بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[امالحکم]]، [[زینب]] از [[بنی غنم بن دودان]]، تیرهای از [[بنی اسد بن خزیمه]] از [[قبایل عدنانی]] است. <ref>دلائل النبوه، ج۳، ص ۴۶۵؛ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۵.</ref> پدرش [[جحش بن رئاب بن یعمر|جَحْش بن رئاب بن یَعْمُر]] همپیمان [[طایفه]] قرشیِ [[بنیعبدشمس]] و مادرش اُمَیمَه، دختر [[عبدالمطلب بن هاشم]]، عمه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بود. برادرانش عبیدالله ، عبدالله و ابواحمد و دو خواهرش حَمنَه و حَبیبَه از [[مسلمانان]] پیشگام و دو تن اول (عبیدالله و عبدالله ) از [[مهاجران به حبشه]] بودند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص ۲۵۷؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص ۱۹۰؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۹۱.</ref> بنابر خبری [[رسول خدا]] {{صل}} نام او را از "بَرَّه" به "زینب" [[تغییر]] داد؛<ref>صحیح مسلم، ج۶، ص ۱۷۳؛ نهایة الارب، ج۱۸، ص ۱۸۰.</ref> اما بیشتر منابع این [[تغییر]] نام را درباره زینب دختر [[امسلمه|ام سَلَمه]] دانستهاند.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص ۱۸۵۵؛ الاصابه، ج۸، ص ۱۵۹؛ سبل الهدی، ج ۹، ص ۳۵۸.</ref> [[تاریخ]] ولادت زینب با توجه به اینکه در [[سال ۲۰ هجری]] و در ۵۳ سالگی از [[دنیا]] رفته <ref>الطبقات، ج۸، ص۹۱.</ref> حدوداً ۲۰ سال [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} است، در نتیجه هنگام [[بعثت پیامبر]] {{صل}} ۲۰ ساله بوده است. [[زمان]] [[پذیرش اسلام]] وی دقیقاً مشخص نیست؛ اما با توجه به [[اسلام]] پذیری زود هنگام [[خانواده]] وی، میتوان زینب را از [[پیشگامان]] در این زمینه دانست، چنان که برخی منابع از او با عنوان "قدیمة الاسلام" یاد کردهاند.<ref>اسد الغابه، ج۶، ص ۱۲۵.</ref> از وی در دوران مکی تنها یک گزارش در دست است که به همراه تنی چند از [[خاندان]] خویش از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref> و در مدینه و در منطقه [[قبا]] به [[منزل]] [[سعد بن خیثمه]] رفتند <ref>السیرة النبویه، ابن حبان، ج۱، ص ۱۴۱.</ref>. خبر [[هجرت]] وی همراه رسول خدا {{صل}} <ref> المستدرک، ج۴، ص ۲۳ـ۲۴؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۲۰۸.</ref> [[نادرست]] و تسامحآمیز است، زیرا هیچ یک از منابع معتبر او را از همراهان [[پیامبر]] {{صل}} بر نشمردهاند. با توجه به ۳۳ ساله بودن [[زینب]] هنگام [[هجرت به مدینه]]، طبق عرف آن [[روزگار]] باید [[ازدواج]] کرده باشد، هر چند گزارشی درباره ازدواج وی در دست نیست و تنها با توجه به کار برد تعبیر "[[بیوه]]" برای او در آستانه ازدواج با [[زید]]، میتوان به ازدواج پیشین وی پی برد | [[امالحکم]]، [[زینب]] از [[بنی غنم بن دودان]]، تیرهای از [[بنی اسد بن خزیمه]] از [[قبایل عدنانی]] است. <ref>دلائل النبوه، ج۳، ص ۴۶۵؛ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۵.</ref> پدرش [[جحش بن رئاب بن یعمر|جَحْش بن رئاب بن یَعْمُر]] همپیمان [[طایفه]] قرشیِ [[بنیعبدشمس]] و مادرش اُمَیمَه، دختر [[عبدالمطلب بن هاشم]]، عمه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بود. برادرانش عبیدالله ، عبدالله و ابواحمد و دو خواهرش حَمنَه و حَبیبَه از [[مسلمانان]] پیشگام و دو تن اول (عبیدالله و عبدالله ) از [[مهاجران به حبشه]] بودند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص ۲۵۷؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص ۱۹۰؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۹۱.</ref> بنابر خبری [[رسول خدا]] {{صل}} نام او را از "بَرَّه" به "زینب" [[تغییر]] داد؛<ref>صحیح مسلم، ج۶، ص ۱۷۳؛ نهایة الارب، ج۱۸، ص ۱۸۰.</ref> اما بیشتر منابع این [[تغییر]] نام را درباره زینب دختر [[امسلمه|ام سَلَمه]] دانستهاند.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص ۱۸۵۵؛ الاصابه، ج۸، ص ۱۵۹؛ سبل الهدی، ج ۹، ص ۳۵۸.</ref> [[تاریخ]] ولادت زینب با توجه به اینکه در [[سال ۲۰ هجری]] و در ۵۳ سالگی از [[دنیا]] رفته <ref>الطبقات، ج۸، ص۹۱.</ref> حدوداً ۲۰ سال [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} است، در نتیجه هنگام [[بعثت پیامبر]] {{صل}} ۲۰ ساله بوده است. [[زمان]] [[پذیرش اسلام]] وی دقیقاً مشخص نیست؛ اما با توجه به [[اسلام]] پذیری زود هنگام [[خانواده]] وی، میتوان زینب را از [[پیشگامان]] در این زمینه دانست، چنان که برخی منابع از او با عنوان "قدیمة الاسلام" یاد کردهاند.<ref>اسد الغابه، ج۶، ص ۱۲۵.</ref> از وی در دوران مکی تنها یک گزارش در دست است که به همراه تنی چند از [[خاندان]] خویش از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref> و در مدینه و در منطقه [[قبا]] به [[منزل]] [[سعد بن خیثمه]] رفتند <ref>السیرة النبویه، ابن حبان، ج۱، ص ۱۴۱.</ref>. خبر [[هجرت]] وی همراه رسول خدا {{صل}} <ref> المستدرک، ج۴، ص ۲۳ـ۲۴؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۲۰۸.</ref> [[نادرست]] و تسامحآمیز است، زیرا هیچ یک از منابع معتبر او را از همراهان [[پیامبر]] {{صل}} بر نشمردهاند. با توجه به ۳۳ ساله بودن [[زینب]] هنگام [[هجرت به مدینه]]، طبق عرف آن [[روزگار]] باید [[ازدواج]] کرده باشد، هر چند گزارشی درباره ازدواج وی در دست نیست و تنها با توجه به کار برد تعبیر "[[بیوه]]" برای او در آستانه ازدواج با [[زید]]، میتوان به ازدواج پیشین وی پی برد<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[زینب بنت جحش - داداش نژاد (مقاله)|مقاله «زینب بنت جحش»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>. | ||
== ازدواجهای [[زینب]] با [[زید]] و [[پیامبر]] {{صل}} == | == ازدواجهای [[زینب]] با [[زید]] و [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
البته به نظر میرسد بنابر روایت [[ابن زید]]، که مناسبتر و همخوانتر با آیه است، [[نزول آیه]] یاد شده درباره [[امکلثوم]] دختر [[عقبه]] باشد که [[اختیار]] ازدواج خود را به [[پیامبر]] {{صل}} سپرد و [[تمایل]] داشت پیامبر با او ازدواج کند؛ اما چون پیامبر او را به ازدواج فرد دیگری در آورد، نپذیرفت،<ref> جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۳۱۳۴؛ احکام القرآن، ج ۳، ص ۱۵۳۹.</ref> در نتیجه، [[ارتباط]] دادن آیه یاد شده با ازدواج [[زینب]] با زید از باب [[تطبیق]] و مشابهت در برخی اجزای حادثه بوده است. افزون بر این، آیه دلالتهای دیگری نیز دارد و نمیتوان آن را به موضوع [[انتخاب همسر]] محدود ساخت. | البته به نظر میرسد بنابر روایت [[ابن زید]]، که مناسبتر و همخوانتر با آیه است، [[نزول آیه]] یاد شده درباره [[امکلثوم]] دختر [[عقبه]] باشد که [[اختیار]] ازدواج خود را به [[پیامبر]] {{صل}} سپرد و [[تمایل]] داشت پیامبر با او ازدواج کند؛ اما چون پیامبر او را به ازدواج فرد دیگری در آورد، نپذیرفت،<ref> جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۳۱۳۴؛ احکام القرآن، ج ۳، ص ۱۵۳۹.</ref> در نتیجه، [[ارتباط]] دادن آیه یاد شده با ازدواج [[زینب]] با زید از باب [[تطبیق]] و مشابهت در برخی اجزای حادثه بوده است. افزون بر این، آیه دلالتهای دیگری نیز دارد و نمیتوان آن را به موضوع [[انتخاب همسر]] محدود ساخت. | ||
بنا به گزارش [[مقاتل]]، [[زندگی]] مشترک زینب با زید حدود یک سال دوام یافت؛<ref>البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۵.</ref> ولی زینب خود را به لحاظ [[اجتماعی]] و [[شرافت]] از زید، برده [[آزاد]] شده پیامبر، [[برتر]] میدانست و با زبان او را میرنجاند.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref> [[زید]] از [[اخلاق]] و [[رفتار]] زینب نزد [[رسول خدا]] {{صل}} [[شکایت]] برد و آن [[حضرت]] او را به [[همراهی]] و [[سازگاری]] با زینب سفارش کرد و برای آشتیدادن آنان کوشید؛ اما زید نتوانست زندگی با زینب را ادامه دهد و وی را [[طلاق]] داد و مدتی بعد پیامبر {{صل}} با زینب [[ازدواج]] کرد. بخشهای طولانی [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> درباره جزئیات [[طلاق]] [[زینب]] و ازدواجش با [[پیامبر]] نازل شده است. | بنا به گزارش [[مقاتل]]، [[زندگی]] مشترک زینب با زید حدود یک سال دوام یافت؛<ref>البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۵.</ref> ولی زینب خود را به لحاظ [[اجتماعی]] و [[شرافت]] از زید، برده [[آزاد]] شده پیامبر، [[برتر]] میدانست و با زبان او را میرنجاند.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref> [[زید]] از [[اخلاق]] و [[رفتار]] زینب نزد [[رسول خدا]] {{صل}} [[شکایت]] برد و آن [[حضرت]] او را به [[همراهی]] و [[سازگاری]] با زینب سفارش کرد و برای آشتیدادن آنان کوشید؛ اما زید نتوانست زندگی با زینب را ادامه دهد و وی را [[طلاق]] داد و مدتی بعد پیامبر {{صل}} با زینب [[ازدواج]] کرد. بخشهای طولانی [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>. درباره جزئیات [[طلاق]] [[زینب]] و ازدواجش با [[پیامبر]] نازل شده است. | ||
در بخش نخست آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> به تلاشهای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای دوام [[زندگی]] [[زید]] با زینب اشاره شده است: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ}}. از این آیه برمیآید هنگامی که [[زید]] نزد پیامبر آمده بود، [[تصمیم]] گرفته بود [[همسر]] خود را طلاق دهد. | در بخش نخست آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> به تلاشهای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای دوام [[زندگی]] [[زید]] با زینب اشاره شده است: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ}}. از این آیه برمیآید هنگامی که [[زید]] نزد پیامبر آمده بود، [[تصمیم]] گرفته بود [[همسر]] خود را طلاق دهد. | ||
بنابر بخش پایانی آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> [[دستور الهی]] باید [[اجرا]] شود: {{متن قرآن|وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}. چنین بیانی ناظر به عبارت پیشین در همین آیه است که [[ازدواج پیامبر با زینب]] را ازدواجی دانسته که به [[فرمان خدا]] صورت گرفته است: {{متن قرآن|زَوَّجْنَاكَهَا}} همچنین گفته شده که زینب پس از [[آگاه]] شدن از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> و [[فرمان الهی]] به [[ازدواج پیامبر]] با او، پس از [[سجده]]، [[تعهد]] کرد دو ماه [[روزه]] بگیرد.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۱.</ref> آسمانی تلقی شدن این ازدواج مایه [[فخر]] زینب بر دیگر [[همسران رسول خدا]] شده بود؛<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۳.</ref> همچنین افراد [[قبیله]] [[بنیاسد]] در افتخارات خود در برابر دیگر [[قبایل]]، به ازدواج آسمانی زینب و [[رسول خدا]] {{صل}} اشاره میکردند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۲؛ المحبر، ص۸۶.</ref> رسول خدا نیز برخلاف دیگر ازدواجهایش، برای این ازدواج [[ولیمه]] ویژهای مهیا کرد.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۲.</ref> در همین آیه، [[دلیل]] فرمان الهی درباره ازدواج پیامبر با زینب نیز بیان شده است: این ازدواج روی داد تا ازدواج با همسر طلاق گرفته فرزندخوانده، بیمانع تلقی شود، زیرا پیش از [[اسلام]] فرزندخوانده به مثابه فرزند بود و ازدواج با همسر طلاق گرفته او مجاز نبود: {{متن قرآن|زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا}} | بنابر بخش پایانی آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> [[دستور الهی]] باید [[اجرا]] شود: {{متن قرآن|وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}. چنین بیانی ناظر به عبارت پیشین در همین آیه است که [[ازدواج پیامبر با زینب]] را ازدواجی دانسته که به [[فرمان خدا]] صورت گرفته است: {{متن قرآن|زَوَّجْنَاكَهَا}} همچنین گفته شده که زینب پس از [[آگاه]] شدن از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> و [[فرمان الهی]] به [[ازدواج پیامبر]] با او، پس از [[سجده]]، [[تعهد]] کرد دو ماه [[روزه]] بگیرد.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۱.</ref> آسمانی تلقی شدن این ازدواج مایه [[فخر]] زینب بر دیگر [[همسران رسول خدا]] شده بود؛<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۳.</ref> همچنین افراد [[قبیله]] [[بنیاسد]] در افتخارات خود در برابر دیگر [[قبایل]]، به ازدواج آسمانی زینب و [[رسول خدا]] {{صل}} اشاره میکردند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۲؛ المحبر، ص۸۶.</ref> رسول خدا نیز برخلاف دیگر ازدواجهایش، برای این ازدواج [[ولیمه]] ویژهای مهیا کرد.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۲.</ref> در همین آیه، [[دلیل]] فرمان الهی درباره ازدواج پیامبر با زینب نیز بیان شده است: این ازدواج روی داد تا ازدواج با همسر طلاق گرفته فرزندخوانده، بیمانع تلقی شود، زیرا پیش از [[اسلام]] فرزندخوانده به مثابه فرزند بود و ازدواج با همسر طلاق گرفته او مجاز نبود: {{متن قرآن|زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا}}. | ||
آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> افزون بر اشاره به تلاش پیامبر برای جدا نشدن [[زید]] از [[زینب]]، آسمانی بودن [[ازدواج پیامبر با زینب]] و سبب و [[هدف]] آن و نیز [[قطعی]] بودن آن از سوی [[خداوند]]، به موضوع دیگری نیز پرداخته است: در بخشی از این [[آیه]] اشاره شده که [[پیامبر]] [[بیم]] آن دارد که مبادا [[مردم]] متوجه موضوعی شوند که او سعی میکند آن را مخفی نگه دارد؛ ولی خداوند آن را علنی خواهد کرد و سزاوارتر است که پیامبر از [[خدا]] بیم داشته باشد: {{متن قرآن|وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ}} | آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> افزون بر اشاره به تلاش پیامبر برای جدا نشدن [[زید]] از [[زینب]]، آسمانی بودن [[ازدواج پیامبر با زینب]] و سبب و [[هدف]] آن و نیز [[قطعی]] بودن آن از سوی [[خداوند]]، به موضوع دیگری نیز پرداخته است: در بخشی از این [[آیه]] اشاره شده که [[پیامبر]] [[بیم]] آن دارد که مبادا [[مردم]] متوجه موضوعی شوند که او سعی میکند آن را مخفی نگه دارد؛ ولی خداوند آن را علنی خواهد کرد و سزاوارتر است که پیامبر از [[خدا]] بیم داشته باشد: {{متن قرآن|وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ}}. | ||
[[مفسران]] درباره چیزی که پیامبر {{صل}} نگران فاش شدن آن بود، به اختلاف گراییدهاند: اغلب [[مفسران شیعه]]<ref> التبیان، ج ۸، ص ۳۴۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۶۱ـ۱۶۲؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۲.</ref> و [[سنی]]<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۴۸؛ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۲۸۶ـ۲۸۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۳۱ـ۵۳۲.</ref> براین باورند که پیامبر {{صل}} به وسیله [[وحی الهی]] [[آگاه]] شد که زید و زینب از هم جدا خواهند شد و پیامبر به [[فرمان خداوند]] با زینب [[ازدواج]] خواهد کرد؛ اما هنگامی که زید از [[تصمیم]] خود برای [[طلاق]] زینب [[سخن]] گفت، پیامبر {{صل}} به رغم اطلاعش از جدایی آنها در [[آینده]] نزدیک، این موضوع را پنهان نگاه داشت و به زید توصیه کرد که [[تقوا]] داشته باشد و همسرش را طلاق ندهد. این [[تفسیر]] از [[امام سجاد]] {{ع}} [[نقل]] شده است و همه مفسرانی که این دیدگاه را پذیرفتهاند آن را [[بهترین]] تفسیر و سازگار با [[آیات]] دیگر دانستهاند. بر پایه روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} نیز [[نگرانی]] پیامبر آن بود که مبادا [[منافقان]] بگویند پیامبر، [[زن]] [[شوهرداری]] را [[همسر]] آینده خود دانسته است<ref>الامالی، صدوق، ص ۱۵۳.</ref>. | [[مفسران]] درباره چیزی که پیامبر {{صل}} نگران فاش شدن آن بود، به اختلاف گراییدهاند: اغلب [[مفسران شیعه]]<ref> التبیان، ج ۸، ص ۳۴۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۶۱ـ۱۶۲؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۲.</ref> و [[سنی]]<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۴۸؛ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۲۸۶ـ۲۸۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۳۱ـ۵۳۲.</ref> براین باورند که پیامبر {{صل}} به وسیله [[وحی الهی]] [[آگاه]] شد که زید و زینب از هم جدا خواهند شد و پیامبر به [[فرمان خداوند]] با زینب [[ازدواج]] خواهد کرد؛ اما هنگامی که زید از [[تصمیم]] خود برای [[طلاق]] زینب [[سخن]] گفت، پیامبر {{صل}} به رغم اطلاعش از جدایی آنها در [[آینده]] نزدیک، این موضوع را پنهان نگاه داشت و به زید توصیه کرد که [[تقوا]] داشته باشد و همسرش را طلاق ندهد. این [[تفسیر]] از [[امام سجاد]] {{ع}} [[نقل]] شده است و همه مفسرانی که این دیدگاه را پذیرفتهاند آن را [[بهترین]] تفسیر و سازگار با [[آیات]] دیگر دانستهاند. بر پایه روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} نیز [[نگرانی]] پیامبر آن بود که مبادا [[منافقان]] بگویند پیامبر، [[زن]] [[شوهرداری]] را [[همسر]] آینده خود دانسته است<ref>الامالی، صدوق، ص ۱۵۳.</ref>. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
[[علامه طباطبایی]] نیز با تأکید بر [[تربیت الهی]] پیامبر {{صل}} و غالب بودن آن بر [[تمایلات فطری]] و [[نفسانی]] که در وجود هر [[انسانی]] هست آن [[حضرت]] را از [[اتهام]] شیفتگی به [[زینب]]، مبرّا دانسته است <ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۳.</ref>. درباره [[نادرستی]] شیفتگی [[پیامبر]] نسبت به زینب میتوان افزود که پیامبر، دختر عمه خود زینب را به خوبی میشناخت و پیوسته او را میدید و نمیتوان پذیرفت که با یک نظر، شیفته او شده باشد. ضمن آنکه پیامبر خود، زینب را به [[ازدواج]] با [[زید]] سفارش کرد و اگر تمایلی به ازدواج با او داشت، همان هنگام میتوانست با وی ازدواج کند، چنان که زینب نیز آن را ترجیح میداد.<ref> المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۴۶.</ref> به هر حال در پی این ازدواج، [[منافقان]] فضای [[مدینه]] را علیه پیامبر[[تغییر]] داده و میگفتند: چگونه پیامبر ازدواج با [[همسر]] فرزند را [[حرام]] دانسته؛ ولی خود چنین میکند.<ref>اسباب النزول، ص ۳۶۵.</ref> [[آیات]] ۳۷ به بعد [[سوره احزاب]]، از دغدغههای [[رسول خدا]] {{صل}} و [[ترس]] از طعنههای [[مردم]]، [[سخن]] گفته و به پیامبر [[اطمینان]] داده که [[خداوند]] کافی است و جز از او هراسی نداشته باشید. در [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> [[قرارداد]] [[فرزندخواندگی]] افراد [[لغو]] گردید و از آن پس [[زید بن محمد]]، به [[زید بن حارثه]] تغییر نام داد. در آیات {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref> نیز بیان شده که نسبت [[فرزندی]]، نسبتی نیست که بتوان با سخن یا قراردادی شفاهی آن را ایجاد کرد. (زید بن حارثه) [[ولیمه]] متمایز پیامبر به هنگام ازدواجش با زینب، به نوعی [[اعلان]] عمومی مقابله با برخی [[آداب و رسوم]] [[نادرست]] پیشین بود. [[مهمانان]] پس از حضور در [[مراسم]] [[دعوت]]، به گفتوگوهای طولانی خود پرداختند و [[منزل]] پیامبر را ترک نکردند که آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref> نازل شد. در این آیه به [[مؤمنان]] سفارش شده هنگامی که جایی [[دعوت]] میشوند، پس از خوردن [[غذا]] پراکنده شوند. | [[علامه طباطبایی]] نیز با تأکید بر [[تربیت الهی]] پیامبر {{صل}} و غالب بودن آن بر [[تمایلات فطری]] و [[نفسانی]] که در وجود هر [[انسانی]] هست آن [[حضرت]] را از [[اتهام]] شیفتگی به [[زینب]]، مبرّا دانسته است <ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۳.</ref>. درباره [[نادرستی]] شیفتگی [[پیامبر]] نسبت به زینب میتوان افزود که پیامبر، دختر عمه خود زینب را به خوبی میشناخت و پیوسته او را میدید و نمیتوان پذیرفت که با یک نظر، شیفته او شده باشد. ضمن آنکه پیامبر خود، زینب را به [[ازدواج]] با [[زید]] سفارش کرد و اگر تمایلی به ازدواج با او داشت، همان هنگام میتوانست با وی ازدواج کند، چنان که زینب نیز آن را ترجیح میداد.<ref> المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۴۶.</ref> به هر حال در پی این ازدواج، [[منافقان]] فضای [[مدینه]] را علیه پیامبر[[تغییر]] داده و میگفتند: چگونه پیامبر ازدواج با [[همسر]] فرزند را [[حرام]] دانسته؛ ولی خود چنین میکند.<ref>اسباب النزول، ص ۳۶۵.</ref> [[آیات]] ۳۷ به بعد [[سوره احزاب]]، از دغدغههای [[رسول خدا]] {{صل}} و [[ترس]] از طعنههای [[مردم]]، [[سخن]] گفته و به پیامبر [[اطمینان]] داده که [[خداوند]] کافی است و جز از او هراسی نداشته باشید. در [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> [[قرارداد]] [[فرزندخواندگی]] افراد [[لغو]] گردید و از آن پس [[زید بن محمد]]، به [[زید بن حارثه]] تغییر نام داد. در آیات {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref> نیز بیان شده که نسبت [[فرزندی]]، نسبتی نیست که بتوان با سخن یا قراردادی شفاهی آن را ایجاد کرد. (زید بن حارثه) [[ولیمه]] متمایز پیامبر به هنگام ازدواجش با زینب، به نوعی [[اعلان]] عمومی مقابله با برخی [[آداب و رسوم]] [[نادرست]] پیشین بود. [[مهمانان]] پس از حضور در [[مراسم]] [[دعوت]]، به گفتوگوهای طولانی خود پرداختند و [[منزل]] پیامبر را ترک نکردند که آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref> نازل شد. در این آیه به [[مؤمنان]] سفارش شده هنگامی که جایی [[دعوت]] میشوند، پس از خوردن [[غذا]] پراکنده شوند. | ||
درباره [[تاریخ]] [[ازدواج پیامبر با زینب]]، گزارشهای مختلفی گفته شده است: [[سال]] سوم از [[ابوعبیده معمر بن مثنی |ابوعُبَیدَه مَعمَر بن مُثَنی]]، [[خلیفة بن خیاط]] و [[ابنمنده|ابن مَندَه]]،<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۴۹؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۶؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۵.</ref> سال چهارم که ذَهبَی بیدلیل آن را ترجیح داده،<ref> تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref> [[شعبان]] سال پنجم و در بازگشت از [[غزوه]] مریسیع از [[عایشه]]،<ref> الطبقات، ج۸، ص۹۰؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۷.</ref> [[ذیقعده]] سال پنجم از [[عمر بن عثمان]]، نوه [[برادری]] [[زینب]] <ref>الطبقات، ج۸، ص ۹۰؛ تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۶۰۷.</ref> و پس از [[غزوه بنیقریظه]] که [[بیهقی]] آن را صحیح دانسته است.<ref> دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۶۷.</ref> نظر مشهور وقوع [[ازدواج]] در سال پنجم و پیش از [[جنگ خندق]] است. با توجه به گزارش واقدی که جنگ خندق را از ۸ ذیقعده تا ۲۳ ذیقعده سال پنجم دانسته <ref> المغازی، ج۲، ص ۴۴۰.</ref> و با [[عنایت]] به [[نزول]] [[آیات سوره احزاب]] بعد از جنگ خندق که حاوی [[آیات]] مربوط به این ازدواجاند، نیز گزارشهایی که از حضور زینب در جنگ خندق به عنوان [[همسر پیامبر]] خبر میدهند،<ref> امتاع الاسماع، ج۱، ص ۲۳۰.</ref> [[تاریخ]] ازدواج در سال پنجم و پیش از شروع جنگ خندق تقویت میشود. تخمین ازدواج پیامبر با زینب در سال سوم یا چهارم فاقد قراین کافی است و [[مورخان]] آن را نقد کردهاند،<ref> انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۷؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۲۰۱.</ref>بنابر این زینب در آن هنگام باید ۳۸ ساله باشد، چنانکه در گزارش عمر بن عثمان نوه برادری زینب آمده است؛<ref>الطبقات، ج۸، ص۹۱؛ الاصابه، ج۸، ص۱۵۵.</ref> ولی وی در [[روایت]] دیگری سن زینب در هنگام ازدواج را ۳۵ سال دانسته است <ref>الطبقات الکبری، ج۸، ص ۹۰.</ref>. پس از وارد شدن [[زینب]] به [[زندگی]] [[رسول خدا]] {{صل}}، در برخی حوادث از او یاد شده است: حضور در [[نبرد]] [[خندق]]،<ref> امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۳۰.</ref> [[دستور]] [[جبرئیل]] به [[پیامبر]] برای رفتن به سوی [[بنیقریظه]] در [[خانه]] زینب،<ref>جامع البیان، ج ۲۱، ص ۹۶؛ بیان المعانی، ج ۵، ص ۴۷.</ref> [[ورع]] ورزیدن و [[همراهی]] نکردن با [[تهمت]] علیه [[عایشه]] در داستان [[افک]]، به رغم همراهی [[خواهر]] وی [[حمنه بنت جحش]]،<ref> تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۷؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۹.</ref> سهامداری از [[غلات]] [[خیبر]]،<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۵.</ref> حضور در [[جنگ حنین]] و محاصره [[طائف]] <ref> تاریخ طبری، ج ۳، ص ۸۳.</ref> و آغاز [[بیماری پیامبر]] {{صل}} در [[منزل]] وی.<ref> امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۵۴۲.</ref> زینب هر چند از [[زنان]] قرشی (قُرَشیات) پیامبر نبود و در شمار زنان [[عرب]] (عربیات) آن [[حضرت]] بود،<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۶۴۸.</ref> در دستهبندی زنان رسول خدا، او را میتوان در جرگه عایشه و [[حفصه]] دانست که در حوادث با آنان [[همدلی]] و همراهی میکرد.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج۱۴، ص ۱۷۷؛ نک: الطبقات، ج ۸، ص ۱۰۰.</ref> عایشه اظهار میکرد که در میان [[همسران رسول خدا]]، تنها زینب همرتبه او بود <ref> صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۳۶.</ref> و از جایگاه ویژه زینب نزد رسول خدا[[سخن]] میگفت،<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۹۱.</ref> هر چند [[اختلافها]] و حسادتهایی میان آنان گزارش شده است؛ مانند گزارشهایی که [[نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>. را درباره [[توطئه]] عایشه و حفصه علیه زینب میدانند،<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۵.</ref> چنان که گزارشی از درگیری لفظی میان عایشه و زینب در حضور رسول خدا در [[اختیار]] است<ref>مسند احمد، ج۶، ص ۸۸؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۳۲ـ۱۳۳؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۴۵۵.</ref>. به رغم [[روایات]] و گزارشهایی که حاوی [[ستایش]] [[رسول خدا]] از زینباند<ref>عیون الاثر، ج۲، ص ۳۸۷؛ سبل الهدی، ج۱۱، ص ۲۰۳.</ref>. | |||
[[روابط]] [[زینب]] و رسول خدا، چندان روابط [[نیکو]] و [[استواری]] ترسیم نشده است. زینب گاه کلمات [[درشتی]] در باره [[پیامبر]] به کار میبرد که حاکی از [[اتهام]] [[بیعدالتی]] به رسول خدا بود<ref> الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.</ref> و گاه ادعا میکرد که همشأنهای دیگری برای وی غیر از پیامبر وجود دارد.<ref> الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.</ref> بنابر برخی گزارشها او بود که [[صفیه]] دیگر [[همسر رسول خدا]] را با تعبیر "ای [[یهودی]] زاده!" آزرد و همین [[رفتار]] موجب دوری وی از رسول خدا شد،<ref> اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.</ref> چنان که وی در شمار همسرانی از رسول خدا دانسته شده که طالب [[امور دنیوی]] بودند و بنابر اخباری سخن ناروای وی در [[حق]] رسول خدا مبنی بر اینکه شوهران همشأنی غیر از پیامبر برای آنان وجود دارد، [[سبب نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref> شد که در آن [[خداوند]] از پیامبر {{صل}} خواسته به همسرانش بگوید چنانچه خواهان [[زندگی دنیا]] هستید بیایید تا [[مالی]] که شما را بهرهمند سازد به شما بدهم و بگونهای نیکو رهایتان کنم<ref> الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.</ref> این گزارشها هرچند به روشن شدن مناسبات میان پیامبر {{صل}} و زینب کمک میکنند، به این نکته باید توجه داشت که بیشتر موارد یاد شده در باره برخی دیگر از [[همسران رسول خدا]] مانند [[حفصه]] نیز گفته شده است و احتمال دارد فرافکنی در این موارد رخ داده باشد (حفصه)؛ به ویژه آنکه زینب به عنوان زنی [[صالح]]، [[روزهدار]] و کمککار بینوایان معرفی گردیده که رسول خدا او را [[دوست]] داشت.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۲.</ref> پیامبر او را با عنوان اوّاه (نالان و [[خاشع]]) یاد کرد.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص ۱۸۵۲.</ref> [[روایات]] بر [[انفاق]] و [[صدقه]] وی تأکید میکنند. او کارهای دستی انجام میداد و حاصل آن را [[انفاق]] میکرد.<ref>سبل الهدی، ج۱۱، ص ۲۰۳.</ref> سخنی از [[رسول خدا]] {{صل}} که یکی از [[همسران]] را به داشتن دستان بلند میستود، بر وی [[تطبیق]] و مراد از "دست بلند" [[گشادهدستی]] و پرداختن صدقه دانسته شده است.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۶؛ البیان و التبیین، ص ۴۵۸.</ref> البته محتمل است برخی [[کارها]] و اقدامات «[[زینب]] بنت خُزیمه» مشهور به «[[ام المساکین]]» دیگر [[همسر رسول خدا]] که در رسیدگی به بینوایان پیشگام بود و [[کنیه]] [[امالمساکین]] نیز بدان اشاره دارد، با اطلاعات مربوط به [[زینب بنت جحش]] آمیخته شده باشند؛<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۱۴، ص ۱۸۹.</ref> به ویژه که امالمساکین عروس [[خانواده]] [[جحش]] و [[همسر]] عبداللهبن جحش ([[شهید]] [[جنگ احد]]) بود و سپس به همسری رسول خدا {{صل}} در آمد | [[روابط]] [[زینب]] و رسول خدا، چندان روابط [[نیکو]] و [[استواری]] ترسیم نشده است. زینب گاه کلمات [[درشتی]] در باره [[پیامبر]] به کار میبرد که حاکی از [[اتهام]] [[بیعدالتی]] به رسول خدا بود<ref> الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.</ref> و گاه ادعا میکرد که همشأنهای دیگری برای وی غیر از پیامبر وجود دارد.<ref> الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.</ref> بنابر برخی گزارشها او بود که [[صفیه]] دیگر [[همسر رسول خدا]] را با تعبیر "ای [[یهودی]] زاده!" آزرد و همین [[رفتار]] موجب دوری وی از رسول خدا شد،<ref> اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.</ref> چنان که وی در شمار همسرانی از رسول خدا دانسته شده که طالب [[امور دنیوی]] بودند و بنابر اخباری سخن ناروای وی در [[حق]] رسول خدا مبنی بر اینکه شوهران همشأنی غیر از پیامبر برای آنان وجود دارد، [[سبب نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref> شد که در آن [[خداوند]] از پیامبر {{صل}} خواسته به همسرانش بگوید چنانچه خواهان [[زندگی دنیا]] هستید بیایید تا [[مالی]] که شما را بهرهمند سازد به شما بدهم و بگونهای نیکو رهایتان کنم<ref> الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.</ref> این گزارشها هرچند به روشن شدن مناسبات میان پیامبر {{صل}} و زینب کمک میکنند، به این نکته باید توجه داشت که بیشتر موارد یاد شده در باره برخی دیگر از [[همسران رسول خدا]] مانند [[حفصه]] نیز گفته شده است و احتمال دارد فرافکنی در این موارد رخ داده باشد (حفصه)؛ به ویژه آنکه زینب به عنوان زنی [[صالح]]، [[روزهدار]] و کمککار بینوایان معرفی گردیده که رسول خدا او را [[دوست]] داشت.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۲.</ref> پیامبر او را با عنوان اوّاه (نالان و [[خاشع]]) یاد کرد.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص ۱۸۵۲.</ref> [[روایات]] بر [[انفاق]] و [[صدقه]] وی تأکید میکنند. او کارهای دستی انجام میداد و حاصل آن را [[انفاق]] میکرد.<ref>سبل الهدی، ج۱۱، ص ۲۰۳.</ref> سخنی از [[رسول خدا]] {{صل}} که یکی از [[همسران]] را به داشتن دستان بلند میستود، بر وی [[تطبیق]] و مراد از "دست بلند" [[گشادهدستی]] و پرداختن صدقه دانسته شده است.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۶؛ البیان و التبیین، ص ۴۵۸.</ref> البته محتمل است برخی [[کارها]] و اقدامات «[[زینب]] بنت خُزیمه» مشهور به «[[ام المساکین]]» دیگر [[همسر رسول خدا]] که در رسیدگی به بینوایان پیشگام بود و [[کنیه]] [[امالمساکین]] نیز بدان اشاره دارد، با اطلاعات مربوط به [[زینب بنت جحش]] آمیخته شده باشند؛<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۱۴، ص ۱۸۹.</ref> به ویژه که امالمساکین عروس [[خانواده]] [[جحش]] و [[همسر]] عبداللهبن جحش ([[شهید]] [[جنگ احد]]) بود و سپس به همسری رسول خدا {{صل}} در آمد<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[زینب بنت جحش - داداش نژاد (مقاله)|مقاله «زینب بنت جحش»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>. | ||
== [[فخرفروشی]] زینب و [[طایفه]] او به [[ازدواج]] == | == [[فخرفروشی]] زینب و [[طایفه]] او به [[ازدواج]] == | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
زینب پس از رسول خدا، به [[نیت]] [[وفاداری]] به خواست [[پیامبر]]، در [[خانه]] نشست و به [[مسافرت]] و از جمله [[سفر]] [[حج]] نرفت.<ref>مسند احمد، ج۶، ص ۳۲۴؛ المؤتلف و المختلف، ج ۲، ص ۸۴۷؛ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.</ref> از [[ارتباط]] و مناسبات وی با [[ابوبکر]] خبری در دست نیست. زینب مقرری خویش را که [[عمر بن خطاب]] برای وی فرستاده بود برای بینوایان خاندانش صرف کرد.<ref> الخراج، ص ۵۶؛ فتوح البلدان، ج ۳، ص ۵۵۵.</ref> این [[مستمری]] تنها یک سال نصیب او شد<ref>الطبقات، ج۸، ص ۸۷.</ref> و او در سال بعد درگذشت. بنابر روایتی، [[عمر]] پس از درگذشت زینب، سهم سالیانه او از [[غنایم]] [[خیبر]] را به بازماندگانش داد.<ref>المغازی، ج۲، ص ۶۹۸؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۸۹.</ref> زینب نخستین [[همسر رسول خدا]] بود که پس از وی درگذشت. او برای خود کفنی آماده و سفارش کرد در همان [[کفن]] [[دفن]] شود؛ همچنین [[وصیت]] کرد، چون درگذشت بر تختی که رسول خدا بر آن حمل شده بود، حمل شود،<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۶.</ref> چنان که نخستین زنی دانسته شده که در [[تابوت]] (نعش، مَحْفه) حمل شد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۴۳۳؛ البدء و التاریخ، ج، ص ۱۲؛ الاعلاق النفیسه، ص۱۹۳.</ref> و چون عمر بن خطاب [[بیم]] داشت بدنش نمایان شود، [[تدبیر]] ساختن نعش برای او اندیشیده شد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۴۳۳؛ الفائق، ج۲، ص ۱۲۰.</ref> در دو خبر یاد شده میتوان تردید کرد، زیرا [[رسول خدا]] همانجا که درگذشته بود، به [[خاک]] سپرده شد و تابوتی برای وی [[تدارک]] ندیدند. در مورد دوم نیز بیشتر گزارشها ساختن نعش را نخستین بار در [[خاکسپاری حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} نوشتهاند،<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۹۷.</ref> هر چند استفاده از [[تابوت]] برای [[تشییع جنازه]] [[زینب]] با آن خبر منافاتی ندارد. | زینب پس از رسول خدا، به [[نیت]] [[وفاداری]] به خواست [[پیامبر]]، در [[خانه]] نشست و به [[مسافرت]] و از جمله [[سفر]] [[حج]] نرفت.<ref>مسند احمد، ج۶، ص ۳۲۴؛ المؤتلف و المختلف، ج ۲، ص ۸۴۷؛ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.</ref> از [[ارتباط]] و مناسبات وی با [[ابوبکر]] خبری در دست نیست. زینب مقرری خویش را که [[عمر بن خطاب]] برای وی فرستاده بود برای بینوایان خاندانش صرف کرد.<ref> الخراج، ص ۵۶؛ فتوح البلدان، ج ۳، ص ۵۵۵.</ref> این [[مستمری]] تنها یک سال نصیب او شد<ref>الطبقات، ج۸، ص ۸۷.</ref> و او در سال بعد درگذشت. بنابر روایتی، [[عمر]] پس از درگذشت زینب، سهم سالیانه او از [[غنایم]] [[خیبر]] را به بازماندگانش داد.<ref>المغازی، ج۲، ص ۶۹۸؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۸۹.</ref> زینب نخستین [[همسر رسول خدا]] بود که پس از وی درگذشت. او برای خود کفنی آماده و سفارش کرد در همان [[کفن]] [[دفن]] شود؛ همچنین [[وصیت]] کرد، چون درگذشت بر تختی که رسول خدا بر آن حمل شده بود، حمل شود،<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۶.</ref> چنان که نخستین زنی دانسته شده که در [[تابوت]] (نعش، مَحْفه) حمل شد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۴۳۳؛ البدء و التاریخ، ج، ص ۱۲؛ الاعلاق النفیسه، ص۱۹۳.</ref> و چون عمر بن خطاب [[بیم]] داشت بدنش نمایان شود، [[تدبیر]] ساختن نعش برای او اندیشیده شد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۴۳۳؛ الفائق، ج۲، ص ۱۲۰.</ref> در دو خبر یاد شده میتوان تردید کرد، زیرا [[رسول خدا]] همانجا که درگذشته بود، به [[خاک]] سپرده شد و تابوتی برای وی [[تدارک]] ندیدند. در مورد دوم نیز بیشتر گزارشها ساختن نعش را نخستین بار در [[خاکسپاری حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} نوشتهاند،<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۹۷.</ref> هر چند استفاده از [[تابوت]] برای [[تشییع جنازه]] [[زینب]] با آن خبر منافاتی ندارد. | ||
[[عمر]] چون از درگذشت زینب [[آگاه]] شد، برای وی [[کفن]] فرستاد <ref>انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۹.</ref> و [[همسران پیامبر]] او را [[غسل]] دادند.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۸؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۷۰.</ref> عمر در تشییع جنازه وی پیشاپیش تابوت حرکت کرد<ref>الطبقات، ج ۵، ص ۱۹.</ref> و بر او [[نماز]] گزارد و [[تمایل]] داشت برای خاکسپاری او خود وارد [[قبر]] شود که [[همسران رسول خدا]] او را از این کار باز داشتند و [[محارم]] زینب از جمله [[محمد]] بن [[طلحه]]، [[خواهر]] زاده زینب وارد قبر شدند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۹۰.</ref> عمر برای در [[امان]] ماندن حفاران و [[تشییعکنندگان]] از گرمای سوزان [[مدینه]] [[دستور]] داد که بر قبر زینب چادری افراشته شود و این، نخستین چادری بود که بر قبری افراشته میشد.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۹.</ref> زینب در [[بقیع]] کنار [[خانه]] [[عقیل]] [[دفن]] شد.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۶.</ref> [[مرگ]] وی در [[سال ۲۰ هجری]] بود و هنگام درگذشت ۵۳ سال داشت.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۹۱.</ref> برخی نیز سال [[وفات]] وی را سال ۲۱ نوشتهاند.<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۵۲.</ref> از او [[فرزندی]] بر جای نماند. از کنیزی به نام نفیسه برای او یاد شده که وی را به رسول خدا بخشید.<ref>الاصابه، ج ۸، ص ۳۳۷.</ref> زینب در شمار [[راویان]] از رسول خدا بود <ref>تاریخ الصحابه، ص ۱۱۰.</ref> و [[روایات]] چندی از او مانده است <ref> مسند احمد، ج ۶، ص ۳۲۴.</ref> که تعداد آن ۱۱ [[حدیث]] برآورد شده است.<ref>تهذیب الاسماء، ص۴۸۹.</ref> علاقه [[پیامبر]] به [[وضو]] گرفتن در کاسهای مسی متعلق به [[زینب]]،<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref> اظهار [[لطف]] [[پیامبر]] در [[حق]] [[حسین]] {{ع}} و [[پیشگویی]] [[شهادت امام حسین]] <ref>الامالی، طوسی، ص ۳۱۶؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰.</ref> از جمله اخباری است که از وی [[نقل]] شده است | [[عمر]] چون از درگذشت زینب [[آگاه]] شد، برای وی [[کفن]] فرستاد <ref>انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۹.</ref> و [[همسران پیامبر]] او را [[غسل]] دادند.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۸۸؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۷۰.</ref> عمر در تشییع جنازه وی پیشاپیش تابوت حرکت کرد<ref>الطبقات، ج ۵، ص ۱۹.</ref> و بر او [[نماز]] گزارد و [[تمایل]] داشت برای خاکسپاری او خود وارد [[قبر]] شود که [[همسران رسول خدا]] او را از این کار باز داشتند و [[محارم]] زینب از جمله [[محمد]] بن [[طلحه]]، [[خواهر]] زاده زینب وارد قبر شدند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۹۰.</ref> عمر برای در [[امان]] ماندن حفاران و [[تشییعکنندگان]] از گرمای سوزان [[مدینه]] [[دستور]] داد که بر قبر زینب چادری افراشته شود و این، نخستین چادری بود که بر قبری افراشته میشد.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۹.</ref> زینب در [[بقیع]] کنار [[خانه]] [[عقیل]] [[دفن]] شد.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۸۶.</ref> [[مرگ]] وی در [[سال ۲۰ هجری]] بود و هنگام درگذشت ۵۳ سال داشت.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۹۱.</ref> برخی نیز سال [[وفات]] وی را سال ۲۱ نوشتهاند.<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۵۲.</ref> از او [[فرزندی]] بر جای نماند. از کنیزی به نام نفیسه برای او یاد شده که وی را به رسول خدا بخشید.<ref>الاصابه، ج ۸، ص ۳۳۷.</ref> زینب در شمار [[راویان]] از رسول خدا بود <ref>تاریخ الصحابه، ص ۱۱۰.</ref> و [[روایات]] چندی از او مانده است <ref> مسند احمد، ج ۶، ص ۳۲۴.</ref> که تعداد آن ۱۱ [[حدیث]] برآورد شده است.<ref>تهذیب الاسماء، ص۴۸۹.</ref> علاقه [[پیامبر]] به [[وضو]] گرفتن در کاسهای مسی متعلق به [[زینب]]،<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref> اظهار [[لطف]] [[پیامبر]] در [[حق]] [[حسین]] {{ع}} و [[پیشگویی]] [[شهادت امام حسین]] <ref>الامالی، طوسی، ص ۳۱۶؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰.</ref> از جمله اخباری است که از وی [[نقل]] شده است<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[زینب بنت جحش - داداش نژاد (مقاله)|مقاله «زینب بنت جحش»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100408.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[زینب بنت جحش - داداش نژاد (مقاله)|مقاله «زینب بنت جحش»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||