امر الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از دستور الهی)

معناشناسی

امر در لغت به دو صورت به‌کار رفته است[۱]:

  1. امری که جمع آن "اوامر" است. این امر ضد نهی[۲] و به معنای طلب [۳] و فرمان بوده و به صورت مصدر و اسم مصدر کاربرد دارد [۴].
  2. امری که جمع آن "امور" است. این امر همواره اسم مصدر است و برای آن معناهایی مانند شأن[۵]، حال[۶]، حادثه[۷] و شی‌ء[۸]ذکر شده است. برخی گفته‌اند: بعید نیست معنای اصلی امر معنای نخست بوده و سپس در معنای دوم به‌کار رفته باشد[۹]. برخی نیز معنای واحد در مادّه "ا ـ م ـ ر" را، طلب و تکلیف همراه با استعلا دانسته‌اند[۱۰].

امر الهی دارای دو معناست:

  1. فرمان تشریعی خداوند.
  2. امر تکوینی و شأن الهی[۱۱].

هرگاه خداوند خواستار تحقق چیزی باشد، اگر آن را به صورت فرمان به بندگان خود اعلام کند تا آنان با اراده خویش آن را محقق سازند، این فرمان، امر تشریعی خداست و اگر مستقیما آن را ایجاد کند و اراده بندگان دخالتی در تحقق آن نداشته باشد، این ایجاد، امر تکوینی الهی است[۱۲].

واژه امر و مشتقات آن در آیات فراوانی به خداوند نسبت داده شده است و مضمون آن نیز از آیاتی پرشمار که مشتمل بر این واژه و مشتقات آن نیست استفاده می‌شود. این آیات گاهی با واژه‌هایی دیگر مانند "حکم" و "قضاء" و گاهی با صیغه و هیئت امر، به امر الهی پرداخته‌اند. یکی از اسمای الهی که در برخی از دعاها وارد شده "آمر" است؛ مانند: "یا آمر"[۱۳]، "یا آمرا بکلّ خیر"[۱۴]، "یا آمرا بالطّاعة"[۱۵] و در دعایی صفت "ذی القدرة والأمر" به خداوند نسبت داده شده است [۱۶]. در روایاتی نیز به امر الهی اشاره شده است[۱۷].[۱۸]

امر الهی در قرآن

فرمان تشریعی خداوند

فرمان تشریعی خداوند به عمل اختیاری برخی از موجودات مختار مانند انسان و جنّ تعلق گرفته و بدین معناست که خداوند خواستار تحقق آن عمل است. احکام دینی (واجبات و مستحبات) که در آیات قرآن بیان شده، از مصادیق امر الهی است: ﴿ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا[۱۹][۲۰]، چنان‌که دین نیز امر خداوند است[۲۱].[۲۲]

پیامبر اکرم(ص) از طرف خداوند مأمور شد تا فرمان‌های الهی را به انسان‌ها برساند[۲۳]. قرآن به‌ صورت‌هایی گوناگون بر اجرای فرمان الهی تأکید کرده و انسان‌ها را از مخالفت با آن برحذر داشته است.

انسانی که با وجود نعمت‌های گوناگون الهی، باز هم فرمان خداوند را مبنی بر خضوع برای ربوبیّت الهی یا شکر نعمت او یا تأمّل در دلایل قدرت و وحدانیت خدا، نادیده گرفته و به کفر و معصیت رو آورد، مورد سرزنش قرآن است: ﴿كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ[۲۴].[۲۵].[۲۶]

اوصاف فرمان تشریعی

فرمان تشریعی خداوند دارای چند ویژگی است:

  1. فرمان خداوند متناسب با قدرت شخص مکلّف است: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ...[۲۷] و خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام دهند، به اموری تکلیف می‌کند که برایشان دشوار نباشد: ﴿وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا[۲۸].[۲۹]
  2. فرمان دادن مخصوص خداوند است و کسی جز او قدرت صدور فرمانی را ندارد: ﴿يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ[۳۰].[۳۱].
  3. فرمان تشریعی خداوند تخلّف‌پذیر است[۳۲]؛ زیرا اطاعت کردن از فرمان تشریعی امری اختیاری است و انسان می‌تواند آن را امتثال یا با آن مخالفت کند[۳۳].[۳۴]

مصادیق فرمان تشریعی

آیاتی که در آنها فرمان‌های تشریعی خداوند آمده دو دسته است:

  1. آیاتی که در آنها واژه امر و مشتقات آن به‌کار نرفته است: در این دسته گاهی با واژه‌های دیگری چون حکم و قضا به فرمان‌های تشریعی الهی اشاره شده و بر انحصار فرمان در خداوند[۳۵].[۳۶] و فرمان به پرستش نکردن غیر او[۳۷].[۳۸] و لزوم صبر در برابر فرمان الهی[۳۹].[۴۰] تأکید گشته است و گاهی نیز با صیغه و هیئت امر فرمان‌های تشریعی خداوند بیان شده است؛ مانند دستور به برپایی نماز و پرداخت زکات[۴۱]، انفاق[۴۲]، تقوا[۴۳]، صبر[۴۴]، اطاعت از خدا و پیامبر و اولواالامر[۴۵]، عدالت[۴۶]، ایمان[۴۷]، وفای به پیمان[۴۸]، بودن با راستگویان[۴۹]، جهاد[۵۰]، یاد خدا[۵۱]، یاری دین خداوند[۵۲] و توبه[۵۳] شمار این‌گونه آیات فراوان است.
  2. آیاتی که در آنها واژه امر یا مشتقات آن به‌کار رفته است: در این دسته آیات نیز خداوند به مسائل گوناگونی فرمان داده است:
    1. عدالت، احسان و انفاق به خویشاوندان: در آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۵۴] افزون بر عدل، به احسان و انفاق به خویشان نیز فرمان داده شده است.
    2. اسلام و ایمان: خداوند به مؤمنان فرمان داده که برای پروردگار جهانیان تسلیم شوند: ﴿... وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۵]، چنان‌که به پیامبر اسلام(ص) دستور داده از تسلیم‌ شوندگان باشد: ﴿ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۵۶].
    3. کفر به طاغوت: خداوند برخی از مسلمانان صدر اسلام را که گمان داشتند به قرآن و کتاب‌های آسمانی پیشین ایمان آورده‌اند و با این‌حال می‌خواستند برای رفع نزاعشان به طاغوت مراجعه کنند، سرزنش کرده است؛ زیرا به آنها فرمان داده شده بود که به طاغوت کفر بورزند: ﴿... وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ ...[۵۷].
    4. پایداری در صراط مستقیم: خداوند به پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان فرمان داده که در صراط مستقیم ثابت قدم بوده و از افراط و تفریط بپرهیزند: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ[۵۸].
    5. توحید در عبادت: خداوند به پیامبر اکرم(ص) و دیگر انسان‌ها دستور داده است او را عبادت کنند و هیچ‌کس را در عبادت شریک او نکنند: ﴿قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ[۵۹]. در برخی آیات نیز به عبادت خداوند همراه با اخلاص فرمان داده شده است: ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ[۶۰].
    6. صله رحم و مانند آن: خداوند نسبت به اموری فرمان وصل و پیوند داده و در آیه‌ای کسانی را که به این فرمان الهی عمل می‌کنند ستوده است: ﴿وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ[۶۱].
    7. بازگرداندن امانت‌ها به صاحبانش: خداوند به مؤمنان فرمان داده است که امانت‌ها را به اهلش باز گردانند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا[۶۲].
    8. جهاد: در صدر اسلام خداوند به مسلمانان که هنوز از قدرت کافی برخوردار نبودند، دستور داد در برابر ستم‌های مشرکان با عفو و مدارا برخورد کنند تا فرمان الهی آمده و به آنها اجازه جهاد دهد[۶۳].[۶۴] گفته شده: این آیه با آیه ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ ...[۶۵] نسخ شده است[۶۶].[۶۷]

امر تکوینی الهی

امر تکوینی و شأن الهی، همان ایجاد خداوند است؛ به ذات شیء تعلق بگیرد یا به نظام صفات و افعال آن و ایجاد خداوند چیزی جز وجود شیی‌ء نیست؛ اما نه از هر جهتی بلکه از آن جهت که مستند و قائم به خداوند است. توضیح آنکه وجودی که خداوند به موجودات افاضه می‌کند دارای دو نسبت است: نسبتی به خداوند که ملکوت شیی‌ء است و نسبتی به خود شیی‌ء، و از جهت نسبتی که با خداوند دارد همان امر الهی و کلمه ایجاد است که در قرآن از آن به قول ﴿كُنْ و از نسبت دوم به ﴿فَيَكُونُ تعبیر شده است: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۶۸].

امر الهی واحد بوده و هیچ‌گونه تدریجی در آن راه ندارد[۶۹] در این آیه امر خداوند به چشم برهم زدن تشبیه شده است که این تشبیه برای نفی هرگونه تدریج است و از آن بر می‌آید که اشیایی که به تدریج و از طریق اسباب کونیّه حادث می‌شوند و دارای زمان و مکان هستند، جهت دیگری نیز دارند که آن جهت تهی از تدریج و خارج از حیطه زمان و مکان است و بنابر نظری اشیا از جهت اوّل خلق الهی بوده و از جهت دوم امر، قول و کلمه الهی هستند[۷۰].[۷۱]، بنابراین، عبارت ﴿أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ بدین معنا نیست که لفظی وجود دارد که با تلفظ آن، شیی‌ء موجود می‌شود[۷۲]؛ زیرا در این صورت وجود آن لفظ نیز محتاج به لفظی دیگر و این مستلزم تسلسل و باطل است و نیز معنای عبارت بالا این نیست که مخاطبی وجود دارد که خطاب الهی را می‌شنود؛ زیرا در صورت وجود مخاطب، افاضه وجود به آن بی‌معنا خواهد بود، پس عبارت فوق برای بیان چگونگی افاضه وجود از طرف خداوند، بدون اینکه نیاز به چیزی داشته باشد و بدون تخلف و تدریج است[۷۳].[۷۴]

اوصاف امر تکوینی

  1. امر تکوینی الهی همه عالم ممکنات را در برگرفته است؛ زیرا هر شأنی از شئون ایجاد از امر الهی است و خداوند مالک هر امری است[۷۵].[۷۶]؛ همچنین مالکیت امر تکوینی مختص خداوند است و هیچ‌کس حتّی رسول‌ اکرم(ص) هیچ‌گونه مالکیتی نسبت به امور الهی ندارد[۷۷].[۷۸]
  2. تحقق امر الهی قطعی است؛ زیرا خداوند بر امر خویش غالب است و امر الهی مغلوب او بوده و چاره‌ای جز اطاعت از او ندارد، بنابراین، تخلف از امر الهی غیر ممکن است و هیچ‌کس نمی‌تواند مانع تحقق امر تکوینی خداوند شود. علت این امر آن است که اسباب ظاهری در تأثیرات خود مستقل نیستند، بلکه اثرگذاری آنها به اذن خداوند است[۷۹].
  3. امر خداوند دارای اندازه، تقدیر و تدبیر است و او برای هر کسی چیزی را تقدیر می‌کند که مناسب با حال وی است: ﴿... وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا[۸۰].[۸۱] و در نظام هستی نیز خداوند امر عالم را تدبیر می‌کند، بدین معنا که با آوردن امری پس از امری دیگر، بهترین نظام را بین موجودات عالم برقرار می‌سازد، به‌گونه‌ای که هر چیزی به سوی غایتی که مقصود از آفرینش آن چیز است حرکت کند و مجموع عالم دنیا نیز به سوی غایت خویش که رجوع به سوی خدا و ظهور آخرت پس از دنیاست حرکت کند[۸۲].[۸۳].
  4. امر تکوینی الهی، دفعی است و تدریج در آن راه ندارد: ﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ[۸۴][۸۵] و تدریجی که در موجودات مادّی مشاهده می‌شود، مربوط به نحوه وجود و جنبه مادیّت آنهاست[۸۶].

مصادیق امر تکوینی

آیاتی که مصادیق امر تکوینی در آنها به‌کار رفته دو دسته است:

  1. آیاتی که در آنها واژه "امر" یا مشتقات آن وجود ندارد، چنان‌که در آیه ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ[۸۷]، امر الهی مبنی بر مسخ برخی از بنى‌اسرائیل بیان شده است. از دیگر مصادیق امر تکوینی می‌توان به سرد و سلامت قرار دادن آتش براى ابراهیم(ع)[۸۸] و ایجاد آدم(ع)[۸۹] اشاره کرد. گاهى نیز با واژه‌هاى دیگرى مانند "حکم" به امر تکوینی الهى اشاره شده است[۹۰].[۹۱]
  2. آیاتی که در آنها واژه امر یا مشتقات آن به‌کار رفته است. در این آیات مصادیق گوناگونى بیان شده است؛ مانند:
    1. هدایت تکوینی: یکی از شئون امامت، هدایت کردن مردم به امر تکوینی خداوند است[۹۲]، مراد از این هدایت، هدایت تشریعى و ارائه طریق یعنى آموزش معارف دینى نیست؛ زیرا خداوند ابراهیم(ع) را سال‌ها پس از نبوّت به امامت رساند و معلوم است که نبوت هیچ‌گاه جداى از هدایت به معناى ارائه طریق نیست، بنابراین، هدایتى که از شئون امامت است، هدایت تکوینى و ایصال به مطلوب و آن نوعى تصرّف تکوینى در نفوس انسان‌ها و سیر دادن آنها به سوى کمال است، پس امام رابط بین مردم و پروردگارشان در گرفتن فیض‌های باطنى و رساندن آنها به انسان‌هاست، چنان‌که پیامبر رابط بین مردم و پروردگارشان در گرفتن فیضهاى ظاهرى و احکام دینى و رساندن آنها به انسان‌هاست[۹۳].
    2. حوادث طبیعی: وقوع همه پدیده‌هاى جهان نیازمند امر تکوینی خداوند است، چنان‌که قرآن حرکت کشتى در دریا را به امر تکوینی الهی مى‌داند[۹۴]؛ همچنین بقای نظام متقن آسمان و زمین در قرون متمادی به امر تکوینی خداوند است[۹۵].[۹۶]
    3. عذاب الهی: خداوند بسیاری از امت‌های گذشته را عذاب کرده است[۹۷] و هنگامى که عذاب خدا فرا می‌رسید هیچ‌ یک از خدایان دروغین آنها نمى‌توانستند آنها را بى‌نیاز سازند[۹۸]. در قرآن به عذاب برخى از امت‌هاى گذشته به طور مشخّص نیز اشاره شده است؛ مانند: قوم نوح[۹۹]؛ عاد[۱۰۰]؛ ثمود[۱۰۱]؛ قوم لوط[۱۰۲] و قوم شعیب[۱۰۳].

در آیات دیگری به برخی دیگر از مصادیق امر تکوینی الهی اشاره شده است؛ مانند: وقوع قیامت[۱۰۴]؛ آمدن مرگ[۱۰۵]؛ وقوع جنگ میان مؤمنان و مشرکان و پیروزی مؤمنان در آن[۱۰۶]؛ نصرت مؤمنان و خوار کردن کافران و آشکار ساختن دین[۱۰۷]؛ نصرت دین و جایگزین کردن قومى که جز خدا را دوست ندارند به جای مسلمانان مقصّر[۱۰۸] و نابودی گیاهان سرسبز[۱۰۹].[۱۱۰]

منابع

پانویس

  1. المصباح، ص ۲۱؛ مفردات، ص ۸۸؛ قاموس قرآن، ج ۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰، «امر».
  2. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۳، «امر».
  3. المصباح، ص ۲۱، «امر».
  4. قاموس قرآن، ج ۱، ص ۱۰۹، «امر».
  5. مفردات، ص ۸۸.
  6. المصباح، ص ۲۱، «امر».
  7. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۴؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۴۹۳؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۲، «امر».
  8. المنجد، ص ۱۸، «امر».
  9. المیزان، ج ۸، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.
  10. التحقیق، ج ۱، ص ۱۴۴، «امر».
  11. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۵، ص ۴۶۹؛ المیزان، ج ۸، ص ۱۵۱.
  12. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص ۳۲۷.
  13. بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۳۹۵.
  14. بحارالانوار، ج ۹۱، ج ۸۸، ص ۳۷۰.
  15. المقام الاسنی، ص ۸۶.
  16. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۱۹۴.
  17. الکافی، ج ۱، ص ۲۱۶ و ج ۸، ص ۸.
  18. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص ۳۲۷.
  19. «این فرمان خداوند است که به سوی شما فرو فرستاده است و هر که از خدا پروا کند (خداوند) گناهانش را می‌پوشاند و برای وی پاداشی سترگ فراهم می‌گرداند» سوره طلاق، آیه ۵.
  20. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۴۶۱.
  21. سوره توبه، آیه ۴۸.
  22. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۱۸۹.
  23. سوره حجر، آیه ۹۴.
  24. «هرگز؛ آنچه بدو فرمان داده بود هنوز بجا نیاورده است» سوره عبس، آیه ۲۳.
  25. تفسیرمراغی، مج۱۰، ج۳۰، ص۴۵ـ۴۶؛ تفسیرقاسمی، ج ۱۷، ص۶۰؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۰۸.
  26. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۳۲۸-۳۳۰.
  27. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند ...» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  28. «و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت» سوره کهف، آیه ۸۸.
  29. المیزان، ج ۱۳، ص۳۶۲.
  30. «روزی که هیچ کس برای دیگری هیچ اختیاری ندارد و در این روز، کار یکسره با خداوند است» سوره انفطار، آیه ۱۹.
  31. روح البیان، ج ۱۰، ص۳۶۲.
  32. سوره نور، آیه ۶۳.
  33. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۵، ص۳۸۴.
  34. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۳۳۰.
  35. سوره یوسف، آیه ۴۰.
  36. مجمع البیان، ج ۵، ص۳۵۸.
  37. سوره اسراء، آیه ۲۳.
  38. جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۸۰ ـ ۸۱؛ المنیر، ج ۱۵، ص۵۳.
  39. سوره انسان، آیه ۲۴.
  40. التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص۲۵۸.
  41. سوره نور، آیه ۵۶.
  42. سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  43. سوره حشر، آیه ۱۸.
  44. سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
  45. سوره نساء، آیه ۵۹.
  46. سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  47. سوره نساء، آیه ۱۳۶.
  48. سوره مائده، آیه ۱.
  49. سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  50. سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  51. سوره احزاب، آیه ۴۱.
  52. سوره صف، آیه ۱۴.
  53. سوره تحریم، آیه ۸.
  54. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  55. «...و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.
  56. «فرمان یافته‌ام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم» سوره یونس، آیه ۷۲.
  57. «... با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند ...» سوره نساء، آیه ۶۰.
  58. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  59. «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم» سوره رعد، آیه ۳۶.
  60. «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱.
  61. «و کسانی که آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌پیوندند و از پروردگار خویش می‌ترسند و از سختی حساب هراس دارند؛» سوره رعد، آیه ۲۱.
  62. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  63. سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  64. مجمع البیان، ج ۱، ص۳۵۴؛ نمونه، ج ۱، ص۳۹۹.
  65. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند ...» سوره توبه، آیه ۲۹.
  66. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص۶۸۵؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۵۴.
  67. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۳۳۱ ـ ۳۳۳.
  68. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره یس، آیه ۸۲-۸۳.
  69. سوره قمر، آیه ۵۰.
  70. سوره اعراف، آیه ۵۴.
  71. المیزان، ج۱۳، ص۱۹۷.
  72. مجمع‌البیان، ج۸، ص۶۷۹؛ الکشاف، ج۲، ص۶۰۶.
  73. المیزان، ج ۱۷، ص۱۱۵.
  74. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۳۳۴-۳۳۵.
  75. سوره اعراف، آیه ۵۴.
  76. المیزان، ج ۱۱، ص۱۱۱.
  77. سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.
  78. رحمة من الرحمن، ج ۱، ص۴۶۶.
  79. سوره یوسف، آیه ۲۱.
  80. «... و فرمان خداوند دارای اندازه‌ای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.
  81. المیزان، ج ۱۶، ص۳۲۴.
  82. سوره رعد، آیه ۲.
  83. المیزان، ج ۸، ص۱۵۳؛ ج ۱۱، ص۲۹۰.
  84. «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.
  85. المیزان، ج ۱۳، ص۱۹۷.
  86. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ۳۳۵-۳۳۶.
  87. «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناخته‌اید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
  88. سوره انبیاء، آیه ۶۹.
  89. سوره آل عمران، آیه ۵۹.
  90. سوره یوسف، آیه ۶۷.
  91. تفسير قرطبى، ج ۹، ص۱۴۹.
  92. سوره سجده، آیه ۲۴.
  93. الميزان، ج۱۴، ص۳۰۴.
  94. سوره جاثیه، آیه ۱۲.
  95. سوره روم، آیه ۲۵.
  96. التحرير والتنوير، ج ۲۱، ص۸۰.
  97. سوره غافر، آیه۷۸.
  98. سوره هود، آیه ۱۰۱.
  99. سوره هود، آیه ۴۰.
  100. سوره هود، آیه ۵۸.
  101. سوره هود، آیه ۶۶.
  102. سوره هود، آیه ۸۲.
  103. سوره هود، آیه ۹۴.
  104. سوره نحل، آیه ۳۳.
  105. سوره حدید، آیه ۱۴.
  106. سوره انفال، آیه ۴۲.
  107. سوره نحل، آیه ۱.
  108. سوره توبه، آیه ۲۴.
  109. سوره یونس، آیه ۲۴.
  110. جمالی‌زاده، احمد، امر الهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ۳۳۸-۳۴۱.