اهل بیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۲: خط ۵۲:
*قرآن کریم گروهی را که در علم و دانش گامهایی استوار برداشته‌اند «[[راسخان در علم]]» می‌نامد و بر اساس برخی از تفاسیر، بر آگاهی آنان از تأویل آیات الهی تأکید می‌ورزد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾}} <ref> گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> امامان معصوم{{عم}} با اشاره به این آیه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را «افضل الراسخین» <ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۷‌ـ‌۵۹۹‌.</ref>. خوانده و درباره خود نیز فرموده‌اند: {{عربی|اندازه=150%|« نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۱۵، ۳۱۸.</ref>. بر‌ اساس این تفسیر، «واو» در «والراسخون» برای عطف است و نشان می‌دهد که افزون بر خداوند، گروهی از آدمیان نیز از تأویل آیات متشابه آگاه‌اند. آن گونه که برخی گفته‌اند صحابه و تابعان به تفسیر همه آیات الهی همّت گماشتند و از تفسیر هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از متشابهات است و دانش آن را جز خدا نمی‌داند ـ دست فرو نگذاشتند. در همین‌باره ابن‌عباس می‌گفت: من از کسانی هستم که در علم راسخ‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۱.</ref>. از سوی دیگر، بسیاری از دانشمندان اهل سنت این تفسیر را نمی‌پذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژه‌های پس از آن را تشکیل دهنده جمله‌ای جدید می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۳۵۵.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا }}﴾}} <ref> استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> این تفسیر با ظاهر یکی از خطبه‌های نهج البلاغه نیز تأیید می‌گردد<ref>بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۵۷.</ref>؛ آنجا که [[امام]]{{ع}} شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها بیم می‌دهد و توجه وی را به این نکته فرا می‌خواند که چه سان خداوند گروهی را که به عجز خود اعتراف می‌کنند، ستوده و خودداری از کنجکاویهای بیهوده را «رسوخ در علم» نامیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۹‌.</ref>. با این همه، نزاع بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و دلایل هر دو گروه قابل نقد است<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۵۰‌.</ref>، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر تأویل قرآن طهارت است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}﴾}} <ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.</ref>؛ نه رسوخ، زیرا قرآن برخی از اهل کتاب را راسخ در علم دانسته است، در حالی که نمی‌توان آنان را عالم به تاویل دانست. از سوی دیگر اهل‌بیت به شهادت آیه تطهیر از هرگونه پلیدی پاکیزه‌اند، پس باید بر تأویل قرآن مطلع باشند و اگر می‌بینیم در آیه بر رسوخ تکیه شده به جهت آن است که رسوخ نتیجه طهارت است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۷.]</ref>.
*قرآن کریم گروهی را که در علم و دانش گامهایی استوار برداشته‌اند «[[راسخان در علم]]» می‌نامد و بر اساس برخی از تفاسیر، بر آگاهی آنان از تأویل آیات الهی تأکید می‌ورزد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾}} <ref> گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> امامان معصوم{{عم}} با اشاره به این آیه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را «افضل الراسخین» <ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۷‌ـ‌۵۹۹‌.</ref>. خوانده و درباره خود نیز فرموده‌اند: {{عربی|اندازه=150%|« نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۱۵، ۳۱۸.</ref>. بر‌ اساس این تفسیر، «واو» در «والراسخون» برای عطف است و نشان می‌دهد که افزون بر خداوند، گروهی از آدمیان نیز از تأویل آیات متشابه آگاه‌اند. آن گونه که برخی گفته‌اند صحابه و تابعان به تفسیر همه آیات الهی همّت گماشتند و از تفسیر هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از متشابهات است و دانش آن را جز خدا نمی‌داند ـ دست فرو نگذاشتند. در همین‌باره ابن‌عباس می‌گفت: من از کسانی هستم که در علم راسخ‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۱.</ref>. از سوی دیگر، بسیاری از دانشمندان اهل سنت این تفسیر را نمی‌پذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژه‌های پس از آن را تشکیل دهنده جمله‌ای جدید می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۳۵۵.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا }}﴾}} <ref> استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> این تفسیر با ظاهر یکی از خطبه‌های نهج البلاغه نیز تأیید می‌گردد<ref>بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۵۷.</ref>؛ آنجا که [[امام]]{{ع}} شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها بیم می‌دهد و توجه وی را به این نکته فرا می‌خواند که چه سان خداوند گروهی را که به عجز خود اعتراف می‌کنند، ستوده و خودداری از کنجکاویهای بیهوده را «رسوخ در علم» نامیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۹‌.</ref>. با این همه، نزاع بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و دلایل هر دو گروه قابل نقد است<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۵۰‌.</ref>، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر تأویل قرآن طهارت است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}﴾}} <ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.</ref>؛ نه رسوخ، زیرا قرآن برخی از اهل کتاب را راسخ در علم دانسته است، در حالی که نمی‌توان آنان را عالم به تاویل دانست. از سوی دیگر اهل‌بیت به شهادت آیه تطهیر از هرگونه پلیدی پاکیزه‌اند، پس باید بر تأویل قرآن مطلع باشند و اگر می‌بینیم در آیه بر رسوخ تکیه شده به جهت آن است که رسوخ نتیجه طهارت است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۷.]</ref>.
==وظیفه مسلمانان در برابر اهل‌بیت{{عم}}==
==وظیفه مسلمانان در برابر اهل‌بیت{{عم}}==
*قرآن کریم افزون بر شمردن فضایل اهل‌بیت، وظیفه عموم مسلمانان را در برابر آنان نیز تعیین کرده است. برخی از این وظایف عبارت‌است از<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.]</ref>:
*[[قرآن کریم]] افزون بر شمردن فضایل اهل‌بیت، وظیفه عموم مسلمانان را در برابر آنان نیز تعیین کرده است. برخی از این وظایف عبارت‌است از<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.]</ref>:
===پرسش در امور دینی===
===پرسش در امور دینی===
*خدا در قرآن کریم خطاب به مشرکانی که بشر (عادی)<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۷.</ref> بودن انبیا را بهانه‌ای برای انکار رسالتشان قرار دادند، می‌فرماید: اگر درباره پیامبران پیشین اطلاعی ندارید از اهل ذکر بپرسید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> با توجه به سیاق آیه، مقصود از «ذکر» کتابهای آسمانی و مراد از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلَ الذِّكْرِ}}﴾}}  دانشمندان یهودی و مسیحی است که از ویژگیهای پیامبران پیشین باخبر بودند و می‌توانستند مشرکان را از آنها آگاه سازند<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۹۱‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵.</ref>. با این همه، خطابهایی از این دست در چارچوب رویدادی که درباره آن نازل شده است، محصور نمی‌گردد و حکمی کلی و جهان شمول به دست می‌دهد، براین اساس، هنگامی که آیه یاد شده را بریده از شأن نزول آن در نظر می‌گیریم، بیانگر حکمی عقلایی است که نادانان را به پرسش از دانایان فرا می‌خواند<ref>المیزان،ج‌۱۲، ص‌۲۸۵.</ref>، ازاین‌رو [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} لزوم بهره‌گیری از دانش عالمان را به همین آیه مستند می‌سازد<ref>الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۱۳۳.</ref>. از سوی دیگر، با توجه به این نکته که «ذکر» در قرآن کریم درباره [[پیامبر اکرم]]{{صل}}{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا}}﴾}} <ref> خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است پس ای خردمندان باایمان، از خداوند پروا کنید که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است؛ سوره طلاق، آیه: ۱۰ - ۱۱.</ref> و کتاب آسمانی ایشان {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ}}﴾}} <ref> و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست و زودا که بازخواست شوید؛ سوره زخرف، آیه: ۴۴.</ref> نیز به کار رفته است می‌توان «اهل الذکر» را با «اهل‌البیت» برابر انگاشت<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۵؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۵.</ref>، زیرا آنان نه تنها اهل و خاندان پیامبرند، بلکه به گواهی روایاتی چون حدیث متواتر ثقلین در صدر همه قرآن شناسان "اهل‌ القرآن" جای دارند<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱۴، ص‌۲۵۷.</ref>، از همین رو [[رسول خدا]]{{صل}} در برخی از احادیث، اهل ذکر را بر «[[ائمه]]» منطبق می‌سازد<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳.</ref> و در سخنان امامان معصوم{{عم}} تعبیراتی از این دست فراوان به چشم می‌خورد: {{عربی|اندازه=150%|« نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ‏ الْمَسْئُولُون‏‏‏»}}<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳، ۴۲۹.</ref>. گفتنی است که برخی از دانشمندان شیعه توجیهات دیگری ازاین‌روایات ارائه داده‌اند که چندان استوار به نظر نمی‌آید<ref>الصافی، ج‌۳، ص‌۱۳۷.</ref>. گروهی از مفسران [[اهل سنت]] نیز به راز نهفته در این تعابیر پی نبرده و این پرسش را در انداخته‌اند که چگونه می‌توان مشرکانی را که با [[پیامبر]] مخالفت می‌ورزند، به مراجعه به اهل‌بیت آن حضرت فرا خواند<ref>روح المعانی، مج ۸، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸.</ref>! برخی دیگر از آنان با اشاره به حدیثی از [[امام باقر]]{{ع}} جمله {{عربی|اندازه=150%|« نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّكْرِ‏‏‏»}} را به معنای «ما مسلمانان اهل ذکریم» تأویل برده‌اند!<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۹۱‌ـ‌۵۹۲‌.</ref> آنچه گذشت نادرستی این پندارها را نمایانده، مقصود حقیقی احادیث یاد شده را آشکار می‌سازد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.]</ref>.
*خدا در [[قرآن کریم]] خطاب به مشرکانی که بشر "عادی"<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۷.</ref> بودن انبیا را بهانه‌ای برای انکار رسالتشان قرار دادند، می‌فرماید: اگر درباره پیامبران پیشین اطلاعی ندارید از اهل ذکر بپرسید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> با توجه به سیاق آیه، مقصود از «ذکر» کتابهای آسمانی و مراد از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلَ الذِّكْرِ}}﴾}}  دانشمندان یهودی و مسیحی است که از ویژگیهای پیامبران پیشین باخبر بودند و می‌توانستند مشرکان را از آنها آگاه سازند<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۹۱‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵.</ref>. با این همه، خطابهایی از این دست در چارچوب رویدادی که درباره آن نازل شده است، محصور نمی‌گردد و حکمی کلی و جهان شمول به دست می‌دهد، براین اساس، هنگامی که آیه یاد شده را بریده از شأن نزول آن در نظر می‌گیریم، بیانگر حکمی عقلایی است که نادانان را به پرسش از دانایان فرا می‌خواند<ref>المیزان،ج‌۱۲، ص‌۲۸۵.</ref>، ازاین‌رو [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} لزوم بهره‌گیری از دانش عالمان را به همین آیه مستند می‌سازد<ref>الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۱۳۳.</ref>. از سوی دیگر، با توجه به این نکته که «ذکر» در [[قرآن کریم]] درباره [[پیامبر اکرم]]{{صل}}{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا}}﴾}} <ref> خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است پس ای خردمندان باایمان، از خداوند پروا کنید که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است؛ سوره طلاق، آیه: ۱۰ - ۱۱.</ref> و کتاب آسمانی ایشان {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ}}﴾}} <ref> و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست و زودا که بازخواست شوید؛ سوره زخرف، آیه: ۴۴.</ref> نیز به کار رفته است می‌توان "اهل الذکر" را با "اهل‌البیت" برابر انگاشت<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۵؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۵.</ref>، زیرا آنان نه تنها اهل و خاندان پیامبرند، بلکه به گواهی روایاتی چون حدیث متواتر ثقلین در صدر همه قرآن شناسان "اهل‌ القرآن" جای دارند<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱۴، ص‌۲۵۷.</ref>، از همین رو [[رسول خدا]]{{صل}} در برخی از احادیث، اهل ذکر را بر «[[ائمه]]» منطبق می‌سازد<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳.</ref> و در سخنان امامان معصوم{{عم}} تعبیراتی از این دست فراوان به چشم می‌خورد: {{عربی|اندازه=150%|« نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ‏ الْمَسْئُولُون‏‏‏»}}<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳، ۴۲۹.</ref>. گفتنی است که برخی از دانشمندان شیعه توجیهات دیگری ازاین‌روایات ارائه داده‌اند که چندان استوار به نظر نمی‌آید<ref>الصافی، ج‌۳، ص‌۱۳۷.</ref>. گروهی از مفسران [[اهل سنت]] نیز به راز نهفته در این تعابیر پی نبرده و این پرسش را در انداخته‌اند که چگونه می‌توان مشرکانی را که با [[پیامبر]] مخالفت می‌ورزند، به مراجعه به اهل‌بیت آن حضرت فرا خواند<ref>روح المعانی، مج ۸، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸.</ref>! برخی دیگر از آنان با اشاره به حدیثی از [[امام باقر]]{{ع}} جمله {{عربی|اندازه=150%|« نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّكْرِ‏‏‏»}} را به معنای «ما مسلمانان اهل ذکریم» تأویل برده‌اند!<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۹۱‌ـ‌۵۹۲‌.</ref> آنچه گذشت نادرستی این پندارها را نمایانده، مقصود حقیقی احادیث یاد شده را آشکار می‌سازد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.]</ref>.


===دوستی و مودّت===
===دوستی و مودّت===
*آیه ۲۳ سوره شوری به مزد رسالت [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} اشاره کرده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى }}﴾}} <ref> بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را؛ سوره شوری، آیه: ۲۳.</ref>.‌ درباره‌این آیه نکات گوناگونی قابل طرح است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.]</ref>.:
*آیه ۲۳ سوره شوری به مزد رسالت [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} اشاره کرده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى }}﴾}} <ref> بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را؛ سوره شوری، آیه: ۲۳.</ref>.‌ درباره‌این آیه نکات گوناگونی قابل طرح است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.]</ref>.:
'''الف. متصل یا منقطع بودن استثنا:'''
'''الف. متصل یا منقطع بودن استثنا:'''
*برخی از آیات قرآن بیانگر آن است که پیامبران الهی برای رسالت خود مزدی از مردم نمی‌خواهند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}} <ref> و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹.</ref>. و نیز {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}﴾}} <ref> بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۹۰.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي}}﴾}} <ref> ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست؛ سوره هود، آیه: ۵۱.</ref>. گروهی دیگر از آیات، اموری چون گام نهادن در راه خدا: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا }}﴾}} <ref> بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمی‌خواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه: ۵۷.</ref> و دوستی با اهل‌ بیت{{عم}}: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}﴾}} <ref> دوستداری خویشاوندان خود؛ سوره شوری، آیه: ۲۳.</ref> را پاداش رسالت [[پیامبر اکرم]]{{صل}}دانسته است. ناسازگاری ظاهری این دو دسته از آیات با اندک تأملی زدودنی است؛ پیامبران الهی از کسی اجر و پاداش مادی نمی‌طلبند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً }}﴾}} <ref> و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم؛ سوره هود، آیه: ۲۹.</ref> و بهره اجر معنویشان نیز به خود مردم باز می‌گردد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ }}﴾}} <ref> بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!؛ سوره سبأ، آیه: ۴۷.</ref>، بر این اساس، مزد خواستن و نخوانستن را می‌توان با یکدیگر سازگاری داد و هر دو را تعبیری درست به شمار آورد<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳، ۴۶‌ـ‌۴۷.</ref>. بنا بر آنچه گذشت، تلاش دو گروه از مفسران در تفسیر آیه مودّت بیهوده به نظر می‌آید: یک. کسانی که از ظاهر استثنا دست برداشته، آن‌ را منقطع به شمار آورده‌اند<ref>تفسیر بغوی، ج‌۵‌، ص‌۸۱‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص۱۶۵؛ سلسله‌مؤلفات، ج۵‌، ص۱۴۱؛ «الاعتقادات».</ref> یا‌ دست کم از برابریِ دو احتمالِ اتصال و انقطاع سخن گفته‌اند<ref>الکشاف، ج۴، ص۲۱۹؛ تفسیر نسفی، ج۴، ص‌۱۰۵؛ غرائب القرآن، ج‌۶‌، ص‌۷۳.</ref>. دو. آنان که برخی از آیاتِ دسته نخست را ناسخ آیه مودّت پنداشته‌اند<ref>تفسیر بغوی، ج‌۴، ص‌۱۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۶‌ـ‌۳۴۷؛ فتح‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۷۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.]</ref>.
*برخی از آیات [[قرآن]] بیانگر آن است که پیامبران الهی برای رسالت خود مزدی از مردم نمی‌خواهند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}} <ref> و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹.</ref>. و نیز {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}﴾}} <ref> بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۹۰.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي}}﴾}} <ref> ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست؛ سوره هود، آیه: ۵۱.</ref>. گروهی دیگر از آیات، اموری چون گام نهادن در راه خدا: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا }}﴾}} <ref> بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمی‌خواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه: ۵۷.</ref> و دوستی با اهل‌ بیت{{عم}}: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}﴾}} <ref> دوستداری خویشاوندان خود؛ سوره شوری، آیه: ۲۳.</ref> را پاداش رسالت [[پیامبر اکرم]]{{صل}}دانسته است. ناسازگاری ظاهری این دو دسته از آیات با اندک تأملی زدودنی است؛ پیامبران الهی از کسی اجر و پاداش مادی نمی‌طلبند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً }}﴾}} <ref> و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم؛ سوره هود، آیه: ۲۹.</ref> و بهره اجر معنویشان نیز به خود مردم باز می‌گردد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ }}﴾}} <ref> بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!؛ سوره سبأ، آیه: ۴۷.</ref>، بر این اساس، مزد خواستن و نخوانستن را می‌توان با یکدیگر سازگاری داد و هر دو را تعبیری درست به شمار آورد<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳، ۴۶‌ـ‌۴۷.</ref>. بنا بر آنچه گذشت، تلاش دو گروه از مفسران در تفسیر آیه مودّت بیهوده به نظر می‌آید: یک. کسانی که از ظاهر استثنا دست برداشته، آن‌ را منقطع به شمار آورده‌اند<ref>تفسیر بغوی، ج‌۵‌، ص‌۸۱‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص۱۶۵؛ سلسله‌مؤلفات، ج۵‌، ص۱۴۱؛ «الاعتقادات».</ref> یا‌ دست کم از برابریِ دو احتمالِ اتصال و انقطاع سخن گفته‌اند<ref>الکشاف، ج۴، ص۲۱۹؛ تفسیر نسفی، ج۴، ص‌۱۰۵؛ غرائب القرآن، ج‌۶‌، ص‌۷۳.</ref>. دو. آنان که برخی از آیاتِ دسته نخست را ناسخ آیه مودّت پنداشته‌اند<ref>تفسیر بغوی، ج‌۴، ص‌۱۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۶‌ـ‌۳۴۷؛ فتح‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۷۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.]</ref>.
'''ب. مقصود از «مودّت فی‌القربی»:'''
'''ب. مقصود از «مودّت فی‌القربی»:'''
*یکی از نکات کلیدی در بیان آیه مورد بحث، روشن ساختن معنای «مودّت فی القربی» است. معنایی که عموم دانشمندان شیعه از آن جانبداری می‌کنند<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۳‌ـ‌۴۴؛ الصافی، ج‌۴، ص‌۳۷۲.</ref> و برخی از مفسران اهل سنت نیز بدان گرایش دارند<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۹، ۲۲۱؛تفسیر بغوی، ج‌۴، ص‌۱۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۵ ـ‌۱۶۶؛ روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۴۷، ۵۰‌.</ref> آن است که مقصود از این مودّت، دوستی با خویشاوندان [[پیامبر]] "اهل‌ بیت" است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.]</ref>.
*یکی از نکات کلیدی در بیان آیه مورد بحث، روشن ساختن معنای "مودّت فی القربی" است. معنایی که عموم دانشمندان شیعه از آن جانبداری می‌کنند<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۳‌ـ‌۴۴؛ الصافی، ج‌۴، ص‌۳۷۲.</ref> و برخی از مفسران اهل سنت نیز بدان گرایش دارند<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۹، ۲۲۱؛تفسیر بغوی، ج‌۴، ص‌۱۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۵ ـ‌۱۶۶؛ روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۴۷، ۵۰‌.</ref> آن است که مقصود از این مودّت، دوستی با خویشاوندان [[پیامبر]] "اهل‌ بیت" است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.]</ref>.
*این معنا با روایاتی که در منابع شیعی و سنی آمده است به خوبی تأیید می‌گردد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷؛ غرائب القرآن، ج‌۶‌، ص‌۷۴؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۱۲۱، ۱۲۳.</ref>. بر اساس یکی ازاین‌روایات ـ که گروهی از دانشمندان [[اهل سنت]] به توثیق راویان آن پرداخته‌اند<ref>مجمع الزوائد، ج‌۹، ص‌۱۶۸.</ref> ـ [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در پاسخ به این پرسش که دوستی با کدام یک از خویشاوندانت بر ما واجب شده است؟ فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« عَلِيٌ‏ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا‏‏‏»}}<ref>تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۱۰، ص‌۳۲۷۶؛ المعجم الکبیر، ج‌۳، ص‌۴۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۶.</ref> حدیثی دیگر بیانگر آن است که [[رسول‌ خدا]]{{صل}} با اشاره به آیه مودّت، ارزش عبادت چندین هزار ساله را در گرو پذیرش محبت اهل‌بیت دانسته است<ref>المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۶۱؛ تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۶۵‌ـ‌۶۶‌.</ref>. بر پایه یکی دیگر از روایات کسی که با دوستی آل‌محمد{{صل}} بمیرد، به جایگاه شهیدان بار یافته و با ایمان کامل از دنیا رفته است. در برابر، فرجام دشمنی با اهل‌بیت، محرومیّت از بهشت و ناامیدی از رحمت الهی است<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۲۰‌ـ‌۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳؛ تفسیر ابن‌عربی، ج‌۲، ص‌۴۳۳.</ref>. برخی از مفسران به کارگیری «فی» در «فی القربی» به جای «لام» "للقربی" را از آن رو می‌دانند که اهل‌بیت [[پیامبر]] به منزله جایگاه محبت اند؛ مکانی که دوستی مؤمنان در آن جای می‌گیرد و استقرار می‌یابد<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۷؛ تفسیر‌نسفی، ج‌۴، ص‌۱۰۵.</ref>، بر این اساس توهم کسانی که گمان کرده‌اند وجود «فی» در آیه، دلیل نادرستی معنای یاد شده است<ref>تفسیر قاسمی، ج‌۱۴، ص‌۳۰۸.</ref> ردّ‌ می‌گردد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.]</ref>.
*این معنا با روایاتی که در منابع شیعی و سنی آمده است به خوبی تأیید می‌گردد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷؛ غرائب القرآن، ج‌۶‌، ص‌۷۴؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۱۲۱، ۱۲۳.</ref>. بر اساس یکی ازاین‌روایات ـ که گروهی از دانشمندان [[اهل سنت]] به توثیق راویان آن پرداخته‌اند<ref>مجمع الزوائد، ج‌۹، ص‌۱۶۸.</ref> ـ [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در پاسخ به این پرسش که دوستی با کدام یک از خویشاوندانت بر ما واجب شده است؟ فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« عَلِيٌ‏ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا‏‏‏»}}<ref>تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۱۰، ص‌۳۲۷۶؛ المعجم الکبیر، ج‌۳، ص‌۴۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۶.</ref> حدیثی دیگر بیانگر آن است که [[رسول‌ خدا]]{{صل}} با اشاره به آیه مودّت، ارزش عبادت چندین هزار ساله را در گرو پذیرش محبت اهل‌بیت دانسته است<ref>المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۶۱؛ تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۶۵‌ـ‌۶۶‌.</ref>. بر پایه یکی دیگر از روایات کسی که با دوستی آل‌محمد{{صل}} بمیرد، به جایگاه شهیدان بار یافته و با ایمان کامل از دنیا رفته است. در برابر، فرجام دشمنی با اهل‌بیت، محرومیّت از بهشت و ناامیدی از رحمت الهی است<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۲۰‌ـ‌۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳؛ تفسیر ابن‌عربی، ج‌۲، ص‌۴۳۳.</ref>. برخی از مفسران به کارگیری «فی» در «فی القربی» به جای «لام» "للقربی" را از آن رو می‌دانند که اهل‌بیت [[پیامبر]] به منزله جایگاه محبت اند؛ مکانی که دوستی مؤمنان در آن جای می‌گیرد و استقرار می‌یابد<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۷؛ تفسیر‌نسفی، ج‌۴، ص‌۱۰۵.</ref>، بر این اساس توهم کسانی که گمان کرده‌اند وجود «فی» در آیه، دلیل نادرستی معنای یاد شده است<ref>تفسیر قاسمی، ج‌۱۴، ص‌۳۰۸.</ref> ردّ‌ می‌گردد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.]</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} به ناسزاگوی شامی فرمود: آیا تاکنون قرآن نخوانده‌ای و در سوره شوری به لزوم دوستی با اهل‌بیت [[پیامبر]] پی نبرده‌ای؟ آن که اکنون اسیرش می‌یابی و بر دروازه شام دشنامش می‌گویی از کسانی است که آیه مودّت دوستی او را واجب ساخته است<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۳۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۱۲۱؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۸.</ref>. گفتنی است که فرا خواندن مردم به دوستی اهل‌بیت، در درجه نخست، برای آن است که از هدایت آنان بهره‌مند گردند و صراط مستقیم الهی را در پیش گیرند، ازاین‌رو، آنچه در آیه مودّت مزد رسالت خوانده شده، با آنچه در سوره فرقان آمده است، مضمونی یگانه و پیوندی ناگسستنی دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا }}﴾}} <ref> بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمی‌خواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه: ۵۷.</ref> در واقع ـ چنان که گذشت ـ بهره این اجر به خود پاداش دهندگان باز می‌گردد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۴؛ تفسیر ابن‌عربی، ج‌۲، ص‌۴۳۲.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}﴾}} <ref> بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد! پاداش من جز با خداوند نیست و او به هر چیزی گواه است؛ سوره سبأ، آیه: ۴۷.</ref> و از همین رو، اجر نامیدن آن نیز نشان از عطوفت بی‌کران نبوی دارد؛ [[پیامبر]]{{صل}} چنان به رستگاری و سعادت مردم دل بسته است که رهیابی آنان را پاداش زحمات توان فرسای خود می‌شمارد. البته درباره معنای مودّت فی القربی نظرهای دیگر نیز مطرح شده‌است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۰.]</ref>.:
*[[امام سجاد]]{{ع}} به ناسزاگوی شامی فرمود: آیا تاکنون [[قرآن]] نخوانده‌ای و در سوره شوری به لزوم دوستی با اهل‌بیت [[پیامبر]] پی نبرده‌ای؟ آن که اکنون اسیرش می‌یابی و بر دروازه شام دشنامش می‌گویی از کسانی است که آیه مودّت دوستی او را واجب ساخته است<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۳۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۱۲۱؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۸.</ref>. گفتنی است که فرا خواندن مردم به دوستی اهل‌بیت، در درجه نخست، برای آن است که از هدایت آنان بهره‌مند گردند و صراط مستقیم الهی را در پیش گیرند، ازاین‌رو، آنچه در آیه مودّت مزد رسالت خوانده شده، با آنچه در سوره فرقان آمده است، مضمونی یگانه و پیوندی ناگسستنی دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا }}﴾}} <ref> بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمی‌خواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه: ۵۷.</ref> در واقع ـ چنان که گذشت ـ بهره این اجر به خود پاداش دهندگان باز می‌گردد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۴؛ تفسیر ابن‌عربی، ج‌۲، ص‌۴۳۲.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}﴾}} <ref> بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد! پاداش من جز با خداوند نیست و او به هر چیزی گواه است؛ سوره سبأ، آیه: ۴۷.</ref> و از همین رو، اجر نامیدن آن نیز نشان از عطوفت بی‌کران نبوی دارد؛ [[پیامبر]]{{صل}} چنان به رستگاری و سعادت مردم دل بسته است که رهیابی آنان را پاداش زحمات توان فرسای خود می‌شمارد. البته درباره معنای مودّت فی القربی نظرهای دیگر نیز مطرح شده‌است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۰.]</ref>.:
*یک. مراد صله ارحام و رعایت حال خویشاوندان است<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۳۲‌ـ‌۳۳؛ غرائب القرآن، ج‌۶‌، ص‌۷۴؛ روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۳۲.</ref> اکنون جای این پرسش است که دوستی هر کس با خویشاوندان خود چه تناسبی با مزد رسالت دارد؟<ref>نمونه، ج‌۲۰، ص‌۴۰۸.</ref> افزون بر این، مودّت به خویشاوندان، به خودی خود، کار پسندیده‌ای نیست<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۵.</ref>؛ به فرموده قرآن کریم مؤمنان باید از دوستی با دشمنان خدا و رسول ـ‌اگرچه پدر، فرزند، یا برادرشان باشد ـ بپرهیزند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}} <ref> گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۱.]</ref>.
*یک. مراد صله ارحام و رعایت حال خویشاوندان است<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۳۲‌ـ‌۳۳؛ غرائب القرآن، ج‌۶‌، ص‌۷۴؛ روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۳۲.</ref> اکنون جای این پرسش است که دوستی هر کس با خویشاوندان خود چه تناسبی با مزد رسالت دارد؟<ref>نمونه، ج‌۲۰، ص‌۴۰۸.</ref> افزون بر این، مودّت به خویشاوندان، به خودی خود، کار پسندیده‌ای نیست<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۵.</ref>؛ به فرموده قرآن کریم مؤمنان باید از دوستی با دشمنان خدا و رسول ـ‌اگرچه پدر، فرزند، یا برادرشان باشد ـ بپرهیزند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}} <ref> گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۱.]</ref>.
*دو. مقصود مدارای کافران قریش ـ که با [[پیامبر]]{{صل}} پیوند خویشاوندی داشتند ـ با آن حضرت است<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۵‌ـ‌۱۶؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۷؛ روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۳۰.</ref>، بر این اساس معنای آیه چنین است: اگر مرا به رسالت استوار نمی‌دارید و دعوت مرا اجابت نمی‌کنید باری به حکم قرابت که میان من و شماست مرا مرنجانید<ref>کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۴.</ref>. این معنا دارای این اشکال اساسی است که از دیدگاه کافران قریش، [[رسول خدا]]{{صل}} جز توهین به خدایان و ایجاد گرفتاریهای فراوان کاری نکرده است، پس چگونه معقول است که از آنان مزدی طلب کند! منقطع شمردن استثنا نیز گرهی از کار نمی‌گشاید<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۳.</ref>، زیرا خود داری از دریافت اجرت نیز در جایی متصور است که زمینه درخواست آن فراهم باشد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۱.]</ref>.
*دو. مقصود مدارای کافران قریش ـ که با [[پیامبر]]{{صل}} پیوند خویشاوندی داشتند ـ با آن حضرت است<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۵‌ـ‌۱۶؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۷؛ روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۳۰.</ref>، بر این اساس معنای آیه چنین است: اگر مرا به رسالت استوار نمی‌دارید و دعوت مرا اجابت نمی‌کنید باری به حکم قرابت که میان من و شماست مرا مرنجانید<ref>کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۴.</ref>. این معنا دارای این اشکال اساسی است که از دیدگاه کافران قریش، [[رسول خدا]]{{صل}} جز توهین به خدایان و ایجاد گرفتاریهای فراوان کاری نکرده است، پس چگونه معقول است که از آنان مزدی طلب کند! منقطع شمردن استثنا نیز گرهی از کار نمی‌گشاید<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۳.</ref>، زیرا خود داری از دریافت اجرت نیز در جایی متصور است که زمینه درخواست آن فراهم باشد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۱.]</ref>.
خط ۷۱: خط ۷۱:
*برخی از مفسران [[اهل سنت]]، با وجود تأکید بر لزوم محبت اهل‌بیت، آیه مودت را بی‌ارتباط با آنان می‌شمارند<ref>تفسیر قاسمی، ج‌۱۴، ص‌۳۰۷، ۳۰۹.</ref> برخی دیگر در تأیید این دیدگاه از مکی بودن آیه جانبداری می‌کنند و چنین نتیجه می‌گیرند که هنگام نزول آیه، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} قدم به عرصه گیتی نگذاشته بوده‌اند تا مشمول آن قرار گیرند<ref>منهاج السنه، ج‌۲، ص‌۱۴۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۱۲۱‌ـ‌۱۲۲؛ روح البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۱۱.</ref>. این در حالی است که بسیاری از دانشمندان [[اهل سنت]] بر مدنی بودن آیه مودّت و برخی دیگر از آیات سوره شوری تصریح کرده‌اند<ref>تفسیر الخازن، ج‌۴، ص‌۹۰؛ فتح القدیر، ج‌۴، ص‌۵۲۴‌؛ الاتقان، ج‌۴، ص‌۹۰.</ref>؛ همچنین گروهی از مفسران در شأن نزول آیه، به حکایاتی مربوط به انصار اشاره کرده و از تصمیم آنان برای پرداخت اجرت پیامبر<ref>کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۲؛ الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۴.</ref> یا مفاخره میان ایشان و مهاجران<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۷؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۷‌ـ‌۳۴۸؛ فتح‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۷۲.</ref> سخن گفته‌اند که این دو شأن نزول نیز ادعای مکی بودن آیه را رد می‌کند<ref>روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۴۷؛ الغدیر، ج‌۱، ص‌۲۵۵، ۲۵۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۲.]</ref>.
*برخی از مفسران [[اهل سنت]]، با وجود تأکید بر لزوم محبت اهل‌بیت، آیه مودت را بی‌ارتباط با آنان می‌شمارند<ref>تفسیر قاسمی، ج‌۱۴، ص‌۳۰۷، ۳۰۹.</ref> برخی دیگر در تأیید این دیدگاه از مکی بودن آیه جانبداری می‌کنند و چنین نتیجه می‌گیرند که هنگام نزول آیه، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} قدم به عرصه گیتی نگذاشته بوده‌اند تا مشمول آن قرار گیرند<ref>منهاج السنه، ج‌۲، ص‌۱۴۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۱۲۱‌ـ‌۱۲۲؛ روح البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۱۱.</ref>. این در حالی است که بسیاری از دانشمندان [[اهل سنت]] بر مدنی بودن آیه مودّت و برخی دیگر از آیات سوره شوری تصریح کرده‌اند<ref>تفسیر الخازن، ج‌۴، ص‌۹۰؛ فتح القدیر، ج‌۴، ص‌۵۲۴‌؛ الاتقان، ج‌۴، ص‌۹۰.</ref>؛ همچنین گروهی از مفسران در شأن نزول آیه، به حکایاتی مربوط به انصار اشاره کرده و از تصمیم آنان برای پرداخت اجرت پیامبر<ref>کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۲؛ الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۴.</ref> یا مفاخره میان ایشان و مهاجران<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۷؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۴۷‌ـ‌۳۴۸؛ فتح‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۷۲.</ref> سخن گفته‌اند که این دو شأن نزول نیز ادعای مکی بودن آیه را رد می‌کند<ref>روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۴۷؛ الغدیر، ج‌۱، ص‌۲۵۵، ۲۵۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۲.]</ref>.
===تأمین منابع مالی===
===تأمین منابع مالی===
*قرآن کریم در کنار نام خدا و رسول، ترکیب «ذی القربی» را ذکر کرده است و مالیاتهایی چون خمس {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}﴾}} <ref> و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه: ۴۱.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ }}﴾}} <ref> آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است؛ سوره حشر، آیه: ۷.</ref> را از منابع مالی آنان می‌شمارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}﴾}} دانشمندان [[اهل‌ سنت]] با پذیرش این نکته که مقصود از ذوی القربی خویشاوندان [[پیامبر]] است درباره چارچوب دقیق آن اختلاف ورزیده و گزینه‌هایی چون «تنها بنی‌هاشم»، «بنی هاشم و بنی مطّلب» و «همه افراد قریش» را مطرح ساخته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۸‌، ۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۱۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۵.</ref>. سخنی از ابن‌عباس نشان آن است که این گونه تعمیمها نه در سنت پیامبر، که در طمع ورزی، یا جهالت و نادانی ریشه داشته است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۶‌، ص‌۴۷۹، ۵۴۰‌؛ تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج‌۵‌، ص‌۱۷۰۴؛ الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۶۸‌.</ref>، افزون بر این برخی از روایاتی که در منابع اهل تسنن آمده، بیانگر آن است که در زمان دو خلیفه نخست، گروهی سهم ذوی‌القربی را از آنِ خویشاوندان خلیفه دانستند و سرانجام به هزینه کردن آن در امور عام المنفعه رضایت دادند<ref>تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۵‌، ص‌۱۷۰۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۴؛ الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۶۵‌ـ‌۶۶‌.</ref>. دستگاه خلافت نیز با استناد به احادیثی منسوب به پیامبر ـ که میراث مادی را با شأن معنوی نبوّت ناسازگار می‌شمرد ـ بر این دیدگاه مهر تأیید نهاد<ref>جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۱؛ مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۴۹.</ref> و حتی به باز پس‌گیری آنچه در زمان پیامبر عطا شده بود فرمان داد<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۶‌، ص‌۳۴۲، ۳۵۰.</ref> از سوی دیگر، امامان معصوم شیعه بر استمرار این حکم قرآنی تأکید میورزند و مقصود از گروههایی چون یتامی و مساکین را نیز بینوایان بنی هاشم می‌دانند<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج‌۱۰، ص‌۱۱ ـ ۱۲؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۵۳۹ ـ ۵۴۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۴.</ref> در واقع، خداوند برای بزرگداشت مقام خاندان پیامبر صدقه (زکات)<ref>الکافی، ج‌۴، ص‌۵۹‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۲۶۸، ۲۷۱؛ جواهر الکلام، ج‌۱۵، ص‌۴۰۶، ۴۱۳.</ref>. را بر آنان حرام ساخته، به جای آن خمس را نهاده است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۳، ص‌۵۹۱‌، ۶۰۰‌؛ سنن‌النسائی، ج‌۵‌، ص‌۱۰۷، ۱۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۱۰.</ref>. به گفته برخی جای شگفتی است که کسانی مانند ابوحنیفه حرمت صدقه بر اهل‌بیت را همچنان برقرار می‌دانند و با این حال، به پایان یافتن بهرهوری آنان از خمس فتوا می‌دهند!<ref>تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۳.]</ref>.
*[[قرآن کریم]] در کنار نام خدا و رسول، ترکیب "ذی القربی" را ذکر کرده است و مالیاتهایی چون خمس {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}﴾}} <ref> و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه: ۴۱.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ }}﴾}} <ref> آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و [[پیامبر]] و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است؛ سوره حشر، آیه: ۷.</ref> را از منابع مالی آنان می‌شمارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}﴾}} دانشمندان [[اهل‌ سنت]] با پذیرش این نکته که مقصود از ذوی القربی خویشاوندان [[پیامبر]] است درباره چارچوب دقیق آن اختلاف ورزیده و گزینه‌هایی چون "تنها بنی‌هاشم"، "بنی هاشم و بنی مطّلب" و "همه افراد قریش" را مطرح ساخته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۸‌، ۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۱۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۵.</ref>. سخنی از ابن‌عباس نشان آن است که این گونه تعمیمها نه در سنت پیامبر، که در طمع ورزی، یا جهالت و نادانی ریشه داشته است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۶‌، ص‌۴۷۹، ۵۴۰‌؛ تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج‌۵‌، ص‌۱۷۰۴؛ الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۶۸‌.</ref>، افزون بر این برخی از روایاتی که در منابع اهل تسنن آمده، بیانگر آن است که در زمان دو خلیفه نخست، گروهی سهم ذوی‌القربی را از آنِ خویشاوندان خلیفه دانستند و سرانجام به هزینه کردن آن در امور عام المنفعه رضایت دادند<ref>تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۵‌، ص‌۱۷۰۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۴؛ الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۶۵‌ـ‌۶۶‌.</ref>. دستگاه خلافت نیز با استناد به احادیثی منسوب به پیامبر ـ که میراث مادی را با شأن معنوی نبوّت ناسازگار می‌شمرد ـ بر این دیدگاه مهر تأیید نهاد<ref>جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۱؛ مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۴۹.</ref> و حتی به باز پس‌گیری آنچه در زمان پیامبر عطا شده بود فرمان داد<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۶‌، ص‌۳۴۲، ۳۵۰.</ref> از سوی دیگر، امامان معصوم شیعه بر استمرار این حکم قرآنی تأکید میورزند و مقصود از گروههایی چون یتامی و مساکین را نیز بینوایان بنی هاشم می‌دانند<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج‌۱۰، ص‌۱۱ ـ ۱۲؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۵۳۹ ـ ۵۴۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۴.</ref> در واقع، خداوند برای بزرگداشت مقام خاندان پیامبر صدقه (زکات)<ref>الکافی، ج‌۴، ص‌۵۹‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۲۶۸، ۲۷۱؛ جواهر الکلام، ج‌۱۵، ص‌۴۰۶، ۴۱۳.</ref>. را بر آنان حرام ساخته، به جای آن خمس را نهاده است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۳، ص‌۵۹۱‌، ۶۰۰‌؛ سنن‌النسائی، ج‌۵‌، ص‌۱۰۷، ۱۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۱۰.</ref>. به گفته برخی جای شگفتی است که کسانی مانند ابوحنیفه حرمت صدقه بر اهل‌بیت را همچنان برقرار می‌دانند و با این حال، به پایان یافتن بهرهوری آنان از خمس فتوا می‌دهند!<ref>تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۳.]</ref>.
===نثار صلوات===
===نثار صلوات===
*یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند مردم را با پیشوایان معصوم پیوند دهد، بزرگداشت یاد و نام آنان است، ازاین‌رو، خداوند در قرآن کریم از مؤمنان می‌خواهد که بر رسول گرامی او سلام دهند و صلوات نثارش کنند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}﴾}} <ref> خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه: ۵۶.</ref>. پس از نزول این آیه، گروهی از مسلمانان نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و از چگونگی صلوات بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۵۳‌ـ‌۵۴‌؛ سنن النسائی، ج‌۳، ص‌۴۶، ۴۹؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۴۶‌، ۶۵۵‌.</ref> آن است که درود بر آل‌محمد اهل‌بیت<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۵۴‌؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۴۷‌ـ‌۶۴۸‌.</ref> ذریّه<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ۲۸۷؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۴۸‌.</ref> نیز جزئی از صلوات گردیده‌است: {{عربی|اندازه=150%|« اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ‏ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيم‏‏»}}<ref>صحیح‌البخاری، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص۳۲؛ ج‌۷، ص‌۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۸.</ref>. به باور برخی از دانشمندان [[اهل‌ سنت]]، اشاره به ثنای الهی بر (ابراهیم و) آل‌ابراهیم زمینه‌ساز این درخواست است که خداوند اهل‌بیت را با [[پیامبر]] شریک سازد و با این کار، نعمت را بر وی همچون ابراهیم، تمام گرداند<ref>صحیح مسلم، نووی، ج‌۴، ص‌۱۲۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۳.]</ref>.
*یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند مردم را با پیشوایان معصوم پیوند دهد، بزرگداشت یاد و نام آنان است، ازاین‌رو، خداوند در [[قرآن کریم]] از مؤمنان می‌خواهد که بر [[رسول گرامی]] او سلام دهند و صلوات نثارش کنند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}﴾}} <ref> خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه: ۵۶.</ref>. پس از نزول این آیه، گروهی از مسلمانان نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و از چگونگی صلوات بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۵۳‌ـ‌۵۴‌؛ سنن النسائی، ج‌۳، ص‌۴۶، ۴۹؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۴۶‌، ۶۵۵‌.</ref> آن است که درود بر آل‌محمد اهل‌بیت<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۵۴‌؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۴۷‌ـ‌۶۴۸‌.</ref> ذریّه<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ۲۸۷؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۴۸‌.</ref> نیز جزئی از صلوات گردیده‌است: {{عربی|اندازه=150%|"اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ‏ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيم‏‏"}}<ref>صحیح‌البخاری، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص۳۲؛ ج‌۷، ص‌۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۸.</ref>. به باور برخی از دانشمندان [[اهل‌ سنت]]، اشاره به ثنای الهی بر (ابراهیم و) آل‌ابراهیم زمینه‌ساز این درخواست است که خداوند اهل‌بیت را با [[پیامبر]] شریک سازد و با این کار، نعمت را بر وی همچون ابراهیم، تمام گرداند<ref>صحیح مسلم، نووی، ج‌۴، ص‌۱۲۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۳.]</ref>.
*گفتنی است که بسیاری از دانشمندان [[اهل‌ سنت]] جایگاه اصلی این صلوات را فریضه «نماز» می‌دانند، و این نکته را از الفاظ به کار رفته در پرسش از [[رسول خدا]]{{صل}} استنباط می‌کنند<ref>السنن الکبری، ج‌۲، ص‌۵۰۸‌ـ‌۵۰۹‌؛ صحیح مسلم، نووی، ج‌۴، ص‌۱۲۴‌ـ‌۱۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۵۱۵‌.</ref>: «نحوه سلام بر تو را می‌دانیم {{عربی|اندازه=150%|« السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ أَيُّهَا النَّبِيُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُه‏»}}، صلوات را چگونه بر زبان آوریم؟»، بر همین اساس، محدثان [[اهل سنت]] عناوینی از این دست را برای احادیث مذکور برمی‌گزینند: «باب الصلاة علی النبی بعد التشهد»<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن النسائی، ج‌۳، ص‌۴۴، ۴۷.</ref> در برخی دیگر از این احادیث در پرسش از [[رسول خدا]]{{صل}} به نام نماز تصریح شده است: «چگونه در نماز بر شما درود فرستیم»؟<ref>السنن الکبری، ج‌۲، ص‌۵۰۷‌، ۵۰۹‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۵۱۶‌؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۵۰‌.</ref> برخی از پیشوایان [[اهل سنت]] با استناد به این روایات به وجوب صلوات در تشهد فتوا می‌دهند<ref>الکشاف،ج‌۳، ص‌۵۵۸‌؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی(صلی الله علیه وآله)، ج‌۲، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳‌؛ صحیح مسلم، نووی، ج‌۴، ص‌۱۲۳‌ـ‌۱۲۴.</ref> و درود بر آل‌پیامبر را نیز گریزناپذیر می‌شمارند<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۵۱۶‌؛ الصواعق المحرقه، ص‌۱۴۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۴.]</ref>.
*گفتنی است که بسیاری از دانشمندان [[اهل‌ سنت]] جایگاه اصلی این صلوات را فریضه "نماز" می‌دانند، و این نکته را از الفاظ به کار رفته در پرسش از [[رسول خدا]]{{صل}} استنباط می‌کنند<ref>السنن الکبری، ج‌۲، ص‌۵۰۸‌ـ‌۵۰۹‌؛ صحیح مسلم، نووی، ج‌۴، ص‌۱۲۴‌ـ‌۱۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۵۱۵‌.</ref>: «نحوه سلام بر تو را می‌دانیم {{عربی|اندازه=150%|« السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ أَيُّهَا النَّبِيُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُه‏»}}، صلوات را چگونه بر زبان آوریم؟»، بر همین اساس، محدثان [[اهل سنت]] عناوینی از این دست را برای احادیث مذکور برمی‌گزینند: "باب الصلاة علی النبی بعد التشهد"<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن النسائی، ج‌۳، ص‌۴۴، ۴۷.</ref> در برخی دیگر از این احادیث در پرسش از [[رسول خدا]]{{صل}} به نام نماز تصریح شده است: "چگونه در نماز بر شما درود فرستیم"؟<ref>السنن الکبری، ج‌۲، ص‌۵۰۷‌، ۵۰۹‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۵۱۶‌؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۵۰‌.</ref> برخی از پیشوایان [[اهل سنت]] با استناد به این روایات به وجوب صلوات در تشهد فتوا می‌دهند<ref>الکشاف،ج‌۳، ص‌۵۵۸‌؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی(صلی الله علیه وآله)، ج‌۲، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳‌؛ صحیح مسلم، نووی، ج‌۴، ص‌۱۲۳‌ـ‌۱۲۴.</ref> و درود بر آل‌پیامبر را نیز گریزناپذیر می‌شمارند<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۵۱۶‌؛ الصواعق المحرقه، ص‌۱۴۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/6.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۴.]</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش