اصلاح: تفاوت میان نسخهها
جز (removed Category:اصلاح using HotCat) |
جز (←پانویس) |
||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{مصلحت}} | |||
{{فضایل اخلاقی}} | {{فضایل اخلاقی}} | ||
{{ارزشهای اجتماعی}} | {{ارزشهای اجتماعی}} | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:فضایل اخلاقی]] | [[رده:فضایل اخلاقی]] |
نسخهٔ ۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۸
اصلاح نقطه مقابل افساد به معنای به صلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، آشتی دادن و ... آمده است. این واژه و مشتقات آن در آیات قرآن زیاد به کار رفته است که در معانی: مصالحه و گذشت؛ رفع نزاع بین دو نفر یا اصلاح میان انسانها؛ رفع اختلافات خانوادگی؛ احسان به والدین و ... میتوان دستهبندی کرد. همچنین اصلاح در رابطه انسان با خدا و با انسانهای دیگر و با طبیعت تعریف میشود.
معناشناسی
اصلاح مصدر باب افعال از ریشه "ص ل ح" و نقطه مقابل افساد[۱] است و در منابع واژهنگاری فارسی[۲] و عربی[۳] به معنای به صلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، تعمیر کردن، آشتی دادن، نیکویی کردن و آراستن و سامان دادن آمده است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه، سلامت از فساد است که شامل سلامت در ذات[۴]، نظر و عمل[۵] میگردد.
اصلاح گاه به اقامه و برپاداشتن چیزی پس از فساد و خرابی[۶] و گاه به بازگشت به حالت اعتدال حاصل میشود[۷].[۸]
اصلاح در قرآن
واژه اصلاح و دیگر مشتقات ماده صلح از جمله صلاح، صالح، مصلح و صُلح، نزدیک به ۸۰ بار در قرآن به کار رفته که گاه در برابر فساد: ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا...﴾[۹]؛ ﴿...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۰]؛ ﴿...إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۱] و گاه در برابر سوء[۱۲]«و نابینا با بینا برابر نیست و (نیز) مؤمنان نکوکار با بدکاران برابر نیستند؛ اندک پند میپذیرید» سوره غافر، آیه ۵۸.</ref>؛ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۳]؛ ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۴] آمده است.
این مجموعه موارد را میتوان در یک دستهبندی موضوعی چنین برشمرد:
- مصالحه و گذشت: ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ﴾[۱۵]،
- رفع نزاع بین دو نفر یا اصلاح میان انسانها: ﴿وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۶]،
- رفع اختلافات خانوادگی: ﴿...وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا...﴾[۱۷]،
- جوان ساختن پیر و رفع نازایی: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ...﴾[۱۸][۱۹]،
- احسان به والدین: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۲۰][۲۱]،
- توبه و جبران گذشته: ﴿كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۲۲]،
- تقوا و انجام دادن عمل صالح: ﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۲۳]،
- امر به معروف و نهی از منکر: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾[۲۴].[۲۵]
- قبولی اعمال: ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا﴾[۲۶].[۲۷].[۲۸]
حوزههای اصلاح
کاربردهایاصلاح در قرآن را میتوان در سه ردۀ رابطه انسان با خدا، انسانهای دیگر و جهان طبیعت دستهبندی کرد:
رابطه انسان با خدا
در پارهای از آیات از نماز در نقش رابطهای عبادی میان خدا و انسان و از مصادیق اصلاحگری یاد شده است: ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾[۲۹]. بین انسان و بازگشت به خدا (توبه) در ارتباط با اصلاح اعمال نیز رابطهای مستقیم برقرار است، زیرا توبه از سویی شرط اصلاح اعمال و از سوی دیگر از راههای برقراری ارتباط با خداوند، شمرده شده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۳۰]؛ همچنین از کاربردهای اصلاح در حوزه ارتباط انسان با خدا، درخواست اصلاح و نیکی برای ذریّه و نسل، از خدای سبحان است: ﴿...وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي...﴾[۳۱].[۳۲]
رابطه انسان با انسانهای دیگر
بیشترین موارد کاربرد اصلاح در قرآن به این حوزه مربوط میشود که گاه در دامنه محدودتری به اصلاح امور خانواده مربوط میشود و گاه در سطح روابط اجتماعی به آن پرداخته میشود:
- رفع اختلافات خانوادگی: قرآن برای حل اختلافات داخلی خانواده پیشنهاد میکند که هنگام ترس از جدایی دو همسر از یکدیگر، داوری از سوی مرد و داوری از طرف زن تلاش کنند تا میان این زن و شوهر دوستی و آشتی ایجاد کنند: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا﴾[۳۳].[۳۴]،
- اصلاح در وصیت: در آیه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾[۳۵] درباره وصیت، به محتضر سفارش شده که به معروف و نیکی وصیت کند و حق را در نظر بگیرد و بهگونهای وصیت نکند که موجب اختلاف و نزاع خانوادگی شود و در آیه ﴿فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۶] یادآوری شده که اگر میت برخلاف وظیفه شرعی خود، بهگونهای اختلافانگیز وصیتی کرد، وصی میتواند آن را اصلاح کرده، به شیوه مناسب تغییر دهد و از این جهت گناهی بر او نیست[۳۷].
- اصلاح در امور یتیم: آیه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ﴾[۳۸] به سرپرستان یتیمان سفارش میکند که به اصلاح امورشان همت گمارده آن را نسبت به دیگر مسائل مانند استقلال اقتصادی آنان در اولویت قرار دهند و البته خداوند به روشنی قصد اصلاح حقیقی را از دیگر مقاصد باز میشناسد[۳۹]. بسیاری از فقها براساس آیه مزبور فتوا دادهاند که ولیّ یتیم باید دقت کند که اگر آمیختن اموال او با اموال خودش به نفع یتیم است به آن اقدام کند[۴۰].
- آشتی دادن بین مردم: از دیگر مصادیق اصلاح، آشتی دادن بین مردم (اصلاح ذاتالبین) است، چنانکه در آیه ﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۴۱] آمده است که نجوا را تنها در صورتی مُجاز میداند که قصد اصلاح و آشتی دادن بین مردم در میان باشد.
- اصلاحگری رهبران: حضرت موسی (ع) در ماجرای سفر به کوه طور پس از جانشینی هارون برای رهبری بنیاسرائیل به وی سفارش کرد که در این مسیر از پیروی آرای مفسدان پرهیز کرده، به اصلاح در میانشان برخیزد: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۴۲].[۴۳]
- اصلاح در روابط اقتصادی: رعایت انصاف و عدالت در روابط اقتصادی، از جمله خرید و فروش از دیگر مصادیق اصلاح در قرآن است: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ... وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ...﴾[۴۴].[۴۵]
رابطه انسان با طبیعت
در آیاتی از قرآن با پرهیز از خرابی و افساد در طبیعت به لزوم اصلاح و آبادانی آن توجه داده شده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾[۴۶]. در آیاتی دیگر از اسراف و تبذیر نیز به عنوان مصداق فساد یاد شده است: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾[۴۷] که به قرینه تقابل میان افساد و اصلاح، نشاندهنده ضرورت محافظت از طبیعت است[۴۸].
نتایج و پیامدهای اصلاح
یکی از پیامدهای اصلاح جلوگیری از نزول عذاب الهی است: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ﴾[۴۹]. تعبیر "مصلح" نشان میدهد که صالح بودن افراد کافی نیست، بلکه باید اصلاحگر نیز باشند؛ همچنین از آیه استظهار میشود که تنها زمانی عذاب الهی نازل میشود که فساد همگانی شود[۵۰] و بر گروه مصلح غیر ظالم، بلا و عذاب نازل نمیشود، هرچند مشرک باشند[۵۱].
در آیاتی، ایمان، تقوا و اصلاحگری عامل سعادتمندی و موجب اطمینان از آینده شمرده شده است: ﴿فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۵۲]، ﴿فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۵۳].[۵۴]
اصلاح اجتماعی و فردی
اصلاح در جامعه عبارت است از تغییراتی که اساسی و بنیادی نبوده و جامعه را از نظر بنیاد و ساختمان اصلی و نظامات حاکم، دگرگون نسازد، بلکه تنها تغییراتی در جهت بهبود اوضاع به وجود آورد[۵۵]. بهعبارت دیگر یعنی سامان دادنهای آرام، تدریجی و غیربنیادی در جهت مطلوب[۵۶] و اصلاح فردی در انسان عبارت است از انجام وظیفهای که خداوند برعهدۀ انسان قرار داده است که این امر موجب رشد و تکامل او میشود نه اینکه چیزی از او کم شود[۵۷].[۵۸]
ویژگیهای مصلح
اصلاح خویش (خودسازی)
نخستین گام در هر حرکت اصلاحی، از نگاه دین، اصلاح خویشتن یا جهاد با نفس است که به «جهاد اکبر) معروف است. امام علی(ع) میفرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَصَدَّى لِإِصْلَاحِ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أَشَدُّ شَيْءٍ فَسَاداً فَلَا يُصْلِحُهَا وَ يَتَعَاطَى إِصْلَاحَ غَيْرِهِ»[۵۹].
«تعجب میکنم از کسی که متصدی اصلاح مردم میشود، در حالی که خودش فاسد است و خود را اصلاح ننموده و به دنبال اصلاح دیگران میباشد». شبیه به این حدیث از امام معصوم آمده است: «چطور کسی ادعای اصلاح دیگران را دارد، در حالی که هنوز خودش را اصلاح نکرده است».
فلذا مصلحان راستین، پیش از دعوت به اصلاح دیگران، باید به اصلاح خویش بپردازند. بنابراین هر حرکت اصلاحی، رهبری صالح و مصلح میخواهد.[۶۰]
شناخت داشتن از اقدام اصلاحی خود
مصلح باید شناخت کافی از اصلاح داشته باشد، تا عملش به جای اصلاح، به افساد نکشد. امام علی(ع) میفرماید: «عَشَرَةٌ يُفَتِّنُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَيْرَهُمْ مُرِيدٌ لِلصَّلَاحِ وَ لَيْسَ بِعَالِمٍ»[۶۱]. «ده نفرند که خود و دیگران را به مشکل گرفتار میکنند: یکی از آنان اصلاحطلبی است که عالم و آگاه به اصلاح نیست».
یک مصلح باید مثل طبیب، اول درد را شناسایی و سپس درمان را ارائه دهد. و باید بداند که هر دردی، درمان خاص خود را دارد و هر فسادی، اصلاح خاص خود را میطلبد، به قول مرحوم شرف الدین: لا یأتی الصلاح الّا من حیث یأتی الفساد؛ «صلاح را از همان راهی وارد جامعه کنید که فساد را وارد کردهاند»[۶۲].
بنابراین، کسی که در جایگاه اصلاحات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و دینی قرار میگیرد، باید به احکام و قوانین الهی آشنا و عالم باشد و صلاح و فساد را کاملاً بشناسد.[۶۳]
حقگرایی و حقطلبی
ویژگی دیگر مصلح آن است که تمام اقدامهایش بر اساس حق و حقمداری باشد. و اسیر نفس، مال و دنیازدگی نشود.
به تعبیر امام علی(ع): «لَا تَمْنَعَنَّكُمْ رِعَايَةُ الْحَقِّ لِأَحَدٍ عَنْ إِقَامَةِ الْحَقِّ عَلَيْهِ»[۶۴]؛ «مبادا رعایت و بزرگداشت کسی مانع شما از اجرای حد گردد». علی(ع) که انگیزه خود را اصلاح امور جامعه مطرح میکند، این اصلاحطلبی را در محور احیاء حق میداند: «وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا»[۶۵]؛ «به خدا سوگند! هر آینه این کفش کهنه در نزد من از حکومت کردن بر شما محبوبتر است، مگر این که اقامه حقی بکنم یا باطلی را دفع کنم». حضرت حقمحوری را در حرکت اصلاحی خود اصلی مسلم میداند.
و امام حسین(ع) که انگیزه قیام خود را اصلاحطلبی بر اساس حقطلبی و حقگرایی میداند، میفرماید: «أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ، وَ أنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهِى عَنْهُ! لِيَرْغَبِ المُؤمِنُ فِي لِقَاءِ اللّهِ مُحِقَّاً»[۶۶]؛ «آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پیشگیری نمیشود؟ پس سزاوار است که مؤمن برای ملاقات خدا مشتاق باشد». بنابراین، اصلاحات امام حسین(ع) در مسیر اجرا و اقامه حق در جامعه میباشد. و اگر چنین شد، آن اصلاح، یک اصلاح دینی و اسلامی میشود.[۶۷]
صداقت و اخلاص
دیگر ویژگی مصلح، آن است که در کار خویش صداقت داشته باشد و با تمام اخلاص، در صدد کمک کردن به مردم و نجات جامعه از بدبختی و فساد باشد. رمز جاودانگی قیام امام حسین(ع) که مرزهای زمانی و مکانی را در نوردید، صداقت و اخلاص او بود. که در آخرین لحظههای زندگی فرمود: «إِلَهِی رَضاً بِقَضَائِکَ وَ تَسْلِیمَاً لِاَمْرِکَ لَا مَعْبُودَ سِوَاکَ»؛ «خدایا راضی هستم به قضای تو و تسلیم هستم در مقابل اوامر تو و هیچ معبودی جز تو نیست». این ویژگیها، برای کسی که ادعای اصلاح جامعه را دارد ضرورت دارد. همچنین پرهیز از بهکارگیری ابزار نامشروع برای رسیدن به اهداف مشروع، پرهیز از سازشکاری و ملاحظه، قاطعیت و صراحت و شجاعت، برنامه عملی داشتن، واقعبینی و وسعت فکر و اندیشه از ویژگیهایی است که برای مصلح لازم و ضروری است.[۶۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۱، ص ۳۸۴، «صلح».
- ↑ لغتنامه، ج ۲، ص ۲۳۹۱؛ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۲۹۳، «اصلاح».
- ↑ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ ترتیب العین، ص ۴۵۳ ۴۵۴، «صلح».
- ↑ ترتیب العین، ص ۴۵۴، «صلح».
- ↑ لسان العرب، ج۷، ص۳۸۴؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۶۵، «صلح».
- ↑ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ اقرب الموارد، ج ۳، ص ۲۷۲؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۱۲۵، «صلح».
- ↑ مفردات، ص ۶۳۶، «فسد».
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ «و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید...» سوره اعراف، آیه ۵۶.
- ↑ «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «...همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمیآورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
- ↑ ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ﴾
- ↑ «و بیگمان از گناهان آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، درمیگذریم و بهتر از آنچه انجام میدادند به آنها پاداش خواهیم داد» سوره عنکبوت، آیه ۷.
- ↑ «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و اگر زنی از کنارهگیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است...» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
- ↑ «(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۲۴.
- ↑ «...و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند...» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
- ↑ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم...» سوره انبیاء، آیه ۹۰.
- ↑ التحقیق، ج ۶، ص ۲۶۵ ۲۶۶، «صلح»؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۶.
- ↑ «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۱.
- ↑ «...پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
- ↑ «ای فرزندان آدم! چون فرستادگانی از خودتان- که آیات مرا بر شما میخوانند- نزدتان آیند (به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید) آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.
- ↑ «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۱۲، ص ۱۴۵.
- ↑ «تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بیگمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص۵۸۴؛ الصافی، ج۴، ص ۲۰۶؛ تفسیر الجلالین، ص ۴۳۰.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ «و آنان که به کتاب (آسمانی) چنگ میزنند و نماز را بر پا میدارند، ما پاداش نکوکاران را تباه نمیگردانیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
- ↑ «خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند که برهانها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان میدارند جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیدهها را) روشن بیان داشتند، که آنان را میآمرزم و من توبهپذیر بخشایندهام» سوره بقره، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ «...و برای من، در دودمانم شایستگی نه...» سوره احقاف، آیه ۱۵.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۱۹۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۷۰؛ تفسیر المنار، ج ۵، ص۷۸-۷۹.
- ↑ «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
- ↑ «و اگر کسی از وصیّتکنندهای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص۱۷۱-۱۷۲.
- ↑ «در (کار) این جهان و جهان واپسین. و از تو، درباره یتیمان میپرسند، بگو سامانبخشی به کار آنان نیکوتر است و چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند و خداوند، تباهکار را از مصلح باز میشناسد» سوره بقره، آیه ۲۲۰.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۱۹۷-۱۹۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص ۸۲؛ المغنی، ج ۴، ص ۲۹۴؛ المجموع، ج ۱۳، ص ۳۵۵.
- ↑ «در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۲۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۳۶.
- ↑ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید... و در پیمانه و ترازو کم ننهید...» سوره هود، آیه ۸۴.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ «و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا میدارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد و همو کینهتوزترین دشمنان است و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد میکوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۰۴-۲۰۵.
- ↑ «از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ «و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۹.
- ↑ کشف الحقائق، ج ۲، ص ۱۰۸.
- ↑ «پس کسانی که ایمان آورند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره انعام، آیه ۴۸.
- ↑ «آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص۸.
- ↑ جاذبه و دافعه علی(ع)، ص۵۳.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، ص۴۵؛ محمد رضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج۱، ص۹۷.
- ↑ باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۵۴.
- ↑ الحیاة، ج۱، ص۳۷.
- ↑ یادداشتهای استاد مطهری، ج۱، ص۷۵.
- ↑ باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۵۴.
- ↑ غررالحکم، خ ۱۰۳۲۸.
- ↑ نهج البلاغة.
- ↑ ابن طاووس، اللهوف، ص۳۵.
- ↑ باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۵۵.
- ↑ باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۵۷.