وجوب و ضرورت عقلی انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۴۴: خط ۴۴:


«[[انتظار]] عقلاً [[تکلیف]] است، زیرا:
«[[انتظار]] عقلاً [[تکلیف]] است، زیرا:
:::::#[[انتظار]] راهگشایی برای [[حکومت عدل]] و ایجاد [[عدالت]] است و [[عقل]] [[حکم]] به [[حسن]] [[عدل]] و [[لزوم]] ایجاد [[عدالت]] می‌کند. بنابراین، راهگشایی و فراهم نمودن زمینه آن هم، لازم و [[تکلیف]] است پس [[انتظار فرج]] عقلاً [[تکلیف]] و ضروری است.
#[[انتظار]] راهگشایی برای [[حکومت عدل]] و ایجاد [[عدالت]] است و [[عقل]] [[حکم]] به [[حسن]] [[عدل]] و [[لزوم]] ایجاد [[عدالت]] می‌کند. بنابراین، راهگشایی و فراهم نمودن زمینه آن هم، لازم و [[تکلیف]] است پس [[انتظار فرج]] عقلاً [[تکلیف]] و ضروری است.
:::::#عدم [[امید]] و [[انتظار]] موجب [[یأس]] و [[ناامیدی]] می‌شود، و مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد. در ذیل به برخی از آثار منفی آن اشاره می‌کنیم:
#عدم [[امید]] و [[انتظار]] موجب [[یأس]] و [[ناامیدی]] می‌شود، و مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد. در ذیل به برخی از آثار منفی آن اشاره می‌کنیم:
:::::##احساس پوچی و [[فروپاشی]] [[نظام]] [[زندگی]]: گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامید]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم می‌پاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] منجر به [[شکست]] می‌شود [[انسان]] هنگامی که [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا که [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع می‌شود، و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است<ref>اقتباس از «فجر ساحل» محمد حکیمی، ص ۷۳ - ۱۲۰.</ref>. پس نه تنها نمی‌توان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت.
##احساس پوچی و [[فروپاشی]] [[نظام]] [[زندگی]]: گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامید]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم می‌پاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] منجر به [[شکست]] می‌شود [[انسان]] هنگامی که [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا که [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع می‌شود، و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است<ref>اقتباس از «فجر ساحل» محمد حکیمی، ص ۷۳ - ۱۲۰.</ref>. پس نه تنها نمی‌توان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت.
:::::##حل شدن در [[مفاسد]]: کسی که مأیوس است در [[مفاسد]] و آلودگی‌های محیط و یا اجتماع حل می‌شود، هنگامی که [[فساد]] [[جامعه]] را فرا می‌گیرد، و [[اکثریت]] یا جمع کثیری را به آلودگی می‌کشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار می‌گیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاح]] سرچشمه می‌گیرد. زیرا کسی که احساس کند کار از کار گذشته و امیدی برای [[اصلاح]] نیست و کوشش برای [[پاک]] نگه داشتن خویش بیهوده است به تدریج به سوی [[فساد]] و هم‌رنگی با محیط کشیده می‌شود و عدم [[همراهی]] با [[جماعت]] را موجب رسوائی می‌داند.
##حل شدن در [[مفاسد]]: کسی که مأیوس است در [[مفاسد]] و آلودگی‌های محیط و یا اجتماع حل می‌شود، هنگامی که [[فساد]] [[جامعه]] را فرا می‌گیرد، و [[اکثریت]] یا جمع کثیری را به آلودگی می‌کشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار می‌گیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاح]] سرچشمه می‌گیرد. زیرا کسی که احساس کند کار از کار گذشته و امیدی برای [[اصلاح]] نیست و کوشش برای [[پاک]] نگه داشتن خویش بیهوده است به تدریج به سوی [[فساد]] و هم‌رنگی با محیط کشیده می‌شود و عدم [[همراهی]] با [[جماعت]] را موجب رسوائی می‌داند.


تنها چیزی که [[بشر]] را [[امیدوار]] می‌کند و نمی‌گذارد از [[محیط فاسد]] ضربه بخورد و [[فاسد]] شود [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است. و اگر می‌بینیم در [[دستورات]] [[اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]]، [[گناه]] شمرده شده است فلسفه‌اش همین است که [[گناهکار]] مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمی‌بیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لاأقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و [[منطق]] او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت.... اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به [[عفو]] [[پروردگار]] و [[امید]] به وضع موجود، نقطه عطفی در [[زندگی]] او پیدا می‌شود و چه بسا اورا به توقف در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، حکومت جهانی مهدی{{ع}}، ص ۱۱۰ - ۱۰۹.</ref>»<ref>[[میرزا عباس مهدوی‌فرد|مهدوی‌فرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص59-61.</ref>.
تنها چیزی که [[بشر]] را [[امیدوار]] می‌کند و نمی‌گذارد از [[محیط فاسد]] ضربه بخورد و [[فاسد]] شود [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است. و اگر می‌بینیم در [[دستورات]] [[اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]]، [[گناه]] شمرده شده است فلسفه‌اش همین است که [[گناهکار]] مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمی‌بیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لاأقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و [[منطق]] او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت.... اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به [[عفو]] [[پروردگار]] و [[امید]] به وضع موجود، نقطه عطفی در [[زندگی]] او پیدا می‌شود و چه بسا اورا به توقف در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، حکومت جهانی مهدی{{ع}}، ص ۱۱۰ - ۱۰۹.</ref>»<ref>[[میرزا عباس مهدوی‌فرد|مهدوی‌فرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص59-61.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش