دلایل منکرین علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش +{{جعبه اطلاعات پرسش))
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی        = [[علم غیب (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع اصلی        = [[علم غیب (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]

نسخهٔ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۴۲

دلایل منکرین علم غیب معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب امام

دلایل منکرین علم غیب معصوم چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

حسن علی‌پور وحید
آقای حسن علی‌پور وحید در کتاب «مکتب در فرآیند نواندیشی» در این‌باره گفته‌ است:

«انکار علم غیب برای انبیا و ائمه، پدیده‌ای بی‌سابقه نیست، وهابیت یدی طولا در این عرصه دارد و هرگونه اعتقاد به علوم غیبی بشر، حتی پیامبران اولوالعزم را نیز شرک می‌خواند. غیب در مقابل شهود بر چیزی اطلاق می‌گردد که با حواس ظاهری قابل درک نیست. غیب را می‌توان بر دو مرتبه دانست: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبی است که به هیچ‌گونه و در هیچ زمان و مکانی قابل ادراک نیست؛ مانند ذات الهی که غیب‌الغیوب است، برخلاف غیب نسبی که با شرایطی خاص برای افرادی ویژه دست‌یافتنی است. اینان به چند آیه تمسک می‌نمایند که ظهور در اختصاص و انحصار علم غیب به پروردگار دارد:

  1. ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ[۱].
  2. ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ[۲].
  3. ﴿إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ[۳]
این آیات می‌تواند ناظر به مقام ذات الهی باشد که علم کسی به آن راه ندارد یا مفهوم و واژه‌ای عام است که با برخی از آیات دیگر تخصیص می‌خورد و تبیین و توضیح می‌پذیرد. اشکال‌کننده تنها به همین سنخ از آیات توجه نموده که ظهور در اختصاص علم غیب به خداوند متعال دارد و به آیات دیگر که دلالت بر عدم اختصاص و انحصار دارد، توجهی نداشته یا برای به کرسی نشاندن مدعایش نادیده انگاشته است، در حالی که خداوند در جای دیگر می‌فرماید:
  1. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ...[۴].
  2. ﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ[۵]
از استثنای این آیات استفاده می‌شود که خداوند متعال ذاتاً و اصالتاً عالم به غیب است؛ ولی به انسان‌هایی که مرضی و برگزیده اوست، علم غیب را افاضه می‌کند. پس خود آیه، انحصار پیشین را می‌شکند یا به تعبیر دیگر، خاصی است که عام پیشین را تخصیص می‌زند. افزون بر این آیات، آیات دیگری هست که از علم لدنّی و دانش اعطایی به برگزیدگان الهی حکایت دارد؛ مانند: علم خضر و لقمان و مریم و آصف(ع)، که اشاره شد. وهابیون نیز که در انکار علم غیب پیامبران و پیشوایان گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند، به عارضه تک‌سونگری و جزئی‌بینی مبتلا هستند و دیده بر برخی آیات می‌بندند.

از آنجا که لازم است به جز رسالت، دیگر کمالات رسول برای امام نیز ثابت باشد، پس امام هم مشمول این عنایت الهی و علم غیب خواهد بود؛ چون هر دو شریعت را بیان می‌کنند و هر دو باید از آفت خطا و خلط دانش معمولی مصون بمانند[۶]. متکلمان شیعه لزوم مجهز بودن وصی پیامبر به علوم و کمالات نبی را به قدر کفایت در منابع متعدد کاویده‌اند و شبهه افکنان و علاقمندان می‌توانند مراجعه کنند[۷]»[۸]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب

پانویس

  1. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  2. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.
  3. «که غیب، تنها از آن خداوند است» سوره یونس، آیه ۲۰.
  4. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد.».. سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  5. «و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  6. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۵۵۸.
  7. ر.ک: علم الإمام (محمد حسین مظفر)؛ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۶ به بعد؛ ۲۶؛ امام‌شناسی، ج۱۲، ص۲۲؛ ج۱۸، ص۲۹۰؛ ترجمه امامت بحارالانوار، ج۳، ص۲۹۰؛ مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی، ص۱۵۶ به بعد.
  8. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۶۷.