تمیم بن اسید خزاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تمیم بن اسید خزاعی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تمیم بن اسید خزاعی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


خط ۱۷: خط ۱۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۲

مقدمه

وی تمیم بن اسید یا اسد بن عبدالعزی بن جعونة بن عمرو بن القین أزاح بن عمرو بن کعب بن عمرو خزاعی است[۱]. وی در مکه سکونت داشت[۲]، ولی پیش از فتح مکه اسلام آورد و رسول خدا(ص) وی را برای تجدید نشانه‌های محدوده حرم، منصوب کرد[۳] که جبرئیل با آن مواضع را به حضرت ابراهیم نشان داد و آن حضرت آن نشانه‌ها را گذاشت[۴].

از ابن عباس نقل شده است هنگامی که رسول خدا(ص) در فتح مکه به بیت (داخل خانه خدا) وارد شد، در حدود سیصد و اندی بت از جنس روی وجود داشت که آن حضرت با چوب دستی‌اش اشاره می‌کرد و می‌فرمود: ﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا[۵]. و آن بتان با صورت و پُشت بر روی زمین می‌افتادند و تمیم در این باره شعری سرود[۶].

از صحابه‌نگاران پیشین ابن منده او را نام برده ولی ابوموسی در ذیل خود بر کتاب ابن منده به تصور اینکه در شمار صحابه یاد نشده این مدخل را به نقل از معرفة الصحابه عبدان مروزی (م ۲۹۳) افزوده و بیان داشته که از او گزارشی یافت نشد[۷]. ابن اثیر[۸] این استدراک ابوموسی و سخن عبدان مروزی را با توجه به روایت تجدید نشانه‌های حرم بی‌مورد و ناشی از ناآگاهی عبدان دانسته است[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، ج۴، ص۲۲۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۸۷.
  2. ابن سعد، ج۴، ص۲۲۱؛ ابونعیم، ج۱، ص۴۵۲؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۲۶.
  3. ابن سعد، ج۴، ص۲۲۱.
  4. ابونعیم، ج۱، ص۴۵۲.
  5. «و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.
  6. ابن حجر، ج۱، ص۴۸۷.
  7. ر.ک: ابن اثیر، ج۱، ص۴۲۷.
  8. ابن اثیر، ج۱، ص۴۲۷.
  9. ماخذ: ابن اثیر / اسد الغابه + ابن حجر / الاصابه + ابن عبدالبر / الاستیعاب + ابونعیم / معرفة الصحابه.
  10. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «تمیم بن اسید خزاعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۲۸۲.