نظام
مقدمه
واژه نظام در لغت از ریشه نظم و به معنای نظم دادن، آراستن، به رشته کشیدن مروارید، رویه، عادت و روش است[۱]. در لسان العرب واژه نظام به معنای تألیف، تجمیع و قرین کردن چیزی به چیز دیگر و نخی که با آن لؤلؤ یا هر چیز دیگری به نظم در میآید، آمده است. افزون بر این، کابرد دیگر واژه نظام در معانی هدیه، سیره و عادت است[۲]. طریحی در مجمع البحرین نیز شبیه همین معنا را ذیل واژه نظام آورده است[۳]. در معجم الوسیط نیز واژه نظام به همین معنا آمده است[۴]. به هر حال، واژه نظام در لغت به معنای نظم بخشیدن و مرتب کردن است. اما در اصطلاح، تعاریف مختلفی با رویکردهای متفاوت، از جمله جامعهشناسی برای این واژه آمده است که برخی از آنها با موضوع بحث حاضر ارتباطی ندارد. آنچه با مبحث پیش رو ارتباط دارد، تعریفهای سیاسی از این واژه است. برخی از نویسندگان، تعریفهای مختلفی از این واژه جمعآوری کردهاند: “مجموع عناصر دارای کنش و واکنش”، “مجموعه هدفها همراه با روابط میان هدفها و میان خواص آنها”، “کلی که از اجزای زیادی ترکیب شده” و “هر مجموعه از عناصر که بتواند به نحوی به طور متوازن با یکدیگر عمل کند، میتواند به صورت یک سیستم نگریسته شود؛ کهکشانها، تیمهای فوتبال، قوه مقننه و احزاب سیاسی هرکدام یک سیستم هستند”. نویسنده پس از بیان تعریفهای بالا نتیجه میگیرد که نظام دستهای از هدفها یا عناصر موجود در برخی روابط مشخص ساختاری و دارای کنش و واکنش بر پایه روندهای مشخص خاص است[۵]. بنابراین تعدد اجزا، وجود رابطه منظم و منطقی میان آنها، به طوری که همگی با یکدیگر یک کل بزرگتر را تشکیل میدهند، از جمله ویژگیهای نظام است. نظام در اصطلاح تعریفهای متفاوتی دارد که آنچه در این نوشتار به کار رفته، به معنای حکومت یا رژیم سیاسی است. برخی از نویسندگان در این باره گفتهاند: دانش واژههای “رژیم و رژیم سیاسی” با دانش واژههای “نظام و نظام سیاسی” مترادف است[۶]. در این نوشتار نیز مراد از نظام، همان رژیم سیاسی است. البته از این نکته نیز نباید غافل شد که نظامهای سیاسی را بر حسب معیارهای گوناگون[۷] و هدفهای متفاوت[۸] میتوان تقسیمبندی کرد. پس طبیعی است که نظام سیاسی اسلام از این جهت با دیگر نظامهای سیاسی متفاوت خواهد بود[۹].
امروزه اسلام در برابر مکاتب مختلف و نظامهای برخاسته از آن مطرح است. در سایه نظاممندی است که برتری اسلام بر سایر الگوها نمایان میشود. آیه شریفه وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ[۱۰]. بیانگر این حقیقت است که اگر نظاممندی در زندگی ما مورد توجه قرار گیرد الگوهای دیگر فرهنگها و تمدنها قدرت رقابت با اسلام را نخواهند داشت.[۱۱].
ضرورت نظامسازی، ضرورت پاسخ دادن دین است به مجموعه سؤالات ریز و درشت و بنیادی و اساسی انسان در عرصههای مختلف حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. این ضرورت با تکیه زدن بر اریکه قدرت و رسیدن دین به حکومت، بیشتر میشود.[۱۲]
نظام چیست؟
نظام، سیستم یا دستگاه، واژهای است که گاه برای حکومت یا دولت به کار میرود. به عبارتی دیگر، نظام عبارت است از اجتماع قواعد مربوط به یک موضوع و مرتبط به هم به نحوی که یک نظریه یا مکتب را شکل دهد.[۱۳] نظام مجموعهای از اجزای به هم وابسته است که در راه نیل به هدفهای معینی باهم هماهنگی دارند.[۱۴] [۱۵] در هر نظام، تغییر هر جزء بر اجزای دیگر و بر کل، تأثیر دارد و هیچ یک از عناصر، اثری مستقل و جدا از مجموعه نمیگذارد و نمیپذیرد. [۱۶] [۱۷]
برای «نظام» تعاریف گوناگونی ارائه دادهاند؛ اما تعریفی که برای نظام اقتصادی بیشتر قابل استفاده باشد، از این قرار است: نظام در تئوری عمومی نظامها به مجموعهای از اجزای به هم وابسته گفته میشود که در راه نیل به هدفهای معینی با هم، هماهنگی دارند[۱۸].
این تعریف هر مجموعهای را که اجزایش از دو ویژگی هماهنگی و هدفدار بودن برخوردارند، شامل میشود. بر این اساس، سه نوع نظام از هم قابل تفکیکاند:
- نظامهای تکوینی غیررفتاری؛ مانند نظام آفرینش و نظام موجود در دستگاه گوارش انسان؛
- نظامهای مصنوعی غیررفتاری؛ مانند نظام موجود در اتومبیل و هواپیما؛
- نظامهای رفتاری. اجزای این نظامها رفتارهای ارادی بشر است. چون این رفتارها همواره بر اساس جهانبینی و ارزشهای مقبول انسان شکل میگیرد. بنابراین در تعریف نظامهای رفتاری، عنصر دیگری به نام مبانی فلسفی (جهان بینی) و مبانی مکتبی (ایدئولوژی) وارد میشود. بر این اساس، «نظام رفتاری، مجموعهای از رفتارهای ارادی انسان است که بر اساس مبانی فلسفی و مکتبی معین، در جهت نیل به اهداف مشخص هماهنگی کامل دارند»[۱۹].
چیستی نظاممندی
نظاممندی مجموعهای از عناصر است که با ایجاد روابط متقابل کلیت واحدی را به وجود آورند. نظاممندی جریانی است که به مجموعههای مرتبط و هدفمند، معنا میدهد و آنها را تبیین و تحلیل میکند و با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و برای تحقق یک هدف در تلاشاند. در هر شبکه تغییر هر جزء بر دیگر اجزاء و برکل تأثیر دارد و هیچ یک از عناصر اثری مستقل و جدا از مجموعه نمیگذارند.[۲۰]
مدیریت نظاممند به این معناست که بین همۀ مجموعهها ارتباط برقرار نماید و در حال کنش و واکنش متقابل باشند، همانند قطعات یک پازل که هر چیزی به جای خویش نیکوست، زیرا اگر یکی از قطعات را برداریم نقشه راه بهم میخورد و نمیتواند ما را به هدف برساند. مدیریت نظاممند یک نوع تفکر سیستمی است[۲۱]. [۲۲] نگرش سیستمی بهترین طریق وحدت بخشیدن مفاهیم به منظور دست یابی به یک نظریه جامع است.[۲۳]
نظامسازی و ضرورت آن
نظامسازی عبارت است از: "ایجاد منسجمترین و معقولترین ساختار بین اجزای یک مجموعه که کوتاهترین و سریعترین مسیر به سوی هدف را موجب شود"[۲۴].[۲۵]؛ [۲۶] نظامسازى عبارت است از طراحى و ایجاد مجموعهاى از زیرساختها، سازوکارها، روندها، ساختارها و نهادها که حرکت بر مبناى اصول برای تحقق آرمانها را سازمان دهی و در نهایت تضمین میکند.[۲۷] باید دانست فرایند نظامسازی بدون داشتن قدرت قابل تحقق نیست، لذا نظامسازی پیرو تشکیل یک نظام حکومتی مقتدر و کارآمد میتواند صورت پذیرد.[۲۸]
نظامسازی در سطوح مختلفی صورت میپذیرد، سطح عالی آن طراحی نظام حکومتی است که ارکان اصلی حاکمیت و ساز و کارهای کلان مدیریت جامعه را ترسیم میکند؛ سطح میانی آن طراحی و ایجاد نهادها و سیستمهای کلان در عرصههای اقتصاد، آموزش، فرهنگ، رسانه، امنیت، قضا، سلامت و مدیریت است و سطوح پایینتر مربوط به خرده سیستمها در هر یک از این عرصههای کلان است، مانند نظام بانکداری، سیستم پولی، نظام کار، تولید، توزیع و تجارت در نظام کلان اقتصاد. و از آنجا که اسلام، منبع تبیین مبانی، اصول، ارزشها و آرمانها و اهداف است، نظامسازی در همۀ این سطوح باید بر اساس آموزههای اسلام صورت پذیرد.[۲۹]
نظامسازی، تلاشی است علمی و حاکمیتی برای دستیابی به آرمانها و در بینش الهی و اسلامی، آرمان اصلی، ایجاد فضای برابر و مناسب برای رشد و تعالی همه انسانها است. از سوی دیگر تلاش برای تحقق این آرمان در فرهنگ اهل بیت (ع) همان انتظار است.[۳۰] و انتظار، تلاش مؤمنان و صالحان است برای تحقق آرمانهای دین که در رأس آن ایجاد دولت فراگیر حق پرستان و برگزیدگان الهی است تا بستر تعالی همگان فراهم گردد. و دکترین انتظار، تبیین نظاممند این تلاش است بر اساس اقتضائات زمان و موازین علمی. عنصر محوری دکترین انتظار در اندیشه رهبر معظم انقلاب، تبیین هدف دین و روش رسیدن به این هدف است و برآیند این روش، نظامسازی است.[۳۱]
ضرورت نظامسازی، ضرورت پاسخ دادن دین به مجموعۀ پرسشهای ریز و درشت و بنیادی و اساسی انسان در عرصههای گوناگون حیات فردی و اجتماعی بشر است، از تربیت و اخلاق گرفته تا اقتصاد و سیاست و حقوق. این ضرورت با تکیهزدن دین بر اریکۀ قدرت و رسیدن دین به حکومت، بیشتر میشود[۳۲]. [۳۳]
ارکان و مختصات نظامسازی
- ساختار کلی: اولین عنصر مقوم و شکل دهنده یک نظام و سیستم، ساختار کلی آن است. این ساختار کلی باید برای خود معنی و مفهوم قابل قبولی پیدا کند، و با حیات انسانی سازگار باشد. منتها در این ساختار کلی باید دانست اولاً به سوی کدام هدف روان است؟ و ثانیاً چنین مسیر حرکتی با بعد حیات انسانی سازگار است خیر؟[۳۴]. هدف و مسیر سیستمها دائماً برگزیده و انتخاب میشوند، و در همین جاست که اهداف و مبانی دین به سیستمها معنا میدهد و به آن، مسیر و هدف روشن میبخشد. در مورد سازگاری ساختار کلی سیستم با ابعاد حیات انسانی نیز مسأله بر همین منوال است. از طرف دیگر نقش دانش عقلانی و تجربی در اینجا، از این جهت است که حیات انسانی مستقیماً در مجموعۀ دنیای مادی جریان دارد، و هر گونه آگاهی و دانش دقیقتر در تنظیم ساختاری کارآمدتر تأثیر مستقیم دارد. شاید بتوان گفت که در اصول و اجزاء اولیه یک سیستم، بُعد دانشی آن بر بُعد ارزشی آن مقدم است، چرا که یک مجموعه بیانسجام و بدون ساختار معقول و موفق دنیوی، بعید است بتواند پذیرای جریان هنجارها در درون خود باشد.[۳۵]
- روابط پیوسته و منسجم: دومین عنصر در سیستمسازی، پیوستگی و انسجام است. این پیوستگی از حد پایینی شروع میشود و میتواند به درجات بسیار پیچیده برسد. طبعا، با گسترش سیستم، نیاز به پیوستگی بیشتر میشود. پیوستگی و انسجام بیش از پیش بر دانش بشری تکیه میزند و به مرور زمان صورتهای مختلف و پیچیدهتر به خود میگیرد. چرا که تأکید صرف بر ارزشها و هنجارها، نمیتواند خود به خود انسجام آفرین باشد، بلکه در حد شعارهایی کلی باقی خواهد ماند عدالت، رشد، کمال و هر آنچه ازرشهای متعالی بشری است، زمانی جریان واقعی مییابد که صورتی پیوسته در ابعاد زندگی انسانها پیدا کند و در سطوح مختلف یک سیستم تجلی یابد، و این امر متوقف بر مطالعه عقلانی و تجربی در صورتهای مختلف سیستمهاست. از طرف دیگر حفظ پیوستگی و انسجام در سیستمهای اجتماعی، دائما به تزریق ارزشهای لازم محتاج است، زیرا در غیر این صورت پیوستگی در مدل دانشی صرف، چیزی جز جبر به دنبال نخواهد داشت، و با ملاحظۀ اختیار انسانها، احتمال دارد که سیستم دائماً به سوی گسستگی حرکت کند.[۳۶] نکته مهم این است که این "خودپیوستگی"دست آورد جریان ارزشهای اسلامی در سیستم سیاسی و اجتماعی بوده، و این همان چیزی است که غربیان تاکنون کمتر به درک آن نائل آمدهاند.[۳۷]
- عقلانیت: سومین عنصر اصلی در سیستمسازی، عقلانیت است. عقلانیت، به معنی ذهنیت ضابطهمند منطقی و فلسفی است که دستاورد آن اطمینان عقلی در ساختار حیات انسانی است. این عقلانیت، راهنمای انسانها در ایجاد سیستمهای درخور شرایط خاص خود میشود، و ساختار و پیوستگی سیستم را با واقعیات موجود حول و حوش انسانها گره میزند، تناقضات را میزداید و مسیر کارآیی سیستم را هموار میسازد. زندگی انسانها و حیات اجتماعی نمیتواند آزمایشگاه سیستمهای بدون عقلانیت باشد، و نمیتوان قرنها به انتظار نشست و بدون به کار گرفتن عقلانیت، سیستمهای مختلف را آزمود؛ چرا که حیات هر نسل انسانی برای خودش از همه چیز با ارزشتر است و قابلیت چنین آزمون پذیری را ندارد.[۳۸]
- تسریع در جهت هدف: آخرین عنصر اصلی در سیستمسازی، ملاحظه سرعت است، سرعتی قابل قبول و در جهت هدف. سیستمهای فرهنگی برای رسیدن به نتیجه و کارکرد مؤثر، به زمان طولانی احتیاج دارند، چون حرکت فرهنگی همواره با نوعی تأنی و آرامش و دیریابی همراه است، در عین حال حفظ میزان معقولی از سرعت در همین سیستمهای زمان بر نیز لازم است. اما سرعت در سیستمهای سیاسی عموما نقش اول را دارد، و سیستم که در زمانی کوتاه بتواند اراده سیاسی خود را عملی کند، در عرصه رقابت، دیگران را پشت سر مینهد. زولو در جهت هدف.[۳۹]
انواع نظام
- نظام اجتماعی: نظام اجتماعی ساختار سازمانی و نهادی اجتماع است که شامل مقولههای ارزشی، نگرشها، ساختارهای قدرت و سنتهای جامعه میشود.[۴۰]
- نظام فرهنگی: اگر اجزاء دستگاه فرهنگی از طریق نوع و درجهای از وابستگی متقابل یافته باشند و پیوندهای درونی آن خصوصیات کل را مشخص سازد یا مجموعهای از اندیشهها که خصایص منظم آن در سازگاری منطقی و زیبا شناختی نهفته است. این تعریف در مقابل این نظریه است که فرهنگ را همان تودهای از مشخصات بیپیوند و دارای ریشهها و تاریخ پراکنده میداند و در نظام فرهنگی پیوستگی متقابل، نظم، رابطه، یگانگی فرهنگی و سازگاری وجود دارد.[۴۱]
- نظام سیاسی (نظام امامت): هر الگوی پایدار روابط انسانی که مبتنی بر قانون و قدرت مجاز باشد[۴۲]. [۴۳]
نظامهای اجتماعی
- نظام فرهنگی (شامل: نظام آموزشی و نظام تربیتی)
- نظام عبادی
- نظام اقتصادی
- نظام حقوقی
- نظام اخلاقی
- نظام جهادی (نظام دفاعی و نظام امنیتی)
- نظام زیستمحیطی
- نظام سیاسی
- نظام قضایی
- نظام مدیریتی
فواید نظامسازی
فواید نظامسازی عبارت است از:
- شناخت منشأها، زمینهها، جایگاه و روح احکام.
- شناخت روابط یک حکم با دیگر اجزای یک نظام و با دیگر احکام.
- پاسخگویی به مشکلات برخاسته از مساحتهای مختلف حیات فردی و اجتماعی بشر.
- تبیین ارتباط منطقی، عقلایی، طبیعتی، علیّتی و ذهنی بین مجموعه دادههای یک دین در یک حوزه.
- نگرش کلان و مجموعی به آموزههای دینی.
- ارائۀ جریان نظامساز در برابر نظامهای برخاسته از دیگر مکاتب.
- تأثیر در اجرا، زیرا اجرای نظارت یک مکتب با شناخت ارتباط اجزای آن میسرتر است[۴۴]. [۴۵]
نظاممندی اسلام
در اسلام هر یک از فرایض دارای یک نظام کامل است مثلاً: در نماز هماهنگی کامل در اجزای آن ملاحظه میشود که عبارت از: لزوم نظافت، وحدت با جماعت، خدا محوری، نظم، وقتشناسی، دستگیری از دیگران، مخالفت با شیطان، آرامش و پاکی از گناه است. در حج که یکی از عبادات دسته جمعی است نظم و هماهنگی در آن کاملاً مشهود است، نظیر نظافت در احرام، شیطان ستیزی، وحدتگرایی (در لباس، شعار، مکان) و وقتشناسی. در روزه نیز وحدت زمانی، عدالتخواهی، رسیدگی به فقرت و همدردی را ملاحظه میکند.
در قرآن کریم از اینکه کسانی به خود اجازه دهند به برخی از دستورات دین که مطابق میل آنهاست عمل کنند و برخی دیگر را کنار بگذارند سخت انتقاد کرده و فرموده: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً[۴۶] این امر حکایت میکند، کسانی که نظاممندی دین و یکپارچگی همه احکام را باور ندارند هر چند که برخی از احکام را باور داشته باشند، کافرند.[۴۷]
نظاممندی دستورات اسلام
نمونه اول: با معرفت دینی به عبودیت و با عبودیت به جامعه دینی میرسیم، معرفت دینی انسان را به عبودیت خدا و نفی عبودیت دیگران میرساند. عبودیت به معنای بندگی کردن، کنترل محرکها و نظارت بر حرکتها را میخواهد که نباید جز خدا محرکی داشته باشی و نباید حرکتی که منجر به رشد تو نمیشود، انجام دهی. این عبودیت بر انگیزههای طبیعی و غریزی و جمعی تأثیر میگذارد و عادتها را کنترل میکند و عادتهای جدید و اعمال تازه را پایهریزی میکند. عبودیت بر روابط انسان با خویش، اشیاء و افراد تأثیر میگذارد و آنها را جهت میدهد و این روابط به جامعه دینی منتهی میشود. عبودیت گذشته از انگیزههای درونی، آرمانها و اهداف، روابط و ارزشهای جدید را میسازد سپس به جمع راه مییابد و روابط اجتماع را بر اساس، عدل و احسان استوار میسازد: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ[۴۸] و همین است که خداوند پس از لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ میفرماید: وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ[۴۹][۵۰]. [۵۱]
نمونه دوم: اقبال لاهوری مینویسد: "هدف اساسی قرآن بیدار کردن عالیترین آگاهی آدمی است تا روابط چند جانبه خود را با خدا و جهان فهم کند". مسئله اسلام در نتیجۀ مبارزه دو جانبه و در عین حال جاذبۀ دو جانبهای طرح شد که دو نیروی دین و تمدن عوامل آن بودند. همین مسئله در دوران نخستین مسیحیت نیز پیدا شده بود. نقطه اساسی در دین مسیحیت، یافتن یک پایۀ مستقلی برای زندگی نفسانی است که به گفته مؤسس این دین، بتواند تعالی پیدا کند، و این تعالی در نتیجه تأثیر نیروهای جهانی خارج از نفس نباشد، بلکه در نتیجه اکتشاف جهان تازهای در داخل نفس باشد، اسلام کاملاً با این بینش درونی موافق است و آن را با بصیرت دیگری تکمیل میکند، و آن اینکه روشنی جهان تازهای که به این صورت کشف شده چیزی بیرون از عالم ماده نیست بلکه در سراسر آن نفوذ و جریان دارد.[۵۲]
در اسلام، فکری و واقعی، یا معنوی و مادی، دو نیروی مخالف نیستند که با هم سازگار نباشند. حیات جزء معنوی در این نیست که آدمی از جزء مادی و واقعی قطع علاقه کامل کند که این خود سبب خرد کردن کلیت اساسی زندگی و تبدیل آن به تعارضات دردناک میشود، بلکه در این است که جزء معنوی پیوسته در آن بکوشد که جزء مادی را بدان منظور در خدمت خود بگیرد که سر انجام آن را جذب کند و به صورت خود در آورد و تمام وجود آن را نورانی سازد. تعارض حاد میان شخص و شئ و میان عوامل ریاضی در خارج و عامل زیست شناختی در داخل، چیزی است که در مسیحیت اثر گذاشته بود. ولی اسلام با نظری به این تعارض مینگرد که میخواهد آن را از میان بردارد[۵۳]. [۵۴]
مبنای قرآنی نظام سازی
- نماز: نماز علاوه بر جنبۀ فردی، جنبۀ اجتماعی هم دارد. هنگام نماز یکایک مسلمانان به وسیله نماز با یک مرکز واحدی در تماس میشوند و در آنِ واحد در وقت نماز، همه مسلمانان در همه نقاطی که دنیای اسلام گسترده است، دل را به یک مرکز واحدی متّصل میکنند. اتّصال همۀ دلها به یک مرکز واحد، یک مسئله اجتماعی، و یک مسئله نظام ساز است.[۵۵]
- زکات: زکات نیز علاوه بر جنبههای فردی، یک ترجمان اجتماعی دارد. انسانی که در محیط اسلامی و جامعه اسلامی، برخوردار از مال دنیوی است، خود را طلبکار نمیداند، بلکه متعهّد و بدهکار جامعه اسلامی و مدیون در مقابل فقرا و ضعفا و در مقابل سبیل الله میداند، بنابراین، زکات با این نگاه، یک حکم و شاخص نظام ساز است.[۵۶]
- امر به معروف: امربه معروف و نهی از منکر زیربنای همۀ حرکات اجتماعی اسلام است که بِها تُقامُ الفَرائِض امربه معروف یعنی همه مؤمنان در هر نقطهای از عالم که هستند، موظّفاند جامعه را به سمت نیکی، به سمت معروف، به سمت همه کارهای نیکو حرکت دهند. برخی از مصادیق مهم و نظام امر به معروف عبارت است از ایجاد نظام اسلامی و حفظ آن، اعتلای فرهنگ و سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آماده برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی و.... ناگفته پیداست که همه این امور در گفتمان نظامسازی قابل تحلیل است.[۵۷]
- نهی از منکر: نهی از منکر دور داشتن همگان از بدیها، پستیها است و مهمترین مصادیق آن ابتذال، کمک به دشمنان اسلام، تضعیف نظام اسلامی، تضعیف فرهنگ اسلامی، تضعیف اقتصاد جامعه و تضعیف علم و فنّاوری است که باید از آن نهی کرد.[۵۸]
مراحل و فرآیند نظامسازی اسلامی
برای رسیدن به آرمان و اهداف اسلامی، پنج گام وجود دارد:
- گام نخست آن انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت و برداشتن موانع پیش روی آن است.
- گام دوم، طراحی سیستم کلان حکومت بر مبنای اندیشه دین و مبانی تفکر ولایت است. در این طراحی، اهداف، ارکان و روابط قوا و نحوه جریان حاکمیت و جایگاه ملت در این نظام مشخص شده است.
- گام سوم در این فرایند، ساختن رکن قدرت نظام و بازوی اجرایی آن است که شاید سختترین و ظریفترین مرحلۀ این فرایند است و از همه بیشتر نیاز به بررسی و تبیین دارد.
- گام چهارم که مترتب بر مرحله پیشین است، مرحلۀ ساختن کشوری نمونه و الگو، بر مبنای اصول اسلامی و مبانی دکترین انتظار است. این مرحله که در حقیقت بازتولید تمدن اسلامی در شرایط نوین جهانی است، نیازمند اقتدار دولت اسلامی و تلاش همه جانبه ملت است. بُعد سخت افزاری این مرحله شامل زمینههای علمی، فناوری، اقصادی، سیاسی و اجتماعی است و بُعد مهمتر آنکه بعد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی است، مربوط به ارزشهای متعالی اسلامی و انسانی و پیاده کردن آن در زندگی مردم و کارگزاران دولت تعبیر میشود.
- گام پنجم در این فرایند، برقراری پیوندهای اسلامی میان ملتهای مسلمان و کشورهای اسلامی است. ایجاد امتی یکپارچه در جهان کنونی از مسلمانان که ارزشها و داشتههای خود را بشناسند و قدر بدانند و به جای تقابل و نزاع با یکدیگر، در برابر دشمن مشترک و استکبار جهانی بایستند.[۵۹]
ارتباط نظامسازی با هدف انبیاء
مسئله نظام سازی، در ارتباط تنگاتنگ با هدف انبیا در قرآن کریم قابل بررسی است. در تبیین مدرسهای از دین، هدف آفرینش انسان، رسیدن به مرتبۀ عبودیت است و راه و رسم این عبودیت و رسیدن به کمال آن ذیل آیات قرآن بیان شده است که عالَم، مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالَمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت به معناى هماهنگ شدن او با حرکت کلى عالم است.[۶۰]
باید توجه داشت صرف تبیین هدف، کافی نیست. آنچه بیانش ضرورت دارد ترسیم دستیابی به این هدف است. با توجه به مفهوم عبودیت، راه موعظه، راه انذار و تبشیر و راه تهذیب نفس برای رسیدن به هدف عبودیت است و متون دینی و بیانات و سیره و سلوک عالمان دین، به ظاهر این راه را ارائه میکند.
باید توجه داشت صرف تبیین هدف، کافی نیست. آنچه بیانش ضرورت دارد ترسیم دستیابی به این هدف است. با توجه به مفهوم عبودیت، راه موعظه، راه انذار و تبشیر و راه تهذیب نفس برای رسیدن به هدف عبودیت است و متون دینی و بیانات و سیره و سلوک عالمان دین، به ظاهر این راه را ارائه میکند.
منتها بر مبنای تبیینی که از هدف دین شد، روش رسیدن به این هدف نمیتواند ایجاد مدرسه، یا مکتب فلسفی و یا ساختن صومعه و خانقاه برای عبادت و تهذیب نفس باشد. این روشها برای تربیت فردی یا گروهی مناسب است. انبیا برای پیراستن و آراستن مردم، از روش مدرسه و خانقاه استفاده نکردند. انبیا معتقد به تربیت فردی نیستند. انبیا در برابر این پرسش که چگونه میتوان انسان را ساخت؟ تنها یک پاسخ دارند: محیط سالم؛ محیطی که بتواند او را در خود بپروراند و نظامی لازم است. هدف مهم انبیاء تشکیل جامعه توحیدی، تشکیل نظام الهی، تشکیل حکومت خدا، تشکیل تشکیلاتی که با قوانین و مقررات الهی اداره شود. این هدف همه انبیا است.[۶۱]
البته باید دانست نفی روش تهذیب نفس و انذار و تبشیر، به معنای نفی مطلق نیست. بلکه برای هدف جهانی و ساختن جامعه بشری، این روش که روش تربیت فردی است پاسخگو نیست و الا قطعاً انبیا برای تربیت انسانها و به ویژه ساختن هسته اصلی جامعه و کادر اولیه نظام، راهی جز همین موعظه و منبر ندارند و از سوی دیگر در روش کلی و عمومی هم یکی از ابزارها همین منبر و تبلیغ است. پس منظور از نفی این روش، نفی اتخاذ آن به عنوان روش اصلی تربیت عمومی همه انسانهاست.[۶۲]
شاخصههای نظاممندی
- مکتب نظاممند دارای شاخصههای ذیل است:
تعادلگرایی
در یک نظام اداری وقتی روابط منطقی و منظم بین فعالیتهای واحدهای تابعه و نیازمندی و توقعات ارباب رجوع و ارزشهای جامعه باشد آن سازمان دارای تعادل است.[۶۳] مدیریت نبوی یک مدیریت نظاممند و متعادل بوده یعنی در حالی که به درونگرایی و عبادت و ذکر اهمیت میدهد، از برونگرایی و اهتمام به امور جامعه، غفلت نمینماید. اسلام دینی میانه و معتدل است و لذا در هر کاری به اعتدال دستور داده است همانگونه که از کفر و شرک برحذر داشته و به عبادت و یکتاپرستی دستور داده است، هر چند که عبادت، تقرب خدا را به دنبال دارد اما با این حال عبادت هم اندازهای دارد و نباید آنقدر زیاد باشدکه به انسان صدمه وارد نماید. و این نکته به پیامبر (ص) گوشزد شده است چون ایشان آنقدر عبادت میکردند که پاهایشان متورم گردیده بود.[۶۴]
فرهنگ اسلامی، انسانی میسازد که ارزشهای اخلاقیاش از کهکشانها شکوهمندتر است سیمای مسلمان راستین همگام با رسول خدا را قرآن چنین توصیف کرده: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ[۶۵] پیامبر اکرم یارانش را به تعادل و میانهروی در گرایشهای بیرونی و درونی فرا خواند یعنی از یک طرف به جامعهگرایی، یگانگی و مهربانی در میان خود و شدت و جهاد در برابر مشرکان فرا خواند و از طرف دیگر به درونگرایی و عبادت الهی و رکوع و سجده و راز و نیاز فرا میخواند.[۶۶]
خدمت به خلق نیز یکی از ارزشهای انسانی است و اسلام آن را صد در صد تأیید میکند اما عدهای این سخن را شعار خود قرار داده که عبادت به جز خدمت خلق نیست و با این سخن ارزش علم و جهاد و عبادت را نفی میکنند در حالی که اگر همه ارزشها منحصر در خدمت به خلق باشد آن گاه خلق خدا همانند مجموعهای از حیوانات میشوند که خدمت به آنها سیر کردن شکم آنهاست پس این یک دیدگاه افراطی است.[۶۷] اسلام سختگیری یهود و آسانگیری نصارا را در پیش نمیگیرد بلکه راه میانه را بر گزیده است انسان را به زهد و گوشهگیری نمیکشاند و از اباحیگری و اسراف هم باز میدارد اسلام مادیت و معنویت را با یکدیگر پیوند داده است فرد را جزئی از جامعه و جامعه را مجموعه افراد میداند اسلام فرد را قربانی جامعه و جامعه را قربانی فرد نمیکند انسان مسلمان نه خوشبین افراطی است نه بدبین و نا امید آن چنان که در اندیشه غربی سراغ داریم اسلام بدترین خطر را جدایی دین از سیاست و علم از عمل و باقی ماندن در علم بدون عمل میداند و همواره ایمان و عمل صالح را همراه یکدیگر ذکر کرده است[۶۸]. [۶۹]
کارایی
عبارت است از نرخ ستادهها به دادههای مورد استفاده که اگر هر چه ما از دادههای خود ستادههای بیشتری بهدست آوریم در واقع کاراتر بودهایم. کارایی یعنی استفاده بهینه و مطلوب از دادهها یا با حداقل هزینه ستاده بیشتری بهدست آوریم مدیریت پیامبر چنین بود که با نیروهای اندک خود بیشترین نتیجه را بهدست میآورد. اینجاست که ایمان مردم کارایی فوق العاده خود را در صحنه اجتماع و نبرد نشان میدهد و به گفته قرآن یک مؤمن در مقابل ده کافر توان و نیروی مقاومت دارد و نیز یکصد تن بر یکهزار نفر پیروز میگردند: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ[۷۰]. [۷۱]
نوآوری
نظامی به کمال میرسد که در آن نوآوری یعنی اصلاح و تجدید حیات به طور مستمر رخ دهد و خود را با استعدادهای جوان و افکار جدید تازه کند و در جریان آخرین پیشرفتها و دانشها قرار گیرد.
- اصلاح نام ها: پیامبر اسلام (ص) تصمیم گرفتند که نام یثرب را تغییر دهد. ایشان این تغییر نام را یک ضرورت روانی ـ اجتماعی تشخیص داد. نام یثرب که به معنای افساد و مذمّت بود به "طیبه" و پاکی تغییر دادند.[۷۲] قطعاً انتخاب اسم زیبایی مانند طیبه در القای روح امید و خوش بینی در دیدگاه یاران تأثیر بسزایی داشته است. تغییر نام یکی از اقدامات فرهنگی است که در انقلابهای عمیق اجتماعی صورت میگیرد.[۷۳] این گردهم آمدن و پیوستگی روحی جمعیت در تمامی مذاهب، به ویژه در مذاهب عالیه توحیدی، وجود دارد. اما در مورد اسلام، مسأله وحدت اجتماعی و به هم پیوستگی معنوی به نوع دیگر مطرح است.[۷۴]
- اصلاح باورها: کانون اصلی فرهنگ اسلامی که پیامبر اعظم ایجاد کرد تغییر در لایههای اعتقادی بود که در جاهلیت فرهنگ بود، ولی اسلام جایگزین آن شد. در صدر اسلام نظام قبیلهای بود، هویت فرد به حوزه ارتباطات قبیلهای و عشیرهای او بود: أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ[۷۵] و قوانین نیز بر اساس قراردادهای قبیلهایی شکل میگرفت. آنجا ثار بود اینجا ثارالله شد، در جاهلیت علم الانساب بود اسلام علم الاسما آورد، آنجا برتری نزد قبیله، اینجا برتری نزد خدا، آنجا عصبیت و اینجا ایثار، قرآن میفرماید: وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ[۷۶]. [۷۷]
تمایل به نظم
کمال انسان وقتی است که همه استعدادهایش را به طور هماهنگ رشد دهد نه اینکه برخی را رشد داده و برخی را معطل گذارد، رشد استعدادهای انسان مانند رشد اندام یک کودک است به این معنا که رشد هماهنگ و کامل وقتی است که همه قسمتها باهم رشد کنند اگر تنها یکی از اعضای کودک مثلاً دست یا پای او رشد کند نمیتوان او را رشد یافته نامید قرآن تعبیر امام را برای ابراهیم به کار برده چون انسان کامل شد و در همه امتحانات موفق بیرون آمد غالباً افراد و جامعهها از راه گرایش به باطل به گمراهی کشیده نمیشوند بلکه از افراط در یک طرف نیز به فساد کشیده میشوند یعنی اگر انسان تنها در یک جهت گرایش پیدا کرد و سایر ارزشها را به فراموشی سپرد همانند کودکی میگردد که تنها یکی از اعضایش رشد کرده است. مثلاً اگر مسلمانی منحصر در مسجد رفتن و دعا خواندن شد و سایر ارزشها فراموش گردید این فرد تعادل روحی خود را از دست میدهد از این رو وقتی به پیامبر (ص) خبر دادند که عدهای از اصحاب غرق در عبادت شدهاند و زن و فرزند را رها کرده و به هیچ کاری نمیپردازند آن حضرت عصبانی شد و به مسجد تشریف آورد و به شدت با آن افراد به مخالفت پرداخت و فرمود کسانی که این کارها را پیش گرفتهاند از سنت من خارجاند[۷۸]. [۷۹]
برپایی نظام ولایی
نوع نگرش اسلام به حکومت و سیاست و اهدافی که دنبال مینماید، موجب آن گشته است که نه تنها در تعریف سیاست و مبانی و اصول کلی نظام سیاسی با سایر دیدگاهها و نظامهای سیاسی تفاوت ماهوی و مبنایی داشته باشد بلکه در ساختار کلی و شکل عملی حکومت نیز مبتکر روش و نظام منحصر بفرد و ویژهای باشد. روشها و انواع حکومتی که در طول تاریخ به وجود آمده، هیچ کدام با مبانی اسلامی هماهنگی نداشته و با هیچ توجیهی نمیتوان آنها را حکومت کاملاً دینی نامید. گر چه برخی در عمل به ظواهر دینی و احکام اسلامی نسبت به بقیه توجه و اهتمام بیشتری داشتهاند.[۸۰]
پیامبر برای حکومت مطلوبیت ذاتی قایل نیست لکن نظر به اهمیت و تأثیری که در هدایت انسانها و فراهم نمودن مقدمات و زمینههای رشد و تعالی ارزشها و توانمندیهای افراد بشر دارد مدیریت و نظام خاصی را برای آن را ترسیم کرده است. اسلام مدیریت کلان جامعه اسلامی را پیمان الهی میداند که با انشاء خدا، بهوسیله افراد ممتازی که شایستگی علمی و عملی لازم را برای قائم مقامی خدا دارند، تجلی مییابد. از این رو با الهام از آیات قرآن و بهویژه محوریت توحید در همه معارف دینی، میتوان گفت که ساختار کلی نظام سیاسی اسلام " نظام ولایی و امامت" است. فلسفه سیاسی اسلام، حکومتی را دینی میداند که در قانون و اجرا به خدا منتهی گردد و از خود خواهی و شخص پرستی به دور باشد و راه آن را نظام ولایی معرفی میکند؛ یعنی نظامی که جانشین خدا، قانون الهی را در بین مؤمنان اجرا مینماید.[۸۱]
پیامبر اسلام (ص) پس از ورود به مدینه به تشکیل حکومت پرداخت. اقدامات سیاسی ـ فرهنگی ایشان در تأسیس یک حکومت متمرکز با سیستم اداری و نظامی منظم و سازمان یافته در عربستان آن روز که مهمترین عنصر سیاسی آن قبیله بود و به جز قبیله و آداب و رسوم قبیلهای هیچ تشکیلات سیاسی و قانون و ضابطه همگانی وجود نداشت بسیار تازگی داشت. این اولین باری بود که جزیره العرب با استقرار یک حکومت مرکزی در دوران خود روبه رو میشد. حکومت جدید بر پایه روابط گسترده اجتماعی و جایگزینی ارزشهای دینی در مقابل ارزشهای قومی و قبیلهای شکل گرفت.[۸۲]
تحولگرایی
تحول ایجاد تغییر و تکمیل در ساختارها، فرایندها و راهبردهای حاکم بر یک سیستم با هدف تولید کیفیت برتر و تغییر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است و تغییر غیر از انحراف و تجدید نظر است[۸۳]. [۸۴]
راز پیروزی پیامبر بر جامعه جاهلی و با وجود اینکه جامعه نوپای اسلامی، در مکه و مدینه، دشمنانی داشتند که مشرکان، یهودیان و سپس منافقان از مهم ترین آنان به شمار میرفتند. اما با همه دشمنیها و توطئهها، پیامبر (ص) و مسلمانان پیروز شدند. جدا از نقش معجزات و به ویژه قرآن، خصوصیات شخص پیامبر (ص) از قبیل: خودی بودن، شرافت نسبی، گذشته نیکو، تلاش فوق العاده، لیاقت و کاردانی، ایمان قاطع، شناخت درست شرایط زمانی و مکانی و لیاقت و کاردانی، و نیز نقش سایر مسلمانان به ویژه خدیجه و ابوطالب و علی و حمزه و جعفر و... هم چنین نقش خلأهای حقوقی، اخلاقی، سیاسی، اعتقادی، موقعیت مکه و فطری بودن دین اسلام و محتوای آن و نقش خصلتهای مثبت موجود در میان اعراب از قبیل: عادت به زندگی سخت، شجاعت، مهمان نوازی، تعهد در مقابل بیعت، تعصب و رقابت نام برد. اما نقش اصلی در این تغییر و تحولات، مربوط به تغییری است که در محتوای فکری و باطنی انسانها اتفاق افتاده است. انقلاب فکری و محتوایی سبب میشود تا تمامی ارزشها، شناختها، دانشها، باورها ایستادگیها، نگرشها، گرایشها و حتی احساسات و فرهنگ یک جامعه تغییر کند و به دنبال آن، زمینه اقدامات دیگری مانند مشارکت افراد در اقدامات نظامی و اقتصادی به منظور پیشرفت آرزوها و خواستههای دینی، فراهم گردد.[۸۵]
نتیجه گیری
اینکه پیامبر اسلام بر ادیان و حکومتهای زمان خود غالب شد و به سرعت در جهان پیش رفت، به واسطۀ تعلیمات قوی و اصول محکمی بود که به این جهت دلها را ربود و افکار را متوجه خود ساخت و مردم با رغبت آن را پذیرفتند و پیروان خود را ترقّی داد.[۸۶]
جستارهای وابسته
منابع
- تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی
- نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی
- بابایی مجرد، حسین، رضاییمنش، بهروز، معناشناسی نظامسازی و روششناسی کشف نظام از منابع دینی
- عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای
- میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت
- یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷
پانویس
- ↑ ر. ک: حسن عمید، فرهنگ عمید، ج۲، ص۱۱۶۳.
- ↑ ر. ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۷۹.
- ↑ النِّظَام بالكسر: الخيط الذي يُنْظَمُ به اللؤلؤ (ر. ک: فخر الدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۱۹).
- ↑ النظام: الخيط الذي ينظم فيه اللؤلؤ و غيره. و الترتيب و الاتساق... (ر. ک: إبراهیم مصطفی، أحمد الزیات، حامد عبدالقادر و محمد النجار، المعجم الوسیط، تحقیق مجمع اللغة العربیة، ج۲، ص۹۳۳).
- ↑ ر. ک: عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۱۴۹.
- ↑ ر. ک: عبدالحمید ابوالحمد، مبانی علم سیاست، ص۱۹۶.
- ↑ برای مطالعه بیشتر درباره طبقهبندی نظامهای سیاسی، ر. ک: حسین بشیریه، آموزش دانش سیاسی: مبانی علم سیاست نظری و تأسیسی، ص۱۰۵.
- ↑ ر. ک: عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۱۵۱.
- ↑ میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۴۲.
- ↑ سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۳۹
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۶
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی ش ۸، ص ۴۶
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۰
- ↑ رضائیان، علی، تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۵۵.
- ↑ واسطی، عبدالحمید، نگرش سیستمی به دین، مجلۀ کتاب نقد، ش ۳۳، ص ۱۰۵
- ↑ بابایی مجرد، حسین، رضاییمنش، بهروز؛ معناشناسی نظامسازی و روششناسی کشف نظام از منابع دینی، قبسات، ش ۷۶، ص ۱۶۲
- ↑ چرچمن، چارلزوست، نظریه سیستمهای ترجمه رشید اصلانی، ص۲۶.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۱۴.
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۹
- ↑ حمیدی زاده، محمد رضا، پویایی سیستمها
- ↑ رضائیان، علی، تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۹
- ↑ نبوی، سیدعباس، فقه، زمان و نظام سازی، نشریه کیهان اندیشه، ش ٦٧
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۳
- ↑ بابایی مجرد، حسین، رضاییمنش، بهروز؛ معناشناسی نظامسازی و روششناسی کشف نظام از منابع دینی، قبسات، ش ۷۶، ص ۱۶۲
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۵۵
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۵۵
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۵۵
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۵۹
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۶۰
- ↑ صفایی حائری، علی، دین و نظام سازی
- ↑ بابایی مجرد، حسین، رضاییمنش، بهروز؛ معناشناسی نظامسازی و روششناسی کشف نظام از منابع دینی، قبسات، ش ۷۶، ص ۱۶۷
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۷
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۸
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۹
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۱۰
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۱۰ ـ ۱۱
- ↑ نبوی، سید عباس، فقه، زمان و نظامسازی، کیهان اندیشه، ش ۶۷، ص ۱۱
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۹
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۱
- ↑ آقابخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۱
- ↑ صفایی، علی، دین و نظامسازی
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۱
- ↑ «کسانى که به خدا و پیامبرانش کفر میورزند مىگویند ما به بعضى ایمان داریم و بعضى را انکار مىیکنیم ومىخواهند میان این [دو] راهى براى خود اختیار کنند». سورۀ نساء، آیۀ ۱۵۰
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۲
- ↑ سورۀ نحل، آیۀ ۹۰
- ↑ سورۀ بقره، آیۀ ۸۳
- ↑ صفایی، علی، دین و نظامسازی
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۲
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۲
- ↑ اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی در اسلام
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۳.
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۶۹
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۷۰
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۷۰
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۷۰
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۶۰
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۶۳
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۶۴
- ↑ عینیزاده موحد، محمد، مؤدب، سید رضا، نظامسازی در نگاه تفسیری آیت الله خامنهای، مجلۀ مطالعات قرآن و حدیث، ش ۲۱، ص ۱۶۵
- ↑ زارعی متین، حسن، مبانی سازمان و مدیریت و رویکرد اقتضایی، ص ۵۷
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۴
- ↑ «محمّد فرستاده خداست کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند، پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود میبینی». سورۀ فتح، آیۀ ۲۹
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۲
- ↑ مطهری، مرتضی، انسان بر آستان دین، خلاصۀ مجموعه آثار، ص ۹۲
- ↑ جندی، انور، اسلام و جهان معاصر، ص ۱۹
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۵
- ↑ سورۀ انفال، آیۀ ۶۵
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۶
- ↑ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج ۵، ص ۴۳
- ↑ واقدی، ابن سعد کاتب، المغازی، ج ۲، ص ۱۲۴
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۷
- ↑ سورۀ تکاثر، آیۀ ۱
- ↑ «و خویشان نزدیکت را هشدار ده» سورۀ شعراء، آیۀ ۲۱۴
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۸
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۱۱۳
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۵۹
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۶۰
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۶۰
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۶۱
- ↑ نوسازی، و تحول، جمعی از نویسندگان مجلۀ حوزه،
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۶۲
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۶۲
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۶۳