قیس بن ربیع (ابهام‌زدایی): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵: خط ۵:


ملا [[حسین واعظ کاشفی]] گوید: آورده‌اند که [[محمد بن مقداد]] و [[عبدالله بن ابو دجانه]]، بایک دیگر از آن [[سید]] و [[سرور]] [[دستور]] خواسته به میدان رفتند و حرب‌های مردانه کردند، بسیاری را کشتند و خسته گردانیدند؛ و چون خواستند که به ملازمت [[امام]]{{ع}} آیند، فوجی سوار از [[لشکر]] [[فجار]] گرداگرد ایشان فرو گرفتند. سعد که [[غلام امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} بود با [[پنج تن]] از [[موالیان]] و [[بندگان]] [[امام حسین]]{{ع}} که قیس بن ربیع و [[اشعث بن سعد]] و [[عمرو بن قرط]] و [[حنطمه]] و [[حماد]] بودند، به مدد ایشان رفتند. به واسطه کثرت [[مخالفت]] و ضرب‌های متوالی و مترادف، هر هشت تن از این شش درفانی<ref>یعنی به مقام والای شهادت رسیدند.</ref> متوجه مناظر هشتگانه [[بهشت]] [[جاودانی]] شدند<ref>روضة الشهدا، ص۳۸۸، نشر نوید اسلام؛ نیز ر.ک ریاض الشهادة، ج۲، ص۱۵۸؛ عشره کامله، ص۴۲۵.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۳۱۷.</ref>
ملا [[حسین واعظ کاشفی]] گوید: آورده‌اند که [[محمد بن مقداد]] و [[عبدالله بن ابو دجانه]]، بایک دیگر از آن [[سید]] و [[سرور]] [[دستور]] خواسته به میدان رفتند و حرب‌های مردانه کردند، بسیاری را کشتند و خسته گردانیدند؛ و چون خواستند که به ملازمت [[امام]]{{ع}} آیند، فوجی سوار از [[لشکر]] [[فجار]] گرداگرد ایشان فرو گرفتند. سعد که [[غلام امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} بود با [[پنج تن]] از [[موالیان]] و [[بندگان]] [[امام حسین]]{{ع}} که قیس بن ربیع و [[اشعث بن سعد]] و [[عمرو بن قرط]] و [[حنطمه]] و [[حماد]] بودند، به مدد ایشان رفتند. به واسطه کثرت [[مخالفت]] و ضرب‌های متوالی و مترادف، هر هشت تن از این شش درفانی<ref>یعنی به مقام والای شهادت رسیدند.</ref> متوجه مناظر هشتگانه [[بهشت]] [[جاودانی]] شدند<ref>روضة الشهدا، ص۳۸۸، نشر نوید اسلام؛ نیز ر.ک ریاض الشهادة، ج۲، ص۱۵۸؛ عشره کامله، ص۴۲۵.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۳۱۷.</ref>
==قیس بن ربیع==
[[أبومحمد قیس بن ربیع اسدی کوفی]] از [[رجال]] [[ابوداوود]]، [[ترمذی]] و ابن‌ماجه است<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰، ح۶۹۸.</ref>. بسیاری از [[عالمان]] بزرگ [[حدیثی]] نیز از وی [[روایت]] کرده‌اند. محدّثانی همچون: [[سفیان ثوری]]، [[شعبه بن حجاج]]، [[عبدالرزاق بن همام]]، [[ابونعیم فضل بن دکین]]، [[ابوداوود طیالسی]]، [[معاذ بن معاذ]] و دیگران<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۲۷، ح۴۹۰۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۲، ح۶۹۳۸.</ref> و در میان این [[راویان]] و عالمان بزرگ [[اهل‌بیت]] اشخاصی همچون سفیان ثوری، شعبه، ابوولید طیالسی و دیگران وی را توثیق کرده‌اند.
[[ابوداوود طیالسی]] به نقل از شعبه می‌گوید:
{{عربی|سمعت أَبَا حصين يثني على قَيْس بْن الربيع}}<ref>مسند ابن الجعد، ص۳۰۹؛ الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۵۱، ح۶۳ و ۷، ص۹۹، ح۵۵۳؛ الکامل (ابن عدی)، ج۶، ص۴۰؛ تاریخ أسماء الثقات، ص۱۹۱، ح۱۱۵۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۲، ح۶۹۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۲۸، ح۴۹۰۳؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰، ح۶۹۸.</ref>؛
از [[ابوحصین]] شنیدم که قیس بن ربیع را [[مدح]] و ثنا می‌کرد.
و نیز می‌گوید:
{{عربی|قَالَ لَنَا شُعْبَةُ: أَدْرَكُوا قَيْسًا قَبْلَ أَنْ يَمُوتَ}}<ref>مسند ابن الجعد، ص۳۰۹؛ الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۵۱، ح۶۳ و ۷، ص۹۹، ح۵۵۳؛ الکامل (ابن عدی)، ج۶، ص۴۰؛ تاریخ أسماء الثقات، ص۱۹۱، ح۱۱۵۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۲، ح۶۹۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۲۸، ح۴۹۰۳؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰، ح۶۹۸.</ref>؛
شعبه به من گفت: پیش از آنکه قیس بمیرد، از وی استفاده کنید.
همچنین در احوالات او آمده است:
{{عربی|قَالَ عفان: قلت ليحيى بْن سعيد: هل سمعت سفيان يقول فيه بغلطة، أو يتكلم فيه بشيء؟ قَالَ: لا، قلت ليحيى: أفتتهمه بكذب؟ قَالَ: لا... وَ قَالَ حاتم بْن الليث الجوهري عَنْ عفان: كان قيس ثقة، يوثقه الثوري وشعبة}}؛
[[عفان]] گوید: به [[یحیی بن سعید]] گفتم: آیا شنیده‌ای که سفیان بر قیس ایرادی گرفته باشد و یا درباره وی سخنی گفته باشد؟ گفت: نه.
[[حاتم بن لیث جوهری]] از عفان نقل می‌کند که گفت: قیس [[ثقه]] بود و ثوری و شعبه او را توثیق کرده‌اند.
{{عربی|قَالَ حاتم بْن الليث الجوهري عَنْ أَبِي الوليد الطيالسي: كان قيس بْن الربيع ثقة حسن الحديث...}}؛
حاتم بن لیث به نقل از [[ابو ولید طیالسی]] گوید: قیس بن ربیع [[ثقه]] و [[احادیث]] وی [[نیکو]] است.
بنابراین روشن شد که هیچ دلیلی بر ردّ احادیث قیس بن ربیع وجود ندارد و وی نیز از نظر [[عالمان]] رجالی ثقه و [[صدوق]] است<ref>ر.ک: تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۳، ح۵۵۹۰؛ معرفة الثقات، ج۲، ص۲۲۰، ح۱۵۳۰.</ref>. از سویی در شرح حال وی اتّهام به [[جهل]]، [[کذب]]، [[تحریف]] و تصحیف [[روایات]] نیز وجود ندارد تا [[حکم]] به [[ضعف]] وی نماییم. و از سویی دیگر، تنها اشکالی که به وی وارد کرده‌اند ضعف در محافظه است، اما با این وجود بر [[صداقت]] او تأکید دارند<ref>ر.ک: میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۳، ح۶۹۱۱.</ref>؛ یعنی وی [[دروغ‌گو]] نبوده و عمداً به تحریف روایات دست نمی‌زده است، اما امکان دارد به جهت ضعف وی در [[حفظ]] روایات، در اواخر عُمْر روایاتی را [[اشتباه]] خوانده باشد. همچنین چند نقطه تاریک دیگر درباره قیس بیان شده است که هیچ یک از آنها موجب [[طعن]] در اعتبار وی و روایات او نمی‌گردد. مثلاً در احوالات او نوشته‌اند:  
{{عربی|كان قيس بْن الربيع عالما بالحديث، ولكنه ولي المدائن، فقتل رجلا فيما بلغني، فنفر الناس عنه}}<ref>تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۵. مزی نیز مطلبی را به همین مضمون آورده است؛ ر.ک: تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛
قیس بن ربیع از عالمان [[حدیث]] بوده است؛ اما وی [[فرماندار]] [[مدائن]] نیز بوده است. وی در دوران حکومتش شخصی را کشت، در نتیجه [[مردم]] از او روی‌گردان شدند.
نقطه ضعف دیگری که برای قیس بیان شده، [[اتهام]] به [[تشیع]] است. [[ذهبی]] از [[احمد بن حنبل]] نقل می‌کند که او [[شیعه]] بوده است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۳، ح۶۹۱۱. همچنین ر.ک: الکامل (ابن عدی)، ج۶، ص۳۹، ح۱۵۸۶.</ref>. با این حال ذهبی به [[راستگویی]] او [[اذعان]] و اعتراف دارد<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۳.</ref>.
همچنین گفته شده است که قیس احادیث منکری نقل کرده است. [[حرب بن اسماعیل]] می‌گوید:
{{عربی|قلت لاحمد بن حنبل: قيس بن الربيع أي شئ ضعفه؟ قال: روى أحاديث منكرة}}<ref>الجرح والتعدیل، ج۷، ص۹۸، ح۵۵۳؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۱، ح۴۹۰۳.</ref>؛
به [[احمد بن حنبل]] گفتم: چه چیزی موجب [[تضعیف]] قیس بن ربیع شده است؟ گفت: او [[احادیث]] منکری [[روایت]] کرده است.
البته درباره این‌گونه احادیث منسوب به او تأملاتی وجود دارد. از باب نمونه [[ابوداوود]] می‌گوید:
{{عربی|إنما أتي قيس من قبل ابنه، كان ابنه يأخذ حديث الناس، فيدخلها في فرج كتاب قيس، ولا يعرف الشيخ ذلك}}<ref>التاریخ الصغیر، ج۲، ص۱۵۸؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۶، ح۶۹۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۴، ح۴۹۰۳؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۶، ح۶۹۱۱؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۲، ح۶۹۸.</ref>؛
آنچه [[جرح]] درباره قیس وارد شده است از جانب فرزند او است؛ چراکه فرزندش احادیثی را که از دیگران می‌گرفت در میان کتاب قیس داخل می‌کرد، به طوری که قیس آن احادیث داخل شده را تشخیص نمی‌داد.
[[ابن حجر عسقلانی]] نیز درباره او می‌نویسد:
{{عربی|صدوق، تغيّر لما كبر، أدخل عليه ابنه ما ليس من حديثه، فحدّث به}}<ref>تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۳، ح۵۵۹۰.</ref>؛
راست‌گو است، اما به هنگام [[پیری]] [[تغییر]] پیدا کرد (یعنی [[مبتلا]] به اختلال حواس شد) و پسرش آنچه را که [[حدیث]] او نبود، در احادیث او و به نام او داخل کرده و روایت کرد.
بنابراین، با توجه به تأکید [[ذهبی]] و [[ابن‌حجر عسقلانی]] بر [[راست‌گویی]] قیس، [[اشتباه]] وی در چند حدیث و آن هم به جهت کم حافظگی در پیری و یا نقل چند حدیث به نام وی، دلیل [[درستی]] بر ردّ احادیث وی نمی‌تواند باشد؛ چراکه علاوه بر اعتراف [[ائمه]] [[جرح و تعدیل]] به [[صداقت]] قیس بن ربیع، سه تن از [[صاحبان صحاح]] ستّه احادیث او را در کتب خود روایت کرده‌اند.
در نتیجه تا اینجا روشن شد روایاتی که در سند آنها قیس بن ربیع، [[حسین اشقر]] و [[حرب بن حسن طحان]] واقع شده‌اند، صحیح و غیر قابل خدشه هستند و [[طعن]] و جرح در این [[روایات]] هیچ دلیلی جز [[تعصّب]] و [[عناد]] ندارد.
اما روایت دیگری که در سند آن خدشه کرده‌اند، روایتی است که [[طبری]] در [[تفسیر]] خود نقل کرده است. پیشتر [[روایات]] [[تفسیر طبری]] در ذیل [[آیه مودّت]] مطرح شد. وی چهار [[روایت]] در ذیل این [[آیه]] نقل کرده است که در این میان، سند یکی از روایات، به جهت وجود [[یزید بن أبی زیاد]] مورد خدشه قرار گرفته است. البته [[تضعیف]] [[یزید بن ابی زیاد]] نیز به مانند سه [[راوی]] قبل تنها از سر [[تعصّب]] و [[عناد]] است و طبق مبانی رجالی، هیچ دلیلی بر تضعیف وی وجود ندارد. در ادامه به بررسی اعتبار وی می‌پردازیم.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۲۰۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۳

مقدمه

قیس فرزند ربیع در منابع کهن نام و نشانی ندارد؛ ولی منابع متأخر وی را از دوستان و یاران امام حسین(ع) قلمداد کرده در ردیف شهیدان کربلا برشمرده‌اند.

ملا حسین واعظ کاشفی گوید: آورده‌اند که محمد بن مقداد و عبدالله بن ابو دجانه، بایک دیگر از آن سید و سرور دستور خواسته به میدان رفتند و حرب‌های مردانه کردند، بسیاری را کشتند و خسته گردانیدند؛ و چون خواستند که به ملازمت امام(ع) آیند، فوجی سوار از لشکر فجار گرداگرد ایشان فرو گرفتند. سعد که غلام امیرالمؤمنین علی(ع) بود با پنج تن از موالیان و بندگان امام حسین(ع) که قیس بن ربیع و اشعث بن سعد و عمرو بن قرط و حنطمه و حماد بودند، به مدد ایشان رفتند. به واسطه کثرت مخالفت و ضرب‌های متوالی و مترادف، هر هشت تن از این شش درفانی[۱] متوجه مناظر هشتگانه بهشت جاودانی شدند[۲].[۳]

منابع

پانویس

  1. یعنی به مقام والای شهادت رسیدند.
  2. روضة الشهدا، ص۳۸۸، نشر نوید اسلام؛ نیز ر.ک ریاض الشهادة، ج۲، ص۱۵۸؛ عشره کامله، ص۴۲۵.
  3. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۳۱۷.