جز
جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
[[امام کاظم]] {{ع}} با اهتمام به آینده [[امت اسلامی]] و جلوگیری از [[انحراف]] در امر [[امامت]] و برای [[اتمام حجت]]، به صورت مکرر و در مواضع مختلف [[جانشین]] خود را معرفی کردهاند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۱۱ و عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۰، باب ۴ نص أبی الحسن موسی بن جعفر {{ع}} علی ابنه الرضا علی بن موسی بن جعفر {{ع}} بالإمامة و الوصیة. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۸۷ الباب الرابع العشرون النصوص علی إمامة أبی الحسن علی بن موسی الرضا {{ع}} مضافا إلی ما تقدم منها.</ref>: | [[امام کاظم]] {{ع}} با اهتمام به آینده [[امت اسلامی]] و جلوگیری از [[انحراف]] در امر [[امامت]] و برای [[اتمام حجت]]، به صورت مکرر و در مواضع مختلف [[جانشین]] خود را معرفی کردهاند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۱۱ و عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۰، باب ۴ نص أبی الحسن موسی بن جعفر {{ع}} علی ابنه الرضا علی بن موسی بن جعفر {{ع}} بالإمامة و الوصیة. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۸۷ الباب الرابع العشرون النصوص علی إمامة أبی الحسن علی بن موسی الرضا {{ع}} مضافا إلی ما تقدم منها.</ref>: | ||
# صحاف میگوید: "من و [[هشام بن حکم]] و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم، [[علی بن یقطین]] گفت: خدمت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نشسته بودم که پسرش [[علی]] وارد شد، [[امام]] فرمود:"ای [[علی بن یقطین]] همین [[علی]] سرور اولاد من است، همانا من [[کنیه]] خودم را که [[ابوالحسن]] است به او بخشیدهام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به [[خدا]] همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر [[امامت]] پس از وی به او متعلق است"<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا {{ع}} و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. | # صحاف میگوید: "من و [[هشام بن حکم]] و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم، [[علی بن یقطین]] گفت: خدمت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نشسته بودم که پسرش [[علی]] وارد شد، [[امام]] فرمود:"ای [[علی بن یقطین]] همین [[علی]] سرور اولاد من است، همانا من [[کنیه]] خودم را که [[ابوالحسن]] است به او بخشیدهام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به [[خدا]] همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر [[امامت]] پس از وی به او متعلق است"<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا {{ع}} و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. | ||
# [[ | # [[داوود رقی]] نقل میکند: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: قربانت گردم، من پیر شدهام، مرا از [[دوزخ]] رهائی بخش (امامم را به من بنما) حضرت با دست به پسرش [[ابوالحسن]] {{ع}} اشاره نمود و فرمود: این پس از من [[صاحب]] شماست<ref>{{متن حدیث|هذا صاحبکم من بعدی}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref>. | ||
# [[اسحاق]] بن عمار گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او بهدست آورم رهنمائی فرما، فرمود: "همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و بهسوی قبر رسول خدا {{صل}} برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچگاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد<ref>{{متن حدیث|هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۶۷-۷۰؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۱۶.</ref> | # [[اسحاق]] بن عمار گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او بهدست آورم رهنمائی فرما، فرمود: "همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و بهسوی قبر رسول خدا {{صل}} برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچگاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد<ref>{{متن حدیث|هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۶۷-۷۰؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۱۶.</ref> | ||