ابوثعلبه ثقفی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
خط ۸: خط ۸:
ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۲.</ref> و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۴۳.</ref>، ابوثعلبه را پسر عموی [[کَردَم بن قیس]] شمرده‌اند. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۵، ص۴۳۳.</ref> نسب کَردَم بن قیس را چنین آورده است: [[قیس بن أبی سائب بن عمران بن ثعلبه خشنی]]. در این صورت جد ابوثعلبه عمران و از تیره بنوخشین، [[لقب]] [[وائل بن نمر]] و برة از [[قبیله]] [[قضاعه]] است<ref>ابن حجر، ج۷، ص۵۱.</ref>. پس در میان [[صحابه]]، دو تن به نام‌های ابوثعلبه ثقفی و خُشنی وجود دارد. ناگفته نماند در مورد ابوثعلبه خُشنی- که میان صحابه مردی شناخته شده است. بحثی نداریم<ref>ر.ک: ابوثعلبه خشنی.</ref>، اما در مورد ابوثعلبه ثقفی و احتمال یکی بودن وی با خُشنی، به بحث می‌پردازیم.
ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۲.</ref> و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۴۳.</ref>، ابوثعلبه را پسر عموی [[کَردَم بن قیس]] شمرده‌اند. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۵، ص۴۳۳.</ref> نسب کَردَم بن قیس را چنین آورده است: [[قیس بن أبی سائب بن عمران بن ثعلبه خشنی]]. در این صورت جد ابوثعلبه عمران و از تیره بنوخشین، [[لقب]] [[وائل بن نمر]] و برة از [[قبیله]] [[قضاعه]] است<ref>ابن حجر، ج۷، ص۵۱.</ref>. پس در میان [[صحابه]]، دو تن به نام‌های ابوثعلبه ثقفی و خُشنی وجود دارد. ناگفته نماند در مورد ابوثعلبه خُشنی- که میان صحابه مردی شناخته شده است. بحثی نداریم<ref>ر.ک: ابوثعلبه خشنی.</ref>، اما در مورد ابوثعلبه ثقفی و احتمال یکی بودن وی با خُشنی، به بحث می‌پردازیم.


برخی [[کَردَم بن سفیان]] را با [[کردم بن قیس]] یکی دانسته‌اند<ref>ذهبی، ج۲، ص۲۸.</ref>. در روایت‌های گزارش شده از آنان، شباهت‌ها و مغایرت‌هایی وجود دارد. همین شباهت‌ها باعث شده [[ابن منده]] این دو تن را یکی بداند و این گن، [[ابوحاتم رازی]] و [[طبرانی]] برخلاف ابن منده بین آن دو فرق بگذارند. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۵، ص۴۳۴-۴۳۳.</ref> با [[یادآوری]] مغایرت‌های میان آن [[روایات]]، بین این دو شخص از نظر [[نسب]]، حادثه و داستان، [[اختلاف]] را صحیح و آنان را دو تن مستقل می‌شمارد. البته او میان ثقفی و خُشنی، وجه جمعی را [[تصور]] کرده است که بعید نیست یکی به اصالت و دیگری به [[حلف]] باشد. در این صورت، این دو تن یکی بوده، به تبع آن، ابوثعلبه‌ها نیز با دو نسب ثقفی و خُشنی یکی هستند، اما [[سلسله]] نسبی را که برای هریک ذکر کرده‌اند، چگونه باید توجیه کرد و چگونه با نظر ابن حجر قابل جمع است؟
برخی [[کَردَم بن سفیان]] را با [[کردم بن قیس]] یکی دانسته‌اند<ref>ذهبی، ج۲، ص۲۸.</ref>. در روایت‌های گزارش شده از آنان، شباهت‌ها و مغایرت‌هایی وجود دارد. همین شباهت‌ها باعث شده [[ابن منده]] این دو تن را یکی بداند و این گن، [[ابوحاتم رازی]] و [[طبرانی]] برخلاف ابن منده بین آن دو فرق بگذارند. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۵، ص۴۳۴-۴۳۳.</ref> با [[یادآوری]] مغایرت‌های میان آن [[روایات]]، بین این دو شخص از نظر [[نسب]]، حادثه و داستان، [[اختلاف]] را صحیح و آنان را دو تن مستقل می‌شمارد. البته او میان ثقفی و خُشنی، وجه جمعی را [[تصور]] کرده است که بعید نیست یکی به اصالت و دیگری به [[حلف]] باشد. در این صورت، این دو تن یکی بوده، به تبع آن، ابوثعلبه‌ها نیز با دو نسب ثقفی و خُشنی یکی هستند، اما سلسله نسبی را که برای هریک ذکر کرده‌اند، چگونه باید توجیه کرد و چگونه با نظر ابن حجر قابل جمع است؟


استناد [[صحابه]] نگاران در انتساب وی به خُشنی، روایتی از [[کَردَم بن قیس]] است که می‌گوید: من و پسر عمویم، ابوثعلبه، در [[روز]] گرمی حرکت می‌کردیم، در حالی که من [[کفش]] داشتم و او نداشت. وی از من کفشی درخواست کرد، گفتم: مشروط به آنکه دخترت را به [[نکاح]] من درآوردی! و او پذیرفت. در پایان مسیر، ابوثعلبه کفشم را پس داد و دخترش را نداد. کردم نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و قصه را بازگو کرد. [[پیامبر]] آن قول و قرار را [[باطل]] دانست و فرمود: "رهایش کن برای تو خیری در آن نیست"<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۴۳.</ref><ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوثعلبه اشجعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۰۴-۲۰۵.</ref>
استناد [[صحابه]] نگاران در انتساب وی به خُشنی، روایتی از [[کَردَم بن قیس]] است که می‌گوید: من و پسر عمویم، ابوثعلبه، در [[روز]] گرمی حرکت می‌کردیم، در حالی که من [[کفش]] داشتم و او نداشت. وی از من کفشی درخواست کرد، گفتم: مشروط به آنکه دخترت را به [[نکاح]] من درآوردی! و او پذیرفت. در پایان مسیر، ابوثعلبه کفشم را پس داد و دخترش را نداد. کردم نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و قصه را بازگو کرد. [[پیامبر]] آن قول و قرار را [[باطل]] دانست و فرمود: "رهایش کن برای تو خیری در آن نیست"<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۴۳.</ref><ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوثعلبه اشجعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۰۴-۲۰۵.</ref>

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۳۷

مقدمه

در منابع صحابه‌نگاری، او با همین کنیه و نسب معرفی شده، از نام وی و نام نیاکانش یاد نشده است. به دلیل آنکه در پاره‌ای از روایات، از ابوثعلبه ذکری به میان آمده، وی را در شمار اصحاب شمرده‌اند. ابن حجر روایتی[۱] در موضوع طلاق از ابوثعلبه نقل می‌کند. وی می‌گوید: عمویم به من گفت: کاری انجام بده تا دخترم را به ازدواج تو درآورم. می‌گوید: نذر کردم اگر با او ازدواج کنم، طلاقش دهم. سپس از پیامبر درباره این نذر پرسیدم، فرمود: «لاَ طَلاَقَ إِلاَّ بَعْدَ نِكَاحٍ». آنگاه با دختر عمویم ازدواج کردم و صاحب دو فرزند به نام‌های سعد و سعید شدیم. ابن حجر می‌گوید: در سند و متن این روایت، ضعف و مغایرت وجود دارد.

ابن حجر[۲] می‌گوید: ابوثعلبه، پسر عموی کَردَم بن سفیان بن أبان بن یسار بن مالک بن حُطَیط بن جُشم ثقفی است. با توجه به این گزارش، باید أبان بن یسار جد ابو ثعلبه باشد و به دلیل همین ارتباط نسبی، ابوثعلبه را ثقفی معرفی کرده‌اند.

ابن عبدالبر[۳] و ابن اثیر[۴]، ابوثعلبه را پسر عموی کَردَم بن قیس شمرده‌اند. ابن حجر[۵] نسب کَردَم بن قیس را چنین آورده است: قیس بن أبی سائب بن عمران بن ثعلبه خشنی. در این صورت جد ابوثعلبه عمران و از تیره بنوخشین، لقب وائل بن نمر و برة از قبیله قضاعه است[۶]. پس در میان صحابه، دو تن به نام‌های ابوثعلبه ثقفی و خُشنی وجود دارد. ناگفته نماند در مورد ابوثعلبه خُشنی- که میان صحابه مردی شناخته شده است. بحثی نداریم[۷]، اما در مورد ابوثعلبه ثقفی و احتمال یکی بودن وی با خُشنی، به بحث می‌پردازیم.

برخی کَردَم بن سفیان را با کردم بن قیس یکی دانسته‌اند[۸]. در روایت‌های گزارش شده از آنان، شباهت‌ها و مغایرت‌هایی وجود دارد. همین شباهت‌ها باعث شده ابن منده این دو تن را یکی بداند و این گن، ابوحاتم رازی و طبرانی برخلاف ابن منده بین آن دو فرق بگذارند. ابن حجر[۹] با یادآوری مغایرت‌های میان آن روایات، بین این دو شخص از نظر نسب، حادثه و داستان، اختلاف را صحیح و آنان را دو تن مستقل می‌شمارد. البته او میان ثقفی و خُشنی، وجه جمعی را تصور کرده است که بعید نیست یکی به اصالت و دیگری به حلف باشد. در این صورت، این دو تن یکی بوده، به تبع آن، ابوثعلبه‌ها نیز با دو نسب ثقفی و خُشنی یکی هستند، اما سلسله نسبی را که برای هریک ذکر کرده‌اند، چگونه باید توجیه کرد و چگونه با نظر ابن حجر قابل جمع است؟

استناد صحابه نگاران در انتساب وی به خُشنی، روایتی از کَردَم بن قیس است که می‌گوید: من و پسر عمویم، ابوثعلبه، در روز گرمی حرکت می‌کردیم، در حالی که من کفش داشتم و او نداشت. وی از من کفشی درخواست کرد، گفتم: مشروط به آنکه دخترت را به نکاح من درآوردی! و او پذیرفت. در پایان مسیر، ابوثعلبه کفشم را پس داد و دخترش را نداد. کردم نزد رسول خدا(ص) رفت و قصه را بازگو کرد. پیامبر آن قول و قرار را باطل دانست و فرمود: "رهایش کن برای تو خیری در آن نیست"[۱۰][۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، ج۷، ص۵۰-۴۹.
  2. ابن اثیر، ج۵، ص۴۳۲ و ج۷، ص۴۹.
  3. ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۲.
  4. ابن اثیر، ج۶، ص۴۳.
  5. ابن حجر، ج۵، ص۴۳۳.
  6. ابن حجر، ج۷، ص۵۱.
  7. ر.ک: ابوثعلبه خشنی.
  8. ذهبی، ج۲، ص۲۸.
  9. ابن حجر، ج۵، ص۴۳۴-۴۳۳.
  10. ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۴۳.
  11. حیدری آقایی، محمود، مقاله «ابوثعلبه اشجعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۲۰۴-۲۰۵.