بحث:اصلاح
نضرة النعيم ج۲
- الإصلاح
- الإصلاح لغة
- واصطلاحا
- من أنواع الإصلاح
- الإصلاح في القرآن الكريم
- الآيات الواردة في “الإصلاح”
- الإصلاح بعد التوبة مطمع في الغفران
- الأمر بإصلاح ذات البين
- النهي عن الإفساد بعد الإصلاح
- الأمر بالإصلاح في النبوة والإمارة
- ثواب الإصلاح والمصلحين
- الأحاديث الواردة في (الإصلاح)
- الأحاديث الواردة في (الإصلاح) معنى
- المثل التطبيقي من حياة النبي(ص) في (الإصلاح)
- من الآثار وأقوال العلماء والمفسرين الواردة في (الإصلاح)
- من فوائد (الإصلاح)
واژهشناسی لغوی
اصلاح مصدر باب افعال از ریشه "ص ل ح" و نقطه مقابل افساد[۱] است و در منابع واژهنگاری فارسی[۲] و عربی[۳] به معنای به صلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، تعمیر کردن، آشتی دادن، نیکویی کردن و آراستن و سامان دادن آمده است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه، سلامت از فساد است که شامل سلامت در ذات[۴]، نظر و عمل[۵] میگردد.
اصلاح گاه به اقامه و برپاداشتن چیزی پس از فساد و خرابی[۶] و گاه به بازگشت به حالت اعتدال حاصل میشود[۷].
واژه انگلیسی Reform بیشتر با رویکرد اجتماعی و سیاسی به معنای درست کردن، آشتی، تعمیر و... به کار میرود[۸].[۹]
اصلاح در فرهنگ مطهر
معمولاً تغییراتی که در یک جامعه روی میدهد، اگر بنیادی نباشد، یعنی جامعه را از نظر بنیاد و ساختمان اصلی و نظامات حاکم، دگرگون نسازد، بلکه تنها تغییراتی در جهت بهبود اوضاع به وجود آورد اصلاح مینامند[۱۰]. امروز وقتی میگویند اصلاح، یعنی سامان دادنهای آرام تدریجی غیربنیادی. ولی وقتی که میخواهند بگویند تغییرات بنیادی میگویند انقلاب. آیا در اصطلاح اسلامی هم وقتی میگویند اصلاح مقصود همین است؟ نه، در اصطلاح اسلامی وقتی گفته میشود اصلاح، نقطه مقابل افساد است اعم از آنکه تدریجی و ظاهری و به اصطلاح عرَضی باشد یا بنیادی و جوهری[۱۱].[۱۲]
اصلاح اجتماعی
اصلاح اجتماعی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب[۱۳].[۱۴]
اصلاح انسان
اصلاح و تکمیل انسان بدین نیست که فرض شود یک سلسله امور زائد در وجودش تعبیه شده است و باید آن زائدها و مضرها معدوم گردند. به عبارت دیگر اصلاح انسان در کاستی دادن به او نیست، در تکمیل و اضافه کردن به او است وظیفهای که خلقت بر عهده انسان قرارداده است در جهت مسیر خلقت است، یعنی در تکامل و افزایش است نه در کاستی و کاهش[۱۵].[۱۶]
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۱، ص ۳۸۴، «صلح».
- ↑ لغتنامه، ج ۲، ص ۲۳۹۱؛ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۲۹۳، «اصلاح».
- ↑ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ ترتیب العین، ص ۴۵۳ ۴۵۴، «صلح».
- ↑ ترتیب العین، ص ۴۵۴، «صلح».
- ↑ لسان العرب، ج۷، ص۳۸۴؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۶۵، «صلح».
- ↑ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ اقرب الموارد، ج ۳، ص ۲۷۲؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۱۲۵، «صلح».
- ↑ مفردات، ص ۶۳۶، «فسد».
- ↑ فرهنگ معاصر، ص ۳۷۸.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص۶؛ جمهوری اسلامی، ص۱۸۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص۸.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.
- ↑ جاذبه و دافعه علی(ع)، ص۵۳.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.