اهل‌التقوی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۰: خط ۱۰:
مراد از «اهل التقوی» بودن [[خدا]] این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست [[قدرت]] بی‌نظیر او است و هیچ کس و هیچ چیز خارج از قلمرو [[سلطنت]] و [[ولایت]] او نیست، بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند و از [[محرمات]] او بپرهیزند و از [[کیفر]] و [[مجازات]] او بترسند. بنابراین «[[تقوا]]» در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.
مراد از «اهل التقوی» بودن [[خدا]] این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست [[قدرت]] بی‌نظیر او است و هیچ کس و هیچ چیز خارج از قلمرو [[سلطنت]] و [[ولایت]] او نیست، بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند و از [[محرمات]] او بپرهیزند و از [[کیفر]] و [[مجازات]] او بترسند. بنابراین «[[تقوا]]» در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.


در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که در [[تفسیر]] این [[آیه]] فرموده: {{متن حدیث|أَنَا أَهْلٌ أَنْ أُتَّقَى وَ لَا يُشْرِكَ بِي عَبْدِي شَيْئاً وَ أَنَا أَهْلٌ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ يُشْرِكْ‏ بِي عَبْدِي شَيْئاً أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ}}، «من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده‌ام چیزی را [[شریک]] من قرار ندهد و من شایسته‌ام که اگر بنده‌ام چیزی را شریک من قرار ندهد، او را داخل [[بهشت]] گردانم» <ref>البرهان، ج۵، ص۵۳۲؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۶۰، ذیل آیه.</ref>.
در [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که در [[تفسیر]] این [[آیه]] فرموده: {{متن حدیث|أَنَا أَهْلٌ أَنْ أُتَّقَى وَ لَا يُشْرِكَ بِي عَبْدِي شَيْئاً وَ أَنَا أَهْلٌ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ يُشْرِكْ‏ بِي عَبْدِي شَيْئاً أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ}}، «من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده‌ام چیزی را [[شریک]] من قرار ندهد و من شایسته‌ام که اگر بنده‌ام چیزی را شریک من قرار ندهد، او را داخل [[بهشت]] گردانم» <ref>البرهان، ج۵، ص۵۳۲؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۶۰، ذیل آیه.</ref>.


اگر چه بیشتر [[مفسران]] گفته‌اند: خدا شایسته این است که از [[شرک]] و [[معصیت]] او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال داده‌اند که تقوا در اینجا به معنی فاعلی آن تفسیر شود، یعنی خدا، [[اهل تقوا]] است به این معنا که از هر گونه [[ظلم]] و کار [[قبیح]] و از هر کاری که خلاف [[حکمت]] است میپرهیزد و در [[حقیقت]] بالاترین [[مقام تقوا]] از آن [[خدا]] است و آنچه در [[بندگان]] است، پرتو ضعیفی از آن تقوای بی‌انتها است<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۷۱.</ref>.
اگر چه بیشتر [[مفسران]] گفته‌اند: خدا شایسته این است که از [[شرک]] و [[معصیت]] او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال داده‌اند که تقوا در اینجا به معنی فاعلی آن تفسیر شود، یعنی خدا، [[اهل تقوا]] است به این معنا که از هر گونه [[ظلم]] و کار [[قبیح]] و از هر کاری که خلاف [[حکمت]] است میپرهیزد و در [[حقیقت]] بالاترین [[مقام تقوا]] از آن [[خدا]] است و آنچه در [[بندگان]] است، پرتو ضعیفی از آن تقوای بی‌انتها است<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۷۱.</ref>.
خط ۱۷: خط ۱۷:


خلاصه و نتیجه اینکه:
خلاصه و نتیجه اینکه:
#سزاواری خدا برای [[پرواپیشگی]] از او، سبب پندگیری بندگان از قرآن او و [[پروا داشتن]] از او است. تنها او است که سزاوار است بندگان از او [[پروا]] بدارند.
# سزاواری خدا برای [[پرواپیشگی]] از او، سبب پندگیری بندگان از قرآن او و [[پروا داشتن]] از او است. تنها او است که سزاوار است بندگان از او [[پروا]] بدارند.
#اهل تقوا بودن خداوند، مقتضی [[دعوت الهی]] به اندرزهای قرآن اس
# اهل تقوا بودن خداوند، مقتضی [[دعوت الهی]] به اندرزهای قرآن اس
# [[اهل التقوی]] از [[اسماء و صفات]] [[الهی]] است.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اهل التقوی - کوشا (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 345- 346.</ref>
# [[اهل التقوی]] از [[اسماء و صفات]] [[الهی]] است.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اهل التقوی - کوشا (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 345- 346.</ref>



نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۶

مقدمه

«اهل التقوی» کلمه‌ای مرکب از دو جزء «اهل» به معنی شایسته، سزاوار و درخور است و تقوی به معنی خود را حفظ کردن، نگاه داشتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن و برحذر بودن است. «اهل التقوی» در قرآن کریم فقط یک بار ذکر شده است و از اسماء و صفات الهی است و به معنی شایستگی برای ترسیدن، سزاوار برای پروا داشتن و یا شایستگی نگه‌داشتن خود از هر گونه ستم نمودن است: ﴿وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ[۱].

مراد از «اهل التقوی» بودن خدا این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست قدرت بی‌نظیر او است و هیچ کس و هیچ چیز خارج از قلمرو سلطنت و ولایت او نیست، بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند و از محرمات او بپرهیزند و از کیفر و مجازات او بترسند. بنابراین «تقوا» در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.

در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که در تفسیر این آیه فرموده: «أَنَا أَهْلٌ أَنْ أُتَّقَى وَ لَا يُشْرِكَ بِي عَبْدِي شَيْئاً وَ أَنَا أَهْلٌ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ يُشْرِكْ‏ بِي عَبْدِي شَيْئاً أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ»، «من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده‌ام چیزی را شریک من قرار ندهد و من شایسته‌ام که اگر بنده‌ام چیزی را شریک من قرار ندهد، او را داخل بهشت گردانم» [۲].

اگر چه بیشتر مفسران گفته‌اند: خدا شایسته این است که از شرک و معصیت او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال داده‌اند که تقوا در اینجا به معنی فاعلی آن تفسیر شود، یعنی خدا، اهل تقوا است به این معنا که از هر گونه ظلم و کار قبیح و از هر کاری که خلاف حکمت است میپرهیزد و در حقیقت بالاترین مقام تقوا از آن خدا است و آنچه در بندگان است، پرتو ضعیفی از آن تقوای بی‌انتها است[۳].

مقرون ساختن «مغفره» با «تقوا»، اشاره به این حقیقت است که تقوا، زمینه‌ساز مغفرت و آمرزش و بخشایش است. بنابراین هر کس که تقوا ورزد، آمرزش و بخشایش نیز شامل حال او خواهد شد[۴]. و این دو اسم، شایستگی علت گرفتن برای دعوت خداوند در آیه پیشین را دارد که فرمود: ﴿كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ * فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ[۵]. یعنی چون خداوند اهل تقوا و مغفرت است بندگان را به اندرزها و پندهای قرآن فراخوانده تا هر کس بخواهد از آن پند گیرد. و نیز می‌تواند آن دو اسم، علت برای صدر آیه باشد ﴿وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ که اشاره به آن است که اهل تقوا و مغفرت بودن خداوند، وقتی تمام و کامل است که دارای اراده نافذ در همه تصمیمات و اعمال خلق باشد[۶].

خلاصه و نتیجه اینکه:

  1. سزاواری خدا برای پرواپیشگی از او، سبب پندگیری بندگان از قرآن او و پروا داشتن از او است. تنها او است که سزاوار است بندگان از او پروا بدارند.
  2. اهل تقوا بودن خداوند، مقتضی دعوت الهی به اندرزهای قرآن اس
  3. اهل التقوی از اسماء و صفات الهی است.[۷]

منابع

پانویس

  1. «و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است» سوره مدثر، آیه ۵۶.
  2. البرهان، ج۵، ص۵۳۲؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۶۰، ذیل آیه.
  3. تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۷۱.
  4. المیزان، ج۲۰، ص۱۰۹.
  5. «هرگز! بی‌گمان این یادکردی است * که هر کس خواهد از آن پند می‌گیرد» سوره مدثر، آیه ۵۴.
  6. المیزان، ج۲، ص۱۰۱؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۲۹.
  7. کوشا، محمد علی، مقاله «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 345- 346.