[[نبی اکرم]]{{صل}} بدو فرمود: امّ ایمن، نگران مباش، حسینم از [[فاطمه]] متولد میشود و [[تربیت]] و شیر دادنش را تو به عهده خواهی گرفت، بنابراین، بخشی از اعضای بدن من در خانه توست<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۶۶.</ref>
[[نبی اکرم]]{{صل}} بدو فرمود: امّ ایمن، نگران مباش، حسینم از [[فاطمه]] متولد میشود و [[تربیت]] و شیر دادنش را تو به عهده خواهی گرفت، بنابراین، بخشی از اعضای بدن من در خانه توست<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۶۶.</ref>
==چگونگی تولد امام حسین==
[[محمد بن عمرو ذریات]]، از یکی از [[راویان شیعه]] از امام صادق نقل است که: [[جبرئیل]]{{ع}} بر [[محمد]]{{صل}} نازل شد و به ایشان گفت: ای محمد! [[خداوند]] به تو مژده تولد [[فرزندی]] از [[فاطمه]] را میدهد که امتت پس از تو، او را میکُشند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «ای جبرئیل! بر خدایم [[درود]] میفرستم؛ اما من به فرزندی که از فاطمه{{س}} متولد شود و امتم پس از من، او را بکُشند، نیاز ندارم». جبرئیل{{ع}} بالا رفت و سپس فرود آمد و [دوباره] مانند آنچه گفته بود، گفت. پیامبر{{صل}} فرمود: «ای جبرئیل! بر خدایم درود میفرستم؛ اما من به فرزندی که امتم پس از من، او را میکُشند، نیازی ندارم». جبرئیل{{ع}} به سوی [[آسمان]]، بالا رفت و سپس فرود آمد و گفت: ای محمد! خدایت، بر تو [[سلام]] میرساند و تو را چنین مژده میدهد که [[امامت]]، [[ولایت]] و [[وصایت]] را در [[نسل]] او قرار میدهد. پیامبر{{صل}} فرمود: «[[راضی]] شدم». سپس به فاطمه{{س}} [[پیام]] داد که: «خداوند، مرا به فرزندی مژده داده که از تو متولد میشود و امتم پس از من، او را میکُشند». [[فاطمه]]{{س}} پیغام داد: من به [[فرزندی]] که از من، متولد شود و امتت پس از تو، او را بکُشند، نیازی ندارم. [[پیامبر]]{{صل}} به او [[پیام]] داد که [[خداوند]]، [[امامت]] و [[ولایت]] و [[وصایت]] را در [[ذریه]] او (آن فرزند) قرار داده است و فاطمه{{س}} پیام داد: من، [[راضی]] شدم<ref>{{متن حدیث|إِنَّ جَبْرَئِيلَ{{ع}} نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ{{صل}} فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِمَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ ثُمَّ هَبَطَ{{ع}} فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ{{صل}}: يَا جَبْرَئِيلُ وَ عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ جَبْرَئِيلُ{{ع}} إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يُبَشِّرُكَ بِأَنَّهُ جَاعِلٌ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْوَصِيَّةَ فَقَالَ قَدْ رَضِيتُ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى فَاطِمَةَ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُنِي بِمَوْلُودٍ يُولَدُ لَكِ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ مِنِّي تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْوَصِيَّةَ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ أَنِّي قَدْ رَضِيتُ}} (الکافی، ج۱، ص۴۶۴، ح۴؛ کامل الزیارات، ص۱۲۳، ح۱۳۷).</ref>.
در کتاب [[عیون أخبار الرضا]]{{ع}} از [[امام زین العابدین]]{{ع}} آمده است: [[اسماء بنت عمیس]]<ref>از متون، چنین بر میآید که اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب که همراه جمعی از مسلمانان به حبشه هجرت کرده بود، در سال هفتم هجری به مدینه آمده است. از اینرو، حضور وی در رخدادهایی نظیر ولادت امام حسن و امام حسین{{ع}} محل تردید قرار گرفته است. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: دانش نامه امام حسین{{ع}}، ج۱، ص۱۵۶.</ref> برایم... نقل کرد: پس از یک سال، [[حسین]]{{ع}} متولد شد و پیامبر{{صل}} آمد و فرمود: «ای [[اسماء]]! پسرم را به من بده». او را در پارچه سفیدی به ایشان دادم. [[پیامبر]]{{صل}} در گوش راستش [[اذان]] و در گوش چپش اقامه گفت و او را در دامنش نهاد و گریست. گفت-[م]: [[پدر]] و مادرم فدایت! چرا میگِریی؟ پیامبر{{صل}} فرمود: «بر این پسرم میگِریم». گفتم: او الآن متولد شده است، ای [[پیامبر خدا]]! فرمود: «پس از من، گروه [[ستمکار]]، او را میکُشند. [[خداوند]]، شفاعتم را به آنان نرساند!». سپس فرمود: «ای [[اسماء]]! این را به [[فاطمه]] مگو، که او را تازه به [[دنیا]] آورده است»<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ... قَالَتْ أَسْمَاءُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَيْنُ{{ع}} وَ جَاءَ النَّبِيُّ{{صل}} فَقَالَ يَا أَسْمَاءُ هَلُمِّي ابْنِي فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي الْيُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَبَكَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مِمَّ بُكَاؤُكَ قَالَ{{صل}}: عَلَى ابْنِي هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ مِنْ بَعْدِي لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي ثُمَّ قَالَ يَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِي فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِيبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِهِ}}. (عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۵، ح۵؛ صحیفة الإمام الرضا{{ع}}، ص۲۴۱، ح۱۴۶).</ref>.
[[ابراهیم بن شعیب میثمی]]، از [[امام صادق]] نقل میکند: هنگامی که [[حسین بن علی]]{{ع}} متولد شد، [[خدای عزوجل]] به [[جبرئیل]]{{ع}} [[فرمان]] داد که با هزار [[فرشته]]، فرود آید و از طرف خدای عزوجل و خودش به او شاد باش بگوید<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ{{ع}} لَمَّا وُلِدَ أَمَرَ اللَّهُ عزوجل جَبْرَئِيلَ أَنْ يَهْبِطَ فِي أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَيُهَنِّيَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ{{ع}}}}. (الأمالی، صدوق، ص۲۰۰، ح۲۱۵).</ref>.
[[طوسی]] از [[امام زین العابدین]]{{ع}} آورده است که: [[اسماء بنت عُمَیس]] خَثعَمی برایم گفت:... [[روز]] هفتم [[تولد]] [[حسین]]{{ع}}، پیامبر{{صل}} نزد من آمد و فرمود: «پسرم را بیاور». او را آوردم و با او، همان گونه کرد که با [[حسن]]{{ع}} کرده بود و یک قوچ سپید برای او [[عقیقه]] کرد، همان گونه که برای حسن{{ع}} کرده بود و رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و هموزن مویش، نقره مسکوک [[صدقه]] داد و بر سرش [[عطر]] مالید و فرمود: «[[خون]] مالیدن بر سر، [[سنت]] [[جاهلی]] است»<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ الْخَثْعَمِيَّةُّ:...فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ سَابِعِهِ [الحُسَینِ{{ع}}] جَاءَنِي النَّبِيُّ{{صل}} فَقَالَ: هَلُمِّي ابْنِي، فَأَتَيْتُهُ بِهِ، فَفَعَلَ بِهِ كَمَا فَعَلَ بِالْحَسَنِ{{ع}}، وَ عَقَّ عَنْهُ كَمَا عَقَّ عَنِ الْحَسَنِ كَبْشاً أَمْلَحَ، وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ رِجْلًا، وَ حَلَقَ رَأْسَهُ، وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً، وَ خَلَّقَ رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ، وَ قَالَ: إِنَّ الدَّمَ مِنْ فِعْلِ الْجَاهِلِيَّةِ}} (الأمالی، طوسی، ص۳۶۷، ح۷۸۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۴.</ref>
برای او نامگذاری کرد و در روایات آمده: اولین کسانی که به نامهای حسن و حسین نامگذاری شدند، فرزندان علی و زهرا(ع) هستند که خدا این نامها را از مردم پوشیده نگه داشت، تا نونهالان علی و زهرا به این دو نامگذاری شوند.
در روز هفتم ولادت وی، پیامبردستور داد قوچ بزرگی را خریداری و برای حسین عقیقه کردند و گوشت آن را میان فقیران تقسیم نمودند.
آنگاه سر حسین را تراشیده و به میزان وزن آن، نقره صدقه دادند که با این مراسم کمکی شایستهای به فقیران شد.
عمررسول خدا(ص) برای حفظفرزندان، آنان را با این کلمات بیمه میفرمود و این دعا را میخواند: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ وَ هَامَّةٍ وَ مِنْ كُلِّ عَيْنٍ لَامَّةٍ» و حسین را این چنین تعویذ فرمود.[۱]
رسول خدا(ص) رؤیای جناب امّ ایمن را -که در خواب دیده بود پارهای از بدنپیامبر در خانهاش افتاده و در پی آن وحشتزده شده بود- به ولادت امام حسین تعبیر فرمود که در خردسالی برای شیر دادن وارد خانه او خواهد شد.
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: همسایگان امّ ایمن نزد رسول خدا شرفیاب شده و به او عرضه داشتند: ای رسول خدا! امّ ایمن شب گذشته از شدت گریه نخوابید و تا صبح همواره میگریست، رسول اکرم(ص) کسی را نزد ام ایمن فرستاد. وی خدمت پیامبر رسید، حضرت ماجرا را از او جویا شد و بدو فرمود:
ام ایمن! خدا چشمت را نگریاند، همسایگانت نزد من آمده و به من اطلاع دادند که شما دیشب را تمام گریه میکردهای. خدا چشمت را نگریاند، سبب گریهات چه بوده؟
عرض کرد: ای رسول خدا! رؤیایی بس بزرگ و ترسناک دیدم، از اینرو، دیشب را پیوسته گریستم.
رسول خدا(ص) فرمود: ماجرای خوابت را برای رسول خدا بازگو کن که خدا و رسولش از تعبیر آن آگاهترند.
امّ ایمن عرضه داشت: بیان آن برایم دشوار است. رسول خدا(ص) به او فرمود: رؤیا همانگونه که دیده میشود، نیست. بنابراین آن را برای پیامبر خدا بازگو نما.
امّ ایمن عرض کرد: دیشب در خواب دیدم گویی بخشی از اعضای بدنشریف شما در خانه من افتاده است.
نبی اکرم(ص) بدو فرمود: امّ ایمن، نگران مباش، حسینم از فاطمه متولد میشود و تربیت و شیر دادنش را تو به عهده خواهی گرفت، بنابراین، بخشی از اعضای بدن من در خانه توست[۵].[۶]