جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*این لغت از ماده {{عربی|وقى وَقْياً و وِقَايَةً}} گرفته شده و به معنای [[حفظ]] شیء از اموری است که برای او [[مضر]] است. به این ترتیب، «[[تقوی]]» یعنی قرار دادن نفس در هیأتی که در حفظ و [[حراست]] از [[عذاب الهی]] باشد. و لذا «[[ملکه]] تقوی» هیأت صیانت و [[طهارت]] [[نفسانی]] است که فرد را از انجام [[محرمات]] و [[معاصی]] حفظ میکند. «[[متّقی]]» کسی است که دائماً در حفظ و [[پناه]] وقایهای در مقابل [[زشتیها]] و امور مضر است. با این توضیحات، معنای دقیق [[تقوا]] یعنی: {{عربی|جعل النّفس في وِقَايَةٍ مما يخاف}}. یعنی قراردادن خود در حفاظتی از امور ترسناک و خطرناک<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدمار الشامیة، ۱۴۱۲ه.ق.)، ص۸۸۱.</ref>. هنگامی که این واژه به باب افتعال میرود، معنای پذیرش تقوا و [[خویشتنداری]] نیز به آن اضافه میشود. بدین ترتیب، «اتّقاء» که در اصل «اوتقاء» بوده و واو [[قلب]] به تا شده است، به معنای [[اختیار]] تقوا و عمل به مقتضای آن میباشد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه.ش.)، ج۱۳، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۸۵.</ref> | * این لغت از ماده {{عربی|وقى وَقْياً و وِقَايَةً}} گرفته شده و به معنای [[حفظ]] شیء از اموری است که برای او [[مضر]] است. به این ترتیب، «[[تقوی]]» یعنی قرار دادن نفس در هیأتی که در حفظ و [[حراست]] از [[عذاب الهی]] باشد. و لذا «[[ملکه]] تقوی» هیأت صیانت و [[طهارت]] [[نفسانی]] است که فرد را از انجام [[محرمات]] و [[معاصی]] حفظ میکند. «[[متّقی]]» کسی است که دائماً در حفظ و [[پناه]] وقایهای در مقابل [[زشتیها]] و امور مضر است. با این توضیحات، معنای دقیق [[تقوا]] یعنی: {{عربی|جعل النّفس في وِقَايَةٍ مما يخاف}}. یعنی قراردادن خود در حفاظتی از امور ترسناک و خطرناک<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدمار الشامیة، ۱۴۱۲ه. ق.)، ص۸۸۱.</ref>. هنگامی که این واژه به باب افتعال میرود، معنای پذیرش تقوا و [[خویشتنداری]] نیز به آن اضافه میشود. بدین ترتیب، «اتّقاء» که در اصل «اوتقاء» بوده و واو [[قلب]] به تا شده است، به معنای [[اختیار]] تقوا و عمل به مقتضای آن میباشد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۱۳، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۸۵.</ref> | ||
*«[[تقوا]]» به معنی [[پرواپیشگی]] است. اصل این واژه از ریشه «وقی» است. {{عربی|وقی الشیء وقایة}} یعنی آن شیء را از [[بدی]] و [[اذیت]] شدن [[حفظ]] کرد و {{عربی|وقاه اللّه السوء}} یعنی [[خداوند]] او را از [[بدیها]] حفظ کرد<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع دار صادر، ۱۴۱۴ه. ق.)، ج۱۵، ص۴۰۱.</ref>. کتاب مقاییس اللغة، اصل در تمام مشتقات این ماده را دفع کردن [[زشتیها]] و امور منافر از چیزی با کمک مانع و ساتری معنی میکند؛ برای مثال، سرباز در میدان [[جنگ]]، خود را با [[زره]] و کلاهخود از ضربات نیزه و [[شمشیر]] حفظ میکند و لذاگفته میشود: {{عربی|اتقی الجندی نفسه عن السیوف بوقایة}} (وقایه در اینجا به معنی زره یا کلاهخود است). در لسان العرب بعد از توضیح اصل ماده، اضافه میکند که وقتی گفته میشود: {{عربی|اتقینا به}} یعنی آن شیء را به عنوان محافظ و مانع مقابل خود قرار دادیم تا از [[شر]] [[دشمن]] در [[امان]] باشیم: {{عربی|جعلناه قدامنا وقایة لنا من العدو}}. بنابراین تعریف، «[[متّقی]]» کسی است که دائماً در مقابل زشتیها و امور [[مضر]]، در حفظ و [[پناه]] «وقایه» ای است. با این توضیحات، معنای دقیق «[[تقوی]]» این است: {{عربی|جعل النفس فی وقایة مما یخاف» یعنی قراردادن خود در حفاظتی در برابر امور ترسناک و خطرناک}}<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ه. ق.)، ص۸۸۱.</ref>. برای عموم [[انسانها]]، [[عذاب الهی]] وخشم [[پروردگار]] مهمترین امر ترسناکی است که باید از آن اجتناب شود و شخص [[متقی]] با اجتناب از [[گناهان]] و [[ملکه]] [[ورع]]، خود را از [[خشم الهی]] حفظ میکند.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۰۱.</ref> | |||
== نکاتی درباره معنای تقوا == | |||
# در [[فرهنگ دینی]]، بالاترین خطرات و زشتیها، [[ارتکاب معاصی]] [[الهی]] است که [[انسان]] را در معرض [[هلاکت]] [[ابدی]] قرار میدهد. بنابراین، در [[قرآن کریم]] «متّقی) به کسی اطلاق میشود که اوّلاً، [[ادب]] [[بندگی]] و [[حریم]] الهی را میشناسد و ثانیاً، با قرار گرفتن در چنین حریمی که «وقایة [[الله]]» است، خود را از گزند [[خشم]] و [[سخط]] الهی نسبت به حریم شکنان حفظ میکند. بر این مبنا، منظور از تقوا، [[التزام]] به [[شریعت]] و [[اوامر]] [[شارع]] است و متّقی یعنی کسی که نفس را از [[ارتکاب محارم]] حفظ میکند. | |||
==نکاتی درباره معنای تقوا== | # از آنجا که در [[جهان بینی]] [[توحیدی]]، [[خداوند]] [[خالق]] عالم و در نتیجه، [[مالک]] هستی است، بر همه خلایق [[ولایت]] [[تدبیر]] و [[مالکیت]] دارد. در نتیجه، حفظ حریم الهی در عمل، عبارتست از توجه دائمی به [[ولایت پروردگار]] بر [[انسان]]؛ چنان که فرمود: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>. در صورت توجه و [[تولّی]] به چنین [[ولایتی]]، انسان داخل در زمره [[صالحین]] میگردد: {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}}<ref>«بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref>. در غیر این صورت، او تحت [[ولایت شیطان]] قرار میگیرد. بنابراین، [[تقوا]] یعنی حریمداری [[ولایت الهی]] بر انسان و [[متّقی]] کسی است که [[حریم]] ولایت الهی بر خود را [[حفظ]] میکند و درتحت چنین ولایتی از خطرات [[اغوا]] و [[فریب]] [[شیطان]] در [[امان]] است. | ||
#در [[فرهنگ دینی]]، بالاترین خطرات و زشتیها، [[ارتکاب معاصی]] [[الهی]] است که [[انسان]] را در معرض [[هلاکت]] [[ابدی]] قرار میدهد. بنابراین، در [[قرآن کریم]] «متّقی) به کسی اطلاق میشود که اوّلاً، [[ادب]] [[بندگی]] و [[حریم]] الهی را میشناسد و ثانیاً، با قرار گرفتن در چنین حریمی که «وقایة [[الله]]» است، خود را از گزند [[خشم]] و [[سخط]] الهی نسبت به حریم شکنان حفظ میکند. بر این مبنا، منظور از تقوا، [[التزام]] به [[شریعت]] و [[اوامر]] [[شارع]] است و متّقی یعنی کسی که نفس را از [[ارتکاب محارم]] حفظ میکند. | # هرچند مصداق حریم مکتوب [[الهی]] [[قرآن]] است و متّقی کسی است که به [[فرامین]] قرآن عمل میکند، ولی چنان که در [[براهین]] دیگر اشاره شد، قرآن نیازمند [[مبیّن]] و مفسری است که بیان او عدلِ قرآن و [[حجّت الهی]] برای [[مردم]] باشد. به این ترتیب، [[متقی]] کسی است که فرامین دو ثقل الهی، یعنی قرآن [[صامت]] و [[ناطق]] را حفظ میکند؛ به عبارت دیگر، به [[ولایت ولی]] [[خدا]] (که همان ولایت الهی است) تولّی دارد.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۸۶.</ref> | ||
#از آنجا که در [[جهان بینی]] [[توحیدی]]، [[خداوند]] [[خالق]] عالم و در نتیجه، [[مالک]] هستی است، بر همه خلایق [[ولایت]] [[تدبیر]] و [[مالکیت]] دارد. در نتیجه، حفظ حریم الهی در عمل، عبارتست از توجه دائمی به [[ولایت پروردگار]] بر [[انسان]]؛ چنان که فرمود: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>. در صورت توجه و [[تولّی]] به چنین [[ولایتی]]، انسان داخل در زمره [[صالحین]] میگردد: {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}}<ref>«بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref>. در غیر این صورت، او تحت [[ولایت شیطان]] قرار میگیرد. بنابراین، [[تقوا]] یعنی حریمداری [[ولایت الهی]] بر انسان و [[متّقی]] کسی است که [[حریم]] ولایت الهی بر خود را [[حفظ]] میکند و درتحت چنین ولایتی از خطرات [[اغوا]] و [[فریب]] [[شیطان]] در [[امان]] است. | |||
#هرچند مصداق حریم مکتوب [[الهی]] [[قرآن]] است و متّقی کسی است که به [[فرامین]] قرآن عمل میکند، ولی چنان که در [[براهین]] دیگر اشاره شد، قرآن نیازمند [[مبیّن]] و مفسری است که بیان او عدلِ قرآن و [[حجّت الهی]] برای [[مردم]] باشد. به این ترتیب، [[متقی]] کسی است که فرامین دو ثقل الهی، یعنی قرآن [[صامت]] و [[ناطق]] را حفظ میکند؛ به عبارت دیگر، به [[ولایت ولی]] [[خدا]] (که همان ولایت الهی است) تولّی دارد.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۸۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |