عایشه در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵: خط ۲۵:


[[ابن عباس]] می‌گوید: وقتی [[اسامه]] که از [[بنی‌هاشم]] به حساب می‌آمد و حضرت او را بسیار [[دوست]] می‌داشت همراه ما وارد شد، [[پیامبر]]{{صل}} به همسرانش فرمود: از حضور من برخیزید و مرا با [[اهل]] بیتم تنها بگذارید. همه آنان به جز [[عایشه]] و [[حفصه]] برخاستند! [[حضرت]] نگاهی به آن دو کرد و فرمود: مرا با اهل بیتم تنها بگذارید. عایشه در حالی که دست حفصه را گرفته بود برخاست و از [[غضب]] به خود می‌پیچید و می‌گفت: تو را با آنان تنها گذاشتیم! بعد وارد خانه‌ای چوبی شدند<ref>اسرار آل محمد{{صل}}، ص۶۱۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۰.</ref>.
[[ابن عباس]] می‌گوید: وقتی [[اسامه]] که از [[بنی‌هاشم]] به حساب می‌آمد و حضرت او را بسیار [[دوست]] می‌داشت همراه ما وارد شد، [[پیامبر]]{{صل}} به همسرانش فرمود: از حضور من برخیزید و مرا با [[اهل]] بیتم تنها بگذارید. همه آنان به جز [[عایشه]] و [[حفصه]] برخاستند! [[حضرت]] نگاهی به آن دو کرد و فرمود: مرا با اهل بیتم تنها بگذارید. عایشه در حالی که دست حفصه را گرفته بود برخاست و از [[غضب]] به خود می‌پیچید و می‌گفت: تو را با آنان تنها گذاشتیم! بعد وارد خانه‌ای چوبی شدند<ref>اسرار آل محمد{{صل}}، ص۶۱۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۰.</ref>.
==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در [[حسادت]] عایشه به [[حضرت خدیجه]]==
[[خدیجه کبری]] نادره زن‌های عالم است که [[فضایل]] منحصر به فردی را در خود جمع کرده است. او [[باور]] [[نبوت]] بود و رمز بقای [[امامت]]. خدیجه زنی است که در تاریک‌ترین شب‌های [[عصر رسالت]] [[نبوی]] با همه وجودش رسول خدا را [[حمایت]] کرد.
خدیجه زنی است که با همه [[ثروت]] و [[مکنت]] خود بدون کمترین تعلق و [[وابستگی]] دور شمع وجود پیامبر{{صل}} از همه چیزش گذشت و [[ایثار]] و [[از خودگذشتگی]] را معنی کرد.
آن روزی که پیامبر{{صل}} برای پیشبرد دعوتش به حمایت [[معنوی]] و مادی نیازمند بود، خدیجه و [[ابوطالب]] حمایت معنوی کردند و [[خدیجه]] به [[تنهایی]] همه ثروتش را بذل کرد تا نهال نوپای [[اسلام]] [[جان]] گرفت و به ثمر نشست.
[[سلامت]] نفسی را که در [[شخصیت]] متعالی زهرای [[مرضیه]] به چشم می‌خورد باید قسمتی از آن را در وجود نازنین [[خدیجه کبری]] جستجو کرد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: خدیجه بود که در پیشبرد اسلام با [[مال]] خودش به من کمک کرد و او سبب شد که [[دین اسلام]] رواج پیدا کند، در حالی که از تمامی [[حجاز]] [[محروم]] و [[مأیوس]] شده بودم.
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: اسلام قوت نگرفت مگر به [[شمشیر علی]]{{ع}} و مال خدیجه. پس علی{{ع}} از هر کس اولی و الیق و احق باین [[مقام]] و مرتبه بوده است<ref>محمد بن طلحه شافعی، مطالب السوال، ص۴۲۴.</ref>.
[[مجلسی]] در بحار [[روایت]] می‌کند که روزی پیامبر{{صل}} در [[ابطح]] نشسته بود که [[جبرئیل]] نازل شد و ندا کرد یا محمد: [[خداوند]] علی [[اعلی]] تو را [[سلام]] می‌رساند و امر می‌فرماید که بایستی چهل [[روز]] از خدیجه [[کناره‌گیری]] کنی. این [[مأموریت]] برای پیامبر{{صل}} سخت و گران آمد؛ زیرا خدیجه را [[دوست]] می‌داشت و به او علاقمند بود. پس از آن پیامبر{{صل}} چهل روز دور از خدیجه روزها را به [[روزه]] و شب‌ها را به [[نماز]] و [[عبادت]] گذرانید، تا آنکه روزهای آخر فرا رسید، [[عمار یاسر]] را نزد خدیجه فرستاد و برای او [[پیام]] داد که ای خدیجه [[گمان]] نکنی کناره‌گیری من از تو از بی‌محبتی و [[دشمنی]] است هرگز! بلکه [[پروردگار]] من چنین فرموده که امر خود را جاری و نافذ گرداند و تو درباره خود گمانی جز گمان [[نیکو]] مبر؛ زیرا خداوند روزی چندین بار به واسطه تو بر [[فرشتگان]] خویش [[مباهات]] می‌نماید<ref>انوار البهیه، ص۳۲.</ref>.
این خدیجه با این [[فضایل]] که پیامبر{{صل}} بعد از چهل روز عبادت به [[خانه]] برمی گردد، نطفه زهرای مرضیه بسته شد و ام الائمه از او متولد شد، مورد [[حسد]] و [[بدگویی]] [[عایشه]] است. خدیجه‌ای که روزی چندین بار خداوند بر فرشتگانش به خاطر او [[افتخار]] می‌کند مورد [[حسادت]] [[عایشه]] قرار می‌گیرد.
عایشه نقل می‌کند روزی [[پیامبر]]{{صل}} نام [[خدیجه]] را به میان آورد و او را [[ستایش]] کرد، من گفتم: پیرزنی چنین و چنان بوده، [[خدا]] بهتر از او را به تو داده است. پیامبر{{صل}} از گفته من آن‌قدر عصبانی شد که موهای جلوی سر او به حرکت درآمد بعد فرمود: خدا بهتر از خدیجه را به من نداده است؛ زیرا خدیجه موقعی به من [[ایمان]] آورد که [[مردم]] مخالف من بودند. موقعی مرا [[تصدیق]] نمود که دیگران مرا [[تکذیب]] می‌کردند و موقعی مرا [[شریک]] [[مال]] خود قرار داد که دیگران مرا [[محروم]] ساخته بودند و خدا از وی اولادی به من [[عنایت]] فرمود و از [[اولاد]] دیگران محروم ساخت<ref>استیعاب، مراجعات ص۳۶۶.</ref>.
در [[سوره تحریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.</ref>. [[پیغمبر]] نیز پاره‌ای از آن را که میان [[حفصه]] و عایشه گذشته بود، به عنوان [[تذکر]] به حفصه باز گفت و از افشای بقیه آن خودداری کرد، حفصه پرسید: چه کسی این را به تو خبر داد؟ پیغمبر در جواب حفصه گفت: مرا خدای [[دانا]] و [[آگاه]] باخبر ساخته است. اگر شما دو نفر حفصه و عایشه به سوی خدا بازگشتید و [[توبه]] نمودید، بی‌شک دل‌های شما گشته است.
[[عایشه]] می‌گوید: هیچ یک از [[زنان]] [[پیغمبر]] [[خدا]] چون [[خدیجه]] مورد [[رشک]] و حسادتم قرار نگرفته است. علت این بود که [[رسول خدا]] از خدیجه بسیار یاد می‌کرد و زبان به [[مدح]] و تعریفش می‌گشود، [[خاصه]] این که [[خداوند]] از [[طریق وحی]] به پیامبرش خبر داده بود که خدیجه را کاخی بس مجلل و باشکوه در [[بهشت]] ارزانی داشته است<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.
و نیز گفته است: با آنکه خدیجه را ندیده بودم، هیچ یک از زنان پیغمبر چون خدیجه مورد رشک و حسادتم قرار نگرفته است، چه بسا که آن [[حضرت]] گوسفندی را به نام خدیجه [[قربانی]] می‌کرد و آن را پاره پاره می‌فرمود و به نام او قسمت می‌کرد<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۱۰.</ref>.
و نیز عایشه نقل کرده است: روزی [[هاله]]، دختر [[خویلد]]، [[خواهر]] خدیجه از پیغمبر خدا اجازه خواست تا وارد شده آن حضرت را [[دیدار]] کند. رسول خدا که گویی با شنیدن صدای هاله به یاد صدای خدیجه افتاده بود حالش به شدت دگرگون گردید و بی‌اختیار گفت: که خدایا! هاله. من که از [[رفتار]] پیغمبر رشک و حسادتم نسبت به خدیجه سخت تحریک شده بود بلافاصله گفتم: چقدر از آن پیرزن بی‌دندان قرشی یاد می‌کنی؟ مدت‌هاست که او مرده و خدا بهتر از او را به تو ارزانی داشته است.
عایشه در دنباله این مطلب می‌گوید: پس از این [[اعتراض]] دیدم چهره رسول خدا برافروخت و آن‌چنان [[تغییر]] کرد که مانندش را تنها به هنگام فرود آمدن [[وحی]] بر آن حضرت دیده بودم که نگران دستورهای آسمانی است تا [[پیام]] [[رحمت]] نازل شود یا [[عذاب]]<ref>مسند احمد، ج۶، ص۱۵۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۹.</ref>.


==[[حسادت]] عایشه در برابر [[ام سلمه]]==
==[[حسادت]] عایشه در برابر [[ام سلمه]]==
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش