هیمنه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{علم معصوم}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[هیمنه در قرآن]] - [[هیمنه در حدیث]] - [[هیمنه در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = هیمنه (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[هیمنه در قرآن]] - [[هیمنه در حدیث]] - [[هیمنه در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = هیمنه (پرسش)}}


==مقدمه==
==مقدمه==
*در [[قرآن کریم]]، واژه "[[مهیمن]]" به عنوان یکی از اوصاف باری‌ تعالی آمده است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اوست، از هر عیب منزّه است، به کسى ستم نمى‌کند، امنیّت بخش است، بر همه چیز چیره است، شکست ناپذیرى که (با اراده نافذ خود) هر امرى را اصلاح مى‌کند، و داراى کبریا و عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>.
*در [[قرآن کریم]]، واژه "[[مهیمن]]" به عنوان یکی از اوصاف باری‌ تعالی آمده است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اوست، از هر عیب منزّه است، به کسى ستم نمى‌کند، امنیّت بخش است، بر همه چیز چیره است، شکست ناپذیرى که (با اراده نافذ خود) هر امرى را اصلاح مى‌کند، و داراى کبریا و عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>.
*[[آیه]] پیش از این [[آیه]] چنین است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است، و اوست بخشنده مهربان» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref>.
* [[آیه]] پیش از این [[آیه]] چنین است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است، و اوست بخشنده مهربان» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref>.
*و [[آیه]] بعد از [[آیه]] مورد بحث چنین است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«او خداوندى است هستى بخش، آفریننده‌اى ابداع‌گر، و صورتگر (بى‌نظیر)؛ از آن اوست بهترین نام‌ها؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است تسبیح او مى‌گویند؛ و او توانا و حکیم است» سوره حشر، آیه ۲۴.</ref>.
*و [[آیه]] بعد از [[آیه]] مورد بحث چنین است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«او خداوندى است هستى بخش، آفریننده‌اى ابداع‌گر، و صورتگر (بى‌نظیر)؛ از آن اوست بهترین نام‌ها؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است تسبیح او مى‌گویند؛ و او توانا و حکیم است» سوره حشر، آیه ۲۴.</ref>.
*این [[آیات]]، همانگونه که از واژگان به کار رفته در آنها و نیز از [[سیاق]] آنها استفاده می شود، درباره [[توحید ذاتی]] و صفاتی و افعالی [[خداوند]] وارد شده است و یکی از جامع ترین مجموعه های [[آیات]] [[توحیدی]] [[قرآن]] به شمار می آیند.
*این [[آیات]]، همانگونه که از واژگان به کار رفته در آنها و نیز از [[سیاق]] آنها استفاده می شود، درباره [[توحید ذاتی]] و صفاتی و افعالی [[خداوند]] وارد شده است و یکی از جامع ترین مجموعه های [[آیات]] [[توحیدی]] [[قرآن]] به شمار می آیند.
*در [[آیه]] مورد بحث، نخستین [[وصف]] [[خداوند]]، پس از جمله دال بر [[توحید]] در [[الوهیت]] {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} واژه "[[مَلِک]]" است که ضمن دلالت بر اختصاص این [[وصف]] به [[خدای متعال]]، دلالت بر اختصاص سایر اوصاف مذکور در این [[آیه]] نظیر "[[قدوس]]"، "[[سلام]]"، "[[مؤمن]]" و "[[مهیمن]]" نیز به [[خدای متعال]] دارد.
*در [[آیه]] مورد بحث، نخستین [[وصف]] [[خداوند]]، پس از جمله دال بر [[توحید]] در [[الوهیت]] {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} واژه "[[مَلِک]]" است که ضمن دلالت بر اختصاص این [[وصف]] به [[خدای متعال]]، دلالت بر اختصاص سایر اوصاف مذکور در این [[آیه]] نظیر "[[قدوس]]"، "[[سلام]]"، "[[مؤمن]]" و "[[مهیمن]]" نیز به [[خدای متعال]] دارد.
*به نظر می‌رسد [[آیه]] مورد بحث، به طور کلّی مسوق برای بیان [[توحید]] در [[مُلک]] و [[فرمانروایی]] خداست؛ زیرا همه واژگان توصیفی وارد در این [[آیه]] به نحوی اوصاف "الملک"اند که نخستین واژه بعد از کلمه [[توحید]] است.
*به نظر می‌رسد [[آیه]] مورد بحث، به طور کلّی مسوق برای بیان [[توحید]] در [[مُلک]] و [[فرمانروایی]] خداست؛ زیرا همه واژگان توصیفی وارد در این [[آیه]] به نحوی اوصاف "الملک"اند که نخستین واژه بعد از کلمه [[توحید]] است.
*[[آیه کریمه]] فوق، پس از ذکر [[توحید]] در [[الوهیت]] [[خداوند]] با جمله {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} [[خداوند]] را با عبارت {{متن قرآن|هُوَ الْمَلِكُ}} یاد می کند و سپس اوصافی؛ نظیر [[مؤمن]] و [[مهیمن]] و... بیان می کند که همگی اوصاف "الملک"اند. بنابراین، همه اوصافی که در این [[آیه]] آمده است، خصوصیات فرمانروای بزرگ [[جهان هستی]]، یعنی [[خداوند متعال]] است که در صدر [[آیه]] با واژه "الملک" به او اشاره شده است. در [[آیه]] بعد از این [[آیه]] نیز اوصافی که پس از نام "[[الله]]" آمده است، همگی اوصاف ذاتی است که با نام [[مبارک]] "[[الله]]" به آن اشاره شده است. بحث ما در اینجا درباره [[وصف]] "[[مهیمن]]" است که در [[آیه]] مورد بحث به عنوان یکی از [[اوصاف خدا]] بیان شده است؛ اگرچه همه اوصاف [[آیه]] مذکور، اوصاف مربوط به [[حکمرانی]] و [[فرمانروایی]] خداست، لکن به [[دلیل]] رعایت اختصار، از میان این اوصاف درباره [[وصف]] "[[مهیمن]]" که نمایان‌گر یکی از مهمترین ویژگی‌های [[فرمانروایی خداوند]] است و تنها در این [[آیه]] به آن اشاره شده، به بحث می‌پردازیم:
* [[آیه کریمه]] فوق، پس از ذکر [[توحید]] در [[الوهیت]] [[خداوند]] با جمله {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} [[خداوند]] را با عبارت {{متن قرآن|هُوَ الْمَلِكُ}} یاد می کند و سپس اوصافی؛ نظیر [[مؤمن]] و [[مهیمن]] و... بیان می کند که همگی اوصاف "الملک"اند. بنابراین، همه اوصافی که در این [[آیه]] آمده است، خصوصیات فرمانروای بزرگ [[جهان هستی]]، یعنی [[خداوند متعال]] است که در صدر [[آیه]] با واژه "الملک" به او اشاره شده است. در [[آیه]] بعد از این [[آیه]] نیز اوصافی که پس از نام "[[الله]]" آمده است، همگی اوصاف ذاتی است که با نام [[مبارک]] "[[الله]]" به آن اشاره شده است. بحث ما در اینجا درباره [[وصف]] "[[مهیمن]]" است که در [[آیه]] مورد بحث به عنوان یکی از [[اوصاف خدا]] بیان شده است؛ اگرچه همه اوصاف [[آیه]] مذکور، اوصاف مربوط به [[حکمرانی]] و [[فرمانروایی]] خداست، لکن به [[دلیل]] رعایت اختصار، از میان این اوصاف درباره [[وصف]] "[[مهیمن]]" که نمایان‌گر یکی از مهمترین ویژگی‌های [[فرمانروایی خداوند]] است و تنها در این [[آیه]] به آن اشاره شده، به بحث می‌پردازیم:
*[[ابن منظور]] در لسان العرب درباره معنای واژه "[[مهیمن]]" می گوید: این واژه از "آمن غیرَه من الخوف" یعنی دیگری را از [[ترس]] در [[امان]] قرار داده است، می‌باشد، و ریشه آن "أَأْمَنَ فهو مُؤَأْمِنٌ" است که دو همزه دارد، همزه دوم به یاء تبدیل شده چون [[اجتماع]] دو همزه نامطلوب است لذا تبدیل به مؤیمن شد سپس همزه اول به "هاء" تبدیل شد؛ نظیر آنکه در "أَراق" گفتند "هراق"<ref>{{عربی|و هو من آمن غيرَه من الخوف، و أَصله أَأْمَنَ فهو مُؤَأْمِنٌ، بهمزتين، قلبت الهمزة الثانية ياء كراهة اجتماعهما فصار مُؤَيْمِنٌ، ثم صُيِّرت الأُولى هاء كما قالوا هَراق و أَراق}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۳۶، ذیل واژه «مهیمن».</ref>.
* [[ابن منظور]] در لسان العرب درباره معنای واژه "[[مهیمن]]" می گوید: این واژه از "آمن غیرَه من الخوف" یعنی دیگری را از [[ترس]] در [[امان]] قرار داده است، می‌باشد، و ریشه آن "أَأْمَنَ فهو مُؤَأْمِنٌ" است که دو همزه دارد، همزه دوم به یاء تبدیل شده چون [[اجتماع]] دو همزه نامطلوب است لذا تبدیل به مؤیمن شد سپس همزه اول به "هاء" تبدیل شد؛ نظیر آنکه در "أَراق" گفتند "هراق"<ref>{{عربی|و هو من آمن غيرَه من الخوف، و أَصله أَأْمَنَ فهو مُؤَأْمِنٌ، بهمزتين، قلبت الهمزة الثانية ياء كراهة اجتماعهما فصار مُؤَيْمِنٌ، ثم صُيِّرت الأُولى هاء كما قالوا هَراق و أَراق}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۳۶، ذیل واژه «مهیمن».</ref>.
*[[ابن منظور]] در همین [[ارتباط]] می افزاید:در [[حدیث]] عکرمه آمده است: [[علی]]{{ع}} [[داناترین]] [[مردم]] به مهیمنات یعنی قضایا و داوری‌ها بود. از ریشه [[هیمنه]] که به معنای عهده‌دارشدن رسیدگی به شیء معین است.... ابن الانباری درباره {{متن قرآن|وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}} چنین گفت: [[مهیمن]] یعنی عهده‌دار [[آفرینش]] شیء بودن و این [[بیت]] را آورد: همانا [[بهترین]] [[مردم]] بعد از [[پیامبر خدا]] [[مهیمن]] او و عهده‌دار امور او بعد از اوست که در آشنایی با خوب و بدها [[تالی]] اوست". گفت: معنای آن عهده‌دار امور [[مردم]] بودن پس از اوست. و گفته‌اند: به معنای عهده‌دار امور آفریدگان بودن است<ref>{{عربی|و في حديث عكرمة: كان علي{{ع}} أَعْلَم بالمُهَيمِناتِ أَي القَضايا، من الهَيمنَة و هي القيام على الشيء‌... قال ابن الأَنباري في قوله:}} {{متن قرآن|وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}} {{عربی|قال: المُهَيمِنُ [[القائم]] على خلقه؛ و أَنشد: أَلا إنَّ خير الناسِ بعد نَبِيهِ مُهَيمِنُه التالِيه في العُرْفِ و النُّكرِ
* [[ابن منظور]] در همین [[ارتباط]] می افزاید:در [[حدیث]] عکرمه آمده است: [[علی]]{{ع}} [[داناترین]] [[مردم]] به مهیمنات یعنی قضایا و داوری‌ها بود. از ریشه [[هیمنه]] که به معنای عهده‌دارشدن رسیدگی به شیء معین است.... ابن الانباری درباره {{متن قرآن|وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}} چنین گفت: [[مهیمن]] یعنی عهده‌دار [[آفرینش]] شیء بودن و این [[بیت]] را آورد: همانا [[بهترین]] [[مردم]] بعد از [[پیامبر خدا]] [[مهیمن]] او و عهده‌دار امور او بعد از اوست که در آشنایی با خوب و بدها [[تالی]] اوست". گفت: معنای آن عهده‌دار امور [[مردم]] بودن پس از اوست. و گفته‌اند: به معنای عهده‌دار امور آفریدگان بودن است<ref>{{عربی|و في حديث عكرمة: كان علي{{ع}} أَعْلَم بالمُهَيمِناتِ أَي القَضايا، من الهَيمنَة و هي القيام على الشيء‌... قال ابن الأَنباري في قوله:}} {{متن قرآن|وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}} {{عربی|قال: المُهَيمِنُ [[القائم]] على خلقه؛ و أَنشد: أَلا إنَّ خير الناسِ بعد نَبِيهِ مُهَيمِنُه التالِيه في العُرْفِ و النُّكرِ
قال: معناه [[القائم]] على [[الناس]] بعده، و قيل: [[القائم]] بأُمور الخلق}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۳.</ref>.
قال: معناه [[القائم]] على [[الناس]] بعده، و قيل: [[القائم]] بأُمور الخلق}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۳.</ref>.
*[[زمخشری]] در کشاف می گوید: "[[مهیمن]] یعنی ناظر بر شیء و نگهدارنده آن، بر وزن مفیعل و از ریشه "[[امن]]" است لکل همزه آن تبدیل به هاء شده است"<ref>{{عربی|المهيمن: الرقيب على كلّ شيء، الحافظ له، مفيعل من الأمن إلّا أنّ همزته قلبت هاء}}؛ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۸۷.</ref>.
* [[زمخشری]] در کشاف می گوید: "[[مهیمن]] یعنی ناظر بر شیء و نگهدارنده آن، بر وزن مفیعل و از ریشه "[[امن]]" است لکل همزه آن تبدیل به هاء شده است"<ref>{{عربی|المهيمن: الرقيب على كلّ شيء، الحافظ له، مفيعل من الأمن إلّا أنّ همزته قلبت هاء}}؛ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۸۷.</ref>.
*باتوجه به آنچه در [[کلام]] لغویین درباره معنا و ریشه واژه "[[مهیمن]]" آمده است، [[مهیمن]] از ماده "[[امن]]" و در اصل "مؤیمن" بوده که به معنای به‌وجود آورنده و برقرار سازنده [[امن]] و [[امنیت]] است.
*باتوجه به آنچه در [[کلام]] لغویین درباره معنا و ریشه واژه "[[مهیمن]]" آمده است، [[مهیمن]] از ماده "[[امن]]" و در اصل "مؤیمن" بوده که به معنای به‌وجود آورنده و برقرار سازنده [[امن]] و [[امنیت]] است.
*یکی از مهمترین [[وظایف]] هر حاکمی ایجاد [[امنیت]] است، بلکه ایجاد [[امنیت]]، مقوّم [[حاکمیت]] [[حاکم]] است؛ زیرا بدون ایجاد [[امنیت]]، [[حاکمیت]] قابل تحقق نیست.
*یکی از مهمترین [[وظایف]] هر حاکمی ایجاد [[امنیت]] است، بلکه ایجاد [[امنیت]]، مقوّم [[حاکمیت]] [[حاکم]] است؛ زیرا بدون ایجاد [[امنیت]]، [[حاکمیت]] قابل تحقق نیست.
*مطالبی که در [[کلام]] [[اهل]] لغت در بیان معنای "[[مهیمن]]" آمده؛ نظیر: آنچه [[ابن منظور]] از [[ابن الانباری ]] [[نقل]] کرده یا آنچه از [[زمخشری]] [[نقل]] کردیم و دیگر معانی ذکر شده برای این واژه در کتب [[تفسیر]]، همگی از لوازم و توابع معنای ایجاد [[امن]] است که معنای اصلی واژه "[[مهیمن]]" است.
*مطالبی که در [[کلام]] [[اهل]] لغت در بیان معنای "[[مهیمن]]" آمده؛ نظیر: آنچه [[ابن منظور]] از [[ابن الانباری]] [[نقل]] کرده یا آنچه از [[زمخشری]] [[نقل]] کردیم و دیگر معانی ذکر شده برای این واژه در کتب [[تفسیر]]، همگی از لوازم و توابع معنای ایجاد [[امن]] است که معنای اصلی واژه "[[مهیمن]]" است.
*با توجه به اینکه [[آیه]] مورد بحث و [[آیه]] قبل و بعد آن همگی در [[مقام]] بیان [[توحید الهی]] و اوصاف [[توحیدی]] مخصوص به [[ذات مقدس]] حق تعالی می‌باشند، دلالت [[آیه]] بر اختصاص "مهیمنیت" و [[حاکمیت]] به ذات باری ‌تعالی روشن و [[آشکار]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱.</ref>.
*با توجه به اینکه [[آیه]] مورد بحث و [[آیه]] قبل و بعد آن همگی در [[مقام]] بیان [[توحید الهی]] و اوصاف [[توحیدی]] مخصوص به [[ذات مقدس]] حق تعالی می‌باشند، دلالت [[آیه]] بر اختصاص "مهیمنیت" و [[حاکمیت]] به ذات باری ‌تعالی روشن و [[آشکار]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱.</ref>.



نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۰۴

مقدمه

  • در قرآن کریم، واژه "مهیمن" به عنوان یکی از اوصاف باری‌ تعالی آمده است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۱].
  • آیه پیش از این آیه چنین است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ[۲].
  • و آیه بعد از آیه مورد بحث چنین است: ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۳].
  • این آیات، همانگونه که از واژگان به کار رفته در آنها و نیز از سیاق آنها استفاده می شود، درباره توحید ذاتی و صفاتی و افعالی خداوند وارد شده است و یکی از جامع ترین مجموعه های آیات توحیدی قرآن به شمار می آیند.
  • در آیه مورد بحث، نخستین وصف خداوند، پس از جمله دال بر توحید در الوهیت ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ واژه "مَلِک" است که ضمن دلالت بر اختصاص این وصف به خدای متعال، دلالت بر اختصاص سایر اوصاف مذکور در این آیه نظیر "قدوس"، "سلام"، "مؤمن" و "مهیمن" نیز به خدای متعال دارد.
  • به نظر می‌رسد آیه مورد بحث، به طور کلّی مسوق برای بیان توحید در مُلک و فرمانروایی خداست؛ زیرا همه واژگان توصیفی وارد در این آیه به نحوی اوصاف "الملک"اند که نخستین واژه بعد از کلمه توحید است.
  • آیه کریمه فوق، پس از ذکر توحید در الوهیت خداوند با جمله ﴿اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خداوند را با عبارت ﴿هُوَ الْمَلِكُ یاد می کند و سپس اوصافی؛ نظیر مؤمن و مهیمن و... بیان می کند که همگی اوصاف "الملک"اند. بنابراین، همه اوصافی که در این آیه آمده است، خصوصیات فرمانروای بزرگ جهان هستی، یعنی خداوند متعال است که در صدر آیه با واژه "الملک" به او اشاره شده است. در آیه بعد از این آیه نیز اوصافی که پس از نام "الله" آمده است، همگی اوصاف ذاتی است که با نام مبارک "الله" به آن اشاره شده است. بحث ما در اینجا درباره وصف "مهیمن" است که در آیه مورد بحث به عنوان یکی از اوصاف خدا بیان شده است؛ اگرچه همه اوصاف آیه مذکور، اوصاف مربوط به حکمرانی و فرمانروایی خداست، لکن به دلیل رعایت اختصار، از میان این اوصاف درباره وصف "مهیمن" که نمایان‌گر یکی از مهمترین ویژگی‌های فرمانروایی خداوند است و تنها در این آیه به آن اشاره شده، به بحث می‌پردازیم:
  • ابن منظور در لسان العرب درباره معنای واژه "مهیمن" می گوید: این واژه از "آمن غیرَه من الخوف" یعنی دیگری را از ترس در امان قرار داده است، می‌باشد، و ریشه آن "أَأْمَنَ فهو مُؤَأْمِنٌ" است که دو همزه دارد، همزه دوم به یاء تبدیل شده چون اجتماع دو همزه نامطلوب است لذا تبدیل به مؤیمن شد سپس همزه اول به "هاء" تبدیل شد؛ نظیر آنکه در "أَراق" گفتند "هراق"[۴].
  • ابن منظور در همین ارتباط می افزاید:در حدیث عکرمه آمده است: علی(ع) داناترین مردم به مهیمنات یعنی قضایا و داوری‌ها بود. از ریشه هیمنه که به معنای عهده‌دارشدن رسیدگی به شیء معین است.... ابن الانباری درباره ﴿وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ چنین گفت: مهیمن یعنی عهده‌دار آفرینش شیء بودن و این بیت را آورد: همانا بهترین مردم بعد از پیامبر خدا مهیمن او و عهده‌دار امور او بعد از اوست که در آشنایی با خوب و بدها تالی اوست". گفت: معنای آن عهده‌دار امور مردم بودن پس از اوست. و گفته‌اند: به معنای عهده‌دار امور آفریدگان بودن است[۵].
  • زمخشری در کشاف می گوید: "مهیمن یعنی ناظر بر شیء و نگهدارنده آن، بر وزن مفیعل و از ریشه "امن" است لکل همزه آن تبدیل به هاء شده است"[۶].
  • باتوجه به آنچه در کلام لغویین درباره معنا و ریشه واژه "مهیمن" آمده است، مهیمن از ماده "امن" و در اصل "مؤیمن" بوده که به معنای به‌وجود آورنده و برقرار سازنده امن و امنیت است.
  • یکی از مهمترین وظایف هر حاکمی ایجاد امنیت است، بلکه ایجاد امنیت، مقوّم حاکمیت حاکم است؛ زیرا بدون ایجاد امنیت، حاکمیت قابل تحقق نیست.
  • مطالبی که در کلام اهل لغت در بیان معنای "مهیمن" آمده؛ نظیر: آنچه ابن منظور از ابن الانباری نقل کرده یا آنچه از زمخشری نقل کردیم و دیگر معانی ذکر شده برای این واژه در کتب تفسیر، همگی از لوازم و توابع معنای ایجاد امن است که معنای اصلی واژه "مهیمن" است.
  • با توجه به اینکه آیه مورد بحث و آیه قبل و بعد آن همگی در مقام بیان توحید الهی و اوصاف توحیدی مخصوص به ذات مقدس حق تعالی می‌باشند، دلالت آیه بر اختصاص "مهیمنیت" و حاکمیت به ذات باری ‌تعالی روشن و آشکار است[۷].

منابع

پانویس

  1. «او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اوست، از هر عیب منزّه است، به کسى ستم نمى‌کند، امنیّت بخش است، بر همه چیز چیره است، شکست ناپذیرى که (با اراده نافذ خود) هر امرى را اصلاح مى‌کند، و داراى کبریا و عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره حشر، آیه ۲۳.
  2. «او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است، و اوست بخشنده مهربان» سوره حشر، آیه ۲۲.
  3. «او خداوندى است هستى بخش، آفریننده‌اى ابداع‌گر، و صورتگر (بى‌نظیر)؛ از آن اوست بهترین نام‌ها؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است تسبیح او مى‌گویند؛ و او توانا و حکیم است» سوره حشر، آیه ۲۴.
  4. و هو من آمن غيرَه من الخوف، و أَصله أَأْمَنَ فهو مُؤَأْمِنٌ، بهمزتين، قلبت الهمزة الثانية ياء كراهة اجتماعهما فصار مُؤَيْمِنٌ، ثم صُيِّرت الأُولى هاء كما قالوا هَراق و أَراق؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۳۶، ذیل واژه «مهیمن».
  5. و في حديث عكرمة: كان علي(ع) أَعْلَم بالمُهَيمِناتِ أَي القَضايا، من الهَيمنَة و هي القيام على الشيء‌... قال ابن الأَنباري في قوله: ﴿وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ قال: المُهَيمِنُ القائم على خلقه؛ و أَنشد: أَلا إنَّ خير الناسِ بعد نَبِيهِ مُهَيمِنُه التالِيه في العُرْفِ و النُّكرِ قال: معناه القائم على الناس بعده، و قيل: القائم بأُمور الخلق؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۳.
  6. المهيمن: الرقيب على كلّ شيء، الحافظ له، مفيعل من الأمن إلّا أنّ همزته قلبت هاء؛ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۸۷.
  7. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.