حکمت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
#{{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}<ref>«پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید» سوره قمر، آیه ۵.</ref>. | #{{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}<ref>«پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید» سوره قمر، آیه ۵.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۰.</ref> | #{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۰.</ref> | ||
==حکمت در [[تفاسیر]]== | |||
[[شیخ طایفه]]، [[علی بن حسن طوسی]] در [[تفسیر تبیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: مراد از کتاب، بنا بر قول ابنزید و اکثر از [[مفسرین]]، [[قرآن]] است، و معنای حکمت در اینجا، [[سنّت]] است، و در معنای آن، [[قتاده]] گفته است: [[معرفت به دین]] است، و [[انس بن مالک]] گفته است: آن، [[فقه]] است در [[تأویل]]، و ابنزید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم به آن را به جز از قبل [[پیامبران]]{{عم}}، نتوان [[درک]] نمود، و گروهی گفتهاند: آن، سخن دوّمیاست، و مثل اینکه آن، [[وصف]] [[تنزیل]] باشد، به این که آن، کتاب است، و اینکه آن، حکمت است، و اینکه آن، [[آیات]] است، و بعضی هم گفتهاند: حکمت چیزی است که [[خدای تعالی]]، آن را در [[دل]] قرار میدهد تا آن را [[نورانی]] بگرداند؛ همانگونه که چشم را نورانی نموده و چشم بدان وسیله [[ادراک]] میکند، و همه اینها نیکوست<ref>تبیان، ج۱، ص۴۶۷.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>، فرموده: در معنای {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، دو قول است: یکی، مراد از کتاب، خط [[کتابت]] است، و دیگری، کُتُب است. پس این معنا به طریق جنس بوده و {{متن قرآن|التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فصل آن است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[علم]] به آنچه در آن کتابهاست<ref>تبیان، ج۴، ص۵۵.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: [[خدای تعالی]] پیامبرش، [[حضرت محمد]]{{صل}}، را امر میکند به اینکه بندههای مکلفش را با حکمت [[دعوت]] نماید، و آنان را به کارهای نیکویی دعوت نماید که آن [[کارها]]، [[راه]] ورود در [[استحقاق مدح]] و [[پاداش نیک]] را بر آنان بگشاید، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و [[صلاح]] و [[فساد]]، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون مانع از فساد است و مانع میگردد از آنچه سزاوار نیست که آن را برگزینند، و فرق بین حکمت و [[عقل]]، در این است که [[عاقل]] پیوند دهنده است به آنچه مانع از فساد است، و [[حکیم]]، [[عارف]] است به آنچه مانع از فساد است، و حکمت، مشترک بین معرفت و عقل مستقیم است؛ زیرا هر یک از آن دو، مانع از فساد بوده و عاری از آن هست، و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، باز داشتن از [[قبیح]] میباشد بر وجه [[ترغیب]] در ترک آن و بیرغبت کردن در انجامش، و در آن، نرمکردن دلهاست با آنچه موجب [[خشوع دل]] گردد، و گفتهاند: حکمت، [[نبوّت]]، و [[موعظه]] [[قرآن]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۴۴۰.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی آنچه را به تو ای [[محمد]]{{صل}}! یاد آوری کردیم و بر تو [[وحی]] نمودیم، از جمله آن، چیزهایی است که پروردگارت از حکمت به سوی تو وحی نمود؛ یعنی آن، دلایلی که به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو و به معرفت [[واجب]] از چیزهای غیر [[واجب]]، منجر میگردد، و آن، همهاش، [[مبیّن]] [[قرآن]] است؛ پس آن، [[حکمت بالغه]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۴۷۹.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: آن، حکمتی که [[خدای تعالی]] به [[لقمان]] اعطا فرمود، آن، [[معرفت]] به [[توحید]] خدای تعالی و [[نفی]] [[شرک]] از او بوده، و آنچه بعد از این، [[تفسیر]] میکنیم، و آن، اینکه امر نموده به او تا [[سپاس]] و [[شکر]] خدای تعالی را بر نعمتی که به او [[عطا]] نموده، به جا آورد<ref>تبیان، ج۸، ص۲۴۷.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: خدای تعالی از حال [[عیسی]]{{ع}} به هنگامی که او را به [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمود، خبر داده: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ}}؛ یعنی با [[معجزات]]، و [[قتاده]] گفته است: یعنی با [[انجیل]] آمده است. {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به آنان گفت به سوی شما با حکمت آمدهام؛ یعنی با چیزی که هر که از [[بندگان]] به آن عمل کند، [[نجات]] یابد، و هر که با آن [[مخالفت]] کند، هلاک گردد<ref>تبیان، ج۹، ص۲۱۰.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: معنای آن، نهایت [[راه راست]]، [[غایت]] در منع و غایت در زجر [[کفار]] است<ref>تبیان، ج۹، ص۴۴۲.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از آلودگیهای شرک [[پاک]] کرده و به سوی [[ایمان]] [[هدایت]] میکند، پس آنان را پاک و [[پاکیزه]] میگرداند، و البته، آنان را اینچنین میگرداند به واسطه این که آنان را به [[طاعت]] خدای تعالی که در آن [[اجابت]] است، [[دعوت]] نماید؛ زیرا اگر آنان را دعوت کند و آنان اجابت نکنند، گفته نمیشد: {{عربی|انّه زَكّاهم}}. {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، قتاده گفته است؛ یعنی قرآن و [[سنت]] را به آنان [[تعلیم]] میدهد، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، شامل [[کتاب و سنت]]، و هر آنچه خدای تعالی آن را [[اراده]] کند، میباشد. پس البته، حکمت، آن [[علمی]] است که بر اساس آن عمل میگردد در آنچه از امر [[دنیا]] و [[دین]] که از آن ترسیده میشود و یا [[دوست]] داشته میشود<ref>تبیان، ج۱۰، ص۴.</ref>. | |||
و شیخ [[ابیعلی فضل بن حسن طبرسی]] در [[تفسیر]] [[مجمعالبیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: {{متن قرآن|الکتاب}}؛ یعنی [[قرآن]]، و ذکر {{متن قرآن|يَتْلُو}} و {{متن قرآن|عَلَيْهِمْ}} در [[آیه]] تکرار شمرده نمیشود؛ زیرا اوّلی را اختصاص به [[تلاوت]] داد تا بدانند آن [[معجزه]] بوده و بر [[صدق]] گفتار و [[نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} دلالت میکند، و دومی را اختصاص به [[تعلیم]] داد تا آنچه را که متضمّن آن است، از [[توحید]] و ادلّه توحید، و آنچه مشتمل بر آن است از [[احکام]] شریعتش، بشناسند، و قوله: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}را [[قتاده]] گفته است: در اینجا [[سنت]] است، و [[مالک]] بن [[انس]] گفته است: [[معرفت به دین]] و [[فقه]] است در [[تأویل]]، و ابنزید گفته است: آن، [[علم]] به احکامی است که علم آن را به جز از قِبَل [[پیامبران]] نتوان [[درک]] نمود، و گفتهاند: آن، صفت کتاب است؛ مثل اینکه توصیف کند آن را به اینکه: آن، کتاب است و آن، [[آیات]] است، و گفتهاند: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، چیزی است که [[خدای تعالی]] آن را در [[دل]] قرار میدهد تا آن را [[نورانی]] کند؛ همچنان که چشم را نورانی میکند. پس چشم ادرا ک میکند، و گفتهاند: آن [[پندها]] و [[نصایح]] قرآن و [[حرام]] و [[حلال]] آن است، و همه این معانی نیکوست. {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را [[مطیع]] [[مخلص]] قرار میدهد، و [[ابنعباس]] فرموده: {{عربی|زکّاء}}، عبارت است از [[طاعت]] و [[اخلاص]] برای [[خدای سبحان]]، و ابنجریح گفته است: یعنی آنان را از [[شرک]] [[پاک]] کرده و [[خالص]] میگرداند<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۱.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|َيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: ابنجریح گفته است: مراد از کتاب، [[کتابت]] است که خدای تعالی نُه جزء از خط را به [[عیسی]]{{ع}} اعطا نمود، و به دیگر [[مردم]] یک جزء آن را، و گفتهاند: مراد از آن، بعض کتب به جز [[تورات]] و [[انجیل]] است، مثل [[زبور]] و غیر آنکه [[خدای تعالی]] آنها را بر پیامبرانش نازل نمود، و این قول ابیعلی جبایی است، و این قول، سزاوارتر میباشد. {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}، را [[ابنعباس]] گفته است؛ یعنی [[فقه]] و [[علم]] [[حلال و حرام]]؛ همچنان که از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيتُ الْقُرْآنَ وَ مِثْلَيْهِ}}؛ یعنی به من [[قرآن]] و دو همانند آن اعطا شده که گفتهاند: مراد از آن، [[سنن]] است، و گفتهاند: مراد از آن، جمیع آنچه از [[اصول دین]] است که به او [[تعلیم]] گردیده<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۴۴۵.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، فرمود: در [[تفسیر عیاشی]] از [[ابیصباح کنانی]] است که [[ابو عبد الله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، فرمود: مراد از {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، [[نبوت]]، و مراد از حکمت، [[فهم]] و [[قضا]] است، و مراد از {{متن قرآن|مُلْكًا عَظِيمًا}}، [[واجبالاطاعه]] بودن میباشد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، را گفتهاند: [[کتابت]]؛ یعنی خط، است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی علم و [[شریعت]]، و گفتهاند: مراد از کتاب، کتب است. پس در این صورت، {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} اسم جنس بوده و فصل آن، به ذکر تورات و انجیل میباشد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۲.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} هم فرموده: یعنی به [[دین]] او [[دعوت]] کن؛ زیرا آن، طریق رضای او است، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله قرآن، و قرآن، حکمت نامیده شده؛ زیرا آن، متضمن امر به [[نیکی]]، و [[نهی]] از [[قبیح]] است، و اصل حکمت، منع است، و از آن جمله است، حکمة اللجام، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون به منزله مانع از [[فساد]] بوده و چیزی است که [[اختیار]] نمودن آن سزاوار نباشد، و گفتهاند: حکمت، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و [[صلاح]] و [[فساد]]؛ زیرا با [[معرفت]] به اینها، منع از فساد، و استعمال [[صداقت]] و [[راستی]] در [[افعال]] و اقوال واقع میشود، {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}؛ یعنی انصرافدادن از [[قبیح]] است با ایجاد رغبت در ترک آن و [[پارسایی]] در انجامش، و در این معنا نرمکردن [[دلها]] است؛ به طوریکه موجب [[خشوع]] گردد، و [[ابنعباس]] فرموده: حکمت، [[نبوت]] بوده، و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، [[پندها]] و [[نصایح]] [[قرآن]] است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی آن چیزهایی از [[اوامر و نواهی]] که قبلاً بیان شد، از آن چیزهایی است که [[پروردگار]] تو ای [[محمد]]{{صل}}! به تو [[وحی]] نموده: {{متن قرآن|مِنَ الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی منجر به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۶.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: یعنی به [[لقمان]] [[عقل]] و [[علم]] و عمل و بهکار بردنش در امور را اعطا نمودیم، و درباره لقمان [[اختلاف]] کردهاند؛ ابنعباس، [[مجاهد]]، [[قتاده]] و اکثر [[مفسرین]] گفتهاند که او [[حکیم]] بود و [[پیامبر]] نبود، و ابنعمر از پیامبر{{صل}} [[نقل]] میکند که پیامبر{{صل}} میفرمود: لقمان، پیامبر نبود، و لکن [[بنده]] [[کثیر]] التّفکر و حَسَنالیقین بود که [[خدا]] را [[دوست]] میداشت و خدا هم او را دوست داشت، و [[خدای تعالی]] با حکمتدادن به او، بر او منّت نهاد<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۵.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی [[شکر]] خدای تعالی را بهجا آورید که شما را در خانههایی قرار داد که در آن، قرآن و [[سنت]] [[تلاوت]] میشود<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۳۵۷.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}} هم فرموده: یعنی [[ملک]] او را با نگهبانان، [[لشکریان]]، [[هیبت]] و [[کثرت]] عِدّه و عُدّه تقویت نمودیم، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[نبوّت]]، و گفتهاند: [[راه]] درست و صواب در امور است، و گفتهاند: آن، [[علم]] به [[خدای تعالی]] و [[ادیان]] است<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۹.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: [[عطا]] گفته: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به [[نبوّت]]، و گفتهاند: یعنی به علم به [[توحید]] [[عدل]] و ادیان<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۵۴.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: یعنی [[قرآن]]، حکمت تامهای است که [[غایت]] و نهایت را رسانده است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۷.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، قرآن است و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} [[شرایع]] است، و گفتهاند: حکمت کتاب، [[سنت]] و هر آنچه را که خدای تعالی [[اراده]] نموده، شامل میگردد. پس البته، حکمت، آن [[علمی]] است که بر اساس آن عمل میشود، در آنچه از امور [[دین]] و [[دنیا]] که [[انتخاب]] شود یا اجتناب گردد<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>. | |||
[[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]]، در [[تفسیر کشاف]]، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ}}: میخواند بر آنان و میرساند به آنان آنچه را که به او [[وحی]] میشود از [[دلایل]] وحدانیتت و [[صدق]] [[پیامبران]] تو، {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ}}: قرآن را، {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}: [[شریعت]] و [[بیان احکام]] را، {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}: و آنان را از [[شرک]] و سایر [[پلیدیها]] [[پاک]] میکند<ref>کشاف، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، فرموده: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا}}، برای آنان [[الزام]] است به آنچه شناختند از اعطای [[خدا]] کتاب و حکمت را. {{متن قرآن|آلَ إِبْرَاهِيمَ}}: آن کسانی که پیشینیان [[محمد]]{{صل}} هستند<ref>کشاف، ج۱، ص۵۳۴.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، مخصوص به ذکر شدهاند از آن چیزهایی که کتاب و حکمت شامل آن میشدهاند؛ زیرا مراد از آن دو، جنس کتاب و حکمت میباشد، و گفتهاند: کتاب، خط بوده و حکمت، [[کلام]] حکیمانه صواب است<ref>کشاف، ج۱، ص۶۵۳.</ref> | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ}}: به سوی، [[اسلام]]، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}، با گفتار حکمتآمیز صحیح، و آن، [[دلیل]] روشنگر [[حق]] است که زایلکننده [[شبهه]] میباشد. {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و آن، چیزی است که بر آنان مخفی نیست از این که تو آنان را به وسیله آن [[نصیحت]] میکنی و قصد چیزی را داری که [[منفعت]] آنان در آن است، و جایز است که مراد از آن، [[قرآن]] باشد؛ یعنی آنان را با کتابی که حکمت و نصیحت نیکوست، [[دعوت]] کن<ref>کشاف، ج۲، ص۴۳۵.</ref>. | |||
و فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}} هم فرموده: {{متن قرآن|ذَلِكَ}} اشاره است به آنچه مقدّم آمده، و آن را حکمت نامید؛ چون آن، [[کلامی]] محکم است که در آن، وجهی برای [[راه]] ورود [[فساد]] نیست<ref>کشاف، ج۲، ص۴۵۰.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: از [[ابنعباس]] است که [[لقمان]]، [[پیامبر]] و [[پادشاه]] نبود؛ اما او چوپان سیاهی بود، پس [[خدا]] [[آزادی]] را روزی او کرد و به قول و وصیتش [[راضی]] گردید، پس امر او را در قرآن قصه نمود تا به [[وصیت]] او [[تمسک]] جویند، و گفتهاند: او بین [[نبوّت]] و حکمت مختار گردید، پس او حکمت را [[اختیار]] کرد<ref>کشاف، ج۳، ص۲۳۱.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ}}: او را [[قوّت]] دادیم، {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، [[زبور]] و [[علم]] [[شرایع]] است، و گفتهاند: هر کلامی که موافق با حق باشد، آن، حکمت است<ref>کشاف، ج۳، ص۳۶۵.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[انجیل]] و شرایع<ref>کشاف، ج۳، ص۴۹۵.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: قرآن و [[سنّت]]<ref>کشاف، ج۴، ص۱۰۲.</ref>. | |||
و مولیالاجل، [[سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی]] معروف به شُبَّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: {{متن قرآن|الکتاب}}؛ یعنی قرآن، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[معارف]] و [[احکام]]، و {{متن قرآن|يُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از [[پلیدی]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]]، [[پاک]] و [[طاهر]] میکند<ref>تفسیر شبر، ص۵۲.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}؛ یعنی [[کتابت]] یا جنس کتب نازل شده، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی حکمت، و [[تورات]] و [[انجیل]] را به لحاظ [[فضل]] آن دو، اختصاصاً ذکر فرمود<ref>تفسیر شبر، ص۱۳۴.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[نبوّت]]، [[فهم]] و [[قضا]]، قوله: {{متن قرآن|مُلْكًا عَظِيمًا}} را فرموده: آن، واجبالطاعه بودن، یا [[پادشاهی]] [[یوسف]]، [[داوود]] و [[سلیمان]] است، پس چگونه به [[آل ابراهیم]] [[اقرار]] داشته و در [[آل محمد]]{{صل}} [[انکار]] میکنند و حال آنکه آنان از اسلاف آل ابراهیم{{ع}} هستند<ref>تفسیر شبر، ص۵۸۴.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[کلام]] محکمی که در آن، هیچ ورودی برای [[فساد]] نیست<ref>تفسیر شبر، ص۵۹۳.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[لقمان]] پسر باعور، خواهرزاده یا خالهزاده [[ایّوب]]، است، و [[عمر]] او به [[زمان]] داوود میرسد، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، شامل [[عقل]]، [[علم]] و عمل به آن میشود و در گفتار به کار میآید<ref>تفسیر شبر، ص۸۵۳.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی از [[قرآن]] که جامع بینالأمرین است<ref>تفسیر شبر، ص۸۷۲.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}} هم فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی نبوّت و بهکار آوردن آن در امور، {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}؛ یعنی سخن واضح و روشنی که بدون پرده، دال بر مقصود باشد، یا [[حکم]] با [[اقامه دلیل]] و [[سوگند]]<ref>تفسیر شبر، ص۹۳۲.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی با نبوّت و انجیل<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۰۴.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: یعنی کاملهای که به نهایت رسیده<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۷۳.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|و یزکیهم}}؛ یعنی آنان را از [[آلودگی]] [[کفر]] و [[گناهان]] پاک میکند. {{متن قرآن|و یعلمهم الکتاب}}؛ یعنی [[قرآن]]، {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[ادیان]] و [[شرایع]]<ref>تفسیر شبر، ص۱۱۲۰.</ref>. | |||
استاد [[علامه]] [[سید محمدحسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[لام]] در {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، برای جنس بوده و {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، همان [[وحی]] است که برطرفکننده [[اختلافات]] [[مردم]] است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، عبارت از [[معرفت]] سودمندی است که وابسته به [[اعتقاد]] یا عمل است<ref>المیزان، ج۳، ص۲۱۴.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: چنانکه در مفردات آمده، حکمت به دریافت [[حق]] به وسیله [[علم]]، [[عقل]] و [[موعظه]] [[تفسیر]] شده، و موعظه هم چنان که [[خلیل]] بیان کرده، به [[یادآوری]] و [[تذکّر]] دادن به خیر و نیکویی به گونهای که سبب رقّت [[قلب]] گردد، تفسیر گشته است و از [[تأمّل]] در این معانی چنین بر میآید که: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، آن [[حجّت]] و برهانی است که از آن، حق نتیجه میگردد؛ به طوریکه هیچ [[شک]]، ابهام و ضعفی در آن نباشد، و موعظه، بیانی است که بدان نفس، ملایم شود و [[دل]] برای آنچه به [[صلاح]] شنونده است، نرم گردد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۹۸.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}} هم فرموده: در [[آیه]]، اطلاق {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، بر [[احکام]] فرعیه است، و ممکن است مشتمل باشد بر مصالحی که به طور [[اجمال]] از [[کلام]] سابق استفاده میشود<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۰۲.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: بنا بر آنچه از موارد استعمال حکمت استفاده میشود، آن، معرفت علمیه سودمند بوده، و [[حد وسط]] و [[اعتدال]] بین [[جهل]] و جُربزه است، و قوله: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِي}}<ref>«که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار» سوره لقمان، آیه ۱۴.</ref> را گفتهاند، آن به تقدیر قول است؛ یعنی: {{عربی|و قلنا ان اشکر لی}}، و ظاهر این است که تفسیر اعطای حکمت، بدون تقدیر قول است، و آن این است که [[حقیقت]] [[شکر]]؛ عبارت است از قرار دادن [[نعمت]] در جای خودش آنچنان که بر آن جایگاه سزاوار است؛ به گونهای که اشاره به اعطای نعمتدهنده باشد، و وقوع چنین امری آنطوری که [[حقّ]] آن باشد، موقوف است بر [[معرفت]] انعامشده، [[شناخت]] نعمت آنکه هست و کیفیت قرار دادن آن نعمت در جای خودش به گونهای که آن انعام را حکایت کند. پس اعطای حکمت، [[شکر]] بر آن را بر میانگیزد، و لذا اعطای حکمت با امر به شکر، ملازمه دارد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۲۲۶.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، در اصل، بنای نوعی از [[حکم]] است، و مراد از آن، [[معارف]] حقه [[یقینی]] است که [[انسان]] را سود بخشد و او را به کمال رساند، و گفتهاند: مراد از آن، [[نبوّت]] است، و گفتهاند: مراد [[زبور]] و [[علم]] [[شرایع]] است، و غیر از این را هم گفتهاند که وجهی ندارد، و {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، تفکیک [[کلام]] حاصل از گفتگوی فردی با دیگری و تمیز حقّ آن از باطلش است، و منطبق میباشد بر [[قضا]] و [[داوری]] بین دو [[خصم]] در مورد اختلافشان<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۰.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله [[معارف الهیه]] از [[عقاید حقه]] و [[اخلاق فاضله]]<ref>المیزان، ج۱۸، ص۱۲۵.</ref>. | |||
فی قولی تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}} هم فرموده: حکمة، کلمه حقی است که با آن [[منفعت]] حاصل میگردد، و [[بلوغ]]، وصول چیزی است به نهایت آن، و در اینجا کنایهای است از تمام و کاملبودن شیء. پس حکمة بالغه، آن حکمت تام و کاملی است که هیچگونه نقصی از حیث نفس و از حیث اثرش، در آن نیست<ref>المیزان، ج۱۹، ص۶۳.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[تزکیه]] از باب تفعیل، از [[زکات]] است، به معنای نموّ صالحی که ملازم خیر و [[برکت]] است. پس تزکیه برای آنان، [[رشد دادن]] ایشان است، به رشدی [[صالح]]؛ به اینکه اخلاق فاضله و [[اعمال صالحه]] را در آنان عودت دهد تا بدین وسیله در انسانیتشان کامل گردند و بدان وسیله، حال آنها در [[دنیا]] و [[آخرت]] مستقیم گردد؛ [[خوشبخت]] [[زندگی]] کنند و [[سعادتمند]] بمیرند، و “تعلیم کتاب”، بیان الفاظ [[آیات]] آن و [[تفسیر]] آنچه از آن مشکل است، میباشد، و در مقابل آن، “تعلیم حکمت” است، و آن، [[معارف]] حقیقیه است که [[قرآن]] دربردارنده آن است، و تعبیر قرآن گاهی به آیات، و گاهی به کتاب، دلالت بر این دارد که هر یک از این عناوین، نعمتی است که باید آن را منّت داشت<ref>المیزان، ج۱۹، ص۳۰۶.</ref>. | |||
استاد محقّق، [[یعسوب الدین رستگار جویباری]] در تفسیر بصائر، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، و آن، [[نعمت]] الهیه و خیر کثیری است که با آن [[پیامبران خدا]] و [[رسولان]] و اولیایش با آن آراسته میگردند، و خدای جلّ و [[علا]] در [[شأن]] آن و در جلالت منزلتش میفرماید: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، و فرمود: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ... * يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد * به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۳۱ و ۲۶۹.</ref>. | |||
نیز فی قوله: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: گفتیم به او، بر آنچه از حکمت که [[خدای تعالی]] به تو اعطا نموده، [[شکر]] او را به جای آور<ref>بصائر، ج۳۱، ص۱۳۸–۱۳۹.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: [[آیه کریمه]] دلالت بر این دارد که حکمت از مواهب خدای تعالی است که تنها به وسیله تلاش و [[کوشش]] حاصل نگردد، بلکه حصول آن، به واسطه [[مشیّت]] ربّانیّه باشد و لاغیر، و به همین جهت [[یادآوری]] فرمود که آن از [[فضل]] [[خدای تعالی]] است فی قوله جلّ و [[علا]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>، بعد از قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}. بنابراین، حکمتی که از آن گاهی به [[قرآن]]، و گاهی به [[نور]] در [[قرآن کریم]]، و به [[عقل]] بسیط نزد [[حکما]]، تعبیر میشود، آن از فضل خدای جلّ وعلا و کمال ذات اوست که آن را به هر که از [[خواص]] [[بندگان]] و محبوبینش [[اختیار]] نماید و برگزیند، اعطا کند<ref>بصائر، ج۳۶، ص۹۹۵–۹۹۶.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: آنچه از [[اخبار]] بر آنان آمده، [[حکمت بالغه]] است در [[هدایت]] و [[راهنمایی]] به طریق [[حق]] برای کسانیکه [[تعقل]] میکنند، و آن به این جهت است که حکمت بالغه عبارت است از حکمت تامه کاملهای که از حیث نفس و از حیث اثرش، هیچ نقصی در آن نیست<ref>بصائر، ج۴۲، ص۳۵۹.</ref>. | |||
در [[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، زیر عنوان: “هدف [[بعثت]] پیامبران” فرموده: در [[آیات]] فوق پس از آنکه [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] تقاضای [[ظهور]] [[پیامبر اسلام]] را میکنند، سه [[هدف]] برای بعثت او بیان میدارند: نخست، [[تلاوت آیات]] [[خدا]] بر [[مردم]]، این جمله، اشاره به بیدار ساختن [[اندیشهها]] در پرتو آیات گیرا، جذاب و کوبندهای است که از مجرای [[وحی]] بر [[قلب]] [[پیامبر]]{{صل}} نازل میشود و او به وسیله آن، [[ارواح]] خفته را بیدار میکند. {{متن قرآن|يَتْلُوا}} از ماده “تلاوت”، در لغت به معنای پیدر پیآوردن چیزی است، و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی [[نظام]] صحیحی بخوانند، [[عرب]] از آن، تعبیر به [[تلاوت]] میکند. بنابراین، تلاوت [[منظم]] و پیدر پی، مقدمهای است برای [[بیداری]] و ایجاد [[آمادگی]] برای [[تعلیم و تربیت]] سپس [[تعلیم کتاب و حکمت]] را [[هدف]] دوم میشمرد؛ چرا که تا [[آگاهی]] حاصل نشود، [[تربیت]] که مرحله سوم است صورت نمیگیرد. تفاوت “کتاب” و حکمت ممکن است در این جهت باشد که “کتاب” اشاره به [[کتب آسمانی]] است، و اما حکمت، [[علوم]] و [[دانشها]]، و [[اسرار]]، [[علل]] و نتایج [[احکام]] است که از طرف [[پیامبر]] [[تعلیم]] میشود. بعد آخرین هدف را که مسأله “تزکیه” است، بیان میدارد. “تزکیه” در لغت هم به معنای نمو دادن، و هم به معنای [[پاکسازی]] آمده است، و به این ترتیب، [[تکامل]] وجود [[انسان]] در جنبههای “علمی” و “عملی”، به عنوان هدف نهایی [[بعثت پیامبر]] معرفی شده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۷.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: در [[آیة]] فوق، [[خداوند]] اشاره به [[مأموریت]] [[حضرت مسیح]] کرده و نخست میفرماید: [[خدا]] او را کتاب و [[دانش]] آموخت: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، و بعد اشاره به مصداق این کتاب و حکمت نموده، میگوید: [[تورات]] و [[انجیل]] را به او آموختیم: {{متن قرآن|وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}. سپس اشاره به مأموریت او برای [[هدایت]] [[جمعیت]] [[منحرف]] [[بنیاسرائیل]] که در آن [[زمان]] گرفتار انواع [[خرافات]]، آلودگیها و [[اختلافات]] شده بودند، کرده و میگوید: {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ}} <ref>تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۱۹.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، زیر عنوان: “ده [[دستور]] مهم [[اخلاقی]] در مقابله با مخالفان” [[تفسیر]] فرموده: | |||
#نخست میگوید: به وسیله حکمت به سوی [[راه]] پروردگارت [[دعوت]] کن: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}. حکمت، به معنای [[علم]] و دانش و [[منطق]] و [[استدلال]] است، و در اصل، به معنای منع آمده، و از آنجا که علم و دانش، و منطق و استدلال، مانع از [[فساد]] و [[انحراف]] است، به آن حکمت گفتهشده، و به هر حال، نخستین گام در دعوت به سوی [[حق]]، استفاده از [[منطق]] صحیح و [[استدلال]] حساب شده است، و به تعبیر دیگر، دستانداختن در درون [[فکر]] و [[اندیشه]] [[مردم]] و به حرکت درآوردن آن و بیدارساختن عقلهای خفته، نخستین گام محسوب میشود. | |||
#و به وسیله اندرزهای [[نیکو]]: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و این، دو مین گام در طریق [[دعوت]] به [[راه خدا]] است؛ یعنی استفادهکردن از [[عواطف]] [[انسانها]]؛ چرا که [[موعظه]] و [[اندرز]]، بیشتر جنبه [[عاطفی]] دارد که با تحریک آن میتوان تودههای [[عظیم]] مردم را به طرف [[حق]] متوجه ساخت، و در [[حقیقت]]، حکمت، از “بُعد عقلی” وجود [[انسان]] استفاده میکند و موعظه [[حسنه]]، از “بُعد عاطفی”، و مقیّد ساختن “موعظه”، به “حسنه”، شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر میافتد که خالی از هرگونه [[خشونت]]، [[برتریجویی]]، [[تحقیر]] طرف مقابل، تحریک [[حس]] [[لجاجت]] او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی میگذارند، به خاطر آنکه مثلاً در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن، استشمام برتریجویی گوینده شده است؛ بنابراین، موعظه، هنگامی اثر عمیق خود را میبخشد که “حسنه” باشد و به صورت [[زیبایی]] پیاده شود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۵۵–۴۵۶.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، اینچنین [[تفسیر]] فرموده: اینها از امور حکمتآمیزی است که پروردگارت به تو [[وحی]] فرستاده است، و تعبیر به حکمت، اشاره به این است که این [[احکام]] آسمانی در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه میگیرد، با ترازوی [[عقل]] نیز کاملاً قابل سنجش و قابل [[درک]] است. چه کسی میتواند [[زشتی]] [[شرک]]، یا [[قتل نفس]]، یا [[آزار پدر و مادر]] و همچنین [[قبح]] [[زنا]]، [[کبر]] و [[غرور]]، [[ظلم]] به [[یتیمان]]، عواقب شوم [[پیمانشکنی]] و مانند آن را [[انکار]] کند، و به تعبیر دیگر، این احکام، هم از طریق حکمت [[عقلی]] [[اثبات]] شده است، و هم از طریق وحی الهی، و اصول همه [[احکام الهی]] چنین است، هر چند جزئیات آن را در بسیاری از اوقات با چراغ کمفروغ [[عقل]] نمیتوان تشخیص داد، و تنها در پرتو نورافکن نیرومند [[وحی]] باید [[درک]] کرد<ref>تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۲۵.</ref>.' | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، درباره حکمت، چنین [[تفسیر]] فرموده: در این که حکمت چیست؟ باید گفت: برای حکمت معانی فراوانی ذکر کردهاند، مانند: “شناخت [[اسرار]] [[جهان]] هستی”، “آگاهی از حقایق قرآن”، “رسیدن به [[حق]] از نظر گفتار و عمل”، “معرفت و [[شناسایی]] خداوند”، اما همه این معانی را میتوان یکجا جمع کرده و در تفسیر حکمت چنین گفت: حکمتی که [[قرآن]] از آن سخن میگوید و [[خداوند]] به [[لقمان]] [[عطا]] فرموده بود، “مجموعهای از [[معرفت]] و [[علم]] و [[اخلاق]] [[پاک]] و [[تقوا]] و [[نور]] هدایت” بوده است. در [[حدیثی]] از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} میخوانیم که در تفسیر این [[آیه]] برای [[هشام بن حکم]] فرموده: مراد از حکمت، [[فهم]] و عقل است، و در [[حدیث]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ}}: “حکمت این است که لقمان نسبت به امام و [[رهبر الهی]] عصر خود، [[آگاهی]] داشت”. روشن است هر یک از اینها یکی از شاخههای مفهوم وسیع حکمت محسوب میشود و با هم منافاتی ندارند. | |||
و در بحث نکتهها زیر عنوان: “گوشهای از حکمت لقمان” چنین فرموده: | |||
بعضی از [[مفسران]] در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در [[آیات]] این [[سوره]] منعکس است، قسمتهایی از سخنان حکمتآمیز این [[مرد]] [[الهی]] را بازگو کردهاند که ما فشردهای از آن را در اینجا میآوریم: | |||
# لقمان به فرزندش چنین میگفت: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر؛ فاجعل سفینتک فیها الایمان باللّه، و اجعل شراعها التوکّل علی اللّه، و اجعل زادک فیها تقوی الله؛ فان نجوت، فبرحمة اللّه، و آن هلکت، فبذنوبک}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای ژرف و عمیقی است که [[خلق]] بسیاری در آن [[غرق]] شدهاند؛ تو کشتی خود را در این دریا، [[ایمان به خدا]] قرار داده، بادبان آن را [[توکل بر خدا]]، زاد و توشهات را در آن، [[تقوای الهی]]؛ اگر از این دریا [[رهایی]] یابی، به [[برکت]] [[رحمت خدا]] است، و اگر هلاک شوی، به خاطر [[گناهان]] تو است”. همین مطلب در [[کتاب کافی]]، ضمن [[سخنان امام کاظم]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]]، به صورت کاملتری از [[لقمان حکیم]] [[نقل]] شده است: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللّه و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن [[غرق]] شدند؛ کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشهات، [[ایمان]]، و بادبان این کشتی، [[توکل]]، و ناخدای آن، [[عقل]]، و راهنمای آن، [[علم]]، و سکّان آن، [[صبر]] است”. | |||
#در گفتار دیگری به فرزندش، در [[آداب]] [[مسافرت]] چنین میگوید: پسرم! هنگامی که مسافرت میکنی، [[اسلحه]]، [[لباس]]، [[خیمه]]، وسیله [[نوشیدن آب]]، وسایل دوختن، و داروهای ضروری را که هم خود و هم همراهانت از آن استفاده میتوانید بکنید، بردار؛ با همسفران در همه چیز، جز در [[معصیت الهی]]، [[همراهی]] کن. پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی، در کارهایت با آنها [[مشورت]] کن، در صورت آنها [[تبسم]] نما؛ در مورد زاد و توشهای که داری، سخاوتمند باش، و هنگامی که تو را صدا زنند، پاسخ گو، و اگر از تو کمک بخواهند، آنها را [[یاری]] کن؛ تا میتوانی، [[سکوت]] [[اختیار]] کن؛ [[نماز]] بخوان؛ در مرکب و آب و [[غذا]] که داری، سخاوتمند باش؛ اگر از تو [[گواهی]] بطلبند، گواهی ده؛ اگر از تو مشورتی بخواهند، برای به دستآوردن نظر صایب، [[کوشش]] کن، و بدون [[اندیشه]] و [[تأمل]] کافی، پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت، به کارگیر که هر کس در پاسخ مشورت، خالصترین نظر خود را اظهار نکند، [[خداوند]] [[نعمت]] تشخیص و [[اندیشه]] را از او میگیرد؛ هنگامی که ببینی همراهان تو [[راه]] میروند و تلاش میکنند، با آنها به تلاش برخیز. [[دستور]] کسی را که از تو بزرگتر است، بشنو؛ اگر از تو تقاضای مشروعی دارند، همیشه جواب مثبت بده و هرگز “نه” نگوی؛ زیرا گفتنِ نه، نشانه عجز و [[ناتوانی]]، و سبب ملامت است، و هرگز [[نماز]] را از اول وقت تأخیر نینداز و این [[دین]] خود را فوراً ادا کن؛ با [[جماعت]] نماز بگزار، هر چند در سختترین حالات باشی؛ اگر میتوانی، از هر غذایی که میخواهی بخوری، قبلاً مقداری از آن را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کن؛ [[کتاب الهی]] [[تلاوت]] کن، و [[ذکر خدا]] را فراموش منما. | |||
#این داستان نیز از [[لقمان]] معروف است: در آن هنگام که به صورت بردهای برای آقایش کار میکرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من [[ذبح]] کن و دو عضو که [[بهترین]] اعضای آن است، برای من بیاور، و او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و [[دل]] آن را برای وی آورد. چند [[روز]] دیگر، همین دستور را به او داد، منتها گفت: دو عضو که بدترین اعضای آن است، برای من بیاور. لقمان بار دیگر، گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد. او [[تعجب]] کرد و از این ماجرا سؤال کرد. لقمان در پاسخ گفت: [[قلب]] و زبان، اگر [[پاک]] باشند، از هر چیز بهترند، و اگر [[ناپاک]] شوند، از همه چیز، خبیثتر و بدترند. | |||
این گفتار را با [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} پایان میدهیم. فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، حکمتی که به لقمان از سوی [[پروردگار]] [[عنایت]] شده بود، به خاطر نسبت، [[مال]]، [[جمال]]، و [[جسم]] او نبود، بلکه او مردی بود که در انجام [[فرمان خدا]]، [[قوی]] و نیرومند بود؛ از [[گناه]] و [[شبهات]] اجتناب میکرد؛ ساکت و خاموش بود؛ با دقت مینگریست؛ بسیار [[فکر]] میکرد؛ تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) [[روز]] نخوابید، و در مجالس (به رسم [[مستکبران]])، [[تکیه]] نمیکرد، و رعایت [[آداب]] را کاملاً مینمود؛ آب دهن نمیافکند؛ با چیزی [[بازی]] نمیکرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نمیشد؛ و هیچگاه دو نفر را در حال [[نزاع]] ندید، مگر اینکه آنها را با هم [[صلح]] داد، و اگر سخن خوبی از کسی میشنید، حتما مأخذ آن سخن را و [[تفسیر]] آن را سؤال میکرد؛ با [[فقیهان]] و [[عالمان]] بسیار نشست و برخاست داشت... به سراغ علومی میرفت که بتواند به وسیله آن بر [[هوای نفس]] چیره شود؛ نفس خود را با نیروی [[فکر]] و [[اندیشه]] و [[عبرت]] مداوا مینمود، و تنها سراغ کاری میرفت که به سود ([[دین]] یا دنیای او بود؛ در اموری که به او [[ارتباط]] نداشت، هرگز دخالت نمیکرد، و از این رو، [[خداوند]] حکمت را به او ارزانی داشت<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶-۳۷ و ۴۶–۴۹.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}} هم فرموده: در این که میان “آیات الله” و حکمت چه فرقی است؟ بعضی از [[مفسران]] گفتهاند: هر دو اشاره به [[قرآن]] است، منتها تعبیر به “آیات”، جنبه [[اعجاز]] آن را بیان میکند، و تعبیر به حکمت، محتوای عمیق و دانشی را که در آن نهفته است، باز میگوید. بعضی دیگر گفتهاند: [[آیات]] [[الله]]، اشاره به [[آیات قرآن]] است، و حکمت، اشاره به [[سنت پیامبر]] ا و اندرزهای حکیمانه او. گرچه هر دو تفسیر، مناسب [[مقام]] و الفاظ [[آیه]] است، اما تفسیر اوّل، نزدیکتر به نظر میرسد؛ چرا که تعبیر به [[تلاوت]]، با [[آیات الهی]] مناسبتر است. به علاوه، در آیات متعددی از قرآن، تعبیر “نزول” در مورد آیات و حکمت، هر دو، آمده است، مانند: آیه ۲۳۱ بقره: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. شبیه همین تعبیر در [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره نساء]] نیز آمده است. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: و به او؛ یعنی [[داوود]] [[نبی]]{{ع}}، حکمت و [[علم]] و [[دانش]] دادیم: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}}؛ همان حکمتی که [[قرآن]] درباره آن میگوید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. | |||
حکمت، گاه جنبه [[علمی]] دارد، که از آن، تعبیر به “معارف عالیه” میشود، و گاه جنبه عملی، که از آن، تعبیر به “اخلاق و عمل صالح” میگردد، و داوود از همه اینها بهره وافر داشت. آخرین [[نعمت]] بزرگ [[خدا]] بر داوود، این بود که میفرماید: و ما به او علم [[قضا]] و [[داوری]] صحیح و عادلانه دادیم: {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}. تعبیر از داوری، به “فصل الخطاب”، به خاطر آن است که {{متن قرآن|الْخِطَابِ}}، همان گفتگوهای طرفین [[نزاع]] است، و {{متن قرآن|فَصْلَ}}، به معنای [[قطع]] و جدایی است، و میدانیم، گفتگوهای صاحبان نزاع، هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیح بین آنها بشود؛ لذا این تعبیر به معنای [[قضاوت عادلانه]] آمده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۴۰.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ}}، [[تفسیر]] فرموده: هنگامی که [[عیسی]]{{ع}} با در دست داشتن بیّنات ([[معجزات]] و [[آیات الهی]]) آمد، گفت: من برای شما حکمت آوردهام و آمدهام تا بعض اموری را که در آن پیوسته [[اختلاف]] دارید، برای شما تبیین کنم. به این ترتیب، [[سرمایه]] عیسی{{ع}}، {{متن قرآن|بَيِّنَاتِ}}؛ یعنی آیات الهی و معجزات، بود که از یک سو، [[حقّانیت]] او را تبیین میکرد، و از سوی دیگر، حقایق مربوط به [[مبدأ و معاد]] و نیازهای [[زندگی]] [[بشر]] را. در این عبارت، [[حضرت مسیح]] محتوای [[دعوت]] خود را حکمت توصیف میکند، و میدانیم، ریشه اصلی حکمت، به معنای “جلوگیریکردن از چیزی به منظور [[اصلاح]] آن” است، و سپس به تمام [[عقاید]] [[حق]] و برنامههای صحیح [[زندگی]] که [[انسان]] را از هرگونه [[انحراف]] در [[ایمان]] و عمل باز میدارد و به [[تهذیب نفس]] و [[اخلاق]] او میپردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب، حکمت، در اینجا معنای وسیعی دارد که هم حکمت [[علمی]] را میگیرد، و هم [[حکمت عملی]] را. این حکمت، علاوه بر اینها [[هدف]] دیگری نیز به دنبال دارد، و آن، برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها [[نظام جامعه]] را به هم میریزد، و [[مردم]] را سرگردان و بیچاره میکند، و لذا [[حضرت مسیح]]{{ع}} در متن سخنانش روی این مسأله [[تکیه]] مینماید<ref>تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۱۰۳.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}، فرموده: این [[آیات]]، [[حکمت بالغه الهی]] است، و اندرزهایی است عمیق و رسا، اما این [[اندرزها]]، برای این افراد لجوج مفید نیست، و به حال آنها سودی ندارند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۱.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: فرق میان “کتاب” و “حکمت” ممکن است این باشد که اوّلی اشاره به [[قرآن]]، و دوّمی به [[سخنان پیامبر]]{{صل}} و تعلیمات اوست که “سنّت” نام دارد، و نیز ممکن است “کتاب” اشاره به اصل [[دستورات اسلام]] باشد و حکمت اشاره به [[فلسفه]] و [[اسرار]] آن. این نکته نیز قابل توجه است که حکمت در اصل به معنای منعکردن به قصد اصلاح است، و لجام مَرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار میدهد؛ بنابراین، مفهوم آن، [[دلایل عقلی]] است، و اینجا روشن میشود که ذکر کتاب و حکمت پشتسر یکدیگر، میتواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ [[شناخت]]؛ یعنی “وحی” و “عقل”، بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، [[احکام]] آسمانی و تعلیمات [[اسلام]] در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه میگیرد، با ترازوی [[عقل]] قابل سنجش و [[درک]] میباشد (منظور کلیات [[احکام]] است)<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۰۷–۱۰۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۵-۶۵۵.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۵
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
حکمت دستیابی به حق به وسیله علم و عقل است و هنگامیکه به خدا نسبت داده شود، به معنای شناخت اشیا و ایجاد آنها در نهایت استواری است[۱] و در این مدخل منظور آیاتی است که خداوند به پیامبر تعلیم حکمت فرموده و یا خداوند یکی از ویژگیهای رسالت پیامبر را تعلیم حکمت به مردم ذکر نموده است، یا وقتی به پیامبر دعوت مردم را میخواهد یاد آوری میکند که این تعلیم او باید با حکمت، یعنی دلیل محکم و استوار باشد.
- ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۲]
- ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۳]
- ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۴]
- ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِک وَ یعَلمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۵]
- ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ * فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ﴾[۶]
- ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۷]
- ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ﴾[۸]
- ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۹]؛ ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۱۰]
- ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾[۱۱]
نکات: در آیات یاد شده این موضوعات مطرح شده است:
- منت گذاشتن خداوند بر مؤمنان و امیین با بعثت پیامبر و فراگیری حکمت از سوی مردم عصر بعثت از پیامبر سبب هدایت و رهایی آنان از گمراهی: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۲]
- اعطای حکمت به انبیا از جانب خداوند مستلزم ایمان آنان به پیامبر و امداد به آن حضرت است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ﴾[۱۳]
- تعلیم حکمت توسط پیامبر به مردم، زمینهای برای تزکیه و پاکسازی آنان از آلودگیها: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ یزَکیهِمْ﴾[۱۴]
- تعلیم حکمت به مردم توسط پیامبر نعمتی الهی و مقتضای سپاس و شکر خداوند: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ﴾[۱۵]... ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۱۶].... ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ﴾[۱۷]
- برخورداری پیامبر از حکمت نازل شده خداوندی، مایه مصونیت وی از ضلالت و گمراهی: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ... وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾[۱۸]
- پیامبر مأمور به دعوت بر اساس حکمت: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ﴾[۱۹].
- رهایی پیامبر اکرم از توطئه کافران مکه، جلوهای از حکمت و عزت خداوند: ﴿فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾[۲۰].... ﴿وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۲۱].
- نازل شدن حدود و احکام الهی بر رسول اکرم برخاسته از حکمت الهی: ﴿حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲۲][۲۳].
لغتشناسی
"حکمت" وزنِ نوعی (فِعلَة) از ریشه حُکم است.[۲۴] حُکم در لغت به معنای مطلق منع [۲۵] یا منع به هدف اصلاح [۲۶]است و به افساری که اسب را از سرکشی باز میدارد حَکمه میگویند.[۲۷] حکمت به معنای علم به حقایق اشیا و عمل به مقتضای آن است،[۲۸] از این رو حکمت را به علمی (نظری) و عملی بخش کردهاند[۲۹] و وجه نامگذاری حکمت این است که دارندهاش را از نادانی و کارها و اخلاق ناپسند باز میدارد.[۳۰]
واژه حکمت بیشتر در معلومات عقلی صادق به کار میرود که بطلان و کذب در آنها راه ندارند.[۳۱] برخی، معانی دیگری مانند عدل و نهادن شیء در جایگاه آن، دلیل، درست و محکم بودن و حلم را نیز برای حکمت یاد کردهاند[۳۲] که میتوان آنها را از مصادیق یا لوازم معنای حکمت دانست. بعضی از واژهشناسان، واژگان حکمت و حکیم در زبان عربی را متأثر از زبان آرامی دانستهاند.[۳۳]
حکمت در دانشهای گوناگونی مانند فلسفه، عرفان و اخلاق کاربرد دارد: در اصطلاح فلسفه، حکمت بر صناعتی نظری اطلاق میشود که با آن، حقایق پدیدهها آنگونه که در واقع و نفسالامر هستند شناخته میشوند و با آن، معلومات نظری کسب و ملکات فاضل به دست میآیند، تا نفس با آنها کامل و جهانی عقلی شود که مشابه عالم عینی باشد و در پرتو آن استعداد سعادت نهایی یابد.[۳۴] بر این اساس، برخی آن را با ارزشترین علم نسبت به با ارزشترین معلوم، صحیحترین و متقنترین شناخت و علم به اسباب نخستین هستی تعریف کرده.[۳۵] بعضی آن را شبیه شدن به خدا به اندازه توان بشری دانستهاند.[۳۶]
فیلسوفان تعریفهای دیگری نیز برای حکمت به دست دادهاند.[۳۷] در این اصطلاح، حکمت را به لحاظ متعلق آن، به نظری و عملی قسمت کردهاند: حکمت نظری را علم به احوال اشیاء و موجوداتی دانستهاند که وجودشان در اختیار بشر نیست و آن را به طبیعی، ریاضی و الهی بخش کردهاند. و حکمت عملی را علم به احوال و اشیایی دانستهاند که وجودشان در محدوده توان بشر است و آن را نیز به سه قسم تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن قسمت کردهاند؛[۳۸] همچنین به دیده روش، حکمت را به حکمت مشایی، اشراقی و متعالیه بخش کردهاند.[۳۹]
در اصطلاح عرفان، حکمت از منازل سلوک و به این معناست که سالک هر چیزی را با استواری در جای خود نهد. در این اصطلاح، حکمت سه درجه دارد.[۴۰] برخی در تعریف آن گفتهاند: حکمت، علم به حقایق اشیا و اوصاف، خواص و احکام آنها و ارتباط اسباب با مسببات و اسرار هماهنگی میان موجودات و عمل به مقتضای این دانش است.[۴۱]
در اصطلاح اخلاق، حکمت از اصول فضائل اخلاقی و به معنای تهذیب نیروی نظری و حفظ آن از افراط و تفریط است، به گونهای که از بهکارگیری قوه نظری در غیر واجب یا بیش از مقدار واجب (جربزه) پرهیز کند و از تعطیل فکر (بُلْه) نیز اجتناب ورزد.[۴۲]
واژه حکمت در قرآن کریم ۲۰ بار به کار رفته و در این آیات، به موضوعاتی مانند تعلیم و اعطای حکمت از سوی خدا آموزش حکمت به دست پیامبران(ع) و یاد کرد حکمت از ابزار دعوت به راه خدا پرداخته شده است.
در آیاتی نیز واژه حکم به کار رفته که میتواند مراد از آن حکمت باشد ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ﴾[۴۳]؛ همچنین واژه حکیم در آیات بسیاری از اسماء الهی (حکیم) و در چند آیه صفت قرآن (قرآن) یاد شده است.[۴۴]
حقیقت حکمت
قرآن کریم پس از یاد کرد از انفاق با همه علل و اسباب آن و پس از ذکر اثر مثبت آن در حقیقت حیات انسانی، این بیان را از مصادیق حکمت دانسته است ﴿مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأَذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۴۵] و از آن چنین برداشت میشود که حکمت بر آن دسته از قضایای صادقی اطلاق میشود که به شکلی سعادت انسان را در بر میگیرند؛ مانند معارف الهی وابسته به مبدأ و معاد و آن دسته از حقایق عالم طبیعی که با سعادت انسان ربط دارند؛ همچون حقایق فطری که اساس تشریعیات دینیاند.[۴۶] حکمت، سبب شکرگزاری برای خدا نیز دانسته شده است: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۴۷].[۴۸] حقیقت شکر، نهادن نعمتها در جایگاه شایسته آنهاست و انجامدادن این امر به گونهای شایسته، درگرو شناخت مُنعم و نعمتهایش و معرفت به چگونگی گذاشتن آنها در جایگاهشان است، بنابراین لازمِ اعطای حکمت، دستور به شکرگزاری است.[۴۹] برخی گفتهاند: تفسیر اعطای حکمت به برانگیختن بر شکر در آیه یادشده، اشاره دارد که حکمت حقیقی، عمل و عبادت و شکرگزاری است.[۵۰] برخی از قرآن پژوهان، حکمت را به معنای رسیدن به حق با علم و عقل دانسته و گفتهاند: حکمت در خدای سبحان به معنای شناخت اشیاء و ایجاد آنها در کمال استواری و در انسان به معنای شناخت پدیدهها و انجامدادن نیکیهاست.[۵۱] برخی نیز حقیقت حکمت را نوری دانستهاند که از خدای حکیم سرچشمه و در جان جای میگیرد که نتیجهاش علم به حقایق اشیاء و عمل به مقتضای آن است [۵۲] و به گفته بعضی، دانشی که سبب یا مقدمه استواری آراء و عقاید و ثبات خویهای پسندیده و تنظیم آنها شود، حکمت نام دارد؛[۵۳] همچنین بسیاری از مفسران، حکمت را به درستی در گفتار و رفتار تفسیر کردهاند [۵۴]. البته مفسران در معنای حکمت آراء بسیاری یاد کردهاند که بیشتر ذکرِ مصداقِ اراده شده در آیهای خاصاند؛ مانند قرآن و شناخت اموری چون ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن، نبوت، علم و فقه، ورع در دین الهی، خشیت از خدا، علم و عمل، تفکر در امر الهی و پیروی از آن، آمرزش، نوری که با آن وسواس از الهام تمییز داده میشود، آنچه مایه آرامش روح شود، صلاح دین و اصلاح دنیا، علم لدنّی، تجرید سرّ برای ورود الهام، سنت، حلال و حرام و موعظه.[۵۵] همه این معانی به یکدیگر نزدیکاند و حکمت در حکم جنس آنها و دربرگیرنده تمام آنهاست.[۵۶] موارد کاربرد حکمت در قرآن نیز این مطلب را تأیید میکنند.[۵۷] برخی، حکمت را علم به احکام الهی دانستهاند که تنها از راه بیان پیامبر(ص) در دسترس است و عقل انسان برای دستیابی به آن راهی ندارد؛[۵۸] ولی بعضی این نظریه را رد کرده و در دیدگاهی کاملاً مخالف آن معتقدند حکمت، آن دسته از معارفیاند که با عقل دستیافتنی باشند. طرفدار دیدگاه دوم برای اثبات مدّعای خود به ادلهای چنگ زده و گفته است: خدا به لقمان(ع) حکمت عطا کرد ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۵۹] و لقمان(ع) پیامبر نبود تا به او وحی شود، بلکه علم وی از روی برهان و دلیل عقل بود؛ نیز خدا حکمت را تنها به برخی میدهد ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۶۰]، در حالی که حفظ ظاهر احکام شرعی به گروهی ویژه اختصاص ندارد و خدا دستور میدهد که با حکمت انسانها را به سوی او بخوانند ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۶۱] و کافر را تنها با دلیل عقلی میتوان به دین فرا خواند نه با تعبد شرعی.
همچنین بر اساس آیاتی خدای سبحان به پیامبران، هم کتاب آموخته است و هم حکمت ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۶۲]، ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۶۳]، ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۶۴]، ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۶۵]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۶۶] و... و عطف حکمت بر کتاب در آیات یاد شده مینمایاند که حکمت همان کتاب نیست، بنابراین مراد از کتاب و حکمت، علوم منقول و معقول است. افزون بر این، در روایتی حکمت گمشده مؤمن دانسته شده است که هرجا آن را یافت فرا میگیرد [۶۷] و چه بسا آن را از انسان گمراهی بیاموزد و این، دلیلی روشن است که حکمت، احکام تعبدی شرع نیست، زیرا آنها را تنها باید از اصحاب وحی فرا گرفت.[۶۸] به نظر میرسد هر دو نظریه، ناتمام باشند، بلکه حکمتْ عام است و آنچه را عقل به تنهایی درک میکند، نیز آنچه را شرع بیان میکند، هر دو را دربرمیگیرد.
حکمت با معرفت تفاوت دارد، زیرا معرفتْ ادراکی بیلحاظِ عمل است، در حالی که در معنای حکمت، عمل نهفته است، از این رو آن را به نظری و عملی قسمت کردهاند[۶۹].[۷۰]
اقسام حکمت
حکمت یا نظری است یا عملی و بنابر تبیین برخی از مفسران نمیتواند خارج از این دو قسم باشد، زیرا حکمت کمال انسان است که تنها در دو چیز است: شناختن حق؛ شناختن خیر برای عمل به آن. بازگشت اوّلی به علم و ادراک مطابق با واقع و بازگشت دومی به فعل عادلانه است و کمال این دو امر در انسانها، مرتبه نبوت و ولایت است، ازاینرو در آیاتی از حکمت نظری و عملی پیامبران سخن به میان آمده، چنانکه در آیهای وظیفه پیامبران دعوت به توحید (حکمت نظری) و تقوا (حکمت عملی) دانسته شده ﴿يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ﴾[۷۱]؛ نیز ابراهیم(ع) از خدا حُکم (حکمت نظری) و پیوستن به صالحان (حکمت عملی) را خواسته ﴿رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾[۷۲] و خدای سبحان خطاب به موسی(ع) پس از بیان توحید (حکمت نظری) به او فرمان داده است تا تنها خدا را بپرستد (حکمت عملی) ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي﴾[۷۳] و عیسی(ع) پس از اشاره به بندگی خویش و گرفتن انجیل از خدا (حکمت نظری) سفارش خود به نماز و زکات (حکمت عملی) را یادآور میشود ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾[۷۴] و خدا به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: بدان که خدایی جز اللّه نیست (حکمت نظری) و برای گناهت آمرزش بخواه (حکمت عملی). ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ﴾[۷۵].[۷۶]
در آیاتی نیز مجموعهای از معارف عقلی، مواعظ و مسائل اخلاقی و احکام فقهی و حقوقی از مصادیق حکمت دانسته شدهاند؛ مانند یکتاپرستی، نیکی به پدر و مادر، پرداخت حق خویشاوند و فقیر و در راه مانده، پرهیز از اسراف و بخل، دوری از کشتن ناحق و زنا، پرهیز از تصرف ناحق در مال یتیم، وفا به عهد، پر کردن پیمانه و بهرهگیری از ترازوی درست در معاملات، پرهیز از پیروی غیر علم و دوری از تکبر: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا ﴾[۷۷].[۷۸] نیز به گفته برخی، وصایای لقمان(ع) به فرزندش که او را از شرک نهی و سپس معاد را یادآوری و پس از آن وی را به نماز، امر به معروف، نهی از منکر، صبر بر مصیبت، دوری از تکبّر و میانهروی در رفتار و گفتارامر کرد ﴿ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ﴾[۷۹]، اصول حکمت نظری و عملی را در بردارد؛[۸۰] همچنین تعبیر ایمان و عمل صالح که فراوان و در آیات بسیاری به کار رفته است، میتواند اشاره به غایت حکمت نظری و تمامیت حکمت عملی باشد.[۸۱]
برخی با تأمل در کاربرد واژه حکمت در قرآن کریم و احادیث، حکمت را مقدّمات علمی، عملی و روحی برای رسیدن به هدف نهایی انسان دانسته و آن را به سه قسم نظری، عملی و حقیقی بخش کردهاند. در این دیدگاه، حکمت نظری که شامل همه معارف اعتقادی، اخلاقی و عملی میشود، مقدمهای علمی برای رسیدن به هدف یاد شده و آموختنی و یاد دادنی و از وظایف اصلی پیامبران(ع) آموزش همین حکمت است ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۸۲]، ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۸۳]، ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۸۴]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۸۵]؛ و حکمت عملی، مقدمهای عملی برای رسیدن به مقام انسان کامل است، از این رو به همه اعمالی که انسان را به کمال مطلق نزدیک میکنند حکمت اطلاق میشود؛ و حکمت حقیقی، نوری معنوی است که دارای آثار علم حقیقی مانند خشیت الهی ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ﴾[۸۶] است. این حکمت را خدا به انسانی میدهد که دو حکمت پیشین را به دست آورده است. بر اساس این نظریه، حکمت نظری، مقدمه حکمت عملی و حکمت عملی، مقدمه حکمت حقیقی است.[۸۷]
برخی از مفسران نیز با رویکردی عرفانی، حکمت الهی را غیر از حکمت معمولی ـ یعنی معقولات ـ دانسته و گفتهاند: حکمت الهی با براهین عقلی و نقلی درک شدنی نیست، بلکه این حکمت از مواهب الهی است که هنگام تجلّی صفات احدیّ، به قلبهای پیامبران و اولیاء(ع) وارد میشود.[۸۸] برخی از عارفان با ذکر شاهدی قرآنی، حکمت را به "منطوق بها" (بیان شده) و "مسکوت عنها" (پوشیده) بخش کردهاند، زیرا مصلحت گاه در اظهار حکمت است؛ مانند احکام شرعی که بیان شدهاند و گاه در پوشیده ماندن آن است؛ نظیر اسرار الهی که خدا آنها را از اغیار پوشانده است [۸۹].[۹۰]
اهمیت و عظمت حکمت
حکمت در فرهنگ اسلامی جایگاهی ویژه و عظمت و شرافتی خاص دارد،[۹۱] تا آنجا که قرآن کریم که خود کتاب هدایت و سعادت انسانهاست، کتاب حکمت دانسته شده و در چند آیه، از آن با وصف حکیم یاد شده ﴿ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ﴾[۹۲]؛ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ؛ ﴿وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ﴾[۹۳] و در آیهای قرآن حکمت بالغ نامیده شده است ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ﴾[۹۴].[۹۵] مراد حکمتی است کامل که از ناحیه خودش و اثرش کمبودی نداشته باشد؛[۹۶] همچنین در آیاتی دین الهی از آن رو که بر فطرت استوار است، حق نامیده شده ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۹۷] و به همین جهت نیز قرآن کریم هدایت کننده به سوی حق معرفی شده است ﴿قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۹۸] و حق چیزی نیست، جز اعتقادی که واقع با آن مطابق و رشد لازمِ آن باشد و این همان حکمت یعنی اعتقادی است که کذب و ضرر در آن راه ندارد.[۹۹] افزون بر این، قرآن مجید به شکلهای گوناگونی حکمت را ستوده است، چنانکه بر اساس آیهای خدا حکمت را به هرکس بخواهد میدهد و به هر که حکمت داده شود، به او خیر بسیار عطا شده است و جز خردمندان کسی پند نمیگیرد: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۱۰۰] این آیه به وجوهی بر اهمیت و عظمت حکمت دلالت دارد:
- ذکر حکمت در سیاق فضل خدایی که واسع و علیم است: ﴿وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ يُؤْتِي الْحِكْمَةَ﴾.
- اشاره به اینکه خدا حکمت را به هرکس بخواهد میدهد، که بندگان ویژه الهی مراد است، بنابراین هر کسی نمیتواند به آن برسد مگر با عنایت خدا.
- حصر پایان آیه که براساس آن، تنها انسانهای متذکری به حکمت دست مییابند که دارای عقل خالی از شوائب اوهام و مادیات هستند.
- اطلاق خیر کثیر بر حکمت.[۱۰۱]
قرآن در حالی حکمت را خیر بسیار دانسته که در آیاتی، کالای دنیا ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۱۰۲] و علم اعطایی به انسانهای معمولی ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۰۳] را کم و ناچیز به شمار آورده است.[۱۰۴] از دیگر ادله اهمیت و عظمت حکمت این است که قرآن کریم پس از ذکر بسیاری از پیامبران بزرگ الهی(ع) ـ یعنی ابراهیم، اسحاق، یعقوب، نوح، داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی، هارون، زکریا، یحیی، عیسی، الیاس، اسماعیل، یسع، یونس و لوط(ع)، در مقام بیان نعمتهای ویژهای که خدا به آنان عطا فرموده، از اعطای حُکم به آنان سخن به میان آورده است: ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ﴾[۱۰۵] مفسران، حکم را حکمت یا مقام قضا دانستهاند.[۱۰۶] در آیاتی دیگر نیز از اعطای حکمت به برخی از پیامبران مانند عیسی(ع) ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۰۷]؛ ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۰۸]، داود(ع) ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۱۰۹]، یوسف(ع) ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱۰].[۱۱۱] و یحیی(ع) ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۱۱۲].[۱۱۳] به عنوان یکی از نعمتهای الهی یاد شده و در آیهای با اشاره به دادن حکمت به لقمان(ع) بر اساس احتمالی در تفسیر آیه از او خواسته شده است در برابر این نعمت الهی شکرگزار باشد: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۱۱۴].[۱۱۵] افزون بر این، ابراهیم(ع) از خدا خواست تا از نسل وی امّتی تسلیم در برابر خدا قرار داده و در میان آنان پیامبری برانگیزد که یکی از کارهایش آموزش حکمت به آنان باشد: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۱۶] و خدا فرستادن چنین پیامبری را منّتی الهی و نعمتی بزرگ برای مسلمانان به شمار آورد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۱۷] و از آنان خواست تا در برابر چنین نعمتی خدا را یاد کنند و شکرگزار او باشند: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ﴾[۱۱۸] در آیهای نیز به بندگانی ویژه اشاره دارد که خدا از فضل خویش به آنان بخشیده است و دیگران به این امر حسادت میورزند و سپس بیان میدارد که خدا به آل ابراهیم، کتاب و حکمت و سلطنتی عظیم عنایت کرده است: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۱۱۹] برپایه روایات شیعه، این بندگان، اهل بیت(ع) هستند و مراد از حکمت، فهم و قضاست.[۱۲۰] برخی از مفسران نیز آل ابراهیم را پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) دانسته و حکمت را به رسالت و امامت تفسیر کردهاند.[۱۲۱]
در آیاتی دیگر، خدا پس از آنکه زنان پیامبر(ص) را به آرام گرفتن در خانه، خواندن نماز، پرداخت زکات و اطاعت از خدا و رسول او فرمان میدهد، از آنان میخواهد آنچه از آیات الهی و حکمت را که در خانههایشان تلاوت میشود یادآور شوند:﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ﴾[۱۲۲] همچنین قرآن کریم حکمت را کنار موعظه نیکو و جدال احسن و پیش از آن دو از ابزار دعوت پیامبر(ص) به سوی خدا دانسته است که نشانه اهمیت ویژه حکمت و اثر آشکار آن در هدایت انسانهاست: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۱۲۳] حکمت در این آیه همان برهان در اصطلاح منطق است[۱۲۴] که اساسیترین و ارزشمندترین وسیله تبلیغ دین [۱۲۵] و سبب به حرکت در آوردن اندیشه انسانها و بیدار ساختن عقلهای خفته [۱۲۶] است، گرچه برخی آن را به معانی دیگری مانند وحی، قرآن، سنت و نبوت دانستهاند.[۱۲۷] از آیاتی نیز که بر وجوب تفکر و به دست آوردن حکمت دلالت دارند میتوان اهمیت حکمت را برداشت کرد؛ مانند ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۱۲۸]، ﴿أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۲۹] و ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾[۱۳۰]، ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۳۱].[۱۳۲] در روایات نیز از حکمت با عظمت بسیار یاد شده و آمده است که خدا به هیچ بندهای نعمتی بزرگتر از حکمت نداده [۱۳۳] و مقام حکیم، نزدیک به مقام پیامبر(ص) دانسته [۱۳۴] و به نورانی کردن قلب با حکمت سفارش شده است.[۱۳۵] در روایات بسیاری، اوصاف دیگری نیز برای حکمت یاد شده است که همگی بیانگر عظمت و آثار پربار آناند[۱۳۶].[۱۳۷]
افاضه کننده حکمت
افاضه کننده حکمت با معلّم آن فرق دارد، زیرا آموزگار حکمت، کسی است که نفس شاگرد را آماده گرفتن حکمت میکند؛ ولی افاضه کننده حکمت کسی است که آن را در نفس پدید میآورد و از قوه به فعل خارج میکند و او تنها خدای متعال است،[۱۳۸] از این رو تعلیم حکمت، هم به خدا ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۳۹]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۴۰] و هم به پیامبر(ص) ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۴۱]، ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۱۴۲]، ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۴۳]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۴۴] نسبت یافته؛ لیکن افاضه و اعطای حکمت تنها به خدا اسناد داده شده است. ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۴۵]، ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۱۴۶]،﴿لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۱۴۷]، ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۱۴۸]، ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۱۴۹] برهان عقلی نیز این مطلب را ثابت میکند، چون حکمت پدیدهای در نفس انسان است که از بیرون به آن وارد میشود، بنابراین تحقق حکمت در نفس به مؤثری بیرون از نفس نیازمند است که بالفعل علیم، حکیم و عاقل باشد، زیرا اگر آن مؤثر بالقوه باشد، خود نیازمند مؤثر دیگری است که او را از قوه به فعل آورد و برپایه بطلان دور و تسلسل، روشن میشود که افاضه کننده حکمت، تنها ذات الهی است که فعلیت محض و کاملاً از شائبه امکان و زوال پیراسته است.
بر این اساس، حکمت نوری است که خدا بر قلب هر که بخواهد افاضه میکند:﴿ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[۱۵۰].[۱۵۱] و چون خدا حکیم است و حکیم کار گزاف نمیکند، حکمت را نیز بیهوده به کسی نمیدهد، بلکه تنها کسانی از این موهبت برخوردار میشوند که شایستگی برخورداری از آن را داشته و زمینههای دریافت حکمت را در خود پدید آورده باشند، چنانکه در آیه ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۱۵۲] پس از این سخن که خدا حکمت را به هر که بخواهد میدهد: ﴿وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾ و از آن برداشت میشود که به دست آوردن حکمت بر تذکر و تذکر بر عقل وابسته است، بنابراین کسی که عقل ندارد حکمت نیز نخواهد داشت؛[۱۵۳] همچنین برای اعطای حکمت به لقمان(ع) ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۱۵۴] اسباب فراوانی یاد شده است؛ مانند تفکر بسیار، یقین نیکو، دوستی با خدا، امانتداری، راستگویی، سکوت، ورع.[۱۵۵]
در روایات بسیاری نیز اموری چون اخلاص، خشیت الهی، دوست داشتن اهل بیت(ع)، زهد، روزه، تواضع و دعا از اسباب حکمت و اموری چون هوای نفس، دنیا دوستی، نفاق، تکبر، طمع و پرخوری از موانع حکمت دانسته شده است[۱۵۶].[۱۵۷]
تنظیم آیات حکمت به ترتیب مصحفی آن
- ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۵۸].
- ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۵۹].
- ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۱۶۰].
- ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۶۱].
- ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۱۶۲].
- ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا﴾[۱۶۳].
- ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۱۶۴].
- ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا﴾[۱۶۵].
- ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۱۶۶].
- ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۱۶۷].
- ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ﴾[۱۶۸].
- ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۶۹].[۱۷۰]
حکمت در تفاسیر
شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی در تفسیر تبیان فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: مراد از کتاب، بنا بر قول ابنزید و اکثر از مفسرین، قرآن است، و معنای حکمت در اینجا، سنّت است، و در معنای آن، قتاده گفته است: معرفت به دین است، و انس بن مالک گفته است: آن، فقه است در تأویل، و ابنزید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم به آن را به جز از قبل پیامبران(ع)، نتوان درک نمود، و گروهی گفتهاند: آن، سخن دوّمیاست، و مثل اینکه آن، وصف تنزیل باشد، به این که آن، کتاب است، و اینکه آن، حکمت است، و اینکه آن، آیات است، و بعضی هم گفتهاند: حکمت چیزی است که خدای تعالی، آن را در دل قرار میدهد تا آن را نورانی بگرداند؛ همانگونه که چشم را نورانی نموده و چشم بدان وسیله ادراک میکند، و همه اینها نیکوست[۱۷۱]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۷۲]، فرموده: در معنای ﴿الْكِتَابَ﴾، دو قول است: یکی، مراد از کتاب، خط کتابت است، و دیگری، کُتُب است. پس این معنا به طریق جنس بوده و ﴿التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾، فصل آن است، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی علم به آنچه در آن کتابهاست[۱۷۳].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، فرموده: خدای تعالی پیامبرش، حضرت محمد(ص)، را امر میکند به اینکه بندههای مکلفش را با حکمت دعوت نماید، و آنان را به کارهای نیکویی دعوت نماید که آن کارها، راه ورود در استحقاق مدح و پاداش نیک را بر آنان بگشاید، و ﴿الْحِكْمَةِ﴾، عبارت است از معرفت به مراتب افعال در حسن و قبح، و صلاح و فساد، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون مانع از فساد است و مانع میگردد از آنچه سزاوار نیست که آن را برگزینند، و فرق بین حکمت و عقل، در این است که عاقل پیوند دهنده است به آنچه مانع از فساد است، و حکیم، عارف است به آنچه مانع از فساد است، و حکمت، مشترک بین معرفت و عقل مستقیم است؛ زیرا هر یک از آن دو، مانع از فساد بوده و عاری از آن هست، و ﴿الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، باز داشتن از قبیح میباشد بر وجه ترغیب در ترک آن و بیرغبت کردن در انجامش، و در آن، نرمکردن دلهاست با آنچه موجب خشوع دل گردد، و گفتهاند: حکمت، نبوّت، و موعظه قرآن است[۱۷۴]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾، فرموده: یعنی آنچه را به تو ای محمد(ص)! یاد آوری کردیم و بر تو وحی نمودیم، از جمله آن، چیزهایی است که پروردگارت از حکمت به سوی تو وحی نمود؛ یعنی آن، دلایلی که به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو و به معرفت واجب از چیزهای غیر واجب، منجر میگردد، و آن، همهاش، مبیّن قرآن است؛ پس آن، حکمت بالغه است[۱۷۵].
فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ﴾ هم فرموده: آن، حکمتی که خدای تعالی به لقمان اعطا فرمود، آن، معرفت به توحید خدای تعالی و نفی شرک از او بوده، و آنچه بعد از این، تفسیر میکنیم، و آن، اینکه امر نموده به او تا سپاس و شکر خدای تعالی را بر نعمتی که به او عطا نموده، به جا آورد[۱۷۶]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: خدای تعالی از حال عیسی(ع) به هنگامی که او را به پیامبری مبعوث نمود، خبر داده: ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ﴾؛ یعنی با معجزات، و قتاده گفته است: یعنی با انجیل آمده است. ﴿قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی به آنان گفت به سوی شما با حکمت آمدهام؛ یعنی با چیزی که هر که از بندگان به آن عمل کند، نجات یابد، و هر که با آن مخالفت کند، هلاک گردد[۱۷۷].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ﴾، فرموده: معنای آن، نهایت راه راست، غایت در منع و غایت در زجر کفار است[۱۷۸]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: ﴿وَيُزَكِّيهِمْ﴾؛ یعنی آنان را از آلودگیهای شرک پاک کرده و به سوی ایمان هدایت میکند، پس آنان را پاک و پاکیزه میگرداند، و البته، آنان را اینچنین میگرداند به واسطه این که آنان را به طاعت خدای تعالی که در آن اجابت است، دعوت نماید؛ زیرا اگر آنان را دعوت کند و آنان اجابت نکنند، گفته نمیشد: انّه زَكّاهم. ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، قتاده گفته است؛ یعنی قرآن و سنت را به آنان تعلیم میدهد، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾، شامل کتاب و سنت، و هر آنچه خدای تعالی آن را اراده کند، میباشد. پس البته، حکمت، آن علمی است که بر اساس آن عمل میگردد در آنچه از امر دنیا و دین که از آن ترسیده میشود و یا دوست داشته میشود[۱۷۹].
و شیخ ابیعلی فضل بن حسن طبرسی در تفسیر مجمعالبیان فی قوله تعالی: ﴿يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾، فرموده: ﴿الکتاب﴾؛ یعنی قرآن، و ذکر ﴿يَتْلُو﴾ و ﴿عَلَيْهِمْ﴾ در آیه تکرار شمرده نمیشود؛ زیرا اوّلی را اختصاص به تلاوت داد تا بدانند آن معجزه بوده و بر صدق گفتار و نبوت پیامبر(ص) دلالت میکند، و دومی را اختصاص به تعلیم داد تا آنچه را که متضمّن آن است، از توحید و ادلّه توحید، و آنچه مشتمل بر آن است از احکام شریعتش، بشناسند، و قوله: ﴿الْحِكْمَةَ﴾را قتاده گفته است: در اینجا سنت است، و مالک بن انس گفته است: معرفت به دین و فقه است در تأویل، و ابنزید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم آن را به جز از قِبَل پیامبران نتوان درک نمود، و گفتهاند: آن، صفت کتاب است؛ مثل اینکه توصیف کند آن را به اینکه: آن، کتاب است و آن، آیات است، و گفتهاند: ﴿الْحِكْمَةَ﴾، چیزی است که خدای تعالی آن را در دل قرار میدهد تا آن را نورانی کند؛ همچنان که چشم را نورانی میکند. پس چشم ادرا ک میکند، و گفتهاند: آن پندها و نصایح قرآن و حرام و حلال آن است، و همه این معانی نیکوست. ﴿وَيُزَكِّيهِمْ﴾؛ یعنی آنان را مطیع مخلص قرار میدهد، و ابنعباس فرموده: زکّاء، عبارت است از طاعت و اخلاص برای خدای سبحان، و ابنجریح گفته است: یعنی آنان را از شرک پاک کرده و خالص میگرداند[۱۸۰].
نیز فی قوله تعالی: ﴿َيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾، فرموده: ابنجریح گفته است: مراد از کتاب، کتابت است که خدای تعالی نُه جزء از خط را به عیسی(ع) اعطا نمود، و به دیگر مردم یک جزء آن را، و گفتهاند: مراد از آن، بعض کتب به جز تورات و انجیل است، مثل زبور و غیر آنکه خدای تعالی آنها را بر پیامبرانش نازل نمود، و این قول ابیعلی جبایی است، و این قول، سزاوارتر میباشد. ﴿وَالْحِكْمَةَ﴾، را ابنعباس گفته است؛ یعنی فقه و علم حلال و حرام؛ همچنان که از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: «أُوتِيتُ الْقُرْآنَ وَ مِثْلَيْهِ»؛ یعنی به من قرآن و دو همانند آن اعطا شده که گفتهاند: مراد از آن، سنن است، و گفتهاند: مراد از آن، جمیع آنچه از اصول دین است که به او تعلیم گردیده[۱۸۱]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾، فرمود: در تفسیر عیاشی از ابیصباح کنانی است که ابو عبد الله، امام صادق(ع)، فرمود: مراد از ﴿الْكِتَابَ﴾، نبوت، و مراد از حکمت، فهم و قضا است، و مراد از ﴿مُلْكًا عَظِيمًا﴾، واجبالاطاعه بودن میباشد[۱۸۲].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾، فرموده: ﴿الْكِتَابَ﴾، را گفتهاند: کتابت؛ یعنی خط، است، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی علم و شریعت، و گفتهاند: مراد از کتاب، کتب است. پس در این صورت، ﴿الْكِتَابَ﴾ اسم جنس بوده و فصل آن، به ذکر تورات و انجیل میباشد[۱۸۳]. فی قوله تعالی: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ هم فرموده: یعنی به دین او دعوت کن؛ زیرا آن، طریق رضای او است، ﴿بِالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی به وسیله قرآن، و قرآن، حکمت نامیده شده؛ زیرا آن، متضمن امر به نیکی، و نهی از قبیح است، و اصل حکمت، منع است، و از آن جمله است، حکمة اللجام، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون به منزله مانع از فساد بوده و چیزی است که اختیار نمودن آن سزاوار نباشد، و گفتهاند: حکمت، عبارت است از معرفت به مراتب افعال در حسن و قبح، و صلاح و فساد؛ زیرا با معرفت به اینها، منع از فساد، و استعمال صداقت و راستی در افعال و اقوال واقع میشود، ﴿الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾؛ یعنی انصرافدادن از قبیح است با ایجاد رغبت در ترک آن و پارسایی در انجامش، و در این معنا نرمکردن دلها است؛ به طوریکه موجب خشوع گردد، و ابنعباس فرموده: حکمت، نبوت بوده، و ﴿الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، پندها و نصایح قرآن است[۱۸۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾، فرموده: یعنی آن چیزهایی از اوامر و نواهی که قبلاً بیان شد، از آن چیزهایی است که پروردگار تو ای محمد(ص)! به تو وحی نموده: ﴿مِنَ الْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی منجر به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو است[۱۸۵].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، فرموده: یعنی به لقمان عقل و علم و عمل و بهکار بردنش در امور را اعطا نمودیم، و درباره لقمان اختلاف کردهاند؛ ابنعباس، مجاهد، قتاده و اکثر مفسرین گفتهاند که او حکیم بود و پیامبر نبود، و ابنعمر از پیامبر(ص) نقل میکند که پیامبر(ص) میفرمود: لقمان، پیامبر نبود، و لکن بنده کثیر التّفکر و حَسَنالیقین بود که خدا را دوست میداشت و خدا هم او را دوست داشت، و خدای تعالی با حکمتدادن به او، بر او منّت نهاد[۱۸۶]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: یعنی شکر خدای تعالی را بهجا آورید که شما را در خانههایی قرار داد که در آن، قرآن و سنت تلاوت میشود[۱۸۷]. فی قوله تعالی: ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ﴾ هم فرموده: یعنی ملک او را با نگهبانان، لشکریان، هیبت و کثرت عِدّه و عُدّه تقویت نمودیم، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی نبوّت، و گفتهاند: راه درست و صواب در امور است، و گفتهاند: آن، علم به خدای تعالی و ادیان است[۱۸۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: عطا گفته: ﴿بِالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی به نبوّت، و گفتهاند: یعنی به علم به توحید عدل و ادیان[۱۸۹].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ﴾، فرموده: یعنی قرآن، حکمت تامهای است که غایت و نهایت را رسانده است[۱۹۰]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: ﴿الْكِتَابَ﴾، قرآن است و ﴿الْحِكْمَةَ﴾ شرایع است، و گفتهاند: حکمت کتاب، سنت و هر آنچه را که خدای تعالی اراده نموده، شامل میگردد. پس البته، حکمت، آن علمی است که بر اساس آن عمل میشود، در آنچه از امور دین و دنیا که انتخاب شود یا اجتناب گردد[۱۹۱]. ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشاف، فی قوله تعالی: ﴿يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾، فرموده: ﴿يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ﴾: میخواند بر آنان و میرساند به آنان آنچه را که به او وحی میشود از دلایل وحدانیتت و صدق پیامبران تو، ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ﴾: قرآن را، ﴿وَالْحِكْمَةَ﴾: شریعت و بیان احکام را، ﴿وَيُزَكِّيهِمْ﴾: و آنان را از شرک و سایر پلیدیها پاک میکند[۱۹۲].
نیز فی قوله تعالی: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾، فرموده: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا﴾، برای آنان الزام است به آنچه شناختند از اعطای خدا کتاب و حکمت را. ﴿آلَ إِبْرَاهِيمَ﴾: آن کسانی که پیشینیان محمد(ص) هستند[۱۹۳]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾، فرموده: ﴿وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾، مخصوص به ذکر شدهاند از آن چیزهایی که کتاب و حکمت شامل آن میشدهاند؛ زیرا مراد از آن دو، جنس کتاب و حکمت میباشد، و گفتهاند: کتاب، خط بوده و حکمت، کلام حکیمانه صواب است[۱۹۴] همچنین فی قوله تعالی: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، فرموده: ﴿إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ﴾: به سوی، اسلام، ﴿بِالْحِكْمَةِ﴾، با گفتار حکمتآمیز صحیح، و آن، دلیل روشنگر حق است که زایلکننده شبهه میباشد. ﴿وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، و آن، چیزی است که بر آنان مخفی نیست از این که تو آنان را به وسیله آن نصیحت میکنی و قصد چیزی را داری که منفعت آنان در آن است، و جایز است که مراد از آن، قرآن باشد؛ یعنی آنان را با کتابی که حکمت و نصیحت نیکوست، دعوت کن[۱۹۵].
و فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾ هم فرموده: ﴿ذَلِكَ﴾ اشاره است به آنچه مقدّم آمده، و آن را حکمت نامید؛ چون آن، کلامی محکم است که در آن، وجهی برای راه ورود فساد نیست[۱۹۶]. فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، فرموده: از ابنعباس است که لقمان، پیامبر و پادشاه نبود؛ اما او چوپان سیاهی بود، پس خدا آزادی را روزی او کرد و به قول و وصیتش راضی گردید، پس امر او را در قرآن قصه نمود تا به وصیت او تمسک جویند، و گفتهاند: او بین نبوّت و حکمت مختار گردید، پس او حکمت را اختیار کرد[۱۹۷]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾، فرموده: ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ﴾: او را قوّت دادیم، ﴿الْحِكْمَةَ﴾، زبور و علم شرایع است، و گفتهاند: هر کلامی که موافق با حق باشد، آن، حکمت است[۱۹۸].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: ﴿بِالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی انجیل و شرایع[۱۹۹]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: قرآن و سنّت[۲۰۰]. و مولیالاجل، سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی معروف به شُبَّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾، فرموده: ﴿الکتاب﴾؛ یعنی قرآن، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی معارف و احکام، و ﴿يُزَكِّيهِمْ﴾؛ یعنی آنان را از پلیدی عقاید، اخلاق و اعمال، پاک و طاهر میکند[۲۰۱]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: ﴿الْكِتَابَ﴾؛ یعنی کتابت یا جنس کتب نازل شده، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی حکمت، و تورات و انجیل را به لحاظ فضل آن دو، اختصاصاً ذکر فرمود[۲۰۲].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی نبوّت، فهم و قضا، قوله: ﴿مُلْكًا عَظِيمًا﴾ را فرموده: آن، واجبالطاعه بودن، یا پادشاهی یوسف، داوود و سلیمان است، پس چگونه به آل ابراهیم اقرار داشته و در آل محمد(ص) انکار میکنند و حال آنکه آنان از اسلاف آل ابراهیم(ع) هستند[۲۰۳]. نیز فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾، فرموده: ﴿الْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی کلام محکمی که در آن، هیچ ورودی برای فساد نیست[۲۰۴]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، فرموده: لقمان پسر باعور، خواهرزاده یا خالهزاده ایّوب، است، و عمر او به زمان داوود میرسد، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾، شامل عقل، علم و عمل به آن میشود و در گفتار به کار میآید[۲۰۵].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: ﴿مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی از قرآن که جامع بینالأمرین است[۲۰۶]. فی قوله تعالی: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾ هم فرموده: ﴿الْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی نبوّت و بهکار آوردن آن در امور، ﴿وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾؛ یعنی سخن واضح و روشنی که بدون پرده، دال بر مقصود باشد، یا حکم با اقامه دلیل و سوگند[۲۰۷]. نیز فی قوله تعالی: ﴿قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: ﴿بِالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی با نبوّت و انجیل[۲۰۸]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ﴾، فرموده: یعنی کاملهای که به نهایت رسیده[۲۰۹].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: ﴿و یزکیهم﴾؛ یعنی آنان را از آلودگی کفر و گناهان پاک میکند. ﴿و یعلمهم الکتاب﴾؛ یعنی قرآن، ﴿وَالْحِكْمَةَ﴾؛ یعنی ادیان و شرایع[۲۱۰]. استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: لام در ﴿الْكِتَابَ﴾ و ﴿الْحِكْمَةَ﴾، برای جنس بوده و ﴿الْكِتَابَ﴾، همان وحی است که برطرفکننده اختلافات مردم است، و ﴿الْحِكْمَةَ﴾، عبارت از معرفت سودمندی است که وابسته به اعتقاد یا عمل است[۲۱۱].
نیز فی قوله تعالی: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، فرموده: چنانکه در مفردات آمده، حکمت به دریافت حق به وسیله علم، عقل و موعظه تفسیر شده، و موعظه هم چنان که خلیل بیان کرده، به یادآوری و تذکّر دادن به خیر و نیکویی به گونهای که سبب رقّت قلب گردد، تفسیر گشته است و از تأمّل در این معانی چنین بر میآید که: ﴿الْحِكْمَةِ﴾، آن حجّت و برهانی است که از آن، حق نتیجه میگردد؛ به طوریکه هیچ شک، ابهام و ضعفی در آن نباشد، و موعظه، بیانی است که بدان نفس، ملایم شود و دل برای آنچه به صلاح شنونده است، نرم گردد[۲۱۲]. فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾ هم فرموده: در آیه، اطلاق ﴿الْحِكْمَةِ﴾، بر احکام فرعیه است، و ممکن است مشتمل باشد بر مصالحی که به طور اجمال از کلام سابق استفاده میشود[۲۱۳].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، فرموده: بنا بر آنچه از موارد استعمال حکمت استفاده میشود، آن، معرفت علمیه سودمند بوده، و حد وسط و اعتدال بین جهل و جُربزه است، و قوله: ﴿أَنِ اشْكُرْ لِي﴾[۲۱۴] را گفتهاند، آن به تقدیر قول است؛ یعنی: و قلنا ان اشکر لی، و ظاهر این است که تفسیر اعطای حکمت، بدون تقدیر قول است، و آن این است که حقیقت شکر؛ عبارت است از قرار دادن نعمت در جای خودش آنچنان که بر آن جایگاه سزاوار است؛ به گونهای که اشاره به اعطای نعمتدهنده باشد، و وقوع چنین امری آنطوری که حقّ آن باشد، موقوف است بر معرفت انعامشده، شناخت نعمت آنکه هست و کیفیت قرار دادن آن نعمت در جای خودش به گونهای که آن انعام را حکایت کند. پس اعطای حکمت، شکر بر آن را بر میانگیزد، و لذا اعطای حکمت با امر به شکر، ملازمه دارد[۲۱۵]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾، فرموده: ﴿الْحِكْمَةَ﴾، در اصل، بنای نوعی از حکم است، و مراد از آن، معارف حقه یقینی است که انسان را سود بخشد و او را به کمال رساند، و گفتهاند: مراد از آن، نبوّت است، و گفتهاند: مراد زبور و علم شرایع است، و غیر از این را هم گفتهاند که وجهی ندارد، و ﴿وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾، تفکیک کلام حاصل از گفتگوی فردی با دیگری و تمیز حقّ آن از باطلش است، و منطبق میباشد بر قضا و داوری بین دو خصم در مورد اختلافشان[۲۱۶].
نیز فی قوله تعالی: ﴿قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ﴾، فرموده: ﴿بِالْحِكْمَةِ﴾؛ یعنی به وسیله معارف الهیه از عقاید حقه و اخلاق فاضله[۲۱۷]. فی قولی تعالی: ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ﴾ هم فرموده: حکمة، کلمه حقی است که با آن منفعت حاصل میگردد، و بلوغ، وصول چیزی است به نهایت آن، و در اینجا کنایهای است از تمام و کاملبودن شیء. پس حکمة بالغه، آن حکمت تام و کاملی است که هیچگونه نقصی از حیث نفس و از حیث اثرش، در آن نیست[۲۱۸]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: تزکیه از باب تفعیل، از زکات است، به معنای نموّ صالحی که ملازم خیر و برکت است. پس تزکیه برای آنان، رشد دادن ایشان است، به رشدی صالح؛ به اینکه اخلاق فاضله و اعمال صالحه را در آنان عودت دهد تا بدین وسیله در انسانیتشان کامل گردند و بدان وسیله، حال آنها در دنیا و آخرت مستقیم گردد؛ خوشبخت زندگی کنند و سعادتمند بمیرند، و “تعلیم کتاب”، بیان الفاظ آیات آن و تفسیر آنچه از آن مشکل است، میباشد، و در مقابل آن، “تعلیم حکمت” است، و آن، معارف حقیقیه است که قرآن دربردارنده آن است، و تعبیر قرآن گاهی به آیات، و گاهی به کتاب، دلالت بر این دارد که هر یک از این عناوین، نعمتی است که باید آن را منّت داشت[۲۱۹].
استاد محقّق، یعسوب الدین رستگار جویباری در تفسیر بصائر، فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ﴾، فرموده: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، و آن، نعمت الهیه و خیر کثیری است که با آن پیامبران خدا و رسولان و اولیایش با آن آراسته میگردند، و خدای جلّ و علا در شأن آن و در جلالت منزلتش میفرماید: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾، و فرمود: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ... * يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۲۲۰]. نیز فی قوله: ﴿أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ﴾ هم فرموده: گفتیم به او، بر آنچه از حکمت که خدای تعالی به تو اعطا نموده، شکر او را به جای آور[۲۲۱]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾، فرموده: آیه کریمه دلالت بر این دارد که حکمت از مواهب خدای تعالی است که تنها به وسیله تلاش و کوشش حاصل نگردد، بلکه حصول آن، به واسطه مشیّت ربّانیّه باشد و لاغیر، و به همین جهت یادآوری فرمود که آن از فضل خدای تعالی است فی قوله جلّ و علا: ﴿ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[۲۲۲]، بعد از قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾. بنابراین، حکمتی که از آن گاهی به قرآن، و گاهی به نور در قرآن کریم، و به عقل بسیط نزد حکما، تعبیر میشود، آن از فضل خدای جلّ وعلا و کمال ذات اوست که آن را به هر که از خواص بندگان و محبوبینش اختیار نماید و برگزیند، اعطا کند[۲۲۳].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ﴾، فرموده: آنچه از اخبار بر آنان آمده، حکمت بالغه است در هدایت و راهنمایی به طریق حق برای کسانیکه تعقل میکنند، و آن به این جهت است که حکمت بالغه عبارت است از حکمت تامه کاملهای که از حیث نفس و از حیث اثرش، هیچ نقصی در آن نیست[۲۲۴]. در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾، زیر عنوان: “هدف بعثت پیامبران” فرموده: در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضای ظهور پیامبر اسلام را میکنند، سه هدف برای بعثت او بیان میدارند: نخست، تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله، اشاره به بیدار ساختن اندیشهها در پرتو آیات گیرا، جذاب و کوبندهای است که از مجرای وحی بر قلب پیامبر(ص) نازل میشود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار میکند. ﴿يَتْلُوا﴾ از ماده “تلاوت”، در لغت به معنای پیدر پیآوردن چیزی است، و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی نظام صحیحی بخوانند، عرب از آن، تعبیر به تلاوت میکند. بنابراین، تلاوت منظم و پیدر پی، مقدمهای است برای بیداری و ایجاد آمادگی برای تعلیم و تربیت سپس تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوم میشمرد؛ چرا که تا آگاهی حاصل نشود، تربیت که مرحله سوم است صورت نمیگیرد. تفاوت “کتاب” و حکمت ممکن است در این جهت باشد که “کتاب” اشاره به کتب آسمانی است، و اما حکمت، علوم و دانشها، و اسرار، علل و نتایج احکام است که از طرف پیامبر تعلیم میشود. بعد آخرین هدف را که مسأله “تزکیه” است، بیان میدارد. “تزکیه” در لغت هم به معنای نمو دادن، و هم به معنای پاکسازی آمده است، و به این ترتیب، تکامل وجود انسان در جنبههای “علمی” و “عملی”، به عنوان هدف نهایی بعثت پیامبر معرفی شده است[۲۲۵].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾، فرموده: در آیة فوق، خداوند اشاره به مأموریت حضرت مسیح کرده و نخست میفرماید: خدا او را کتاب و دانش آموخت: ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، و بعد اشاره به مصداق این کتاب و حکمت نموده، میگوید: تورات و انجیل را به او آموختیم: ﴿وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾. سپس اشاره به مأموریت او برای هدایت جمعیت منحرف بنیاسرائیل که در آن زمان گرفتار انواع خرافات، آلودگیها و اختلافات شده بودند، کرده و میگوید: ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ [۲۲۶].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، زیر عنوان: “ده دستور مهم اخلاقی در مقابله با مخالفان” تفسیر فرموده:
- نخست میگوید: به وسیله حکمت به سوی راه پروردگارت دعوت کن: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ﴾. حکمت، به معنای علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل، به معنای منع آمده، و از آنجا که علم و دانش، و منطق و استدلال، مانع از فساد و انحراف است، به آن حکمت گفتهشده، و به هر حال، نخستین گام در دعوت به سوی حق، استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده است، و به تعبیر دیگر، دستانداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدارساختن عقلهای خفته، نخستین گام محسوب میشود.
- و به وسیله اندرزهای نیکو: ﴿وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، و این، دو مین گام در طریق دعوت به راه خدا است؛ یعنی استفادهکردن از عواطف انسانها؛ چرا که موعظه و اندرز، بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن میتوان تودههای عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت، و در حقیقت، حکمت، از “بُعد عقلی” وجود انسان استفاده میکند و موعظه حسنه، از “بُعد عاطفی”، و مقیّد ساختن “موعظه”، به “حسنه”، شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر میافتد که خالی از هرگونه خشونت، برتریجویی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی میگذارند، به خاطر آنکه مثلاً در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن، استشمام برتریجویی گوینده شده است؛ بنابراین، موعظه، هنگامی اثر عمیق خود را میبخشد که “حسنه” باشد و به صورت زیبایی پیاده شود[۲۲۷].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾، اینچنین تفسیر فرموده: اینها از امور حکمتآمیزی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده است، و تعبیر به حکمت، اشاره به این است که این احکام آسمانی در عین اینکه از وحی الهی سرچشمه میگیرد، با ترازوی عقل نیز کاملاً قابل سنجش و قابل درک است. چه کسی میتواند زشتی شرک، یا قتل نفس، یا آزار پدر و مادر و همچنین قبح زنا، کبر و غرور، ظلم به یتیمان، عواقب شوم پیمانشکنی و مانند آن را انکار کند، و به تعبیر دیگر، این احکام، هم از طریق حکمت عقلی اثبات شده است، و هم از طریق وحی الهی، و اصول همه احکام الهی چنین است، هر چند جزئیات آن را در بسیاری از اوقات با چراغ کمفروغ عقل نمیتوان تشخیص داد، و تنها در پرتو نورافکن نیرومند وحی باید درک کرد[۲۲۸].' همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، درباره حکمت، چنین تفسیر فرموده: در این که حکمت چیست؟ باید گفت: برای حکمت معانی فراوانی ذکر کردهاند، مانند: “شناخت اسرار جهان هستی”، “آگاهی از حقایق قرآن”، “رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل”، “معرفت و شناسایی خداوند”، اما همه این معانی را میتوان یکجا جمع کرده و در تفسیر حکمت چنین گفت: حکمتی که قرآن از آن سخن میگوید و خداوند به لقمان عطا فرموده بود، “مجموعهای از معرفت و علم و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت” بوده است. در حدیثی از امام موسی بن جعفر(ع) میخوانیم که در تفسیر این آیه برای هشام بن حکم فرموده: مراد از حکمت، فهم و عقل است، و در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ»: “حکمت این است که لقمان نسبت به امام و رهبر الهی عصر خود، آگاهی داشت”. روشن است هر یک از اینها یکی از شاخههای مفهوم وسیع حکمت محسوب میشود و با هم منافاتی ندارند.
و در بحث نکتهها زیر عنوان: “گوشهای از حکمت لقمان” چنین فرموده: بعضی از مفسران در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در آیات این سوره منعکس است، قسمتهایی از سخنان حکمتآمیز این مرد الهی را بازگو کردهاند که ما فشردهای از آن را در اینجا میآوریم:
- لقمان به فرزندش چنین میگفت: یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر؛ فاجعل سفینتک فیها الایمان باللّه، و اجعل شراعها التوکّل علی اللّه، و اجعل زادک فیها تقوی الله؛ فان نجوت، فبرحمة اللّه، و آن هلکت، فبذنوبک: “پسرم! دنیا دریای ژرف و عمیقی است که خلق بسیاری در آن غرق شدهاند؛ تو کشتی خود را در این دریا، ایمان به خدا قرار داده، بادبان آن را توکل بر خدا، زاد و توشهات را در آن، تقوای الهی؛ اگر از این دریا رهایی یابی، به برکت رحمت خدا است، و اگر هلاک شوی، به خاطر گناهان تو است”. همین مطلب در کتاب کافی، ضمن سخنان امام کاظم(ع) به هشام بن حکم، به صورت کاملتری از لقمان حکیم نقل شده است: یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللّه و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر: “پسرم! دنیا دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن غرق شدند؛ کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشهات، ایمان، و بادبان این کشتی، توکل، و ناخدای آن، عقل، و راهنمای آن، علم، و سکّان آن، صبر است”.
- در گفتار دیگری به فرزندش، در آداب مسافرت چنین میگوید: پسرم! هنگامی که مسافرت میکنی، اسلحه، لباس، خیمه، وسیله نوشیدن آب، وسایل دوختن، و داروهای ضروری را که هم خود و هم همراهانت از آن استفاده میتوانید بکنید، بردار؛ با همسفران در همه چیز، جز در معصیت الهی، همراهی کن. پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی، در کارهایت با آنها مشورت کن، در صورت آنها تبسم نما؛ در مورد زاد و توشهای که داری، سخاوتمند باش، و هنگامی که تو را صدا زنند، پاسخ گو، و اگر از تو کمک بخواهند، آنها را یاری کن؛ تا میتوانی، سکوت اختیار کن؛ نماز بخوان؛ در مرکب و آب و غذا که داری، سخاوتمند باش؛ اگر از تو گواهی بطلبند، گواهی ده؛ اگر از تو مشورتی بخواهند، برای به دستآوردن نظر صایب، کوشش کن، و بدون اندیشه و تأمل کافی، پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت، به کارگیر که هر کس در پاسخ مشورت، خالصترین نظر خود را اظهار نکند، خداوند نعمت تشخیص و اندیشه را از او میگیرد؛ هنگامی که ببینی همراهان تو راه میروند و تلاش میکنند، با آنها به تلاش برخیز. دستور کسی را که از تو بزرگتر است، بشنو؛ اگر از تو تقاضای مشروعی دارند، همیشه جواب مثبت بده و هرگز “نه” نگوی؛ زیرا گفتنِ نه، نشانه عجز و ناتوانی، و سبب ملامت است، و هرگز نماز را از اول وقت تأخیر نینداز و این دین خود را فوراً ادا کن؛ با جماعت نماز بگزار، هر چند در سختترین حالات باشی؛ اگر میتوانی، از هر غذایی که میخواهی بخوری، قبلاً مقداری از آن را در راه خدا انفاق کن؛ کتاب الهی تلاوت کن، و ذکر خدا را فراموش منما.
- این داستان نیز از لقمان معروف است: در آن هنگام که به صورت بردهای برای آقایش کار میکرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من ذبح کن و دو عضو که بهترین اعضای آن است، برای من بیاور، و او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و دل آن را برای وی آورد. چند روز دیگر، همین دستور را به او داد، منتها گفت: دو عضو که بدترین اعضای آن است، برای من بیاور. لقمان بار دیگر، گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد. او تعجب کرد و از این ماجرا سؤال کرد. لقمان در پاسخ گفت: قلب و زبان، اگر پاک باشند، از هر چیز بهترند، و اگر ناپاک شوند، از همه چیز، خبیثتر و بدترند.
این گفتار را با حدیثی از امام صادق(ع) پایان میدهیم. فرمود: به خدا سوگند، حکمتی که به لقمان از سوی پروردگار عنایت شده بود، به خاطر نسبت، مال، جمال، و جسم او نبود، بلکه او مردی بود که در انجام فرمان خدا، قوی و نیرومند بود؛ از گناه و شبهات اجتناب میکرد؛ ساکت و خاموش بود؛ با دقت مینگریست؛ بسیار فکر میکرد؛ تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید، و در مجالس (به رسم مستکبران)، تکیه نمیکرد، و رعایت آداب را کاملاً مینمود؛ آب دهن نمیافکند؛ با چیزی بازی نمیکرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نمیشد؛ و هیچگاه دو نفر را در حال نزاع ندید، مگر اینکه آنها را با هم صلح داد، و اگر سخن خوبی از کسی میشنید، حتما مأخذ آن سخن را و تفسیر آن را سؤال میکرد؛ با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت... به سراغ علومی میرفت که بتواند به وسیله آن بر هوای نفس چیره شود؛ نفس خود را با نیروی فکر و اندیشه و عبرت مداوا مینمود، و تنها سراغ کاری میرفت که به سود (دین یا دنیای او بود؛ در اموری که به او ارتباط نداشت، هرگز دخالت نمیکرد، و از این رو، خداوند حکمت را به او ارزانی داشت[۲۲۹].
فی قوله تعالی: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ﴾ هم فرموده: در این که میان “آیات الله” و حکمت چه فرقی است؟ بعضی از مفسران گفتهاند: هر دو اشاره به قرآن است، منتها تعبیر به “آیات”، جنبه اعجاز آن را بیان میکند، و تعبیر به حکمت، محتوای عمیق و دانشی را که در آن نهفته است، باز میگوید. بعضی دیگر گفتهاند: آیات الله، اشاره به آیات قرآن است، و حکمت، اشاره به سنت پیامبر ا و اندرزهای حکیمانه او. گرچه هر دو تفسیر، مناسب مقام و الفاظ آیه است، اما تفسیر اوّل، نزدیکتر به نظر میرسد؛ چرا که تعبیر به تلاوت، با آیات الهی مناسبتر است. به علاوه، در آیات متعددی از قرآن، تعبیر “نزول” در مورد آیات و حکمت، هر دو، آمده است، مانند: آیه ۲۳۱ بقره: ﴿وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ﴾[۲۳۰]. شبیه همین تعبیر در آیه ۱۱۳ سوره نساء نیز آمده است. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾، فرموده: و به او؛ یعنی داوود نبی(ع)، حکمت و علم و دانش دادیم: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ﴾؛ همان حکمتی که قرآن درباره آن میگوید: ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۲۳۱].
حکمت، گاه جنبه علمی دارد، که از آن، تعبیر به “معارف عالیه” میشود، و گاه جنبه عملی، که از آن، تعبیر به “اخلاق و عمل صالح” میگردد، و داوود از همه اینها بهره وافر داشت. آخرین نعمت بزرگ خدا بر داوود، این بود که میفرماید: و ما به او علم قضا و داوری صحیح و عادلانه دادیم: ﴿وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾. تعبیر از داوری، به “فصل الخطاب”، به خاطر آن است که ﴿الْخِطَابِ﴾، همان گفتگوهای طرفین نزاع است، و ﴿فَصْلَ﴾، به معنای قطع و جدایی است، و میدانیم، گفتگوهای صاحبان نزاع، هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیح بین آنها بشود؛ لذا این تعبیر به معنای قضاوت عادلانه آمده است[۲۳۲]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ﴾، تفسیر فرموده: هنگامی که عیسی(ع) با در دست داشتن بیّنات (معجزات و آیات الهی) آمد، گفت: من برای شما حکمت آوردهام و آمدهام تا بعض اموری را که در آن پیوسته اختلاف دارید، برای شما تبیین کنم. به این ترتیب، سرمایه عیسی(ع)، ﴿بَيِّنَاتِ﴾؛ یعنی آیات الهی و معجزات، بود که از یک سو، حقّانیت او را تبیین میکرد، و از سوی دیگر، حقایق مربوط به مبدأ و معاد و نیازهای زندگی بشر را. در این عبارت، حضرت مسیح محتوای دعوت خود را حکمت توصیف میکند، و میدانیم، ریشه اصلی حکمت، به معنای “جلوگیریکردن از چیزی به منظور اصلاح آن” است، و سپس به تمام عقاید حق و برنامههای صحیح زندگی که انسان را از هرگونه انحراف در ایمان و عمل باز میدارد و به تهذیب نفس و اخلاق او میپردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب، حکمت، در اینجا معنای وسیعی دارد که هم حکمت علمی را میگیرد، و هم حکمت عملی را. این حکمت، علاوه بر اینها هدف دیگری نیز به دنبال دارد، و آن، برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها نظام جامعه را به هم میریزد، و مردم را سرگردان و بیچاره میکند، و لذا حضرت مسیح(ع) در متن سخنانش روی این مسأله تکیه مینماید[۲۳۳].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ﴾، فرموده: این آیات، حکمت بالغه الهی است، و اندرزهایی است عمیق و رسا، اما این اندرزها، برای این افراد لجوج مفید نیست، و به حال آنها سودی ندارند[۲۳۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾، فرموده: فرق میان “کتاب” و “حکمت” ممکن است این باشد که اوّلی اشاره به قرآن، و دوّمی به سخنان پیامبر(ص) و تعلیمات اوست که “سنّت” نام دارد، و نیز ممکن است “کتاب” اشاره به اصل دستورات اسلام باشد و حکمت اشاره به فلسفه و اسرار آن. این نکته نیز قابل توجه است که حکمت در اصل به معنای منعکردن به قصد اصلاح است، و لجام مَرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار میدهد؛ بنابراین، مفهوم آن، دلایل عقلی است، و اینجا روشن میشود که ذکر کتاب و حکمت پشتسر یکدیگر، میتواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ شناخت؛ یعنی “وحی” و “عقل”، بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، احکام آسمانی و تعلیمات اسلام در عین اینکه از وحی الهی سرچشمه میگیرد، با ترازوی عقل قابل سنجش و درک میباشد (منظور کلیات احکام است)[۲۳۵].[۲۳۶]
جستارهای وابسته
منابع
- سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «حکمت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱
- امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن
پانویس
- ↑ و الحِکمَةُ: إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحکمة من الله تعالی: معرفة الأشیاء و إیجادها علی غایة الإحکام، و من الإنسان: معرفة الموجودات و فعل الخیرات. و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل: وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَةَ لقمان. (۱۲]، مفردات راغب ص ۱۲۷
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتن» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد * پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامیکه کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با» سوره توبه، آیه ۴۰.
- ↑ «تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.
- ↑ «این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتن» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامیکه کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با» سوره توبه، آیه ۴۰.
- ↑ «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
- ↑ «تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۰؛ التحقیق، ج ۱، ص ۲۶۵، "حکم".
- ↑ مقاییساللغه، ج۲، ص۹۱؛ المصباح، ص۱۴۵، "حکم".
- ↑ مفردات، ص ۲۴۸؛ الکلیات، ص ۳۸۰، "حکم".
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۹۱؛ النهایه، ج ۱، ص ۴۲۰، "حکم".
- ↑ تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، "حکم".
- ↑ تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، "حکم".
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۹۱؛ المصباح، ص ۱۴۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۵۳ - ۵۵۶، "حکم".
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۳۹۵.
- ↑ المعجم الوسیط، ص ۱۹۰؛ الکلیات، ص ۳۸۲؛ المنجد، ص ۱۴۶، "حکم".
- ↑ واژههای دخیل، ص ۱۸۱، "حکم".
- ↑ شرح الهدایة الاثیریه، ص ۶.
- ↑ الشفاء، ص ۱۵.
- ↑ اسفار، ج ۳، ص ۵۱۴؛ مفاتیح الغیب، ص ۳۵۷.
- ↑ الجمع بین رأیی الحکیمین، ص ۱۴ - ۱۵، ۳۶ - ۳۷؛ التحصیل، ص ۲۶۵؛ شرح عیون الحکمه، ج ۲، ص ۳.
- ↑ شرح الهدایة الاثیریه، ص ۶ - ۷.
- ↑ مجموعه آثار، شهید مطهری، ج ۶، ص ۳۰.
- ↑ منازل السائرین، ص ۳۹۸ - ۳۹۹.
- ↑ اصطلاحات الصوفیه، ص ۶۱.
- ↑ اخلاق ناصری، ص ۱۰۸ - ۱۱۱؛ جامعالسعادات، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱.
- ↑ «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «حکمت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
- ↑ «داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست. آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند. گفتاری شایسته و گذشت بهتر است از صدقهای که از پی آن آزاری باشد و خداوند بینیازی بردبار است. ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند.و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید. ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر میآوریم ببخشید و بر آن نباشید که از نامرغوبهای آنها ببخشید در حالی که خود نیز آنها را جز با چشمپوشی نسبت به آنها نمیستاندید؛ و بدانید که خداوند بینیازی ستوده است. شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست. به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۱-۲۶۹.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۳۹۵.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ التفسیر المظهری، ج ۷، ص ۲۶۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۲۱۵.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۴۹۳؛ جوامعالجامع، ج ۳، ص ۲۷۹.
- ↑ مفردات، ص ۲۴۹، "حکم".
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۳ـ۱۶۶.
- ↑ پرتوی از قرآن، ج ۱، ص ۳۰۸.
- ↑ به عنوان نمونه ر. ک: جامع البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۷۴.
- ↑ برای نمونه ر.ک: جامع البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ البحرالمحیط، ج ۲، ص ۶۸۳ - ۶۸۴؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۳۹۴؛ ج ۲، ص ۱۹۴، ۲۹۸؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۳۲۴.
- ↑ البحر المحیط، ج ۲، ص ۶۸۴؛ نمونه، ج ۲، ص ۳۴۰ـ۳۴۱؛ جامع البیان، ج ۳، ص ۱۲۵.
- ↑ ر.ک: مواهب الرحمن، ج ۴، ص ۳۲۳ـ۳۲۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ التبیان، ج ۱، ص ۴۶۷.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۱۶۷؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۱۵۵.
- ↑ نثر طوبی، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.
- ↑ شرح فصوص الحکم، حسن زاده، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «حکمت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
- ↑ «فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲.
- ↑ «پروردگارا! به من حکمتی ارزانی دار و مرا به شایستگان بپیوند» سوره شعراء، آیه ۸۳.
- ↑ «بیگمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.
- ↑ «و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.
- ↑ «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۷۲ - ۷۳؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۴ - ۱۶۵.
- ↑ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بیگمان او نسبت به توبهکاران، آمرزنده است. و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز. که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است. و اگر در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو. و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی. بیگمان پروردگارت روزی را برای هر که بخواهد میگسترد و (یا) تنگ میدارد که او به (حال) بندگانش آگاه بیناست. و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است. و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است. و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است. و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید. و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است. و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید. و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید. زشتی همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است. این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۲۳-۳۹.
- ↑ تسنیم، ج ۷، ص ۹۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است. و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است.و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمیدانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز میگردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید میآگاهانم. پسرکم! بیگمان اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین، خداوند آن را میآورد که خداوند نازکبین داناییست.پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بیگمان این از کارهایی است که آهنگ آن میکنند. و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد.و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۳-۱۹.
- ↑ نثر طوبی، ص ۱۹۰.
- ↑ اسفار، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
- ↑ العلم والحکمه، ص ۸۲ - ۸۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص ۲۷۲؛ روح البیان، ج ۱، ص ۵۲۷ - ۵۲۸.
- ↑ شرح فصوص الحکم، آشتیانی، ص ۱۰۸۴، ۱۰۸۵؛ نیز. ر. ک: اصطلاحات الصوفیه، ص ۶۱، ۶۲؛ التعریفات، ص ۱۲۴.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «حکمت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
- ↑ رک: اسرار الآیات، ص ۱۹ - ۲۰؛ المنار، ج ۱۱، ص ۲۴۹؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۹ - ۲۷۲.
- ↑ «آن را که بر تو فرا میخوانیم از آیات و (قرآن) یادآور حکمتآموز است» سوره آل عمران، آیه ۵۸.
- ↑ «سوگند به قرآن حکیم» سوره یس، آیه ۲.
- ↑ «پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید» سوره قمر، آیه ۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۱۸؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۱۱؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۳۵۰.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۵۷.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «گفتند: ای قوم ! ما (آیات) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است، آنچه را (از کتابهای آسمانی) که پیش از آن بوده است راست میشمارد، به سوی حق و به راهی راست راهنمایی میکند» سوره احقاف، آیه ۳۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۷۱.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ مواهب الرحمن، ج ۴، ص ۳۲۷ - ۳۲۸.
- ↑ «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریستهای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دستهای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۱۷۹؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۷؛ تسنیم، ج ۷، ص ۹۳.
- ↑ «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۳-۸۹.
- ↑ زبدة التفاسیر، ج ۲، ص ۴۲۵؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۳۷؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۳۱۳.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ «و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۴۵۴.
- ↑ «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۷.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۸۰؛ روح البیان، ج ۷، ص ۸۸ - ۸۹؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۱۶۱.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۸؛ البرهان، ج ۲، ص ۹۴؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۹۱.
- ↑ آلاء الرحمن، ج ۲، ص ۴۶۱.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان و از آیات خداوند و حکمت آنچه را که در خانههای شما خوانده میشود یاد کنید، بیگمان خداوند نازکبین آگاهی است» سوره احزاب، آیه ۳۳-۳۴.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۳۷۱.
- ↑ راهنما، ج ۹، ص ۵۸۷.
- ↑ نمونه، ج ۱۱، ص ۴۵۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۶۱۳؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۵۰۶.
- ↑ «بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
- ↑ «آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.
- ↑ «آیا در نیافتهاند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را میآغازد و سپس آن را باز میگرداند؛ بیگمان این، بر خداوند آسان است» سوره عنکبوت، آیه ۱۹.
- ↑ «بگو روی زمین گردش کنید و بنگرید چگونه آفریدن (آفریدگان) را آغاز میکند سپس خداوند آفرینش جهان واپسین را پدید میآورد، بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره عنکبوت، آیه ۲۰.
- ↑ اسرار الآیات، ص ۲۰ - ۲۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۱۶.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۱۱۷.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ العلم والحکمه، ص ۸۷ - ۹۲.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «حکمت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
- ↑ ر.ک: تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۵ - ۱۶۶.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم:» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ «این، بخشش خداوند است، به هر که خواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۶ - ۱۶۷.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۳۹۶؛ التحریر والتنویر، ج ۳، ص ۶۴.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۸۰، ۸۴؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۱۹۶.
- ↑ العلم والحکمه، ص ۱۴۶ - ۱۷۶.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «حکمت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «و از آیات خداوند و حکمت آنچه را که در خانههای شما خوانده میشود یاد کنید، بیگمان خداوند نازکبین آگاهی است» سوره احزاب، آیه ۳۴.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ «و چون عیسی برهانها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آوردهام و (آمدهام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید!» سوره زخرف، آیه ۶۳.
- ↑ «پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید» سوره قمر، آیه ۵.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۳۰.
- ↑ تبیان، ج۱، ص۴۶۷.
- ↑ «و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ تبیان، ج۴، ص۵۵.
- ↑ تبیان، ج۶، ص۴۴۰.
- ↑ تبیان، ج۶، ص۴۷۹.
- ↑ تبیان، ج۸، ص۲۴۷.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۲۱۰.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۴۴۲.
- ↑ تبیان، ج۱۰، ص۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۴۴۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۳۵۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۵۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۸۴.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۳۴.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۶۵۳.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۴۵۰.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۲۳۱.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۳۶۵.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۴۹۵.
- ↑ کشاف، ج۴، ص۱۰۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۵۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۳۴.
- ↑ تفسیر شبر، ص۵۸۴.
- ↑ تفسیر شبر، ص۵۹۳.
- ↑ تفسیر شبر، ص۸۵۳.
- ↑ تفسیر شبر، ص۸۷۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۹۳۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۰۰۴.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۰۷۳.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۱۲۰.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۱۴.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۹۸.
- ↑ المیزان، ج۱۳، ص۱۰۲.
- ↑ «که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار» سوره لقمان، آیه ۱۴.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۲۲۶.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۰۰.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۱۲۵.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۶۳.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۳۰۶.
- ↑ «و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد * به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۳۱ و ۲۶۹.
- ↑ بصائر، ج۳۱، ص۱۳۸–۱۳۹.
- ↑ «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
- ↑ بصائر، ج۳۶، ص۹۹۵–۹۹۶.
- ↑ بصائر، ج۴۲، ص۳۵۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۱۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۲۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶-۳۷ و ۴۶–۴۹.
- ↑ «و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۴۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۱۰۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۰۷–۱۰۸.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۳۵-۶۵۵.