسعده فزاری]] و سپاهیانش کوتاهی کرده و اجازه داده این افرادی که [[خون]] بیگناهان ریخته و با [[اسلام]] سر [[ستیز]] و [[دشمنی]] دارند فرار کنند، سخت مورد ملامت قرار داد و چند روزی او را به نزد خویش [[راه]] نداد، و حتی بعضی گفتهاند او را به [[حبس]] انداخت. ولی او ضمن عذرخواهی و [[اطاعت از امام]]{{ع}} با [[شفاعت]] برخی از بزرگان [[کوفه]] [[آزاد]] شد<ref>انساب الاشراف، ص۳۵۰، ش۵۲۱.</ref>. | ||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پس از این ماجرا | [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پس از این ماجرا مسیب بن نجبه فزاری را آزمود و خواست بداند که آیا او نسبت به گفتار خود در [[اطاعتپذیری]] [[وفادار]] است یا نه، او را به جمعآوری [[صدقات]] و زکاتِ برخی مناطق [[مأموریت]] داد و وی را در این امر با [[عبدالرحمان بن محمد کندی]] همراه گردانید. پس از انجامِ [[مأموریت]]، [[حضرت]] از آنان [[حسابرسی]] کرد و پی برد که آنها در [[رفتار]] خود درست عمل کرده و خیانتی ننمودهاند، آنها را ستود آنگاه به هر یک، [[حکومت]] منطقهای را سپرد و در ضمن همواره مراقب اعمالشان بود<ref>انساب الاشراف، ص۳۵۰، ش۵۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۲-۱۳۰۴.</ref> | ||
==مسیّب در گفت و گوی [[صلح امام حسن]]{{ع}}== | ==مسیّب در گفت و گوی [[صلح امام حسن]]{{ع}}== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==مسیّب در جمع [[توابین]]== | ==مسیّب در جمع [[توابین]]== | ||
مسیّب از جمله کسانی بود که از [[حضرت حسین]]{{ع}} [[دعوت]] به عمل آورد تا به [[کوفه]] تشریف بیاورد و [[امامت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را به عهده بگیرد اما با ورود [[عبیدالله بن زیاد]] آن [[حاکم]] خونخوار و بیرحم که توانست در اندک زمانی [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] را به [[قتل]] برساند و [[شهر کوفه]] و اطراف آن [[سرزمین]] را در حیطه [[قدرت]] خود درآورد، برخی از [[کوفیان]] مخفیانه و محرمانه از [[کوفه]] خارج شدند از جمله [[حبیب بن مظاهر]]، خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و سرانجام در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند، و بسیاری از [[کوفیان]] در اثر [[تهدید]] و یا [[تطمیع]] در زیر [[پرچم]] [[عمر سعد]] به [[کربلا]] آمدند و آن حادثه دلخراش را به وجود آوردند و [[خون]] [[مطهر]] [[سبط پیامبر]]{{صل}} و پاره تن [[فاطمه]] و [[علی]]{{عم}} و یارانش را در [[روز عاشورا]] بر [[زمین]] ریختند و چه خیانتها کردند که روی [[تاریخ]] را در [[شقاوت]] و [[خونریزی]] سیاه کردند و گروهی از [[کوفیان]] هم از [[ترس]] [[جان]] و عدم امکان دسترسی و یا از روی [[سستی]] و کوتاهی از [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} [[دست]] برداشتند و در [[کوفه]] مخفی شدند، و پس از سه سال از [[واقعه کربلا]] (سال ۶۴ ه.ق) گروه [[توابین]] را تشکیل دادند و به [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] رفتند. | مسیّب از جمله کسانی بود که از [[حضرت حسین]]{{ع}} [[دعوت]] به عمل آورد تا به [[کوفه]] تشریف بیاورد و [[امامت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را به عهده بگیرد اما با ورود [[عبیدالله بن زیاد]] آن [[حاکم]] خونخوار و بیرحم که توانست در اندک زمانی [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] را به [[قتل]] برساند و [[شهر کوفه]] و اطراف آن [[سرزمین]] را در حیطه [[قدرت]] خود درآورد، برخی از [[کوفیان]] مخفیانه و محرمانه از [[کوفه]] خارج شدند از جمله [[حبیب بن مظاهر]]، خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و سرانجام در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند، و بسیاری از [[کوفیان]] در اثر [[تهدید]] و یا [[تطمیع]] در زیر [[پرچم]] [[عمر سعد]] به [[کربلا]] آمدند و آن حادثه دلخراش را به وجود آوردند و [[خون]] [[مطهر]] [[سبط پیامبر]]{{صل}} و پاره تن [[فاطمه]] و [[علی]]{{عم}} و یارانش را در [[روز عاشورا]] بر [[زمین]] ریختند و چه خیانتها کردند که روی [[تاریخ]] را در [[شقاوت]] و [[خونریزی]] سیاه کردند و گروهی از [[کوفیان]] هم از [[ترس]] [[جان]] و عدم امکان دسترسی و یا از روی [[سستی]] و کوتاهی از [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} [[دست]] برداشتند و در [[کوفه]] مخفی شدند، و پس از سه سال از [[واقعه کربلا]] (سال ۶۴ ه.ق) گروه [[توابین]] را تشکیل دادند و به [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] رفتند. مسیب بن نجبه فزاری هم از جمله کسانی بود که در محلی مخفی شد و به [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} و یارانش نرفت. آیا مسیب بن نجبه فزاری از این که [[امام]]{{ع}} را [[یاری]] نکرد آیا از روی کوتاهی بوده یا آنکه برای او امکان [[ملحق شدن]] به کاروان [[کربلا]] نداشته است؟ البته در [[تاریخ]] در این باره توضیحی داده نشده است ولی از سخنان او در جمع [[توابین]] چنین برداشت میشود که او خود را در عدم [[یاری امام]]{{ع}} [[گناهکار]] میداند. که به صورت ظاهر او در [[یاری امام]]{{ع}} کوتاهی کرده است و محتمل است مراد او از این کوتاهی آن باشد که [[امام]]{{ع}} و یارانش [[شهید]] شدند، و او هنوز زنده است. | ||
طبق [[نقل]] مؤرخان در نخستین جلسهای که [[توابین]] پس از واقعه دلخراش [[کربلا]] به سال ۶۴ [[هجری]] برای [[خونخواهی]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} و [[یاران]] باوفایش در خانۀ [[سلیمان بن صرد خزاعی]] تشکیل دادند، اولین سخنران این انجمن | طبق [[نقل]] مؤرخان در نخستین جلسهای که [[توابین]] پس از واقعه دلخراش [[کربلا]] به سال ۶۴ [[هجری]] برای [[خونخواهی]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} و [[یاران]] باوفایش در خانۀ [[سلیمان بن صرد خزاعی]] تشکیل دادند، اولین سخنران این انجمن مسیب بن نجبه فزاری بود، وی پس از [[حمد]] [[خدای متعال]] نکات مهمی را یادآور شد و در ادامه چنین گفت: "اکنون [[خداوند]] [[حجت]] را برای ما تمام نموده و [[دروغگویی]] و [[گمان]] [[باطل]] ما به [[اثبات]] رسید، زیرا برای [[فرزند پیامبر]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشتیم و [[وعده]] [[یاری]] و [[نصرت]] دادیم که تا پای [[جان]] در راهش [[فداکاری]] کنیم، ولی وقتی به سوی ما آمدند برای [[حفظ جان]] خود از یاریاش دریغ نمودیم تا آنکه او را در کنار ما کشتند و ما [[شاهد]] آن جنایات بودیم. اکنون عذر ما در پیشگاه [[خداوند]] چیست که او را با [[جان]] و [[مال]] یاریاش نکردیم و با زبان و بیان دربارهاش سخن نگفتیم و کسان و بستگان خود را به کمکش نفرستادیم؟ ای [[مردم]]، در [[روز قیامت]] و [[ملاقات]] با [[خدا]] و [[پیامبر]] او چه عذری خواهیم داشت که [[فرزند]] [[حبیب]] او و [[ذریه]] و [[نسل]] او را در میان ما کشتند و یک قدم برای یاریاش بر نداشتیم؟ به [[خدا]] قسم، نه، هیچ عذر و بهانهای نخواهیم داشت جز آنکه [[قیام]] کنیم تا [[قاتل]] آن [[حضرت]] و [[یاران]] [[قاتل]] او را بکشیم یا خود در این [[راه]] کشته شویم، شاید [[خداوند]] از ما [[راضی]] شود و از [[تقصیر]] ما درگذرد وگرنه بعد از [[ملاقات]] با [[خدا]] از عذابش در [[امان]] نخواهیم ماند". | ||
سپس مسیّب در ادامه اعلام کرد: ای گروه [[مردم]]، اکنون وقت آن است که یک نفر را از میان خود به [[فرماندهی]] برگزینیم؛ زیرا که در این کار مجبوریم که امیری بگماریم و تمام امور را به او بسپاریم و پرچمی برافراشته سازیم تا همه ما دور آن جمع شویم و به [[جنگ]] با [[قاتلان شهدای کربلا]] بپردازیم. | سپس مسیّب در ادامه اعلام کرد: ای گروه [[مردم]]، اکنون وقت آن است که یک نفر را از میان خود به [[فرماندهی]] برگزینیم؛ زیرا که در این کار مجبوریم که امیری بگماریم و تمام امور را به او بسپاریم و پرچمی برافراشته سازیم تا همه ما دور آن جمع شویم و به [[جنگ]] با [[قاتلان شهدای کربلا]] بپردازیم. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
حرکت و [[قیام]] این گروه در سال ۶۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت]] [[عبدالملک مروان]] پس از [[هلاکت]] [[یزید بن معاویه]] با [[شعار]] "[[یا لثارات الحسین]]" در [[شهر کوفه]] آغاز شد و از آنجا با چهار هزار نیروی [[جان]] بر [[کف]] آماده [[نبرد]] شده به جانب [[شام]] رهسپار گردیدند<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۳.</ref>. | حرکت و [[قیام]] این گروه در سال ۶۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت]] [[عبدالملک مروان]] پس از [[هلاکت]] [[یزید بن معاویه]] با [[شعار]] "[[یا لثارات الحسین]]" در [[شهر کوفه]] آغاز شد و از آنجا با چهار هزار نیروی [[جان]] بر [[کف]] آماده [[نبرد]] شده به جانب [[شام]] رهسپار گردیدند<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۳.</ref>. | ||
این گروه ابتدا وارد [[کربلا]] شدند و در آنجا بر فراز [[شهدای کربلا]] بسیار [[زیاد]] [[عزاداری]] کردند و سپس به [[راه]] [[شام]] عزیمت نموده و در [[عین الورده]] محل برخورد بین گروه [[توابین]] و [[سپاهیان]] [[شام]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن زیاد]] فرود آمدند. [[سلیمان بن صرد]] [[فرمانده سپاه]] برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرد و در آخر، خطاب به [[مردم]] گفت: "اگر من در این [[جنگ]] کشته شدم | این گروه ابتدا وارد [[کربلا]] شدند و در آنجا بر فراز [[شهدای کربلا]] بسیار [[زیاد]] [[عزاداری]] کردند و سپس به [[راه]] [[شام]] عزیمت نموده و در [[عین الورده]] محل برخورد بین گروه [[توابین]] و [[سپاهیان]] [[شام]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن زیاد]] فرود آمدند. [[سلیمان بن صرد]] [[فرمانده سپاه]] برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرد و در آخر، خطاب به [[مردم]] گفت: "اگر من در این [[جنگ]] کشته شدم مسیب بن نجبه فزاری [[امیر]] و [[فرمانده لشکر]] است، اگر او هم کشته شد [[فرمانده سپاه]]، [[عبدالله بن سعد بن نفیل]] و اگر او نیز به [[شهادت]] رسید [[امیر سپاه]] [[عبدالله بن وال]] و بعد از او [[رفاعة بن شدّاد]] [[فرمانده سپاه]] خواهد بود". در پایان گفت:[[خداوند]] [[رحمت]] کند کسی را که به آنچه با [[خدا]] [[پیمان]] بسته است با [[صداقت]] و [[راستی]] عمل نماید.<ref>{{عربی|"رحم الله امرءا صدق ما عاهد الله عليه"}}؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۹۷ و با تفاوتی کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۹.</ref>؛ | ||
[[سلیمان بن صرد]] با این سخنان، روحِ [[مبارزه]] و جنگجویی و [[جهاد در راه خدا]] را در میان [[لشکریان]] خود [[قوت]] بخشید و | [[سلیمان بن صرد]] با این سخنان، روحِ [[مبارزه]] و جنگجویی و [[جهاد در راه خدا]] را در میان [[لشکریان]] خود [[قوت]] بخشید و مسیب بن نجبه فزاری را [[قائم مقام]] [[فرماندهی]] خود قرار داد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۵-۱۳۰۸.</ref> | ||
==[[پیروزی]] مسیّب در [[جنگ]] مقدماتی== | ==[[پیروزی]] مسیّب در [[جنگ]] مقدماتی== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==[[شهادت]] مسیّب پس از [[سلیمان بن صرد]]== | ==[[شهادت]] مسیّب پس از [[سلیمان بن صرد]]== | ||
وقتی خبر [[شکست]] طلیعه [[سپاه شام]] به دست مسیّب، به [[عبیدالله بن زیاد]] ([[فرمانده]] کل قوای [[عبدالملک مروان]]) رسید بلافاصله [[دوازده]] هزار نیرو به [[فرماندهی]] [[حصین بن نمیر]] به [[جنگ]] [[توابین]] فرستاد و در [[عین الورده]] این دو [[لشکر]] برابر هم قرار گرفتند. [[جنگ]] [[سختی]] بین [[سپاه]] [[توابین]] به [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد]] و [[سپاه]] [[عبیدالله بن زیاد]] در گرفت. روز سوم [[جنگ]] ده هزار نیروی دیگر به کمک [[شامیان]] آمد. در این گیر و دار که [[سپاهیان]] [[شام]] از هر طرف به [[توابین]] حمله میبردند [[سلیمان بن صرد]] به [[یاران]] خود خطاب کرد و فریاد برآورد: هرکس قصد [[ملاقات]] با [[خدا]] دارد و میخواهد از گناهش [[توبه]] کند به جانب من آید. بعد غلاف شمشیرش را [[شکست]]<ref>شکستن غلاف شمشیر، حکایت از عزم جدی او در جنگیدن تا پیروزی با شهادت بود.</ref>، جمع کثیری با او شدند و غلافهای [[شمشیر]] را شکستند و به [[دشمن]] حمله کردند و جمع زیادی از [[شامیان]] را به [[هلاکت]] رسانده و یا مجروح کردند. [[سپاهیان]] [[شام]] به [[دستور]] [[حصین بن نمیر]] دسته جمعی به [[سلیمان بن صرد]] حمله بردند و او را به [[شهادت]] رساندند بلافاصله پس از [[شهادت]] [[سلیمان بن صرد]]، و طبق [[برنامهریزی]] [[پیشبینی]] شده، | وقتی خبر [[شکست]] طلیعه [[سپاه شام]] به دست مسیّب، به [[عبیدالله بن زیاد]] ([[فرمانده]] کل قوای [[عبدالملک مروان]]) رسید بلافاصله [[دوازده]] هزار نیرو به [[فرماندهی]] [[حصین بن نمیر]] به [[جنگ]] [[توابین]] فرستاد و در [[عین الورده]] این دو [[لشکر]] برابر هم قرار گرفتند. [[جنگ]] [[سختی]] بین [[سپاه]] [[توابین]] به [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد]] و [[سپاه]] [[عبیدالله بن زیاد]] در گرفت. روز سوم [[جنگ]] ده هزار نیروی دیگر به کمک [[شامیان]] آمد. در این گیر و دار که [[سپاهیان]] [[شام]] از هر طرف به [[توابین]] حمله میبردند [[سلیمان بن صرد]] به [[یاران]] خود خطاب کرد و فریاد برآورد: هرکس قصد [[ملاقات]] با [[خدا]] دارد و میخواهد از گناهش [[توبه]] کند به جانب من آید. بعد غلاف شمشیرش را [[شکست]]<ref>شکستن غلاف شمشیر، حکایت از عزم جدی او در جنگیدن تا پیروزی با شهادت بود.</ref>، جمع کثیری با او شدند و غلافهای [[شمشیر]] را شکستند و به [[دشمن]] حمله کردند و جمع زیادی از [[شامیان]] را به [[هلاکت]] رسانده و یا مجروح کردند. [[سپاهیان]] [[شام]] به [[دستور]] [[حصین بن نمیر]] دسته جمعی به [[سلیمان بن صرد]] حمله بردند و او را به [[شهادت]] رساندند بلافاصله پس از [[شهادت]] [[سلیمان بن صرد]]، و طبق [[برنامهریزی]] [[پیشبینی]] شده، مسیب بن نجبه فزاری [[فرماندهی سپاه]] [[توابین]] را به عهده گرفت و خطاب به پیکر غرقه به [[خون]] [[سلیمان بن صرد]] گفت:[[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند ای [[برادر]]، [[صداقت]] کردی و به آنچه [[وظیفه]] داشتی، عمل نمودی و اینک بر ماست به آنچه باقی مانده است، عمل کنیم. | ||
بعد [[پرچم]] [[توابین]] را برافراشت و در حالی که [[رجز]] میخواند، به ستون [[دشمن]] حمله کرد. | بعد [[پرچم]] [[توابین]] را برافراشت و در حالی که [[رجز]] میخواند، به ستون [[دشمن]] حمله کرد. | ||
مسیب بن نجبه فزاری در آن روز، با شدت تمام و بسیار دلاورانه جنگید و چندین بار بخشی از [[سپاه]] [[دشمن]] را منهدم ساخت و جمعی از [[سپاهیان]] [[شام]] را به [[هلاکت]] رساند. شدت حملات مسیّب، کار را بر [[شامیان]] تنگ کرد و لذا بر خلاف [[قواعد]] [[جنگی]] آن روزگار، که [[جنگ]] تن به تن بود، ناگهان گروهی از [[سپاهیان]]، [[شام]] به طور دسته جمعی مسیّب را مورد حمله قرار دادند، در این حمله ناجوانمردانه سرانجام مسیّب با تیری که [[یزید بن حصین]] به جانب او پرتاب کرد از پای در آمد و روی [[زمین]] افتاد و به درجۀ رفیع [[شهادت]] رسید و به [[وظیفه]] خود که [[خونخواهی]] از [[قاتلان]] [[حضرت]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} و [[یاران]] و [[نزدیکان]] باوفایش بود، عمل نمود و با [[قلبی]] مملو از [[ایمان]] به بارگاه احدیت بار یافت، و پس از او طبق برنامه، [[پرچم]] [[سپاه]] را [[عبدالله بن سعد بن نفیل]] برافراشت و به [[نبرد]] با [[شامیان]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] پرداخت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۹۹ و به اختصار در کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۴۱.</ref>. | |||
این حادثه دلخراش و [[شهادت]] | این حادثه دلخراش و [[شهادت]] مسیب بن نجبه فزاری در سال ۶۵ [[هجری]] در [[عین الورده]]، به وقوع پیوست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۶۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۴۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۹-۱۳۱۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |