آداب ازدواج: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:


[[امام سجاد]]{{ع}} در [[نامه]] خود شرافت‌های [[جاهلی]] را که [[عبد]] الملک سخت پایبند آنها بود، کوبید و اعلام کرد که تنها ملاک [[شرافت]] در [[بندگی خدا]] و [[پیروی]] از [[تعالیم اسلام]] و [[تقوای الهی]] است و اگر او با [[کنیز]] آزادشده خود ازدواج کرده است، به [[سنت نبوی]] [[تأسی]] کرده است و این عمل نه تنها [[نقص]] نیست که کمال است. در همین [[جهت]] است که [[مادر]] برخی [[پیشوایان معصوم]] کنیزهای آزاد شده بوده‌اند، زیرا شرافت [[انسان‌ها]] به جایگاه طبقاتی و نژاد آنها نیست، بلکه به [[کمالات انسانی]] آنان است.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶-۵۷.</ref>.
[[امام سجاد]]{{ع}} در [[نامه]] خود شرافت‌های [[جاهلی]] را که [[عبد]] الملک سخت پایبند آنها بود، کوبید و اعلام کرد که تنها ملاک [[شرافت]] در [[بندگی خدا]] و [[پیروی]] از [[تعالیم اسلام]] و [[تقوای الهی]] است و اگر او با [[کنیز]] آزادشده خود ازدواج کرده است، به [[سنت نبوی]] [[تأسی]] کرده است و این عمل نه تنها [[نقص]] نیست که کمال است. در همین [[جهت]] است که [[مادر]] برخی [[پیشوایان معصوم]] کنیزهای آزاد شده بوده‌اند، زیرا شرافت [[انسان‌ها]] به جایگاه طبقاتی و نژاد آنها نیست، بلکه به [[کمالات انسانی]] آنان است.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶-۵۷.</ref>.
==[[پرهیز]] از تشریفات‌گرایی==
[[تشکیل خانواده]] در [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} مبتنی بر [[سادگی]] و بی‌پیرایگی و به دور از تشریفات‌گرایی است که پشت کردن به این امر، لطیف‌ترین پیوند [[انسانی]] را به کاری پردردسر، آزاردهنده و سراسر تنش تبدیل می‌سازد و خود مانعی برای تشکیل خانواده سالم می‌گردد. در سنت نبوی، [[خواستگاری]]، مهریه، [[مراسم]] ازدواج و تشکیل خانواده بی‌پیرایه و عاری از تشریفات‌زدگی است. در [[حدیث مشهور]] [[پیامبر]]{{صل}} آمده است:
{{متن حدیث|أَفْضَلُ‏ نِسَاءِ أُمَّتِي‏ أَصْبَحُهُنَّ‏ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً}}<ref>«[[برترین]] [[زنان]] [[امت]] من نیکوروی‌ترین آنان و کم‌مهریه‌ترینشان است.» الکافی، ج۵، ص۳۲۴؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۶؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۷؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۰۴؛ أبوعلی محمد بن الفتال النیسابوری، روضة الواعظین، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۴۱۱؛ ترتیب نوادر الراوندی، ص۱۱۷؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۸، ۲۰۱.</ref>.
تشکیل خانواده به دور از تشریفات‌زدگی و [[رقابت]] و چشم و هم‌چشمی، خود مایه [[برکت]] [[زندگی]] است، چنان‌که در [[حدیثی]] بدان تصریح شده است<ref>کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۷۹.</ref>؛ و [[فرورفتن]] در چنین دام‌هایی زمینه‌ساز آسیب‌های فردی و [[اجتماعی]] بسیار است. شاید تعابیری که در [[نفی]] مهریه سنگین و تشریفات‌زدگی وارد شده است ناظر به همین آسیب‌ها باشد. در [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است: {{متن حدیث|فَأَمَّا الْمَرْأَةُ فَشُؤْمُهَا غَلَاءُ مَهْرِهَا}}<ref>«نامبارکی [[زن]] در این است که مهریه‌اش سنگین باشد.» معانی الاخبار، ص۱۵۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۰؛ و از امام صادق{{ع}}: تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۹؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۸؛ و نیز در حدیث امام صادق{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|فَأَمَّا شُؤْمُ‏ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا وَ عُقْمُ رَحِمِهَا}}. الکافی، ج۵، ص۵۶۸؛ امالی الصدوق، ص۱۹۹؛ الخصال، ص۱۰۰؛ معانی الاخبار، ص۱۵۲؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۵۶.</ref>.
تربیت‌شدگان مدرسه [[پیامبر]] سفارش می‌کردند که پیروانشان خود را [[اسیر]] تشریفات زاید و رقابت‌های ناسالم و [[رسوم]] بی‌پایه نسازند و در عین پاسداشت سنت‌های صحیح به [[افراط]] و [[زیاده‌روی]] گرفتار نشوند. از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَكُونَ‏ عَدَاوَةً}}<ref>«مهریه [[زنان]] را بالا نبرید که موجب [[دشمنی]] می‌گردد.» زید بن علی بن الحسین، مسند زید بن علی، الطبعة الاولی، دار مکتبة الحیاة، بیروت، ص۳۰۳؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۲۱؛ مکارم الاخلاق، ص۲۳۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۱.</ref>.
آموزه‌های [[پیشوایان دین]] چنین است که هرچه بنای [[زندگی]] به دور از رسوم تکلف‌آمیز و تشریفات‌زدگی شکل گیرد، زمینه [[توفیق]] در زندگی مشترک بیش‌تر می‌شود. به بیان [[علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|مِنْ يُمْنِ الْمَرْأَةِ تَيْسِيرُ نِكَاحِهَا وَ تَيْسِيرُ رَحِمِهَا}}<ref>«از جمله میمنت و خجستگی زن آن است که [[ازدواج]] با او آسان و فرزنددار شدن او راحت باشد.» دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۲۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۱۶، ج۱۵، ص۶۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۱۰۱.</ref>.
شکل گرفتن زندگی مشترک بر بنیان‌های لطیف و صحیح زمینه [[روابط]] مشترک سالم و [[پایدار]] را فراهم می‌سازد و [[فلسفه]] مهریه یا صداق برای شروع زندگی مشترک بر چنین بنیان‌هایی است.
[[کلام خداوند]] دراین‌باره در نهایت [[لطافت]] است: {{متن قرآن|وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً}}<ref>«و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید» سوره نساء، آیه ۴.</ref>. واژه صَدُقات جمع صَدُقه از ماده [[صدق]] است که بیانگر نشانه قوت علاقه و [[راستین]] بودن علاقه مرد به [[زن]] است<ref>جارالله محمود بن عمر الزمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، نشر ادب الحوزة، ج۱، ص۴۷۰؛ حسن المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الطبعة الاولی، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۷ ق. ج۶، ص۲۱۴.</ref>؛ و فرمود {{متن قرآن|صَدُقَاتِهِنَّ}} که [[ضمیر]] “هُنَّ” دلالت می‌کند که مهریه به خود زن تعلق دارد، نه به [[پدر]] و [[مادر]]، و نه اینکه مزد بزرگ کردن دختر و یا شیر دادن و نان دادن و امثال اینها باشد؛ و واژه {{متن قرآن|نِحْلَةً}} کاملاً تصریح می‌کند که مهریه هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و پیشکشی و [[هدیه]] ندارد<ref>مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۳ ش. ص۲۰۳-۲۰۴.</ref>؛ و این واژه از “نَحْل” ([[زنبور عسل]]) گرفته شده است و بیانگر آن است که [[عطیه]] مرد مثل عطیه زنبور عسل عوض [[مالی]] ندارد<ref>المفردات، ص۴۸۵.</ref>.
بنابراین [[فلسفه]] [[حقیقی]] مهریه بیان صدق [[الفت]] و [[عشق]] مرد به زن است و [[اسلام]] مهریه را از این‌رو قرار داده است که چون زن در [[مقام]] عشق و گرانقدری و [[دوست]] داشته شدن است و مرد در مقام تمنا و [[طلب]] و خواهش از زن، لذا مهریه‌ای در کمال [[صداقت]] و با قوت علاقه به زن می‌دهد که فقط عطیه و [[شاهد]] صدق توجه مرد به زن است<ref>سید علی اکبر قرشی، قاموس القرآن، چاپ اول، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ ش، ج۷، ص۳۶.</ref>.
هدیه‌ها و ارمغان و پیش‌کَش شد [[گواه]] آن‌که هستم با تو خَوش<ref>مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۶.</ref>.
البته در اسلام با وجود تأکید بسیار بر سنگین قرار ندادن مهریه، برای آن مقدار معینی [[تعیین]] نشده است و بسته به توافق دو [[همسر]] دارد<ref>أبوعبد الله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، رسالة فی المهر، تحقیق مهدی نجف، الطبعة الثانیة، دار المفید، بیروت، ۱۴۱۴ ق. ص۲۶.</ref>، و مانعی ندارد که مهریه در امتداد [[فلسفه]] حقیقی‌اش، اندوخته‌ای نیز برای [[آینده]] [[زن]] و همچنین پشتوانه‌ای برای [[حفظ]] [[حقوق]] او تلقی شود<ref>تفسیر نمونه، ص۲۶۴-۲۶۵.</ref>، اما به دور از [[افراط]] و تشریفات‌زدگی که در این صورت خود آفتی در [[تشکیل خانواده]] خواهد شد.
چنان‌چه [[خانواده]] با [[آداب]] یادشده شکل گیرد و بنا شود، زمینه لازم برای [[زندگی]] سالم، پرنشاط و رو به کمال فراهم می‌گردد.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۵۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۷

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ازدواج است. "آداب ازدواج" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سیره خانوادگی معصومان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

آداب تشکیل خانواده

چنان‌چه تشکیل خانواده بر اساس آدابی درست صورت گیرد، بسیاری از مشکلاتی که در خانواده‌ها رخ می‌نماید، ظهور نمی‌کند، و یا مشکلات پدید آمده - که در مواردی طبیعی است - به راحتی حل و فصل می‌گردد. آنچه در تشکیل خانواده مهم و اساسی است، خوب ازدواج کردن است[۱]؛ و دراین‌باره، آزادی و اختیار در انتخاب همسر، نوع نگاه به ازدواج و زندگی خانوادگی، جهت‌گیری درست، ازدواج کردن با معیارهای روشن و صحیح، پرهیز از تشریفات‌گرایی، و داشتن برنامه و تدبیر زندگی اموری حیاتی است.[۲]

آزادی و اختیار در انتخاب همسر

تشکیل خانواده جز بر آزادی و اختیار طرفینی بی‌معناست و ازدواج اجباری و تحمیلی در منطق دین ملغا و باطل است. راه و رسم پیامبر(ص) دراین‌باره کاملاً گویاست. رسول خدا(ص) درباره دختر گرامی خود، زهرا(س) چنین عمل کرد. او خواستگاران بسیار داشت، و هرکس که او را از پیامبر(ص) خواستگاری می‌کرد، رسول خدا(ص) به زهرا(س) مراجعه می‌کرد و خواستگاری آنها را مطرح می‌نمود و زهرا(س) با روی برگرداندن خویش، مؤدبانه مخالفت خود را ابراز می‌کرد تا زمانی که علی(ع) از زهرا(س) خواستگاری کرد و او سر خود را پایین انداخت و سکوت کرد، و این‌گونه رضایت خود را اعلام نمود، و رسول خدا(ص) نیز با خرسندی آن وصلت مبارک را تأیید کرد[۳]. شیخ طوسی به اسناد خود از قول ضحاک بن مزاحم آورده است که گفت: از علی بن ابی طالب(ع) شنیدم که می‌گفت: ابو بکر و عمر نزد من آمدند و گفتند: نزد رسول خدا(ص) برو و فاطمه را از او خواستگاری کن. پس من نزد پیامبر رفتم و آن حضرت با رویی گشاده با من روبه‌رو شد و فرمود: «مَا جَاءَ بِكَ‏ يَا أَبَا الْحَسَنِ‏ حَاجَتَكَ» چه نیازی تو را نزد من آورده است؟ گفتم: «يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَاطِمَةَ تُزَوِّجُنِيهَا» آیا فاطمه را به ازدواج من درمی‌آوری؟ پس پیامبر(ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ». ای علی، پیش از تو کسان دیگری نیز فاطمه را از من خواستگاری کرده‌اند و من خواست آنان را با فاطمه در میان گذاشته‌ام و ناخواهی را در چهره او دیده‌ام. ولی صبر کن تا بازگردم.

پیامبر اکرم(ص) خواستگاری علی(ع) را با دختر گرامی‌اش در میان گذاشت و پرسید: «فَمَا تَرَيْنَ‏» نظر تو چیست؟ این‌بار عکس العمل او چنین بود: «فَسَكَتَتْ‏ وَ لَمْ‏ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كَرَاهَةً» فاطمه(س) سکوت کرد و این بار روی خود را برنگردانید و رسول خدا(ص) در چهره او ناخواهی مشاهده نکرد. پس آن حضرت فرمود: «اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا»[۴]. الله اکبر، سکوت او نشانه رضایت اوست.

پیامبر اکرم(ص) با ازدواج‌های اجباری و تحمیلی مخالفت می‌ورزید و به پیروان خود می‌آموخت که چنین ازدواج‌هایی پذیرفته نیست. از ابن عباس نقل شده است که دختر جوانی نزد پیامبر آمد و گفت: “پدر من به قصدی مادی مرا به ازدواج پسر برادرش درآورده است درحالی‌که من بدان مایل نیستم”. پیامبر فرمود: “نظر پدرت را بپذیر و اجازه بده این ازدواج سر بگیرد”. دختر گفت: “من هیچ تمایلی بدو ندارم و نمی‌توانم عمل پدرم را بپذیرم”. رسول خدا(ص) فرمود:”پس برو و با هرکه می‌خواهی ازدواج کن”. دختر گفت: «إِنِّي قَدْ أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي وَلَكِنِّي أَرَدتُ أَنْ تَعْلَمَ النِّسَاءُ أَنْ لَيْسَ إِلَى الْآبَاءِ مِنَ اْلَأْمِر شَيْءٌ»[۵]. من نظر پدرم را پذیرفته‌ام، ولی می‌خواستم زنان بدانند که پدرانشان در امر ازدواج سلطه‌ای بر آنان ندارند. مشخص است که پیامبر اکرم(ص) چه فضایی فراهم کرده بود که چنین دیدگاه و رفتاری می‌توانست ظهور و بروز داشته باشد.

نقل شده است که خَنْساء دختر خدام بن خالد انصاری از بنی عمرو بن عوف نیز نزد پیامبر(ص) آمد و از اقدام پدرش برای ازدواج او با مردی که تمایل به ازدواج با وی نداشت شکایت کرد و رسول خدا(ص) صریحاً با ازدواج اجباری مخالفت نمود و پدر او را از چنین رفتاری منع کرد. پس خَنْساء با ابو لبابه که بدو علاقه‌مند بود ازدواج کرد[۶].

همچنین در خبری آمده است که زنی نزد پیامبر آمد و گفت: “پسر عمویم از من خواستگاری کرده و پدرم با این ازدواج مخالفت نموده و مرا به ازدواج کسی که به وی علاقه ندارم درآورده است”. پیامبر پدر آن زن را فراخواند و دراین‌باره از او پرسش کرد. آن مرد گفت: “من او را به ازدواج آن مرد درآورده‌ام و در نیکی به دخترم کوتاهی روا ندارم”. رسول خدا(ص) فرمود: «لَا نِكَاحَ، اذْهَبِي فَانْكِحِي مَنْ شِئْتِ»[۷].

پیامبر اکرم(ص) سنت ازدواج تحمیلی را که سنتی جاهلی بود زیر پا گذاشت و نشان داد که نخستین شرط ازدواج آزادی و اختیار طرفین است. ابن ابی یعفور گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: “من خواهان آنم که با زنی ازدواج کنم و پدر و مادرم خواهان آنند که من با شخصی دیگر ازدواج کنم”. حضرت فرمود: «تَزَوَّجِ‏ الَّتِي‏ هَوِيتَ‏ وَ دَعِ‏ الَّتِي يَهْوَى أَبَوَاكَ»[۸].[۹]

نگاه به ازدواج و زندگی خانوادگی

نوع نگاه انسان به ازدواج و زندگی خانوادگی، و تلقی آدمی از امور زناشویی در نوع رفتار و مناسبات زن و مرد در درون خانواده، و نیز در رفتار اجتماعی آنان به شدت مؤثر است. هرچه این نگاه مثبت‌تر، واقعی‌تر، لطیف‌تر و متعالی‌تر باشد، رفتارها مناسب‌تر خواهد بود. پیامبر اکرم(ص) تلاش می‌کرد تا نوع نگاه پیروان خود را به زندگی خانوادگی، به زن، و به روابط زناشویی تصحیح کند. تا نگاه و فهم و دریافت انسان از امور اصلاح نشود، رفتار آدمی اصلاح نخواهد شد. ازاین‌روست که رسول خدا(ص) در آموزه‌های لطیف خویش به تصحیح نگاه پیروان خود به زن و زندگی خانوادگی و ازدواج و روابط زناشویی پرداخته و لطایف بسیار دراین‌باره فرموده است. آن پیام‌آور خوبی‌ها و زیبایی‌ها چنان نگاه لطیفی به زن و خانواده داشت که موجب شگفتی است. حدیث مشهور نبوی بیانگر این حقیقت است: «حُبِّبَ‏ إِلَيَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيَا النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[۱۰].

نگاه پیامبر اکرم(ص) به زن و همسر نگاهی این‌گونه لطیف و معنوی است. آن حضرت زن و همسر را چون بوی خوش نگریسته و در کنار نماز دیده و چنین محبوب معرفی کرده است. “جناب محیی الدین سرّ محبوب بودن زن را در این می‌داند که چون ذات اقدس خداوند منزه از آن است که بدون تجلی و مظهر مشاهده شود، و هر مظهری که بیش‌تر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان می‌دهد، و زن در مظهریت خدا کامل‌تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و زن گذشته از آنکه مظهر قبول و انفعال الهی است مظهر فعل و تأثیر الهی نیز هست چون در مرد تصرف می‌کند و آن را مجذوب خویش قرار داده و محب خود می‌سازد، و این تصرف و تأثیر نموداری از فاعلیت خداست، از این جهت زن کامل‌تر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام می‌رسد. لذا زن محبوب پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت و در آن حدیث معروف فرمود: از دنیای شما زن و بوی خوش محبوب من قرار داده شد و نور چشم من در نماز است[۱۱]. منظور از محبت در این بحث حبّ الهی است نه شهوت حیوانی چنان‌که خود ابن‌عربی فرموده است: و من أجتهن علی جهة الشهوة الطبیعیة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلا روح[۱۲]. 'یعنی اگر کسی زنان را از جهت غریزه طبیعی دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمی‌داند و چون علم به هدف و آگاهی از راز به منزله روح بوده و خود گرایش به منزله صورت و هیکل است کسی که اهل شهوت بدون محبت الهی است همانند صورت بی‌روح می‌باشد”[۱۳]. چنین نگاهی به رفتاری بسیار لطیف و سراسر مهر و احترام منجر می‌شود، چنان‌که این رفتار در سیره خانوادگی پیامبر اکرم(ص) به تمامی جلوه داشت و از آن حضرت هرگز تندی و تیزی و چیرگی و بدخلقی بروز نیافت.

تربیت‌شدگان مدرسه پیامبر با چنین نگاهی به زن می‌نگریستند و تلقی‌شان از همسر این‌گونه بود، چنان‌که این نگاه در حدیث امام صادق(ع) منعکس شده است که فرمود: «أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي‏ النِّسَاءِ»[۱۴].

در نگاه پیامبر اکرم(ص) زندگی خانوادگی و روابط زناشویی چنان والا و زیبا، و شیرین و کمال‌آفرین دیده شده است که مبتنی بر آن تعابیری این‌گونه آمده است: «جُلُوسُ‏ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِهِ‏ أَحَبُّ‏ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذَا»[۱۵].رسول خدا(ص) به روابط زناشویی این‌گونه لطیف و معنوی می‌نگریست و روابط صحیح خانوادگی را آخرتی می‌دید و بدان سفارش می‌فرمود.[۱۶].

جهت‌گیری درست

جهت‌گیری درست برای زندگی مشترک از آداب اساسی در ازدواج است. اینکه انسان با چه جهت‌گیری‌ای ازدواج کند و خانواده را در کدام سمت و سو ببیند در روابط خانوادگی نقشی کلیدی دارد. در آموزه‌های نبوی تشکیل خانواده با جهت‌گیری ظاهربینانه، مالدوستانه و شهوت‌پرستانه سخت پرهیز داده شده است که بنا کردن بنیان مهم‌ترین پایگاه انسانی و کمالی بر این امور ساختن خانه بر آب است. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: «مَنْ‏ تَزَوَّجَ‏ امْرَأَةً لَا يَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لِجَمَالِهَا لَمْ يَرَ فِيهَا مَا يُحِبُّ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِمَالِهَا لَا يَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لَهُ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ فَعَلَيْكُمْ بِذَاتِ الدِّينِ»[۱۷].

همچنین روایت شده است که آن حضرت فرمود: «لا يُختارُ حُسنُ وَجهِ المَرأةِ على حسُنِ دِينِها»[۱۸].

اصل قرار گرفتن ظاهر اشخاص و غفلت از معیارهای اساسی برای زندگی خانوادگی زمینه اشتباهات بزرگ در تشکیل خانواده را فراهم می‌کند. امور ظاهری اصل نیست، زیرا به شدت در معرض آسیب و دگرگونی است و چنان‌چه بنای زندگی بر اموری لرزان قرار گیرد، خانواده پیوسته در معرض فروپاشی واقع می‌شود. رسول خدا(ص) در رهنمودی دراین‌باره فرموده است: «لَا تَزَوَّجُوا النِّسَاءَ لِحُسْنِهِنَّ، فَعَسَى حُسْنُهُنَّ أَنْ يُرْدِيَهُنَّ، وَلَا تَزَوَّجُوهُنَّ لِأَمْوَالِهِنَّ، فَعَسَى أَمْوَالُهُنَّ أَنْ تُطْغِيَهُنَّ، وَلَكِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ عَلَى الدِّينِ»[۱۹].[۲۰].

معیارهای روشن و صحیح

هرچه معیارهای تشکیل خانواده بهتر ساماندهی شود، خانواده سامان بهتری می‌یابد. تناسب و همتایی دو فرد با یکدیگر (کفویت) و توجه به مؤلفه‌های این تناسب و همتایی در تشکیل خانواده امری ضروری است. جفت باید بر مثالِ همدگر در دو جفتِ کَفْش و موزه درنگر[۲۱] دو فرد زمانی می‌توانند یک مجموعه مفید را تشکیل دهند که از ویژگی‌ها، آمادگی‌ها و توانایی‌های لازم بهره‌مند باشند. ویژگی‌هایی همچون: اخلاق‌مندی، دینداری، امانت‌ورزی؛ و آمادگی‌هایی همچون شعور اجتماعی، مسئولیت‌پذیری، علاقه‌مندی؛ و توانایی‌هایی همچون تدبیرگری، مدیریت اقتصادی و فرهنگی، همسرداری. در کنار هم قرار گرفتن دو فرد، با دو شخصیت، در عین حفظ استقلال شخصیتی زمانی صورت بهینه می‌یابد که از تناسب‌های لازم باهم برخوردار باشند و آمادگی عهده‌دار شدن زندگی مشترک و توانایی اداره یک خانواده و روابط زناشویی سالم را دارا باشند.

﴿وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ[۲۲]. رسول خدا(ص) تأکید می‌ورزید که پیروانش با معیارهای لازم تشکیل خانواده دهند و همتایی و تناسب با یکدیگر را رعایت کنند. آن حضرت می‌فرمود: «أَنْكِحُوا الْأَكْفَاءَ وَ انْكِحُوا مِنْهُمْ‏»[۲۳]. کسانی را که همتا و متناسب یکدیگرند به ازدواج باهم درآورید و از کسانی که همتا و متناسب شمایند همسر گزینید.

مردی از پیامبر اکرم(ص) پرسید با چه کسانی ازدواج کنیم؟ حضرت فرمود: «الْأَكْفَاءَ‏» (با کسانی که متناسب و همتای شما باشند). پرسید: “متناسب و همتا چه کسانی‌اند؟” فرمود: «الْمُؤْمِنُونَ‏ بَعْضُهُمْ‏ أَكْفَاءُ بَعْضٍ‏»[۲۴].

از چند طریق نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ‏ دِينَهُ‏ وَ خُلُقَهُ‏ فَزَوِّجُوهُ‏ [فَانْكِحُوه‏»[۲۵].

عبد الرزاق صنعانی نیز به اسناد خود آورده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إذا جاءَكُم مَن تَرضَونَ أمانته و خلقه فأنکحوه کائنا من کان»[۲۶].

شیخ صدوق به اسناد خود از امام باقر(ع) چنین نقل کرده است: «إِذَا خَطَبَ‏ إِلَيْكُمْ‏ رَجُلٌ‏ فَرَضِيتُمْ‏ دِينَهُ‏ وَ أَمَانَتَهُ‏ فَزَوِّجُوهُ‏»[۲۷].

دینداری، امانتداری و اخلاق‌مندی زمینه‌ای را فراهم می‌کند که همسرداری در مسیری درست قرار گیرد و تداوم یابد. آن‌که چنین ویژگی‌هایی را داراست به درستی همسرداری می‌کند و حقوق همسر را رعایت می‌نماید و با تدبیر زندگی را اداره می‌نماید و حریم‌ها را پاس می‌دارد و هیچ‌گونه تعدی بر خانواده روا نمی‌دارد. مردی به حسن(ع) عرض کرد: “دختری دارم، به نظر شما او را به ازدواج چه کسی درآورم؟” حضرت فرمود: «زَوِّجْهَا مِنْ‏ رَجُلٍ‏ تَقِيٍّ‏ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَكْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ يَظْلِمْهَا»[۲۸].

حسین بن بشار واسطی[۲۹] گوید: نامه‌ای به امام باقر(ع) نوشتم و از او دربارۀ[معیارهای]ازدواج پرسش نمودم. در پاسخ من چنین نوشت: «مَنْ‏ خَطَبَ‏ إِلَيْكُمْ‏، فَرَضِيتُمْ‏ دِينَهُ‏ وَ أَمَانَتَهُ‏، فَزَوِّجُوهُ‏»[۳۰].

همچنین از امام صادق(ع) درباره معیار تناسب و همتایی روایت شده است که فرمود: «الْكُفْوُ أَنْ‏ يَكُونَ‏ عَفِيفاً وَ [يَكُونَ] عِنْدَهُ يَسَارٌ»[۳۱].

تأکید پیشوایان دین بر چنین معیارهایی بوده است و مشخص است که اخلاق‌مندی و دینداری و امانت‌ورزی بهترین زمینه برای زندگی سالم است. آن پیشوایان نسبت به نادیده گرفتن این معیارها نیز هشدارها داده‌اند. آنان پیروان خود را از ازدواج‌های بی‌معیار و یا با معیارهای غلط پرهیز می‌دادند که تشکیل خانواده با سهل‌انگاری و ظاهربینی و احساس‌گرایی و بی‌تدبری راه به مقصدی درست نمی‌برد. رسول خدا(ص) هشدار داده است: «مَنْ‏ زَوَّجَ‏ كَرِيمَتَهُ‏ مِنْ‏ فَاسِقٍ‏ فَقَدْ قَطَعَ‏ رَحِمَهُ‏»[۳۲].

همچنین آن حضرت فرموده است: «إِيَّاكُمْ‏ وَ تَزْوِيجَ‏ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ‏ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِيَاعٌ»[۳۳].

رسول خدا(ص) در آموزه‌ای لطیف در جمع پیروان خود فرمود: «إِيَّاكُمْ‏ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ‏»[۳۴]. پرسیدند: “سبزه روییده در مزبله چیست؟” فرمود: «الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي‏ مَنْبِتِ‏ سُوءٍ لمَنْبِتِ‏ السَّوْءِ مَنْبِتِ السَّوْءِ»[۳۵]. زن زیبا که بد تربیت یافته باشد[۳۶].

علاوه بر اینها رسول خدا(ص) درباره برخی ازدواج‌ها هشدار داده است تا از عوارض و پیامدهای منفی و زیانبار آنها پیشگیری شود، چنان‌که آن حضرت از ازدواج‌های فامیلی مسلمانان را برحذر می‌داشت و می‌فرمود: «لَا تَنْكِحُوا القَرابَةَ القَرِيبَة فإِنَّ الوَلَد يُخْلَقُ ضَاوِيّاً»[۳۷].

و نیز پیامبر اکرم(ص) سفارش می‌کرد: «اغْتَرِبُوا لا تُضْوُوا»[۳۸].

پیامبر اکرم(ص) در موارد متعدد معیارهای غلط عصر جاهلی را در ازدواج زیر پا گذاشت و ازدواج‌هایی را مبتنی بر ویژگی‌های اخلاق‌مندی، دینداری، امانت‌ورزی، شعور اجتماعی، مسئولیت‌پذیری، علاقه‌مندی، تدبیرگری، مدیریت اقتصادی و فرهنگی و همسرداری سامان داد. ازدواج جُوَیْبِر و ذَلْفا از آن جمله بود. جویبر مردی از اهل یمامه بود. در همان‌جا آوازه اسلام را شنید و عازم مدینه شد و خدمت پیامبر رسید و اسلام آورد و از زمره مسلمانان خالص گردید. او مردی کوتاه‌قامت، زشت‌رو و تنگدست بود، اما به رغم این ظواهر، باطنی زیبا و روحی بلند داشت. از آنجا که نه مالی، نه خویشی و نه جایی داشت، به دستور پیامبر به‌طور موقت در مسجد رحل اقامت افکند و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری چون او نیز در آنجا گرد آمدند تا اینکه خداوند به پیامبر وحی کرد که آنان را در جای دیگری سکنا دهد که مسجد جای سکنا نیست و همه درهای رو به مسجد جز باب علی و خانه فاطمه را مسدود سازد. پیامبر نیز چنین کرد و مکانی خارج از مسجد را به این گروه اختصاص داد و سایبانی در آنجا ساخت و آنان را به آن مکان منتقل کرد. آن مکان را “صُفّه” می‌نامیدند و ساکنان آنجا را که مردمی تنگدست و بی‌خانه و غریب بودند “اصحاب صُفّه” می‌گفتند. رسول خدا و یارانش به زندگی آنان رسیدگی می‌کردند. روزی پیامبر به سراغ اصحاب صُفّه رفته بود که چشمش به جُوَیبر افتاد و از سر رحمت و علاقه به او گفت: “چه خوب است که ازدواج کنی تا هم پاکدامنی خود را حفظ کنی و هم آن زن در کار دنیا و آخرت کمک تو باشد”. جویبر گفت: “ای رسول خدا، چگونه؟ درحالی‌که من نه حسب و نسب دارم و نه مال و جمال. چه کسی به من زن می‌دهد و کدام زن رغبت می‌کند که همسر من بشود؟ پیامبر فرمود: «يَا جُوَيْبِرُ إِنَّ‏ اللَّهَ‏ قَدْ وَضَعَ‏ بِالْإِسْلَامِ‏ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ شَرِيفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَضِيعاً وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ذَلِيلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْيَوْمَ كُلُّهُمْ أَبْيَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِيُّهُمْ وَ عَرَبِيُّهُمْ وَ عَجَمِيُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِينٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُمْ»[۳۹].

آن‌گاه پیامبر اضافه کرد: “ای جویبر، من در میان مسلمانان، تنها کسی را از تو برتر می‌دانم که تقوا و اطاعتش از خدا بیش‌تر باشد، پس بی‌درنگ نزد زیاد بن لبید از محترمان و بزرگان قبیله بنی بیاضه (یکی از قبایل انصار) برو و به او بگو که مرا رسول خدا به سوی تو فرستاده است تا از دخترت ذَلْفا برای خود خواستگاری کنم”. پس جویبر به فرمان رسول خدا نزد زیاد بن لَبید رفت درحالی‌که گروهی از بستگان و افراد قبیله وی در منزلش بودند. اجازه خواست و داخل شد و سلام کرد. سپس گفت: “ای زیاد، من از طرف پیامبر برای تو پیامی دارم؛ محرمانه بگویم یا فاش بیان کنم؟” زیاد گفت: “پیام پیامبر برای من مایه افتخار و شرافت است، البته فاش بیان کن”. جویبر گفت: “پیامبر مرا فرستاده است تا دخترت ذلفا را برای خود خواستگاری کنم”. زیاد پرسید: “آیا رسول خدا خود تو را بدین منظور فرستاده است؟” جویبر گفت: “آری، من کسی نیستم که از قول رسول خدا دروغ بگویم”. زیاد گفت: “رسم ما نیست که دخترانمان را جز به هم‌شأن‌های خود از انصار دهیم. تو برو تا من خود رسول خدا را ملاقات کنم و دلیل عدم موافقت خویش را به او بگویم”. جویبر به راه افتاد درحالی‌که با خود می‌گفت: “به خدا سوگند قرآن چنین رسمی نازل نکرده است و آنچه نبوت محمد(ص) برای آن است جز این است”. ذلفا این سخن را شنید، پس نزد پدر شتافت و گفت: “منظور جویبر از سخنی که بر زبان می‌آورد چیست؟” زیاد گفت: “او می‌گوید رسول خدا وی را برای خواستگاری از تو فرستاده است”. ذلفا گفت: “به خدا سوگند او در محضر پیامبر به آن حضرت دروغ نمی‌بندد. زود کسی را بفرست تا جویبر را بازگرداند”. زیاد چنین کرد و با احترام از جویبر خواست تا در خانه بماند تا او بازگردد؛ و با شتاب نزد رسول خدا رفت و عرض کرد: “جویبر از سوی شما پیامی آورده است که من دختر خود را به ازدواج او درآورم و من به او پاسخ مثبت ندادم و برای کسب تکلیف خدمت شما آمدم. واقعیت این است که ما دختران خود را جز به هم‌شأن‌های خود از انصار نمی‌دهیم”. پیامبر فرمود: «يَا زِيَادُ، جُوَيْبِرٌ مُؤْمِنٌ وَ الْمُؤْمِنُ‏ كُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ كُفْوٌ لِلْمُسْلِمَةِ فَزَوِّجْهُ يَا زِيَادُ وَ لَا تَرْغَبْ عَنْهُ»[۴۰].

زیاد به خانه برگشت و آنچه از رسول خدا شنیده بود برای دخترش بازگو کرد. ذَلفا نیز با این ازدواج موافقت کرد. زیاد مهر او را از مال خود قرار داد و جهیزیه مناسبی نیز تدارک دید و چون جویبر خانه و اثاثی نداشت، برای وی خانه و اثاث کامل و لباس نیز تهیه کرد. بدین ترتیب با شکسته شدن رسوم نادرست اجتماعی، این ازدواج صورت گرفت و آن دو باهم زندگی خوب و خوشی را آغاز کردند، و چنین بود تا که جویبر در یکی از غزوات در کنار رسول خدا به شهادت رسید. پس از شهادت جویبر هیچ زنی در انصار به اندازه ذلفا مورد احترام نبود و به اندازه او خواستگار نداشت[۴۱]. نمونه دیگر از ازدواج‌های موفقی که رسول خدا(ص) بر اساس معیارهای یادشده ترتیب داد، ازدواج مقداد بن اسود از موالی کنده با دختر عموی خود ضُباعه دختر زبیر بن عبد المطلب بود[۴۲]. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ بِنْتَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ قَالَ(ص): إِنَّمَا زَوَّجْتُهَا الْمِقْدَادَ لِيُتَوَاضَعَ‏ فِي‏ النِّكَاحِ‏ وَ لْتَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لْتَعْلَمُوا أَنَ‏ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‏ وَ كَانَ الزُّبَيْرُ أَخَا عَبْدِ اللَّهِ أَبِي النَّبِيِّ(ص) لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ»[۴۳].

دراین‌باره از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: «زَوَّجْتُ الْمِقْدَادَ وَزَيْدًا لِيَكُونَ أَشْرَفُكُمْ عِنْدَ اللهِ أَحْسَنَكُمْ خُلُقًا»[۴۴].

اوصیای پیامبر پا در جای پای او گذاشتند و همین راه و رسم را داشتند. امام سجاد(ع) کنیزی داشت، او را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج کرد. عبدالملک مروان سخت مراقب امام بود تا عاشورایی دیگر توسط آن حضرت برپا نشود و نیز به دنبال دستاویزهایی می‌گشت تا امام را کوچک کند. وقتی جاسوسان عبدالملک این خبر را به او رساندند، کار امام را مورد عیب‌جویی قرار داد و در نامه‌ای به امام نوشت: “به من گزارش رسیده است که تو با کنیز آزادکرده خود ازدواج کرده‌ای، درحالی‌که در قریش زنان شایسته تو وجود دارند که ازدواج با آنان موجب عظمت و افتخار توست و از آنان فرزندان شایسته و نجیبی نصیبت می‌شود؛ و تو با این ازدواج نه ملاحظه خود را کرده‌ای و نه برای فرزندانت راه بزرگی باقی گذاشته‌ای، و السلام”.

چون نامه عبدالملک که نامه‌ای آکنده از روح جاهلیت عرب و تفاخرهای نژادی بود به امام رسید، در پاسخ او نوشت: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي كِتَابُكَ تُعَنِّفُنِي‏ بِتَزْوِيجِي‏ مَوْلَاتِي‏ وَ تَزْعُمُ أَنَّهُ كَانَ فِي نِسَاءِ قُرَيْشٍ مَنْ أَتَمَجَّدُ بِهِ فِي الصِّهْرِ وَ أَسْتَنْجِبُهُ فِي الْوَلَدِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ فَوْقَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مُرْتَقًى فِي مَجْدٍ وَ لَا مُسْتَزَادٌ فِي كَرَمٍ وَ إِنَّمَا كَانَتْ مِلْكَ يَمِينِي خَرَجَتْ مَتَى أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِّي بِأَمْرٍ أَلْتَمِسُ بِهِ ثَوَابَهُ ثُمَّ ارْتَجَعْتُهَا عَلَى سُنَّةٍ وَ مَنْ كَانَ زَكِيّاً فِي دِينِ اللَّهِ فَلَيْسَ يُخِلُّ بِهِ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَمْرِهِ وَ قَدْ رَفَعَ اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ الْخَسِيسَةَ وَ تَمَّمَ بِهِ النَّقِيصَةَ وَ أَذْهَبَ اللُّؤْمَ فَلَا لُؤْمَ عَلَى امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِنَّمَا اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِيَّةِ وَ السَّلَامُ»[۴۵].

امام سجاد(ع) در نامه خود شرافت‌های جاهلی را که عبد الملک سخت پایبند آنها بود، کوبید و اعلام کرد که تنها ملاک شرافت در بندگی خدا و پیروی از تعالیم اسلام و تقوای الهی است و اگر او با کنیز آزادشده خود ازدواج کرده است، به سنت نبوی تأسی کرده است و این عمل نه تنها نقص نیست که کمال است. در همین جهت است که مادر برخی پیشوایان معصوم کنیزهای آزاد شده بوده‌اند، زیرا شرافت انسان‌ها به جایگاه طبقاتی و نژاد آنها نیست، بلکه به کمالات انسانی آنان است.[۴۶].

پرهیز از تشریفات‌گرایی

تشکیل خانواده در سیره پیامبر اکرم(ص) مبتنی بر سادگی و بی‌پیرایگی و به دور از تشریفات‌گرایی است که پشت کردن به این امر، لطیف‌ترین پیوند انسانی را به کاری پردردسر، آزاردهنده و سراسر تنش تبدیل می‌سازد و خود مانعی برای تشکیل خانواده سالم می‌گردد. در سنت نبوی، خواستگاری، مهریه، مراسم ازدواج و تشکیل خانواده بی‌پیرایه و عاری از تشریفات‌زدگی است. در حدیث مشهور پیامبر(ص) آمده است: «أَفْضَلُ‏ نِسَاءِ أُمَّتِي‏ أَصْبَحُهُنَّ‏ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»[۴۷].

تشکیل خانواده به دور از تشریفات‌زدگی و رقابت و چشم و هم‌چشمی، خود مایه برکت زندگی است، چنان‌که در حدیثی بدان تصریح شده است[۴۸]؛ و فرورفتن در چنین دام‌هایی زمینه‌ساز آسیب‌های فردی و اجتماعی بسیار است. شاید تعابیری که در نفی مهریه سنگین و تشریفات‌زدگی وارد شده است ناظر به همین آسیب‌ها باشد. در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: «فَأَمَّا الْمَرْأَةُ فَشُؤْمُهَا غَلَاءُ مَهْرِهَا»[۴۹].

تربیت‌شدگان مدرسه پیامبر سفارش می‌کردند که پیروانشان خود را اسیر تشریفات زاید و رقابت‌های ناسالم و رسوم بی‌پایه نسازند و در عین پاسداشت سنت‌های صحیح به افراط و زیاده‌روی گرفتار نشوند. از امیر مؤمنان علی(ع) روایت شده است که فرمود: «لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَكُونَ‏ عَدَاوَةً»[۵۰].

آموزه‌های پیشوایان دین چنین است که هرچه بنای زندگی به دور از رسوم تکلف‌آمیز و تشریفات‌زدگی شکل گیرد، زمینه توفیق در زندگی مشترک بیش‌تر می‌شود. به بیان علی(ع): «مِنْ يُمْنِ الْمَرْأَةِ تَيْسِيرُ نِكَاحِهَا وَ تَيْسِيرُ رَحِمِهَا»[۵۱].

شکل گرفتن زندگی مشترک بر بنیان‌های لطیف و صحیح زمینه روابط مشترک سالم و پایدار را فراهم می‌سازد و فلسفه مهریه یا صداق برای شروع زندگی مشترک بر چنین بنیان‌هایی است.

کلام خداوند دراین‌باره در نهایت لطافت است: ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً[۵۲]. واژه صَدُقات جمع صَدُقه از ماده صدق است که بیانگر نشانه قوت علاقه و راستین بودن علاقه مرد به زن است[۵۳]؛ و فرمود ﴿صَدُقَاتِهِنَّ که ضمیر “هُنَّ” دلالت می‌کند که مهریه به خود زن تعلق دارد، نه به پدر و مادر، و نه اینکه مزد بزرگ کردن دختر و یا شیر دادن و نان دادن و امثال اینها باشد؛ و واژه ﴿نِحْلَةً کاملاً تصریح می‌کند که مهریه هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و پیشکشی و هدیه ندارد[۵۴]؛ و این واژه از “نَحْل” (زنبور عسل) گرفته شده است و بیانگر آن است که عطیه مرد مثل عطیه زنبور عسل عوض مالی ندارد[۵۵].

بنابراین فلسفه حقیقی مهریه بیان صدق الفت و عشق مرد به زن است و اسلام مهریه را از این‌رو قرار داده است که چون زن در مقام عشق و گرانقدری و دوست داشته شدن است و مرد در مقام تمنا و طلب و خواهش از زن، لذا مهریه‌ای در کمال صداقت و با قوت علاقه به زن می‌دهد که فقط عطیه و شاهد صدق توجه مرد به زن است[۵۶]. هدیه‌ها و ارمغان و پیش‌کَش شد گواه آن‌که هستم با تو خَوش[۵۷]. البته در اسلام با وجود تأکید بسیار بر سنگین قرار ندادن مهریه، برای آن مقدار معینی تعیین نشده است و بسته به توافق دو همسر دارد[۵۸]، و مانعی ندارد که مهریه در امتداد فلسفه حقیقی‌اش، اندوخته‌ای نیز برای آینده زن و همچنین پشتوانه‌ای برای حفظ حقوق او تلقی شود[۵۹]، اما به دور از افراط و تشریفات‌زدگی که در این صورت خود آفتی در تشکیل خانواده خواهد شد. چنان‌چه خانواده با آداب یادشده شکل گیرد و بنا شود، زمینه لازم برای زندگی سالم، پرنشاط و رو به کمال فراهم می‌گردد.[۶۰].

جستارهای وابسته

پرسش مستقیم

منابع

  1. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴

پانویس

  1. در ضرب المثلی لهستانی و آلمانی آمده است: “Wer heiratet, handelt gut, und wer es nicht tut, handelt besser” “ Nicht heirassen, is gut, aber gut heirassen ist besser” و نیز: (ازدواج نکردن خوب است، ولی خوب ازدواج کردن بهتر است). Herausgeben von karl Rauch, dritte Auflage, sprichworter der volker, Deutscher Taschenbuch verlag GmbH & co. KG, Munchen, Berlin, ۱۹۷۹, p۱۱۲.
  2. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۳۷.
  3. نک: أبوعبد الله محمد بن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۸، ص۱۹-۲۰.
  4. امالی الطوسی، ج۱، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۵.
  5. اسحاق بن ابراهیم بن مخلد الحنطلی راهویة، مسند ابن راهویه، تحقیق عبدالغفور عبدالحق حسین برد البلوسی، الطبعة الاولی، مکتبة الایمان، المدینة المنورة، ۱۴۱۲ ق. ج۳، ص۷۴۷؛ أبوعبد الله احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی، المسند، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۱۳۶؛ أبو عبد الله محمد بن یزید القزوینی المعروف بابن ماجة، سنن ابن ماجة، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۵ ق. ج۱، ص۶۰۳؛ أبو عبدالرحمن احمد بن شعیب النسائی، سنن النسائی، شرح جلال‌الدین السیوطی و حاشیة السندی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۸۷؛ أبو الحسن علی بن عمر الدار قطنی، سنن الدار قطنی، الطبعة الرابعة، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۳، ص۲۳۲؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۸؛ المبسوط السرخسی، ج۵، ص۱۲؛ موفق الدین أبو محمد عبد الله بن احمد قدامة، المغنی، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۷، ص۳۶۵. این سخن با مختصر اختلاف به صورت‌های دیگر نیز نقل شده است از جمله: «أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي، وَإِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أُعَلِّمَ النِّسَاءَ أَنَّه لَيْسَ إلَى الْآبَاءِ مِنْ الْأَمْرِ شَيْءٌ» أبوالقاسم علی بن الحسین الموسوی (الشریف المرتضی)، الناصریات، الطبعة الاولی، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة، ۱۴۱۷ ق. ص۳۳۱؛ أبوجعفر محمد بن ادریس الحلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۰ ق. ج۲، ص۵۶۶؛ جمال‌الدین الحسن بن یوسف المطهر (العلامة الحلی)، مختلف الشیعة، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ ق. ج۷، ص۱۰۴. و نیز بدین صورت: «لا رغبة لی عن ما صنع أبی و لکن أردت أن أعلم النساء أن لیس للآباء فی أمور بناتهم شیء». بهاء الدین محمد بن تاج الدین الحسن الاصفهانی (الفاضل الهندی)، کشف اللثام و الابهام عن کتاب قواعد الاحکام، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ق. ج۷، ص۷۹؛ السید علی الطباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۰ ق. ج۱۰، ص۹۸؛ مستند الشیعة، ج۱۶، ص۱۰۹؛ محمد حسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تحقیق عباسی القوچانی، دارالکتب الاسلامیة، طهران، ۱۳۹۲-۱۳۹۸ ق. ج۲۹، ص۱۷۷.
  6. أبوعبد الله مالک بن أنس، الموطأ، صححه و رقمه و خرج أحادیثه و علق علیه محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۵۳۵؛ محمد بن ادریس الشافعی، مسند الامام الشافعی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ص۱۷۲؛ کتاب الأم، ج۵، ص۱۷؛ مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۴۸؛ أبوبکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة، المصنف فی الأحادیث و الآثار، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۳، ص۲۷۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۲۸؛ صحیح البخاری، ج۷، ص۳۴، ج۹، ص۶۳۳؛ عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی السمرقندی، سنن الدارمی، دار احیاء السنة النبویة، ج۲، ص۱۳۹؛ أبو ابراهیم اسماعیل بن یحیی المزنی، المختصر، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ص۱۶۴؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۶۰۲؛ سنن النسائی، ج۶، ص۸۶؛ سنن الدارقطنی، ج۳، ص۲۳۱؛ أبو محمد علی بن احمد ابن حزم الاندلسی، المحلی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار الجیل، بیروت، ج۸، ص۳۳۵، ج۹، ص۴۶۱؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۹، ج۱۰، ص۱۳۲؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۴، ص۲۷۹.
  7. «ازدواج اجباری باطل است، برو و با هر که می‌خواهی ازدواج کن.» مصنف ابن أبی شیبة، ج۳، ص۲۷۵؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الدرایة فی تخریج أحادیث الهدایة، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ج۲، ص۵۹. یا فرمود: «لَا نِكَاحَ لَكَ، اذْهَبِي فَانْكِحِي عَمَّ وَلَدِكِ». مصنف عبد الرزاق، ج۶، ص۱۴۷؛ المحلی، ج۱۰، ص۳۲۵؛ محمد بن علی بن محمد الشوکانی، نیل الأوطار (شرح منتقی الاخبار من أحادیث سید الاخبار لابن تیمیة)، دار الحدیث، القاهرة، ج۷، ص۱۳۹.
  8. «با آن‌که خود بدو تمایل داری ازدواج کن و آن را که پدر و مادرت می‌خواهند رها کن.» الکافی، ج۵، ص۴۰۱؛ المقنع، ص۳۲۵ [«وَ إِذَا أَحْبَبْتَ تَزْوِيجَ امْرَأَةٍ وَ أَبَوَاكَ أَرَادَا غَيْرَهَا فَتَزَوَّجِ الَّتِي هَوَيْتَ‏ وَ دَعِ‏ الَّتِي‏ هَوَاهَا أَبَوَاكَ‏»] تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۲۰؛ یوسف بن احمد البحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، حققه و علق محمد تقی الایروانی، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۳۶۳ ش. ج۲۳، ص۲۳۴.
  9. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۳۸.
  10. «از دنیا زن و بوی خوش محبوب من قرار داده‌شده و نور چشم من در نماز است.» مصنف عبدالرزاق، ج۴، ص۳۲۱ [بدون «مِنَ‏ الدُّنْيَا»]؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹۸؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۲۸؛ سنن النسائی، ج۷، ص۶۱؛ أبو یعلی احمد بن علی بن المثنی التمیمی الموصلی، مسند أبی یعلی الموصلی، حققه و خرج أحادیثه حسین سلیم اسد، الطبعة الثانیة، دار المأمون للتراث، دمشق.۱۴۱۰ ق. ج۶، ص۲۳۷؛ أبو محمد عبد الرحمن بن أبی حاتم الرازی، تفسیر ابن أبی حاتم، تحقیق اسعد محمد الطیب، الطبعة الاولی، المکتبة العصریة، صیدا، ج۲، ص۶۰۷؛ أبو القاسم سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، تحقیق ابراهیم الحسینی، الطبعة الاولی، دار الحرمین، ۱۴۱۵ ق. ج۵، ص۲۴۱؛ الخصال، ج۱، ص۱۶۵؛ أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفة، بیروت، ج۲، ص۱۶۰ [بدون «مِنَ‏ الدُّنْيَا»]؛ السنن الکبری، ج۷، ص۷۸ [«مِنْ‏ دُنْيَاكُمْ» آمده است]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶۰، ص۴۵۴ [بدون «مِنَ‏ الدُّنْيَا»]؛ شمس الدین أبو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمد البجاوی، دار الفکر، بیروت، ج۲، ص۱۷۷؛ أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۶، ص۳۰؛ وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۴۲.
  11. داود بن محمود القیصری، شرح فصوص الحکم، به سعی و اهتمام اسد الله محلاتی، چاپ سنگی، مطبعة دارالفنون، تهران، ۱۲۹۹ ق. فص محمدی، ص۴۷۷-۴۷۸.
  12. داود بن محمود القیصری، شرح فصوص الحکم، به سعی و اهتمام اسد الله محلاتی، چاپ سنگی، مطبعة دارالفنون، تهران، ۱۲۹۹ ق. فص محمدی، ص۴۸۰.
  13. زن در آئینه جلال و جمال، ص۲۳۲-۲۳۳.
  14. «بیش‌تر خوبی در زنان است.» کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۱.
  15. «نشستن مرد در کنار همسرش، نزد خدای متعال از اعتکاف او در این مسجد من محبوب‌تر است.» أبوالحسین ورام بن أبی فراس المالکی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، دار صعب، دار التعارف، بیروت، ج۲، ص۱۲۱؛ محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ترجمه حمید رضا شیخی، چاپ هفتم، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، ۱۳۸۶ ش. ج۵، ص۱۰۱.
  16. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۴۲.
  17. «هرکه با زنی تنها به خاطر زیبایی او ازدواج کند، آنچه را که دوست دارد در او نمی‌یابد، و هرکه با زنی فقط به خاطر دارایی او ازدواج کند، خدا او را به همان وامی‌گذارد. پس بر شما باد که به دینداری توجه کنید.» تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۳۱.
  18. «زیبایی زن را بر دینداری او ترجیح مده.» کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۱، ۳۰۴؛ میزان الحکمة، ج۲، ص۸۸.
  19. «با زنان صرفاً به خاطر زیبایی آنان ازدواج نکنید که چه بسا زیبایی آنان هلاکشان سازد، و با آنان به جهت ثروتشان ازدواج نکنید که چه بسا ثروت آنان سبب طغیانشان شود. با زنان به خاطر دین و ایمان آنان ازدواج کنید.» سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۹۷؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۹؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۴.
  20. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۴۵.
  21. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۳۰۹.
  22. «و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند» سوره نور، آیه ۲۶.
  23. الکافی، ج۵، ص۳۳۲؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۴؛ الجعفریات، ص۹۰؛ ترتیب نواد الراوندی، ص۱۱۳؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۲۹۵ [«و انکحوا إلیهم» آمده است]؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۹؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۶.
  24. «مؤمنان متناسب و همتای یکدیگرند.» الکافی، ج۵، ص۳۳۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۹.
  25. «هرگاه کسی نزد شما آمد که دینداری و اخلاق‌مندی‌اش را می‌پسندید به او همسر دهید.» سنن الترمذی، ج۳، ص۳۹۵؛ الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۰؛ احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۴۸۷، ج۳، ص۴۱۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۸۲؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۴؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۵۷؛ شمس الدین أبو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، اشرف علی تحقیق الکتاب و خرج أحادیثه شعیب الأرنؤوط، الطبعة الثامنة، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۱۶، ص۱۱۸؛ محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۴ ق. ج۹، ص۴۷ [«إِذَا خَطَبَ‏ إِلَيْكُمْ‏»].
  26. «هرگاه کسی نزد شما آمد که امانتداری و اخلاق‌مندی‌اش را می‌پسندید - هرکه باشد - به او همسر دهید.» مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۵۳؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۰۶.
  27. «هرگاه کسی برای خواستگاری نزد شما آمد که دینداری و امانتداری‌اش را می‌پسندید به او همسر دهید.» المقنع، ص۳۰۶؛ علی اصغر مروارید، الینابیع الفقهیة، الطبعة الاولی، دارالتراث، الدارالاسلامیة، بیروت، ۱۴۱۰ ق. ج۱۸، ص۱۳.
  28. «او را به ازدواج کسی در آور که پرواپیشه باشد. پس اگر او را دوست بدارد کرامتش نماید، و اگر دشمنش دارد به او ستم نورزد.» مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ شهاب الدین محمد بن احمد الابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، دار الندوة الجدیدة، بیروت، ج۲، ص۲۱۸ [«ممن یتقی الله عز و جل فإن» آمده است]؛ السید السابق، فقه السنة، الطبعة الرابعة، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۲، ص۲۰ [«ممن یتقی الله فإن» آمده است]؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۸۹.
  29. از راویان ثقه است، ر.ک: رجال الکشی، ص۴۱۵، ۴۴۹-۴۵۰، ۵۵۳؛ رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۲.
  30. «هرکه برای خواستگاری نزد شما آمد و دینداری و امانت‌ورزی او را دریافتید و پسندیدید بدو همسر دهید.» الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۱؛ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، صححه و علق علیه و اشرف علی طبعه هاشم الرسولی المحلاتی، دار الکتب العلمیة، قم، ج۲، ص۱۷۰.
  31. «متناسب و همتا بدین معناست که پاکدامن باشد و زندگی با او همراه با آسایش باشد.» تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۴؛ جمال الدین الحسن بن یوسف المطهر (العلامة الحلی)، تذکرة الفقهاء، الطبعة الاولی، المکتبة المرتضویة، ج۲، ص۶۰۳؛ مختلف الشیعة، ج۷، ص۳۰۰؛ عوالی اللآلی، ج۳، ص۳۳۸.
  32. «هرکه دختر خویش را به ازدواج فرد فاسقی درآورد با این عمل از وی قطع رحم نموده است.» أبو عبد الله محمد بن اسماعیل البخاری، التاریخ الکبیر، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۳، ص۱۹۹؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ نجم الدین أبو القاسم جعفر بن الحسن (المحقق الحلی)، شرایع الاسلام، تحقیق السید صادق الشیرازی، الطبعة الثانیة، انتشارات الاستقلال، طهران، ۱۴۰۹ ق. ج۲، ص۵۲۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۰۵؛ المهذب البارع، ج۳، ص۳۰۷.
  33. «از ازدواج با احمق بپرهیزید که همنشینی با چنین کسی رنج است و فرزند حاصل از این ازدواج تباه است.» الکافی، ج۵، ص۳۳۲؛ علی بن بابویه القمی، فقه الرضا، تحقیق مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، نشر المؤتمر العالمی للامام الرضا(ع)، مشهد، ۱۴۰۶ ق. ص۲۳۴؛ أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی الصدوق)، معانی الاخبار، عنی بتصحیحه علی اکبر الغفاری، مکتبة الصدوق، طهران، ۱۳۷۹ ق. ص۳۱۶؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۱؛ المقنع، ص۳۰۵؛ المقنعة، ص۵۱۲؛ أبو عبد الله محمد بن سلامة القضاعی، مسند الشهاب، بتحقیق عبد الحمید السلفی، الطبعة الاولی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۲، ص۹۶؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۰۳؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۳؛ السرائر، ج۲، ص۵۵۹؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۹۶.
  34. .بپرهیزید از سبزه روییده در مزبله
  35. دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۷؛ الجعفریات، ص۹۲؛ ترتیب نوادر الراوندی، ۱۱۷. و از امیر مؤمنان علی(ع): الکافی، ج۵، ص۳۵۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۶.
  36. عوامل مؤثر در تربیت آدمی بسیار است، ولی می‌توان آنها را در شش عامل دسته‌بندی نمود: وراثت، محیط (محیط خانه و خانواده، محیط رفاقت و معاشرت، محیط جامعه، محیط جغرافیایی و طبیعی، محیط مدرسه و آموزش و...)، سختی‌ها و شداید، کار، عوامل ماورای طبیعت (مانند نقش فرشتگان و شیاطین)، و اراده انسان. این عوامل به نحو اقتضا، و نه به نحو علت تامه در تربیت نقش دارند و در این میان اراده انسان از همه قوی‌تر و مؤثرتر است. ر.ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، چاپ دوازدهم، انتشارات دریا، ۱۳۸۵ ش. ص۱۰۸-۱۵۰.
  37. «با خویشاوندان بسیار نزدیک ازدواج نکنید، زیرا فرزند نحیف و ناتوان به دنیا می‌آید.» مجد الدین أبوالسعادات المبارک بن محمد المعروف بابن الاثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی، محمود محمد الطناحی، چاپ چهارم، افست انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ ش. ج۳، ص۱۰۶؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۸۹؛ شمس الدین محمد بن احمد الشربینی، مغنی المحتاج، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۷ ق. ج۳، ص۱۲۷؛ محمد بن المرتضی المدعو ملا محسن الفیض الکاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، دفتر انتشارات اسلامی، ج۳، ص۹۴؛ علی بن ابراهیم بن محمد الشروانی، حواشی الشروانی، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۷، ص۱۸۹؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۱۷.
  38. «با غریبه ازدواج کنید [و با خویشاوندان نزدیک ازدواج نکنید]تا فرزندانتان نحیف و ناتوان نشوند.» أبو یوسف یعقوب بن اسحاق بن السکیت الاهوازی، ترتیب اصلاح المنطق، ترتیب و تقدیم و تعلیق محمد حسن بکائی، الطبعة الاولی، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، ۱۴۱۲ ق. ص۲۳۶؛ أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، غریب الحدیث، تحقیق عبد الله الجبوری، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۳۵۵؛ اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبد الغفور العطار، الطبعة الرابعة، دار العلم للملایین، ۱۹۹۰ م. ج۱، ص۱۹۱، ج۶، ص۲۴۱۰؛ أبو الحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، المجازات النبویة، شرح و تحقیق طه محمد الزیتی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۸۸؛ جار الله محمود بن عمر الزمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۷ ق. ج۲، ص۲۹۳؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۱۰۶؛ المغنی، ج۷، ص۴۶۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹، ج۱۴، ص۴۸۹.
  39. ای جویبر! خداوند به وسیله اسلام [بسیاری از] آنان را که در جاهلیت محترم و شریف بودند پایین آورد و [بسیاری از]آنان را که خوار و بی‌مقدار بودند بالا آورد. خداوند به وسیله اسلام نخوت‌های جاهلی و افتخار به حسب و نسب و خاندان‌های بالا را منسوخ کرد. اکنون همه مردم از سفید و سیاه و قرشی [و غیر قرشی]و عرب و عجم یکسانند که همه از آدمند و آدم از گل آفریده شده است، و بی‌گمان محبوب‌ترین مردمان نزد خدای عز و جل در روز قیامت، فرمانبردارترین آنان نسبت به خدا و باتقواترینشان است.
  40. «ای زیاد، جویبر مؤمن است، و مرد مؤمن شایسته و همتای زن مؤمن است، و مرد مسلمان شایسته و همتای زن مسلمان است. پس با این ازدواج موافقت کن و مخالفت نکن.» الکافی، ج۵، ص۳۴۰-۳۴۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۴.
  41. الکافی، ج۵، ص۳۴۳.
  42. نک: أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، عیون اخبار الرضا، صححه و قدم له و علق علیه حسین الاعلمی، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۴۰۴ ق. ج۲، ص۲۶۰؛ المهذب، ج۲، ص۱۸۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۷؛ السرائر، ج۱، ص۵۳۴، ج۲، ص۵۵۷؛ حسین‌علی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، الطبعة الاولی، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۷۱۶.
  43. «رسول خدا(ص) مقداد بن اسود و ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب را به ازدواج هم درآورد، سپس فرمود: “بی‌گمان من ضُباعة را به ازدواج مقداد درآوردم تا سطح ازدواج‌ها پایین بیاید و به رسول خدا(ص) تأسی کنند و بدانند گرامی‌ترینشان نزد خدا باتقواترینشان است”. و زبیر برادر عبدالله پدر پیامبر از یک پدر و مادر بود.» دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۴. همچنین از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) زَوَّجَ- مِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ ابْنَةَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ إِنَّمَا زَوَّجَهُ‏ لِتَتَّضِعَ‏ الْمَنَاكِحُ‏ وَ لِيَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّ أَكْرَمَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاهُمْ». الکافی، ج۵، ص۳۴۴؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۵.
  44. «من مقداد و زید را همسر دادم تا بدانید که گرامی‌ترین شما نزد خداوند، خوش‌اخلاق‌ترین شماست.» سنن الدارقطنی، ج۳، ص۳۰۰؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۳۷؛ کنز العمال، ج۳، ص۲۰. عبد الرزاق صنعانی به اسناد خود این خبر را چنین آورده است: «أنکحت المقداد و زیدا لیکون أشرفکم عند الله أحسنکم إحسانا». مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۵۳.
  45. «اما بعد، نامه‌ات به من رسید که در آن مرا در ازدواج با کنیز آزاد شده‌ام نکوهش کرده‌ای و گمان نموده‌ای که در میان زنان قریش کسانی‌اند که ازدواج با آنان موجب مجد و عظمت من می‌شود و فرزندان نجیب نصیبم می‌گردد، درحالی‌که هیچ‌کس در مجد و بزرگواری از رسول خدا(ص) برتر نیست (ما از خاندان پیامبریم و خاندانی برتر از ما نیست که ازدواج با آنان موجب بزرگی ما شود). من کنیز خود را برای خداوند و در راه رضای او آزاد کردم و براساس سنت الهی با وی ازدواج نمودم؛ و آن‌کس که در دین خدا پاک باشد هیچ‌چیز به شخصیت او زیان نمی‌رساند. و به درستی که خداوند به وسیله اسلام [آن‌گونه]پستی‌ها را از میان برداشته و [این‌گونه]کمبودها را پایان بخشیده است و هیچ پستی و کمبودی برای انسان مسلمان وجود ندارد و هر پستی که باشد به سبب جاهلیت است، و السلام» الکافی، ج۵، ص۳۴۴-۳۴۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۸؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۶۵.
  46. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۴۶-۵۷.
  47. «برترین زنان امت من نیکوروی‌ترین آنان و کم‌مهریه‌ترینشان است.» الکافی، ج۵، ص۳۲۴؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۶؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۷؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۰۴؛ أبوعلی محمد بن الفتال النیسابوری، روضة الواعظین، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۴۱۱؛ ترتیب نوادر الراوندی، ص۱۱۷؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۸، ۲۰۱.
  48. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۷۹.
  49. «نامبارکی زن در این است که مهریه‌اش سنگین باشد.» معانی الاخبار، ص۱۵۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۰؛ و از امام صادق(ع): تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۹؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۸؛ و نیز در حدیث امام صادق(ع) آمده است: «فَأَمَّا شُؤْمُ‏ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا وَ عُقْمُ رَحِمِهَا». الکافی، ج۵، ص۵۶۸؛ امالی الصدوق، ص۱۹۹؛ الخصال، ص۱۰۰؛ معانی الاخبار، ص۱۵۲؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۵۶.
  50. «مهریه زنان را بالا نبرید که موجب دشمنی می‌گردد.» زید بن علی بن الحسین، مسند زید بن علی، الطبعة الاولی، دار مکتبة الحیاة، بیروت، ص۳۰۳؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۲۱؛ مکارم الاخلاق، ص۲۳۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۱.
  51. «از جمله میمنت و خجستگی زن آن است که ازدواج با او آسان و فرزنددار شدن او راحت باشد.» دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۲۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۱۶، ج۱۵، ص۶۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۱۰۱.
  52. «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید» سوره نساء، آیه ۴.
  53. جارالله محمود بن عمر الزمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، نشر ادب الحوزة، ج۱، ص۴۷۰؛ حسن المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الطبعة الاولی، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۷ ق. ج۶، ص۲۱۴.
  54. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۳ ش. ص۲۰۳-۲۰۴.
  55. المفردات، ص۴۸۵.
  56. سید علی اکبر قرشی، قاموس القرآن، چاپ اول، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ ش، ج۷، ص۳۶.
  57. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۶.
  58. أبوعبد الله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، رسالة فی المهر، تحقیق مهدی نجف، الطبعة الثانیة، دار المفید، بیروت، ۱۴۱۴ ق. ص۲۶.
  59. تفسیر نمونه، ص۲۶۴-۲۶۵.
  60. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۵۷.