آداب ازدواج: تفاوت میان نسخهها
←جهتگیری درست
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
اصل قرار گرفتن ظاهر اشخاص و [[غفلت]] از معیارهای اساسی برای زندگی خانوادگی زمینه [[اشتباهات]] بزرگ در تشکیل خانواده را فراهم میکند. امور ظاهری اصل نیست، زیرا به شدت در معرض آسیب و دگرگونی است و چنانچه بنای زندگی بر اموری لرزان قرار گیرد، خانواده پیوسته در معرض [[فروپاشی]] واقع میشود. رسول خدا{{صل}} در رهنمودی دراینباره فرموده است: {{متن حدیث|لَا تَزَوَّجُوا النِّسَاءَ لِحُسْنِهِنَّ، فَعَسَى حُسْنُهُنَّ أَنْ يُرْدِيَهُنَّ، وَلَا تَزَوَّجُوهُنَّ لِأَمْوَالِهِنَّ، فَعَسَى أَمْوَالُهُنَّ أَنْ تُطْغِيَهُنَّ، وَلَكِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ عَلَى الدِّينِ}}<ref>«با [[زنان]] صرفاً به خاطر [[زیبایی]] آنان [[ازدواج]] نکنید که چه بسا زیبایی آنان هلاکشان سازد، و با آنان به [[جهت]] ثروتشان ازدواج نکنید که چه بسا [[ثروت]] آنان سبب طغیانشان شود. با زنان به خاطر [[دین]] و [[ایمان]] آنان ازدواج کنید.» سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۹۷؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۹؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۴.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۵.</ref>. | اصل قرار گرفتن ظاهر اشخاص و [[غفلت]] از معیارهای اساسی برای زندگی خانوادگی زمینه [[اشتباهات]] بزرگ در تشکیل خانواده را فراهم میکند. امور ظاهری اصل نیست، زیرا به شدت در معرض آسیب و دگرگونی است و چنانچه بنای زندگی بر اموری لرزان قرار گیرد، خانواده پیوسته در معرض [[فروپاشی]] واقع میشود. رسول خدا{{صل}} در رهنمودی دراینباره فرموده است: {{متن حدیث|لَا تَزَوَّجُوا النِّسَاءَ لِحُسْنِهِنَّ، فَعَسَى حُسْنُهُنَّ أَنْ يُرْدِيَهُنَّ، وَلَا تَزَوَّجُوهُنَّ لِأَمْوَالِهِنَّ، فَعَسَى أَمْوَالُهُنَّ أَنْ تُطْغِيَهُنَّ، وَلَكِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ عَلَى الدِّينِ}}<ref>«با [[زنان]] صرفاً به خاطر [[زیبایی]] آنان [[ازدواج]] نکنید که چه بسا زیبایی آنان هلاکشان سازد، و با آنان به [[جهت]] ثروتشان ازدواج نکنید که چه بسا [[ثروت]] آنان سبب طغیانشان شود. با زنان به خاطر [[دین]] و [[ایمان]] آنان ازدواج کنید.» سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۹۷؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۹؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۴.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۵.</ref>. | ||
==معیارهای روشن و صحیح== | |||
هرچه معیارهای [[تشکیل خانواده]] بهتر ساماندهی شود، [[خانواده]] سامان بهتری مییابد. تناسب و همتایی دو فرد با یکدیگر (کفویت) و توجه به مؤلفههای این تناسب و همتایی در تشکیل خانواده امری ضروری است. | |||
جفت باید بر مثالِ همدگر در دو جفتِ کَفْش و موزه درنگر<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۳۰۹.</ref> | |||
دو فرد زمانی میتوانند یک مجموعه مفید را تشکیل دهند که از ویژگیها، آمادگیها و تواناییهای لازم بهرهمند باشند. | |||
ویژگیهایی همچون: اخلاقمندی، [[دینداری]]، امانتورزی؛ و آمادگیهایی همچون [[شعور]] [[اجتماعی]]، [[مسئولیتپذیری]]، علاقهمندی؛ | |||
و تواناییهایی همچون تدبیرگری، [[مدیریت]] [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]]، [[همسرداری]]. | |||
در کنار هم قرار گرفتن دو فرد، با دو [[شخصیت]]، در عین [[حفظ]] [[استقلال]] شخصیتی زمانی صورت بهینه مییابد که از تناسبهای لازم باهم برخوردار باشند و [[آمادگی]] عهدهدار شدن [[زندگی]] مشترک و [[توانایی]] اداره یک خانواده و [[روابط]] [[زناشویی]] سالم را دارا باشند. | |||
{{متن قرآن|وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ}}<ref>«و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند» سوره نور، آیه ۲۶.</ref>. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} تأکید میورزید که پیروانش با معیارهای لازم تشکیل خانواده دهند و همتایی و تناسب با یکدیگر را رعایت کنند. آن [[حضرت]] میفرمود: | |||
{{متن حدیث|أَنْكِحُوا الْأَكْفَاءَ وَ انْكِحُوا مِنْهُمْ}}<ref>الکافی، ج۵، ص۳۳۲؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۴؛ الجعفریات، ص۹۰؛ ترتیب نواد الراوندی، ص۱۱۳؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۲۹۵ [{{متن حدیث|و انکحوا إلیهم}} آمده است]؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۹؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۶.</ref>. | |||
کسانی را که همتا و متناسب یکدیگرند به ازدواج باهم درآورید و از کسانی که همتا و متناسب شمایند [[همسر]] گزینید. | |||
مردی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پرسید با چه کسانی ازدواج کنیم؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْأَكْفَاءَ}} (با کسانی که متناسب و همتای شما باشند). پرسید: “متناسب و همتا چه کسانیاند؟” فرمود: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَكْفَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«[[مؤمنان]] متناسب و همتای یکدیگرند.» الکافی، ج۵، ص۳۳۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۹.</ref>. | |||
از چند طریق نقل شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ [فَانْكِحُوه}}<ref>«هرگاه کسی نزد شما آمد که [[دینداری]] و اخلاقمندیاش را میپسندید به او [[همسر]] دهید.» سنن الترمذی، ج۳، ص۳۹۵؛ الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۰؛ احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۴۸۷، ج۳، ص۴۱۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۸۲؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۴؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۵۷؛ شمس الدین أبو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، اشرف علی تحقیق الکتاب و خرج أحادیثه شعیب الأرنؤوط، الطبعة الثامنة، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۱۶، ص۱۱۸؛ محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۴ ق. ج۹، ص۴۷ [{{متن حدیث|إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ}}].</ref>. | |||
[[عبد الرزاق صنعانی]] نیز به اسناد خود آورده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إذا جاءَكُم مَن تَرضَونَ أمانته و خلقه فأنکحوه کائنا من کان}}<ref>«هرگاه کسی نزد شما آمد که [[امانتداری]] و اخلاقمندیاش را میپسندید - هرکه باشد - به او همسر دهید.» مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۵۳؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۰۶.</ref>. | |||
[[شیخ صدوق]] به اسناد خود از [[امام باقر]]{{ع}} چنین نقل کرده است: {{متن حدیث|إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ رَجُلٌ فَرَضِيتُمْ دِينَهُ وَ أَمَانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ}}<ref>«هرگاه کسی برای [[خواستگاری]] نزد شما آمد که دینداری و امانتداریاش را میپسندید به او همسر دهید.» المقنع، ص۳۰۶؛ علی اصغر مروارید، الینابیع الفقهیة، الطبعة الاولی، دارالتراث، الدارالاسلامیة، بیروت، ۱۴۱۰ ق. ج۱۸، ص۱۳.</ref>. | |||
دینداری، امانتداری و اخلاقمندی زمینهای را فراهم میکند که [[همسرداری]] در مسیری درست قرار گیرد و تداوم یابد. آنکه چنین ویژگیهایی را داراست به [[درستی]] همسرداری میکند و [[حقوق همسر]] را رعایت مینماید و [[با تدبیر]] [[زندگی]] را اداره مینماید و [[حریمها]] را پاس میدارد و هیچگونه [[تعدی]] بر [[خانواده]] روا نمیدارد. | |||
مردی به [[حسن]]{{ع}} عرض کرد: “دختری دارم، به نظر شما او را به [[ازدواج]] چه کسی درآورم؟” [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِيٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَكْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ يَظْلِمْهَا}}<ref>«او را به ازدواج کسی در آور که پرواپیشه باشد. پس اگر او را [[دوست]] بدارد کرامتش نماید، و اگر دشمنش دارد به او [[ستم]] نورزد.» مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ شهاب الدین محمد بن احمد الابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، دار الندوة الجدیدة، بیروت، ج۲، ص۲۱۸ [{{متن حدیث|ممن یتقی الله عز و جل فإن}} آمده است]؛ السید السابق، فقه السنة، الطبعة الرابعة، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۲، ص۲۰ [{{متن حدیث|ممن یتقی الله فإن}} آمده است]؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۸۹.</ref>. | |||
[[حسین بن بشار واسطی]]<ref>از راویان ثقه است، ر.ک: رجال الکشی، ص۴۱۵، ۴۴۹-۴۵۰، ۵۵۳؛ رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۲.</ref> گوید: نامهای به [[امام باقر]]{{ع}} نوشتم و از او دربارۀ[معیارهای]ازدواج [[پرسش]] نمودم. در پاسخ من چنین نوشت: {{متن حدیث|مَنْ خَطَبَ إِلَيْكُمْ، فَرَضِيتُمْ دِينَهُ وَ أَمَانَتَهُ، فَزَوِّجُوهُ}}<ref>«هرکه برای [[خواستگاری]] نزد شما آمد و [[دینداری]] و امانتورزی او را دریافتید و پسندیدید بدو [[همسر]] دهید.» الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۱؛ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، صححه و علق علیه و اشرف علی طبعه هاشم الرسولی المحلاتی، دار الکتب العلمیة، قم، ج۲، ص۱۷۰.</ref>. | |||
همچنین از [[امام صادق]]{{ع}} درباره معیار تناسب و همتایی [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|الْكُفْوُ أَنْ يَكُونَ عَفِيفاً وَ [يَكُونَ] عِنْدَهُ يَسَارٌ}}<ref>«متناسب و همتا بدین معناست که پاکدامن باشد و [[زندگی]] با او همراه با [[آسایش]] باشد.» تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۴؛ جمال الدین الحسن بن یوسف المطهر (العلامة الحلی)، تذکرة الفقهاء، الطبعة الاولی، المکتبة المرتضویة، ج۲، ص۶۰۳؛ مختلف الشیعة، ج۷، ص۳۰۰؛ عوالی اللآلی، ج۳، ص۳۳۸.</ref>. | |||
تأکید [[پیشوایان دین]] بر چنین معیارهایی بوده است و مشخص است که اخلاقمندی و [[دینداری]] و امانتورزی [[بهترین]] زمینه برای [[زندگی]] سالم است. آن [[پیشوایان]] نسبت به نادیده گرفتن این معیارها نیز [[هشدارها]] دادهاند. آنان [[پیروان]] خود را از ازدواجهای بیمعیار و یا با معیارهای غلط [[پرهیز]] میدادند که [[تشکیل خانواده]] با [[سهلانگاری]] و [[ظاهربینی]] و احساسگرایی و بیتدبری [[راه]] به مقصدی درست نمیبرد. [[رسول خدا]]{{صل}} هشدار داده است: {{متن حدیث|مَنْ زَوَّجَ كَرِيمَتَهُ مِنْ فَاسِقٍ فَقَدْ قَطَعَ رَحِمَهُ}}<ref>«هرکه دختر خویش را به [[ازدواج]] فرد فاسقی درآورد با این عمل از وی [[قطع رحم]] نموده است.» أبو عبد الله محمد بن اسماعیل البخاری، التاریخ الکبیر، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۳، ص۱۹۹؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ نجم الدین أبو القاسم جعفر بن الحسن (المحقق الحلی)، شرایع الاسلام، تحقیق السید صادق الشیرازی، الطبعة الثانیة، انتشارات الاستقلال، طهران، ۱۴۰۹ ق. ج۲، ص۵۲۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۰۵؛ المهذب البارع، ج۳، ص۳۰۷.</ref>. | |||
همچنین آن [[حضرت]] فرموده است: {{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ تَزْوِيجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِيَاعٌ}}<ref>«از ازدواج با احمق بپرهیزید که [[همنشینی]] با چنین کسی [[رنج]] است و فرزند حاصل از این ازدواج تباه است.» الکافی، ج۵، ص۳۳۲؛ علی بن بابویه القمی، فقه الرضا، تحقیق مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، نشر المؤتمر العالمی للامام الرضا{{ع}}، مشهد، ۱۴۰۶ ق. ص۲۳۴؛ أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی الصدوق)، معانی الاخبار، عنی بتصحیحه علی اکبر الغفاری، مکتبة الصدوق، طهران، ۱۳۷۹ ق. ص۳۱۶؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۱؛ المقنع، ص۳۰۵؛ المقنعة، ص۵۱۲؛ أبو عبد الله محمد بن سلامة القضاعی، مسند الشهاب، بتحقیق عبد الحمید السلفی، الطبعة الاولی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۲، ص۹۶؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۰۳؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۳؛ السرائر، ج۲، ص۵۵۹؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۹۶.</ref>. | |||
رسول خدا{{صل}} در آموزهای لطیف در جمع پیروان خود فرمود: {{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ}}<ref>.بپرهیزید از سبزه روییده در مزبله</ref>. | |||
پرسیدند: “سبزه روییده در مزبله چیست؟” فرمود: {{متن حدیث|الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ سُوءٍ لمَنْبِتِ السَّوْءِ مَنْبِتِ السَّوْءِ}}<ref>دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۷؛ الجعفریات، ص۹۲؛ ترتیب نوادر الراوندی، ۱۱۷. و از امیر مؤمنان علی{{ع}}: الکافی، ج۵، ص۳۵۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۶.</ref>. [[زن]] [[زیبا]] که بد [[تربیت یافته]] باشد<ref>عوامل مؤثر در تربیت آدمی بسیار است، ولی میتوان آنها را در شش عامل دستهبندی نمود: وراثت، محیط (محیط خانه و خانواده، محیط رفاقت و معاشرت، محیط جامعه، محیط جغرافیایی و طبیعی، محیط مدرسه و آموزش و...)، سختیها و شداید، کار، عوامل ماورای طبیعت (مانند نقش فرشتگان و شیاطین)، و اراده انسان. این عوامل به نحو اقتضا، و نه به نحو علت تامه در تربیت نقش دارند و در این میان اراده انسان از همه قویتر و مؤثرتر است. ر.ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، چاپ دوازدهم، انتشارات دریا، ۱۳۸۵ ش. ص۱۰۸-۱۵۰.</ref>. | |||
علاوه بر اینها [[رسول خدا]]{{صل}} درباره برخی ازدواجها هشدار داده است تا از عوارض و پیامدهای منفی و زیانبار آنها [[پیشگیری]] شود، چنانکه آن [[حضرت]] از ازدواجهای فامیلی [[مسلمانان]] را برحذر میداشت و میفرمود: {{متن حدیث|لَا تَنْكِحُوا القَرابَةَ القَرِيبَة فإِنَّ الوَلَد يُخْلَقُ ضَاوِيّاً}}<ref>«با [[خویشاوندان]] بسیار نزدیک [[ازدواج]] نکنید، زیرا فرزند نحیف و [[ناتوان]] به [[دنیا]] میآید.» مجد الدین أبوالسعادات المبارک بن محمد المعروف بابن الاثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی، محمود محمد الطناحی، چاپ چهارم، افست انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ ش. ج۳، ص۱۰۶؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۸۹؛ شمس الدین محمد بن احمد الشربینی، مغنی المحتاج، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۷ ق. ج۳، ص۱۲۷؛ محمد بن المرتضی المدعو ملا محسن الفیض الکاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، دفتر انتشارات اسلامی، ج۳، ص۹۴؛ علی بن ابراهیم بن محمد الشروانی، حواشی الشروانی، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۷، ص۱۸۹؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۱۷.</ref>. | |||
و نیز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} سفارش میکرد: {{متن حدیث|اغْتَرِبُوا لا تُضْوُوا}}<ref>«با غریبه [[ازدواج]] کنید [و با [[خویشاوندان]] نزدیک ازدواج نکنید]تا فرزندانتان نحیف و [[ناتوان]] نشوند.» أبو یوسف یعقوب بن اسحاق بن السکیت الاهوازی، ترتیب اصلاح المنطق، ترتیب و تقدیم و تعلیق محمد حسن بکائی، الطبعة الاولی، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، ۱۴۱۲ ق. ص۲۳۶؛ أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، غریب الحدیث، تحقیق عبد الله الجبوری، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۳۵۵؛ اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبد الغفور العطار، الطبعة الرابعة، دار العلم للملایین، ۱۹۹۰ م. ج۱، ص۱۹۱، ج۶، ص۲۴۱۰؛ أبو الحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، المجازات النبویة، شرح و تحقیق طه محمد الزیتی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۸۸؛ جار الله محمود بن عمر الزمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۷ ق. ج۲، ص۲۹۳؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۱۰۶؛ المغنی، ج۷، ص۴۶۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹، ج۱۴، ص۴۸۹.</ref>. | |||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در موارد متعدد معیارهای غلط [[عصر جاهلی]] را در ازدواج زیر پا گذاشت و ازدواجهایی را مبتنی بر ویژگیهای اخلاقمندی، [[دینداری]]، امانتورزی، [[شعور]] [[اجتماعی]]، [[مسئولیتپذیری]]، علاقهمندی، تدبیرگری، [[مدیریت]] [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] و [[همسرداری]] سامان داد. ازدواج جُوَیْبِر و ذَلْفا از آن جمله بود. جویبر مردی از [[اهل]] یمامه بود. در همانجا آوازه [[اسلام]] را شنید و عازم [[مدینه]] شد و [[خدمت]] [[پیامبر]] رسید و اسلام آورد و از زمره [[مسلمانان]] [[خالص]] گردید. او مردی کوتاهقامت، زشترو و [[تنگدست]] بود، اما به رغم این [[ظواهر]]، [[باطنی]] [[زیبا]] و [[روحی]] بلند داشت. از آنجا که نه [[مالی]]، نه [[خویشی]] و نه جایی داشت، به [[دستور پیامبر]] بهطور موقت در [[مسجد]] رحل اقامت افکند و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری چون او نیز در آنجا گرد آمدند تا اینکه [[خداوند]] به پیامبر [[وحی]] کرد که آنان را در جای دیگری سکنا دهد که مسجد جای سکنا نیست و همه درهای رو به مسجد جز باب [[علی]] و [[خانه]] [[فاطمه]] را مسدود سازد. پیامبر نیز چنین کرد و مکانی خارج از [[مسجد]] را به این گروه اختصاص داد و سایبانی در آنجا ساخت و آنان را به آن مکان منتقل کرد. آن مکان را “صُفّه” مینامیدند و ساکنان آنجا را که مردمی [[تنگدست]] و بیخانه و [[غریب]] بودند “اصحاب صُفّه” میگفتند. [[رسول خدا]] و یارانش به [[زندگی]] آنان رسیدگی میکردند. روزی [[پیامبر]] به سراغ [[اصحاب صُفّه]] رفته بود که چشمش به جُوَیبر افتاد و از سر [[رحمت]] و علاقه به او گفت: “چه خوب است که [[ازدواج]] کنی تا هم [[پاکدامنی]] خود را [[حفظ]] کنی و هم آن [[زن]] در کار [[دنیا]] و [[آخرت]] کمک تو باشد”. جویبر گفت: “ای رسول خدا، چگونه؟ درحالیکه من نه [[حسب و نسب]] دارم و نه [[مال]] و [[جمال]]. چه کسی به من زن میدهد و کدام زن رغبت میکند که [[همسر]] من بشود؟ پیامبر فرمود: | |||
{{متن حدیث|يَا جُوَيْبِرُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَضَعَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ شَرِيفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَضِيعاً وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ذَلِيلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْيَوْمَ كُلُّهُمْ أَبْيَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِيُّهُمْ وَ عَرَبِيُّهُمْ وَ عَجَمِيُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِينٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُمْ}}<ref>ای جویبر! [[خداوند]] به وسیله [[اسلام]] [بسیاری از] آنان را که در [[جاهلیت]] محترم و [[شریف]] بودند پایین آورد و [بسیاری از]آنان را که [[خوار]] و بیمقدار بودند بالا آورد. خداوند به وسیله اسلام نخوتهای [[جاهلی]] و [[افتخار]] به حسب و نسب و خاندانهای بالا را [[منسوخ]] کرد. اکنون همه [[مردم]] از سفید و سیاه و قرشی [و غیر قرشی]و [[عرب]] و [[عجم]] یکسانند که همه از آدمند و [[آدم]] از گل [[آفریده]] شده است، و بیگمان محبوبترین [[مردمان]] نزد خدای عز و جل در [[روز قیامت]]، فرمانبردارترین آنان نسبت به [[خدا]] و باتقواترینشان است.</ref>. | |||
آنگاه [[پیامبر]] اضافه کرد: “ای جویبر، من در میان [[مسلمانان]]، تنها کسی را از تو [[برتر]] میدانم که [[تقوا]] و اطاعتش از خدا بیشتر باشد، پس بیدرنگ نزد [[زیاد بن لبید]] از محترمان و بزرگان [[قبیله]] [[بنی بیاضه]] (یکی از [[قبایل]] [[انصار]]) برو و به او بگو که مرا [[رسول خدا]] به سوی تو فرستاده است تا از دخترت ذَلْفا برای خود [[خواستگاری]] کنم”. پس جویبر به [[فرمان]] رسول خدا نزد زیاد بن لَبید رفت درحالیکه گروهی از بستگان و افراد قبیله وی در منزلش بودند. اجازه خواست و داخل شد و [[سلام]] کرد. سپس گفت: “ای زیاد، من از طرف پیامبر برای تو پیامی دارم؛ محرمانه بگویم یا فاش بیان کنم؟” زیاد گفت: “پیام پیامبر برای من مایه [[افتخار]] و [[شرافت]] است، البته فاش بیان کن”. جویبر گفت: “پیامبر مرا فرستاده است تا دخترت ذلفا را برای خود خواستگاری کنم”. زیاد پرسید: “آیا رسول خدا خود تو را بدین منظور فرستاده است؟” جویبر گفت: “آری، من کسی نیستم که از قول رسول خدا [[دروغ]] بگویم”. زیاد گفت: “رسم ما نیست که دخترانمان را جز به همشأنهای خود از انصار دهیم. تو برو تا من خود رسول خدا را [[ملاقات]] کنم و دلیل عدم موافقت خویش را به او بگویم”. جویبر به [[راه]] افتاد درحالیکه با خود میگفت: “به خدا [[سوگند]] [[قرآن]] چنین رسمی نازل نکرده است و آنچه [[نبوت]] [[محمد]]{{صل}} برای آن است جز این است”. ذلفا این سخن را شنید، پس نزد [[پدر]] شتافت و گفت: “منظور جویبر از سخنی که بر زبان میآورد چیست؟” زیاد گفت: “او میگوید رسول خدا وی را برای خواستگاری از تو فرستاده است”. ذلفا گفت: “به خدا سوگند او در محضر پیامبر به آن [[حضرت]] دروغ نمیبندد. زود کسی را بفرست تا جویبر را بازگرداند”. زیاد چنین کرد و با [[احترام]] از جویبر خواست تا در [[خانه]] بماند تا او بازگردد؛ و با [[شتاب]] نزد [[رسول خدا]] رفت و عرض کرد: “جویبر از سوی شما پیامی آورده است که من دختر خود را به [[ازدواج]] او درآورم و من به او پاسخ مثبت ندادم و برای کسب [[تکلیف]] [[خدمت]] شما آمدم. [[واقعیت]] این است که ما [[دختران]] خود را جز به همشأنهای خود از [[انصار]] نمیدهیم”. [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|يَا زِيَادُ، جُوَيْبِرٌ مُؤْمِنٌ وَ الْمُؤْمِنُ كُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ كُفْوٌ لِلْمُسْلِمَةِ فَزَوِّجْهُ يَا زِيَادُ وَ لَا تَرْغَبْ عَنْهُ}}<ref>«ای زیاد، جویبر [[مؤمن]] است، و مرد مؤمن [[شایسته]] و همتای [[زن]] مؤمن است، و [[مرد]] [[مسلمان]] شایسته و همتای زن مسلمان است. پس با این ازدواج موافقت کن و [[مخالفت]] نکن.» الکافی، ج۵، ص۳۴۰-۳۴۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۴.</ref>. | |||
زیاد به [[خانه]] برگشت و آنچه از رسول خدا شنیده بود برای دخترش بازگو کرد. ذَلفا نیز با این ازدواج موافقت کرد. زیاد مهر او را از [[مال]] خود قرار داد و جهیزیه مناسبی نیز [[تدارک]] دید و چون جویبر خانه و اثاثی نداشت، برای وی خانه و اثاث کامل و [[لباس]] نیز تهیه کرد. بدین ترتیب با شکسته شدن [[رسوم]] [[نادرست]] [[اجتماعی]]، این ازدواج صورت گرفت و آن دو باهم [[زندگی]] خوب و [[خوشی]] را آغاز کردند، و چنین بود تا که جویبر در یکی از [[غزوات]] در کنار رسول خدا به [[شهادت]] رسید. پس از شهادت جویبر هیچ زنی در انصار به اندازه ذلفا مورد [[احترام]] نبود و به اندازه او خواستگار نداشت<ref>الکافی، ج۵، ص۳۴۳.</ref>. | |||
نمونه دیگر از ازدواجهای موفقی که رسول خدا{{صل}} بر اساس معیارهای یادشده ترتیب داد، ازدواج [[مقداد بن اسود]] از [[موالی]] کنده با دختر عموی خود ضُباعه دختر [[زبیر بن عبد المطلب]] بود<ref>نک: أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، عیون اخبار الرضا، صححه و قدم له و علق علیه حسین الاعلمی، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۴۰۴ ق. ج۲، ص۲۶۰؛ المهذب، ج۲، ص۱۸۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۷؛ السرائر، ج۱، ص۵۳۴، ج۲، ص۵۵۷؛ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، الطبعة الاولی، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۷۱۶.</ref>. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ بِنْتَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ قَالَ{{صل}}: إِنَّمَا زَوَّجْتُهَا الْمِقْدَادَ لِيُتَوَاضَعَ فِي النِّكَاحِ وَ لْتَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ لْتَعْلَمُوا أَنَ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ وَ كَانَ الزُّبَيْرُ أَخَا عَبْدِ اللَّهِ أَبِي النَّبِيِّ{{صل}} لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ}}<ref>«[[رسول خدا]]{{صل}} [[مقداد بن اسود]] و ضباعه دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] را به [[ازدواج]] هم درآورد، سپس فرمود: “بیگمان من ضُباعة را به ازدواج [[مقداد]] درآوردم تا سطح ازدواجها پایین بیاید و به رسول خدا{{صل}} [[تأسی]] کنند و بدانند گرامیترینشان نزد [[خدا]] باتقواترینشان است”. و [[زبیر]] [[برادر]] عبدالله [[پدر]] [[پیامبر]] از یک پدر و [[مادر]] بود.» دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۴. همچنین از امام صادق{{ع}} روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} زَوَّجَ- مِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ ابْنَةَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ إِنَّمَا زَوَّجَهُ لِتَتَّضِعَ الْمَنَاكِحُ وَ لِيَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّ أَكْرَمَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاهُمْ}}. الکافی، ج۵، ص۳۴۴؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۵.</ref>. | |||
دراینباره از رسول خدا{{صل}} روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجْتُ الْمِقْدَادَ وَزَيْدًا لِيَكُونَ أَشْرَفُكُمْ عِنْدَ اللهِ أَحْسَنَكُمْ خُلُقًا}}<ref>«من مقداد و [[زید]] را [[همسر]] دادم تا بدانید که گرامیترین شما نزد [[خداوند]]، خوشاخلاقترین شماست.» سنن الدارقطنی، ج۳، ص۳۰۰؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۳۷؛ کنز العمال، ج۳، ص۲۰. عبد الرزاق صنعانی به اسناد خود این خبر را چنین آورده است: {{متن حدیث|أنکحت المقداد و زیدا لیکون أشرفکم عند الله أحسنکم إحسانا}}. مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۵۳.</ref>. | |||
[[اوصیای پیامبر]] پا در جای پای او گذاشتند و همین [[راه و رسم]] را داشتند. [[امام سجاد]]{{ع}} کنیزی داشت، او را [[آزاد]] کرد و سپس با وی ازدواج کرد. [[عبدالملک مروان]] سخت مراقب [[امام]] بود تا [[عاشورایی]] دیگر توسط آن [[حضرت]] برپا نشود و نیز به دنبال دستاویزهایی میگشت تا [[امام]] را کوچک کند. وقتی [[جاسوسان]] [[عبدالملک]] این خبر را به او رساندند، کار امام را مورد [[عیبجویی]] قرار داد و در نامهای به امام نوشت: “به من گزارش رسیده است که تو با [[کنیز]] آزادکرده خود [[ازدواج]] کردهای، درحالیکه در [[قریش]] [[زنان]] [[شایسته]] تو وجود دارند که ازدواج با آنان موجب [[عظمت]] و [[افتخار]] توست و از آنان [[فرزندان]] شایسته و نجیبی نصیبت میشود؛ و تو با این ازدواج نه ملاحظه خود را کردهای و نه برای فرزندانت [[راه]] بزرگی باقی گذاشتهای، و السلام”. | |||
چون [[نامه]] عبدالملک که نامهای آکنده از [[روح]] [[جاهلیت]] [[عرب]] و تفاخرهای [[نژادی]] بود به امام رسید، در پاسخ او نوشت: | |||
{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي كِتَابُكَ تُعَنِّفُنِي بِتَزْوِيجِي مَوْلَاتِي وَ تَزْعُمُ أَنَّهُ كَانَ فِي نِسَاءِ قُرَيْشٍ مَنْ أَتَمَجَّدُ بِهِ فِي الصِّهْرِ وَ أَسْتَنْجِبُهُ فِي الْوَلَدِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ فَوْقَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مُرْتَقًى فِي مَجْدٍ وَ لَا مُسْتَزَادٌ فِي كَرَمٍ وَ إِنَّمَا كَانَتْ مِلْكَ يَمِينِي خَرَجَتْ مَتَى أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِّي بِأَمْرٍ أَلْتَمِسُ بِهِ ثَوَابَهُ ثُمَّ ارْتَجَعْتُهَا عَلَى سُنَّةٍ وَ مَنْ كَانَ زَكِيّاً فِي دِينِ اللَّهِ فَلَيْسَ يُخِلُّ بِهِ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِهِ وَ قَدْ رَفَعَ اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ الْخَسِيسَةَ وَ تَمَّمَ بِهِ النَّقِيصَةَ وَ أَذْهَبَ اللُّؤْمَ فَلَا لُؤْمَ عَلَى امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِنَّمَا اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِيَّةِ وَ السَّلَامُ}}<ref>«اما بعد، نامهات به من رسید که در آن مرا در ازدواج با کنیز [[آزاد]] شدهام [[نکوهش]] کردهای و [[گمان]] نمودهای که در میان زنان قریش کسانیاند که ازدواج با آنان موجب [[مجد]] و عظمت من میشود و فرزندان نجیب نصیبم میگردد، درحالیکه هیچکس در مجد و [[بزرگواری]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[برتر]] نیست (ما از [[خاندان]] پیامبریم و خاندانی برتر از ما نیست که ازدواج با آنان موجب بزرگی ما شود). من کنیز خود را برای [[خداوند]] و در راه رضای او [[آزاد]] کردم و براساس [[سنت الهی]] با وی [[ازدواج]] نمودم؛ و آنکس که در [[دین خدا]] [[پاک]] باشد هیچچیز به [[شخصیت]] او زیان نمیرساند. و به [[درستی]] که [[خداوند]] به وسیله [[اسلام]] [آنگونه]پستیها را از میان برداشته و [اینگونه]کمبودها را پایان بخشیده است و هیچ [[پستی]] و کمبودی برای [[انسان]] [[مسلمان]] وجود ندارد و هر پستی که باشد به سبب [[جاهلیت]] است، و [[السلام]]» الکافی، ج۵، ص۳۴۴-۳۴۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۸؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۶۵.</ref>. | |||
[[امام سجاد]]{{ع}} در [[نامه]] خود شرافتهای [[جاهلی]] را که [[عبد]] الملک سخت پایبند آنها بود، کوبید و اعلام کرد که تنها ملاک [[شرافت]] در [[بندگی خدا]] و [[پیروی]] از [[تعالیم اسلام]] و [[تقوای الهی]] است و اگر او با [[کنیز]] آزادشده خود ازدواج کرده است، به [[سنت نبوی]] [[تأسی]] کرده است و این عمل نه تنها [[نقص]] نیست که کمال است. در همین [[جهت]] است که [[مادر]] برخی [[پیشوایان معصوم]] کنیزهای آزاد شده بودهاند، زیرا شرافت [[انسانها]] به جایگاه طبقاتی و نژاد آنها نیست، بلکه به [[کمالات انسانی]] آنان است.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶-۵۷.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |