وضو

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

وُضو به معنای روشنایی و درخشندگی است و در اصطلاح فقهی عبارت است از شستن مخصوص صورت و دست‌ها از آرنج تا سر انگشتان و مسح کشیدن بر سر و روی پاها به ترتیب و شرایطی که در رساله‌های عملیه آمده است. وضو سبب پیدایش "طهارت" می‌شود و باید به قصد قربت و عبادت انجام شود. وضو مقدمه نماز است. برای بعضی کارهای دیگر هم که طهارت از شرایط آنهاست، باید وضو گرفت، مثل طواف، لمس آیات قرآن و نام پیامبر و امامان.

وضو با چیزهایی از قبیل خواب، مستی، بی‌هوشی، تخلی (دستشویی رفتن)، جُنب شدن و... باطل می‌‌شود. وضو نورانیت خاصی می‌‌آورد و توصیه شده انسان تا می‌‌تواند با وضو باشد و حتی انجام کارهای معمولی با حالت وضو بهتر است، مثل غذا خوردن، قرآن خواندن، ذکر گفتن، زیارت خواندن، خوابیدن[۱].

شبهه وهابیان در مسح پاها در وضو

وهابیان ادعا می‌کنند: شیعیان در مسئله شستن پاها در وضو با قرآن مخالفت کرده‌اند و از روی جهل و گمراهی بی‌آن‌که مستندی داشته باشند مسح پاها را کافی دانسته‌اند، درحالی‌که آیه شریف قرآن شستن پاها را واجب دانسته و عمل رسول خدا(ص) نیز مطابق با ظاهر آیه است[۲].

پاسخ

در پاسخ به این ادعا چند نکته قابل یادآوری است:

نکته نخست: تنها آیه صریحی که در قرآن، در ارتباط با وضو وارد شده است آیه ۶ سوره مائده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ[۳] تمام بحث وضو در اینجا، به شیوه اعراب و قرائتأَرْجُلَكُمْ وابسته است، که در آن سه احتمال است.

  1. آن‌که أرجلكم بنابر ابتدائیت به رفع خوانده شود و خبر آن محذوف باشد، گویا گفته شده و أرجلكم مغسولة یا و أرجلكم ممسوحة این قرائت، بسیار شاذّ بوده و طرفداری ندارد.
  2. آن‌که أَرْجُلَكُمْ به اعتبار اینکه به لفظ بِرُءُوسِكُمْ عطف شده به کسر أَرْجُلَكُمْ قرائت گردد. پرواضح است که در این صورت مفهوم آیه مطابق رأی شیعه خواهد شد، یعنی پاها را در وضو، همانند سرها مسح کنید. البته این قرائت، هرچند به حسب مفهوم، هماهنگ با عقیده شیعه است، ولی این قرائت، که موسوم به جرّ بالجوار[۴] است، جز در موارد ضروری، پذیرفته نیست، چنان‌که فخر رازی این احتمال را مردود دانسته است[۵].
  3. قرائت به نصب، یعنی قرائت مشهور که امروزه مورد پذیرش شیعه و اهل سنت است. در این صورت اگر پیش داوری‌ها را کنار گذاشته، طبق ادبیات عرب به سراغ آیه برویم، تردیدی نیست که برابر این قرائت قول شیعه اثبات می‌گردد؛ زیرا در این قرائت واژه أَرْجُلَكُمْ به محل بِرُءُوسِكُمْ عطف شده که منصوب است؛ زیرا بِرُءُوسِكُمْ مفعول وَامْسَحُوا و محلاً منصوب است. در این صورت مفهوم آیه چنین می‌شود: «قسمتی از سرها و پاها را مسح کنید»؛ بنابراین، آنچه فقهای شیعه در مسح پاها فتوا داده و بدان عمل می‌کنند مطابق با قرائتی است که مشهور و معروف بین شیعه اهل سنت است.

نکته دوم: عموم دانشمندان اهل سنت بر خلاف این قواعد پذیرفته شده، با اینکه قرائت نصب را در أَرْجُلَكُمْ پذیرفته‌اند، آن را عطف به وُجُوهَكُمْ می‌دانند؛ یعنی «صورت و دست‌ها را بشویید و همچنین پاها را»؛ ولی این سخن به سه دلیل با قواعد ادبی عرب سازگار نیست:

اولاً: براساس این قول، یک جمله بین معطوف و معطوف علیه به عنوان فصل قرار می‌گیرد درحالی‌که در ادبیات عرب، فاصله بین معطوف و معطوف علیه حتی با «مفرد» جایز نیست تا چه رسد به یک جمله!

ثانیاً: این‌گونه سخن گفتن بر خلاف ذوق سلیم و کلام فصیح عربی است؛ زیرا شنیده نشده کسی بگوید: ضربت زيداً و مررت ببكرٍ و عمراً، به این معنا که زید را زدم و از کنار بکر گذشتم و عمرو را (یعنی و عمرو را نیز زدم). دلیلش هم این است که انتقال از جمله‌ای به جمله‌ای دیگر، پیش از استیفای غرض از جمله اول، خلاف فصاحت است.

ثالثاً: براساس قواعد ادبی عرب، هرگاه دو عامل صلاحیت عمل کردن بر یک معمول را دارا باشند، عامل نزدیک‌تر مقدم خواهد بود. در این آیه، همان‌گونه که عاملِ اغْسِلُوا می‌تواند بر أَرْجُلَكُمْ عمل کند، همین طور عامل وَامْسَحُوا می‌تواند بر آن عمل نماید؛ ولی از آنجا که عامل «امسحوا» نزدیک‌تر به أَرْجُلَكُمْ است، مقدم است؛ بنابراین از لحاظ قواعد ادبی، حق با شیعه است.

نکته سوم: ممکن است تصور شود که قرائت نصب، به خاطر عامل مقدر است نه عطف؛ یعنی گویا گفته شده فاغسلوا أرجلكم، ولی این احتمال نیز بی‌پایه و اساس است؛ زیرا اولاً: تقدیر گرفتن خلاف ضابطه است، ثانیاً: بر فرض، اگر تقدیر گرفتن لازم باشد، باید عامل قریب (یعنی وَامْسَحُوا) به خاطر اقرب بودن به معمول، در تقدیر گرفته شود نه عامل بعید، (یعنی اغْسِلُوا).

نکته چهارم: شگفت‌آور آن‌که برخی از دانشمندان اهل سنت، چون صریح آیه وضو را بر خلاف نظر خویش دیدند به توجیهات عجیبی روی آوردند؛ از جمله:

  1. ابن حزم، آیه وضو را منسوخ دانسته است. وی می‌گوید: «چون در سنت، شستن پاها آمده است، از این رو باید بپذیریم که مسح پاها در وضو، نسخ شده است»[۶]. در حالی‌که آیه وضو در سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است و براساس روایات فریقین در این سوره آیه منسوخه‌ای وجود ندارد[۷].

گذشته از آن، این ادعا که شستن پاها در سنت آمده است ادعای باطلی است که در ادامه خواهد آمد.

  1. جصّاص - از دیگر دانشمندان اهل سنت - آیه وضو را مجمل دانسته و گفته است: «بنابراین ما به احتیاط عمل می‌کنیم و آن اینکه پاها را می‌شوییم که هم به «غسل» عمل شود و هم به «مسح»، درحالی‌که روشن است که «غسل» و «مسح» دو مفهوم متفاوتی هستند و هیچ وجه اشتراکی ندارند.
  2. شگفت‌آورتر از این دو، کلام زمخشری است که گفته است، منظور از مسح پاها در این آیه، این است که هنگام شستن پاها زیاده روی و اسراف نکنیم[۸].

حال چگونه «مسح» به معنی «عدم اسراف» شده است، خدا عالم است! این گونه اظهارات، در واقع نشان می‌دهد حق همان است که شیعه از این آیه فهمیده است!!

نکته پنجم: آنچه در روایات اهل‌بیت(ع) در ارتباط با وضوی پیامبر اکرم(ص) و چگونگی مسح پاها نقل شده است، همین شیوه‌ای است که امروزه شیعیان بدان عمل می‌کنند. جالب توجه آن‌که در منابع روایی اهل سنت روایاتی در بیان چگونگی وضوی پیامبر(ص) آمده است که به عنوان «مسح بر پاها» تعبیر شده است.

به چند نمونه از این روایات اشاره می‌شود:

  1. احمد در مسندش از علی(ع) نقل می‌کند: «كنت أرى أن باطن القدمين أحق بالمسح من ظاهرهما حتى رأيت رسول الله(ص) يمسح ظاهرهما»؛ من فکر می‌کردم کف پاها برای مسح کردن از روی پاها سزاوارتر است تا این که دیدم رسول خدا(ص) روی پاها را مسح می‌کند»[۹]. این روایت به روشنی بیانگر آن است که تعبیر به «مسح» نمی‌تواند به معنی شستن باشد؛ زیرا اگر شستن باشد دیگر روی پا و یا زیر کف پا معنی ندارد.
  2. ابن ماجة از رفاعة بن رافع روایت می‌کند که از پیامبر(ص) شنید که فرمود: «إنها لا تتم صلاة لأحد حتى يسبغ الوضوء كما أمره الله تعالي: يغسل وجهه و يديه إلى المرفقين و يمسح برأسه و رجليه إلى الكعبين»؛ «رفاعه می‌گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود نماز هیچ یک از شما صحیح نیست مگر آن‌که آن‌گونه که خدا فرمان داده است وضو بگیرد: صورت و دست‌ها را تا مرفق بشوید و سر و پاها را تا برآمدگی روی پا مسح کند»[۱۰].
  3. احمد در مسندش از ابومالک اشعری نقل می‌کند که به مردم قبیله خود گفت: جمع شوید تا نمازی که رسول خدا(ص) به جا می‌آورد برای شما بخوانم، هنگامی که همه اجتماع کردند، گفت: «هل فيكم أحد من غيركم؟» «آیا میان شما کسی غیر خودتان هست؟» گفتند: نه! مگر یکی از خواهرزاده‌های ما [که از قبیله دیگری است]. گفت: خواهرزاده نیز جزء قبیله محسوب می‌شود. (این تعبیر بیانگر آن است که اختناق در آن زمان به گونه‌ای بود که نمی‌شد چگونگی وضوی پیامبر(ص) را برای عموم مردم بیان کرد)، آن‌گاه ظرفی آب خواست و بدین گونه وضو ساخت: «فتوضأ و مضمض واستنشق و غسل وجهه ثلاثاً و ذراعيه ثلاثاً ثلاثاً و مسح برأسه و ظهر قدميه ثم صلّي بهم»؛ وضو گرفت، مضمضه و استنشاق کرد و صورتش را سه بار شست، همچنین دست‌ها را سه بار و سر و روی پاها را مسح کرد، سپس با آنها نماز خواند[۱۱].
  4. جالب آن‌که در روایات بسیاری در مواردی اجازه داده شد که به جای پا، بر کفش‌ها مسح شود در این روایات هم از تعبیر «مسح بر خفّین» استفاده شده است نه شستن کفش‌ها. حتی بیهقی در السنن الکبری، بابی تحت عنوان باب الخفّ الّذي مسح عليه رسول الله(ص) آورده که بیانگر همین مطلب است.

از باب نمونه، در روایتی از مقدام بن شریح از عایشه نقل شده است که می‌گوید: «از وی درباره مسح بر کفش‌ها سؤال کردم، گفت: به سراغ علی(ع) برو که با رسول خدا(ص) مسافرت می‌کرد، من به سراغ آن حضرت آمدم و در این باره پرسیدم فرمود: «كنا إذا سافرنا مع رسول الله(ص) يأمرنا بالمسح على خفافنا»؛ هنگامی که با رسول خدا(ص) مسافرت می‌کردیم به ما دستور می‌داد روی کفش‌ها مسح کنیم»[۱۲]. این تعابیر نشان می‌دهد آنچه در وضو، شرط است همان «مسح» است، خواه مسح بر کفش‌ها باشد که برای مقام ضرورت، آمده یا مسح بر پاها که برای وضعیت‌‌های عادی وارد شده است.

آنچه شیعه در مسح پاها در وضو انجام می‌دهد دقیقاً منطبق بر آیه وضو است. همچنین سیره عملی پیامبر اکرم(ص) نیز بیانگر همین شیوه از وضو است؛ اما آنچه اهل سنت انجام می‌دهند نه با آیه وضو انطباق دارد و نه با این بخش از روایات سازگار است[۱۳].

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی.
  2. ر.ک: تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۴۴ - ۴۸.
  3. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  4. یعنی به کسر خواندن أَرْجُلَكُمْ به خاطر همجواری با رؤوس باشد، نه به خاطر عطف بر لفظ آن.
  5. التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۳۰۵.
  6. الاحکام ‌فی اصول‌ الاحکام، ج‌۴، ص۱۱۳.
  7. ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۳۱.
  8. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۱۱.
  9. مسند احمد، ج۱، ص۹۵.
  10. سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۵۶.
  11. مسند احمد، ج۵، ص۳۴۲.
  12. السنن الکبری، ج۱، ص۲۷۲.
  13. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۵۷۷.