نظام سیاسی اسلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نظام سیاسی عبارت است از الگوی نظم دهندۀ روابط قدرت در جامعۀ انسانی که هدف آن، ایجاد عدل و برقراری روابط عادلانه بین افراد و نهادهای جامعه است. نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف خود، اصولی دارد که برخی از مهمترین آنها عبارت‌اند از: کرامت انسانی؛ قانون‌مداری؛ شایسته‌سالاری؛ اصالت خدمت و جاودانگی و جهان‌شمولی. باید توجه داشت این نظام اهدافی را نیر پیگیری می‌کند که هدف اصلی، توسعه بستر تقرب الهی است و اهداف فرعی که ابزار رسیدن به هدف اصلی هستند، عبارت‌اند از: اقامه قسط و عدل؛ اجرای احکام شریعت؛ برقراری نظم و امنیت؛ توسعه معنویات؛ ارتقای فرهنگی؛ تأمین رفاه عمومی.

تعریف نظام سیاسی اسلام

واژۀ نظام سیاسی، معادل واژۀ رژیم یا سیستم سیاسی است و مقصود از آن "الگوی معینی است از نظم که شکل روابط سیاسی جامعه را معین می‌کند و به این روابط، سازمان می‌بخشد". در تعریفی دیگر گفته شده نظام سیاسی "کیفیت تنظیم، سازمان‌دهی و اداری امور ارتباطی، فرهنگی و اقتصادی هر اجتماع انسانی است برای دستیابی به رشد مطلوب".

مفهوم "سیاست" با مفهوم "قدرت" یا همان جایگاه "امر و نهی" یا "آمریت و ناهویت" درآمیخته است، بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت در تعریف "نظام سیاسی" نیز همین آمیختگی وجود دارد؛ لذا در تعریف سیستم سیاسی، چنین گفته‌اند: "هر نوع الگوی روابط مداوم بشری که در آن تا حد مشخصی، قدرت و حکومت یا اقتدار وجود داشته باشد، سیستم سیاسی شمرده می‌شود"[۱].

در مجموع نظام سیاسی را می‌توان چنین تعریف کرد: "الگوی نظم دهندۀ روابط قدرت ـ به معنای امر و نهی یا الزام ـ در جامعۀ انسانی که هدف آن، ایجاد عدل و برقراری روابط عادلانه بین افراد و نهادهای جامعه است"[۲].

اصول نظام سیاسی اسلام

نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. برخی از مهمترین اصول عبارت‌اند از:

نخست: کرامت انسانی

اسلام، انسان را برترین آفریده و اشرف مخلوقات می‌داند[۳]. وقتی انسان صاحب کرامت است، شایستگی پیوند با خدا و افتخار بندگی او را دارد. کرامت و عزت انسانی مبنای اخلاق اسلامی را شکل می‌دهد. پیامبر گرامی اسلام (ص) تلاش نمود تا جامعه اسلامی را از ذلت رهانیده و آنها را به عزت برساند[۴].

دوم: قانون‌مداری

هر جامعه برای تنظیم و آراستگی امور خود، نیازمند قانون و مقرراتی است که اجرای آنها، رشد و توسعه جامعه را نتیجه بدهد. در جامعه‌ای که بر مدار عدالت می‌چرخد، از شاخص‌های اصلی آن تکیه بر قانون و قانون‌گرایی است. قانون‌مداری عملی را می‌توان در زندگی پیشوایان دینی به فراوانی مشاهده نمود[۵].

بقای هر حکومت و اصلاح امور هر جامعه‌ای، بدون پایبندی مردم به قوانین و مقررات، امکان‌پذیر نیست. پایه نظم و امنیت و جریان صحیح امور و ایجاد شرایط مناسب برای تأمین حقوق و مصالح مردم، بر قانون استوار است و قانون، تا زمانی که به اجرا در نیاید و همگان بدان پایبند نباشند، صِرف وضع و تصویب آن، اثری ندارد[۶].

سوم: شایسته‌سالاری

در یک جامعه و نظام سالم، کسانی می‌توانند عهده‌دار مسؤولیت‌های اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسؤولیت را دارا باشند. شایسته‌سالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی، یک اصل عقلی است و هر جامعه‌ای که به دنبال تأمین خوشبختی و سعادت باشد از این قاعده پیروی می‌کند[۷].

چهارم: اصالت خدمت

در اسلام، قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدف‌های والا و اصیل. حکومت و قدرت با جهت‌گیری اصلاح و خدمت‌رسانی به بشریت مدّ نظر انبیا و اولیای الهی است[۸].

پنجم: جاودانگی و جهان‌شمولی

ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و انسانی نظام سیاسی اسلام، آن را از اختصاص به عصر و زمان و مکان خاص خارج نموده و آن را مکتبی حیات‌بخش برای همه بشریت، با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل دعوت مطرح است، خطاب‌های قرآنی روی سخن خود را همه مردم (ناس) قرار می‌دهد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ[۹]. فراگیری به عنوان یک اصل، نظام سیاسی اسلام را از چارچوبه مرز جغرافیایی، نژادی، زبانی و حتی اعتقادی خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف می‌کند که قدرت ساماندهی بشریت را با تحمل تفاوت‌ها و اختلافات در سنت‌ها و آئین‌ها، دارد[۱۰].

اهداف نظام سیاسی اسلام

هر حرکت در نظام هستی و به طور مسلّم، هر رفتاری در انسان‌ها، برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد و با هر روشی نیز نمی‌توان به یک هدف دست یافت؛ همه نظام‌های سیاسی و نیز نظام سیاسی اسلام، از این قاعده مستثنی نیستند و در نتیجه دارای هدفی خاص و اصول یا مقررات حاکم بر حرکت هستند.

هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه بستر تقرب الهی است که تنها انسان به عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، مسیر از او إِنَّا لِلَّهِ[۱۱] و به سوی او إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۲] را طی می‌کند. در جامعه اسلامی، همه چیز در خدمت تعالی انسان قرار می‌گیرد. این تعالی با تقرب به خداوند حاصل می‌شود و حکومت نیز زمینه‌ساز این تقرب تعالی‌بخش است. اهداف فرعی که در واقع ابزار رسیدن به هدف اصلی هستند، به نوبه خود، هدف دسته‌ای از عملکردهای نظام سیاسی قرار می‌گیرند. این اهداف عبارت‌اند از: اقامه قسط و عدل؛ اجرای احکام شریعت؛ برقراری نظم و امنیت؛ توسعه معنویات؛ ارتقای فرهنگی؛ تأمین رفاه عمومی[۱۳].

مبانی نظام سیاسی اسلام

در جهان‌بینی الهی، مبانی نظام سیاسی با جهان‌بینی الهی با سه بُعد اصلی هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی قابل بررسی است:

  1. هستی‌شناسی: در جهان‌بینی الهی، مسائلی از هستی‌شناسی وجود دارد که به عنوان زیربناهای نظام سیاسی شناخته می‌شود؛ این موارد عبارت‌اند از: اختصاص حاکمیت به خداوند؛ نیازمندی به وحی در تنظیمات اجتماعی؛ دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام الهی؛ معادگرایی و خودکنترلی؛
  2. انسان‌شناسی: در جهان‌بینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه انسانی، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی انسان‌شناسی این نظام فکری مورد توجه هستند.
  3. جامعه‌شناسی: مسائلی که تحت عنوان جامعه‌شناسی در جهان‌بینی الهی بررسی می‌شوند و در حقیقت مبانی جامعه‌شناختی این دستگاه فکری را می‌سازند؛ عبارت‌اند از: فرد و جامعه؛ حکومت، متولی رشد و توسعه اجتماعی؛ ستیز دائمی ولایت الهی و ولایت طاغوت؛ تکاملی‌بودن روند کلی ولایت الهی؛ حاکمیت نهایی ولایت الهی[۱۴].

تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام

بررسی تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام، یعنی سیر پیدایش، رشد و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تاکنون پیگیری شود. این بحث را می‌توان در سه مقوله اصلی، حکومت اسلامی پیامبر اسلام (ص)، نظام خلافت و نظام امامت، بررسی نمود.

هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه فرصت پایه‌ریزی حکومت اسلامی را فراهم نمود. مهمترین اقدامات و مراحلی که منجر به تأسیس، تحکیم و پی‌ریزی شالوده‌های حکومت دینی در مدینه گردید عبارت بودند از: جلب همراهی و پذیرش مردم؛ برقراری وحدت اجتماعی در مدینه؛ ساخت مسجد به عنوان پایگاه اجتماعی مسلمانان؛ ریشه‌کنی تبعیض؛ استقرار نظامات اسلامی؛ مراعات امور مربوط به حاکم دینی؛ تلاش برای گسترش اسلام؛ دعوت پادشاهان و فرمانداران کشورهای دیگر به اسلام؛ جهاد و تدبیر جانشینی[۱۵].

فقه نظام سیاسی اسلام

منابع

پانویس

  1. رابرت دال، مترجم: حسین ظفریان، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ص۸.
  2. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص۷۲ـ۷۴؛ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۴۰.
  3. چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا، «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  4. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷؛ بهروز لک، غلام رضا، مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۶۹.
  5. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۰.
  6. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۳.
  7. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
  8. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۳.
  9. «بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.
  10. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۴.
  11. «ما از آن خداوندیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  12. «و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  13. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص۱۵٨ ـ ۱۶۵؛ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۸۸؛ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۹ – ۱۰۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۵ ـ ۲۸۰.
  14. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص۹۲ ـ ۱۰۵.
  15. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص۱۷۹ ـ ۱۹۳.