اولوالامر: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==اولوالامر در قرآن== | ==اولوالامر در قرآن== | ||
* | * [[امام باقر]]{{ع}} دربارۀ آیه اولی الامر میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|"هی فی علیّ و فی الأئمّة، جعلهم اللّه مواضع الأنبیاء"}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref> این آیه از موارد بحثانگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که حاکم باشد، یا علمای دین را لازم الاتّباع میدانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند میدانند (--> آیۀ اولی الامر) [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این آیه که خداوند [[اطاعت]] اولی الامر از [[اهل بیت]]{{عم}} را واجب ساخته است، با مخالفان احتجاج میکردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{عربی|اندازه=155%|"اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت"}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحبفرمانانی که اطاعتشان واجب است و پیروی از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت]] خدا و [[پیامبر|رسول]] قرار میدهد، اینانند که بندۀ خالص خدا و از هر خطا و گناه معصوماند. بد نیست نمونههایی از دیدگاههای بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ اولی الامر مرور کنیم: قاضی ابو یوسف میگوید: اطاعت از خلیفه لازم است، اگرچه ستمگر باشد. حسن بصری میگوید: به حکّام، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی رفتار کنند، آنان راست اجر، و بر شماست شکر، و اگر به بدی رفتار کنند، بر آنان است وزر و بر شماست صبر. قاضی ابوبکر باقلانی گوید: جمهور اهل تحقیق و اصحاب حدیث گفتهاند: خلیفه به علّت اینکه فاسق و گناهکار باشد، یا ستمگر باشد و اموال مردم را بگیرد و مردم را بکشد و حقوق را ضایع کند و حدود الهی را زیرپا بگذارد، خلع نمیشود، و واجب نیست قیام علیه او، بلکه باید او را موعظه کرد. قاضی بدر الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به زور قدرت را به دست آورده است، حتّی قوانین شریعت را نداند و ظالم و فاسق و فاجر باشد. باید از او اطاعت کرد.<ref> نمونهها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و اولوالامر را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۱۰۸.</ref> | ||
==اولوالامر از دیدگاه مفسّران == | ==اولوالامر از دیدگاه مفسّران == | ||
*اقوال مفسّران اهلتسنّن درباره اولوالامر، گوناگون است: امیران در زمان [[حضرت رسول]]{{صل}}؛ امر به معروفکنندگان؛ فقیهان و دینداران مطیع خدا<ref>التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. هیچیک از این اقوال با اطلاق آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref> سازگار نیست؛ زیرا پیروی از آنها درصورت ارتکاب گناه، لازم نیست؛ در صورتی که آیه، اطاعت اولوالامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} لازم شمرده است؛ پس باید اولوالامر کسانی باشند که [[مقام عصمت]]، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ کند؛ چنانکه بعضی از مفسّران اهلتسنّن بدان اعتراف کردهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. بر همین اساس و بر مبنای احادیث معتبر که در منابع شیعه<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. و [[اهل سنت]]<ref>البحرالمحیط، ج۳، ص۲۷۸؛ ینابیعالمودّة، ص۱۱۶؛ احقاقالحق، ج۳، ص۴۲۵.</ref>. نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند که منظور از اولیالامر، [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/5/30.htm#f31، فرهنگ قرآن، ج۵.]</ref>. | *اقوال مفسّران اهلتسنّن درباره اولوالامر، گوناگون است: امیران در زمان [[حضرت رسول]]{{صل}}؛ امر به معروفکنندگان؛ فقیهان و دینداران مطیع خدا<ref>التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. هیچیک از این اقوال با اطلاق آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref> سازگار نیست؛ زیرا پیروی از آنها درصورت ارتکاب گناه، لازم نیست؛ در صورتی که آیه، اطاعت اولوالامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} لازم شمرده است؛ پس باید اولوالامر کسانی باشند که [[مقام عصمت]]، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ کند؛ چنانکه بعضی از مفسّران اهلتسنّن بدان اعتراف کردهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. بر همین اساس و بر مبنای احادیث معتبر که در منابع شیعه<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. و [[اهل سنت]]<ref>البحرالمحیط، ج۳، ص۲۷۸؛ ینابیعالمودّة، ص۱۱۶؛ احقاقالحق، ج۳، ص۴۲۵.</ref>. نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند که منظور از اولیالامر، [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/5/30.htm#f31، فرهنگ قرآن، ج۵.]</ref>. |
نسخهٔ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۲۷
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اولوالامر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اولوالامر امامان دوازدهگانه[۱].
واژهشناسی لغوی
- اولوالامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. "اولو" به معنای صاحبان و مالکان، جمعی است که از لفظ خود مفردی ندارد. بعضی گفتهاند: اسم جمع و مفرد آن "ذو" است. اولو همواره به شکل اضافه به امر محسوس یا معقول به کار میرود؛ مانند: اولوالارحام، اولوالقربی، اولوالعلم، اولوالفضل، اولوالامر[۲] و الامر به معنای فرمان، شأن (کار) و شیئ است[۳]. شاید بتوان گفت از میان این معانی معنای اصلی و جامع امر، شیئ است که با توجه به سیر تطور و تحول لغت به معنای شیئ خاص (کار) و منشأ تحقق کار (فرمان) نیز دانسته شده است. با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای اولوالامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ. براساس تفاسیر و روایات شیعه، "شیئ" در معنای اخیر اصطلاحاً یک شیئ معهود و شناخته شده یعنی مقام ولایت، خلافت و حکومت است، زیرا بنابر معنای مذکور "ال" در الامر برای عهد است، بنابراین اولوالامر کسانیاند که شئون دین و دنیای مردم به دست آنان است[۴] و آنان باید صاحبان کار حکومت و کارگزاران آن باشند، چنانکه ایشان صاحبان دستور بوده و اطاعتشان بر مردم لازم است[۵].
اولوالامر در تفسیر
- مفسران اهل سنت اولوالامر را به امیران و زمامداران جامعه، صاحب منصبان حکومتی "اهل حلّ و عقد"، فرماندهان لشکر، خلفا و جانشینان چهارگانه پیامبر اکرم(ص)، آگاهان و صاحبان بصیرت از صحابه پیامبر(ص) و دانشمندان دینی تفسیر و تطبیق کردهاند[۶][۷].
اولوالامر در قرآن
- امام باقر(ع) دربارۀ آیه اولی الامر میفرماید: "هی فی علیّ و فی الأئمّة، جعلهم اللّه مواضع الأنبیاء"[۸] این آیه از موارد بحثانگیز میان شیعه و سنّت است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که حاکم باشد، یا علمای دین را لازم الاتّباع میدانند، امّا شیعه مصداق آن را امامان معصوم و آنان که از سوی آنان ولایت دارند میدانند (--> آیۀ اولی الامر) ائمه شیعه با استناد به این آیه که خداوند اطاعت اولی الامر از اهل بیت(ع) را واجب ساخته است، با مخالفان احتجاج میکردند. امام صادق نیز فرموده است: "اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت"[۹]. آمران و صاحبفرمانانی که اطاعتشان واجب است و پیروی از آنان، افراد را در مسیر اطاعت خدا و رسول قرار میدهد، اینانند که بندۀ خالص خدا و از هر خطا و گناه معصوماند. بد نیست نمونههایی از دیدگاههای بزرگان اهل سنت را دربارۀ اولی الامر مرور کنیم: قاضی ابو یوسف میگوید: اطاعت از خلیفه لازم است، اگرچه ستمگر باشد. حسن بصری میگوید: به حکّام، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی رفتار کنند، آنان راست اجر، و بر شماست شکر، و اگر به بدی رفتار کنند، بر آنان است وزر و بر شماست صبر. قاضی ابوبکر باقلانی گوید: جمهور اهل تحقیق و اصحاب حدیث گفتهاند: خلیفه به علّت اینکه فاسق و گناهکار باشد، یا ستمگر باشد و اموال مردم را بگیرد و مردم را بکشد و حقوق را ضایع کند و حدود الهی را زیرپا بگذارد، خلع نمیشود، و واجب نیست قیام علیه او، بلکه باید او را موعظه کرد. قاضی بدر الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به زور قدرت را به دست آورده است، حتّی قوانین شریعت را نداند و ظالم و فاسق و فاجر باشد. باید از او اطاعت کرد.[۱۰] این دیدگاه کجا؟ و اولوالامر را اولیای معصوم الهی و ائمه اهل بیت عصمت دانستن کجا؟[۱۱]
اولوالامر از دیدگاه مفسّران
- اقوال مفسّران اهلتسنّن درباره اولوالامر، گوناگون است: امیران در زمان حضرت رسول(ص)؛ امر به معروفکنندگان؛ فقیهان و دینداران مطیع خدا[۱۲]. هیچیک از این اقوال با اطلاق آیه ﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾﴾[۱۳] سازگار نیست؛ زیرا پیروی از آنها درصورت ارتکاب گناه، لازم نیست؛ در صورتی که آیه، اطاعت اولوالامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت پیامبر(ص) لازم شمرده است؛ پس باید اولوالامر کسانی باشند که مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ کند؛ چنانکه بعضی از مفسّران اهلتسنّن بدان اعتراف کردهاند[۱۴]. بر همین اساس و بر مبنای احادیث معتبر که در منابع شیعه[۱۵]. و اهل سنت[۱۶]. نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند که منظور از اولیالامر، امامان معصوم(ع) هستند[۱۷][۱۸].
مصداق اولوالامر
استنباط اولوالامر
حجیّت استنباط اولوالامر
اطاعت از اولوالامر
آثار اطاعت از اولوالامر
تعیین اولوالامر
رجوع به اولوالامر
عصمت اولوالامر
فضایل اولوالامر
نقش اولوالامر
وظایف اولوالامر
منابع
پانویس
- ↑ حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص:۶۶ -۶۹.
- ↑ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۷۶۷؛ التحقیق، ج۱، ص۱۸۰، «اولو».
- ↑ نثر طوبی، ج۱، ص۳۳؛ المنجد، ص۱۷، «امر».
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۱؛ مواهب الرحمن، ج۸، ص۳۱۲؛ تفسیرآیات الاحکام، ج۵، ص۱۰۲.
- ↑ حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص:۶۶ -۶۹.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۹۹ـ۵۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۶۸.
- ↑ حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص:۶۶ -۶۹.
- ↑ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی
- ↑ مناقب، ج ۳ ص ۱۵
- ↑ نمونهها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۱۰۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ البحرالمحیط، ج۳، ص۲۷۸؛ ینابیعالمودّة، ص۱۱۶؛ احقاقالحق، ج۳، ص۴۲۵.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.