بحث:وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
==قاموس قرآن==
==قاموس قرآن==
وحى در اصل به معنى اشاره سريع است و به اعتبار سرعت گفته‏اند: «اَمْرٌوَحْىٌ» يعنى كار سريع (راغب) فيومى در مصباح گفته وحى به معنى اشاره و رسالت و كتابت است وهر آنچه به ديگرى القا كنى تا بفهمد وحى است... راغب كتابت و رمز و غيره را از اسباب شمرده و معناى اصلى را اشاره مى‏داند. ناگفته نماند«وَحى يَحى» و «اَوْحى يوُحى» هر دو به يك معنى است چنانكه در مصباح گفته است. طبرسى فرموده: ايحاء القاء معنى است بطور مخفى و نيز به معنى الهام و اشاره است. ناگفته نماند: جامع تمام معانى تفهيم خفى است و اگر وحى و ايحاء را تفهيم خفى و كلام خفى معنى كنيم جامع تمام معانى خواهدبود. * آنچه از معانى اين لفظ نقل شد بسيارى از آنها در قرآن كريم يافته است مثل [نحل:68]. مراد از وحى تفهيم ذاتى است كه خداوند در ذات زنبور عسل گذاشته و طريق عسل سازى را به وى آموخته است ولفظ «أَوْحى» دلالت دارد كه كار عسل‏گيرى اين حشره تصادفى نيست بلكه با تفهيم و تعليم خدايى است. * [فصّلت:12]. گفته‏اند مراد از وحى خلقت و ايجاد است يعنى: در هر آسمان امر و تدبير آن را ايجاد كرد و گفته‏اند: كار هر آسمان را به اهل آسمان كه ملائكه باشند وحى كرد در اينصورت وحى به معنى متعارف آن است. ناگفته نماند: در «سماء» گفته شد كه مراد از سبع سماوات آسمانهاى هفتگانه محيط بر زمين اند و درهر يك از آنهاآثارى است غير از آثار آن ديگرى و همه درزندگى و تدبير حيات ارضى دخيل اند به نظر نگارنده مراد از «اَوْحى» القاء و قراردادن آن آثار و خصوصيات در هر يك از طبقات جو است. * [زلزله:4-5]. آن روز زمين اخبار خويش را حكايت كند كه خدايت به وى وحى كرده است در بحث قيامت در اين كتاب نوشته‏ايم كه زمين در اثر تكامل سخن خواهد گفت در اين صورت وحى به معنى تفهيم و اشاره خواهد بود و يا آن مثل «وَ أَوْحى فى كُلِ سَماءٍ أَمْرَها» است . *** در آيات گذشته چنانكه ديديم وحى در جماد و حشره بكار رفته است ولى در آيات زير مواردى در بشر و احتمالا در جن خواهدشد. * [مريم:11]. ناگفته نماند: در آيات ماقبل به زكريا «عليه السلام» وحى شد كه: علامت حمل زنت به فرزند آن است كه سه روز زبان تواز سخن گفتن باز خواهد ماندآنوقت فرموده: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ...» اين مى‏فهماند كه خارج شدن بر قوم پس از اعتقال زبانش بوده است على هذا مراد از «فَاَوْحى» اشاره است يعنى: از معبد بر قومش خارج شد و به آنها اشاره كرد كه صبح و شام خدا را تسبيح كنيد. * [قصص:7]. وحى در اينجاهمان الهام و تفهيم خفى است كه خدا به قلب مادر موسى «عليه السلام» انداخت و آن مصداقاً نظير آن بودكه به دل انبياء عليهم السلام انداخته مى‏شد و همانطور كه به او الهام شده بود تحقق واقعى پيداكرد. * [انعام:121]. آيه در خوردن ذبيحه‏اى است كه نام خدا بر آن برده نشده ممكن است مراد از شياطين انسانهاى بدكار و يا شياطين جن باشد يعنى از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخوريد شياطين به دوستان خود القاء وسوسه مى‏كنند تا در باره خوردن ميته با شما مجادله كنند. ايضا [انعام:112]. مراد از وحى در هر دو آيه كلام خفى و وسوسه است. وحى انبياء وحى انبياء عليهم السلام همان تفهيم خفى و كلام خفى است كه از جانب خداوند القاء مى‏شود و خداوند از آن با «سخن گفتن» تعبير مى‏كند و آن سه قسم است :وحى، ايجادصدا، آمدن فرشته. [شورى:51]. يعنى براى هيچ بشرى نيست كه خدا با او سخن گويد مگر بطور وحى و القاء به دل او، يا از پس پرده (مثل موسى «عليه السلام» كه خدا صدا آفريد و موسى آن را از درخت شنيد) و يا فرشته‏اى مى‏فرستد و او به اذن خدا آنچه را كه خدا مى‏خواهد به پيامبر وحى و تفهيم مى‏كند كه خدا والامقام و حكمت كردار است. اى پيامبر همانطور با هر سه راه دينى بتو وحى كرديم . مى‏شود خواب انبياء عليهم السلام را از قسم اول دانست چنانكه در خواب ديدن ابراهيم «عليه السلام» در باره ذبح فرزندش و خواب ديدن حضرت رسول «صلى الله عليه واله» در باره دخول به مسجدالحرام و غيره كه اينها نيز از اقسام وحى و تفهيم خفى اند.
وحی در اصل به معنی اشاره سریع است و به اعتبار سرعت گفته‏اند: «اَمْرٌوَحْیٌ» یعنی کار سریع (راغب) فیومی در مصباح گفته وحی به معنی اشاره و رسالت و کتابت است وهر آنچه به دیگری القا کنی تا بفهمد وحی است... راغب کتابت و رمز و غیره را از اسباب شمرده و معنای اصلی را اشاره می‏داند. ناگفته نماند«وَحی یَحی» و «اَوْحی یوُحی» هر دو به یک معنی است چنانکه در مصباح گفته است. طبرسی فرموده: ایحاء القاء معنی است بطور مخفی و نیز به معنی الهام و اشاره است. ناگفته نماند: جامع تمام معانی تفهیم خفی است و اگر وحی و ایحاء را تفهیم خفی و کلام خفی معنی کنیم جامع تمام معانی خواهدبود. * آنچه از معانی این لفظ نقل شد بسیاری از آنها در قرآن کریم یافته است مثل [نحل:68]. مراد از وحی تفهیم ذاتی است که خداوند در ذات زنبور عسل گذاشته و طریق عسل سازی را به وی آموخته است ولفظ «أَوْحی» دلالت دارد که کار عسل‏گیری این حشره تصادفی نیست بلکه با تفهیم و تعلیم خدایی است. * [فصّلت:12]. گفته‏اند مراد از وحی خلقت و ایجاد است یعنی: در هر آسمان امر و تدبیر آن را ایجاد کرد و گفته‏اند: کار هر آسمان را به اهل آسمان که ملائکه باشند وحی کرد در اینصورت وحی به معنی متعارف آن است. ناگفته نماند: در «سماء» گفته شد که مراد از سبع سماوات آسمانهای هفتگانه محیط بر زمین اند و درهر یک از آنهاآثاری است غیر از آثار آن دیگری و همه درزندگی و تدبیر حیات ارضی دخیل اند به نظر نگارنده مراد از «اَوْحی» القاء و قراردادن آن آثار و خصوصیات در هر یک از طبقات جو است. * [زلزله:4-5]. آن روز زمین اخبار خویش را حکایت کند که خدایت به وی وحی کرده است در بحث قیامت در این کتاب نوشته‏ایم که زمین در اثر تکامل سخن خواهد گفت در این صورت وحی به معنی تفهیم و اشاره خواهد بود و یا آن مثل «وَ أَوْحی فی کُلِ سَماءٍ أَمْرَها» است . *** در آیات گذشته چنانکه دیدیم وحی در جماد و حشره بکار رفته است ولی در آیات زیر مواردی در بشر و احتمالا در جن خواهدشد. * [مریم:11]. ناگفته نماند: در آیات ماقبل به زکریا «علیه السلام» وحی شد که: علامت حمل زنت به فرزند آن است که سه روز زبان تواز سخن گفتن باز خواهد ماندآنوقت فرموده: «فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ...» این می‏فهماند که خارج شدن بر قوم پس از اعتقال زبانش بوده است علی هذا مراد از «فَاَوْحی» اشاره است یعنی: از معبد بر قومش خارج شد و به آنها اشاره کرد که صبح و شام خدا را تسبیح کنید. * [قصص:7]. وحی در اینجاهمان الهام و تفهیم خفی است که خدا به قلب مادر موسی «علیه السلام» انداخت و آن مصداقاً نظیر آن بودکه به دل انبیاء علیهم السلام انداخته می‏شد و همانطور که به او الهام شده بود تحقق واقعی پیداکرد. * [انعام:121]. آیه در خوردن ذبیحه‏ای است که نام خدا بر آن برده نشده ممکن است مراد از شیاطین انسانهای بدکار و یا شیاطین جن باشد یعنی از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید شیاطین به دوستان خود القاء وسوسه می‏کنند تا در باره خوردن میته با شما مجادله کنند. ایضا [انعام:112]. مراد از وحی در هر دو آیه کلام خفی و وسوسه است. وحی انبیاء وحی انبیاء علیهم السلام همان تفهیم خفی و کلام خفی است که از جانب خداوند القاء می‏شود و خداوند از آن با «سخن گفتن» تعبیر می‏کند و آن سه قسم است :وحی، ایجادصدا، آمدن فرشته. [شوری:51]. یعنی برای هیچ بشری نیست که خدا با او سخن گوید مگر بطور وحی و القاء به دل او، یا از پس پرده (مثل موسی «علیه السلام» که خدا صدا آفرید و موسی آن را از درخت شنید) و یا فرشته‏ای می‏فرستد و او به اذن خدا آنچه را که خدا می‏خواهد به پیامبر وحی و تفهیم می‏کند که خدا والامقام و حکمت کردار است. ای پیامبر همانطور با هر سه راه دینی بتو وحی کردیم . می‏شود خواب انبیاء علیهم السلام را از قسم اول دانست چنانکه در خواب دیدن ابراهیم «علیه السلام» در باره ذبح فرزندش و خواب دیدن حضرت رسول «صلی الله علیه واله» در باره دخول به مسجدالحرام و غیره که اینها نیز از اقسام وحی و تفهیم خفی اند.




خط ۶: خط ۶:


==واژه‌شناسی لغوی==
==واژه‌شناسی لغوی==
* «وحى» در لغت به معناى اشاره سريع است. راغب مى‌گويد: «اصل الوحي الإشارة السريعة. ولتضمّن السرعة قيل: أمر وحي» .
* «وحی» در لغت به معنای اشاره سریع است. راغب می‌گوید: «اصل الوحی الإشارة السریعة. ولتضمّن السرعة قیل: أمر وحی» .
* احمد بن فارس هم القاى مطالبى را به صورت پنهان وحى دانسته، و از معانى آن اشاره، كتاب، رسالت، سرعت و صوت را برشمرده است. وحى… اصل يدلّ على إلقاء علم في إخفاء أو غيره إلى غيرک. فالوحي: الإشارة. والوحي: الكتاب والرسالة. وكلّ ما ألقيته إلى غيرک حتّى علمه فهو وحي… الوحي : السريع، والوحي: الصوت.
* احمد بن فارس هم القای مطالبی را به صورت پنهان وحی دانسته، و از معانی آن اشاره، کتاب، رسالت، سرعت و صوت را برشمرده است. وحی… اصل یدلّ علی إلقاء علم فی إخفاء أو غیره إلی غیرک. فالوحی: الإشارة. والوحی: الکتاب والرسالة. وکلّ ما ألقیته إلی غیرک حتّی علمه فهو وحی… الوحی : السریع، والوحی: الصوت.
* پس اصل معناى لغوى وحى القاء مطلبى به ديگرى است به صورت پنهان و سريع. و اين معنى در همه موارد استعمال اين كلمه در قرآن و روايات مشهود است.
* پس اصل معنای لغوی وحی القاء مطلبی به دیگری است به صورت پنهان و سریع. و این معنی در همه موارد استعمال این کلمه در قرآن و روایات مشهود است.
* بيشتر مورد استعمال اين كلمه در جايى است كه فاعل آن خداوند متعال باشد. ولى گاهى اوقات به غير خدا نيز نسبت داده مى‌شود؛ مانند : إِنَّ آلشَّياطِـينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِـيائِهِمْ. (همانا شياطين به اولياى خويش وحى مى‌كنند*.
* بیشتر مورد استعمال این کلمه در جایی است که فاعل آن خداوند متعال باشد. ولی گاهی اوقات به غیر خدا نیز نسبت داده می‌شود؛ مانند : إِنَّ آلشَّیاطِـینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِـیائِهِمْ. (همانا شیاطین به اولیای خویش وحی می‌کنند*.
* امام باقر ۷ در جواب اين سؤال كه آيا خداوند متعال به حضرت موسى و هارون، هر دو وحى مى‌كرد؛ فرمود : كَانَ الْوَحْيُ يَنْزِلُ عَلَى مُوسَى وَ مُوسَى يُوحِيهِ إِلَى هَارُون. (وحى بر موسى نازل مى‌شد و موسى آن را به هارون وحى مى‌كرد).
* امام باقر ۷ در جواب این سؤال که آیا خداوند متعال به حضرت موسی و هارون، هر دو وحی می‌کرد؛ فرمود : کَانَ الْوَحْیُ یَنْزِلُ عَلَی مُوسَی وَ مُوسَی یُوحِیهِ إِلَی هَارُون. (وحی بر موسی نازل می‌شد و موسی آن را به هارون وحی می‌کرد).
* امّا وحى خداوند متعال گاهى به پيامبران و رسولان است كه بيشتر موارد استعمال اين واژه در قرآن و روايات ناظر به اين صورت است؛ و گاهى به بندگان ديگر؛ مانند : وَأَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِـيهِ. (و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير دهد).
* امّا وحی خداوند متعال گاهی به پیامبران و رسولان است که بیشتر موارد استعمال این واژه در قرآن و روایات ناظر به این صورت است؛ و گاهی به بندگان دیگر؛ مانند : وَأَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِـیهِ. (و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر دهد).
* و گاهى به جانداران؛ مانند : وَأَوْحى رَبُّکَ إِلى النَّـحْلِ … (پروردگارت به زنبور وحى كرد).
* و گاهی به جانداران؛ مانند : وَأَوْحی رَبُّکَ إِلی النَّـحْلِ … (پروردگارت به زنبور وحی کرد).
* و گاهى هم به موجودات بى جان؛ كه نمونه آن‌ها زمين است : (يَومَئِذٍ تُحَدِّثَ أخْبَارهَا بِأنّ رَبَّکَ أوحَى لَهَا).
* و گاهی هم به موجودات بی جان؛ که نمونه آن‌ها زمین است : (یَومَئِذٍ تُحَدِّثَ أخْبَارهَا بِأنّ رَبَّکَ أوحَی لَهَا).
* آن روز اخبارش را حديث مى‌كند به اينكه پروردگارت به او وحى كرد.
* آن روز اخبارش را حدیث می‌کند به اینکه پروردگارت به او وحی کرد.
* و گاهى نيز به فرشتگان. امام صادق ۷ در مورد بندگان الهى كه به چهل سالگى مى‌رسند، مى‌فرمايد؛ خداوند متعال به دو فرشته‌اى كه مأمور اعمال او هستند، وحى مى‌كند كه بعد از اين در ثبت اعمال او دقّت زياد كرده از هيچ كوششى فرو گذارى نكنند : أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ. (خداوند به فرشتگانش وحى مى‌كند كه من اين بنده‌ام راعمرى داده‌ام پس بر او در حساب سخت و شديد بگيريد و حفظ كنيد و بنويسيد كمترين و بيشترين و كوچكترين و بزرگترين اعمالش را).
* و گاهی نیز به فرشتگان. امام صادق ۷ در مورد بندگان الهی که به چهل سالگی می‌رسند، می‌فرماید؛ خداوند متعال به دو فرشته‌ای که مأمور اعمال او هستند، وحی می‌کند که بعد از این در ثبت اعمال او دقّت زیاد کرده از هیچ کوششی فرو گذاری نکنند : أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَلَکَیْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِی هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اکْتُبَا عَلَیْهِ قَلِیلَ عَمَلِهِ وَ کَثِیرَهُ وَ صَغِیرَهُ وَ کَبِیرَهُ. (خداوند به فرشتگانش وحی می‌کند که من این بنده‌ام راعمری داده‌ام پس بر او در حساب سخت و شدید بگیرید و حفظ کنید و بنویسید کمترین و بیشترین و کوچکترین و بزرگترین اعمالش را).
* در همه اين موارد روشن است امرى كه به طوايف مذكور وحى مى‌شود مطالب علمى يا عملى است. يعنى به واسطه وحى، علمى به آن‌ها داده مى‌شود و يا دستورى به آن‌ها مى‌رسد كه بر اساس آن عمل كنند. ولى اين مطلب در مورد يك آيه در آغاز امر روشن نيست. زيرا خداوند سبحان در آن آيه از مورد وحى به «روح» تعبير فرموده است : وَكَذَلِک أوْحَيْنَا إلَيْکَ رُوحَآ مِن أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدرِي مَا الكِتَاب وَلاَ الإيْمَان. (و همين طور وحى كرديم به سوى تو روحى از امر خويش را و نمى‌دانستى كتاب و ايمان چيست؟)
* در همه این موارد روشن است امری که به طوایف مذکور وحی می‌شود مطالب علمی یا عملی است. یعنی به واسطه وحی، علمی به آن‌ها داده می‌شود و یا دستوری به آن‌ها می‌رسد که بر اساس آن عمل کنند. ولی این مطلب در مورد یک آیه در آغاز امر روشن نیست. زیرا خداوند سبحان در آن آیه از مورد وحی به «روح» تعبیر فرموده است : وَکَذَلِک أوْحَیْنَا إلَیْکَ رُوحَآ مِن أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدرِی مَا الکِتَاب وَلاَ الإیْمَان. (و همین طور وحی کردیم به سوی تو روحی از امر خویش را و نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست؟)
* در تفسير «روح» در ذيل اين آيه از امام صادق ۷ نقل شده است كه مراد از آن خلقى از مخلوقات الهى است كه بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل است. قَالَ: خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ۶ يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ. (گفت: خلقى از خلق خداى تعالى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل همراه رسول خدا ۶ بود به او خبر مى‌داد و او را كمك مى‌كرد و بعد از او همراه امامان است).
* در تفسیر «روح» در ذیل این آیه از امام صادق ۷ نقل شده است که مراد از آن خلقی از مخلوقات الهی است که بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است. قَالَ: خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ۶ یُخْبِرُهُ وَ یُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ. (گفت: خلقی از خلق خدای تعالی است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل همراه رسول خدا ۶ بود به او خبر می‌داد و او را کمک می‌کرد و بعد از او همراه امامان است).
* در حديثى ديگر در توضيح اين مطلب اضافه مى‌كند كه وقتى خداوند متعال اين «روح» را به پيامبر اسلام ۶ وحى نمود، آن حضرت علم و ادراك ويژه‌اى يافت. فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ وَ هِيَ الرُّوحُ الَّتِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ. (آنگاه كه «روح» را به پيامبر وحى كرد به واسطه آن علم و فهم را به او داد و آن روحى است كه خداوند به هر كس بخواهد عطا مى‌كند پس وقتى او را به بنده‌اى عطا كرد فهم را به او تعليم مى‌دهد).
* در حدیثی دیگر در توضیح این مطلب اضافه می‌کند که وقتی خداوند متعال این «روح» را به پیامبر اسلام ۶ وحی نمود، آن حضرت علم و ادراک ویژه‌ای یافت. فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَیْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ وَ هِیَ الرُّوحُ الَّتِی یُعْطِیهَا اللَّهُ تَعَالَی مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ. (آنگاه که «روح» را به پیامبر وحی کرد به واسطه آن علم و فهم را به او داد و آن روحی است که خداوند به هر کس بخواهد عطا می‌کند پس وقتی او را به بنده‌ای عطا کرد فهم را به او تعلیم می‌دهد).
* به نظر مى‌رسد با توجه به اين دو حديث «روح» مذكور در آيه، نورى است كه وقتى به پيامبر و امام داده مى‌شود؛ بر معلومات و علوم او افزوده مى‌شود.
* به نظر می‌رسد با توجه به این دو حدیث «روح» مذکور در آیه، نوری است که وقتی به پیامبر و امام داده می‌شود؛ بر معلومات و علوم او افزوده می‌شود.


==حقيقت وحى==
==حقیقت وحی==
* مى‌دانيم كه هيچ پيامبرى نبود جز اينكه از سوى خداى تعالى برايش وحى مى‌شد و اصل نبوّت و رسالت با وحى آغاز مى‌گشت. وحى در قرآن يك نوع تكلم و سخن گفتن خداى تعالى با انسان شمرده شده است. وَمَا كَانَ لِبشر أَنْ يُكَلِّمَهُ آللّه إلّا وَحْيَآ أو مِن وَرَاء حِجَاب أو يُرسِل رَسولاً فَيوحِي بِإذنِه مَا يَشَاء. (خداوند با هيچ بشرى سخن نمى‌گويد مگر به وحى يا از پشت پرده يا رسولى مى‌فرستد و به اذن او هر چه را بخواهد وحى مى‌كند).
* می‌دانیم که هیچ پیامبری نبود جز اینکه از سوی خدای تعالی برایش وحی می‌شد و اصل نبوّت و رسالت با وحی آغاز می‌گشت. وحی در قرآن یک نوع تکلم و سخن گفتن خدای تعالی با انسان شمرده شده است. وَمَا کَانَ لِبشر أَنْ یُکَلِّمَهُ آللّه إلّا وَحْیَآ أو مِن وَرَاء حِجَاب أو یُرسِل رَسولاً فَیوحِی بِإذنِه مَا یَشَاء. (خداوند با هیچ بشری سخن نمی‌گوید مگر به وحی یا از پشت پرده یا رسولی می‌فرستد و به اذن او هر چه را بخواهد وحی می‌کند).
* در آيه شريفه، وحى سخن گفتنى، در برابر سخن گفتن از پس پرده و ارسال رسل شمرده شده است. در برخى روايات هم آمده كه وقتى وحى مستقيم و بى‌واسطه جبرئيل بود، حضرتش به حالت غشوه و بيهوشى مى‌افتاد : إِذَا كَانَ الْوَحْيُ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ لَيْسَ بَيْنَهُمَا جَبْرَئِيلُ أَصَابَهُ ذَلِکَ لَثَقُلَ الْوَحْيُ مِنَ اللَّهِ وَ إِذَا كَانَ بَيْنَهُمَا جَبْرَئِيلُ لَمْ يُصِبْهُ ذَلِك. (آنگاه كه وحى به او از ناحيه خدا بود كه بين او وخدا جبرئيل واسطه نبود به خاطر سنگينى وحى از خدا اين امر به او مى‌رسيد و آنگاه كه جبرئيل واسطه مى‌شد اين امر به او نمى‌رسيد).
* در آیه شریفه، وحی سخن گفتنی، در برابر سخن گفتن از پس پرده و ارسال رسل شمرده شده است. در برخی روایات هم آمده که وقتی وحی مستقیم و بی‌واسطه جبرئیل بود، حضرتش به حالت غشوه و بیهوشی می‌افتاد : إِذَا کَانَ الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ إِلَیْهِ لَیْسَ بَیْنَهُمَا جَبْرَئِیلُ أَصَابَهُ ذَلِکَ لَثَقُلَ الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ إِذَا کَانَ بَیْنَهُمَا جَبْرَئِیلُ لَمْ یُصِبْهُ ذَلِک. (آنگاه که وحی به او از ناحیه خدا بود که بین او وخدا جبرئیل واسطه نبود به خاطر سنگینی وحی از خدا این امر به او می‌رسید و آنگاه که جبرئیل واسطه می‌شد این امر به او نمی‌رسید).
* پس حالت غش در صورتى پديد مى‌آمد كه خداوند متعال بى هيچ واسطه و حجابى با پيامبرش سخن مى‌گفت. و آنگاه كه جبرئيل پيك وحى بود ويا از پس پرده صورت مى‌گرفت؛ چنين حالتى براى پيامبر رخ نمى‌داد. در حديث ديگر امام صادق ۷ مى‌فرمايد اين حالت وقتى پيش مى‌آمد كه خداوند متعال بر پيامبرش تجلّى مى‌نمود : ذَلِکَ إِذَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَحَدٌ ذَاکَ إِذَا تَجَلَّى اللَّهُ لَه. (اين موقعى بود كه بين خدا و او هيچ كسى واسطه نبود. اين آن موقعى بود كه خدا به او تجلّى مى‌كرد).
* پس حالت غش در صورتی پدید می‌آمد که خداوند متعال بی هیچ واسطه و حجابی با پیامبرش سخن می‌گفت. و آنگاه که جبرئیل پیک وحی بود ویا از پس پرده صورت می‌گرفت؛ چنین حالتی برای پیامبر رخ نمی‌داد. در حدیث دیگر امام صادق ۷ می‌فرماید این حالت وقتی پیش می‌آمد که خداوند متعال بر پیامبرش تجلّی می‌نمود : ذَلِکَ إِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَحَدٌ ذَاکَ إِذَا تَجَلَّی اللَّهُ لَه. (این موقعی بود که بین خدا و او هیچ کسی واسطه نبود. این آن موقعی بود که خدا به او تجلّی می‌کرد).
* ولى در حديثى امير مؤمنان ۷ وحى را نيز از پس حجاب دانسته است. فَإنَّهُ مَا يَنْبَغِي لِبَشَرٍ أن يُكَلِّمَهُ اللهُ إلّا وَحْيَآ وَلَيْسَ بِكَائِنٍ إلّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ. (همانا هيچ بشرى را نمى‌رسد كه خدا با او سخن بگويد مگر به صورت وحى و وحى تحقّق پيدا نمى‌كند مگر از پشت پرده).
* ولی در حدیثی امیر مؤمنان ۷ وحی را نیز از پس حجاب دانسته است. فَإنَّهُ مَا یَنْبَغِی لِبَشَرٍ أن یُکَلِّمَهُ اللهُ إلّا وَحْیَآ وَلَیْسَ بِکَائِنٍ إلّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ. (همانا هیچ بشری را نمی‌رسد که خدا با او سخن بگوید مگر به صورت وحی و وحی تحقّق پیدا نمی‌کند مگر از پشت پرده).
* حضرت در ادامه بيان فرموده كه جبرئيل وحى را از اسرافيل و او نيز از فرشته‌اى برتر از خود دريافت مى‌كرد؛ امّا آن فرشته از كس ديگر نمى‌گرفت، بلكه در دل او انداخته مى‌شد. قَالَ يَقْذِفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَلَامُ اللَّهِ لَيْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ مِنْهُ مَا كَلَّمَ اللَّهُ بِهِ الرُّسُلَ وَ مِنْهُ مَا قَذَفَهُ فِي قُلُوبِهِمْ وَ مِنْهُ رُوْيَا يُرِيهَا الرُّسُلَ وَ مِنْهُ وَحْيٌ وَ تَنْزِيلٌ يُتْلَى وَ يُقْرَأُ فَهُوَ كَلَامُ اللَّه. (فرمود در قلب او انداخته مى‌شود. اين وحى است و آن كلام خداى تعالى است و كلام خدا به يك صورت نيست بعضى اوقات با رسولان سخن مى‌گويد و بعضى اوقات در دلهايشان مى‌اندازد و بعضى اوقات در خواب به آن‌ها نشان مى‌دهد و برخى اوقات وحى و تنزيل است كه تلاوت و قرائت مى‌شود پس آن كلام خداست).
* حضرت در ادامه بیان فرموده که جبرئیل وحی را از اسرافیل و او نیز از فرشته‌ای برتر از خود دریافت می‌کرد؛ امّا آن فرشته از کس دیگر نمی‌گرفت، بلکه در دل او انداخته می‌شد. قَالَ یَقْذِفُ فِی قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْیٌ وَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَلَامُ اللَّهِ لَیْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ مِنْهُ مَا کَلَّمَ اللَّهُ بِهِ الرُّسُلَ وَ مِنْهُ مَا قَذَفَهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ مِنْهُ رُوْیَا یُرِیهَا الرُّسُلَ وَ مِنْهُ وَحْیٌ وَ تَنْزِیلٌ یُتْلَی وَ یُقْرَأُ فَهُوَ کَلَامُ اللَّه. (فرمود در قلب او انداخته می‌شود. این وحی است و آن کلام خدای تعالی است و کلام خدا به یک صورت نیست بعضی اوقات با رسولان سخن می‌گوید و بعضی اوقات در دلهایشان می‌اندازد و بعضی اوقات در خواب به آن‌ها نشان می‌دهد و برخی اوقات وحی و تنزیل است که تلاوت و قرائت می‌شود پس آن کلام خداست).
* پس اگر چه ظاهر آيه شريفه آن است كه اين سه نوع تكلّم با هم متفاوت اند و هر جا از پشت پرده هست، ديگر وحى و ارسال رسول نيست؛ ولى با توجّه به كلام اميرمؤمنان معلوم مى‌شود كه پشت پرده بودن قسيم آن دو تاى ديگر نيست بلكه در طول آن‌ها قرار دارد.
* پس اگر چه ظاهر آیه شریفه آن است که این سه نوع تکلّم با هم متفاوت اند و هر جا از پشت پرده هست، دیگر وحی و ارسال رسول نیست؛ ولی با توجّه به کلام امیرمؤمنان معلوم می‌شود که پشت پرده بودن قسیم آن دو تای دیگر نیست بلکه در طول آن‌ها قرار دارد.


== اقسام وحى==
== اقسام وحی==
* امير مؤمنان ۷ وحى را با توجه به كار بردهاى قرآنى آن هفت گونه دانسته است :
* امیر مؤمنان ۷ وحی را با توجه به کار بردهای قرآنی آن هفت گونه دانسته است :
# وحى رسالت و نبوّت: إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْکَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ والنَّبِـيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ. (همانا ما به تو وحى كرديم همانطور كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرديم).
# وحی رسالت و نبوّت: إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ والنَّبِـیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ. (همانا ما به تو وحی کردیم همانطور که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم).
# وحى الهام: وَأَوْحى رَبُّکَ إِلى النَّـحْلِ. (پروردگارت به زنبور وحى كرد). وَأَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى. (و به مادر موسى وحى كرديم).
# وحی الهام: وَأَوْحی رَبُّکَ إِلی النَّـحْلِ. (پروردگارت به زنبور وحی کرد). وَأَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی. (و به مادر موسی وحی کردیم).
# وحى ارشاد : فأوحَي إليهُمْ أنّ سبحُوا بُكْرَة وَعَشِيّآ. (پس به آن‌ها وحى شد كه صبحگاهان و شامگاهان تسبيح گوييد).
# وحی ارشاد : فأوحَی إلیهُمْ أنّ سبحُوا بُکْرَة وَعَشِیّآ. (پس به آن‌ها وحی شد که صبحگاهان و شامگاهان تسبیح گویید).
# وحى تقدير : وَأوحي فِي كُلّ سَمَاء أمْرَها. (در هر آسمانى امرش را وحى كرد).
# وحی تقدیر : وَأوحی فِی کُلّ سَمَاء أمْرَها. (در هر آسمانی امرش را وحی کرد).
# وحى امر : إِذا أَوْحَيْتُ إِلى الحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي. (و آنگاه كه به حواريان وحى كرديم كه به من و به رسولم ايمان آوريد).
# وحی امر : إِذا أَوْحَیْتُ إِلی الحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی. (و آنگاه که به حواریان وحی کردیم که به من و به رسولم ایمان آورید).
# وحى دروغ : شَياطِـينَ الإِنْسِ وَالجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ. (بعضى از شياطين انس و جنّ به بعضى ديگر وحى مى‌كنند).
# وحی دروغ : شَیاطِـینَ الإِنْسِ وَالجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ. (بعضی از شیاطین انس و جنّ به بعضی دیگر وحی می‌کنند).
# وحى خير : وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الخَيْراتِ. (عمل به خيرات را به آن‌ها وحى كرديم).
# وحی خیر : وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الخَیْراتِ. (عمل به خیرات را به آن‌ها وحی کردیم).


== روح الامين و روح القدس==
== روح الامین و روح القدس==
* يكى از راههاى سخن گفتن خداوند با بشر به واسطه رسولان است. رسولان الهى دو نوع اند: آسمانى، زمينى. يكى از رسولان آسمانى كه كلام الهى را به رسولان زمينى مى‌رساند، جبرئيل و روح الامين است. و همان گونه كه در حديث اميرمؤمنان ۷ ديديم؛ او كلام الهى را به طور مستقيم دريافت نمى‌كند بلكه او از اسرافيل و اسرافيل از فرشته‌اى بالاتر دريافت مى‌نمايد. خداوند متعال در توصيف جبرئيل مى‌فرمايد : إِنَّـهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي آلعَرْشِ مَكِـينٍ* مُطاعٍ ثَمَّ أَمِـينٍ. (همانا آن سخن رسولى كريم است. داراى قوّت و مكنت نزد صاحب عرش است، در آنجا از او فرمان برده مى‌شود و امانت دار است).
* یکی از راههای سخن گفتن خداوند با بشر به واسطه رسولان است. رسولان الهی دو نوع اند: آسمانی، زمینی. یکی از رسولان آسمانی که کلام الهی را به رسولان زمینی می‌رساند، جبرئیل و روح الامین است. و همان گونه که در حدیث امیرمؤمنان ۷ دیدیم؛ او کلام الهی را به طور مستقیم دریافت نمی‌کند بلکه او از اسرافیل و اسرافیل از فرشته‌ای بالاتر دریافت می‌نماید. خداوند متعال در توصیف جبرئیل می‌فرماید : إِنَّـهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی آلعَرْشِ مَکِـینٍ* مُطاعٍ ثَمَّ أَمِـینٍ. (همانا آن سخن رسولی کریم است. دارای قوّت و مکنت نزد صاحب عرش است، در آنجا از او فرمان برده می‌شود و امانت دار است).
* امام زين العابدين ۷ هم او را امين دانسته و از مقربان خدا شمرده است : وَ جَبْرَئِيلُ الْأَمِينُ عَلَى وَحْيِکَ الْمـُطَاعُ فِي أَهْلِ سَماوَاتِکَ الْمـَكِينُ لَدَيْکَ الْمـُقَرَّبُ عِنْدَك. (جبرئيل كه امين وحى تو است، در اهل آسمانها فرمانش اطاعت مى‌شود. نزد تو داراى مقام و مكنت است و مقرّب درگاه تو است).
* امام زین العابدین ۷ هم او را امین دانسته و از مقربان خدا شمرده است : وَ جَبْرَئِیلُ الْأَمِینُ عَلَی وَحْیِکَ الْمـُطَاعُ فِی أَهْلِ سَماوَاتِکَ الْمـَکِینُ لَدَیْکَ الْمـُقَرَّبُ عِنْدَک. (جبرئیل که امین وحی تو است، در اهل آسمانها فرمانش اطاعت می‌شود. نزد تو دارای مقام و مکنت است و مقرّب درگاه تو است).
* فرشته وحى با اين عظمت و مقام و منزلتى كه نزد خداوند متعال دارد، وقتى به حضور پيامبر ۶ مى‌رسيد؛ با تواضع و فروتنى نزد او مى‌نشست. امام صادق ۷ مى‌فرمايد : كَانَ جَبْرَئِيلُ إِذَا أَتَى النَّبِيَّ ۶ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ لَا يَدْخُلُ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ. (جبرئيل آنگاه كه به حضور پيامبر ۶ مى‌رسيد به مانند غلامان مى‌نسشت و بدون اذن بر او وارد نمى‌شد).
* فرشته وحی با این عظمت و مقام و منزلتی که نزد خداوند متعال دارد، وقتی به حضور پیامبر ۶ می‌رسید؛ با تواضع و فروتنی نزد او می‌نشست. امام صادق ۷ می‌فرماید : کَانَ جَبْرَئِیلُ إِذَا أَتَی النَّبِیَّ ۶ قَعَدَ بَیْنَ یَدَیْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ کَانَ لَا یَدْخُلُ حَتَّی یَسْتَأْذِنَهُ. (جبرئیل آنگاه که به حضور پیامبر ۶ می‌رسید به مانند غلامان می‌نسشت و بدون اذن بر او وارد نمی‌شد).
* در قرآن كريم از جبرئيل به دو عنوان «روح القدس» و «روح الأمين» ياد شده است : قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ آلقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا. (بگو آن را روح القدس از سوى پروردگارت به حق نازل كرده است تا مؤمنان را استوار سازد). نَـزَلَ بِهِ آلرُّوحُ آلأَمِـينُ * عَلى قَلْبِکَ لِـتَكُونَ مِـنَ آلمُـنْذِرِينَ. (روح الامين آن را بر قلب تو نازل كرده تااز بيم دهندگان باشى).
* در قرآن کریم از جبرئیل به دو عنوان «روح القدس» و «روح الأمین» یاد شده است : قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ آلقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا. (بگو آن را روح القدس از سوی پروردگارت به حق نازل کرده است تا مؤمنان را استوار سازد). نَـزَلَ بِهِ آلرُّوحُ آلأَمِـینُ * عَلی قَلْبِکَ لِـتَکُونَ مِـنَ آلمُـنْذِرِینَ. (روح الامین آن را بر قلب تو نازل کرده تااز بیم دهندگان باشی).
* روح القدس به معناى ديگر هم در روايات بكار رفته است كه در بخش امامت به تفصيل درباره آن سخن خواهيم گفت.
* روح القدس به معنای دیگر هم در روایات بکار رفته است که در بخش امامت به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.


== مصونيت وحى==
== مصونیت وحی==
* وحى الهى ـ همان گونه كه گفتيم ـ گاهى به واسطه رسولان آسمانى به پيامبران مى‌رسد. پس علاوه بر عصمت پيامبران الهى، عصمت اين رسولان هم بايد اثبات گردد تا وحى به سلامت به بندگان الهى برسد. باتوجه به آنچه درباره فرشته وحى ـ روح الأمين ـ جبرئيل گفته شد؛ معلوم گشت كه در عصمت و امانت جبرئيل هيچ گونه شكّ و ترديدى وجود ندارد. علاوه بر اين، خداوند متعال براى حفظ وحى خويش عده‌اى از فرشتگانش را مأمور ساخته است. خداوند متعال علم غيب را ويژه خود گردانده و آن را از رسولانى كه مورد خشنودى او بودند دريغ نكرده است. و براى آن‌ها نگهبانانى از پيش رو و از پشت سر قرار داده است. عالِمُ آلغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلّا مَنِ آرْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُک ُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. (آگاه به غيب است. غيبش را بر كسى آشكار نمى‌كند مگر رسولى كه از او خشنود است، پس از پيش رو و از پشت سر براى او نگهبانى مى‌كند).
* وحی الهی ـ همان گونه که گفتیم ـ گاهی به واسطه رسولان آسمانی به پیامبران می‌رسد. پس علاوه بر عصمت پیامبران الهی، عصمت این رسولان هم باید اثبات گردد تا وحی به سلامت به بندگان الهی برسد. باتوجه به آنچه درباره فرشته وحی ـ روح الأمین ـ جبرئیل گفته شد؛ معلوم گشت که در عصمت و امانت جبرئیل هیچ گونه شکّ و تردیدی وجود ندارد. علاوه بر این، خداوند متعال برای حفظ وحی خویش عده‌ای از فرشتگانش را مأمور ساخته است. خداوند متعال علم غیب را ویژه خود گردانده و آن را از رسولانی که مورد خشنودی او بودند دریغ نکرده است. و برای آن‌ها نگهبانانی از پیش رو و از پشت سر قرار داده است. عالِمُ آلغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً * إِلّا مَنِ آرْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُک ُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. (آگاه به غیب است. غیبش را بر کسی آشکار نمی‌کند مگر رسولی که از او خشنود است، پس از پیش رو و از پشت سر برای او نگهبانی می‌کند).
* «رسول» در آيه شريفه اطلاق دارد و شامل همه كسانى است كه نوعى رسالت و مأموريت دارند. و معلوم است كه جبرئيل نيز از رسولان الهى است. علّامه مجلسى؛ از ابن عبّاس نقل كرده است كه هيچ آيه‌اى بر پيامبر ۶ نازل نمى‌شد جز اينكه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا به پيامبر ۶ برساندند. مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا حَتَّى يُوَدُّونَهَا إِلَى النَّبِي ۶٫ (خداوند هيچ آيه‌اى از قرآن را بر پيامبرش نازل نكرد مگر اينكه چهار فرشته حافظ آن بودند. آن را نگهبانى مى‌كردند تا به پيامبر ۶ برسد).
* «رسول» در آیه شریفه اطلاق دارد و شامل همه کسانی است که نوعی رسالت و مأموریت دارند. و معلوم است که جبرئیل نیز از رسولان الهی است. علّامه مجلسی؛ از ابن عبّاس نقل کرده است که هیچ آیه‌ای بر پیامبر ۶ نازل نمی‌شد جز اینکه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا به پیامبر ۶ برساندند. مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُوَدُّونَهَا إِلَی النَّبِی ۶٫ (خداوند هیچ آیه‌ای از قرآن را بر پیامبرش نازل نکرد مگر اینکه چهار فرشته حافظ آن بودند. آن را نگهبانی می‌کردند تا به پیامبر ۶ برسد).
* امّا عصمت پيامبران درباره وحى در سه مرحله مورد بحث است :
* امّا عصمت پیامبران درباره وحی در سه مرحله مورد بحث است :


=== عصمت پيامبران در دريافت وحى===
=== عصمت پیامبران در دریافت وحی===
* عصمت پيامبران صلوات الله عليهم در وحى وقتى تحقّق مى‌يابد كه آنان به خداوند متعال و فرشتگان وحى معرفت كامل داشته باشند و بدانند آنچه به ايشان مى‌رسد از سوى خداى تعالى است. به علاوه بايد هر گونه القايى را از شياطين جنّ و انس به خوبى بشناسند. اين مطلب به روشنى در روايات اهل بيت : بيان شده است. امام صادق ۷ مى‌فرمايد: خداوند متعال وقتى مى‌خواهد كسى را به رسالت انتخاب كند؛ اوّل بر او سكينه و وقار نازل مى‌كند تا به واسطه آن وحى الهى و جبرئيل مثل روز روشن برايش عيان گردد : إِنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَيْهِ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ فَكَانَ الّذي يَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِي يَرَاهُ بِعَيْنِهِ. (همانا خداوند وقتى بنده‌اى را رسول خويش كند به او سكينه و وقار نازل مى‌كند پس آنچه از ناحيه خدا برايش مى‌آيد براى او مثل امرى مى‌شود كه به چشم خود آن را مشاهده مى‌كند).
* عصمت پیامبران صلوات الله علیهم در وحی وقتی تحقّق می‌یابد که آنان به خداوند متعال و فرشتگان وحی معرفت کامل داشته باشند و بدانند آنچه به ایشان می‌رسد از سوی خدای تعالی است. به علاوه باید هر گونه القایی را از شیاطین جنّ و انس به خوبی بشناسند. این مطلب به روشنی در روایات اهل بیت : بیان شده است. امام صادق ۷ می‌فرماید: خداوند متعال وقتی می‌خواهد کسی را به رسالت انتخاب کند؛ اوّل بر او سکینه و وقار نازل می‌کند تا به واسطه آن وحی الهی و جبرئیل مثل روز روشن برایش عیان گردد : إِنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ فَکَانَ الّذی یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ. (همانا خداوند وقتی بنده‌ای را رسول خویش کند به او سکینه و وقار نازل می‌کند پس آنچه از ناحیه خدا برایش می‌آید برای او مثل امری می‌شود که به چشم خود آن را مشاهده می‌کند).
* در روايت ديگر مى‌فرمايد: آنگاه كه رسولى براى رسالت انتخاب مى‌شود پرده‌ها و حجابها از او برداشته مى‌شود : كُشِفَ عَنْهَا الْغِطَاء. (از او پرده برداشته مى‌شود).
* در روایت دیگر می‌فرماید: آنگاه که رسولی برای رسالت انتخاب می‌شود پرده‌ها و حجابها از او برداشته می‌شود : کُشِفَ عَنْهَا الْغِطَاء. (از او پرده برداشته می‌شود).
* در دعايى مى‌خوانيم : وَ أَسْأَلـُکَ بِاسْمِکَ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلَى قَلْبِ مُحَمَّدٍ ۶ فَعَرَفَ مَا أَوْحَيْتَهُ إِلَيْهِ مِنْ وَحْيِكَ. (و تو را به آن اسمت مى‌خوانم كه آن را بر قلب محمّد ۶ نوشتى پس شناخت وحيى را كه به او كردى).
* در دعایی می‌خوانیم : وَ أَسْأَلـُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی کَتَبْتَهُ عَلَی قَلْبِ مُحَمَّدٍ ۶ فَعَرَفَ مَا أَوْحَیْتَهُ إِلَیْهِ مِنْ وَحْیِکَ. (و تو را به آن اسمت می‌خوانم که آن را بر قلب محمّد ۶ نوشتی پس شناخت وحیی را که به او کردی).
* در حديثى ديگر مى‌فرمايد: پيامبر ۶ به توفيق الهى جبرئيل را تشخيص مى‌دهد : مَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ۶ أَنَّ جَبْرَئِيلَ ۷ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالتَّوْفِيقِ. (رسول خدا ۶ آمدن جبرئيل از سوى خدا را ندانست مگر به توفيق).
* در حدیثی دیگر می‌فرماید: پیامبر ۶ به توفیق الهی جبرئیل را تشخیص می‌دهد : مَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ۶ أَنَّ جَبْرَئِیلَ ۷ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالتَّوْفِیقِ. (رسول خدا ۶ آمدن جبرئیل از سوی خدا را ندانست مگر به توفیق).
* در حديثى ديگر راوى سؤال مى‌كند: وقتى پيامبر صداى فرشته را مى‌شنود و خود او را نمى‌بيند از كجا تشخيص مى‌دهد كه اين وحى الهى است؟ حضرت در جواب مى‌فرمايد: خداوند خود به او بيان مى‌كند كه آنچه به او مى‌رسد، حقّ است. يُبَيِّنُهُ اللَّهُ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق. (خداوند به او روشن مى‌كرد تا بداند كه آن حقّ است).
* در حدیثی دیگر راوی سؤال می‌کند: وقتی پیامبر صدای فرشته را می‌شنود و خود او را نمی‌بیند از کجا تشخیص می‌دهد که این وحی الهی است؟ حضرت در جواب می‌فرماید: خداوند خود به او بیان می‌کند که آنچه به او می‌رسد، حقّ است. یُبَیِّنُهُ اللَّهُ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق. (خداوند به او روشن می‌کرد تا بداند که آن حقّ است).
* در روايت ديگر پاسخ آن سؤال اين گونه بيان شده است : يُوَفَّقُ لِذَلِکَ حَتَّى يَعْرِفَه. (او را بر آن موفّق مى‌كرد تا بشناسد).
* در روایت دیگر پاسخ آن سؤال این گونه بیان شده است : یُوَفَّقُ لِذَلِکَ حَتَّی یَعْرِفَه. (او را بر آن موفّق می‌کرد تا بشناسد).
* پس روشن مى‌شود كسانى كه مى‌گويند پيامبر ۶ در آغاز وحى دچار شكّ و ترديد شد و جبرئيل را نشناخت و خوف و ترس بر او عارض شد و جريان را با حضرت خديجه عليها السلام در ميان گذاشت؛ و او نزد پسر عموى خويش ورقة بن نوفل رفت و از او در اين باره سؤال كرد و ورقه او را به نبوّت پيامبر مژده داد؛ سخنانى بى پايه و ياوه است. هر چند منابع شيعى نيز از اين گونه نقل‌ها خالى نيست.
* پس روشن می‌شود کسانی که می‌گویند پیامبر ۶ در آغاز وحی دچار شکّ و تردید شد و جبرئیل را نشناخت و خوف و ترس بر او عارض شد و جریان را با حضرت خدیجه علیها السلام در میان گذاشت؛ و او نزد پسر عموی خویش ورقة بن نوفل رفت و از او در این باره سؤال کرد و ورقه او را به نبوّت پیامبر مژده داد؛ سخنانی بی پایه و یاوه است. هر چند منابع شیعی نیز از این گونه نقل‌ها خالی نیست.
* چگونه مى‌شود پيامبراسلام جبرئيل‌راتشخيص ندهد ودر وجود او ترديد كند در صورتى كه اميرمؤمنان ۷ حضرتش را به اين گونه معرفى مى‌كند كه «مدتى از سال را در كوه حرا مجاور مى‌شد، تنها من او را مى‌ديدم و كسى ديگر او را نمى‌ديد… من نور وحى را مشاهده مى‌كردم و بوى خوش نبوّت را احساس مى‌نمودم. در آغاز وحى ناله شيطان را به گوش خود شنيدم و از حضرتش در اين باره سؤال كردم و ايشان فرمود: اين ناله شيطان بود كه از پرستش خويش نااميد شده است». أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ۶ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِه. (نور وحى و رسالت را مى‌ديدم و بوى نبوت را استشمام مى‌كردم و به تحقيق ناله شيطان را به هنگام نزول وحى بر پيامبر ۶ شنيدم و عرض كردم اى رسول خدا اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از عبادتش نااميد شده است).
* چگونه می‌شود پیامبراسلام جبرئیل‌راتشخیص ندهد ودر وجود او تردید کند در صورتی که امیرمؤمنان ۷ حضرتش را به این گونه معرفی می‌کند که «مدتی از سال را در کوه حرا مجاور می‌شد، تنها من او را می‌دیدم و کسی دیگر او را نمی‌دید… من نور وحی را مشاهده می‌کردم و بوی خوش نبوّت را احساس می‌نمودم. در آغاز وحی ناله شیطان را به گوش خود شنیدم و از حضرتش در این باره سؤال کردم و ایشان فرمود: این ناله شیطان بود که از پرستش خویش ناامید شده است». أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ ۶ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِه. (نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی نبوت را استشمام می‌کردم و به تحقیق ناله شیطان را به هنگام نزول وحی بر پیامبر ۶ شنیدم و عرض کردم ای رسول خدا این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از عبادتش ناامید شده است).
* امام هادى ۷ نيز ترس و هراس پيامبر ۶ را در آغاز وحى از تكذيب قريش دانسته، مى‌فرمايد: وَ كَانَ مِنْ أَوَّلِ أَمْرِه…أَبْغَضَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ أَفْعَالُ الَْمجَانِينِ وَ أَقْوَالُهُمْ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَشْرَحَ صَدْرَهُ وَ يُشَجِّعَ قَلْبَهُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْجِبَالَ وَ الصُّخُورَ وَ الْمَدَرَ وَ كُلَّمَا وَصَلَ إِلَى شَيْءٍ مِنْهَا نَادَاهُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا رَسُولَ اللَّه. (و از ابتداى امر… مبغوض‌ترين چيزها نزد او شيطان و كردار و گفتار ديوانگان بود. پس خداى عزوجل خواست كه سينه‌اش را گشاده گرداند و قلبش را محكم سازد پس كوهها و صخره‌ها و سنگ ريزه‌ها و همه چيز را با او هم سخن گردانيد؛ به گونه‌اى كه از كنار چيزى نمى‌گذشت جز اينكه به خاطر نبوتش او را سلام مى‌كرد).
* امام هادی ۷ نیز ترس و هراس پیامبر ۶ را در آغاز وحی از تکذیب قریش دانسته، می‌فرماید: وَ کَانَ مِنْ أَوَّلِ أَمْرِه…أَبْغَضَ الْأَشْیَاءِ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ وَ أَفْعَالُ الَْمجَانِینِ وَ أَقْوَالُهُمْ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَشْرَحَ صَدْرَهُ وَ یُشَجِّعَ قَلْبَهُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْجِبَالَ وَ الصُّخُورَ وَ الْمَدَرَ وَ کُلَّمَا وَصَلَ إِلَی شَیْءٍ مِنْهَا نَادَاهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّه. (و از ابتدای امر… مبغوض‌ترین چیزها نزد او شیطان و کردار و گفتار دیوانگان بود. پس خدای عزوجل خواست که سینه‌اش را گشاده گرداند و قلبش را محکم سازد پس کوهها و صخره‌ها و سنگ ریزه‌ها و همه چیز را با او هم سخن گردانید؛ به گونه‌ای که از کنار چیزی نمی‌گذشت جز اینکه به خاطر نبوتش او را سلام می‌کرد).


== عصمت پيامبران در حفظ وحى==
== عصمت پیامبران در حفظ وحی==
* همان گونه كه ديديم خداوند متعال پيامبرانش را پيش از وحى مورد عنايت و توجّه خاصّ خويش قرار مى‌دهد و آن‌ها را از مكر و خدعه شيطان محفوظ مى‌دارد. اين عنايت خاص در حفظ وحى الهى هم شامل حال آنان است. خداوند متعال به آنان نور و معرفتى ويژه عطا فرموده كه با وجود آن خطا، سهو، نسيان و غفلت در آن‌ها راه ندارد. درباره اين مطلب در بخش ويژگيهاى پيامبران الهى قسمت «عصمت» به تفصيل سخن گفتيم.
* همان گونه که دیدیم خداوند متعال پیامبرانش را پیش از وحی مورد عنایت و توجّه خاصّ خویش قرار می‌دهد و آن‌ها را از مکر و خدعه شیطان محفوظ می‌دارد. این عنایت خاص در حفظ وحی الهی هم شامل حال آنان است. خداوند متعال به آنان نور و معرفتی ویژه عطا فرموده که با وجود آن خطا، سهو، نسیان و غفلت در آن‌ها راه ندارد. درباره این مطلب در بخش ویژگیهای پیامبران الهی قسمت «عصمت» به تفصیل سخن گفتیم.


== ابلاغ وحى==
== ابلاغ وحی==
* حال با توجّه به آنچه در مورد عصمت پيامبران : در دو مرحله قبل بيان گرديد و توضيحاتى كه از امامان اهل بيت : در آن دو مرحله ياد شد؛ و نيز با توجّه به مطالبى كه در بخش ويژگيهاى پيامبران بحث «عصمت» ذكر گرديد كه خود شيطان اقرار كرده است كه نمى‌تواند بندگان مخلص الهى را گمراه كند؛ آيا باز هم جاى سؤال و ترديد هست كه بگوئيم ممكن است پيامبران الهى در رساندن وحى دچار مشكل شوند و شيطان هنگام خواندن وحى الهى بر مردم دخالت كرده و مطالبى را بر زبان آنان جارى كند كه خداوند متعال برايشان نازل نكرده است؟! روشن است كه جواب اين سؤال منفى است. چگونه ممكن است با وجود اين همه تأييد و تسديد و توفيق و عنايت الهى چنين امرى اتّفاق بيافتد؟!
* حال با توجّه به آنچه در مورد عصمت پیامبران : در دو مرحله قبل بیان گردید و توضیحاتی که از امامان اهل بیت : در آن دو مرحله یاد شد؛ و نیز با توجّه به مطالبی که در بخش ویژگیهای پیامبران بحث «عصمت» ذکر گردید که خود شیطان اقرار کرده است که نمی‌تواند بندگان مخلص الهی را گمراه کند؛ آیا باز هم جای سؤال و تردید هست که بگوئیم ممکن است پیامبران الهی در رساندن وحی دچار مشکل شوند و شیطان هنگام خواندن وحی الهی بر مردم دخالت کرده و مطالبی را بر زبان آنان جاری کند که خداوند متعال برایشان نازل نکرده است؟! روشن است که جواب این سؤال منفی است. چگونه ممکن است با وجود این همه تأیید و تسدید و توفیق و عنایت الهی چنین امری اتّفاق بیافتد؟!
* بنابر اين معلوم مى‌شود مطالبى را كه برخى از علماى عامّه با عنوان افسانه غرانيق در تفسير آيه: (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلّا إِذا تَمَـنّى أَلْقى آلشَّـيْطانُ فِي أُمْنِـيَّتِهِ فَيَنْسَخُ آللّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ آللّهُ آياتِهِ وَاللّهُ عَلِـيمٌ حَكِـيمٌ )مطرح كرده‌اند، چقدر بى پايه و ياوه است. چگونه مى‌شود خداوند متعال پيامبرش را با مطالبى مانند : ما ضَلَّ صاحِـبُكُمْ وَما غَوى * وَما يَنْطِقُ عَنِ الهَوى * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ يُوحى. (صاحب شما گمراه نشده و فريب نخورده است. و از هواى نفس سخن نگفته است. آن جز وحى نيست كه وحى مى‌شود).
* بنابر این معلوم می‌شود مطالبی را که برخی از علمای عامّه با عنوان افسانه غرانیق در تفسیر آیه: (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ إِلّا إِذا تَمَـنّی أَلْقی آلشَّـیْطانُ فِی أُمْنِـیَّتِهِ فَیَنْسَخُ آللّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ آللّهُ آیاتِهِ وَاللّهُ عَلِـیمٌ حَکِـیمٌ )مطرح کرده‌اند، چقدر بی پایه و یاوه است. چگونه می‌شود خداوند متعال پیامبرش را با مطالبی مانند : ما ضَلَّ صاحِـبُکُمْ وَما غَوی * وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْیٌ یُوحی. (صاحب شما گمراه نشده و فریب نخورده است. و از هوای نفس سخن نگفته است. آن جز وحی نیست که وحی می‌شود).
* توصيف كند و از طرف ديگر شيطان بتواند آياتى را به عنوان وحى بر زبان او جارى سازد؟!
* توصیف کند و از طرف دیگر شیطان بتواند آیاتی را به عنوان وحی بر زبان او جاری سازد؟!


== انقطاع وحى==
== انقطاع وحی==
* از روايات اهل بيت : به دست مى‌آيد كه گاهى خداوند سبحان ارتباط خويش را با پيامبرانش قطع فرموده، و وحى‌يى به آنان نمى‌فرستاد؛ علّت اين امر چه بوده است؟ و خداوند متعال از اين امر چه حكمتى را در نظر داشته است؟ حكمت اين امر خيلى روشن نيست. ولى اصل اين امر را نمى‌شود محال دانست. وقوع چنين امرى اگر بر پايه حكمتى باشد هيچ قبح و استبعادى نخواهد داشت.
* از روایات اهل بیت : به دست می‌آید که گاهی خداوند سبحان ارتباط خویش را با پیامبرانش قطع فرموده، و وحی‌یی به آنان نمی‌فرستاد؛ علّت این امر چه بوده است؟ و خداوند متعال از این امر چه حکمتی را در نظر داشته است؟ حکمت این امر خیلی روشن نیست. ولی اصل این امر را نمی‌شود محال دانست. وقوع چنین امری اگر بر پایه حکمتی باشد هیچ قبح و استبعادی نخواهد داشت.
* مى‌دانيم كه اصل نبوّت و فرستادن پيامبران، بر خداوند سبحان لازم و واجب نيست و او تنها از لطف و كرم خويش چنين احسانى به بندگانش ارزانى داشته است. تداوم و استمرار وحى هم از اين اصل مستثنا نيست و انگيزه اصلى آن فضل و احسان خداوند است. پس اگر بندگان الهى به دعوت پيامبران جواب مثبت ندهند و آنان را آزار و اذيّت كنند، ممكن است خداوند متعال براى مجازات آنان وحى را از پيامبرانش قطع كند. از پيامبر گرامى اسلام درباره حبس وحى سؤال شد؛ ايشان در جواب فرمود: چرا وحى از من بريده نشود در حالى كه شما ناخنهاى خويش را نمى‌گيريد و محل آلوده دستهايتان را پاك نمى‌كنيد : كَيْفَ لَا يَحْتَبِسُ عَنِّي الْوَحْيُ وَ أَنْتُمْ لَا تُقَلِّمُونَ أَظْفَارَكُمْ وَ لَا تُنَقُّونَ رَوَائِحَكُمْ. (چگونه وحى از من محبوس نشود در حالى كه شما ناخن‌هاى خود را كوتاه نمى‌كنيد و بوى خويش را پاكيزه نمى‌نماييد).
* می‌دانیم که اصل نبوّت و فرستادن پیامبران، بر خداوند سبحان لازم و واجب نیست و او تنها از لطف و کرم خویش چنین احسانی به بندگانش ارزانی داشته است. تداوم و استمرار وحی هم از این اصل مستثنا نیست و انگیزه اصلی آن فضل و احسان خداوند است. پس اگر بندگان الهی به دعوت پیامبران جواب مثبت ندهند و آنان را آزار و اذیّت کنند، ممکن است خداوند متعال برای مجازات آنان وحی را از پیامبرانش قطع کند. از پیامبر گرامی اسلام درباره حبس وحی سؤال شد؛ ایشان در جواب فرمود: چرا وحی از من بریده نشود در حالی که شما ناخنهای خویش را نمی‌گیرید و محل آلوده دستهایتان را پاک نمی‌کنید : کَیْفَ لَا یَحْتَبِسُ عَنِّی الْوَحْیُ وَ أَنْتُمْ لَا تُقَلِّمُونَ أَظْفَارَکُمْ وَ لَا تُنَقُّونَ رَوَائِحَکُمْ. (چگونه وحی از من محبوس نشود در حالی که شما ناخن‌های خود را کوتاه نمی‌کنید و بوی خویش را پاکیزه نمی‌نمایید).
* انقطاع وحى درباره پيامبر اسلام در دو مورد و درباره حضرت موسى ۷ يك مورد به مدّت چهل يا سى روز اتّفاق افتاده است.
* انقطاع وحی درباره پیامبر اسلام در دو مورد و درباره حضرت موسی ۷ یک مورد به مدّت چهل یا سی روز اتّفاق افتاده است.


== ابعاد وحى==
== ابعاد وحی==
* با توجّه به عصمت پيامبران صلوات الله عليهم و آيه (وما ينطق عن الهوى إن هو الّا وحى يوحى) مى‌توان گفت وحى الهى در تمام افعال و گفتار پيامبران الهى حضور داشته است. هيچ سخن و كردارى از آنان بر پايه خواهش نفس نبود؛ بلكه منشأ وحيانى وآسمانى داشت. به همين دليل، قول و فعل و تقرير معصوم ۷ حجّت است.
* با توجّه به عصمت پیامبران صلوات الله علیهم و آیه (وما ینطق عن الهوی إن هو الّا وحی یوحی) می‌توان گفت وحی الهی در تمام افعال و گفتار پیامبران الهی حضور داشته است. هیچ سخن و کرداری از آنان بر پایه خواهش نفس نبود؛ بلکه منشأ وحیانی وآسمانی داشت. به همین دلیل، قول و فعل و تقریر معصوم ۷ حجّت است.
* البتّه بايد توجّه داشت كه وحى به معناى خاصّ آن، كه وحى نبوّت و رسالت است در موارد خاصّى صورت مى‌گرفت. در مورد پيامبر خاتم محدود به قرآن كريم و احاديثى است كه به عنوان حديث قدسى معروفند. ولى اين بدان معنا نيست كه ساير گفتار او به وحى ارتباط ندارد.
* البتّه باید توجّه داشت که وحی به معنای خاصّ آن، که وحی نبوّت و رسالت است در موارد خاصّی صورت می‌گرفت. در مورد پیامبر خاتم محدود به قرآن کریم و احادیثی است که به عنوان حدیث قدسی معروفند. ولی این بدان معنا نیست که سایر گفتار او به وحی ارتباط ندارد.
* بدين ترتيب معلوم مى‌شود همه آنچه از پيامبران و اوصيايشان رسيده است مستند به وحى الهى اند.
* بدین ترتیب معلوم می‌شود همه آنچه از پیامبران و اوصیایشان رسیده است مستند به وحی الهی اند.
۵۳٬۳۷۰

ویرایش