تأویل در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۰: خط ۵۰:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']]
# [[پرونده:IM009972.jpg|22px]] [[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|'''تاریخ تفسیر قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۲

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

«تأویل» از ماده «أول» به معنای رجوع به امری است[۱]. ابن‌اثیر «أَول» را در مبدأ و منتهی هر دو به کار می‌برد. بنابراین، آل الشیء یعنی آن شیء به اصل خود بازگشت یا به غایت و مقصد خود رسید[۲]. بر این اساس، اگر «تأویل» درباره لفظ با کلامی به کار رود، یعنی نقل ظاهر معنای لفظ از وضع اصلی به معنایی دیگر، به واسطه دلیل یا قرینه‌ای که وجود دارد، در صورتی که آن دلیل موجود نباشد، لفظ از ظاهرش به معنای دوم منتقل نمی‌شود[۳].

تأویل به معنای تقدیر و برنامه‌ریزی نیز به کار رفته است. بدین ترتیب، أوّله یعنی قدّره و دبّره[۴]. با توجه به اینکه در همه مشتقات این واژه رجوع به امر متقدم همراه با تبیین و برنامه‌ریزی وجود دارد، صاحب التحقیق معنای تأویل را به طور مطلق (خواه در امور مادی یا معنوی و خواه در الفاظ یا غیر آن)، قراردادن چیزی متقدم بر امر دیگر دانسته است؛ به گونه‌ای که رابطه تقدیر و تدبیرمیان متقدم و متأخر وجود داشته باشد[۵]. به این ترتیب، تأویل در اصطلاح قرآنی، گاه مترادف با تفسیر به کار می‌رود. در این صورت، تأویل به معنای تعیین مرجع و مبدأ یا مقصد و مراد لفظ است؛ تا دریابیم کلام از کجا نشأت گرفته و در نهایت به کجا متصل می‌شود[۶]. براین اساس، تأویل قرآن، آن حقیقت و منبعی است که مصدرنزول قرآن و مرجع نهایی قرآن است: ﴿حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[۷].[۸].[۹]

معنای تأویل

تأویل از «اول» به‌معنای رجوع اشتقاق‌یافته[۱۰] و معنای آن با نظر به ریشۀ اصلی‌اش «ارجاع» است. در کتاب‌های لغت، معانی فراوانی مانند روشن ساختن کلامی که معانی آن مختلف بوده و جز با بیانی فراتر از الفاظ‍ آن میسر نباشد[۱۱]، آشکار ساختن آنچه شیء به آن بازمی‌گردد[۱۲]، ارجاع کلام و صرف آن از معنای ظاهر به‌معنای پنهان‌تر از آن[۱۳]، عاقبت کلام و آنچه کلام به آن بازمی‌گردد[۱۴]، معنای پنهان قرآن که غیر معنای ظاهر آن است[۱۵] و جز اینها را برای آن ذکر کرده‌اند.

مفسران و صاحب‌نظران علوم قرآنی نیز دیدگاه‌های گوناگونی دربارۀ آن ابراز کرده‌اند: برخی تأویل را به‌معنای تفسیر[۱۶] و برخی اعم از تفسیر دانسته‌اند[۱۷]. برخی آن را به بازگرداندن یکی از دو احتمال به‌معنای مطابق با ظاهر[۱۸] و برخی به برگرداندن آیه از معنای ظاهر به‌معنای احتمالی موافق با کتاب و سنت تعریف کرده‌اند[۱۹].

برخی آن را حقیقت خارجی کلام (وجود «مخبربه» در خبر، و فعل و ترک متعلق امر و نهی در امر و نهی) معرفی کرده‌اند[۲۰]، و برخی آن را خارج از حیطۀ مفاهیم الفاظ‍ و مصادیق خارجی آن دانسته و آن را به حقیقت متعالی قرآن در لوح محفوظ‍ که همۀ آیات کریمه مستند به آن است، تفسیر کرده‌اند[۲۱].[۲۲]

تأویل در قرآن کریم

در قرآن کریم، کلمۀ «تأویل» هفده‌ بار استعمال شده، دوازده‌ بار در مورد غیر قرآن و پنج بار (دو بار به‌طور یقین و به اتفاق مفسران و سه‌ بار به حسب ظاهر و به نظر مشهور) در مورد قرآن به کار رفته است. از آن دوازده مورد، چهار بار به‌طور یقینی و به اتفاق به‌معنای تعبیر خواب و محکی عنه رؤیا می‌باشد ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ [۲۳]؛ ﴿قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ[۲۴]؛ ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۲۵] و دو بار هم در مورد کارهایی که حضرت خضر(ع) انجام داد و اسرار و اهداف آن برای حضرت موسی(ع) پنهان بود، به کار رفته است که در این دو مورد به‌معنای حکمت و اسرار آن کارها می‌باشد﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا [۲۶]؛ ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا[۲۷]. از موارد باقی، یک‌بار در مورد رجوع به خدا و رسول برای اطاعت از حکم و داوری در تنازعی که پیش آمده بود، به کار رفته﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۲۸] و یک بار نیز در مورد «ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم» استعمال شده است ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۲۹] که هرچند تعبیرهای مفسران در بیان معنای آن در این دو مورد مختلف است، این دیدگاه که مراد از آن نتیجه و ثمری است که بر آن کارها مترتب می‌شود و می‌توان آن را «عاقبت» نامید، با ظاهر آیه سازگارتر است، و در چهار مورد دیگر، که سه بار در حال اضافه به «الاحادیث» ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [۳۰]؛ ﴿وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [۳۱]؛ ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۳۲] و یک بار در حال اضافه به ضمیر می‌باشد﴿قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۳۳]، اختلاف است. یک احتمال و دیدگاه این است که در این موارد نیز به‌معنای تعبیر خواب باشد[۳۴]. احتمال و نظر دیگر در موارد اضافه به «الاحادیث» آن است که به‌معنای بیان و تفسیر سخنان غامض و یا تعیین مطلق وقایع و حوادث باشد[۳۵] و در مورد اضافه به ضمیر، به‌معنای حقیقت و مآل غذا و ماهیت و کیفیت و سایر احوال آن باشد[۳۶].

بنابراین، برای تأویل در این دوازده مورد پنج معنا بیان شد است که دو معنای آن (نخست، تعبیر خواب و محکی عنه رؤیا، و دیگر، حکمت و اسرار کارهای حضرت خضر(ع)) یقینی و مورد اتفاق است و یک معنای آن (عاقبت و فرجام رجوع به خدا و رسول در تنازعات و ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم) هرچند تعبیرها در مورد آن مختلف است، با ظاهر آیات سازگار می‌باشد، و دو معنای آن احتمالی و طبق برخی دیدگاه‌ها است.

اما پنج باری که در مورد قرآن به کار رفته است، میان مفسران در بیان معنای آن تا حدودی اختلاف است، ولی براساس تحقیقی که با دقت در آیات و روایات مربوط‍ به آن و سایر قراین متصل و منفصل انجام پذیرفت[۳۷]، این نتیجه به دست آمد که تأویل قرآن در لسان آیات و روایات در معانی زیر به کار رفته است:

  1. معنای حقیقی و منظور واقعی آیات متشابه؛
  2. معنا و معارف باطنی آیات محکم و متشابه؛
  3. مصداق خارجی و تجسم عینی وعده و وعیدهای قرآن کریم در مورد آخرت و سایر پیشگویی‌های آن؛
  4. مصادیقی از آیات که از دید عرف و افراد عادی پنهان است.

با توجه به نتیجۀ یاد شده و با در نظر گرفتن آیۀ کریمه ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۳۸] می‌توان گفت: تأویل قرآن آن قسم از معانی و مصادیق آیات است که فهمیدن آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره میسر نیست و دانش آن ویژۀ خدای متعال و راسخان در علم است، البته این در صورتی است که تأویل به‌معنای وصفی باشد، ولی اگر به معنای مصدری باشد، معنای آن، بیان معانی و مصادیق پنهان آیات است.[۳۹]

نکاتی پیرامون لغت «تأویل»

در یک نگاه کلی، تأویل به حقایق بیرونی گفته می‌شود که امری دیگر را در قالب مثال یا کلمات و عبارات بیان می‌کند. چنان که تأویل خواب حضرت یوسف(ع) در سجده خورشید و ماه و یازده ستاره، خضوع والدین و برادران او در برابر ایشان بود: ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ[۴۰].

که تأویل آن آیه ذیل است: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا[۴۱].

درباره قرآن نیز مراتب گوناگون تأویل در هر عالمی وجود دارد؛ چنان‌که تأویل آن در قیامت، به معنی ظهور حقایقی است که از آن خبر می‌دهد: ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ[۴۲].

ولی تأویل نهایی قرآن مقام مکنون است که حقیقت قرآن قبل از محرف شدن به کلمات در امّ الکتاب است: ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[۴۳].

  1. در کتاب‌های لغت معانی مختلفی برای واژه تأویل ذکر شده که هر یک ناظر به جهتی از کاربردهای مختلف آن است. چنان‌که در آیه مورد استدلال، با توجه به سیاق آن‌که می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۴۴]. «تأویل» اول به معنای تفسیر و تبیین از مراد آیه است و دومی به معنای مصدر و مرجع قرآن می‌باشد. مراد آیه شریفه آنست که منحرفان، آیات متشابه را که مدلولش روشن نیست، به رأی خود تفسیر می‌کنند و با این عمل می‌خواهند از قرآن در مسیر اهداف خود بهره جویند. سپس خداوند می‌فرماید که قرآن حقیقتی ذومراتب است و کسی می‌تواند تفسیر بدون نقص و کامل از قرآن ارائه کند که به منبع آن دسترسی داشته باشد و تنها خداوند و راسخین در علم قادر به چنین تأویلی هستند.
  2. اشاره شد که تأویل در لغت به معنای بازگرداندن امری به اصل و مبدأ خود و در اصطلاح قرآنی به معنای یافتن اصل و منبع کلام و دسترسی به حقیقت خارجی کلام -که از آن سرچشمه گرفته است - می‌باشد. قرآن حقیقتی ذومراتب بوده و اصل آن در لوح محفوظ و کتاب مکنون است. بنابراین، تأویل قرآن یعنی بازگرداندن آیات به منبع و سرچشمه اصلی آن؛ چنان‌که خداوند در آیات متعدد از حقیقت و منبع قرآن خبر می‌دهد. ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۴۵]. بر همین اساس، تأویل اختصاص به آیات متشابه ندارد؛ بلکه تمامی آیات قرآن - اعم از متشابه و محکم - به این معنا تأویل دارند؛ زیرا همگی از امّ‌الکتاب سرچشمه گرفته‌اند و حقیقت قرآن در کتاب مکنون است که تنها مطهرین به آن دسترسی دارند.
  3. «تفسیر» قرآن با تأویل آن تفاوت دارد. تفسیر در لغت به معنای تبیین و تشریح یک امر مشکل است[۴۶] و در اصطلاح متداول، به معنای بحث از مدلول لفظ است، به گونه‌ای که کلام به لحاظ ادبی یا عقلی یا التزامی بر آن دلالت می‌کند[۴۷]. بنابراین، تفسیر کلام از طریق تحصیل مبادی علمی آن قابل اکتساب است و هرکس قواعد تفسیر کلام را بداند، می‌تواند تفسیرکند؛ همان طور که برای توضیح یک بیت شعر مشکل از دیوان حافظ، به ادیب مراجعه می‌کنیم و او با توضیح واژه‌ها و ظرایف ادبی، مراد از شعر را بیان می‌کند. چنین روشی در تفسیر قرآن میان اغلب مفسرین (با توجه به آرای مفسرین متقدم)، با استمداد از آیات دیگرقرآن و کلمات اهل بیت(ع)، در حد توان و احاطه علمی مفسر، صورت گرفته است. در تاریخ تفسیر قرآن و طبقات مفسرین، روش‌های گوناگونی برای تفسیر مشاهده می‌شود. اما از آنجا که مفسرین معصوم نیستند، تفسیر آنان قطعی نیست و احتمال خطا در آن وجود دارد؛ که اختلاف نظر میان مفسرین در تعیین مدلول آیات از همین جا ناشی می‌شود. اما در تأویل، مراد رسیدن به حقیقت قرآن و لوح محفوظ است و این آگاهی از سنخ علوم لدنّی و حضوری است و انحصاراً در اختیار راسخین در علم، یعنی رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) است؛ هرچند هر کس - بنابر طهارتی که دارد- می‌تواند استعداد درک مراتبی از آن را پیدا کند.
  4. گاهی کلمه تأویل به معنای «مخالف ظاهر لفظ» استعمال می‌شود[۴۸]. مراد از آن در قرآن، تفسیری است که به سادگی از ظاهر کلام استفاده نشود؛ مثلاً در محاورات اصحاب با حضرات ائمه(ع) می‌بینیم که از ایشان درباره تأویل قرآن سؤال می‌کردند. از آنجا که حقیقت قرآن مثل ولایت ذومراتب است و مراتب اعلای آن در اختیار اهل بیت(ع) است و مراتب نازله آن را دیگران - به تناسب طهارت خود - دریافت می‌کنند، بنابراین، سؤال از تأویل، سؤال از معنایی بوده که با اکتسابات عرفی و تدبر عادی برای عموم مردم قابل فهم نبوده است. چنان که رسول اکرم(ص) درباره امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي يُقَاتِلُ‏ بَعْدِي‏ عَلَى‏ تَأْوِيلِ‏ الْقُرْآنِ‏ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ»[۴۹].[۵۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مجمع البحرین، ج۵، ص۳۱۲.
  2. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۱، ص۸۰.
  3. لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.
  4. لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.
  5. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.
  6. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.
  7. «حم سوگند به این کتاب روشن به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۱-۴.
  8. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳.
  9. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۴۱.
  10. ر.ک: جوهری، الصحاح؛ ابن منظور، لسان العرب؛ فیّومی، المصباح المنیر؛ ابن فارس، مقاییس اللغة؛ فیروزآبادی؛ القاموس المحیط، واژه «اول».
  11. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین، واژه «اول»؛ ابن منظور، لسان العرب، به نقل از «لیث» ذیل واژه «اول».
  12. جوهری، الصحاح، واژه «اول»؛ زبیدی در تاج العروس نیز ذیل همان واژه این معنا را از رضا غانی نقل کرده است.
  13. طریحی، مجمع البحرین، واژۀ «اول».
  14. ابن فارس، مقاییس اللغة، واژه «اول».
  15. طریحی، مجمع البحرین، واژه «اول».
  16. از ابوعبیده و مبرّد نقل شده که تفسیر و تأویل را به یک معنا می‌دانسته‌اند (ر.ک: جزایری، نور الدین، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، ص۸۷). از ابو العباس احمد بن یحیی نیز نقل شده که گفته است: تأویل، معنا و تفسیر به یک معنا است (ر.ک: لسان العرب، ج۱، ص۲۶۴). قرطبی گفته است: تأویل به‌معنای تفسیر است (الجامع لاحکام القرآن، ج۲، جزء ۳-۴، ص۱۲). شیخ طوسی، امین الاسلام طبرسی و آلوسی نیز در تفسیر آیه ۷ آل عمران به یک معنا بودن آن دو تصریح کرده‌اند (ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، مجمع البیان و روح المعانی، تفسیر آیه ۷ سوره آل عمران).
  17. ر.ک: راغب اصفهانی، مقدمة جامع التفاسیر، ص۴۷؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۳۳۴.
  18. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۸۰.
  19. ر.ک: جرجانی، التعریفات، ص۶۵.
  20. ر.ک: ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۳.
  21. ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳، ۲۵، ۲۷، ۴۹، ۵۲ و ۵۴.
  22. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۷-۸.
  23. «و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب می‌دیدم که شراب می‌اندازم و دیگری گفت: من در خواب می‌دیدم که روی سرم نان می‌برم، پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۶
  24. «گفتند خواب‌هایی پریشان است و ما تعبیر خواب‌های پریشان را نمی‌دانیم و از آن دو (زندانی) کسی که رهایی یافته و پس از مدّتی (یوسف را) به یاد آورده بود گفت: من شما را از تعبیر آن آگاه می‌کنم، مرا (به زندان یوسف) بفرستید!» سوره یوسف، آیه ۴۴-۴۵
  25. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  26. «گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد:» سوره کهف، آیه ۷۸
  27. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  28. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  29. «و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.
  30. «و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۶
  31. «و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱
  32. «پروردگارا! به من از فرمانروایی پاره‌ای داده‌ای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند» سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  33. «(یوسف) گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمی‌رسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه می‌کنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهاده‌ام» سوره یوسف، آیه ۳۷.
  34. ر.ک: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۲، ص۱۸۶.
  35. ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۸۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج۱، ص۴۷۶ (تفسیر آیه ۶ سوره یوسف).
  36. آلوسی، روح المعانی، ج۱۲، ص۲۴۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۷۲.
  37. ر.ک: بابایی، «تأویل قرآن»، مجله معرفت، ش۶، ص۴۴-۴۹.
  38. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم» سوره آل عمران، آیه ۷.
  39. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸-۹.
  40. «(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.
  41. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  42. «آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گ» سوره اعراف، آیه ۵۳.
  43. «و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۴.
  44. «اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  45. «که این قرآنی ارجمند است، * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست * فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.
  46. الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۲، ص۷۸۱.
  47. لسان العرب، ج۵، ص۵۵.
  48. تاج العروس من جواهر القاموس (ط. دارالفکر، ۱۴۱۴ه.ق.)، ج۱۴، ص۳۲.
  49. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (ط. کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۰.
  50. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۴۲.