دعوت در سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اصل دعوت از مهم‌ترین عناصری است که در سیره ائمه اطهار (ع) پیش از تشکیل حکومت اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. آنان همواره می‌کوشیدند از راه برهان و استدلال مخاطبان خود را جذب و به راه حق دعوت کنند. دعوت به اسلام بلافاصله پس از نزول نخستین آیات الهی بر رسول خدا (ص) از سوی آن حضرت آغاز و پس از پشت سر نهادن مراحل چندی، جلوه‌هایی متفاوت یافت. مهم‌ترین نکته در این اصل، تدریجی بودن آن است که طی مراحل گوناگون انجام پذیرفت[۱].

مراحل دعوت

دعوت جزئی از سیره اهل‌بیت (ع) بود که با توجه به واقعیات موجود جامعه، ضرورت‌های خاص خود را داشت و مراحلی را پشت سر نهاد. این مراحل، برگرفته از شیوه‌های موجود در آیات قرآن کریم بود که به صورت گام به گام و تدریجی، اصلاحات جامعه انسانی را پی‌ریزی می‌کرد. به عنوان نمونه می‌توان برخورد قرآن کریم با مسئله شرک و یا تنظیم دستورات و احکام الهی را بیان کرد[۲].

بر همین اساس نیز برخورد رسول اکرم (ص) در اعلام بیزاری رسمی از شرک، در ابتدا چندان تند و شکننده نبود ولی به تدریج که بخش‌هایی از جامعه جاهلی به اسلام گرویدند، واکنش‌ها و برخوردهای خود را شدیدتر و آشکارتر ساخت. دعوت رسول خدا به اسلام در دو مرحله کلی پنهانی و آشکارا انجام شد[۳].

دعوت مخفیانه

نخستین مرحله دعوت رسول اکرم (ص)، دعوت پنهانی شد بود.. این مرحله بلافاصله پس از نزول وحی بر پیامبر (ص) در غار حرا آغاز مخاطب این دعوت در گام نخست، خویشاوندان نزدیک پیامبر و سپس آشنایان، خواص و افراد شناخته شده بودند. این دعوت، ابتدا از محیط خانه رسول خدا (ص) آغاز و نخستین ساکنان این خانه، همسرش “خدیجه” و پسر عمویش علی بن ابی‌طالب (ع) بودند که دعوت او را تصدیق کرده و پیوسته رسول خدا را در تمامی شرایط همراهی کردند. مقریزی در امتاع‌الأسماع پس از نام بردن هشت نفری که پیش از همه اسلام آوردند می‌نویسد: اما علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم قرشی هاشمی، پس هرگز به خدا شرک نیاورده بود، چه خدای متعال خیر او را می‌خواست و او را در کفالت پسر عمویش سیدالمرسلین محمد (ص) قرار داد و هنگامی که وحی بر رسول خدا آمد و خدیجه را خبر داد و او هم تصدیق کرد، خدیجه و علی بن ابی‌طالب و زید بن حارثه حب رسول خدا (ص) با وی نماز می‌گذاردند و موقعی که نزد کعبه نماز می‌گذارد و بیم می‌رفت که قریش مزاحم شوند، علی و زید او را محافظت می‌کردند[۴].

در دعوت پنهانی، رسول خدا (ص) پس از دعوت اهل خانه و خواص نزدیک، فقط کسانی را به اسلام دعوت می‌کرد که احتمال پذیرش آنها وجود داشت. ابن‌هشام می‌نویسد: آنان را در نهان به این امر فرا می‌خواند تا مبادا قریش که در شرک و بت‌پرستی تعصب داشتند، ناگهان دعوت او را دریابند. پس دعوت را در مجالس عمومی قریشیان آشکار نمی‌فرمود و کسی را آشکارا به اسلام فرا نمی‌خواند؛ مگر کسی را که از نظر پیوند خویشاوندی یا شناسایی پیشین با او بستگی داشت. چنان کسان با پیامبر در نهان دیدار می‌کردند و هر یک از آنان وقتی می‌خواستند به عبادتی از عبادات بپردازند، در یکی از شکاف‌های کوهستان مکه می‌رفتند و در آنجا از چشم قریشیان پنهان می‌شدند[۵].

پیامبر اکرم (ص) در مرحله دعوت پنهانی و سرّی، نخستین هسته‌های دعوت برای ایجاد یک جامعه و نظام اسلامی را شکل داد. در این مرحله که نزدیک به سه سال به طول انجامید، حدود چهل نفر دعوت رسول خدا را پذیرفتند و ایمان آوردند. لازم به تأکید نیست که پنهانی نگه‌داشتن دعوت در این مرحله از سوی رسول خدا (ص)، فقط به خاطر بیم از جان خویش نبود؛ بلکه آن حضرت نگران آینده دعوت بود که پیش از ثبات و استقرار آن با مخالفت جدی کفّار مواجه شده و از هم فروپاشد. می‌توان گفت رسول خدا (ص) باید از دعوت پنهانی خود دو منظور داشت: نخست اینکه نمی‌خواست پیشتازان مؤمن را با علنی ساختن دعوت پیش از موعد مقرر، در معرض خطر قرار دهد و دوم آنکه تشکیل جامعه اسلامی و ایجاد یک نظام دینی، به افزوده شدن تعداد کافی از مؤمنان، به رسالت و مکتب اسلام نیاز داشت. در مدت این سه سال ضمن ازدیاد تعداد مؤمنان، فرصت مناسبی پدید می‌آمد تا آنان به شیوه الهی تربیت یافته و شایستگی پذیرش مسئولیت‌های دینی را به دست آورند[۶].

دعوت علنی و آشکار

دومین مرحله دعوت، دعوت عمومی و آشکارا است. در این مرحله، با نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۷][۸]. پیامبر مأموریت یافت دعوت خود را علنی سازد[۹]. از اینکه در هر دو صورت دعوت، خواه پنهانی و خواه آشکار مخاطبان دعوت، خویشان و بستگان نزدیک بوده‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که برای دعوت به سوی حق و اصلاح امور، ابتدا باید از اطرافیان نزدیک خویش آغاز کرد، زیرا انسان تا اهل و عیال و اطرافیان نزدیک خود را اصلاح نکند، کلامش در اصلاح دیگران چندان تأثیرگذار نخواهد بود. این اقدام رسول خدا (ص) افزون بر آنکه زبان اعتراض دشمنان را در این زمینه فرو می‌بست، پشتوانه داخلی و حامیان نزدیک خوبی نیز برای آن حضرت فراهم می‌ساخت.

رسول خدا (ص) پس از علنی ساختن دعوت در میان خویشاوندان و اطرافیان خویش، به میان قریش رفت و ندای توحید را از فراز کوه صفا به گوش آنان رسانید. روزی پیامبر اکرم (ص) بر فراز کوه صفا با صدای بلند ندا داد: با صباحاهُ![۱۰] مردم مکه با شنیدن این ندا اطراف رسول خدا (ص) را گرفتند. در این هنگام پیامبر به آنها رو کرد و فرمود: اگر من به شما خبر دهم که پشت این کوه، لشکر دشمن ایستاده و قصد سرکوبی شما را دارد آیا سخن مرا تصدیق می‌کنید؟ گفتند: آری ما از تو دروغ نشنیده‌ایم. پس فرمود: من اکنون شما را از آتش دوزخ می‌ترسانم، خود را از این آتش نجات دهید. من همچون دیده‌بانی هستم که با فریاد “یا صباحاه” قوم خود را از خطر دشمن آگاه می‌کند. در اینجا نیز ابولهب با تمسخر گفت: آیا تو ما را برای همین حرف‌ها به اینجا دعوت نمودی؟[۱۱].

رسول خدا (ص) در اعلام دعوت خویش و فراخوانی مردم به سوی حق، متحمل سختی‌ها و رنج‌های بسیار شد، تحمل این همه سختی و مصیبت با استقامت و شجاعت پیامبر و صبر مسلمانان موجب شد تا برخلاف نامساعد بودن محیط حجاز، پیامبر اسلام در مدت کوتاهی در اهداف الهی خود پیشرفت کرده و قلمرو نظام اسلامی خویش را گسترش دهد.

دعوت علنی و آشکار رسول خدا (ص) به اسلام، در ابتدا شامل سران بنی‌هاشم و اقوام و بستگان نزدیک شد، سپس با نزول آیات ۹۴ و ۹۵ سوره حجر که خداوند خطاب به رسولش می‌فرماید: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۱۲].

دعوت رسول خدا (ص) علنی‌تر شد و آن حضرت به طور آشکار در درون مکه و قبیله قریش به تبلیغ اسلام پرداخت. گام بعدی دعوت رسول خدا (ص) متوجه دیگر قبایل و طوایف عرب بود. آن حضرت در سالیان متوالی در موسم حج در عکاظ، مَجَنَّه، ذوالمجاز، منی و مکه و دیگر منازل حاجیان با آنان سخن می‌گفت و آنان را به اسلام دعوت می‌کرد و از ایشان می‌خواست وی را در انجام رسالت الهی‌اش یاری رسانند[۱۳].

دعوت جامعه انسانی به سوی حق، به طور گام به گام و طی مراحل مختلف پس از تحمل سختی‌ها و مشکلات فراوان از سنت‌های بارز پیشوایان معصوم برای اصلاح جامعه انسانی و تشکیل نظام حکومتی اسلامی است. از آنجا که هدف از دعوت ائمه اطهار (ع) دگرگون ساختن جامعه جاهلی و ریشه‌کن‌سازی تمام نمادهای جاهلیت و پس‌مانده آنها با ارائه برنامه زندگانی نوین در میان امت اسلامی بود، پس چنین هدف مقدسی به تحمل مصائب فراوان و صبر و حوصله در پیمودن تدریجی آن نیاز داشت. ائمه اطهار (ع)، هیچ‌گاه از دعوت انسان‌ها به سوی حق و نمایاندن راه صحیح به ایشان بازنایستادند. این مهم در هر شرایطی، خواه زمان جنگ و یا صلح، همواره مورد توجه ایشان قرار داشت؛ اما در هر حال شرایط، مقتضیات زمان و امکانات موجود بود که میزان تأثیرگذاری و نتایج اهداف مقدس ایشان را نشان داده و تعیین می‌کرد[۱۴].[۱۵]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۵۹.
  2. برخی مفسران یادآور شده‌اند که خداوند شراب‌خواری را در چهار مرحله و به تدریج تحریم کرده است. ابتدا در سوره نحل که سوره‌ای مکی است فرموده است: از میوه‌های نخل‌ها و تاک‌ها شرابی مست‌آور و رزقی نیکو به دست می‌آورید و خردمندان را در این عبرتی است (﴿وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ سوره نحل، آیه ۶۷). در این آیه مسکرات از رزق حَسَن جدا شده است. در جایی دیگر آمده است: از تو در مورد شراب و قمار می‌پرسند، بگو در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی است برای مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است (﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ سوره بقره، آیه ۲۱۹). در اینجا گناه در برابر ضرر قرار گرفته و به جای عنوان تحریم، از آن به عنوان اثم «گناه» یاد شده است. قاعدتاً تعبیر اثم بسیار نزدیک به تحریم است. در جای دیگر آمده: ای کسانی که ایمان آورده‌اند، آنگاه که مست هستید، گرد نماز مگردید (﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى سوره نساء، آیه ۴۳). و در نهایت در سوره مائده که آخرین سوره نازل شده یا یکی قبل از آخرین سوره نازل شده است آمده: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، شراب و قمار و بت‌ها و گروبندی با تیرها، پلیدی و کار شیطان است. از آن اجتناب ورزید تا رستگار شوید. شیطان می‌خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا بس می‌کنید؟ (﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ سوره مائده، آیه ۹۱) (ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۱).
  3. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۵۹.
  4. و اما علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم القرشی الهاشمی فلم یشرک بالله قط... (تقی‌الدین احمد بن علی المقریزی، امتاع الأسماع، تحقیق و تعلیق محمد عبدالحمید النمیسی، ج۱، ص۳۳). مسعودی نیز می‌نویسد: بسیاری از مردم را عقیده بر این است که علی (ع) هرگز به خدا شرک نیاورد تا از نو اسلام آورد. بلکه در همه امور پیرو رسول خدا (ص) بود و به وی اقتدا می‌کرد و بر همین حال بالغ شد و خدا او را عصمت داد و مستقیم داشت و برای پیروی پیامبر خود توفیق داد؛ چه آن دو در طاعت‌ها مضطر و مجبور نبودند، بلکه با اختیار و قدرت، طاعت پروردگار و موافقت امر وی و پرهیز از مناهی او را برگزیدند. (ابوالحسن علی‌بن‌الحسین مسعودی، مروج‌الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۳).
  5. ابومحمد عبدالملک ابن‌هشام، سیرة النبی، ج۱، ص۲۴۰ به بعد... ابن‌هشام در ادامه این مطالب می‌نویسد: وقتی کسانی که به اسلام گرویدند از سی تن زن و مرد افزون شدند، رسول خدا (ص) سرای یکی از آنان را برای تجمع آنان برگزید تا در آنجا برای رفع نیازهای ارشاد و تعلیم، با یکدیگر دیدار کنند.
  6. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۶۰.
  7. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  8. در اینکه آیه فوق در آن سه سال اول قبل از دعوت عمومی بوده یا بعد از سه سال اول، اختلاف اندکی بین مفسران وجود دارد ولی بیشتر مفسران معتقدند از قرائن تاریخی استفاده می‌شود که این دعوت، مربوط به آغاز دعوت آشکار است (ر.ک: محمدمهدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم (ع)، ص۴۷).
  9. به دنبال نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) دستور داد مقداری غذا و شیر تهیه کند. آنگاه حدود چهل نفر از سران بنی‌هاشم به منزل رسول خدا دعوت شدند. پس از خوردن غذا پیامبر خواست دعوت و رسالت خویش را باز گوید: اما ابولهب که گویا از قصد پیامبر (ص) آگاه شده بود، طبق نقل برخی مورخان، دوبار مجلس را برهم زد و با کلمات بیهوده خویش زمینه اعلام رسالت و انزار از سوی رسول خدا (ص) را سلب کرد. بار سوم پیامبر اکرم (ص) مجدداً مجلسی ترتیب داد و قبل از برهم خوردن مجلس، رو به سران بنی‌هاشم فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! من از جانب خدا به سوی شما مژده دهنده و ترساننده فرستاده شده‌ام، به من ایمان آورید و مرا یاری کنید تا هدایت شوید. سپس فرمود: هیچ کس مانند من برای خویشان خود چنین ارمغانی نیاورده، من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام، آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید. تا خلیفه و وصی من گردد و در بهشت نیز با من باشد؟ سکوت مجلس را فرا گرفت. دعوت شدگان در فکر فرو رفتند ناگهان علی (ع)-که حدود سیزده سال داشت-برخاست و گفت: ای رسول خدا (ص)! من تو را یاری می‌کنم. رسول خدا (ص) به او فرمود: بنشین، بار دوم گفتار خود را تکرار کرد، باز علی (ع) برخاست و گفت من تو را یاری می‌کنم. پیامبر (ص) فرمود: بنشین. و برای بار سوم پیامبر جمله خود را تکرار کرد و کسی پاسخ نداد جز علی (ع) که برخاست و برای بار سوم بر اعلام حمایت خویش تأکید ورزید. در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: «ان هذا اخی و وصی و خلیفتی علیکم فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِيعُوهُ‏»؛ این (اشاره به علی (ع)) برادر و وصی و جانشین من بر شماست سخنان او را گوش دهید و اطاعت کنید. حاضران برخاستند و هر کس سخنی گفت و باز این بار ابولهب بود که به استهزا و سخنان بیهوده روی آورد. او به طور استهزاءآمیزی به ابوطالب رو کرد و گفت: محمد پسرت علی را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پیروی کنی. (ر.ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۲۱۷؛ عزالدین ابی‌الحسن علی‌بن‌محمد ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹۱-۱۹۲).
  10. این کلمه برای عرب، حکم آژیر خطر داشت؛ یعنی هر وقت می‌خواستند سخن بسیار مهمی بر زبان آورند، ابتدا این اصطلاح را به کار می‌بردند تا توجه اذهان را به سوی خود جلب نمایند.
  11. ابولهب عموی پیامبر و همسرش امّ جمیل از کسانی بودند که رسول خدا (ص) را بسیار اذیت کردند. مورخان داستان‌های بسیاری از آزار این دو نسبت به رسول خدا (ص) ذکر کرده‌اند. به دلیل همین اذیت و آزار بود که سوره تبْت در سرزنش ابولهب نازل و خداوند فرمود: دستان ابولهب بریده باد (ر.ک: علی بن برهان الدین الحلبی الشافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۱؛ عزالدین ابی‌الحسن علی بن محمد ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۰).
  12. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان * ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
  13. بدیهی است این دعوت‌ها به سادگی و بدون تحمل مشکلات و مصائب فراوان نبود و در ابتدا نیز نتایج مثبت و فوری به همراه نداشت. برخی مورخان می‌نویسند: دعوت رسول خدا (ص) نسبت به قبائل بنی عامر بن صعصعه و بنی محارب بن خصفه، بنی‌فزاره، غسّان، بنی‌مرّه، بنی‌حنیفه، بنی‌سلیم، بنی‌عبس، بنی‌نضر، بنی ثعلبه بن عکابه، کنده، کلب، بنی حارث بن کعب، بنی‌عذره، حضارمه و برخی دیگر از قبایل نتایج مثبتی به همراه نداشت. اینان نه تنها دعوت پیامبر را نپذیرفتند، بلکه آن حضرت را مورد استهزاء و اذیت و آزار نیز قرار می‌دادند (ر.ک: ابوعبدالله محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۶ و ۲۱۷؛ تقی‌الدین احمد بن علی المقریزی، امتاع الاسماع، ص۳۰ و ۳۱).
  14. سیره رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در دعوت مردم به سوی حق، همواره چنان بود که در آغاز می‌کوشیدند راه صحیح را از طریق ارجاع و هدایت مردم به فطرت اصیل خویش، به آنان بشناسانند؛ اما غرق شدن در مسائل دنیوی و سوداگری‌های مادی، گاه آن‌چنان زنگار بر دل‌ها می‌نشاند که فطرت اصیل خود را به دست فراموشی می‌سپردند و یا نمی‌خواستند راه حق را دیده و با کلام صحیح را بشنوند.
  15. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۶۲.