←دعوت علنی و آشکار
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
=== [[دعوت علنی]] و آشکار === | === [[دعوت علنی]] و آشکار === | ||
{{اصلی|دعوت علنی پیامبر خاتم}} | |||
دومین مرحله دعوت، [[دعوت عمومی]] و آشکارا است. در این مرحله، با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref><ref>در اینکه آیه فوق در آن سه سال اول قبل از دعوت عمومی بوده یا بعد از سه سال اول، اختلاف اندکی بین مفسران وجود دارد ولی بیشتر مفسران معتقدند از قرائن تاریخی استفاده میشود که این دعوت، مربوط به آغاز دعوت آشکار است (ر.ک: محمدمهدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم {{عم}}، ص۴۷).</ref>. [[پیامبر]] [[مأموریت]] یافت [[دعوت]] خود را علنی سازد<ref>به دنبال نزول آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} پیامبر اکرم {{صل}} به علی {{ع}} دستور داد مقداری غذا و شیر تهیه کند. آنگاه حدود چهل نفر از سران بنیهاشم به منزل رسول خدا دعوت شدند. پس از خوردن غذا پیامبر خواست دعوت و رسالت خویش را باز گوید: اما ابولهب که گویا از قصد پیامبر {{صل}} آگاه شده بود، طبق نقل برخی مورخان، دوبار مجلس را برهم زد و با کلمات بیهوده خویش زمینه اعلام رسالت و انزار از سوی رسول خدا {{صل}} را سلب کرد. بار سوم پیامبر اکرم {{صل}} مجدداً مجلسی ترتیب داد و قبل از برهم خوردن مجلس، رو به سران بنیهاشم فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! من از جانب خدا به سوی شما مژده دهنده و ترساننده فرستاده شدهام، به من ایمان آورید و مرا یاری کنید تا هدایت شوید. سپس فرمود: هیچ کس مانند من برای خویشان خود چنین ارمغانی نیاورده، من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای شما آوردهام، آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید. تا خلیفه و وصی من گردد و در بهشت نیز با من باشد؟ سکوت مجلس را فرا گرفت. دعوت شدگان در فکر فرو رفتند ناگهان علی {{ع}}-که حدود سیزده سال داشت-برخاست و گفت: ای رسول خدا {{صل}}! من تو را یاری میکنم. رسول خدا {{صل}} به او فرمود: بنشین، بار دوم گفتار خود را تکرار کرد، باز علی {{ع}} برخاست و گفت من تو را یاری میکنم. پیامبر {{صل}} فرمود: بنشین. و برای بار سوم پیامبر جمله خود را تکرار کرد و کسی پاسخ نداد جز علی {{ع}} که برخاست و برای بار سوم بر اعلام حمایت خویش تأکید ورزید. در این هنگام پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|ان هذا اخی و وصی و خلیفتی علیکم فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ}}؛ این (اشاره به علی {{ع}}) برادر و وصی و جانشین من بر شماست سخنان او را گوش دهید و اطاعت کنید. حاضران برخاستند و هر کس سخنی گفت و باز این بار ابولهب بود که به استهزا و سخنان بیهوده روی آورد. او به طور استهزاءآمیزی به ابوطالب رو کرد و گفت: محمد پسرت علی را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پیروی کنی. (ر.ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۲۱۷؛ عزالدین ابیالحسن علیبنمحمد ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹۱-۱۹۲).</ref>. از اینکه در هر دو صورت [[دعوت]]، خواه پنهانی و خواه آشکار مخاطبان دعوت، [[خویشان]] و بستگان نزدیک بودهاند، میتوان نتیجه گرفت که برای دعوت به سوی [[حق]] و [[اصلاح]] امور، ابتدا باید از اطرافیان نزدیک خویش آغاز کرد، زیرا [[انسان]] تا [[اهل]] و عیال و اطرافیان نزدیک خود را اصلاح نکند، کلامش در [[اصلاح دیگران]] چندان تأثیرگذار نخواهد بود. این [[اقدام]] [[رسول خدا]] {{صل}} افزون بر آنکه زبان [[اعتراض]] [[دشمنان]] را در این زمینه فرو میبست، پشتوانه داخلی و حامیان نزدیک خوبی نیز برای آن [[حضرت]] فراهم میساخت. | دومین مرحله دعوت، [[دعوت عمومی]] و آشکارا است. در این مرحله، با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref><ref>در اینکه آیه فوق در آن سه سال اول قبل از دعوت عمومی بوده یا بعد از سه سال اول، اختلاف اندکی بین مفسران وجود دارد ولی بیشتر مفسران معتقدند از قرائن تاریخی استفاده میشود که این دعوت، مربوط به آغاز دعوت آشکار است (ر.ک: محمدمهدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم {{عم}}، ص۴۷).</ref>. [[پیامبر]] [[مأموریت]] یافت [[دعوت]] خود را علنی سازد<ref>به دنبال نزول آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} پیامبر اکرم {{صل}} به علی {{ع}} دستور داد مقداری غذا و شیر تهیه کند. آنگاه حدود چهل نفر از سران بنیهاشم به منزل رسول خدا دعوت شدند. پس از خوردن غذا پیامبر خواست دعوت و رسالت خویش را باز گوید: اما ابولهب که گویا از قصد پیامبر {{صل}} آگاه شده بود، طبق نقل برخی مورخان، دوبار مجلس را برهم زد و با کلمات بیهوده خویش زمینه اعلام رسالت و انزار از سوی رسول خدا {{صل}} را سلب کرد. بار سوم پیامبر اکرم {{صل}} مجدداً مجلسی ترتیب داد و قبل از برهم خوردن مجلس، رو به سران بنیهاشم فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! من از جانب خدا به سوی شما مژده دهنده و ترساننده فرستاده شدهام، به من ایمان آورید و مرا یاری کنید تا هدایت شوید. سپس فرمود: هیچ کس مانند من برای خویشان خود چنین ارمغانی نیاورده، من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای شما آوردهام، آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید. تا خلیفه و وصی من گردد و در بهشت نیز با من باشد؟ سکوت مجلس را فرا گرفت. دعوت شدگان در فکر فرو رفتند ناگهان علی {{ع}}-که حدود سیزده سال داشت-برخاست و گفت: ای رسول خدا {{صل}}! من تو را یاری میکنم. رسول خدا {{صل}} به او فرمود: بنشین، بار دوم گفتار خود را تکرار کرد، باز علی {{ع}} برخاست و گفت من تو را یاری میکنم. پیامبر {{صل}} فرمود: بنشین. و برای بار سوم پیامبر جمله خود را تکرار کرد و کسی پاسخ نداد جز علی {{ع}} که برخاست و برای بار سوم بر اعلام حمایت خویش تأکید ورزید. در این هنگام پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|ان هذا اخی و وصی و خلیفتی علیکم فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ}}؛ این (اشاره به علی {{ع}}) برادر و وصی و جانشین من بر شماست سخنان او را گوش دهید و اطاعت کنید. حاضران برخاستند و هر کس سخنی گفت و باز این بار ابولهب بود که به استهزا و سخنان بیهوده روی آورد. او به طور استهزاءآمیزی به ابوطالب رو کرد و گفت: محمد پسرت علی را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پیروی کنی. (ر.ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۲۱۷؛ عزالدین ابیالحسن علیبنمحمد ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹۱-۱۹۲).</ref>. از اینکه در هر دو صورت [[دعوت]]، خواه پنهانی و خواه آشکار مخاطبان دعوت، [[خویشان]] و بستگان نزدیک بودهاند، میتوان نتیجه گرفت که برای دعوت به سوی [[حق]] و [[اصلاح]] امور، ابتدا باید از اطرافیان نزدیک خویش آغاز کرد، زیرا [[انسان]] تا [[اهل]] و عیال و اطرافیان نزدیک خود را اصلاح نکند، کلامش در [[اصلاح دیگران]] چندان تأثیرگذار نخواهد بود. این [[اقدام]] [[رسول خدا]] {{صل}} افزون بر آنکه زبان [[اعتراض]] [[دشمنان]] را در این زمینه فرو میبست، پشتوانه داخلی و حامیان نزدیک خوبی نیز برای آن [[حضرت]] فراهم میساخت. | ||