زینب بنت جحش در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
زینب بنت جحش
اولین همسر زید بن حارثه، سپس ازدواج با رسول خدا(ص)
نسبزینب بنت جحش بن رئاب بن قیس بن یعمر بن صبره بن مره بن کبیر بن غنم بن دودان بن اسد بن خزیمه
ملقب بهام‌الحکم
زادروزحدود بیست سال پیش از بعثت
زادگاهمکه
نام پدرجَحْش بن رئاب بن یَعْمُر
نام مادرامیمه دختر عبدالمطلب
از قبیلهبنی ‌غنم بن دودان
تاریخ عقد با پیامر خاتمقول مشهور ۵ هجری
سن ایشان در زمان عقدحدود ۳۵ سال
محل درگذشتمدینه
تاریخ درگذشت۲۰ هجری
طول عمر۵۳ سال
آرامگاهقبرستان بقیع

مقدمه

ام‌الحکم، زینب از بنی ‌غنم بن دودان، تیره‌ای از بنی ‌اسد بن خزیمه از قبایل عدنانی است. [۱] پدرش جَحْش بن رئاب بن یَعْمُر همپیمان طایفه قرشیِ بنی‌عبدشمس و مادرش اُمَیمَه، دختر عبدالمطلب بن هاشم، عمه پیامبر اکرم (ص) بود. برادرانش عبیدالله ‌، عبدالله و ابواحمد و دو خواهرش حَمنَه و حَبیبَه از مسلمانان پیشگام و دو تن اول (عبیدالله ‌و عبدالله ‌) از مهاجران به حبشه بودند.[۲] بنابر خبری رسول خدا (ص) نام او را از "بَرَّه" به "زینب" تغییر داد؛[۳] اما بیشتر منابع این تغییر نام را درباره زینب دختر ام سَلَمه دانسته‌اند.[۴] تاریخ ولادت زینب با توجه به اینکه در سال ۲۰ هجری و در ۵۳ سالگی از دنیا رفته [۵] حدوداً ۲۰ سال پیش از بعثت پیامبر (ص) است، در نتیجه هنگام بعثت پیامبر (ص) ۲۰ ساله بوده است. زمان پذیرش اسلام وی دقیقاً مشخص نیست؛ اما با توجه به اسلام پذیری زود هنگام خانواده وی، می‌توان زینب را از پیشگامان در این زمینه دانست، چنان که برخی منابع از او با عنوان "قدیمة الاسلام" یاد کرده‌اند.[۶] از وی در دوران مکی تنها یک گزارش در دست است که به همراه تنی چند از خاندان خویش از مکه به مدینه مهاجرت کرد [۷] و در مدینه و در منطقه قبا به منزل سعد بن خیثمه رفتند [۸]. خبر هجرت وی همراه رسول خدا (ص) [۹] نادرست و تسامح‌آمیز است، زیرا هیچ یک از منابع معتبر او را از همراهان پیامبر (ص) بر نشمرده‌اند. با توجه به ۳۳ ساله بودن زینب هنگام هجرت به مدینه، طبق عرف آن روزگار باید ازدواج کرده باشد، هر چند گزارشی درباره ازدواج وی در دست نیست و تنها با توجه به کار برد تعبیر "بیوه" برای او در آستانه ازدواج با زید، می‌توان به ازدواج پیشین وی پی برد[۱۰].

ازدواج‌های زینب با زید و پیامبر (ص)

موضوعی که در زندگانی زینب نمود یافته و قرآن بدان اشاره کرده است، ازدواج او با زید بن حارثه، فرزند خوانده پیامبر و سپس جدایی از او و ازدواجش با پیامبر اکرم (ص) است. پس از گذشت مدتی از حضور زینب در مدینه، زید بن حارثه که پیش از این با ام‌ایمن ازدواج کرده و از او فرزندی به نام اسامه داشت، با اصرار از رسول خدا (ص) خواست زینب را برای وی خواستگاری کند.[۱۱] در سال دوم هجری رسول خدا (ص) زینب را برای زید بن حارثه خواستگاری کرد؛ ولی زینب نپذیرفت، چنان که خواهر و برادرانش با این ازدواج مخالفت کردند.[۱۲] رسول خدا در ترغیب زینب به این ازدواج، زید را آشنای به کتاب خدا و سنت دانست و ازدواج را بر پایه معیارهای دینی استوار کرد [۱۳] و شرافت را به اسلام نه مسائل طبقاتی دانست[۱۴]. زینب خود را از بیوه‌ زنان برگزیده قریش و زید را ناهمسنگ با خود می‌دانست؛ اما سرانجام پیشنهاد رسول خدا (ص) را پذیرفت.[۱۵] امام سجاد (ع) ازدواج زینب با زید را که بر اساس معیارهای دینی انجام شد، الگویی برای ازدواج در اسلام دانست.[۱۶] بنابر روایت ابن عباس آیه ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۷] در این باره نازل شده است. در این آیه چنین بیان شده که هر گاه خدا و فرستاده خدا تصمیمی گرفتند، هیچ مؤمنی حق انتخاب ندارد و هرکه از خدا و فرستاده او سرپیچی کند، آشکارا راه را گم کرده است.

البته به نظر می‌‌رسد بنابر روایت ابن زید، که مناسب‌تر و همخوان‌تر با آیه است، نزول آیه یاد شده درباره ام‌کلثوم دختر عقبه باشد که اختیار ازدواج خود را به پیامبر (ص) سپرد و تمایل داشت پیامبر با او ازدواج کند؛ اما چون پیامبر او را به ازدواج فرد دیگری در آورد، نپذیرفت،[۱۸] در نتیجه، ارتباط دادن آیه یاد شده با ازدواج زینب با زید از باب تطبیق و مشابهت در برخی اجزای حادثه بوده است. افزون بر این، آیه دلالت‌های دیگری نیز دارد و نمی‌توان آن را به موضوع انتخاب همسر محدود ساخت.

بنا به گزارش مقاتل، زندگی مشترک زینب با زید حدود یک سال دوام یافت؛[۱۹] ولی زینب خود را به لحاظ اجتماعی و شرافت از زید، برده آزاد شده پیامبر، برتر می‌دانست و با زبان او را می‌رنجاند.[۲۰] زید از اخلاق و رفتار زینب نزد رسول خدا (ص) شکایت برد و آن حضرت او را به همراهی و سازگاری با زینب سفارش کرد و برای آشتی‌دادن آنان کوشید؛ اما زید نتوانست زندگی با زینب را ادامه دهد و وی را طلاق داد و مدتی بعد پیامبر (ص) با زینب ازدواج کرد. بخش‌های طولانی آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۲۱]. درباره جزئیات طلاق زینب و ازدواجش با پیامبر نازل شده است.

در بخش نخست آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۲۲] به تلاش‌های پیامبر اکرم (ص) برای دوام زندگی زید با زینب اشاره شده است: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ. از این آیه برمی‌آید هنگامی که زید نزد پیامبر آمده بود، تصمیم گرفته بود همسر خود را طلاق دهد.

بنابر بخش پایانی آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۲۳] دستور الهی باید اجرا شود: ﴿وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا. چنین بیانی ناظر به عبارت پیشین در همین آیه است که ازدواج پیامبر با زینب را ازدواجی دانسته که به فرمان خدا صورت گرفته است: ﴿زَوَّجْنَاكَهَا همچنین گفته شده که زینب پس از آگاه شدن از نزول آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۲۴] و فرمان الهی به ازدواج پیامبر با او، پس از سجده، تعهد کرد دو ماه روزه بگیرد.[۲۵] آسمانی تلقی شدن این ازدواج مایه فخر زینب بر دیگر همسران رسول خدا شده بود؛[۲۶] همچنین افراد قبیله بنی‌اسد در افتخارات خود در برابر دیگر قبایل، به ازدواج آسمانی زینب و رسول خدا (ص) اشاره می‌کردند.[۲۷] رسول خدا نیز برخلاف دیگر ازدواج‌هایش، برای این ازدواج ولیمه ویژه‌ای مهیا کرد.[۲۸] در همین آیه، دلیل فرمان الهی درباره ازدواج پیامبر با زینب نیز بیان شده است: این ازدواج روی داد تا ازدواج با همسر طلاق گرفته فرزندخوانده، بی‌مانع تلقی شود، زیرا پیش از اسلام فرزندخوانده به مثابه فرزند بود و ازدواج با همسر طلاق گرفته او مجاز نبود: ﴿زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا.

آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۲۹] افزون بر اشاره به تلاش پیامبر برای جدا نشدن زید از زینب، آسمانی بودن ازدواج پیامبر با زینب و سبب و هدف آن و نیز قطعی بودن آن از سوی خداوند، به موضوع دیگری نیز پرداخته است: در بخشی از این آیه اشاره شده که پیامبر بیم آن دارد که مبادا مردم متوجه موضوعی شوند که او سعی می‌‌کند آن را مخفی نگه دارد؛ ولی خداوند آن را علنی خواهد کرد و سزاوارتر است که پیامبر از خدا بیم داشته باشد: ﴿وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ.

مفسران درباره چیزی که پیامبر (ص) نگران فاش شدن آن بود، به اختلاف ‌گراییده‌اند: اغلب مفسران شیعه[۳۰] و سنی[۳۱] براین باورند که پیامبر (ص) به وسیله وحی الهی آگاه شد که زید و زینب از هم جدا خواهند شد و پیامبر به فرمان خداوند با زینب ازدواج خواهد کرد؛ اما هنگامی که زید از تصمیم خود برای طلاق زینب سخن گفت، پیامبر (ص) به رغم اطلاعش از جدایی آنها در آینده نزدیک، این موضوع را پنهان نگاه داشت و به زید توصیه کرد که تقوا داشته باشد و همسرش را طلاق ندهد. این تفسیر از امام سجاد (ع) نقل شده است و همه مفسرانی که این دیدگاه را پذیرفته‌اند آن را بهترین تفسیر و سازگار با آیات دیگر دانسته‌اند. بر پایه روایتی از امام رضا (ع) نیز نگرانی پیامبر آن بود که مبادا منافقان بگویند پیامبر، زن شوهرداری را همسر آینده خود دانسته است[۳۲].

براساس تفسیر دیگری مخالف با تفسیر فوق، پس از ازدواج زید و زینب روزی رسول خدا (ص) در پی زید به خانه او رفت. زید در خانه نبود و پیامبر (ص) با دیدن چهره زیبای زینب جملاتی را زیر لب واگویه کرد که نشان از دلباختگی آن حضرت داشت. زید پس از بازگشت و آگاهی از این ماجرا نزد پیامبر (ص) رفت و از آمادگی خود برای طلاق زینب سخن گفت. پیامبر (ص) در حالی‌ که علاقه خود به زینب را در دل نهان داشت، به زید توصیه کرد که همسرش را طلاق ندهد و تقوا را درباره او رعایت کند.[۳۳] این تفسیر به ابن عباس منسوب است.[۳۴] مفسرانی مانند قتاده، ابن‌جریح و مقاتل برای گریز از چالش پیش روی این تفسیر و با اندکی تعدیل گفته‌اند که رسول خدا (ص) آرزوی قلبی خود مبنی بر طلاق زینب را پنهان کرد و به عقیده ابن زید آن حضرت در دلش بود که در صورت طلاق زینب، با وی ازدواج کند؛ ولی آن را پنهان ساخت.[۳۵] مفسرانی مانند طبری نیز اصل تفسیر دوم را پذیرفته‌اند.[۳۶] از سوی دیگر در منابع تاریخی سه دسته روایت وجود دارد:

  1. روایاتی که جدایی زید از زینب را ناشی از بداخلاقی و ناسازگاری زینب می‌داند؛[۳۷]
  2. روایاتی که جدایی آن دو را به جهت شیفتگی پیامبر به زینب و ایثار زید در جدایی از زینب تصویر می‌کند؛[۳۸]
  3. روایاتی که از آمیخته شدن دو دسته پیشین پدید آمده است.[۳۹]نقل داستان بنابر روایات دسته دوم دستاویزی برای مستشرقان و مخالفان اسلام برای تاختن به رسول خدا (ص) بوده [۴۰] و موجب پدید آمدن مباحث کلامی درباره کیفیت عصمت انبیاء (ع) شده است.[۴۱] این روایت به سه طریق نقل شده است: طریق نخست از محمد بن یحیی بن حبان انصاری[۴۲]، طریق دوم از عبدالله بن وهب[۴۳] و طریق سوم از عامر بن شراحی شعبی و در روایت یونس بن بکیر از سیره ابن اسحاق آمده است. بر اساس روایت یونس بن بکیر از ابن اسحاق، زید بن حارثه بیمار شد و رسول خدا به عیادت وی به منزلش رفت. زینب نیز بر بالینش حاضر بود و چون برای کاری برخاست رسول خدا به او نظر کرد و شیفته‌اش شد و خداوند را تنزیه کرد[۴۴]. برخی سعی کرده‌اند اجزای داستان عشق داود به اوریا را مشابه این رویداد نشان دهند؛ بدین گونه که پیامبر پس از اینکه شیفته زینب شد، تلاش کرد با فرستادن زید به سریه‌ای او را از میان بر دارد[۴۵].(داود) داستان بدین گونه از جهات مختلف نقد شده است: از سویی همه طرق روایات یاد شده به سده دوم منتهی می‌شود و از سویی دیگر با محتوای آیات قرآنی نازل شده در این زمینه ناسازگار است. آیات قرآن هیچ اشاره‌ای به شیفتگی پیامبر نسبت به زینب ندارد. آنچه بنا بود برای همگان آشکار شود آن بود که پیامبر می‌بایست در ازدواج با زن فرزندخوانده خود، رفتاری را از خود نشان دهد که در جامعه آن روز ناشایست تلقی می‌شد.[۴۶] این رویداد می‌توانست جو روانی سنگینی را علیه پیامبر ایجاد کند، به ویژه آنکه مخالفان پیامبر از این فرصت‌ها برای تضعیف شرایط مسلمانان استفاده می‌کردند، چنان‌که در حادثه افک، به همسر پیامبر نسبت ناروا دادند.

علامه طباطبایی نیز با تأکید بر تربیت الهی پیامبر (ص) و غالب بودن آن بر تمایلات فطری و نفسانی که در وجود هر انسانی هست آن حضرت را از اتهام شیفتگی به زینب، مبرّا دانسته است [۴۷]. درباره نادرستی شیفتگی پیامبر نسبت به زینب می‌توان افزود که پیامبر، دختر عمه خود زینب را به خوبی می‌شناخت و پیوسته او را می‌دید و نمی‌توان پذیرفت که با یک نظر، شیفته او شده باشد. ضمن آنکه پیامبر خود، زینب را به ازدواج با زید سفارش کرد و اگر تمایلی به ازدواج با او داشت، همان هنگام می‌توانست با وی ازدواج کند، چنان که زینب نیز آن را ترجیح می‌داد.[۴۸] به هر حال در پی این ازدواج، منافقان فضای مدینه را علیه پیامبرتغییر داده و می‌گفتند: چگونه پیامبر ازدواج با همسر فرزند را حرام دانسته؛ ولی خود چنین می‌کند.[۴۹] آیات ۳۷ به بعد سوره احزاب، از دغدغه‌های رسول خدا (ص) و ترس از طعنه‌های مردم، سخن گفته و به پیامبر اطمینان داده که خداوند کافی است و جز از او هراسی نداشته باشید. در آیه ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۵۰] قرارداد فرزندخواندگی افراد لغو گردید و از آن پس زید بن محمد، به زید بن حارثه تغییر نام داد. در آیات ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ[۵۱]، ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۵۲] نیز بیان شده که نسبت فرزندی، نسبتی نیست که بتوان با سخن یا قراردادی شفاهی آن را ایجاد کرد. (زید بن حارثه) ولیمه متمایز پیامبر به هنگام ازدواجش با زینب، به نوعی اعلان عمومی مقابله با برخی آداب و رسوم نادرست پیشین بود. مهمانان پس از حضور در مراسم دعوت، به گفت‌وگوهای طولانی خود پرداختند و منزل پیامبر را ترک نکردند که آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۵۳] نازل شد. در این آیه به مؤمنان سفارش شده هنگامی که جایی دعوت می‌شوند، پس از خوردن غذا پراکنده شوند.

درباره تاریخ ازدواج پیامبر با زینب، گزارش‌های مختلفی گفته شده است: سال سوم از ابوعُبَیدَه مَعمَر بن مُثَنی، خلیفة بن خیاط و ابن مَندَه،[۵۴] سال چهارم که ذَهبَی بی‌دلیل آن را ترجیح داده،[۵۵] شعبان سال پنجم و در بازگشت از غزوه مریسیع از عایشه،[۵۶] ذیقعده سال پنجم از عمر بن عثمان، نوه برادری زینب [۵۷] و پس از غزوه بنی‌قریظه که بیهقی آن را صحیح دانسته است.[۵۸] نظر مشهور وقوع ازدواج در سال پنجم و پیش از جنگ خندق است. با توجه به گزارش واقدی که جنگ خندق را از ۸ ذیقعده تا ۲۳ ذیقعده سال پنجم دانسته [۵۹] و با عنایت به نزول آیات سوره احزاب بعد از جنگ خندق که حاوی آیات مربوط به این ازدواج‌اند، نیز گزارش‌هایی که از حضور زینب در جنگ خندق به عنوان همسر پیامبر خبر می‌دهند،[۶۰] تاریخ ازدواج در سال پنجم و پیش از شروع جنگ خندق تقویت می‌شود. تخمین ازدواج پیامبر با زینب در سال سوم یا چهارم فاقد قراین کافی است و مورخان آن را نقد کرده‌اند،[۶۱]بنابر این زینب در آن هنگام باید ۳۸ ساله باشد، چنان‌که در گزارش عمر بن عثمان نوه برادری زینب آمده است؛[۶۲] ولی وی در روایت دیگری سن زینب در هنگام ازدواج را ۳۵ سال دانسته است [۶۳]. پس از وارد شدن زینب به زندگی رسول خدا (ص)، در برخی حوادث از او یاد شده است: حضور در نبرد خندق،[۶۴] دستور جبرئیل به پیامبر برای رفتن به سوی بنی‌قریظه در خانه زینب،[۶۵] ورع ورزیدن و همراهی نکردن با تهمت علیه عایشه در داستان افک، به رغم همراهی خواهر وی حمنه بنت جحش،[۶۶] سهامداری از غلات خیبر،[۶۷] حضور در جنگ حنین و محاصره طائف [۶۸] و آغاز بیماری پیامبر (ص) در منزل وی.[۶۹] زینب هر چند از زنان قرشی (قُرَشیات) پیامبر نبود و در شمار زنان عرب (عربیات) آن حضرت بود،[۷۰] در دسته‌بندی زنان رسول خدا، او را می‌توان در جرگه عایشه و حفصه دانست که در حوادث با آنان همدلی و همراهی می‌کرد.[۷۱] عایشه اظهار می‌‌کرد که در میان همسران رسول خدا، تنها زینب همرتبه او بود [۷۲] و از جایگاه ویژه زینب نزد رسول خداسخن می‌گفت،[۷۳] هر چند اختلاف‌ها و حسادت‌هایی میان آنان گزارش شده است؛ مانند گزارش‌هایی که نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۴]. را درباره توطئه عایشه و حفصه علیه زینب می‌دانند،[۷۵] چنان که گزارشی از درگیری لفظی میان عایشه و زینب در حضور رسول خدا در اختیار است[۷۶]. به رغم روایات و گزارش‌هایی که حاوی ستایش رسول خدا از زینب‌اند[۷۷].

روابط زینب و رسول خدا، چندان روابط نیکو و استواری ترسیم نشده است. زینب گاه کلمات درشتی در باره پیامبر به کار می‌برد که حاکی از اتهام بی‌عدالتی به رسول خدا بود[۷۸] و گاه ادعا می‌کرد که همشأن‌های دیگری برای وی غیر از پیامبر وجود دارد.[۷۹] بنابر برخی گزارش‌ها او بود که صفیه دیگر همسر رسول خدا را با تعبیر "ای یهودی زاده!" آزرد و همین رفتار موجب دوری وی از رسول خدا شد،[۸۰] چنان که وی در شمار همسرانی از رسول خدا دانسته شده که طالب امور دنیوی بودند و بنابر اخباری سخن ناروای وی در حق رسول خدا مبنی بر اینکه شوهران همشأنی غیر از پیامبر برای آنان وجود دارد، سبب نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا[۸۱] شد که در آن خداوند از پیامبر (ص) خواسته به همسرانش بگوید چنانچه خواهان زندگی دنیا هستید بیایید تا مالی که شما را بهره‌مند سازد به شما بدهم و بگونه‌ای نیکو رهایتان کنم[۸۲] این گزارش‌ها هرچند به روشن شدن مناسبات میان پیامبر (ص) و زینب کمک می‌کنند، به این نکته باید توجه داشت که بیشتر موارد یاد شده در باره برخی دیگر از همسران رسول خدا مانند حفصه نیز گفته شده است و احتمال دارد فرافکنی در این موارد رخ داده باشد (حفصه)؛ به ویژه آنکه زینب به عنوان زنی صالح، روزه‌دار و کمک‌کار بینوایان معرفی گردیده که رسول خدا او را دوست داشت.[۸۳] پیامبر او را با عنوان اوّاه (نالان و خاشع) یاد کرد.[۸۴] روایات بر انفاق و صدقه وی تأکید می‌کنند. او کارهای دستی انجام می‌داد و حاصل آن را انفاق می‌کرد.[۸۵] سخنی از رسول خدا (ص) که یکی از همسران را به داشتن دستان بلند می‌ستود، بر وی تطبیق و مراد از "دست بلند" گشاده‌دستی و پرداختن صدقه دانسته شده است.[۸۶] البته محتمل است برخی کارها و اقدامات «زینب بنت خُزیمه» مشهور به «ام المساکین» دیگر همسر رسول خدا که در رسیدگی به بینوایان پیشگام بود و کنیه ام‌المساکین نیز بدان اشاره دارد، با اطلاعات مربوط به زینب بنت جحش آمیخته شده باشند؛[۸۷] به ویژه که ام‌المساکین عروس خانواده جحش و همسر عبداللهبن جحش (شهید جنگ احد) بود و سپس به همسری رسول خدا (ص) در آمد[۸۸].

فخرفروشی زینب و طایفه او به ازدواج

زینب با این ازدواج بر دیگر همسران رسول خدا فخر می‌فروخت. او خود ادعا می‌کرد که وی مانند دیگر همسران آن حضرت که با وساطت خانواده‌شان به ازدواج پیامبر درآمده‌اند نیست، زیرا خداوند از آسمان او را به ازدواج آن حضرت در آورده است،[۸۹] چنان که در اختلافات میان وی و عایشه، زینب به آیاتی استناد می‌کرد که درباره وی نازل شده بود.[۹۰] عایشه او را رقیب خود می‌دانست و می‌گفت که وی بر دیگر همسران رسول خدا تفاخر می‌کند که دختر عمه رسول خداست و خداوند او را به ازدواج آن حضرت در آورده است، حال آنکه دیگر همسران چنین امتیازی ندارند. این موضوع که ازدواج از سوی خداوند صورت گرفته و چنان که زینب ادعا می‌کرد آداب و رسوم خواستگاری از سوی خانواده وی اجرا نشده، درست نیست، زیرا بر اساس اخباری، برادر زینب (ابو احمد بن جحش) او را به ازدواج پیامبر در آورد و رسول خدا مهر وی را ۴۰۰ درهم قرار داد.[۹۱] همچنین این ازدواج مایه مباهات افراد قبیله بنی اسد بود و در افتخارات و رقابت با دیگر قبایل، به ازدواج آسمانی زینب و رسول خدا (ص) اشاره می‌کردند،[۹۲] چنان که در افتخارات میان بنی‌هاشم و بنی‌امیه، بنی‌امیه بر اینکه زینب به واسطه پیمان حلف از آنان است افتخار می‌کردند[۹۳].[۹۴]

زینب پس از رسول خدا

زینب پس از رسول خدا، به نیت وفاداری به خواست پیامبر، در خانه نشست و به مسافرت و از جمله سفر حج نرفت.[۹۵] از ارتباط و مناسبات وی با ابوبکر خبری در دست نیست. زینب مقرری خویش را که عمر بن خطاب برای وی فرستاده بود برای بینوایان خاندانش صرف کرد.[۹۶] این مستمری تنها یک‌ سال نصیب او شد[۹۷] و او در سال بعد درگذشت. بنابر روایتی، عمر پس از درگذشت زینب، سهم سالیانه او از غنایم خیبر را به بازماندگانش داد.[۹۸] زینب نخستین همسر رسول خدا بود که پس از وی درگذشت. او برای خود کفنی آماده و سفارش کرد در همان کفن دفن شود؛ همچنین وصیت کرد، چون درگذشت بر تختی که رسول خدا بر آن حمل شده بود، حمل شود،[۹۹] چنان که نخستین زنی دانسته شده که در تابوت (نعش، مَحْفه) حمل شد.[۱۰۰] و چون عمر بن خطاب بیم داشت بدنش نمایان شود، تدبیر ساختن نعش برای او اندیشیده شد.[۱۰۱] در دو خبر یاد شده می‌توان تردید کرد، زیرا رسول خدا همانجا که درگذشته بود، به خاک سپرده شد و تابوتی برای وی تدارک ندیدند. در مورد دوم نیز بیشتر گزارش‌ها ساختن نعش را نخستین بار در خاکسپاری حضرت فاطمه زهرا (س) نوشته‌اند،[۱۰۲] هر چند استفاده از تابوت برای تشییع جنازه زینب با آن خبر منافاتی ندارد.

عمر چون از درگذشت زینب آگاه شد، برای وی کفن فرستاد [۱۰۳] و همسران پیامبر او را غسل دادند.[۱۰۴] عمر در تشییع جنازه وی پیشاپیش تابوت حرکت کرد[۱۰۵] و بر او نماز گزارد و تمایل داشت برای خاکسپاری او خود وارد قبر شود که همسران رسول خدا او را از این کار باز داشتند و محارم زینب از جمله محمد بن طلحه، خواهر زاده زینب وارد قبر شدند.[۱۰۶] عمر برای در امان ماندن حفاران و تشییع‌کنندگان از گرمای سوزان مدینه دستور داد که بر قبر زینب چادری افراشته شود و این، نخستین چادری بود که بر قبری افراشته می‌شد.[۱۰۷] زینب در بقیع کنار خانه عقیل دفن شد.[۱۰۸] مرگ وی در سال ۲۰ هجری بود و هنگام درگذشت ۵۳ سال داشت.[۱۰۹] برخی نیز سال وفات وی را سال ۲۱ نوشته‌اند.[۱۱۰] از او فرزندی بر جای نماند. از کنیزی به نام نفیسه برای او یاد شده که وی را به رسول خدا بخشید.[۱۱۱] زینب در شمار راویان از رسول خدا بود [۱۱۲] و روایات چندی از او مانده است [۱۱۳] که تعداد آن ۱۱ حدیث برآورد شده است.[۱۱۴] علاقه پیامبر به وضو گرفتن در کاسه‌ای مسی متعلق به زینب،[۱۱۵] اظهار لطف پیامبر در حق حسین (ع) و پیشگویی شهادت امام حسین [۱۱۶] از جمله اخباری است که از وی نقل شده است[۱۱۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. دلائل النبوه، ج۳، ص ۴۶۵؛ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۵.
  2. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص ۲۵۷؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص ۱۹۰؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۹۱.
  3. صحیح مسلم، ج۶، ص ۱۷۳؛ نهایة الارب، ج۱۸، ص ۱۸۰.
  4. الاستیعاب، ج۴، ص ۱۸۵۵؛ الاصابه، ج۸، ص ۱۵۹؛ سبل الهدی، ج ۹، ص ۳۵۸.
  5. الطبقات، ج۸، ص۹۱.
  6. اسد الغابه، ج۶، ص ۱۲۵.
  7. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۴۷۲.
  8. السیرة النبویه، ابن حبان، ج۱، ص ۱۴۱.
  9. المستدرک، ج۴، ص ۲۳ـ۲۴؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۲۰۸.
  10. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «زینب بنت جحش»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  11. تفسیر مقاتل، ج۳، ص ۴۷؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۴۸۳؛ ج ۳، ص ۴۱۱.
  12. الدر المنثور، ج۵، ص ۲۰۱؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۵۰۱.
  13. المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۳۹؛ السنن الکبری، ج۷، ص ۱۳۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص ۳۵۷.
  14. بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۶۵ـ۲۶۶.
  15. الدر المنثور، ج ۵، ص ۲۰۱؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۵۰۱.
  16. الطبقات، ج ۵، ص ۱۶۵.
  17. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  18. جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۳۱۳۴؛ احکام القرآن، ج ۳، ص ۱۵۳۹.
  19. البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۵.
  20. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۴.
  21. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌ یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  22. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌ یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌ یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  24. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌ یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  25. الطبقات، ج ۸، ص ۸۱.
  26. الطبقات، ج ۸، ص ۸۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۳.
  27. الطبقات، ج ۸، ص ۸۲؛ المحبر، ص۸۶.
  28. الطبقات، ج ۸، ص ۸۲.
  29. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌ یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  30. التبیان، ج ۸، ص ۳۴۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۶۱ـ۱۶۲؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۲.
  31. تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۴۸؛ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۲۸۶ـ۲۸۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۳۱ـ۵۳۲.
  32. الامالی، صدوق، ص ۱۵۳.
  33. نک: الکشاف، ج ۳، ص ۲۶۲؛ الدر المنثور، ج ۵، ص ۲۰۱ـ۲۰۲.
  34. نک: زاد المسیر، ج ۶، ص ۲۰۱.
  35. تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۴۷؛ زاد المسیر، ج ۶، ص۲۰۱ـ۲۰۲.
  36. جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۷.
  37. دلائل النبوه، ج۳، ص ۴۶۶؛ تثبیت دلائل النبوه، ج۲، ص ۴۸۳؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۵۶.
  38. تفسیر مقاتل، ج۳، ص ۴۷؛ تفسیر قمی، ج۲، ص ۱۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص ۳۴۶.
  39. المحبر، ص۸۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص ۶۷.
  40. نک: تصویر خانواده پیامبر در دائرة المعارف اسلام، ص ۳۰۷.
  41. نک: تنزیه الانبیاء، ص ۱۵۵ـ۱۵۶؛ عصمة الانبیاء، ص ۱۰۲.
  42. الطبقات، ج۸، ص ۸۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۶۲.
  43. تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۶۲.
  44. سیره ابن اسحاق، ص ۲۶۲.
  45. تثبیت دلائل النبوه، ج۲، ص ۶۵۰.
  46. المفصل، ج۴، ص ۳۵۸.
  47. المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۳.
  48. المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۴۶.
  49. اسباب النزول، ص ۳۶۵.
  50. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  51. «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.
  52. «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.
  53. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  54. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۴۹؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۶؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۵.
  55. تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۲۱۲.
  56. الطبقات، ج۸، ص۹۰؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۷.
  57. الطبقات، ج۸، ص ۹۰؛ تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۶۰۷.
  58. دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۶۷.
  59. المغازی، ج۲، ص ۴۴۰.
  60. امتاع الاسماع، ج۱، ص ۲۳۰.
  61. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۷؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۲۰۱.
  62. الطبقات، ج۸، ص۹۱؛ الاصابه، ج۸، ص۱۵۵.
  63. الطبقات الکبری، ج۸، ص ۹۰.
  64. امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۳۰.
  65. جامع البیان، ج ۲۱، ص ۹۶؛ بیان المعانی، ج ۵، ص ۴۷.
  66. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۷؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۹.
  67. الطبقات، ج ۸، ص ۸۵.
  68. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۸۳.
  69. امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۵۴۲.
  70. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۶۴۸.
  71. الصحیح من سیرة النبی، ج۱۴، ص ۱۷۷؛ نک: الطبقات، ج ۸، ص ۱۰۰.
  72. صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۳۶.
  73. الطبقات، ج ۸، ص ۹۱.
  74. «ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.
  75. الطبقات، ج ۸، ص ۸۵.
  76. مسند احمد، ج۶، ص ۸۸؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۳۲ـ۱۳۳؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۴۵۵.
  77. عیون الاثر، ج۲، ص ۳۸۷؛ سبل الهدی، ج۱۱، ص ۲۰۳.
  78. الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.
  79. الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.
  80. اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.
  81. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  82. الکافی، ج ۶، ص ۱۳۹.
  83. الطبقات، ج ۸، ص ۸۲.
  84. الاستیعاب، ج۴، ص ۱۸۵۲.
  85. سبل الهدی، ج۱۱، ص ۲۰۳.
  86. الطبقات، ج ۸، ص ۸۶؛ البیان و التبیین، ص ۴۵۸.
  87. الصحیح من سیرة النبی، ج ۱۴، ص ۱۸۹.
  88. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «زینب بنت جحش»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  89. الطبقات، ج ۸، ص۸۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۳۳.
  90. الطبقات، ج ۸، ص ۸۱.
  91. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۶۴۴.
  92. الطبقات، ج۸، ص ۸۲؛ المحبر، ص۸۶.
  93. رسائل الجاحظ، ص ۴۵۳، «رسائل السیاسیه».
  94. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «زینب بنت جحش»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  95. مسند احمد، ج۶، ص ۳۲۴؛ المؤتلف و المختلف، ج ۲، ص ۸۴۷؛ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.
  96. الخراج، ص ۵۶؛ فتوح البلدان، ج ۳، ص ۵۵۵.
  97. الطبقات، ج۸، ص ۸۷.
  98. المغازی، ج۲، ص ۶۹۸؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۸۹.
  99. الطبقات، ج ۸، ص ۸۶.
  100. انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۴۳۳؛ البدء و التاریخ، ج، ص ۱۲؛ الاعلاق النفیسه، ص۱۹۳.
  101. انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۴۳۳؛ الفائق، ج۲، ص ۱۲۰.
  102. الطبقات، ج ۸، ص ۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۹۷.
  103. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۹.
  104. الطبقات، ج ۸، ص ۸۸؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۷۰.
  105. الطبقات، ج ۵، ص ۱۹.
  106. الطبقات، ج ۸، ص ۹۰.
  107. الطبقات، ج ۸، ص ۸۹.
  108. الطبقات، ج ۸، ص ۸۶.
  109. الطبقات، ج ۸، ص ۹۱.
  110. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۵۲.
  111. الاصابه، ج ۸، ص ۳۳۷.
  112. تاریخ الصحابه، ص ۱۱۰.
  113. مسند احمد، ج ۶، ص ۳۲۴.
  114. تهذیب الاسماء، ص۴۸۹.
  115. الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۸.
  116. الامالی، طوسی، ص ۳۱۶؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰.
  117. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «زینب بنت جحش»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.