حجت الهی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==رابطه حجة الله بودن با نظریه [[نصب الهی امام]]==
[[معصومان]] [[حجت‌های الهی]] هستند. حجت بودن آنان، یکی از جهاتی است که پیروی از سیره و [[رفتار]] آنان را برای دیگران موجه و لازم می‌سازد. حجت یعنی چیزی که می‌توان به آن برای دیگران [[استدلال]] و [[برهان]] آورد<ref>{{عربی|الحجّة لغة: كلّ شيء يصلح أن يحتجّ به على الغير}} (محمدرضا مظفر، أصول فقه، ج۲، ص۱۲).</ref>. وقتی گفته می‌شود [[اجماع]] حجت است، یعنی [[دلیل]] بر [[حکم شرعی]] است که می‌توان به آن استناد کرد و دلیل بر حکم شرعی دانست که در مباحث [[اصول فقه]] به آن پرداخته شده است.
از مباحث قابل [[تأمل]] این است که اگر در روایتی، [[امام]]، [[حجت خدا]] خوانده شده باشد، آیا می‌توان آن را به معنای [[الهی]] بودن [[امام]] دانست و یا اینکه [[حجت خدا]] بودن، اعم از [[نصب الهی]] یا مردمی بودن [[انتخاب امام]] است؟ اگر لازمه [[حجت خدا]] بودن [[امام]]، [[الهی بودن امامت]] ایشان است، این [[امامت الهی]] زیر مجموعه کدام یک از اقسام [[امامت]] “دینی و سیاسی” قرار می‌گیرد؟
زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} [[یا علی]] و فاطمه{{عم}} حجت معرفی می‌شوند؛ یعنی آنان کسانی هستند که دیگران می‌توانند به [[راه]] و روش آنان عمل کنند و در بیان علت عمل به آن، نزد خداوند [[احتجاج]] کنند. [[بدیهی]] است سیره و روشی حجت است که برای دیگران قابل پیروی باشد. روایاتی داریم که در آنها معصومان حجت دانسته شده‌اند و طبق آنها، دیگران با پیروی از آنان در مسیر صحیح قرار می‌گیرند. به چند [[روایت]] اشاره می‌شود:
برای پاسخ می‌توان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در [[روایات]] بهره گرفت. “الحجّة” در لغت به معنای [[برهان]]<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.</ref> و [[دلیل]] [[پیروزی بر دشمن]] هنگام [[دشمنی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸.</ref> می‌باشد؛ پس [[حجت خدا]] به معنای [[دلیل]] و [[برهان]] [[الهی]] است. با توجه به این معنا، اگر [[امام]]، [[حجت خدا]] باشد، می‌توان گفت که او [[دلیل]] [[خدا]] برای ساکت کردن [[منکران]] و [[خطاکاران]] است؛ یعنی با [[وجود امام]]، برای [[مردم]] در [[نافرمانی]] از [[دستور خداوند]] عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. این مطلب در [[روایات]] نیز [[تأیید]] شده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: “حجت [[خدا]] بر [[مردم]] [[استوار]] نمی‌شود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر [[مردم]]] شناخته شود”<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین کاربرد این واژه درباره [[امام]]، بر [[جایگاه]] [[عظیم]] ایشان دلالت می‌کند؛ چنان که در [[روایات]] آمده است، [[حجت خدا]] باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا با توجه به [[احتجاج]] [[خداوند]] به ایشان، وی [[هدایت‌گر]] [[مردم]] است و [[هدایت‌گر]] [[مردم]] نیز نمی‌تواند خود دچار [[خطا]] و [[عصیان]] گردد: او ([[امام]]) [[معصوم]] است و مشمول کمک و [[تأیید الهی]] است، از [[خطا]] و [[لغزش]] ایمن است، [[خدا]] او را به این صفات اختصاص داده تا [[حجت]] وی بر [[بندگان]] و [[گواه]] او بر مخلوقاتش باشد، “این [[فضل الهی]] است که به هر که خواهد، عطا کند و [[خدا]] صاحب [[فضل]] بزرگی است”<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}} «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>. آیا [[مردم]] قادرند چنین امامی را [[انتخاب]] کنند؟<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۲.</ref>.
#پیامبر فرمود: {{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَعْدَاؤُنَا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُنَا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ}}<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۳۳؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۶، ص۲۲۸؛ عمادالدین ابی جعفر طبری، بشارة المصطفی، ص۲۴.</ref>: من، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]]، [[حسین]]{{عم}} و نه تن از [[فرزندان حسین]]{{عم}}، [[حجت‌های خدا]] بر [[خلق]] او هستیم. [[دشمنان]] ما، [[دشمنان خدا]] و [[دوستان]] ما دوستان [[خدا]] هستند.
 
#[[جابر بن عبدالله]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: “خداوند علی{{ع}} و همسرش و فرزندانش را حجت‌های خدا بر خلقش قرار داده است و آنان درهای [[دانش]] در [[امت]] من می‌باشند. هر کس با [[راهنمایی]] آنان حرکت نماید، به سوی [[راه راست]] می‌رود”<ref>عبیدالله بن عبد الله حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَ [هُ‏] حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ -وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي- مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ}}.</ref>.
به علاوه، [[روایات]] متعددی وجود دارد که از اختصاص [[علوم ویژه]] به [[حجت خدا]] حکایت دارد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref>. روشن است که تشخیص چنین [[انسانی]] که [[معصوم]] است و دارنده [[کمالات]] و [[علوم]] خاصی می‌باشد، تنها در توان [[باری تعالی]] است. این امر، ما را به [[الهی]] بودن [[حجت خدا]] می‌رساند. افزون اینکه [[امام سجاد]]{{ع}} حجت الهی را کسی معرفی کرده که در [[ارتباط مستقیم]] با خداست<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵).</ref>.
در این [[روایت]] [[حجت]] به معنای [[امام]] نیست؛ زیرا زهرا{{س}} هم مورد اشاره قرار گرفته است؛ بنابراین می‌توان آنها را [[اسوه]] و نمونه برای دیگران دانست تا [[انسان‌ها]] با [[پیروی]] از ایشان به [[راه]] درست دست یابند. در روایتی دیگر که حسکانی از پیامبر{{صل}} نقل کرده، آن [[حضرت]] خود را به [[خورشید]] و علی{{ع}} را به ماه و فاطمه{{س}} را به [[زهره]] و حسن و حسین{{عم}} را به فرقدان (دو [[ستاره]])<ref>فرقدان: دو ستاره نزدیک قطب که به آن راه شناسند (علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ذیل کلمه فرقد).</ref> [[انبیا]] و [[پیامبران]] هم به عنوان حجت‌های خدا در [[زمین]] معرفی شده‌اند<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۷۰.</ref>. [[امام زمان]]{{ع}} در توقیعی [[علما]] و آگاهان به حوادث [[سیاسی]] را حجت خود بر [[بندگان]] و خود را [[حجت خدا]] بر آنان معرفی کرده است<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۴: {{متن حدیث|فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ}}.</ref>. مرحوم [[کلینی]] در کافی پس از کتاب [[توحید]]، کتاب حجت را آورده و در آن از مسائل [[نبوت]]، [[امامت]] و ویژگی‌های هر یک از [[رسول]] و امام سخن گفته و به بیان مولد و [[تاریخ]] [[معصومان]] پرداخته است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ؟؟؟.</ref>
بخش دیگری از [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز حاکی از [[الهی]] بودن [[حجت خداوند]] است. از [[امام علی]]{{ع}} چنین [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.</ref>. [[اخبار]] متعددی با مضمون فوق، در کتاب‌های [[روایی]] وجود دارند. چنین روایاتی نشان‌دهنده [[نصب الهی]] [[حجت]] می‌باشند؛ چراکه ممکن است [[مردم]] در [[انتخاب امام]] خود به توافق نرسند که - بر فرض مردمی بودن [[انتخاب]] [[حجت]] - در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} راجع به خالی نشدن [[زمین]] از وجود [[حجت]] در [[تعارض]] می‌باشد. همچنین در [[سخنان امام سجاد]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|لَمْ تخلو [تَخْلُ‌] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر.ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.</ref>. این [[حدیث]] می‌گوید که ممکن است حجت الهی [[غایب]] و پوشیده باشد؛ در حالی که [[غیبت]] آن حجت الهی که منتخب [[مردم]] است، معنا ندارد. [[بدیهی]] است کسی که [[مردم]] او را به عنوان [[امام]] [[انتخاب]] کرده‌اند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب [[خداوند]] باشد، ولی در میان [[مردم]] معلوم و مشهور نباشد.
 
افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن [[اهل بیت]]{{عم}} خود را حجت الهی می‌دانند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.</ref>؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب [[مردم]] نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات [[اهل بیت]]{{عم}} می‌توان [[نصب الهی]] را استفاده نمود.
در پاسخ به [[پرسش]] دوم نیز می‌توان گفت: همان‌طور که گذشت، [[خداوند]] می‌تواند با [[تمسک]] به [[حجت]]، [[منکران]] و [[خطاکاران]] را ساکت نماید و در [[حقیقت]]، وجود [[حجت]]، [[راه]] عذر و بهانه را برای [[نافرمانی]] می‌بندد. این سخن و دیگر شواهد از [[روایات]]<ref>بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خوانده‌اند، مانند: {{متن حدیث|مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).</ref> نشان می‌دهند که [[حجت خدا]] بیان‌کننده [[دین خدا]] و [[طریق صحیح]] شناختن [[خوبی‌ها]] از [[گناهان]] است. در روایاتی آمده است که [[خداوند]]، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون [[آگاه]] کرده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> و یا اینکه [[حجت خدا]] به نیازمندی‌های [[مردم]] برای [[شناخت]] [[راه]] [[سعادت]]<ref>بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخ‌گوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبان‌های اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref> که همان [[دین]] خداست، عالِم می‌باشد.
بنابراین [[حجت خدا]] را می‌توان لااقل به معنای “مرجعیت و [[امامت]] دینی” [[امام]] دانست. از این رو دلالت بر [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] مشروط به وجود قرینه خواهد بود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۱.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حجت الهی است. "حجت الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خلافت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

رابطه حجة الله بودن با نظریه نصب الهی امام

از مباحث قابل تأمل این است که اگر در روایتی، امام، حجت خدا خوانده شده باشد، آیا می‌توان آن را به معنای الهی بودن امام دانست و یا اینکه حجت خدا بودن، اعم از نصب الهی یا مردمی بودن انتخاب امام است؟ اگر لازمه حجت خدا بودن امام، الهی بودن امامت ایشان است، این امامت الهی زیر مجموعه کدام یک از اقسام امامت “دینی و سیاسی” قرار می‌گیرد؟ برای پاسخ می‌توان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در روایات بهره گرفت. “الحجّة” در لغت به معنای برهان[۱] و دلیل پیروزی بر دشمن هنگام دشمنی[۲] می‌باشد؛ پس حجت خدا به معنای دلیل و برهان الهی است. با توجه به این معنا، اگر امام، حجت خدا باشد، می‌توان گفت که او دلیل خدا برای ساکت کردن منکران و خطاکاران است؛ یعنی با وجود امام، برای مردم در نافرمانی از دستور خداوند عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. این مطلب در روایات نیز تأیید شده است. امام صادق(ع) فرمود: “حجت خدا بر مردم استوار نمی‌شود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر مردم] شناخته شود”[۳]. بنابراین کاربرد این واژه درباره امام، بر جایگاه عظیم ایشان دلالت می‌کند؛ چنان که در روایات آمده است، حجت خدا باید معصوم باشد؛ زیرا با توجه به احتجاج خداوند به ایشان، وی هدایت‌گر مردم است و هدایت‌گر مردم نیز نمی‌تواند خود دچار خطا و عصیان گردد: او (امام) معصوم است و مشمول کمک و تأیید الهی است، از خطا و لغزش ایمن است، خدا او را به این صفات اختصاص داده تا حجت وی بر بندگان و گواه او بر مخلوقاتش باشد، “این فضل الهی است که به هر که خواهد، عطا کند و خدا صاحب فضل بزرگی است”[۴]. آیا مردم قادرند چنین امامی را انتخاب کنند؟[۵].

به علاوه، روایات متعددی وجود دارد که از اختصاص علوم ویژه به حجت خدا حکایت دارد[۶]. روشن است که تشخیص چنین انسانی که معصوم است و دارنده کمالات و علوم خاصی می‌باشد، تنها در توان باری تعالی است. این امر، ما را به الهی بودن حجت خدا می‌رساند. افزون اینکه امام سجاد(ع) حجت الهی را کسی معرفی کرده که در ارتباط مستقیم با خداست[۷]. بخش دیگری از کلام اهل بیت(ع) نیز حاکی از الهی بودن حجت خداوند است. از امام علی(ع) چنین نقل شده است: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ‌»[۸]. اخبار متعددی با مضمون فوق، در کتاب‌های روایی وجود دارند. چنین روایاتی نشان‌دهنده نصب الهی حجت می‌باشند؛ چراکه ممکن است مردم در انتخاب امام خود به توافق نرسند که - بر فرض مردمی بودن انتخاب حجت - در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با کلام اهل بیت(ع) راجع به خالی نشدن زمین از وجود حجت در تعارض می‌باشد. همچنین در سخنان امام سجاد(ع) آمده است: «لَمْ تخلو [تَخْلُ‌] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ»[۹]. این حدیث می‌گوید که ممکن است حجت الهی غایب و پوشیده باشد؛ در حالی که غیبت آن حجت الهی که منتخب مردم است، معنا ندارد. بدیهی است کسی که مردم او را به عنوان امام انتخاب کرده‌اند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب خداوند باشد، ولی در میان مردم معلوم و مشهور نباشد.

افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن اهل بیت(ع) خود را حجت الهی می‌دانند[۱۰]؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب مردم نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات اهل بیت(ع) می‌توان نصب الهی را استفاده نمود. در پاسخ به پرسش دوم نیز می‌توان گفت: همان‌طور که گذشت، خداوند می‌تواند با تمسک به حجت، منکران و خطاکاران را ساکت نماید و در حقیقت، وجود حجت، راه عذر و بهانه را برای نافرمانی می‌بندد. این سخن و دیگر شواهد از روایات[۱۱] نشان می‌دهند که حجت خدا بیان‌کننده دین خدا و طریق صحیح شناختن خوبی‌ها از گناهان است. در روایاتی آمده است که خداوند، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون آگاه کرده است[۱۲] و یا اینکه حجت خدا به نیازمندی‌های مردم برای شناخت راه سعادت[۱۳] که همان دین خداست، عالِم می‌باشد. بنابراین حجت خدا را می‌توان لااقل به معنای “مرجعیت و امامت دینی” امام دانست. از این رو دلالت بر حاکمیت و رهبری سیاسی مشروط به وجود قرینه خواهد بود[۱۴].

جستارهای وابسته

منابع

  1. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه

پانویس

  1. محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.
  2. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸.
  3. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.
  4. ﴿ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
  5. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۲.
  6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.
  7. «لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵).
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.
  9. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر.ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.
  10. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.
  11. بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خوانده‌اند، مانند: «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).
  12. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.
  13. بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخ‌گوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبان‌های اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.
  14. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۵۱.