جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==ام عماره و حضور در صحنهها== | ==ام عماره و حضور در صحنهها== | ||
در شبی که [[بیعت عقبه]] صورت گرفت، ام عماره نیز حاضر بود و با [[رسول خدا]]{{صل}} [[بیعت]] کرد. ام عماره در [[جنگ احد]]، [[صلح حدیبیه]] و جنگهای [[خیبر]] و [[حنین]] و نیز در [[عمره]] [[قضایی]] که [[پیامبر]]{{صل}} انجام دادند حضور داشت و پس از آن در [[جنگ]] یمامه شرکت کرد که در این [[جنگ]] یکی از دستانش | در شبی که [[بیعت عقبه]] صورت گرفت، ام عماره نیز حاضر بود و با [[رسول خدا]]{{صل}} [[بیعت]] کرد. ام عماره در [[جنگ احد]]، [[صلح حدیبیه]] و جنگهای [[خیبر]] و [[حنین]] و نیز در [[عمره]] [[قضایی]] که [[پیامبر]]{{صل}} انجام دادند حضور داشت و پس از آن در [[جنگ]] یمامه شرکت کرد که در این [[جنگ]] یکی از دستانش قطع شد <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۴۱۲؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۹، ص۱۸۴؛ سیرت رسول اللّه، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۶۷۰.</ref> و همچنین او در [[بیعت رضوان]] نیز حاضر بوده است<ref>.اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۷۲.</ref><ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳۹.</ref>. | ||
==ام عماره و [[بیعت عقبه]]== | ==ام عماره و [[بیعت عقبه]]== | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
چون این خبر به مادرش، ام عماره رسید قسم یاد کرد که در [[جنگ]] با [[مسیلمه]] من باید کشته شوم مگر آنکه او به [[هلاکت]] برسد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۳۴.</ref>. به همین [[دلیل]] در [[جنگ]] با [[مسیلمه]] حاضر بود و همراه مردان میجنگید تا این که [[دوازده]] زخم برداشت. | چون این خبر به مادرش، ام عماره رسید قسم یاد کرد که در [[جنگ]] با [[مسیلمه]] من باید کشته شوم مگر آنکه او به [[هلاکت]] برسد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۳۴.</ref>. به همین [[دلیل]] در [[جنگ]] با [[مسیلمه]] حاضر بود و همراه مردان میجنگید تا این که [[دوازده]] زخم برداشت. | ||
ام عماره میگوید: "ما با [[لشکر اسلام]] به حدیقه [[الموت]](بوستانی در [[سرزمین]] یمامه) رسیدیم. در آنجا ساعتی [[جنگ]] کردیم تا این که [[ابودجانه]] در کنار باغ کشته شد و من وارد باغ شدم و مقصودم این بود که خود را به [[مسیلمه]] برسانم و او را بکشم. در آنجا مردی [[راه]] را بر من بست و ضربتی به من زد که دستم را | ام عماره میگوید: "ما با [[لشکر اسلام]] به حدیقه [[الموت]](بوستانی در [[سرزمین]] یمامه) رسیدیم. در آنجا ساعتی [[جنگ]] کردیم تا این که [[ابودجانه]] در کنار باغ کشته شد و من وارد باغ شدم و مقصودم این بود که خود را به [[مسیلمه]] برسانم و او را بکشم. در آنجا مردی [[راه]] را بر من بست و ضربتی به من زد که دستم را قطع کرد. به [[خدا]] قسم نه اعتنایی کردم و نه از کار باز ماندم تا وقتی که کنار لاشه [[مسیلمه]] ایستادم و دیدم که پسرم [[عبدالله بن زید]] مازنی شمشیرش را با [[جامه]] او [[پاک]] میکند. به او گفتم: او را کشتی، گفت: " آری " پس من [[سجده شکر]] به جا آوردم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۴۱۶.</ref>. زمانی که ام عماره به [[مدینه]] بازگشت، [[ابوبکر]] [[خلیفه]] بود. در آن زمان میدیدند که او برای احوالپرسی به [[خانه]] او رفت و آمد میکند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰۶.</ref><ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۴۴.</ref>. | ||
==ام عماره و عمربن خطاب== | ==ام عماره و عمربن خطاب== |